از : عیسی صفا
عنوان : شانتاژدوسویه فرخ نگهدار
«علیرغم تمایل و هشدارهای مسوولانه رهبران جنبش سبز و اصلاح طلب ایران هنوز تا این لحظه مسلم نیست که رهبری کشور به اهمیت و عمق تهدیدی که فرا روی کشور است اشراف کافی دارد و گام های ضرور به موقع برداشته خواهد شد.»
آقای فرخ نگهدار من مشغول نوشتن مقاله ای در نقد پاسخ شما به آقای تابان هستم. جمله بالا که از شماست برای من این سوال را پیش می آورد که اگر « رهبری» تن به پذیرش واقعیتهای سیاسی ندهد ، آنگاه آلترناتیو دیگر شما چه خواهد بود؟ منظورتان از « فضای باز سیاسی» چیست؟ باز تا کجا؟ سازمان فداییان اکثریت را جزو نیروهای « قانون گرا» می دانید که باید در فضای باز سیاسی حضور داشته باشند یانه؟ لطفا ترکیب احتمالی و یا پیشنهادی « حکومت ایتلاف ملی» مورد نظرتان را کمی باز کنید.
جوهر مقاله من نشان دادن این خواهد بود که شما فکر می کنید می توانیدنیروهای مترقی و مردمی از یک طرف و رژیم ولایت فقیه رااز طرف دیگر ، با لولوخور خوره پراگ شانتاژ کنید و به صراط مستقیم رهنمونشان کنید.
۴۹٨۶۶ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : خسرو صدری
عنوان : نقش واقعی ما در تحولات سیاسی
ما ،آرمانگرایان سابقا مارکسیست ، که اینک سالهاست هرکدام به نوعی ،درحاشیه "سیاست " پرسه میزنیم و بیش از هرکاردیگری، به یکدیگر ایراد می گیریم و حداقل در خلوت ذهن، دوستان خفته در خاوران خود را هم ملامت می کنیم که چرا جان عزیزبرسرآمال امتحان پس نداده گذاشته اند، چه بدانیم و چه ندانیم، حامل یک تناقض اساسی و درونی هستیم و آن این است که می دانیم "سیاست" را نمی توان تطهیر کرده ، جانشین انقلابیگری نمود ، ولی ما باید این کار را بکنیم. زیرا نه به گذشته می توانیم برگردیم و نه مشغولیتی بهتر از سیاست می یابیم. اکثریت همراهان قدیمی را هم ، همین تناقض خانه نشین کرده است.
نقش کنشگر سیاسی در تحولات جهانی بسیاربسیار ناچیزاست؟ در رابطه با سرنوشت ایران، این توان بازدارندگی نظامی آن و اهمیتش برای قدرتهای دیگر است که ممکن است آن را تا یک لحظه دیگر و یا تا ابد از تعرض آمریکا واسرائیل مصون دارد. آمدن و رفتن احمدی نژادها، پیام هایی است که از مراکز قدرت به طرف مقابل ارسال می شود. همانطور که آمدن و رفتن اوباما این گونه است. غلیظ دیدن تاثیر بیرونی اپوزیسیون اصلاح طلب یا براندازبر سرنوشت کشور ، نیاز روحی ماست تا بتوانیم همان انرژی عرفانی انقلابیگری را از "سیاست ورزی" بدست آوریم. بدون کنفرانس های طرفداران "اقدامات نظامی بشردوستانه" هم، آمریکا وناتو، کار خود را آنگاه که محاسبات نظامی وسری شان چراغ سبز داد، انجام می دهند. این کنفرانس های دکراتیو ممکن است هزینه هایشان را ، کم و زیاد کند. در یوگسلاوی مگر منتظر تشکیل کنفرانس شدند؟ قرارشان این است که کشورهای بزرگ را به تکه های کوچک تقسیم کنند. دیریا زودش ، نه به نوع حاکمیت این کشورها، بلکه به مجموعه عوامل و از همه مهمتر، وضعیت رقبایشان مربوط می شود.
تفاوت نگهدار با تابان، به نظر من ، پیش و بیش ازآن که از میان شعار براندازی و اصلاحات عبور کند، از میزان فاصله شان از گذشته آرمانگرایانه می گذرد.وگرنه با یک چرخش قلم می توان از برانداز به اصلاح طلب ، یا برعکس ، بدل شد، بدون این که آبی از آب، جز در دل خودشان تکان خورد.
استنباط من آن است که نیروهای مترقی جهان، از فیدل کاسترو و چاوزگرفته تا بسیاری اندیشمندان لیبرال، به روسیه، چین و ج.ا.ا و... به عنوان سد هایی بر سر راه سیطره نهایی آمریکا بر جهان می نگرند. این به معنای تایید این قدرت ها نیست. بلکه آن ها به درستی از آقایی مطلق آمریکا برجهان نگرانند. با نتیجه گیری فرخ نگهدار هم در رابطه با شعاربراندازی موافقم وآن را به باور خود اینگونه تکمیل می کنم که: در حال حاضر،چپ ها تنها در صورتی می توانند توجیهی برای شعاربراندازی بیابند، که حتی اگر توان براندازی مستقل را هم داشته باشند، چنین امری به جبهه جهانی مبارزه با تک قطبی شدن جهان آسیبی نرساند . این سوالی است که تابان باید پاسخ دهد.
فرخ نگهدار، پس از چند سال ،تنها در ارزیابی های اخیرش، اندکی هم چالش های جهانی آمریکا را مد نظر قرارداده است. پیش ازاین، او جایی در سیاست، در کنارجهانی آمریکایی شده، برای خود ترسیم کرده بود .و به نظر من این نهایت فاصله گیری از گذشته است.
۴۹٨۶۲ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : هومن دبیری
عنوان : برای کسی بمیر که برایت تب کند.
با کمال میل منتظر میمانم تا ببینم آقای تابان در بارهء نوشته ء آقای نگهدار چگونه برخورد خواهد کرد. ولی فکر نمی کنم اگر سئوالی برای آقای نگهدار طرح کنم اشکالی داشته باشد.
بنظر آقای نگهدار : « هنوز جمهوری اسلامی ایران فرصت دارد که از حدت وخامت اوضاع و از دست رفتن آرامش کشور عدول کند.....
اما چنانچه چنین گام هایی برداشته شود و انتخابات آتی مثل سال ۷۶ و سال ۸۸ با استقبال عظیم شهروندان مواجه شود، آنگاه تردید نباید کرد که - مثل هر دو بار گذشته - بخش عمده ای از نیروهای طرفدار «تغییر رژیم» علیرغم اعتراض های سالدار خویش، هژمونی نیروهای ائتلاف را خواهند پذیرفت برای منزوی کردن افراط گرایان پای صندوق های رای خواهند رفت.»
چرا از انتخابات ۱۳۸۰ نیاموزیم ؟ مردم بعداز ۸ سال ریاست جمهوری «اصلاحات» از آن راضی نبودند و با برخوردی «منفی» و انفعالی به «انتخابات » عملا، باعث شدند تا احمدی نژاد برنده شود. به کسانی که برای دکتر معین تبلیغ کردند نیز گوش ندادند . طرفداران «اصلاحات» نیز شکست خود را به حساب دگر اندیشان گذاشتند. مردم در سال۱۳۸۸ بنا بر اصل آزمون و خطا ، عزم خود را جزم کردند و گفتند : روز از نو و روزی از نو !
رفتند به پای صندوقها تا خطای ۱۳۸۰تکرار نشود. در خارج از کشور تحول بزرگی صورت گرفته بود و ایرانیان به سفارت خانه های جمهوری اسلامی رفتند تا رای دهند. واقعا مردم فکر نمیکردند که سیستم اینقدر تبهکار است .
حال با توجه به مجموعه تاثیر و تاثرات بعداز ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ تا به امروز و عملکرد رهبری و سیستم که بمراتب شرائط را «نا امید کننده تر » از شرایط سال ۱۳۸۰ کرده ست و تا این لحظه حتی «اصلاح طلبان » پراکنده برنامه ای برای «انتخابات» ارائه نکرده اند. دلیلی هم ندارد که مردم علیرغم تمام عملکرد های منفی و مخرب حکومت اهمیتی به «فتوا » های حکومت بدهند و با بی تفاوتی «شاید» خواهند گفت گور پدر حکومت. برای کسی بمیر که برایت تب کند.
سئوال اینست:
آیا اساسا برای حکومت فعلی با مجلس اصول گرا و قانون اساسی موجود اهمیت دارد که «انتخابات» ریاست جمهوری در خرداد ۱۳۹۲ با استقبال عظیم روبرو شود ؟ اگر پاسخ آری ست ، چرا ؟
( تجربه نشان داده حتی دولت «اصلاح طلب » سید محمد خاتمی و نمایندگان «اصلاح طلب » در موقعیت اکثریت در مقابل نفوذ بی حد حصر قانون اساسی کارائی نداشتند . با این وجود تعجب می کنم که چرا تنور «انتخابات» ریاست جمهوری را بیشتر گرم می کنند )
۴۹٨۶۰ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : اقای نگهدار چریک بازنشسته
اول این که:ارزیابی رفیق تابان را در مورد مقاله مورد بحث درست نمیدانم .ولی آقای نگهدار معتقد است که : در وضع فعلی تغییر رژیم در ایران بدون حمایت فعال از طرف خارج امکان پذیر نیست. کسی که «تغییر رژیم» را امروز در دستور قرار می دهد محال است بتواند جمهوری اسلامی ایران را برچیند بدون آن که بر یک فشار و حمایت سنگین و فعال از طرف «جامعه بین المللی» متکی شود.دوم این که اگر در وضع فعلی روند تحول اوضاع به سوی «تغییر رژیم» بچرخد یقینا نیروهایی که می ایستند «تغییر رژیم» رخ دهد اما بدون مداخله بین المللی، آن روند را سرگردگی نخواهند کرد. در چنان شرایطی یقینا نیروهایی سرکردگی خواهند داشت که با مداخله بین المللی «توافق» دارند
فرض کنیم این ارزیابی صحیح است و فراموش کنیم چنین حکمی مستلزم توزین نیروهای اجتماعی است که نویسنده خود امکان آنرا رد کرده است زیرا از نظر او ترازویی در دست نداریم . دومین مرحله ارزیابی او این است که مدافعین تغییر رژیم قاعدتا خواهان تغییر رژیم ، حتی نه فردا ، بلکه همین امروز و در وضع فعلی هستند ، و چون اینکار فعلا به اتکای مردم ممکن نیست( راه تابان) دو راه باقی است ، یا اتکا به خارج (راه پراگ )، یا رفورم (راه نگهدار). نویسنده فراموش میکند که اولا گزینه دیگری نیز وجود دارد. اگر رسوبات چریکی را که معتقد است که امکان سازماندهی مردم در شرایط خفقان وجود ندارد کنار بگذارد ، و باور کند که نیروی ما قائم به ما و سلاح یا قلم ما ،نبوده و در قدرت مردم اگاه و متشکل نهفته است .، میتوان از طریق ارتقای سازمانیابی مردم ، ضعف آنها را جبران کرد ، والبته نه امروز و با این سطح تشکل مردم ، بلکه در سپیده دم تشکل همه گیرمردم (و نه گروهبندیهای سیاسی سیاست پیشه گان)، نه تنها این حکومت ، بلکه هر جبار داخلی و یا خارجی را به زانو دراورد. ثانیا نویسنده ، حمایت فعال بین الملی را تلویحا محدود به حمایت دولت ها کرده است . او هنوز از همبستگی بین المللی فقط حمایت برادر ابرقدرت را درک میکند که رسوب ایده همبستگی اردوگاهی ، شرق در برابر غرب ،ولی اینبار در وضعیت تقابل دولت ایران با غرب ، است .او به جنبش هایی نظیر جنبش ضد جنگ ویتنام ، بی اعتنا است .نگاه او مثل هر رفورمیست که سابقه چریکی هم دارد ، جنبش مردمی را باور ندارد . زمانی نگهدار ها میخواستند با سلاح خویش رعب را در دل جباران ،و با قهرمانی خویش ، بیباکی را در دل مردم بکارند . اکنون انها میخواهند با نامه های خود ، منطق را در مغز جباران ، و با رفتار جنتلمنانه ،احترام به دگر اندیش را در دل مردم بکارند .ترادژدی او در ناکارامدی وسایل اوست ، نه در زیبایی خیالات او.برزویه طبیب
۴۹٨۵۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|