یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

در حسرت این خواهند ماند که
فعالان مارکسیست داخل ایران دست به اسلحه ببرند!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : الف رستمی

عنوان : همه هستند
با تشکر از پاسخ آقای عابد توانچه بر نوشته اینجانب و تشکر از همه عزیزانی که در این بحث نقطه نظرات ارزشمندی را مطرح کرده اند... باید بگویم نام حزب یا سازمان و یا گروه خاصی را نیاوردم چون همه هستند ... همه .... یعنی همه احزاب و سازمان های چپ
از حزب توده گرفته تا اکثریت تا راه کارگر تا اقلیت، حزب کمونیست، و حتی هواداران اشرف دهقانی و ... همه و همه زنده و فعال اند رفیق عزیز اگرچه در زیر سرکوبی مرگبار ... به زودی و به قول شاعر گرانقدر کسرایی شاهد جنگلی خواهی بود که از این شاخه ها بر می خیزد و آتشی که از این هیمه ها ...
تحولات سیاسی همه در صحنه علنی و گاه حتی مشهود اجتماعی نمی گذرد که دیده شود... ما یک بار این مهم را با گوشت و پوست و در آستانه انقلاب لمس کردیم. به شما هم توصیه می کنم برای کار با نفی آنچه بوده و هست شروع نکنید... از آنچه هست پلی به آنچه باید باشد بزنید.
۴۹۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف از ایران

عنوان : چطور تحریمها، فرصتی طلایی برای پیگیری طرح تعدیل ساختاری خواهند بود؟؟؟؟!!
عابد توانچه میگه
« نباید اجازه داد تحریم‌ها و خطر جنگ، فرصت طلائی سرمایه‌داری ایران برای تکمیل طرح‌های تعدیل ساختاریِ صندوق بین‌المللی شود.»
----------------------
توضیح بدید که چگونه بحران ِ اقتصادی ناشی از تحریم‌ها و خطر جنگ، فرصتی طلایی برای تکمیل طرحهای تعدیل ساختاری میشه؟
منطقا تحریم‌ها (جدا از ارزشگذاری) پروسه تکمیل طرح آزادسازی یارانه‌ها رو با مشکل مواجه کرده. (چه در فاز نارضایتی اجتماعی و مخالفت حتی در درون دستگاه سیاسی و قوه مقننه همین اخیرا شاهدش بودیم- چه در فاز عملی اساسا چنین کاری تخریب و آسیب‌رسانی جدی و همه جانبه به سرمایه‌داری‌ کوچک تا بزرگ کشور را ببار خواهد آورد.
پس این مورد ارجاع "سرمایه‌داری ایران" در جمله بالا خطاب به که بوده؟
۴۹۰۴۴ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف از ایران

عنوان : تحلیلی که از آن به این روش مبارزاتی رسیدید کجاست؟
با برخی حرفهای توانچه موافقم - مثل موهون بودن و نمادین بودن سازمان‌های مارکسیستی خارج از کشور.
در مورد تاکتیکهای مبارزاتی هم (از جمله مبارزات چریکی) بدیهی است که گزینش هر نوع مبارزه بسته به شرایط تاریخی و تحلیل برخاسته ازونه. منتها پاسخی که توانچه تحت عنوان "سبک زندگی" تجویز میکند(از جمله بحث با هر کی دم دستت بود) بعنوان یک روش مبارزه، بیشتر به طنز میماند - چون چنین متدی نه به آگاهی درست و حسابی اجتماعی ختم خواهد شد (در مواجهه با دستگاه‌های عظیم رسانه‌ای و گفتمان‌سازی ج.ا و در طیف دیگر رسانه‌های اپوزیسیون تحت حمایت آمریکا و متحدینش، تجویز چنین متدهای ناپایداری واقعا دلخوش‌کردنه)
نکته مهم دیگر آنکه : آگاهی و عمل (که بواسطه حلقه مفقوده سازمان‌ بیکدیگر متصل میشن) ماهیتا جداناپذیرند تفکیک مکانیکی این‌دو لاجَرَم عقیم‌کردن کارکرد هر سه است
...
اصلا گیریم که گروهی به این نتیجه رسیده‌اند که در این شرایط و با احتساب این مختصات و غیره پیگیری گسترش آگاهی طبقاتی، میباید مسئولیت مارکسیست‌های امروز ایران (داخل) باشد.کو؟ کجا تحلیلی بوده؟ متنی که در آن فرآیند از تحلیل شرایط امروز کشور به این روش مبارزه، رسیده کجاست؟
حدود و ثغور و تعاریف این "آگاهی طبقاتی" چیست؟ با کدامین اولویت‌ها؟ برای چه طیفی؟ کجا؟ با چه ابزاری؟

پی‌نوشت: البته من میدونم که این صحبت از "زیست بشیوه مارکسیست غیرنمایشی" (یا اونچه که شما مبارزه در سطح سبک زندگی نامیدی) بیشتر در واکنش به حضور چه طیفی است - ولی همچنان حدی از واکنش‌گرایی توی متن، توی ذوق میزنه
۴۹۰۴٣ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

    از : بابک ساده

عنوان : در این مصاحبه دو نکته بنظرم فابل مکث ست
اول - در پاسخ سئوال دهم .....آیا شما قائل به مبارزه مسلحانه یا هر نوع دیگری از مبارزه توام با «قهر» هستید؟....
عابد توانچه خیلی راحت پاسخ میدهد : [ جواب این سوال در تابستان ۱۳۴۹ داده است: «این حکم اساساً درست است که هرگاه آگاهی انقلابی توده‌ها را فرا گیرد، بر زمینه شرایط مادی توده‌ها، به یک نیروی مادی عظیم تبدیل خواهد شد. تنها نیرویی که قادر است جامعه را دگرگون کند. اما مسئله همیشه این بوده است که این آگاهی چگونه باید بمیان توده‌ها برده شود،چه سازمان‌ها و وسایلی باید این آگاهی را به میان توده‌ها ببرند، و از این طریق کدام اشکال سازمانی و اتخاذ چه شیوه‌ای‌ از مبارزه می‌توان انرژی انقلابی توده‌ها را در مسیر درست، مسیری که به پیروزی انقلاب، به سرنگونی ارتجاع، به تصرف قدرت سیاسی منجر می‌شود، انداخت و هدایت کرد؟»]
کاری ندارم که این نقل قول در زمان خودش درست بود یا نه ولی بهر جهت شرائط عینی و ذهنی جهان و ایران بطور کلی عوض شده ست و باید یک کمی در استفاده از نقل قول ها وسواس کرد .
دوم - از پاسخهای عابد توانچه اینطور مستفاد میشود که بدون وسائل اندازه گیری مثلا انتخابات و آرا ی مخفی می توان با حدس و گمان به میزان حضور و اقبال نیروها از جمله چپ در میان مردم پی برد. اساسا در طول مصاحبه چند بار از «انقلاب » سخن بمیان آورده شد ولی هرگز از انتخابات کلمه ای بمیان نیامد. حتی بطور تلویحی شرائط عینی انقلاب را مساعد و چپ ها را عقب تر از آن می بیند.
در حالیکه امروز چپ ها در یراسر جهان با فعالیت سیاسی و شرکت در انتخابات تلاش می کنند با برنامه ، سیاست ها و شعار های خود بین مردم ببرند . میزان اعتلا یا رکود جنبش کارگری و عدالت خواهانه در اکثر کشورهای شبیه ما یا حتی کشورهای پیشرفته بر اساس میزان کرسی های احزاب چپ در پارلمان می سنجند - نیکاراگوئه ، شیلی ، ونزوئلا ، برزیل و نظائر آنها در این زمینه مقاله های آقای قراگوزلو در اخبار روز را توصیه می کنم
۴۹۰۴۲ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

    از : رضا محمدی

عنوان : خودخواهی و کیش شخصیت موج میزند. این خطرناک است.
من چندین مصاحبه و مطلب از آقای توانچه تاکنون خوانده ام. اولا متد برخورد و ادبیات او کاملا برگرفته از لنین است. این متاسفانه در میان چپها از گذشته تا کنون بویژه آنانی که دایه رهبری چپ را دارند، مد شده است. بدون اینکه این آقایان کمی از فرهنگ روسی که به فحش و بد دهنی مشهور هستند، آگاهی داشته باشند. همان برخوردهای که لنین در بحث با کائوتسکی داشت و با روزا لوگزامبورگ در مقطعی داشت، که کاملا برگرفته از فرهنگ عامیانه روسها است، این آقایان هم بدون اطلاع مثل نقل و نبات استفاده میکنند.
من یکی از آرزوهایم این است که چپ ایران دو باره سر بر بیاورد، نام اصلا مهم نیست. این چپ هم میتواند از احزاب و سازمانهای تاریخا شکل گرفته باشد یا از میان نسل جدید باشد. مهم برآمد و تبدیل شدن چپ به نیروی اجتماعی قوی است. در طول صد سال گذشته متاسفانه چپ همواره محکوم به این بوده که گذشته خود را تماما رد کند و دنبال از نو شروع کردن و از نو ساختن باشد. از نو ساختن دو باره سر یک بزنگاهی منجر به انشعاب و چند دستگی و شکست برای چپ بوده است.
آقای توانچه دو باره با افاده و پوز دادن روشنفکرانه میخواهد راه طی شده صد ساله چپ را تکرار و تکرار بکند. من به آقای توانچه توصیه میکنم، یک بار دیگر هم ادبیات بکار رفته جنبش فدائیان را از آغاز دهه چهل تا شکل گیری و ادامه خود راجع به خود و حزب توده بخواند، که امروز آقای توانچه ادعای چند پارگی جنبش فدائیان را دارد. ادبیات او تکرار ادبیات فدائیان دهه چهل و پنجاه راجع به خود و حزب توده هست.
بویژه که ادبیات بکار رفته آقای توانچه سراسر آغشته به یک خودخواهی کاذب و کیش شخصیت هم است، که این جنبه در فرهنگ فدائیان یافت نمیشد.
باید گفت آقای توانچه با این فرهنگ و برخوردهای از بالا بوِیژه در تحولاتی که چپ در خود دیده، هیچ منبع خیری برای آن نخواهید شد. کمی به خود نگرید و .......
۴۹۰۴۱ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

    از : دامون سروی

عنوان : نیکویی بحث
اگرچه آقای توانچه توان دامن زدن به بحث در مورد گذشته و حال مبارزه مارکسیستها در ایران را نشان داده ولی به باور من و با احترام به ایشان، پختگی کافی در این کار ندارد.در صورتی که ایشان پخته تر شود باید متوجه شود که ۱- رژیمهای خودکامه با حکم حکومتی ،احزاب وسازمانهای مخالف دیکتاتوری را "منحل" می کنند ولی آنها با شرایط دیگری به زندگی خود ادامه می دهند و آرزوی رژیمها برآورده نمی شود.روشن است که در شرایط دیکتاتوری و سرکوب وحشیانه مبارزه بسیار محدود می شود ولی نابودی یک حرکت سیاسی را تاریخ تعیین می کند نه حکم حکومت یا ذهن یک منتقد. ۲- بیشترین اثر آموزش مارکسیستی منسوب به همان دو جریانی است که آقای توانچه در تابوت نهاده و درش را بسته است و بعید می دانم که آنهایی که در فضای سیاسی کنونی ایران نفس می کشند و منصف باشند چنین نظر دهند. ممکن است شاهد حرکت فعال و جسورانه نباشند ولی بازماندگان زنده اند و بدون تشکیلات هرکار بتوانند می کنند. تربیت بسیاری از این بازماندگان به گونه ای ست که در نبود تشکیلات و "رهنمود" کار می کنند و در واقع ساده تر اینکه تابع تشکیلاتی نیستند ولی از اندوخته بهره می برند و در نبود تشکیلات البته حرکت بسیار کند و خطا آمیز. ۲- اینکه دیدگاههای بعضی جریانها به مذاق ایشان خوش نمی آید دلیل بر مرده بودن آنها نیست. بهترین کار ایشان این است که به سهم خود اثرگذار باشد البته نه بگونه ای که کتابی در کتابخانه باقی نگذارند. برای فعالیت تبلیغ ایشان در تاکسی هم یک هورای بلند کشیدم.
۴۹۰٣۹ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : نفی حکومت‌های ملی‌...
س) وضعیت نیروهای چپ در ایران چگونه است ؟

ج) از جهاتی خوب و از جهاتی بد ! خوب از این نظر که نیروهای چپ در ایران با پس گردنی دهه هفتاد و هشتاد و سر عقل آمده اند...!!!

هر گوینده و یا مصاحبه شونده‌ای که در باره مسائلی‌ نظر میدهد قبل از هر چیز به معرفی‌ نوع شخصیت اجتمایی خود میپردازد . سازمانهای سیاسی ایران بنا به ظرفیت‌های طبقاتی و تعلقات ایدئولژی خود مسائل ایران را تجزیه و تحلیل کرده و مینمایند.اگر انتقادی بر آنها وارد باشد نوع انتقاد و برخورد نباید از محدوده استاندارد های متعارفی فراتر رود...
این سازمانهای چپ که در دهه ۷۰ و ۸۰ " ادب شدند "، بوسیلهٔ چه کسانی‌ ادب شدند که رضایت خاطر شما را فراهم آورده اند ؟!... کسی‌ که برای شخصیت اجتمایی دیگران احترامی قائل نیست خود فاقد آن خواهد بود. بهر صورت آشفته فکری‌های متناقضی که اظهار فرموده اید در حد تفکرات یک راست گرای افراطی است تا یک چپ کمونیست ! چه در مورد جنگ چه در مورد آینده ایران که دورنمایی بین فاشیسم و سوسیالیسم نوساناتی دیگر نمی‌تواند داشته باشد !
فرض کنیم یک حکومت سوسیالیسم تخلی که پایگاهی هم در حال حاضر در ایران ندارد، از کرات دیگر برای شما وارد کردند، آنوقت چه خواهد شد ؟ زمانیکه امپریالیسم جهانی تحمل حضور دیکتاتور‌های مستقلی از جمله صدام ، قذافی و بشار اسد را ندارد و بخاطر دستیابی حکومت ایران به بمب اتمی‌ موهومی، از آسمان و زمین بلا صادر می‌کند ،شما چگونه این سوسیالیسم نوبنیادی که تازه از چراغ جادو بیرون آمده است میتوانید محافظت کنید ؟ این تخیلات چپ اندر قیچی از کجا آورده شده است ؟ از طرف دیگر شما که بر طبق نظر روزالکزامبرگ حکومت های آینده جهان را بین "سوسیالیسم" یا "بربریت" خط و خط کشی می‌کنید یعنی‌ آینده‌ای جز فاشیسم در انتظار مردم محروم جهان و ایران نمیتوانید تصور کنید ! این است تفکّر چپ در ایران ؟!
این همه "مارکسیست‌های ایران" ,"مارکسیست‌های ایران" به رخ دیگران میکشید چرا از لنینیسم سخنی بمیان نمیآورید ؟ مارکسیسم بدون لنینیسم فقط یک تئوری است.یعنی‌ در واقع شما تئوری بدون پراتیک را ترویج می‌دهید که فعالیت‌های آن از قهوه خانه‌ها و کافی‌ شاپ ها هم فراتر نمیرود...
۴۹۰٣۶ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

    از : ر. سماوی

عنوان : قیاس
بااحترام به آقای توانچه عزیز
باوقوف واحتساب تفاوت های فاحش زندان ها وزندانبانان در دو رژیم وباور وتفاوت های ایدیولوژیکی شان واز این قبیل ،در یادداشت قبلی آنچه که به ما وشما در آن دوره ویا این دوره مربوط بوده است را مورد توجه قرار گرفته است شما گفتید " کار را به جائی رساندیم " .منظورم قیاسی بود بین کاروبار ورفتار شمادراین دوره با کارو بارو رفتار هم آرمانهای شما درآن دوره .
۴۹۰٣۴ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

    از : reza resa

عنوان : گرفتن آن ماسماسک
فکر می‌کنم دلیل اینهمه هیستری در مقابل این مصاحبه در همان تیتر اول قرار گرفته است،خیلی‌‌ها و پا به پای حکومت در حسرت گرفتن آن ماسماسک در دست امسال آقای توانچه بودند هستند و خواهند بود.این صحبت خودمانی به مذاق من خوش آید یا نه نشان زیبای حرکت بخشی از چپ ایرانیست که در داخل به حیا ت خود ادامه میدهد،قاطی‌ هر جنبشی می‌شود که روزنه ساز است،جانمازی هم به آب نمیکشد که "با از ما بهتران نشسته است"،در یک کلام قلب من یکی‌ با خواندن این جملات شوق گریست،و بردباری و "پوست کلفتی‌ " روز افزون برای امسال آقای توانچه آرزومندم.
۴۹۰٣۱ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

    از : صادق شکیب

عنوان : قصه ادامه دار
با خود بزرگ بینی از موضع ماورا انقلابی وچپ نمایانه برمسند تخطئه چپ واقعی نشستن تاریخی دیرینه دارد. واین قصه هنوز ادامه داردومصاحبه هایی از این دست وبرلب آوردن کلمات قلمبه ی از موضع قدرت کاملا گویاست.... آقای توانچه کمی آهسته تا دیگران نیز به گرد پای حضرت عالی بتوانند برسند
۴۹۰۲٨ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست