یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

همسویی مواضع راه توده و رژیم
در مورد عدم مقاومتِ زندانیان سیاسی
- امیرهوشنگ اطیابی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : خواننده

عنوان : به مسعود بهبودی
جانا سخن از زبان ما می گویی
۵۰۵۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱       

    از : بابک ش

عنوان : به آقا یا خانم "دوست" و آقای بهروز
۱- برای "دوست": رفیق گرامی، اشاره شما که باید دقیق تر و با ملاحظه ی بیشتر مسایل را دید، کاملاً به جاست. شما بیشتر به اظهارات خانم آذر جوانشیر در مورد آقای خدایی صحت کردید در حالی که مقاله امیر خیلی نکات مهم دیگر را هم در بر می گیرد. اما، در مورد همین مساله، شما گفته اید که آذرخانم حتا سال مهاجرت خود را دو سال اشتباه گفته. این اصلاً ملاک نیست زیرا اغلب آنهایی که به خارج از کشور مهاجرت کرده اند، در دراز مدت در تبدیل سالهای ایرانی به میلادی دچار اشتباه می شوند. زمان به هر حال ممکن است اشتباه گفته شود، اما آذر خانم اتفاقات را دقیق توضیح می دهد. پیشنهاد می کنم مصاحبه اش را بار دیگر گوش کنید. وانگهی، در مقالات منتشر شده ی رفقای دیگر، از محمدعلی عمویی ایراد گرفته شد که چرا با "ساده ی و غیر سیاسی" معرفی کردن آذر خانم خواسته آقای خدایی را تطهیر کند. به فرض اینکه آذر همان گونه باشد که عمویی می گوید، شرح چنین واقعه ای چه ربطی به ساده و غیر سیاسی بودن دارد؟ عمویی می توانست بگوید او پیر شده و حواس ندارد (که چنین هم نیست)، اما باید بداند چنین استدلالی غلط است. آنچه که اینجا باید مورد مداقه قرار گیرد، این است که چرا از سوی خدایی و "راه توده" اطلاعاتی متناقض که بیانگر ناراست بودن واقعیت هاست، ارائه می شود. رفقا در این مورد مطالب فراوانی گفته اند که از جمله نوشته های دقیق و مستند مهرداد اخگر قابل تامل است. همان طور که در مطلب امیر و دیگران می بینیم، خدایی و یا تحت تاثیر او، راه توده، تلاش دارد بگوید که کادرهای خزبی بر اساس قرعه اعدام شدند. این تحلیل خیلی بی اساس گمراه کننده است. آیا شمار زیادی از آنان که زیر شکنجه جان باختند، نیز بر اساس قرعه بود؟! من در زندان شهر "س" (نام نمی برم) خود شاهد بودم که ۳۵ نفر از ۱۰۵ زندانی دو بند سیاسی آن زمان را با شناسایی دقیق اعدام کردند. درست است که به گفته امیر برخی از آنها "دوره ای" تواب بودند، اما رژیم فهمید که آن توابان پیشین اکنون سر موضع بودند و یا در آینده می توانستند تاثیر گذار باشند. البته، اینها ۹۰ در صد مجاهد بودند و سایرین آرمان مستضعفین و اعضای چریکهای فدایی خلق و سازمان پیکار بودند. آن زمان من تنها زندانی توده ای بودم و ۱۰-۱۲ تن هم فدایی اکثریتی بودند. به خلاف زندانهای تهران و کرج مبنای اعدامها در انجا متفاوت بود، اما اعدام شدگان دستچین شده بودند و جنایت بر اساس قرعه انجام نشده بود. نکته ی دیگر که مایلم توضیح دهم این است که "راه توده" معتقد است که انتقاد دوستانی چون احمد سپیداری از تایید "راه توده" توسط عمویی به منظور خراب کردن عمویی است. من این را کاملا رد می کنم. ما به آقای عمویی به خاطر زندان بسیار طولانی و زجرهای سیاسی اش نهایت احترام را می گذاریم. اما حقوق تمام اعضای حزب یکسان است. او در تلویزیون حزب را منحله اعلام کرد. آیا پس از این همه سال زمان آن نرسیده که حرف خود را پس بگیرد؟ آیا بی اعتنایی به این مساله قابل تامل نیست؟ آیا این به معنای آن نیست که به زعم او حزب همچنان منحله و "راه توده" نماینده ی "جدید" حزب توده ایران است؟ خبر انحلال حزب از زبان عمویی به رفقای درون و بیرون زندان در ان زمان شوک روانی سهمگینی وارد کرد. این خواست طبیعی ما از اوست. او وظیفه دارد چنین کند حتا اگر به خاطر حضورش در ایران برایش مشکل ایجاد شود. سپاس
۲- دوست گرامی بهروز فکر می کنم پاسخ خود را از لا به لای سخنان من گرفته است، ولو به صورت تلویحی. اما دوستان دیگر پاسخ های مسوولانه ای به او داه اند که نمی خواهم تکرار کنم. از دوست گرامی خواهشمندم که به کنه مطلبی که در مقاله امیر و دوستان دیگر در اینجا عنوان شده توجه فرماید و موضوع بحث را آن گونه که خود می خواهد تحریف نکند. از ایشان هم سپاسگزارم.
۵۰۵۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱       

    از : kamran raofi

عنوان : آری از کوزه همان تراود که در اوست.
دوست گرامی بهروز. خیلی تاسف خوردم وقتی محتوای نوشته ی شمامن را بیاد دوران اوج مائوئیسم دهه ی ۵۰ انداخت. ومتاسفتر اینکه چگونه حوصله ای دارید که چند دهه در "سکون " زیسته ائید. دوست گرامی اولا قیاس اعضا کمیته ی مرکزی حزب توده ایران با آن اسامی ای که اشاره فرموده ائید ، قیاس کوه دماوند با " تپه " بی بی شهربانوست. ثانیا همان افرادی را که شما بعنوان قهرمانان جنبش انقلابی از انان یا د فرموده اید ،دراوین یا کمک باز جو بودند ویا نگهبان (بویژه در کمیته مشترک ) اما من هر ، هرگز ،وهرگز ! قصد محکوم کردن انان را ندارم ، زیرا که ایمان راسخ دارم که انها نیز قربانی جنایت رژیم بودند. وهمه انسانهائی پاک ، خالص و وطن پرست بودند. انچه من از مقاله رفیق امیر اطیابی فهمیدم اقشای جنایات هولنک رژیم بود ونه دفاع ویا توجیهه این یا ان جریان. اجازه بدهید باهم جدای از رسوبات تلقین شده سازمانهای اطلاعاتی سرمایه داری وارتجاع با هم کمی مهربانتر باشیم. موفق باشید.
۵۰۵۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱       

    از : دوست

عنوان : دوستان عزیز محسن و امیر
اتهام پلیس زدن به دیگران خیلی سنگین است. با احتیاط برخورد کردن حداقل شرط انصاف است. اگر تنها مرجع اتهام زننده آذر خانم است و جمله ای که از زنده یاد جوانشیر نقل میکند، این نمی تواند قابل اتکا باشد هر چند قابل بررسی است. دوست عزیز من شخصا کسی را به تیزی و سرعت انتقال جوانشیر ندیده و نشنیده ام . امیر عزیز اگر رفیق جوانشیر می فهمید که "خدایی جاسوس است،زندان بوده و بعد در رفته و ......" آیا چنین مسئله مهمی را تلاش نمی کرد چه از طریق آذرخانم چه از طریق سایر دوستان همان موقع به بیرون منتقل کند؟ ما در زندان بسیاری موارد کم اهمیت تر از اینها را بین خودمان می چرخاندیم، جوانشیر متن کلاسهای اقتصاد سیاسی اش را به بیرون منتقل کرد، ما از مواضع تک تک رفقای رهبری مطلع بودیم و اتفاقا به همان دلیل می دانیم ادعای خدایی در مورد آقای عمویی بعد از سال ۶۳-۶۴ یعنی از زمان کاهش فشارها و انتقال به اوین ادعای مزخرفی است. چگونه از این مسئله کسی با خبر نشد؟ آیا نباید در مورد گفته های آذر خانم کمی تامل کرد؟ خرده حساب یا انتقاد یا هر مورد دیگر را نباید با این موارد حیثیتی قاطی کرد. آذر عزیز و محترم و رنج کشیده ما به نظر من هیچ تعمدی ندارد. اما اظهاراتش اصلا دقیق نیست. او حتی خارج شدن خودش از کشور را دو سال اشتباه می گوید و موارد متعدد دیگری را. درست نیست که ما به خاطر اهداف خودمان از این نارسایی ها استفاده کنیم. من تحلیل، روش و برخورد خدایی را نمی پسندم و از این احکام خودسرانه ای که صادر می کند بیزارم و فکر می کنم به اندازه کافی مورد برای برخورد منصفانه و شایسته امر مبارزه انسانی سیاسی وجود دارد و نیازی به این روش ها نیست. با درود
۵۰۵۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : بهروز و جنبش نوین کمونیستی ایران
خیلی ممنون از روشنگری های رایگان دیرآشنای تان
شما ظاهرا سازمان فدائیان خ را جنبش نوین کمونیستی ایران محسوب می دارید.
اولا چه دلیل جهان بینانه برای این ادعای خود دارید؟
ثانیا امروز کدام جریان سیاسی جنبش نوین کمونیستی ایران مورد نظر شما را نمایندگی می کند؟
حق با شما ست که سران حزب توده که عمدتا مسن بودند، زیر شکنجه شکستند ولی مگر معیار حقانیت حزبی مقاومت و مرگ در زیر شکنجه است؟
اگر چنین باشد هیتلر خودش را و زن و بچه اش را کشت تا اسیر نشود.
سران نازی همه از دم در دادگاه از خط مشی خونین و جنایتکارانه خویش دفاع کردند و اعدام شدند.
آیا حق با فاشیسم بود، حق با حزب ناسیونال ـ سوسیالیسم بود؟
ایراد حزب توده نه در مقاومت و مردن و یا شکستن و توبه کردن، بلکه در فقر نظری و اسلوبی بوده و کماکان است.
ولی حزب توده با همه فقر تئوریک خود هزاران بار غنی تر و پرولتری تر و انقلابی تر از همه احزاب و سازمان ها بوده است.
امروز هم اگر کسی از کمونیسم دفاع کند، و حرف دهنش را بداند، یا پرورده همان حزب است ویا تحت تأثیر مستقیم و یا غیر مستقیم آن بوده است.
اگر احیانا توده ای ئی از جنس همان سران اشتباهکار حزب توده سراغ داشتید، ما را هم خبر کنید.
چون ما سی سال آزگار به دنبال کسرایئ ئی ، جوانشیری، مهرگانی، تیزابی ئی، آگاهی ئی می گردیم و نمی یابیم.
۵۰۵۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱       

    از : محسن پ

عنوان : چرا راه توده چنین مقاله ای را می نویسد؟
رفیق گرامی امیر اطیابی! باید دید چرا سردبیر راه توده چنین موضعی را می گیرد. براستی چرا ایشان تا کنون نظر خودش را درباره مصاحبه خانم آذر جوانشیر صریحا بیان نکرده. چرا نمی گوید این خانم دروغ می گوید و من هیچگاه دستگیر نشده ام. چرا از این تهمت اصلا شکایت نمی کند؟
اگر دقت کنیم این مقاله برای آن نوشته شده که بستر لازم را بسازد تا در مرحله بعد این سردبیر نام آشنا را با ترفند جدیدی از گرداب تهمت و بدنامی همکاری با وزارت اطلاعات برهاند.
برخی از نزدیکان ایشان می گویند شاید او دستگیر شده و با یک توبه نامه رژیم را گول زده و از زندان بیرون آمده...
رفیق عزیز!
سازمان های موازی جعلی برای تحت تاثیر گرفتن سازمان ها و احزاب مبارز کلا کاربردهای قبلی خود را از دست می دهند. آن ها به دورانی تعلق دارند که رسانه ها هرمی عمل می کردند و می توانستند پوشش موثری برای دور نگه داشتن افراد از دسترسی به اطلاعات لازم فراهم کنند. امروز همه به هم دسترسی دارند و به همین دلیل حقایق جعلی خیلی زود افشا می شود.
دوران ساز دیگری زدن به علت عدم وجود آزادی های سیاسی درون سازمانی و حزبی نیز به سر رسیده و همه می توانند حرف خودشان را بزنند و بر دیگران تاثیر بگذارند. پس باید حول حزب متشکل شد و از هر تشکل و سازمان موازی و انحلال طلب فاصله گرفت و راه رهایی زحمتکشان را در اتحاد با دیگر چپ ها و دیگر سازمان ها و احزاب مبارز در راه ازادی و عدالت پی گرفت.
چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است
۵۰۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱       

    از : بهروز

عنوان : از کوزه همان برون تراود...
این هم از دغلبازی های دیگر بقایای حزب توده است که همان طور که ضعف رهبران حزب بعد از کودتای ۳۲ را توجیه می کردند امروز هم به لاپوشانی خطاها و ضعف های رهبران حزب توده مشغولند و چنین تبلیغ می کنند که گویا مصاحبه های مکرر تلویزیونی رهبران توده امری آگاهانه و سازماندهی شده بوده است! البته امری آگاهانه بوده است: مشخصا نمی تواند از جریانی که سه سال با مواضع مشمئزکننده اش علیه هر گونه تلاش مبارزاتی عمل می کرد انتظار داشت که در دوران بازداشت و بازجویی نیز به شیوه یک جریان رزمنده و انقلابی عمل کند. به تلویزیون آمدن کیانوری و رفقایش در آن سال ها چندان عجیب و دور انتظار نبود در حالی که در مورد حسین روحانی، جیگاره ای و برخی کادرهای سازمان های چپ انقلابی چنین انتظاری نمی رفت. کسب روحیه سازش ناپذیر و رزمنده حاصل دو امر است: حل سوال مرگ و زندگی در کوران نبردهای سخت و به همین دلیل است که فی المثل فعالان جنبش نوین کمونیستی ایران بعد از رستاخیز سیاهکل چنین روحیه و سبک عملی را نشان می دادند، و دوم داشتن مواضع مبارز و رزمنده، که حزب توده فاقد هر دو بود. امکان دارد نمونه هایی خلاف این در حزب توده نشان داده شود اما باید دانست که حساب افراد مخصوصا در رده های پایین تر و آن بعد از گذشت چند سال از عملکرد شرم آور حزب توده را باید از روح حاکم بر این حزب در سال های بعد از سرکوب ۶۰ جدا کرد. از رهبری توده، با آن سبک زندگی و آن مواضع سیاسی، آن چه کیانوری و رفقایش کردند انتظاری دیگری نمی رفت.
۵۰۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۱       

    از : mo jamal

عنوان : گذار سیاوش از آزمون آتش
شاید هیچکس به این روشنی و رسائی نتوانسته باشد تجربه‍ی گذار سیاوش از آزمون آتش را برای شاهدان این نمایش هولناک ، بیان کند. بر افراشته باد پرچم سوسیالیسم و حزبش.
۵۰۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست