فرهنگ حذف در بازخوانی یک کشتار
-
اسد سیف
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : البرز
عنوان : همیشه گندم از گندم بروید، جو ز جو
آقای سیف مطلب جالب و در خور توجه ای نوشته اید. به گمان من، هر قشر و طیفی از جامعه ایرانی هویتی برای خود یافته و یا بافته است. ولی هنوز هم بسیاری از مردم ایران شیفته شیوه مرید و مرادی، و از ظن خود یار دیگر شدن، هستند. هنوز هم بسیاری به جای توجه به واقعیات پیرامون خود و توجه به منافع ملی، به دنبال تحقق این یا آن اندیشه مذهبی و سیاسی هستند.
زمانی نه چندان دور، مردم ساکن ایران به دو دسته تقسیم میشدند، یا ارباب بودند، یا رعیت. اما با کودتای رضاخانی، تکانی به این وضعیت داده شد، یعنی به تدریج مردم به دو دسته شهری و روستایی تقسیم شدند. این تقسیم پس از انقلاب سفید فرزند رضا شاه شکل و شمایل تازه تری به خود گرفت.
از جایی که محمد رضا شاه تحصیل کرده فرنگ بوده و نیز بواسطه ادامه ارتباطات با دنیای غرب، کلماتی چون مدرنیسیم از بالا به جامعه ارباب و رعیتی(شهری و روستایی) تزریق شد. و از جایی که مدرنیسیم بوسیله مردم اختراع و یا وارد نشده و اربابان جدید جامعه هم پی جوی پیشرفت اجتماع نبودند، از ورود مدرنیسم وارداتی آنگونه استقبال شد، که طیف ارباب و دارندگان قدرت مصون از دست دادن موقعیت خود در جامعه باشند. چنین بود، که به تدریج آش در هم نجوشی از مدرنیسم و ارتجاع در دیگهای سیاه چدنی آن زمانی هر خانواده و قابلمه های تفلون امروزی هر خانواده شروع به غل غل کردن، نمود.
گرچه گرامیداشت یاد عزیزان از دست رفته میتواند مایه قوت قلب گردد، ولی بیش از آن همفکریها برای نوشتن منشوری برای تضمین ایرانی آباد و آزاد برای همه ایرانیان، در ایران امروز و فرداست. سالها جامعه ایرانی در جریان قیامها و خیزشهای مختلف انتقامهای کور و بی هدف را تجربه، و جامعه ایرانی را به وضعیت اسفناک کنونی در قرن بیست و یکم رسانده که مشکلات قضایی خود را با قطع اعضا بدن و اعدام، مشکلات آموزشی خود را با گسترش اوهام و خرافات حل میکند.
از جایی که طبق اصول طبیعت، همیشه گندم از گندم بروید، جو ز جو. به گمان من، وقایع قیام بهمن ۵۷ اجتناب ناپذیر بود، چه جامعه ایرانی به علت خفقان و دیکتاتوری مجبور به شنیدن و خواندن و مباحثات یکجانبه در باره مشکلات اجتماع در گروههای کوچک، منفرد و زیرزمینی بود. در غالب این جلسات، غالبا به نفع یک اندیشه سیاسی و یا مذهبی سخن گفته یا نوشته میشد. و در داخل این گروهها با چیره گی اندیشه یک فرد و یا اکثریتی از گروه، طیف اقلیت جرعت ابراز عقیده نداشت، چه در غیر این صورت با حذف فیزیکی و یا بایکوت و ایزوله شدنی شبیه به زندان مواجه بودند. خود این گروهها دائم در خطر بازداشت و زندان حکومت بسر میبردند
۵۱٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : حمید
عنوان : آقای مسعود بهبودی بی خیال!
میشود بگویید مستند تان برای این ادعا که: "انقلاب یکی از مهمترین فازها و فرم های توسعه بالنده جامعه است." چیست؟
این ادعا آیا محصول تحقیقات خود جناب عالیست یا دانشمندان دیگری نیز به کشفیات مشابهی نایل شده اند؟ خیلی خوب است بگویید ماخذ تان کیست و کجاست؟
اردتمند
حمید
۵۱٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : اول بهتر است معنی مفاهیم را بیاموزیم بعد....
به بزرگترین انقلاب واپسگرای قرن بدل شد. (اسد سیف)
انقلاب یک مفهوم فلسفی است و تعریف استاندارد دارد:
انقلاب عبارت است از تحول بنیادی و کیفی جامعه بمثابه کل.
انقلاب به تحول بنیادی کیفی پدیده های منفرد اجتماعی نیز اطلاق می شود.
انقلاب یکی از مهمترین فازها و فرم های توسعه بالنده جامعه است.
معلوم نیست که نویسنده این مطلب چه منظوری از مفهوم من دراوردی «انقلاب واپسگرا» دارند.
خدا کند که سوء نیتی نداشته باشند و در صدد بی آبرو کردن انقلابات اجتماعی نباشند.
تا مبادا مرتجعین دیگر انقلابات اجتماعی را به پیشرفتگرا و پسرفتگرا طبقه بندی کنند و بهانه ای برای سرکوب آنها بدست آورند..
برای اینکه همه می دانند که ضد انقلاب از دیرباز با مفهوم ارتجاع تبیین یافته است.
۵۱٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۱
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۱٣)
نظر شما
اصل مطلب
|