یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به این روش های خرابکارانه ادامه ندهید! - فرخ نگهدار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بهنام چنگائی

عنوان : آقای فرخ نگهدار
ظاهرن و عملن و بر اساس گفته های اخیر آقای نگهدار: این دیگر درست و واقعی است که ایشان در این جریان اکثریت جزو و عضو تغییر ناپذیر آن بوده و هست، او را همانگونه خود بازگو کرده باید پذیرفت و رهایش کرد. وی در دو مقاله پی در پی (درمورد نشست پراگ و به این روش های خرابکارانه ادامه ندهید در نقد ف ـ تابان) با این دو موضعگیری اخیر، که خود بتنهائی یک سند زنده است از پشت کردن او به کوچک ترین باور به اراده ی مردمی، به توان دگرگون سازی آنها و همچنین ترس و نفرت و استیصال از هر دست آویز پائینی هائی که او از سازماندهی و ارادهمندی آنها براستی وحشت دارد. دیدگاه نا امید او بیان صریح واخوردگی و نا چارگی فردی ست که بین چپ و راستِ زمان و مکان اسیر گیر کرده و از سرگذشت مات و تلخ و سوخته ی خویش نگران است، او از باور به توان خود و چپِ مورد نظرش بعنوان نیروئی که بگمان او باخته، خسته و بیزار است و لاجرم اسیر در سرخوردگی های ملامتبار یک چپ نفرینی ست که دیگر حتا به خود و اهداف یک "چپ نیم بند"نیز پاسخگو و وفادار آبکی هم نیست! در تمام سطر سطر آن دو مقاله حتا یکبار هم دیدش معطوف به چگونگی مقاومت در برابر راست رنگین و یا سازماندهی اهداف و آرمان های چپ و نیروهای مردمی نه که نبوده بلکه برای آنها در عرصه سیاسی وجود خارجی نیز قائل نیست. درد ایشان فقط و فقط یافتن درمان اصلاح برای خروج از بیماری چپ و نجات هستی کاملن راست خویش است. بگذارید ایشان آبرومندانه درمان شود.
۴۹٨۹۷ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱       

    از : کمال حسینی

عنوان : دایی جان ناپلئون مرد زنده باد جان ناپلئون
دایی جان ناپلئون مرد زنده باد جان ناپلئون
به گفته فریبرز زحمتکش بالا محله "فرخ نگهدار بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه یعنی سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را به آغوش خمینی کشاند"، دیگری گفت " نگهدار مسبب اضمحلال بزرگترین سازمان چپ در ایران شد " ، این ۲ کامنت شاهدی بر ادامه زندگی روح و روان تفکر دایی جان ناپلئونی در بین ما ایرانیان دارد ، همان تفکر معیوبی که درمانده از یافتن دلیل سقوط بزرگترین کشور سوسیالیستی جهان تلاش دارد تا گورباچف و چند نفر از رهبران خائن را مسبب این فروپاشی معرفی کند .تفکری که از درک این واقعیات عاجز است که تولد جریان اکثریت از درون چریک های فدایی یک ضرورت تاریخی بود ، اگر امروز فداییان اکثریت همچنان در مقایسه با دیگر سازمان های چپ از جایگاه بالاتری برخوردار است ناشی از پاسخگویی به همان ضرورت تاریخی بود .شکی نیست که اکثریت هم همچون هر سازمان دیگری اشتباهات زیادی را مرتکب شد ولی ادامه حیات چریکها بدون تولد جریان اکثریت که فرخ نگهدار تنها یکی از حاملان آن بود ناممکن بود .سرنوشت غم انگیز افرادی
که با یدک کشیدن نام چریک فدایی رهبر یک فرقه تندرو اسلامی ، مسعود رجوی را رهبر خود می دانند باید درس عبرتی باشد برای آنانی که هنوز دلیل و ریشه انشعابات درون چریک ها را درک نکرده اند .
۴۹٨۹۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : اپوزیسیون‌های رنگی‌...
این نشست‌های سازمانهای سیاسی که در کشورهای مختلف و تازه‌ترین آن در پراک انجام شده است , مسلمأ آخرین هم نخواهد بود هر چه باشد جلساتی با اهداف غیر دموکراتیک و خارج از اراده مردم ایران است . هیچ معلوم نیست که مدیریت ، هزینه برگزاری و مخارج شرکت کنندگان از کجا تامین میشود ؟ بدون هیچ شک و شبهه‌ای سرمایه گذاری در این نشست‌ها نمی‌تواند برخلاف اهداف آنها چه در کوتاه مدت و یا دراز مدت باشد.گذشته از جنبه مالی و سیاسی که هدف آن مشخص است ، قدرت جابجایی و جانشینی این اپوزیسیون با حکومت، از چه منبع قدرتی‌ تامین خواهد شدد ؟ هیچکس بر این باور نخواهد بود که این حکومت در مقابل اپوزیسیون تسلیم به "رای آزاد" شود . البته در این بازی قدرت آنکه وجود ندارد همان مردم اند و اگر مردمی هیچ اراده و تصمیمی در سرنوشت آینده خود نداشته باشند، آنچه در تغییرات حکومتی صورت خواهد گرفت، کودتا خواهد بود و نه‌ انقلاب.در کودتا هم آنچه برای مردم حاصل میشود فقط و فقط کشت و کشتار است و دیگر هیچ . این گونه اپوزیسیونها متکی به کمک قدرتهای نظامی بیگانگان خواهند بود و بدون کمک نظامی آنها هویتی جز نشست‌ها و تبلیغات از پیش پرداخت شده ندارند.
از طرف دیگر باید دانست که کشورهای حامی‌ و برگزار کننده این نشست‌ها به هیچ وجه خواهان برقرای دموکراسی در ایران نخواهند بود، هرحکومتی صد بار بد تر از این حکومت هم اگرجانشین کنند چون خود آورده و کنترل شده است قابل قبول خواهد بود .محصول بهار عربی‌ در مصر و لیبی‌ و احتمالا در سوریه چیزی از حکومتهای گذشته بهتر ندارند و تازه از چاله به چه افتاده اند.
احزاب سیاسی در همین کشورها هم چنین اپوزیسیونی داشته و دارند،حزب کمونیست عراق همان حزب برادر حزب توده‌ ایران بود و هست ، این حزب هم حمله نظامی آمریکا به عراق را تایید کرد.
۴۹٨۹۰ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : فریبرز زحمتکش بالا محله

عنوان : آیا به گفته های فرخ نگهدار می توان باور داشت؟
عذاب وجدانی از کردارهای ضد انسانی سال های تاریک و جنایت آمیز دهه شصت که علیه انسانهای بی گناه صورت گرفت اینک گریبان همه آن کسانی را که مسئول و مسبب مستقیم و غیر مستقیم اجرای کشتار دسته جمعی آن دوره بودند ، گرفته است!

«من و مسعود رجوی طی سال های ۵۸ و ۵۹ بارها رو در رو پیرامون پاسخ به این سوال با هم گفتگو کردیم. هردو پیش بینی می کردیم که قطع نظر از میزان دوری و نزدیکی سیاست های حکومت از مواضع و سیاست های ما، یک چیز مسلم است و آن این که این حکومت گروه های سیاسی را تحمل نخواهد کرد و حق فعالیت سازمان یافته از فدائیان و مجاهدین و دیگر احزاب و سازمان ها سلب و یا بشدت محدود خواهد شد. هر دو می دیدیم که دیرتر یا زودتر ما را هم خواهند زد.» فرخ نگهدار

اگر فرخ نگهدار بعنوان دبیر اول سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) طی سالهای ۵۸ و ۵۹ واقعا ارزیابی کرده بود که رژیم اسلامی، عاقبت همه گروههای سیاسی را قلع و قمع خواهد کرد، پس چرا در سایه دنباله روی و پیوند ارگانیگ با حزب توده ایران به سیاست شکوفائی جمهوری اسلامی ورسیدن به آستانه سوسیالیسم و مبارزه ضد امپریالیستی خط اما م روی آورد؟

اگر فرخ نگهدار طی سال های ۵۸ و ۵۹ اعتقاد وافر داشت که رژیم اسلامی دیرتر یا زودتر همه گروههای سیاسی را خواهد زد، پس چرا سازمان را برای روزهای ضربه و بحرانی آماده نکرد و بر خلاف آن چیزی که ابراز می دارد به حمایت از رژیم اسلامی برخاست؟

بدنه سازمان چریکهای فدائی خلق (اکثریت) در سال های ۵۸ و ۵۹ که هنوز از تجربه چریکی برخوردار بود برخلاف حزب توده به تقاضای دادستان انقلاب اسلامی ازدادن آدرس های اعضاء و کادر های سازمان سربا زد و همین باعث حفظ نیروهای آن سازمان گردید!

اما حزب توده آن چنان به جمهوری اسلامی ایمان آورد بود که هیچگاه نمی اندیشید که رژیم اسلامی آنها را نیز به بهانه کودتای کذائی ـ سلاخی خواهد!

فرخ نگهدار تا به امروز نیز بطور جدی ازسیاست حفظ نظام و ایجاد تحول در آن جانبداری می کند و قبل از محمد خاتمی به رهبر جمهوری اسلامی نامه ارسال می نماید تا شاید زمینه های آشتی جناح های درگیر حکومت فراهم گردد!

همگان بخوبی می دانند که حکومت اسلامی قبل از پایان سال ۱۳۵۹ در پوشش احساسات میهنی و جنگ ایران و عراق ،نقشه نابودی همه نیروهای سیاسی را طرح ریزی کرده بود.بیشتر نیروهای سیاسی که پیرامون آقای بنی صدر سنگر گرفته بود ،رژیم را برآن داشت تا ریاست جمهوری بنی صدر را با کودتای خونین پایان بخشد.

مبارزه مسلحانه سال شصت سازمان مجاهدین نه اینکه به رژیم هیچ آسیبی نرساند بلکه با کشته شدن چند روحانی بلند پایه مانند "بهشتی" باعث شد که رژیم بتواند بسیار وحشیانه تر همه جامعه سیاسی را سرکوب کند!

آیت الله بهشتی در سایه انزجار مردم از وی که در رقابت های اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرده بود ـ در مقابل ۱۳ میلیون آرای آقای بنی صدر فقط به سیصد هزار از آراء نائل شد، اما پس از کشته شدن وی ،او یکباره به فرمان خمینی "یک ملت شد!

اینکه جریانات افراطی وقدرت طلب مانند سازمان مجاهدین خلق ایران با قیام مسلحانه همه خواست و بهانه ای که رژیم اسلامی بدنبالش بود را فراهم کردند ،مبحث بسیار گسترده ای است باید کنکاش کرد.درجریان سرکوب دهه شصت همه نیروهای سیاسی که حتی به نظام وفادار بودند نیز قربانی گردیدند که این خود جای سئوال کلیدی دارد که اگر مجاهدین خلق چون بدنبال مبارزه مسلحانه بودند ، ازجانب تبلیغات نظام طبیعی جلوه داده می شد که باید سرکوب گردند اما گناه نیروهای نهضت آزادی و جبهه ملی و غیره که اعتقادی به روش های مسلحانه نداشتند وبه قانون اساسی نیز التزام قانونی دارند ،چرا حکومت تا به امروز با آنها با خشونت رفتار کرده است؟ رژیم اسلامی که نیروهای اصلاح طلب حکومتی را که طرفدار حفظ نظام و برگشت به دوران طلائی خمینی هستند را تحمل نکرده است ،چگونه می توان در آن دریچه ای بسوی آزادی گشود؟رژیم عقرب صفت حاکم بر ایران بنا بر ذات خود می گزد و می کشد !آن نیروهائی که هنوز نظام اسلامی را نشناخته اند و دائما تلاش می نمایند آنرا دور بزنند تا به سیاست های خود دست یابند یا بسیار ساده لوحند یا ساست شومی را دنبال می کنند ،وگرنه جمهوری اسلامی بارها چهره واقعی و پراز قساوت خود را برای چندمین بار درهمه عرصه ها نشان داده است!

اگر به گفته های فرخ نگهدار به دقت بپردازیم هیچ صداقتی در آن یافت نمی شود. او در صحنه سیاست همواره تلاش نموده تا بر روی دو صندلی که نیاز زمان و مکان هست بنشیند تا خود را یک رجل سیاسی صاحب سبک و تعیین کننده جابزند که از شمه موقعیت سنجی ویژه ای برخوردار هست!
۴۹٨٨۷ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : فریبرز زحمتکش بالا محله

عنوان : از مبارزه دمکراتیک در راه سرنگونی حکومت اسلامی نباید وحشت داشت.
ماکیاول در سخنی گفته: «در سیاست به گونه ای عمل کن تا به موفقیت های خود برسی و در عین حال نشان ده که به پاکی های اخلاقی نیز مقید هستی». فرخ نگهدار سالهاست که ازشیوه ماکیاولی استفاده می کند تا مخالفان و منتقدان خود را خلع سلاح نماید.۳۳ سال پیش به بهانه حمله نظامی امریکا به ایران که هیچگاه اتفاق نیافتد؟!؟ ودر راه مبارزه ضد امپریالیستی ، بزرگترین سازمان چپ خاورمیانه یعنی سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را به آغوش خمینی کشاند و اینک نیز از سوریه ای شدن ایران ، همه نیروهای سیاسی سرنگونی طلب را با شیوه ماکیاولی ترور می کند!
۴۹٨٨۶ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : Omolbanin محمدی

عنوان : به این روش های خرابکارانه ادامه ندهید!
تابان عزیز! میزان عصبیت شما در برخورد با فرخ همیشه حیرت انگیز است! راستی در یک یادداشت کوتاه که در آغازش مشخص شده که در باره " یکی از گرایش های طرفدار «تغییر رژیم» " است، چرا باید بر دیگر گرایش ها از جمله گرایشی که شما متعلق به آنی تأکید می شد؟ این یادداشت در باره همه ی گرایش های موجود نبود. برخورد تو مثل همیشه توفانی بود.
۴۹٨۷۹ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : سیما سرابی

عنوان : تقاضای مجدد
آقای نگهدار عزیز
شما یکبار از توصیه ی دوستانه ی من اندکی بر آشفته شدید ولی با کمال مهرو اندکی رنجش به نوشته ام پاسخ دادید. من باردیگر توصیه ی دوستانه ی خود را تکرار می کنم: بهترین خدمتی که شما می توانید به جنبش چپ بکنید این است که باز نشستگی خودرا از فعالیت سیاسی اعلام بفرمایید. شما فقط وقت و توان خودتان و مارا هدر می کنید و سعی تان برای سوق دادن حرکت لاک پشتی جنبش چپ به سویی که خودتان دوست دارید دیگر ممکن نیست و خریداری ندارد. آن جنبش چپی که شما وتنی چند مثل شما آنرا نمایندگی می کنند خودبخود آنقد کژدیسگی دارد، که افزودن یک قوز تازه روی قوزهای قبلی حائز اهمیت چندانی نیست.
آقای نگهدار عزیز:
قلمفرسایی شما درباره ی آقای تابان و هر شخص دیگری نمی تواند ملاک درستی برای ارزیابی محسوب شود. صورت مساله را پاک نکنید، جمع کثیری از ما که سیاهی لشگر محسوب می شویم به منش سیاسی و عملکردهای گذشته وحال و بر همین قیاس، آینده ی شما سخت معترضیم، حال شما معرف آقای تابان از آب در آمده اید؟ خواهش می کنم قاچ زین را بگیرید، سواری پیشکشتان. من در یکی از نظرات که آقای تابان در پاسخ خواننده ای نوشته بودند، خواندم که ایشان به گذشته پرداخته اند و به خود و سازمان انتقاد کرده اند و اشتباهات را نام برده اند باور کنید من چنین انتقاد عینی صادقانه ای از هیچیک از افراد سیاسی نخوانده بودم. اگرچه کافی نبود ولی فتح بابی بود که شجاعتی می طلبید و شاید در آن زمینه بیش از آن را جایز ندیده بودند. اگر ملاکی برای ارزیابی منش سیاسی آقای تابان موجود باشد نوشته های امروز و انتقادات او از گذشه ی خویش است نه اظهار لحیه ی شما از برج عاج رهبری گونه!؟؟ در خاتمه غیر از اشکالات ساختاری متن، غیظ را دوبار غیض نوشته اید، خواهش می کنم تصحیح کنید. با مهر بسیار و تکرار تقاضای بازنشستگی.
۴۹٨۷۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : فرخ نگهدار

عنوان : تفاوت معنای اخلاق در نگاه فرخ نگهدار و مهری بینا
خانم مهری بینا از «سیاست بازیهای ناصادقانه و فقدان اخلاق سیاسی» صحبت کرده اند. گفتم خوب است تفاوت نگاه خود را با ایشان برای ایشان و کاربران روشن کنم.

خانم مهری بینا رفتار اخلاقی و بدور از سیاست بازی های ناصادقانه را در آن می بیند که تو حرف طرف مقابل را طوری معنا کنی که برای خود تو و هوادارانت کاملا قابل قبول باشد و برای طرف مقابل کاملا غیر قابل قبول باشد.

فرخ نگهدار رفتار اخلاقی و بدور از سیاست بازی های ناصادقانه را در آن می بیند که تو حرف طرف مقابل را طوری معنا کنی که با فهم او از حرف خودش کمترین زاویه را داشته باشد.
فهم درست حرف طرف مقابل نخستین شرط وفاداری به صلح و تنوع حقیقت است. و فهم خودغرضانه ی حرف طرف مقابل بهترین حربه برای تشدید ستیز است و انحصار حقیقت است.
فرخ و مهری هر دو به اصول اخلاقی خاص خود پای بندند. اصلا هیچ انسان سیاسی نیست که اصول اخلاقی معینی را برای خود تعریف نکند.
۴۹٨۷۴ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : چنبش شکست نخوردگان

عنوان : راست در ایران در همه جناحها ورشکسته است
بحثهای ف. تابان، پاسخهای فرخ نگهدار، کنفرانس های متعدد چلپی ساز، در گیری جناحهای مختلف رژیم ، متوسل شدن مجاهدین و دیگر نیروهای قومی و مذهبی به جنگ، همه و همه نشاندهنده یک موضوع است. راست و راه حل سرمایه دارانه در ایران ورشکسته است. این راه حل اگر پیروز شود، سرنوشت تاریکی را برای مردم رقم زده است. به نظر من آلترناتیو چپ و جنبش کمونیستی در ایران تنها راه حل برای برون رفت از سرنوشت تاریکی است که در انتظار مردم ایران است. آلترناتیو راست نه تنها در بسیاری از کشورهای جهان بلکه مشخصا در ایران ورشکسته است. بخشی مذبوحانه بفکر حفظ نظام است ، بخشی تلاش دارد جنگ راه بیندازد و در شلوغی جنگ بقدرت برسد، عده ای دیگر نیز بین ایندو در نوسانند. ورشکستگی این رژیم و اپوزیسیون راست آن در تک تک نوشته ها و برنامه های آن مشخص است. هیچ ندارد و مثل رژیم جمهوری اسلامی به بن بست رسیده است. دعواهای اینها نیز جالب است چون بیشتر ورشکستگی و بی برنامگی اینها را برای حداقل حفظ جامعه مدنی در ایران نشان میدهد، بهبود وضعیت مردم پیشکششان.
۴۹٨۷۲ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

    از : مهری بینا

عنوان : نگاه
انگار سیاست بازیهای ناصادقانه و فقدان اخلاق سیاسی ی مدرن در مواضع آقای نگهدار را پایانی نیست. برای سیاست ورزان اخلاق گرا دیگر مواضع ایشان مهم هم نیست. ایشان هماره رو به سوی قدرت و نظر به بازی ی مهره ها در نیروهای حاکم دارد. این گفته معروف ایشان که: "اگر تحولی در ایران در شرف وقوع باشد این تحول را مبارزات نیروهای درون حاکمیت رقم خواهند زد" (نقل به مضمون) هماره مشعل راهنمای ایشان بوده است. در عرصه ای گسترده تر برای این سیاست نیروهای حاکم می خواهد دولت انگلستان باشد، یا ک گ ب، یا جرج دبلیو بوش یا خامته ای. نامه های ایشان به مراجع قدرت از عبرت آمیز ترین مکاتبات اهل سیاست در چند دهه اخیر است. کرنش ایشان به قدرت و جایگاه ایشان در صفوف سیاست همانا برای حفظ منافع طبقاتی ی خویش است، منتها حضور ایشان در صفوف جنبش فدایی و "چپ" برای کند کردن حرکات این جنبش و شکست تلاش های آن بوده است. موضوعی که کنگره اول این سازمان به آن پرداخت و ایشان را چند دوره از مسئولیت هایش خلع کرد. انتخاب و تکرار این عنوان برای پاسخ ایشان به مقاله ف. تابان با همین عنوان، مرا یاد آن جمله معروف ابتدای "هجدهم برومر لویی بناپارت" رساله داهیانه مارکس انداخت که می گوید: "هگل گفت: شخصیت ها در تاریخ دو بار ظهور می کنند. اما فراموش کرد بگوید که بار اول به شکل تراژدی و بار دوم به شکل کمدی مسخره."
۴۹٨۷۰ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست