از : تگرگ به باران
عنوان : رای من ایناهاش
من به باران رای می دهم. او درست می گوید
۵۰٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : رای و برهمن
برزویه طبیب ظاهرا پزشکی در دربار انوشیروان عادل ! بود که به هند رفت و کتاب کلیله دمنه را به ایران آورد. چندی پیش در پای مقاله جناب قراگوزلو از جناب طبیب پرسیدم که چگونه میشود از پیدایش دیکتاتوری هایی چون استالین جلوگیری کرد. ظاهرا ایشان به هند رفته اند که پاسخ آنرا از رای و برهمن بپرسند.
۵۰۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : به نماینده چه حزبی رای خواهید داد
.به خانم مارال سعید : اول اینکه من به کسی انگ زده ام سوء تفاهم است مگر اینکه لفظ رفیق را انگ بدانید که پس گرفتم و صد بار اشتباه کرده بودم.دوم دوباره میپرسم معنی منافع ملی یا حدود آزادی پیشنهادی شما چیست ؟ آیا میتوانید پاسخی غیر ایدئولوژیک به این سوالات بدهید ؟ اگر توانستید مارا بیخبر نگذارید . سوم اینکه بفرمایید کی سیاست مقطعی ایجاب نخواهد کردکه نماینده حزبی فرضی که آمال زحمتکشان را با دموکراسی درآمیخته از رای شما برخوردار شود؟ در این مقطع به نماینده چه حزبی رای خواهید داد حزبی غیر دموکراتیک ؟و یا حزبی که با آمال زحمتکشان کاری ندارد ؟ یا حزبی که هم با دموکراسی بیگانه است و هم با آمال زحمتکشان ؟ با لاخره باید به حزبی متفاوت با حزب مفروض رای دهید . یا رای نخواهید داد؟ برزویه طبیب
۵۰۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : دستهای راست در آستین "چپ"...
برای لحظهای این سازمانهای و احزاب "چپ" را از ایران برداشته به کشور هایی که مورد تجاوز نظامی قرار گرفته اند ، نقل و انتقال دهیم. مثلا به عراق، افغانستان،لیبی و یا سوریه. این کمونیستهای ایرانی که وطنی ندارند همراه با احزاب بردار خود چه وظایفی در مقابل تجاوز نظامی بیگانگان باید داشته باشند ؟ این "کمونیستهای اینترنسیونال" و آن "کمونیستهای اینترنسیونال" وطنی ندارند که از آن دفاع کنند ! در کنار حکومتها و در کنار مردم هم نخواهند بود، چون این عقاید از محدوده مرزها و ملیّتها فرا رفته و "فراملی" شده اند (!) این عقاید هم اکنون در بسیاری از سازمان های سیاسی "کاسب کارانه"، تجزیه طلبها و ... ایران وجود دارند.شاید تصور بر این باشد که حکومتها و کشورهای یاد شده دیکتاتوری و مرتجع بوده، از ارتجاییون و دیکتاتورها نباید حمایت شوند ! اولا این عقاید "جهان وطنی" اگر وطنی نداشته باشد برایش چه فرقی میکند که حکومت کشوری که در آن تولد یافته دارای چه حکومتی باشد ! مرتجع یا ملی...! وطنی ندارد ! وطنی نمیشناسد ! برای چیزی هم که ندارد مبارزهای ندارد !
کسانیکه ملیّت را نفی میکنند هرحکومت ملی را نیز نفی مینمایند و بطور مستقیم به هر تجاوز استعماری جواب مثبت ( تجزیه طلبها) داده و یا خود را در پشت آنها با "بیطرفی" و یا سکوت پنهان میکنند.
آنها بر این باور نیستند که : مردم همه سرزمینهای دنیا صرف نظر از دین،نژاد بزرگی یا کوچکی،صرف نظر از سطح فرهنگی و قدمت تاریخی و .. حق دارند که در مقابل هر تجاوز بیگانه بپا خیزند ،حمله آنها را دفع و در صورت اشغال ، اشغالگران را از کشور خود بیرون نمایند.تا اشغالگران بدانند که مقاومت ملتها علیه متجاوزین وجود داشته ، هوای اشغال کشورهای دیگری را در سر نپرورانند.آنها حق تعیین سرنوشت را برای ملتها محترم نمی شمارند. کسانیکه این حق و حقوق رابرای کشورها و ملتها نمی پذیرند طرفدار قوانین جنگل و طرفدار استمارگرانند.
اگر وطن در مبارزات حذف شده است چه نیازی به تعدّد احزاب کمو نیست در کشور های مختلف است ؟ بجای حزب کمونیست یونان ،فرانسه،آلمان ،نیکاراگوئه...چرا نمیگویند "حزب کارگران جهان"، چرا نمیگویند"حزب ترتسکیستهای جهان" ؟! چرا فقط از استثمار سخن میگویند و از استعمار نمیگویند ؟!... آنها میخواهد از در "چپ" وارد شوند تا از وسعت مقاومت در مقابل استعمار بکاهند...
۵۰۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱
|
از : مارال سعید
عنوان : دوستانه
آقای طبیب از شما بیش از اینها انتظار میرود! دوست گرامی ما از همین انگ زدنهاست که به اینجا رسیده ایم. شما و امثال شما اگر میتوانید یک حزب سوسیالیستی (کمونیستی) بنا نهید و در برنامه ی آن آمال کارگران و زحمتکشان! را با دمکراسی درهم آمیزید و در یک رقابت پارلمانی در پای صندوقهای رای برای کسب قدرت سیاسی بکوشید. اگر توانستید چه بهتر، حداقل به یکی از آرزوهای بخشی از مردم ایران پاسخ گفته اید. مطمئن باشید من خارج از آنکه به آن حزب احترام ویژه خواهم نهاد، در مقاطعی که سیاست ایجاب کند حتما ً به نماینده ی آن حزب رأی خواهم داد.
من سالها از عمرم را داده ام تا یاد بگیرم اگر از روزن ایدئولوژیک به مردم نگاه کردی، بخش کوچکی از آنها را خواهی دید. و برای آنکه این بخش کوچک را بر صندلی قدرت بنشانی مجبوری از روشهای غیر دمکراتیک سود بجوئی. من مایلم از پنجره ای وسیع به مردم زادگاهم نگاه کنم. من یاد گرفته ام بی ایده آل نباشم لیک در ایده آلهایم زندگی نکنم. من یاد گرفته ام وقتی از زاویه ی منافع ملی به مسائل پرداخته شود منافع وسیعترین طیف ساکنان میهنم ایران را در بر میگیرد. من یاد گرفته ام تا، ملی فکر نکنم نمی توانم جهانی عمل کنم. و بالاخره من یاد گرفته ام که سرمایه داری را بپذیرم تا بتوانم در آن فعالیت کنم و در حد توانم در آن تغییر ایجاد کنم.
آقای طبیب امیدوارم با این اندک، از گذاردن پیشوند "رفیق" در ابتدای نام من پشیمان نگشته باشی، ولی حتی اگر شده باشی من شما را دوست، استاد و هم میهن خویش و بسیار محترم می شمارم که علیرغم اختلاف سلیقه با او منافع ملی مشترک دارم.
۵۰۷۹۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱
|
از : کاظم امیری
عنوان : اشاره به اقای صفا
اقای صفا متاسفانه سوراغ دعا را گم کرده اید.
۵۰۷۹۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : مشایی وباسکرویل وملیت چپ وحکم واماندگی
ه رفیق مارال سعید : حزب صرفا سیاسی فقط میتواند از نوع احزابی باشد که مشایی ها در پی ایجاد ان هستند . و بسته به سیاست روز، زمانی کربلا و زمانی پاسارگاد قبله گاه آنها است .
خود شما نوشته اید: بعنوان مثال با برنامه اش خود را اینگونه تعریف خواهد نمود: ما حزبی هستیم که خواهان: استقلال، آزادی و رفاه برای عموم هم میهنان ایرانی در ساختاری دمکراتیک و بدون تبعیض و با اولویت دادن به منافع ملی میباشیم. ما سعی داریم اهداف فوق را در افقهای منافع طبقات کارگران، دهقانان، زحمتکشان و اقشار متوسط جامعه ی ایران اجرائی نمائیم.
حال اگر یکی بپرسد معنی منافع ملی یا حدود ازادی و یا معنای استقلال چیست ؟ مجبور هستید از جهانبینی ، همان ایدئولوژی ، مایه بگذارید
به آقا یا خانم ا. باران .تعاریف شما صحیح نیست .ساده بگویم جهان وطن آن خانم امریکایی است که زندگی امریکایی را ول کرد در جلوی بولدزور های اسراییلی که میخواستند الونک های فلسطینی ها را خراب کنند سینه سپر کرد و زیر چرخها جان سپرد و برایش درد انسانها علیرغم ملیت متفاوت انها درد خود او بود. حال شما او رانکوهش میکنید و مزور میخوانید ، بکنید چیزی از او کم نمیشود .جهان وطن باسکرویل ان معلم آمریکایی بود که با مستبدین محمد علیشاهی جنگید و در راه مشروطه طلبی ایرانیان جان باخت و کمتر کسی به زیارت قبر او در تبریز میرود. جهان وطن آن جراح بد اخلاق کانادایی بود که به علت عفونتی که از جراحی های بدون امکانات بر روی سربازان انقلابی چینی انجام میداد جان سپرد .انها را عامل ارتجاع بخوانید ، چه باکی از شما دارند . انها مظهر بیباکی انسانیت و سرافرازی بشریتند .
به اقا و خانم چپ زاده : هیچکس نگفته چپ ملیت ندارد . ولی ملیت های متفاوت چپ ها ، ذره ای از اخوت وهمدلی وهمسنگر بودن آنها نمیکاهد و آنها را از هم جدا نمیکند .اینست پایه انترناسیونالیسم.
به رفیق عیسی صفا : چرا فقط حکم واماندگی صادر میکنید . نکته به نکته مطلب را و نه نویسنده را ،نقد کنید ، تا ببینیم چند مرده حلاجید و ما هم چیزی یاد بگیریم.برزویه طبیب
۵۰۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : تاکید نسبی شما را بر ماهیت انترناسیونالیستی جنبش قدمی مثبت و ارزشمند میدانم
نوشته اید: این نیرو برای آزادی و عدالت اجتماعی و برابری، یعنی شانس برابر همگان، برای استفاده از امکانات مادی و معنوی، مبارزه می کند.
این نگاه از نظر فلسفی و اقتصادی نارسا است . اشکار است که در جامعه کهنه انسانها نابرابر نگهداشته شده اند . کسی سوادش بیشتر است , دیگری بچه شیرخوار دارد ، ان دیگری علیل است . بنابر این شانس برابر برای استفاده از امکانات مادی و معنوی،برای انسانهایی که در شرایط نابرابر قرار دارند عین نابرابری است . نگاه کنید به نقد برنامه گوتا.
نوشته اید : ممکن است پرسیده شود که آیا در جبهه کار و مزدبگیران بودن، بمعنای این است که امروز در جامعه ایران باید مخالف یک نظام اقتصادی سرمایه داری بود که به رشد اقتصادی، رفع بیکاری و توسعه صنعت و کشاورزی و آبادانی کشور می انجامد؟ چگونه می توان بدون بهره دهی و سود سرمایه، به انباشت سرمایه و رشد اجازه داد؟
ایا جامعه ایران هم اکنون سرمایه داری نیست ؟ اگر هست پس چرا رشد اقتصادی، رفع بیکاری و توسعه صنعت و کشاورزی و آبادانی کشور را نمیبینیم ؟ اگر نیست پس ماهیت اقتصادی آن چیست ؟ فئودالی؟ اشتباه نشود . من هم اعتقاد ندارم که شرایط برای ظهور سوسیالیسم بر ویرانه های جمهوری اسلامی فراهم است . ولی من مخالف تطهیر سرمایه داری از طریق وعده رشد اقتصادی، رفع بیکاری و توسعه صنعت و کشاورزی و آبادانی کشور توسط سرمایه داری هستم .تنها چیزی که سرمایه داری میتواند به جبهه کار ارزانی کند امادگی جبهه کار برای براندازی سرمایه است و بس . نگاه کنید به اوضاع یونان.
برخلاف شما که نوشته اید : معمولا موقعی از چپ و سوسیالیسم سخن می گفتیم در برنامه سیاسی آن، محو استثمار و ازبین بردن سرمایه داری را قرار می دادیم. امروز دریافته ایم که اراده این یا آن گرایش به تنهائی، بدون همبستگی همگانی مردم ایران و بدون وجود زمینه های مادی در جامعه، ره به جائی نمی برد و چه بسا ما را از دستیابی به ارزش های انسانی و اهداف مورد تاکیدمان نیز، دور کند.
من راه حل شما مبنی بر حذف اهداف حداکثری را به دلیل فراهم نبودن شرایط تحقق آنها رد میکنم .آمدیم تا پانصد سال جمهوری دموکراتیک در ایران برقرار نشد آنوقت چه؟ به نظر میرسد که هدف ما باید در مرحله فعلی تدارک شرایط تحقق اهداف حداکثری ، بویژه اتحاد اگاهانه طبقه کارگر حول محور منافع مستقل خویش باشد . این کار با یا بدون برقراری جمهوری دموکراتیک لازم و ممکن است و حتی اینکه بدون آن ، جمهوری دموکراتیک غیر قابل تحقق است . . این است فرق جنبش سوسیال دموکراسی در مرحله دموکراتیک تحولات اجتماعی با چنبش های لیبرالی که به شعار رای من کو ،هنوز آویزانند . نگاه کنید به تمام کشورهای غیراستبدادی ، کدامیک فاقد طبقه کارگر متشکلند؟ لازم به توضیح نیست که این تشکل همیشه مقدم بر دموکراسی بوده است (مگر در دوره کوتاهی در اوان انقلابات بورژوایی)
نوشته اید: شعار ما باید، آزادی نظر و وحدت در عمل باشد.
ایا این همان ترجمه سانترالیسم دموکراتیک قلب شده ، نیست ؟ بفرض نظر یکی از اعضا مخالف فلان عمل بود . ایا انتظار اینست که برخلاف نظر خودش عمل کند ؟ حتی لنین هم چنین فکری را ترویج نمی کرد و بارها برخلاف مصوبات حزب عمل کرد . آخرینش هم همانا فراخوان برای برپایی انقلاب اکتبر . یا به برخورد لنین به سوسیال دموکراتهایی که بر له جدایی از سوئد رای میدهند ، نگاه کنید.
در مورد علت پراکندگی چپ با عامل مذهب گونه پنداشتن مارکسیسم توسط چپ ایران موافقم ولی عامل استبداد و عامل فروپاشی اردوگاه شرق را صحیح نمیدانم . و در کامنتی دیگر به ان پرداخته ام . ولی هنوز سئوال باقی است که چرا چپ به مارکسیسم چون مذهب نگاه میکند؟ دلایل عینی این نگرش چیست؟
تاکید نسبی شما را بر ماهیت انترناسیونالیستی جنبش قدمی مثبت و ارزشمند میدانم .برزویه طبیب
۵۰۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹۱
|
از : مارال سعید
عنوان : برنامه هر حزب تعریف آن حزب است
آقای اعظمی ممنون از پاسخ و روشنگری شما، اما به نظر من صورت مسئله (تعریف عام "چپ") بدین شکل غلط است! چرا که نمی توان برای گستره ای با این طول و عرض یک تعریف واحد ارائه داد. اما برای آنچه که این سه جریان در صدد ساخت آن هستند میتوان یک تعریف خاص ارائه داد. در این تعریف خاص نباید فراموش کرد: آنچه که در صدد ایجاد آن هستیم یک حزب صرفا ً سیاسیست نه ایدئولوژیک- سیاسی. و برنامه ی این حزب، راهنمای عمل و نشانگر سمت و سوی آن حزب است. در این معنی، برنامه ی هر حزب تعریف آن حزب است. حال نام آن حزب هرچه میخواهد گو باشد.
آنچه خواهد آمد بعنوان مثال با برنامه اش خود را اینگونه تعریف خواهد نمود: ما حزبی هستیم که خواهان: استقلال، آزادی و رفاه برای عموم هم میهنان ایرانی در ساختاری دمکراتیک و بدون تبعیض و با اولویت دادن به منافع ملی میباشیم. ما سعی داریم اهداف فوق را در افقهای منافع طبقات کارگران، دهقانان، زحمتکشان و اقشار متوسط جامعه ی ایران اجرائی نمائیم.
حال که از نمای نزدیک به فعالیت این سه جریان در پروژه "وحدت چپ" می نگری، تعجب میکنی و از خود می پرسی: آیا حرکت آنها در ابتدا از یک همخوانی برنامه ای آغاز و به ضرورت "وحدت" انجامیده است؟ یا نه صرفا ً آمرانه و ذهنی تصمیم به این کار گرفته شده است؟ اگر ضرورت این "وحدت" از دل عملهای مشترک این سه جریان در یکسری پروژه های مشخص بیرون تراویده پس چرا آنها نتوانسته اند سه جریان را به سمت یک برنامه واحد سوق دهند؟
۵۰۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : کمونیستها صادقترین وطن پرستها هستند...
"..."جهان وطن" کسی است که هوادار حکومت جهانی و حکومت بدون مرز است و آنرا موذیانه مظهر مدرنیسم و ترقی جلوه میدهد،با این تفاوت که به ملت و حق ملل در تعیین سرنوشت خویش ، استقلال ملل ، حق حاکمیت هر ملت مفروض،تمامیت ارضی کشورها اعتقادی ندارد،روابط میان ملتها و اساسا مقوله ملت را کهنه شده میداند و میخواهد آنرا با اتحادهای "فراملی" جایگزین کند ."جهان وطن" سنن و فرهنگ ملی را نقض میکند. "جهان وطن" اینگونه تبلیغ و القا میکند که به این دلیل که خود واژه ملت را نمیپذیرد و "فراملی" فکر میکند و مرزها را قبول ندارد، مترقی است. وی پدیده ملت را به گذشته دور متعلق میداند . ایدئولژی "جهان وطنی ، کسموپلیتینیسم" که جهان را وطن خود می نمایند و تعلقات ملی ، آگاهی ملل،استقلال ملی آنها را ، آنهم در دوران امپریالیسم و جهانی شدن سرمایه داری نفی میکند ، یک ایدئولژی ارتجایی،در خدمت امپریالیسم جهانی ، در خدمت نفی حقوق ملل و تمامیت ارضی آنها قرار دارد.این ایدئولژی ،ایدئولژی استمارگرانی است که جهان را زیر سلطه خود میخواهند و مردم را با این تئوری به تسلیم در برابر آنها دعوت میکنند."
۵۰۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹۱
|