از : سین
عنوان : حقیقت است
من هم با م.تلنگر موافقم. هرکس می تواند با هزار اسم جعلی کامنتهای مشابه بنویسد. اگر دقت کرده باشید می بینید که همیشه یک تعدادزیادی کامنت پای نوشته های آقای قراگوزلو جمع می شوند و شبیه هم یک چیز را تکرار می کنند. یعنی بیش تر از ۹۰ را کامنتهای تکراری گرفته که می نویسند تا اصل هدف شان را نشان دهند. مثلأ بگویند:" آقای قراگوزلو متشکر". چرا اینهمه نویسنده مطلب می نویسند اما اینقدر کامنت تبلیغ و طرفداری پیش نمی آید؟.
۵۱۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سهرابی
از عجایب روزگار این است که دفاع از حقوق بشر نقص یک انسان محسوب میشود، انگار که دفاع از حقوق زحمتکشان منافاتی با دفاع از حقوق اولیه انسان دارد. تنها کسانی در ایران از حقوق بشر متنفرند که همدست باند تبهکار خامنهایاند. بدون دفاع از آزادی بیان، آزادی نشر و آزادی احزاب و تشکیلات، دفاع از حقوق کارگران مفهومی ندارد.
۵۱۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و یک توضیح ضروری: در ضمن من در هیچ کامنتی در این مدت نگفته ام که آن اطلاعیه ی صادر شده، کار وزارت اطلاعات است.
با اینکه اعتراض داشتم، ولی هرگز چنین اجازه ای به خود ندادم و نمی دهم.
چرا؟
برای اینکه اعتقاد دارم که سخن ر ا باید با فاکت بیان کرد. زیرا حدس آدمی می تواند غلط از آب در آید و مایه ی شرمندگی گردد در آینده. «در آینده» را عمدن آخر جمله آوردم تا برجسته گردد. زیرا وقتی ما امروز حرکتی می کنیم، باید اثرش در آینده را نیز همین امروز، تکرار می کنم: همین امروز، ببینیم.
وگرنه، گرچه بی مایه سخن گفتن آسان است؛ ولی دو فردای دیگر آزار دهنده ی جان و روان است.
۵۱۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و اما سخنی با سامان قادری عزیز
از بر خورد منطقی و زیبای شما ممنونم.
ای کاش ما کم کم یاد بگیریم که برای هم توضیح بدهیم؛ با هم بحث دوستانه و روشنگر داشته باشیم نه دعوا. از راهنمایی های شما عزیز نیز ممنونم. زیرا همه چیز را همگان دانند. سامان جان عزیز، من در پی برنامه های آینده ی آقای اسانلو نیستم. او آزاد است به هر شکل که می خواهد عمل کند. لطفن مرا در یابید. اعتراض من برای دفاع از اسانلو نیست. یعنی اگر سامان سنه دژی از کردستان رنجدیده و خون آلود نیز جای اسانلو بود من همان بر خورد را می کردم.
تردید من بر می گردد به آغاز انتشار اطلاعیه. حالا دیگر تردیدی ندارم.
ولی به این نتیجه رسیده ام که عزیزان ما رضا، داوود، ابراهیم و ... خیلی به متن نوشته شده از سوی شخص و یا اشخاصی، دقت کافی نکرده اند و آن را به چاپ سپرده اند. زیرا اصل، توافق برای تغییر رهبری بوده، پس باقی مسایل در شلوغی ها به حاشیه رانده شده. هنوز هم تکرار می کنم: شکل آن اطلاعیه غلط است. بوی بدی ازش می آید. آن اطلاعیه دارد رسمی را بنیاد می نهد که در آینده خطرناک خواهد بود. و در این باب سخن فراوان دارم که بخاطر همدلی و اتحاد خموشی می گزینم.
من علاقه ای به ادامه ی این بحث نداشتم. حتی کامنتی در این باب در آغاز سخن نوشتم که بخاطر یک اشتباه من سانسور شد. پس من در بحثی افتادم که فکر می کردم نباید ادامه دهم. بخاطر اتحاد و یکپارچگی نباید ادمه دهم.
در این مورد در کامنتی گسترده تر توضیح داده ام که هنوز منتشر نشده. امیدوارم منتشر شود تا شما عزیز و دیگران بخوانید و بدانید.
آرزوی من پاره نشدن و واحد ماندن سندیکا است.
امیدوارم بچه ها با فراست و دقت تمام به آن توجه کنند.
دستتان را از رهی دور گرم می فشارم و خوشحالم که کردستان عزیز پای خود را از مسایل همه ایرانی کنار نمی کشد. کامنتی در این باره در بخش اخبار، در صفحه ی اول همین سایت برای بچه های کرد نوشته ام که دیرتر می توانید آنجا بخوانید.
پیروزو شاد باشید
۵۱۱۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و چند نکته در باب شرکت من در این بحث آزارنده ی ناجور؛ و تمام.
سلام دوستان
آقای فریدون حمیدی، برای اینکه ازنقطه نظر روانی، حرف خود را پیش برده باشد؛ در همان آغاز به بیکاران می تازد؛ تا این حمله برایش راه گشا گردد!
یعنی بیکاری که معضل و بد بختی بزرگ دو قرن ما، و پخته ی دست دیگران است را به گردن اردوی بزرگ بیکاران که در همین اروپای غربی نزدیک سی میلیون هستند می اندازد و ...
و آقای کاظمی می نویسد: «واقعیت این است که اشک تمساح این دسته از فعالین چپ برای «پرنسیپهای کارگری» سرپوشی است برای سکوت در مقابل تحول سیاسی ای که اکنون سندیکای واحد و شخص اسانلو می روند تا در مرکز آن قرار بگیرند. در این تحول سیاسی آنها نیز ارزیابی های معینی دارند که امروز فقط شرایط را برای اعلام علنی آن ها مساعد نمی بینند. سکوت در برابر زمینه های سیاسی تحول در سندیکای واحد و چشم اندازه های احتمالی آن و در مقابل تأکید بر «پرنسیپهای کارگری» فقط نشان می دهد که این چپ روی اسبی شرط بندی می کند که اسانلو سوار بر آن باشد و در این شرط بندی است که آینده سیاسی ای برای خود متصور می بیند.»
خدمت آن دو عزیز باید عرض کنم که من هم یکی از کسانی بودم که وارد این بحث شدم. و از وقت کار های دیگر خود گذاشتم تا دلسوزانه سخنِ از دل بر آمده را بیان دارم. آنچه شما بیان داشته اید، هرگز هدف من نبوده.
متأسفانه همانطور که در جواب سلیمی گرامی نوشتم: شما ها حال و هوای روانی درونی خود را به دیگران می بندید. این شاید از بی انصافی شما سر چشمه نگیرد؛ بلکه آنچه که از نقطه نظر روانی در دمِ دست دارید را به همگان تعمیم می دهید. این نوع بر خورد بسیار گاه ناخود آگاه صورت می گیرد. یعنی تو بی آنکه بخواهی اسیر درون خود می گردی. و این بحثی بلند است که در این اندک نگنجد. همینقدر بگویم که نود در سد اختلافات جهان بین افراد از همین برداشت و در نتیجه قضاوت سرچشمه می گیرد.
یعنی چه؟
یعنی تو خود را در دیگری می بینی و به قضاوت می نشینی. و این یک فاجعه ی بزرگ است. و بدبختانه بسیاری آن فاجعه ی بزرگ را اصلن نمی بینند. البته گناه خودشان نیست؛ توان دیدن اش را ندارند.
بگذارید یک مثال برای شما عزیزان خود بزنم زنده.
من شخصن نه وقت اضافی دارم و نه از روی بیکاری در این بحث شرکت جسته ام. مرا دلسوزی به این کرانه می کشانَد.
ولی در این بحث ادامه دار پای مقاله ی آقای قراکوز لو به شکلی اجباری وارد شدم.
یعنی چه؟
یعنی اینکه به دلایل مختلفی علاقه ای به ادامه ی این بحث نداشتم. به همین خاطر کامنتی نوشتم و در آن متذکر شدم که برای حفظ وحدت بین سندیکالیست ها و ... تشخیص می دهم که وارد این بحث گسترده و هزار پهلو نگردم. و هم مطلب آقای قراکوز لو را به بررسی ننشینم. به بخش دوم سخن خود تا آخر پایبند ماندم. اما در ادامه ی کل بحث همچنان شرکت جستم.
چرا؟
برای ایبنکه تصمیم مسوول سایت، یعنی حضرت فواد، نقشه های مرا داد بر باد.
یعنی آن کامنت من سانسور شد.
البته دلیلی برای سانسور اش وجود داشت و آن اشتباه من بود. زیرا به همراه کامنت خود که در آن خدا حافظی کرده بودم، گزارش اسانلوی عزیز را نیز ضمیمه نموده بودم؛ تا دم دست باشد و هرکس خواست بتواند در جا به آن رجوع کند.
کامنت من سانسور شد. و بدین صورت بحث من به شکلی غیر از آنچه می خواستم به پیش رفت.
وگرنه من از این بحث ها بیزارم. برای اینکه جو حاکم سالم نیست. زیرا بخواهی نخواهی بیماران و کژ گرایان برای خوش رقصی به میدان در آمده کار خود را خواهند کرد. من بحث و گفتگوی دوستانه و روشنگر و پرسش و پاسخی که وا کننده ویله ی سخن باشد را دوست می دارم. ما با این بحث های زیبا و آموزنده بزرگ شدیم. به همین خاطر از پرسش های جناب سلیمی عزیز با همه ی تاخت و تازی که کرده بود، استقبال کردم. ولی همانطور که نوشتم، متأسفانه در این محیط ها، بحث درست عملن شدنی نیست. در این بحث ها انسان خسته و گسسته می شود. و بجای دریافت لذت بحث و آموختن از هم نوع خود، رنج نصیب اش می گردد چنان، که بعد از بحث احتیاج فوری به هوای آزاد پیدا می کند. زیرا محیط اینگونه بحث ها سخت مسموم و آزرنده ی روح آدمیان است.
پس دوستان می بینید که نگاه شما همیشه منطبق بر واقعیت نیست. بلکه از نظر روانی این شما هستید که خود را در دیگری می بینید. پس نتیجه می گیرید و قضاوت می کنید. و این وحشتناک است. زیرا خود نمی دانید که سَمت دهنده ی خود هستید به بیراهه.
به عنوان نمونه: من بی هیچ نقشه و پدر سوخته بازی های مرسوم در روزگار ما، و فقط از روی وظیفه ی انسانی خود و دلسوزی بود که در آغاز وارد این بحث شدم. ای کاش نمی شدم.
لطفن بر خود مگیرید. این حال هوا را بسیاری از مردم جهان دارند و فقط خاص شما دو عزیز نیست. البته بعضی ها که بد بین ترند، در کشور این کژراهه سرند.
و بازکردن این موضوع از سوی من، سرکوفت زدن به کسی نیست. بلکه هدف زدن تلنگری را بر شما عزیزان داشته ام. یعنی بعد از خواندن مطلب من از سوی شما و بسیاری دیگر، آرزوی بزرگ من، به خود نگری ژرف از سوی شماست.
نکته ی بسیار بسیار مهمی در این کامنت من نهفته است. اگر کسی توان گرفتن اش را داشت، نه فقط در این بحث، بلکه برای همیشه زندگی برده است. وگرنه باید بداند، بی آنکه دانسته باشد، عمری، خود خود را آزرده است. زیرا در آنسوی دیوار، اغلب آن چیزی که در پندار ماست، نیست.
مردیم چقدر جدی باشیم.
بیایید کمی لبخند بزنیم. من طنز هم می نویسم. ولی این داستان که در زیر می آید یک داستان واقعی تلخ و شیرین است.
دوستی عزیز و نازنین دارم که بانوی خانه اش از او نازنین تر است.
روزی وقتی پیدا کردم و بهش سر زدم. همینکه وارد خانه شان شدم، دیدم کلافه است و زمین و زمان را به باد ناسزا بسته. گفتم چی شده؟!
گفت: به زودی از دست این زن خودم را می کشم.
گفتم: چرا؟
گفت: صبح رفته خرید، کلید انباری را نیز با خود برده.
گفتم: انباری شما کجاست؟
گفت: ایناش.
دیدم زن مهربان نازنین از آنجایی که شوهر گیج خود را می شناخته، کلید را برده برایش روی در نهاده.
گفتم: کلید که روی در است. بلای آن زن مهربان بخورد به سرت.
گفت: می بینی چقدر عزیز و بزرگوار است این زن. بزن یه دونه تو سرم. من نیز تلافی همین شما ها را که اعصاب خراب می کنید، جمع آورده یکجا، یک پس گردنی حسابی بهش زدم. خانم اش حالا بطور جدی اعتقاد پیدا کرده که مرد پس از پس گردنی خوردن خیلی تغییرات مثبت درش ایجاد شده و دوست داشتنی تر گشته؛ و حافظه اش هم خیلی بهتر از پیش شده. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
پس آنهایی که به حبیبی بیچاره که در این بحث اجباری افتاد، بد بیراه گفته اند چندان بر حق نبوده اند.
یعنی بیهوده نیست که شاعر گفته:
گنه کرد یکی در سبزه وار
شنید ناسزا تالشی بیقرار!
۵۱۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : بهروز کاظمی
عنوان : منافع طبقاتی یا حقوق بشر؟ و اتهامات ناجوانمردانه به اعضای هیئت مدیره!
گزارش آقای اسانلو دو روز بعد از خروج ایشان از کشور منتشر شد(۴ بهمن) این گزارش خود یک تخلف بزرگ و آشکار است که میتواند امنیت فعالان کارگری داخل را به خطر بیندازد. علاوه بر اینها افرادی که از حالا دست آقای اسانلو را می بوسند(گفتگوی آقای محمود صالحی با امیر جواهری) خوب است به کنه این گزارش توجه کنند. شکی نیست و همانطور که در مقاله آقای قراگوزلو هم گفته شده باید حرمت شخصی آقای اسانلو را حفظ کرد و به گذشته و سابقه مبارزاتی او با دیده احترام نگاه کرد اما باید توجه داشت که اسانلو بعد از خروج از کشور در آینده در کنار رفقای کارگرش خواهد ایستاد یا به هواداران حقوق بشر و "مداخلات بشر دوستانه " ملحق خواهد شد. این یادداشت آقای صمدی بسیار جالب است. لینک:
http://www.gozareshgar.com/۱۰.html?&tx_ttnews[tt_news]=۱۹۹۳۱&tx_ttnews[backPid]=۲۳&cHash=۰۲۱f۶۴۶۷۴d۴c۷۲۶۹cae۴۰e۲b۵۵۰e۹۳۹b
در پی اطلاعیه سندیکای واحد درباره برکناری منصور اسانلو از ریاست هیأت مدیره این سندیکا، موضعگیریهای متعددی از سوی فعالین چپ خارج از کشور در محکومیت این اطلاعیه صورت گرفته است. برخی از این موضعگیریها حتی تا جائی پیش رفته ااست که به جستجوی رد پای وزارت اطلاعات در این ارتباط می پردازد. به نظر می رسد که گزارش سالانه خود منصور اسانلو نیز تعمدا به چنین شائبه ای دامن می زند.
اما چیزی که تقریبا در تمام اطلاعیه های فعالین چپ خارج از کشور مشترک است، تأکید آنان بر «پرنسیپهای کارگری» و دفاع از «حق اسانلو» در برخورداری از حمایت سازمانهای کارگری است. این مایهی خوشحالی است که «پرنسیپهای کارگری» تا این اندازه طرفدار دارد. فقط سوال اینجاست که با این همه نفوذ و قدرتی که «پرنسیپهای کارگری» روی سازمان ها و فعالین چپ دارد، چرا حال و روز این چپ چنین وخیم است. این امر نیز مایه تعجب است که از قضا تعدادی از فعالینی که لزوم رعایت «پرنسیپهای کارگری» را به یک تشکل کارگری گوشزد می کنند، خود طی سال های گذشته از زیر پا گذاشتن ابتدایی ترین پرنسیپ ها و وارد آورن بیشترین اتهامات به سندیکای واحد و حتی شخص اسانلو ابایی نداشتند.
اما گذشته از این سوال که طرفداران امروز «پرنسیپ های کارگری» -(که معمولا سابقهی فعالیتی درازمدت در احزاب و سازمانهای چپ دارند)- کجا و چطور این پرنسیپها را در مناسبات سیاسی خود رعایت کرده اند، پرسیدنی است که چگونه ناگهان در برخورد به اطلاعیه سندیکای واحد یاد این پرنسیپها افتاده اند؟ چه چیز در اطلاعیه سندیکای واحد این «انقلابیون» را چنین نگران کرده است؟ چرا از فراخوان سندیکای واحد به عدم حمایت از اسانلو چنین برآشفته شده اند؟ و چرا درباره مضمون سیاسی واقعه برکناری اسانلو هیچ اظهار نظری نمی کنند؟
واقعیت این است که اشک تمساح این دسته از فعالین چپ برای «پرنسیپهای کارگری» سرپوشی است برای سکوت در مقابل تحول سیاسی ای که اکنون سندیکای واحد و شخص اسانلو می روند تا در مرکز آن قرار بگیرند. در این تحول سیاسی آنها نیز ارزیابی های معینی دارند که امروز فقط شرایط را برای اعلام علنی آن ها مساعد نمی بینند. سکوت در برابر زمینه های سیاسی تحول در سندیکای واحد و چشم اندازه های احتمالی آن و در مقابل تأکید بر «پرنسیپهای کارگری» فقط نشان می دهد که این چپ روی اسبی شرط بندی می کند که اسانلو سوار بر آن باشد و در این شرط بندی است که آینده سیاسی ای برای خود متصور می بیند.
این کدام اسب است؟ اسانلو در گزارش سالانه اش همین را به روشنی بیان می کند: «لذا برای رشد فعالیتهای سندیکایی باید مبارزه برای رشد آزادیها و دمکراسی هماهنگ با اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر در دستور کار قرار گیرد».
آقای تابان
لطفن این کامنت را منتشر کنید. چون دومین کامنت من است و به هیچ فردی هم ناسزا نگفته ام. فقط از رضا شهابی ها دفاع کرده ام و محتوای مقاله آقای قراگوزلو را با یادداشتی مشابه تائید کرده ام. می خواهم بگویم که در خارج از کشور اینطور نیست که همه روی آقای اسانلو شرط بسته باشند
۵۱۱۴٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : فریدون حمیدی
عنوان : نامه آی تی اف
دوستان !
کمی هوشیار باشین. امنیت خانه جمهوری اسلامی کاری کرده که با سرو صدای یکسری آدم بیکار برخی فکر کنند که بیانیه سندیکا"مشکوک " و کار " اطلاعاتی" ها بوده است. من امروز این نامه را در سایت سندیکا دیدم و برای شما مینویسم. تایید برکناری اسانلو از سوی دیوید کاکرافت. شما که فکر نمی کنید اونا هم فریب برادران قاچاقچی رو خورده باشند
نامه آی تی اف در باره موضوع رانندگان اخراجی و تایید برکناری منصور اسالو
Imageنامه آی تی اف به سندیکا در مورد اخراج غیر قانونی سه تن از رانندگان شرکت واحد آقایان وحید فریدونی ، حسن سعیدی و ناصر محرم زاده و تایید برکناری رئیس پیشین سندیکا
امروز آی تی اف موضوع سه راننده اخراجی سندیکای کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد را مستقیما با دولت ایران مطرح کرد.
دیوید کاکرافت؛ دبیر کل آی تی اف پس از اینکه خبر اخراج این رانندگان را از زبان ابراهیم مددی، نایب رئیس سندیکای شرکت واحد که از سازمان های عضو آی تی اف است، مطلع شد، در نامه هایی به رئیس جمهور و وزیر کار خواستار بازگشت به کار این رانندگان اخراجی شد.
نام های این سه راننده حسن سعیدی، ناصر محرم زاده و وحید فریدونی است. هر سه این رانندگان از اعضای فعال سندیکا هستند و پس از فعالیت برای افزایش دستمزد کارگران از کار اخراج شده اند. اخراج این سه نفر مستقیما به فعالیت های اتحادیه کارگری آن ها مربوط است.
دیوید کاکرافت به ابراهیم مددی؛ نایب رئیس سندیکای شرکت واحد” قول داده است که آی تی اف به حمایت خود از هئیت مدیره سندیکای واحد که اولین اتحادیه عضو آی تی اف در ایران است در دفاع از اعضای خود ادامه خواهد داد.”
دیوید کاکرافت همچنین تصمیم هئیت مدیره سندیکا را مبنی بر برکناری منصور اسانلو از پست خود بعنوان رئیس سندیکا برسمیت شناخت و تاکید کرد: “ما حق هئیت مدیره را بعنوان هئیت منتخب اداره کننده سندیکا برای این تصمیم به رسمیت می شناسیم و آن را کاملا رعایت می کنیم.”
۵۱۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سوسن شهباز خانی
عنوان : این یادداشت (جنبش کارگری یک گام به پیش) را بخوانید
همپوشانی میان فعالین کارگری و روشنفکران سوسیالیست در داخل به حدی تنگاتنگ است که یک کارگر عضو کمیته هماهنگی نیز عنوان یادداشتش را از مقاله دکتر وام می گیرد و این امر مهمی در سازمانیابی کارگری است. یادداشت مینا روشن به نقل از سایت کمیته هماهنگی بسیار خواندنی است:
جنبش کارگری یک گام به پیش
پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۲۴ | |
بیانیه اخیرهیئت مدیره سندیکای شرکت واحد که نشان از تیزبینی اعضاء این سندیکا دارد بسیار به موقع صادر گردید. صدور این بیانیه کوتاه برای جنبش کارگری گامی است به جلو. تا چند سال پیش ، صرف تلاش برای ایجاد تشکل و حضور درفعالیت های عملی کافی بودتا افراد را در معرض توجه قراردهد وکمتر به موضعگیری و حضور کیفی توجه می شد در آن زمان بیش از آنکه معیار های اصولی برجنبش حاکم باشد،وزن افراد بر پیکر تشکل ها سنگینی می نمود.چه بسا تصمیم گیریهایی از طرف نمایندگان یک تشکل انجام می گرفت که از نظر اعضائ تشکل جای بحث و نقد داشته اما به دلیل جایگاه ویژه این نمایندگان هرگز کسی به خود اجازه نمی داد نظر مخالفی ابراز نماید.
بیانیه هیئت مدیره سندیکای شرکت واحدبه دلیل تکیه بر خرد جمعی و آرا عموم کارگران برای جنبش کارگری دارای اهمیت زیادی است. تکیه بر خصلت اجتماعی تشکل کارگری یکی از مهمترین معیارهای یک تشکل کارگری می تواند باشد. همان خصلتی که برگرفته ازخصلت اجتماعی تولید بوده و طبقه کارگر را درمقابل آنهمه امکانات مادی،ثروت،قدرت و روابطی که سرمایه داری با اتکا به آنها به استثمار و سرکوب طبقه کارگر دست می زند،توانمند می سازد. جنبش کارگری تنها با پرهیز از قهرمان پروری و نخبه گرایی و با تکیه برکار جمعی و سلاح نقد و دوری از مطلق نگری قادر خواهد بود بر مشکلات و مسائل بی شماری که بر سر راهش قراردارند فائق گشته در مسیر پر نشیب وفراز جنبش کارگری سلامت خودراحفظ نماید. چه بسیار افراد و یا تشکل ها یی که سر تند پیچها به بیرون پرتاب شده اند و یا به عکس چه بسیار تشکل هایی که در جریان مبارزه مواضع خود را تصحیح نموده اند .تاریخ جنبش کارگری نمونه های بسیاری از چنین مواردی را به یاد دارد همانطور که این مبارزه زنده و پویا جریان داردافرادو تشکل ها نیز در حال دگرگونی و تغییر هستند.
سندیکای شرکت واحد به عنوان یکی از پیشگامان ایجاد تشکل مستقل در ایران فرازونشیب های بسیاری را از سر گذرانده و متحمل ضربات فراوانی شده است و حال در این تندپیچ می رود تا نقشی تاثیرگذار در جنبش کارگری ایفا کند. امید که این سندیکا در ادامه فعالیت های خود با پافشاری هرچه بیشتر بر ضرورت استقلال جنبش از همه نهادهای سرمایه داری داخل و خارج بتواند نقشی اساسی در جنبش کارگری ایران ایفا کند.
مینا روشن-بهمن ۹۱
۵۱۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : پیروز عزیز سلام
من مخالف آن نیستم که شما و یا هر کس دیگری نامی مستعار و دایمی برای خود داشته باشید. سخن من خطاب به کسانی است که به شعور مردم توهین می کنند. هر لحظه ای با نامی نویسند.
گاه تا بازار دغلی و نابکاری هرچه گرمتر گردد؛ درجا یک نفره حزب و دسته درست می کنند و پشت آن اطلاعیه صادر می نمایند. خوب این توهین است به خویش، به دیگران، به نویسنده ی مقاله. این تجاوز به زیبایی هستی وجود خود است. این گرویدن به زشتی است. این خود زنی در درون است. این نشانه ی نادانی و جهل و جنون است. اینگونه آدمی، با همه زرنگ بازی های خود بی آنکه بداند، در جهان نهان خود حقیری بی مقدار و پیوسته در حضیض و نگون است.
در حالی که تلاش بشر زحمتکش، ببا فرهنگ و منصف همه برای رسیدن به زیبایی است؛ در درون و برون. گاه صحنه ی زیبایی از طبیعت را می بینی که حتی بعد از مدتها با یاد اش سر مست می گردی. زیبایی درون نیز اینگونه است. حفظ زیبایی درون یک وظیفه ی بزرگ انسانی است که بر عهده ی ماست. و کشتن اش خود کشی را می مانَد. آن نظر نوشته شده از سوی من مثل فریادی است که گاه ناخود آگاه بر می آوری.
بار ها در همین سایت «اخبار روز» دیده ام که این موجودات که کژ سازی و دروغزنی تفنن و "عشق" آنهاست، مسیر بحث را عوض کرده اند. نویسنده و دیگران را به اشتباه انداخته اند تا آن پشت کمی به ما پوزخند زده باشند!
نوشتن نظر در ارتباط با این دسته از "آدمیان"، درست مثل این است که داری از جنگلی انبوه می گذری و گاه ناچاری دستی تکان دهی برای راندن مگس های سمج یورش آورده. وگرنه این جماعت ارزش آن را ندارند که در باب شان وقت هدر رود.
نوشته ی من جسارت خدمت شما و دیگر عزیزانی که پیوسته با یک نام مستعار می نویسند نیست.
شاد باشید
۵۱۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۱
|
از : سامان قادری
عنوان : رفع ابهام و اتهام ناروا
قصد ورود به این مباحث شلوغ را نداشتم اما دیدم که برخی دارن از گل کردن آب ماهی میگبرن و این دیگر فرصت طلبی است. با اجازه رفقا و با سپاس از آقای تابان عزیز و همکارانش می خواستم چند موضوع و مسئله را روشن کنم. و البته با اجازه خود آقای قراگوزلو
اول. آقا یا خانم گرامی الف باران طبق معمول محبت کرده و مقالات آقای قراگوزلو را به زیر نویس کامنتی خود آراسته اند تا از یک استالینیسم دیگر دفاع کنند. واقعیت این است که باران یا تمام مقالات نویسنده را نخوانده و با نظرات ایشان آشنا نیست و یا خدای ناکرده می خواهد گرد و خاک کند. درست به یاد ندارم و خود قراگوزلو باید روشن کند اما در یکی از همین مقالات مربوط به سازمان یابی آقای قراگوزلو این سئوال را طرح می کند" آیا پیروزی سوسیالیزم در ایران(منظور همان یک کشور است) ممکن است" و جواب می دهد " البته مشروط به این که...." چند نقطه را خود نویسنده می گذارد. اگر قبول کنیم جوینده یابنده است خود باران می تواند با مراجعه به آرشیو مقالات آقای قراگوزلو در اخبارروز این مسئله را حل کند.
اما دوست گرامی تلنگر
اجازه میخواهم با توجه به حسن نیت شما یک نکته را خدمتت عرض کنم.
همان طور که می دانی رضا شهابی و ابراهیم مددی در سخت ترین شرایط زندان ها لب نبستند و به جز اکتفا به خاموشی سخنگوی کمیته دفاع از خود شخصن وارد شدند و در هر زمان که احساس می کردن بیانیه دادند و از حقوق خود و کارگران دفاع کردند.
در مدت زندان چندین بیانیه با امضای آقایان فریبرز رئیس دانا و رضا شهابی و داراشفا و دیگران منتشر شد. از اینجا می خواهم نتیجه بگیرم کسانی که در زندان خاموش نمی شوند بی شک در بیرون زندان هم در برابر هک کردن سایت شرکت واحد و یا "اهانت" به همرزم خود خاموش نخواهند ماند. مددی نزدیک به یک سال است که بیرون از زندان است و از آزادی رضا تقریبن سه هفته می گذرد . در نتیجه اگر قرار بود بیانیه را دیگران نوشته باشند و مورد توافق این عزیزان نباشد تردید نکن که حتما و تا کنون با جبهه گیری و برخورد تند رضا و مددی مواجه میشد. علاوه بر اینها در این مدت کوتاه صدها فعال کارگری (از جمله خود بنده حقیر) با رضا شهابی ملاقات داشته ایم. آقای قراگوزلو هم که شرح ملاقات و گقتگو با رضا را مکتوب کرده به عنوان سند حقانیت رضا و برائت او از اتهامات ناروای بازجویان. پس دیگر تردید شما برای چیست.
آقای اسانلو ترجیح داده روش دیگری را برای مبارزه کاگری انتخاب کند. این حق اوست. حتی به نظر من این حق اوست که بخواهد رئیس جمهور بشود. مانند لخ والسا. شعور ما و دیگر فعالان کارگری را دستکم نگیرین. ما خودمان شنیدیم. در گزارش یادداشت گونه سعید کیوان هم نقل شده. آقای جابری هم نوشته. همه می گویند که اسانلو الگویش لخ والسا بوده. خب مبارزه است و اکبر گنجی هم الگویش آقای یلتسین است.
به نظرم نباید تحت تاثیر کمپینی که افراد مریخی و بی خبر از همه جا راه انداخته اند علیه هیئت مدیره شجاع و جسور سندیکا موضع گرفت. ما وظیفه داریم استقلال این رفقا را به رسمیت بشناسیم و اگر باری از دوششان بر نمی داریم زخمی نزنیم.
فکر می کنم که منظور دوستان دانشجوی محفل نبرد از یادداشت زیر کامنت خود هم نوشته آقای سعید کیوان عضو کمیته هماهنگی بوده که شرح کاملش در سایت این کمیته موجود است و اگر دوستان به خود زحمت بدهند با یادداشت کوتاه خانم مینا روشن در این سایت هم آشنا خواهند شد.
از اینکه کامنت من طولانی شد شرمنده ام
سنندج
سامان قادری
۵۱۱٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹۱
|