یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دوستان و دشمنان کنفدراسیون جهانی - پرویز داورپناه

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حق

عنوان : آقای پرویز داورپناه محترم
با درود، اولا من نویسنده نوشتار «پایکوبی و دست افشانی و باده نوشی کنفدراسیون و کنفدراسیونی ها بر روی گور ایران و ملت ایران!» هستم که آنرا برای انتشار به دو سایت فرستادم، سایت پارس دیلی نیوز و سایت حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات). هر دو هم آنرا منتشر کردند و در بالاترین و خبرنت و آزادگی به اشتراک گذاشتند. من از مدیران هر دو سایت سپاسگزارم که اجازه دادند صدای من بگوش هموطنانم برسد. من می دانستم نه اخبارروز و نه عصرنو علاقه ای به انتشار نوشتارم ندارند که برایشان بفرستم. این من بودم که نوشتم و درخواست کردم که نوشتارم منتشر شود و شد و نه چیز دیگری. من از حق آزادی بیان خود استفاده کردم و آن دو سایت به این حق من احترام گذاشتند. بنابراین، مسئول نوشتارم خودم هستم و نه سایت حزب مشروطه که برخلاف دیگر سایتهایی که می شناسم، صفحه نخست خود را به "از دیگران" اختصاص داده و در پایان هر نوشتاری در این بخش توضیح می دهد که این بخش لزوما دیدگاه این حزب نیست. در آن بخش هم نوشتار من و هم نوشتار شما منتشر شده اند ولی آیا در اخبارروز اینطور بوده!؟

شما در این نوشتارتان که "نقد" ای است از نوشتار من، از ذکر نام منهم خودداری کرده اید! این نکته را نظردهنده تیزبینی بنام جمشاد در ستون نظرات سامانه حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) متذکر شد. شما حتی در نوشتارتان متذکر نشده اید که من یک جمهوریخواهم که سخت به کنفدراسیون انتقاد دارم. عنوان نوشتار شما شما مرا و هر منتقدی را دشمن قلمداد کرده و هر تایید کننده ای را دوست! عجبا که فقط یا سیاه است یا سفید و هیچ مابین ایندو در ذهن شما نقش نبسته! آیا معتقدید همه جمهوریخواهان دوستان کنفدراسیون هستند!؟ ثابت کنید که اینطورست!؟ من یک جمهوریخواه هستم و همه جمهوریخواهان هم قرار نیست مثل شما باشند دوست کنفدراسیون و پهلوی ستیز. می توان جمهوریخواه بود و پهلوی ستیز نبود. می توان در کنار همه نیروهایی که به اصول ۴ گانه که در نظر پیشینم در همین ستون متذکر شدم بر علیه کلیت جمهوری اسلامی کهریزکی بسیج شد و امنیت و دمکراسی و آزادی و حقوق بشر را آنطور که در جهان لیبرال دمکرات غرب هست را در ایران برقرار کرد. مهم نیست این نیروها جمهوریخواه یا پادشاهی خواه "دوست" یا "دشمن" کنفدراسیون شما باشند. ایران و ایرانخواهی بالاتر از همه اینهاست، نه!؟

نکته پایانی، خواهشمندم "می نویسند" را به "حق می نویسد" در بخش زیر نوشتارتان تصحیح بفرمایید وگرنه تا ناعادلانه و غیرمنصفانه حزب مشروطه و مدیر آن، آقای بهمن زاهدی را مورد بی مهری! خود قرار نداده باشید.

"می نویسند:
"این یک خودکشی ملی بود که کنفدراسیون و اعضائش در ایجاد زمینه این خودکشی ملی سهم بسزایی داشتند و باید بابت آن شرمنده باشند و نه اینکه شادباش بهم گویند و جشن بگیرند که کشور و ملتی را با عمل‏کردهایشان امروز به ورطه نابودی کشانده‏اند!"

با تشکر
پاینده ایران یکپارچه و ملت یگانه ایران
۵۰۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : بامید تحقق دموکراسی در ایران.
با سلام به آقای سینا صدرالعلما و سلام و پوزش به دوستان اخبار روز برای ایجاد زحمت مجدد.
شما بهتر از من کشورهای جهان وشرائط سیاسی اجتماعی تطبیقی آنها را می شناسید. ولی به دلایلی میخواهید همه چیز را "منفی" نشان دهید. مطمئن هستم که چرائی آن را میدانید.
ـ در کشورهای پارلمانی ِ جمهوری از اولین آن، فرانسه بگیر تا ده ها مورد دیگر که نیازی نیست نام آنها ردیف شود رئیس جمهور و
احیانا نخست وزیر از طریق احزاب سیاسی معرفی و در انتخابات ادواری با رای مردم انتخاب و مسئول تشکیل دولت میشود که موروثی هم نیست.( لطفا این نوع کشورها دمکراسی پارلمانی و چند حزبی را با کاریکاتوری های بیدر و پیکر "جمهوری" یا دیکتاتوریهای موروثی مثل ایران ، مصر ، لیبی ، کره شمالی و..و..و.. امتزاج نفر مائید )
ـ در کشورهای پارلمانی سلطنتی تمام ارگان ها و زیر ساخت های دموکراسی وسیاسی با کشورهای پارلمانی ِجمهوری مشابه می باشد که بعداز انقلاب فرانسه در این کشورهای پادشاهی بتدریج نهادینه شده و شاه یا ملکه با دربار بعنوان مقامات تشریفاتی بدون دخالت در امور سیاسی به زندگی ادامه میدهند. بهمین دلیل ملکه الیزابت تابحال چندبن نخست وزیر انتخابی که سکان حکومت را در اختیار داشته اند تجزبه نموده ست در اتحادیه اروپا هیچ مقام درباری وغیر انتخابی حضور ندارد ( در حکومت پادشاهی مطلقه پهلوی در ایران و در ده ها کشور دیگر و شیخ نشین های عرب حتی امارات وقطر با تمام زرق وبرق های خیره کننده دیکتاتوری تا اعماق جامعه نفوذ دارد )
حال شما اختیار دارید که تمام دموکراسی های پارلمانی ِ جمهوری را بدلیل عدم " آزادی مطلق" و استثمار سرمایه داران در آنجا همطراز جمهوری اسلامی یا کره شمالی و مصر قرار دهید. یا تمام دموکراسی های پارلمانی ِ سلطنتی مثل انگلیس، سوئد و نروژ را با عربستان و قطر وامارات مقایسه کنید.
شما خوب میدانید که در فرهنگ سیاسی به جوامعی که پارلمان در آنها نقش اساسی دارند دموکراسی ها و یا کشورهای آزاد می گویند واین بمعنی بی عیب بودن آنها نیست. در کشورهای دیکتاتوری که حقوق اساسی مردم ضایع وبا سرکوب توام ست نیز بعضی چیزهای خوب و مفید وجود دارد ولی اختلاف دموکراسیها ودیکتاتورها از زمین تا آسمان ست .بامید تحقق دموکراسی در ایران.
۵۰۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : بهمن مظلومی

عنوان : علیه خامنه ای و در مسیر حاکمیت مردم متحد شویم!
چرا کنفدراسیون علیه شاه و سرنگونی حکومت او چابک بود اما علیه جمهوری اسلامی به سازماندهی نپرداخت؟
در کنفدراسیون نیروهای مذهبی همچون صادق طباطبائی و قطب زاده وبنی صدر نیر فعال بودند.آنها به حاکمیت رسیدند و اما بقیه به قدرت تن ندادند این خود نشان از ناهمگونی بود که قبل از انقلاب آنرا کنفدراسیون از خود نشان نداد!
برای مثال همه نیروها در ۳۴ سال گذشته ، سیاست های ارتجاعی سازمان مجاهدین خلق به رهبری مسعود رجوی را افشا می نمایند اما چرا قبل از انقلاب کنفدراسیون سیاست ها و برنامه های ارتجاعی خمینی را افشا نکرد؟
۵۰۷۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : حمید ارجمند

عنوان : پاسخی به الف باران
جناب آقا یا سرکار خانم الف باران ! با خواندن نوشته شما نفهمیدم که آیا نظرات شخصی خود را بیان داشتید یا از روی آمار و واقعیات در تمام زمینه های دوران پهلوی قلم فرسائی نمودید ؟ متاسفانه بعد از گذشت سه دهه از دوران انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران ! هنور تمام کاستیها و جنایتها و شکنجه ها و نبود فرهنگ منطقی و علمی را به پای رژیم گذشته مینویسیم غافل از اینکه تاریخ و در واقع همین ملت موجود در ایرانند که قضاوت خواهند نمود بر آنچه که بود و آنچه که هست ! شما بطور کلی یک چیزهائی شنیده اید که مثلا مارچوبه در خوزستان کاشته میشد و به خارج صادر میشد و یا پنیر هلندی را به کودکان مدارس میدادند و آنها هم به پایشان و کفششان میمالیدند و... که بیشتر جنبه حرفهای بی پشتوانه وبی سندی است به این دلیل ساده که اینجانب از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵ شمسی در یکی از شرکتهای طرف قرار داد با آموزش و پروش جهت تامین مواد تغذیه رایگان در جنوب شهر تهران مشغول بکار بودم و خود از نزدیک شاهد نوع مواد توزیعی و میوه و شیر در مدارس شهر ری تا میدان فوزیه ( امام حسین امروزی ) از نزدیک دخیل بودم و خوب بیاد دارم که چه حساسیتی از بالا اعمال میشد در مورد کیفیت ساندویجها و میوه ها وووو. تنها چیزی که در منوی غذائی تغذیه رایگان ندیدم پنیر هلندی به گفته شما میباشد و اگر مطالب دیگرتان هم در زمینه های دیگر بر همین اساس میباشد که دیگر فبها !لطفا سعی کنیم مسائل کشورمان را از حیطه مسائل شخصی خارج کنیم تا بتوانیم تصویری روشنتر حد اقل برای اطرافیان خویش ارائه دهیم . مردم دیگر پیش کش .
۵۰۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب هوشنگ فرخجسته
با درود، لطف فرموده حداقل نامی از چند کشورهای آزاد؟؟؟ ببرید و بفرمائید منظور حضرتتان از آزاد چیست و چگونه تداعی میفرمائید؟
در مذمت حکومتهای شاهی و یا جمهوری که در حقیقت همان شاهی است و اسمش عوض شده یا کمونیستی؟؟؟ که همه چیز است الا کمونیستی مانند کره شمالی و کوبا که پسر جای پدر و یا برادر جای حاکم مینشیند، سخن بسیار رفته است و بدرستی و نیکی مذمت شده است!! اما بکار گیری کشورهای آزاد یک واژه مبهم است مگر آزادی اطلاق شده به آن تعریف شود!!من از آزاد تعریف کلاسیکش را میشناسم و طبق این تعریف کشور یا کشورهای آزاد وجود خارجی ندارد؟! آزاد واژه ای بسیار پُر معنی و با ارزشیست و اطلق آن به کشوری به این سادگیها میسِّر نیسن همانگونه که کمونیسم واژه ای بینهایت نیکیسن و ایلاق آن فقط موجب گمراهی میشود؟! آیا مهمل میگویم؟ با درودی مجدد
۵۰۷۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : سئوالی از "حق" در باره ی حقوق بشر
برای "حق" که در ابتدای کامنت خود با " درود به ایران خواهان چه جمهوریخواه و چه پادشاه خواه "می خواهد با ژست "بی طرفانه" منویات سیاسی خود را به اگاهی برساند . لازم ست ،در باره ی کلی گوئی ها ایشان نکاتی را عرض کنم .
سیمای جهانی دموکراسی و اساس و محتوی مردم سالاری در جهان امروز بر رای مردم و پارلمانتاریسم استوار است که از انقلاب فرانسه شروع شده و پس از ۲ جنگ جهانی به اینجا رسیده ست. بهمین دلیل در کشورهای آزاد ِ پارلمانی اعم از جمهوری یا سلطنتی، قدرت در پارلمان و دولت هایِ ادواری نهفته ست که با رای مردم انتخاب میشوند. اگر چنین نبود امروز ده ها لوئی شانزدهم و ماری آنتوانت در راس کار ها بودند. نه مقاماتی غیر سیاسی مانند ملکه الیزابت در انگلستان و شاه خوان کارلوس در اسپانیا و اعلیخصزت کارل گوستاو در سوئد.

در تمام کشورهای آزاد مردم از طریق احزاب سیاسی راست ، میانه ، چپ و در سالهای اخیر محیط زیست ـ فرا حزبی ـ و نژاد پرست و بیگانه ستیز نمایندگان خود را به مجلس میفرستند تا در تصمیم گیرها و قانون گزاری بطور غیر مستقیم شرکت کنند. اگر چنین نبود خیابانهای جهان پر از معترضین به سیاست های راست دولت ها بعداز دهه ۷۰ تا به امروز نمیشد. تمام رهبران سیاسی دست به عصا راه میروند تا از رادیکال شدن مبارزات مردم جلوگیری کنند. دیگر از لولوی کمونیسم هم خبری نیست . سرکوب ابدا و رسما مجاز نیست ! تمام خشونت های پلیس بدون استثناء از جانب مردم محکوم ست مگر صاحبان تروت و سرمایه که در تمام جنگهای جهانی و استعماری معرف حضور شهروندان می باشند. به بحث خرید و فروش اسلحه در پامریکا عنایت شود.

بدبختانه در ایران حق کشی سابقه ء دیرینه دارد و آزادی انتخابات و احزاب "مضره " محسوب میشوند. شاه با حزب "رستاخیز" و خمینی با "حزب الله" از دگراندیشان یا تخته و شلاق "پذیرائی " میکردند. امروز دیکتاتوری مذهبی حتی به دینداران و شریک جرمان خودشان نیز رحم نمی کند.

با این اوصاف جنابعالی برای پادشاهی خواهان کارت دعوت فرستاده اید. هنوز ساواکیها از سوراخ بیرون نیامدند. ولی شاهدوستان خیال می کنند با جنایات حکومت مذهبی آنها تبرئه شده اند . وقایع لیبی و سوریه آنها را به یاد کودتای ۱۲۹۹ رضاخان و ۲۸ مرداد محمد رضا شاه انداخته ست . آلترناتیو سازی ها شروع شده و باقی قضایا. بر خلاف نظر شما این هموطنان هر جا که منافعشان ایجاب کرده بوده با شرارت هرجه بیشتر بنام میهن حمام خون راه انداختند مانند آذربایجان و کردستان ولی همین حضرات در برابر جدائی جزیره بحرین سکوت کردند. چه میگوئید؟
آب را گل آلود نکنید ! مردمی که حکومت پادشاهی مطلقه را بزیر کشید می دانند که چگونه از شر حکومت مذهبی نجات پیدا کند. هر دو حکومت ضد مجلس و رای مردم بودند. پهلویها بیش از ۵۰ سال فرصت داشتند که از اربابان انگلیسی و آمریکائی خود قواعد پارلمانتاریسم را بیاموزند ولی چنین خواصی نداشتند . بدبختانه کسانی که خوب میدانستند چگونه باید ایران را بسوی تعالی هدایت کرد را خانه نشین میکردند. بهر صورت علیه مشروطه بیداد کردند و میدان را برای مشروعه باز گذاشتند.
موضوع قانون اساسی و منشور حقوق بشر در ایران و با رای مردم تحقق خواهد یافت. شاهدوستان و طرفداران بازگشت پادشاهی با توجه به حقوق شهروندی خود می توانند در صفوف مبارزات مردم شایستگی های خود را امروز نشان دهند. تا در پارلمان آینده ء ایران حضور فعال داشته باشند. اگر اکثریت کرسی ها را بدست آوردند. می توانند حتی در تدوین قانون اساسی نقش محوری داشته باشند و اصول مورد علاقه ء خود را پیشنهاد کنند. می توانند برای بخشودن بازماندگان و مسببین جنایات حکومت پادشاهی اقدام نمایند و حتی شکل حکومتی را با پیشنهاد خود به رای مجلس یا رفراندوم بگذارند.
اینها تمام حقوق مردم ایران ست و در ایران تحقق خواهد کرد.
متاسفانه رفتار سیاسی پادشاهی خواهان بکلی از موازین مدرن و مبتنی بر منشور حقوق بشر بیگانه ست.
۵۰۷۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣۹۱       

    از : بابک مهرانی

عنوان : چرا خامنه ای با وجود قانون اساسی کذائی جمهوری اسلامی.....
سلام خدمت دوست گرامی سینا صدرالعلما و با سپاس از توجه شما به کامنت ناقابل من .

در پاسخ پرسش جنابعالی از نگارنده :" آیا براستی به این سخن خود ایمان دارید؟ " باید عرض کنم که موضوع اصلا "ایمانی " نیست. و هسته ء مرکزی حرف من چنین بود: "دیگر در افق سیاسی ایران کسی مثل خمینی نمیتواند تیم چند میلیونی با حمایت مردم تشکیل دهد . مردم هم بدون تضمین به صیانت انتخابات به پای صندوق ها نخواهند رفت ......... "
برایتان عرض کنم که زکریای رازی شیمیدان و پزشک عالیقدر ایران با تمام تحقیقات و کتابهای با ارزشش که از مفاخر واقعی مردم ماست در زمان خودش مورد آزار "واعظان" قرار گرفت و به لقب "مرتد" مفتخر گردید.زیرا به وحی و امامت و بسیاری از اصول اعتقادی شیعه واسلام باور نداشت.این نوشتم که عرض کنم امرور هم پس از قرنها هرکس وارد این قلمروها شود باید اول "اشهد " خود را بگوید. اما این تمام واقعیت نیست . در اروپا، دستاورد های رنساس و عصر روشنگری با انقلاب صنعتی دیگر چنین امکانی را به واتیکان و کلیسا ها نمی دهند. ولی مسیحیان نیز به اشکال مختلف از کانال کلیسا ، احزاب دموکرات مسیحی و سوسیال مسیحی تلاش میکنند تا بر سیاست های جاری و تصمیم گیری ها تاثیر بگذارند و در بعضی مواقع حضور ارتجاعی آنها با تمام ابعاد حس میشود مانند تمام اصلاحات اجتماعی برای تامین حقوق زنان و همجنسگرایان ...... بزرگترین حزب آلمان، دموکرات مسیحی میباشد که سالهاست این کشور را با مارگارت تاچر و ریگان به اینجا رسانده ست. در فرانسه چنین نیست. ودر ایالات متحده وضع بمراتب از آلمان وخیم تر ست.

مردم ایران در همین ۱۰۰ سال با وجود ۳۴ سال حکومت مذهبی یک سر و گردن از تمام همسایگان سکولارتر ست. با تر کیب جوان ایران و خواسته های محوری زنان وجوانان که همه بعداز انقلاب بدنیا آمدند. روحانیون و شریعتمداران اگر زیاد با "هوش" باشند باید خود را برای پذیرفتن آرای محدود نیروهای سنتی و دینمدار جامعه آماده کنند وگرنه باید بروند پی کار اصلی خود . امروز رای اکثریت مردم بخصوص جوانان زن و مرد بین ناقلین سیاست های آزادیخواهانه و پیشرفت و عدالت اجتماعی تقسیم خواهد شد.دریغ که آراء شمرده نمیشود و انتخابات آزاد نیست. این زورگوئی حکومت تا کجا ادامه خواهد یافت؟ ما که به آلترناتیوسازی و دخالت نظامی مانند وقایع عراق ، افغانستان ، لیبی وسوریه اعتقاد نداریم زیرا مردم بزرگ ایران با مقاومت های خود بخصوص در سال ۱۳۸۸ نشان داد که قادر به اعمال اراده ءخود می باشد و خواست وقدرت خود را برای تغییر به جهان نشان داد.
چرا خامنه ای با وجود قانون اساسی کذائی جمهوری اسلامی ومجلس های وابسته به خود و سپاه پاسداران از رئیس جمهور شدن موسوی یا کروبی وحشت داشت و دستور سرکوب داد؟
۵۰۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : کمال

عنوان : پرچم ایران؟!
شما که ادعای ملی بودن می کنید چرا اشاره نکردید که از پرچم ایران هیچگونه خبری در راهروها و در سالن دیده نمی شد. در این رابط و عدم اجرای سرود ای ایران تذکری بصورت نوشته از طرف جمعی از ملیون مقیم شهر کلن به مسئول برگذاری داده شد. که هیچگونه ترتیب اثری نداشت.
۵۰۷۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : م.تهرانی

عنوان : لاف در غربت!
من چند دهه عضو کنفدراسیون بودم و اگر نگویم تک تک اعضا حداقل اعضای فعال کنفدراسیون را می شناسم. اما هرگر نه در کنگره های فدراسیون آلمان و نه در کنگره ها و سمینارهای کنفدراسیون جهانی، نه هرگز نامی از پرویز داورپناه شنیدم و نه ایشان را جایی دیدم. آقای داورپناه لطف کنند و بگویند عضو کدام واحد شهری فدراسیون آلمان بوده اند؟ وگرنه باید گفت که حکایت ایشان همان حکایت لاف در غربت است و الان خود را به افتخارات کنفدراسیون چسباندن.
منتظر پاسخ ایشان هستم.
با مهر/ نهرانی
۵۰۷۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : دانشگاه و دانشجو , همیشه بیدارند...
اینطور میخواهند بقبولانند که کنفدرایسون شاه را سرنگون کرد و خمینی را آورد ! استدلالی از این مضحک تر ؟! دانشجویان خارج از کشور همان مبارزاتی را داشتند که دانشجویان داخل کشور در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ بخاطر حضور نیکسون در ایران و حضور سیاستی بیگانگان در ایران را داشتند . اگر فعالیت دانشجویان به عنوان قشر آگاه جامعه به مذاق طرفدارن رژیم منفور پهلوی و سازمان جهنمی ساواک خوش آیند نبود و نیست پس فعالیت دانشجویان در هر زمانی‌ هم باید محکوم باشد ! آیا مبارزات دانشجوئی در ایران کنونی‌ هم محکوم است ؟! انقلاب شکوهمند بهمن ۵۷ با شرکت میلیونها مردم مبارز ایران صورت گرفت و اگر هزاران بار هم از مردم ایران رای می‌گرفتند که شما به حکومت گذشته و یا آینده رای می‌دهید مردم تنفر خود را با رای "نه‌" به حکومت گذشته نشان میدادند.درست است که مردم قادر به حفظ دستاوردهای انقلاب در خلأ و ضعف نیروها و سازمانهای مردمی نشدند و ارتجاع داخلی‌ جهمنی از بربریت و کشتار و شرایطی دهشتزا را بر مردم ایران فراهم کرد ولی‌ هر چه بود نظام سلطنتی را شناخته بودند ، نظامی که سر نوشت آینده مردم را حق طبیعی مردم نمیدانست و حق انتخاب را به گروه خونی و موروثی خود میسپارد.این حق طبیعی مردم بود که خود را از بی‌ هویتی سرنوشت آینده خود رها سازند.مردم ایران میدانستند که نوکرهای کراواتی، عروسک‌های خیمه شب بازی "تاجدار" ، اعضا کابینه هایی که ایرانی‌ بودن را ننگ عار دانسته و انگلیسی بودن را افتخار میداشتند و تعدادی از آنها از ملکه انگلستان لقب "سرّ" گرفته بودند و ... سیاستمدارنی نیستند که برای آبادانی ایران ، رفاه و آزادی مردم ایران اندیشه‌ای داشته باشند . آنها ماموریتی را برای بیگانگان برای "وطن" خود گرفته بودند.
شاه چمدان بدست فراری، که به همت اراذل اوباش شعبان بی‌ مخ‌ها دوباره بر تخت سلطنتی باز گشته بود برنامه‌ای جز سرکوب آزادیهای بدست آمده از نهضت ملی‌ شدن نفت و قلع قم آزدیخواهان و شروع انجام ماموریتی برای "وطنش" نگرفته بود . ایرانی‌ دموکراتیک با حکومتی ملی‌ بجای کشوری با حکومت دیکتاتوری جهت ژاندارم ی منطقه برنامه ریزی شده بود. ایران خود کفا به کشوری مصرفی و وابسته تدارک دیده میشد . اصلاحات ارضی که همزمان با ایران در ۸ کشور جهان انجام میشد، ایران را نه‌ فقط به به محصولات و فراورده‌های کشاورزی خود کفا و بی‌نیاز نکرد بلکه برای تامین علوفه احشام نیز محتاج به واردات آن شد. بهترین زمینهای ایران به زیر کشت محصولات غیر ضروری از قبیل خشخاش،مارچوبه، سیب و صیفی جات میرفت.و اگر این زمین‌ها در اختیار سازمانهای عمران کشاورزی قرار می‌گرفت بجز خشخاش (تریاک) و مارچوبه بیش ۸۰ در صد آنها پس از برداشت از بین رفته بود. خشخاش بعنوان تریاک، مصرف دربار ، مصرف داخلی‌ و مازاد آن همراه با ترافیک تریاک وارداتی‌ در انحصار خواهر و برادر شاه شاهان اعلیحضرت همایونی قرار رفته بود . مارچوبه در بهترین زمینهای ایران در اهواز کشت میشد و مستقیما با هواپیما به اروپا صادر میشد.دشت وسیع کشاورزی قزوین هم به شرکتهای اسرائیلی برای کشت سیب با آبیاری قطره‌ای داده شده بود و بدینوسیله زمینهای زیر کشت گندم به باغهای سیب تبدیل می‌شدند. محصول سیب با کامیون به انبار‌ها و پس از خراب شدن بعنوان زباله از انبارها خارج می‌شدند.دشت حاصلخیز و بی‌ انتهای جیرفت هم به زیر کشت مرکبات و تریاک درآمده بود و با وجود اینکه جیرفت یکی از بزرگترین مراکز مرکبات ایران است،پرتغال‌های تو سرخ کوچک اسراییلی بعنوان تغذیه رایگان با پنیرهای چرمی هلندی به محصلین مدارس داده میشد که آنها هم پنیرهای هلندی را به کفش‌های خود میمالیدند با با پرتغال‌های اسراییلی هم یکدیگر را نشانه‌ می‌گرفتند. مردم ایران و دانشجویان داخل و خارج میدانستند که شاه برای آبادانی مملکت و رفاه و آسایش مردم نیامده برای ویرانی و وابسته نمودن اقتصاد کشاورزی و صنعتی و دگرگونی‌های اجتماعی و فرهنگی‌ ایران آمده است.محصول سیاست "اصلاحات ارضی" چیزی جز فرار روستاییان بطرف شهرها و وارد شدن به کارخانه‌های مونتاژ نشد. همان کارخانجاتی که نبض و نفس کشیدن حیات صنعت و سیاست ایران را بدست و دلخواه سیاست‌های بیگانگان گرفتار کرده بود.اگر قعطه‌ای از دستگاهی به کار خانه‌ای داده نمیشد آن دستگاه و آن کارخانه برای همیشه از کار می‌افتاد. خوابیدن کار خانه‌های ایران نیز هم اکنون بعلّت بیماری وابستگی موروثی آنهاست. این چه سیاست و چه "حکومت ملی‌" ی بود که با رفتن یک نفر یا یک نظام تمام شیرازه مملکتی چون بادکنکی ترکید و از کار افتاد ؟! این "تمدن بزرگ" که رسانه‌های جهانی گوش دنیا را کار کرده بودند بیکباره چه شد ؟ مردم آگاه و قشر دانشجوی روشنفکر آن در داخل و خارج از کشور وظیفه افشای سیاستهای نو استعماری وابسته رژیم را داشتند.دانشگاه و دانشجو , همیشه بیدارند...
۵۰۷۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست