از : رضا شجاعی
عنوان : خطای نوشتاری
متآسفانه ، در کامنت قبلی، «قاضی محمد » ، به خطا ، «شیخ محمد خیابانی» شد که ، بدینوسیله تصحیح اش می کنم. با احترام
۵۲۴٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۱
|
از : رضا شجاعی
عنوان : ما ، دلالان مظلمه
جناب رمضانی !
۱ـ شیخ عبیدلله شما، آدم عوام فریبی بود که خود را در هیئت مهدی موعود به مردم ساده دل عرضه می کرد و به آن ها وعده می داد که عدل و داد و ثروت و مکنت برای شان به ارمغان خواهد آورد. شیخ ،به مردم این گونه تلقین می کرد که از طریق موهبت الهی ، می تواند معجزه کند و این کرامت حتی بعد از مرگ او هم ساری و جاری خواهد بود.
و می دانیم که شیخ عبیدالله ، جز و دراویش نقشبندی بود .
ازدواج با دختران اعیان و روسای قبایل ، یکی از شگردهای شیح ِ عارف ِ سالک ! به منظور افزودن بر قدرت و ثروت بود . شیخ ، در تحرکات سیاسی ، آلت دست ترکیه عثمانی بود و جنگ او با روسیه و ایران ، چیزی جز اجرای سیاست عثمانی ها ، در تقابل با روسیه و ایران نبود .
من نمی دانم ، چنین آدم عوام فریبی، چگونه می تواند نیکبختی مردم را سبب شود و رهبر رهایی بخش مردم کُرد محسوب گردد ؟
۲ـ اسماعیل آقا سمیتقو ( که شما از او رهبر ملی ِ مردم کُرد ساخته اید ) راهزن سابقه دارد و جانی قسی القلبی بود که هرگاه دست انگلیس را بر پشت خود می دید ، همچنان شیر شرزه نعره می کشید و آن گاه دست سیاست انگلیس از پشتش برداشته می شد، به گونه ای دردناک، حقیر و زبون می شد.جالب است بدانیم که عثمانیها او را اوزدمیر غارتگر می نامند .
تاریخ می گوید ، اسماعیل آقا سمیتقو و لشکر آزادی بخشش ، هر گاه از سوی نیروهای دولتی ، پس زده و تار و مار می شدند ، تلافی آن را ، سر ِ روستائیان بدبخت و فلکزده ی ارومیه و سلماس و سولدوز و ... در می آورند. تاریخ ، سرشار از حکایت های جانسوز ، از مصیبت هایی است که اسماعیل آقاسمیتقو( قهرمان آزادی شما ) بر سر دهقانان آذری آورد .
برای من تعجب آور است که حضرات « هویت طلب ها » ، چگونه می توانند هر جانی قسی القلبی را ، به نام رهبران رهایی بخش خلق ، به مردم جا بزنند.
۳ـ متاسفانه ، مرحوم شیخ محمد خیابانی ، جز مجری اوامر دولت شوراها! نبود .آن گاه هم که سیاست شوروی ، در مورد ایران دگرگون شد ، نیروهای رهایی بخش مرحوم خیابانی (مثل حزب دموکرات ِ پیشه وری ساختهی شوروی پرداخته) همچون خانه ای کاغذی فرو ریخت .
۴ـ ملا مصطفی بارزانی شما ، گاه سر بر آستان کرملین داشت . گاه مجری منویات حکام عراق بود و گاه پا بوس محمد رضا شاه . در دوران دانشجویی، دوست کردی داشتم که به خاطر همین هرزگی و خود فروشی سیاسی ملا مصطفی بارزانی، به طعنه او را ملا مصطفی تارزانی می خواند.
۵ ـ متآسفانه دولت به اصطلاح اقلیم کردستان عراق ( که اینقدر به آن می نازید ) برای نوشیدن یک لیوان آب ناقابل ، چشم به کاخ سفید دارد .
تکلیف احزاب و جریاناتِ به اصطلاح سیاسی کُرد هم روشن است. کافی است که به مقالات آقای ایرانپور مراجعه کنیند تا ببینید که برای این نیروهای سیاسی ، دریوزگی از دولت های غربی ( برای دریافت کمک های بشردوستانه !! ) جزو عادات ثانوی و بخش جدانشدنی از فعالیت های سیاسی شان شده است !این ها را ، آقای ایرانپور ، با افتخار و البته با ادبیات نوشتاری دیگر می گوید .
۶ـ متآسفانه ،هرگونه تلاش برای جدایی کردستان از ایران ( حتی اگر بپذیریم که مردم و دولت ایران ، تنها ناظر خاموش قضایا باشند ) موجب راه افتادن حمام خون خواهد شد.
رو در رویی بین آذری ها و کُرد ها و متعاقبش ، کشت و کشتار ، خرابی ، بیخانمانی و آوارگی ( به خصوص در مناطقی که کُرد و ترک ، در کنار هم زندگی می کنند ) اجتناب ناپذیر خواهد بود . کافی است وقایع شهر نقده ( در اوائل انقلاب) را به خاطر آوریم ، تا حساب کار دست مان بیاید .
۷ـ واقعیت آن است که ( به شهادت تاریخ) اکثریت ِ رهبران خود خوانده مردم کرد ( همچون رهبران خود خوانده دیگر احزاب سیاسی ) به محض آن که ، در مقابل نیروهای دولتی ،عرصه را بر خود تنگ ببینند ، مردم مصیبت زده را ( در جهنمی که برایشان ساخته اند) رها می کنند و فلنگ را می بندد و در کشور های غربی، حاشیه ای امن برای خود می جویند و باز روز از نو و روزی از نو ، خواب دیگری برای مردم فلکزده می بینند.
جناب رمضانی ! خدا ،به من و شمای روشنفکری ، کمی عقل و انصاف و مروت بدهد، تا از اسب چموش «خود خواهی» و «همه دانی » پایین بیایم و راه ِ جهنم را ( حتی با نیت خیر ) برای مردم هموار نکنیم .
۵۲۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۱
|
از : رضا شجاعی
عنوان : اخبلر روز رخصت درج نداد.
آقای رمضانی ! من پاسخ شما را مختصر و مفید دادم ُ منتهیُ آقای اخبار روز رخصت درج اش نداد. اگر مطمپن باشم که جناب اخبار روز نوشته ام را حذف نمی کند ُ می توانم با شما وارد گفت و گو شوم ُ تا ماهیت مبارزات ! خلق کرد بر شما عیان شود. با احترام
۵۲۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۱
|
از : شلیر رمضانی
عنوان : باز هم در مورد سخنان لقمان شمال
جناب لقمان شمال این همه هیاهو برای چه ؟ شما متأسفانه تنها نیستید که این داستانها ی ۱۰۰۱ شب را تکرار میکنید من در جواب کامنت قبلی شما یک سوأل مشخص قرار دادم دیگر این همه ضغرا و کبی نمیخواهد شما در کامنت قبلی بیان داشتید ۱۰۰ البته که شما تنها نیستید که این را بیان میکنید که جنبس های ملی در ایران دسیسهی صیهیونیسم و اسرائیل است من نیز یک سواأل مشخص در مقابل این استدلال شما قرار دادم .. آیا اسرائیل چه زمانی به عنوان کشوری مستقل اعلام موجودیت کرد ؟؟ و صیهیونیسم به عنوان نماد و ایدئو لوژی این کشور مگر اسرائیل بعد از پایان جنگ دوم جهانی اعلام استقلال نکرد ؟؟ .
خوب من هم مشخصأ از جنابعالی پرسیدم شما چگونه مبارزات استقلال طلبانه ملت کورد را که تقریبأ ۷۰ سال قبل از اعلام استقلال اسرائیل وجود داشته و معرف همگان است آن را منتسب به صهیونیسمی میکنید که ۷۰ سال بعد از جنبشهای استقلال طلبانهی ملت کورد زاده شد .. شما که دیگر نمیتوانید منکر جنبش وسیع شیخ عبیدلله باشید که تمام سرزمین کوردستان را در ۲ سوی ترکیه آن زمان که هنوز عراق متولد نشده بود و ایران را در بر داشت توجیه کنید جناب عکسها این جنبش دیگر که قابل انکار نیست شما چگونه جنبش شیخ رضا در درسیم را توجیه میکنید ؟ شما چگونه جمهوری آرارات یا جمهوری سرخ را که با لشکری کشی رضا ساه و آتاتورک سرکوب شد توجه میکنید ؟ شما چگونه جمهوری کوردستان ۱۳۲۴ در مهاباد را توجه میکنید که هنوز اسرائیل اعلام استقلال نکرده در این زمان، شماچگونه سازمان ک ژ ک را توجیه میکنید در حالی که به عنوان یک حزب سیاسی برای استقلال کوردستان برنامه آن در دست است شما چگونه حزب هیوا را توجه میکنید که برای استقلال کورستان در بخش عراق متولد شد .. شما چگونه حکومت ملک محمود را در عراق که خود را شاه کوردستان خواند و با انگلیسها در گیر شد و برای اولین بار در زمان جنگ اول جهانی کوردستان توسط قوای انگلیس بمب باران شیمیای شد تو جیه میکند (؟؟ شما چگونه جنبش ۴۷، ۴۸ کوردستان ایران را توجه میکنید ؟ شما چگونه جنبش ایلول مصطفی بارزانی را توجیه میکنید و بلاخره شما چگونه مبارزات ملت کورد را با جمهوری اسلامی توجیه میکنید که ۳۴ سال است ادامه دارد و ملت کورد هزیهنای بس گزاف داده در این مبارزه و باز یادم رفت بیان دارم شما چگونه جنبش اسماعیل سمیتقو را توجیه میکنید ؟ جناب لقمان شمال برای ملت کورد مهم نیست شما چگونه در مورد جنبش آزادیخواهی ملت کورد برای آزادی سرزمین خود فکر میکنید ملت کورد چه شما و من باشیم چه نباشیم چه اسرائیل و آمریکا باشند چه نباشند چه احزاب کوردستانی باشند چه نباشند سالیان درازی است ادامه دارد و این جنبش نه به امر من و شما شروع سده و نه به امر هیچ کسور و شخصی ازپای نخواهد نشست دیر یا زود به اهداف خود میرسد و تهدید شما باور کنید ما را نمیترساند
۵۲۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۱
|
از : لقمان شمال
عنوان : محض اطلاع خانم رمضانی
محض اطلاع خانم رمضانی؛ البته هیچگونه ایرادی بایشان وارد نیست چون ایشان در همین سایت بارها اعلان کردند که وی ایرانی نیست و بقولش «چون من کوچکترین اعتقادی به ایران گرائی ندارم و همبستگی به اصطلاح ملی ایران را بیشتر یک شوخی میدانم تا یک موضع سیاسی جدی چون ایران هیچ وقت یک هویت یک دست ملی سیاسی ، زبانی و ، و نبوده و نخواهد بود». و تعجب من در این است که این خانم با توجه به فقدان اطلاعات تاریخی از ایران و بافت اجتماعی آن در مورد نحوه زندگانی اقوام ملی ایرانی که هزاران سال مشترکآ وبا هم از خطرهای تجاوزگرانه و حملات قبایل وحشی و بدون تمدن بایران، موجودیت خود را حفظ نموده اند، «نسخه» صادر مینماید و آنهم غلط. برای راهنمائی ایشان: کلمه کردستان برای اولین بار بطور رسمی در دوره سلجوقی بکار برده شد و از آن پس ثبت گردید و از اقوام اولیه تشکیل ایرن قدیم (پارس) هستند. و حمدالله مستوفی در کتاب نزههالقلوب در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان را آوردهاست. جنگ چالدران و حمله جنایتکارانه ترکان عثمانی بایران باعث بریده شدن قسمت اعظم مناطق کردستان از بدنه اصلی ایران گشت. در سال ۱۹۱۸ میلادی جنگ جهانی اول با شکست امپراتوری عثمانی پایان یافت و کردستان جدا شده هم قطعه قطعه گشت و بمرزهای جدیدی که استعمارگران کشیده بودند، ملحق شد. . انگلیس و فرانسه در پیمان سور اعلام موافقت با موجودیت دولت کرد در مناطق اشغالی ترکان عثمانی (عراق، ترکیه، سوریه و ارمنستان) کرده ولی سپس در کنفرانس لوزان از آن چشم پوشی کردند و موافقت خود را پس گرفتند. به همین دلیل نیز شیخ محمود برزنجی در مناطق کردستان عراق امروزین بر ضد انگلیس و عراق به پا خاست و تا ماه آوریل سال ۱۹۳۱ مقاومت کرد. در ایران صد سال پیش (دوران قاجار) جامعه ایران در شرایط ملوک طوایفی، هر قبیله و قوم عشیره محلی در داد و ستد با انگلیس بودند. .طبق اسناد رسمی روسیه و انگلیس که در آن دوره بر سر ایران درگیری و مناقشه داشتند در سال ۱۹۰۷ قرادادی بین خود امضا کردند(مشهور به قرارداد ۱۹۰۷) که بر اساس آن مناطق نفوذ خود را در ایران مشخص می کنند.جنوب از آن انگلیسی ها و شمال از آن روس ها می گردد و مناطق مرکزی ایران که اغلب بیابان و کویر است ،منطقه ی بی طرف یا سهم دولت مرکزی ایران در نظر گرفته می شود (همان نقشه ای که در اوایل سال ۱۹۹۰ برای عراق کشیدند و بعدآ موجب حمله نظامی و تقسیم شمال عراق برای دادن «خودمختاری»).این دوره دوره ی ضعف حکومت مرکزی در ایران است.به طوری که از یکی از شاهان قاجار نقل است که می گوید:"می خواهم به شمال مسافرت کنم روس ها اعتراض می کنند .می خواهم به جنوب مسافرت کنم انگلیسی ها اعتراض می کنند.مرده شور مملکتی را ببرد که شاه آن نمی تواند به شمال و جنوب کشورش مسافرت کند." در این دوره قدرت های محلی مجال طغیان و یاغی گری پیدا می کنند.مناطق و ایالت های ایران در این دوره به صورت عشیره ای و فئودالی اداره می شده است.این اوج دوره ی خان خانی و ملوک اطوایفی در ایران است. بر کسی پوشیده نیست که هر زمانیکه دولت فخیمه انگلیستان موفق بدریافت امتیاز و قراداد جدید استعماری نمیشد، خانهای محلی را برعلیه حکومت قاجار(ترکان) سر بشورش و نافرمانی از مرکز میزدند. در مورد جمهوری های فرمایشی استالینستی چیزی نمیگویم. امروزه هم در خصوص وابستگیهای «نمایندگان» اقوام ایران بمحافل مشکوک سخنی بهدر نمیدهم. چشمداشت به کمکهای مالی و نظامی این «نمایندگان» اقلیتهای ملی ایران باستعمار و ارتجاع جهانی سنت دیرینه دارد. این خانم باین نظرم مبنی ـ بر تجزیه طلبی و دنباله روی از نقشه صیهونیستها، دستیار اعمال فاشیستی کولونیالیسم قدیم و جدید نباشیم ـ در همین مقاله «ایراد» میگیرد و نمیداند که صیهونیسم در اواخر سده نوزده با هدف تشکیل کشوری برای یهودیان شکل گرفت که در سال ۱۹۴۸ باکمک فاتحان جنگ دوم جهانی در فلیسطین بقیمت کشتار و آواره شدن میلیونها فلسطینی جامه عمل پوشانده شده است. و اعتقاد عمیق دارم که تغیر مرزها در منطقه فقط بفقط با صلاحدید استعمارگران و برای حفظ منافع آن صورت میگیرد. اینکه چرا دولت انگلیس آنقسمت بیغما برده از امپراطوری عثمانی یعنی کشورفلسطین را بعد از سی سال به صیهونیسم جهانی واگذار کرده، باید در ادامه سیاستهای «بشردوستانه» آنها در این شصت سال اخیر در این منطقه جستجو کرد. آنانیکه از تاریخ ایران و یا همدستان استعمار و ارتجاع جهانی هستند، نظرشان در مورد چگونگی بافت جامعه و مبارزه آزادیخوانه، استقلال طلبانه و ملی گرایانه مردم ایران در برابر رژیمهای ضدایرانی، خیانتکار و وابسته شه و شیخ پشیزی ارزش ندارد.ما مردم ایران با بافت هزار ساله، سرنوشت مشترک داشتیم و در آینده هم خواهیم داشت تا زمانیکه مرزها در دنیا توسط سیاستهای استعماری و فاشیستی معین میگردد، هر ایرانی آزادیخواه و ضد استعمار موظف به حفظ و نگهداری خانه و کاشانه هزاران ساله خود است. و هر کسی بخواهد در مبارزه آزادیخواهانه و ضد فاشیستی مردم ایران خلل وارد گرداند و یا چشم طمع بایران و همبستگی ملی ایرانیان داشته باشد و همانگونه که این وطن فروشان در رکاب صدام حسین برای اشغال بخشهای از سرزمین ایرانیان اقدام موثر داشتند، بعنوان دشمنان آزادی و استقلال و حاکمیت ارضی ایران تلقی و با آنان برخورد قاطعنانه خواهد شد. رژیم وحشت جمهوری اسلامی رفتنی است ولی اگر تغیری از مرزهای ایران برای اهداف استعمارگران ایجاد گردد، برگردان مشکل تر از برچیده شدن استبداد آخوندها است همانگونه که رژیم منفور پهلوی برافتاد ولی بحرین استان چهاردهم ایران که توسط استعمارگر فرتود انگلیس جدا گشته بود همچنان در دست استعمارگران جهان است.
۵۲۴۵۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۱
|
از : محمد ب.
عنوان : گفتن واقعیت بیش از هر موضوعی پایه های استدلال را تقویت می کند!
با سلام
گزارش از تظاهرات بیش از هزار اهوازی یا هزاران اهوازی در بروکسل با واقعیت تظاهرات انجام شده مطابقت ندارد. اینکه مردم هر منطقه ایران دارای حق و حقوقند و جمهوری اسلامی بشدت به نقض حقوق مردم در سراسر ایران از جمله اهواز دست می زند بر کسی پوشیده نیست. والله بنده هم در آن تظاهرات حضور داشتم. در آن تظاهرات جمعیت در حدود ۴۰۰ نفر بود و از میان ۴۰۰ نفر بسیاری نه تنها اهوازی نبودند بلکه از مردم عرب دیگر کشورها(بحرینی، عراقی، الجزایری،... و نیز از کردهای پزاک، حزب دمکرات کردستان ایران، کومله طرفدار جناح ایلخانی، پ.کاکا، از کردهای سوریه که در کمیته کردها در بلژیک متشکل هستند و نیز تعدادی بلوچ، ترکمن، آذری و ... بودند. اگر با صحبت های من موافقت ندارید لطفا به فیلم سایت الاحواز مراجعه کنید. از اول تا آخر تظاهرات فیلمبرداری شده است. و حتی شما می توانید براحتی جمعیت را بشمارید.
تظاهرات گسترده در بروکسل - فیلم
http://www.ahwazna.org/detailsf.php?recordID=۴۲۳۴
دوم در این تظاهرات از مردم دیگر مناطق ایران که غالباً در بروکسل زندگی می کنند تعدادی نیز شرکت داشته اند. البته الاحواز در بلژیک چند نفر بیشتر نیستند. و بسیاری از کشورهای دیگر برای شرکت در تظاهرات ۸ مارس آمده بودند. در صورتی که اهوازی ها یا کلاً عرب های ایرانی مقیم بلژیک تعدادشان قابل توجه است اما در تظاهرات مذکور اصلا شرکت نداشته اند. فقط از کمیته کردهای مقیم بلژیک و تعدادی از آذری های مقیم این کشور در تظاهرات مذکور حضور داشته اند. در این زمینه باز شما را به گزارش سایت الاحواز دعوت می کنم:
http://www.ahwazna.org/detailsf.php?recordID=۴۲۴۵
و آخر اینکه خود دعوت کنندگان به تظاهرات بر علیه حکم اعدام جوانانی که در شهر اهواز اعدام شدند یا به اعدام محکوم گشته اند و نیز دیگر جوانان دیگر مناطق دست به سازماندهی برای برگزاری چنین تظاهراتی زده اند. و از احزاب دیگر مناطق ایران هم دعوت بعمل آورده اند که در تظاهرات آنها شرکت کنند. بنابر این اطلاق اینکه این تظاهرات اختصاص به اعراب مقیم شهر اهواز دارد جای صحبت است! در این زمینه لینک دعوت به تظاهرات الاحواز را در زیر می آورم.
دعوت به راهپیمایی در مقابل پارلمان اروپا در بروکسل
http://www.ahwazna.org/detailsf.php?recordID=۴۲۱۵
و جهت اطلاع شما نیز تذکر دهم که در این تظاهرات بعضی از احزاب مذهبی و حزب اللهی غیر ایرانی نیز شرکت داشتند و پلاکاردهای خودشان را نیز بدست داشتند. و حتی شعار الله اکبر را نیز در بخش هایی از تظاهرات می دادند و می خواستند که همه این شعار را سر دهند که برخی از کردهای مترقی ایرانی اعتراض کردند و آنها کوتاه آمدند.
نتیجه گیری- یکی از کارهای که یک نویسنده یا گزارش دهنده می بایست بکند این است که در خبر رسانی و گزارش دهی واقعیت روی داده را انعکاس دهد و نه برای ثابت کردن نظرات خود بدروغ متوسل شود و اطلاعات و آمار نا دقیق به خوانندگانی که در آن تظاهرات حضور نداشتند، بدهد. در مقالات یا گزارشاتی که در سایت اخبار روز و ایران گلوبال از این تظاهرات آورده یا نوشته شده است بارها اطلاعات غلط و نادرست و ناکافی به خوانندگان داده شده است. و معلوم نیست نویسندگان چنین گزارشاتی بدنبال چه سیاست هایی هستند؟
بیش از این عرضی نیست
محمد از بروکسل
۱۳ مارس ۲۰۱۳
۵۲۴۵۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۱
|
از : amin movahedi
عنوان : سراسر دروغ میگوئید
سراسر دروغ میگوئید شما خودتان تاقبل از آنکه من در مورد آذربایجان بنویسم مطالب مرا چاپ میکردید اما اکنون همه نوشتههای من را به تیغ سانسور میسپارید شما نیز به خود فریبی و فریب افکار عمومی روی آورده اید این وبلاگ من کدام مطلب مرا اینجا چاپ کردهاید؟مطمئن هستم حتا کامنت مرا هم چاپ نکنید
http://aminmovahedipress.blogspot.com/
۵۲۴۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۱
|
از : Zafir
عنوان : مدرنیته زبان مادری و ملیت ندارد
انانکه در دنیای گلوبال امروزی از ملیت و زبان مادری...حرف میزند یا ازنظر ذهنی عقب مانده و معلولند ویا جاه طلب بی کفایت! دنیای مدرن امروزه مرزها را حذف می کند، ملت مفهومش را از دست میدهد. زبان بین المللی(انگلیسی) زبان کنفرانس ها و کنگره هاست، هر تحقیق و رساله علمی به زبان بین المللی ارزش دارد...زبان مادری و هویت قومی...کالا هایی با تاریخ مصرف گذشته هستند که متاسفانه از طرف غرب برای سلطه بیشتر و تضعف دیگران در طبق دلالان محلی بفروش می رسند. من زبان فارسی و آذری را دوست دارم ولی اینها بجز بیان احساسات به دردی نمی خورند.
۵۲۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۱
|
از : یونس شاملی
عنوان : نقد این نوشته
نظر مرا نسبت به این موضوع در لینک زیر بخوانید:
البته اگر پاک نشود
http://tribun.com/index.php?option=com_content&view=article&id=۱۳۵۲:---q-q-----&catid=۴۰:daxili-&Itemid=۶۱
۵۲۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۱
|
از : منوچهر کیوان
عنوان : کو سرخی تو ای شمع
بسیاری از دوستان درنوشته ها وکامنتهای خود مدام از واژه های (ملت ها ) و (خلق ها) ی ایران سخن میگویند.اگر بتوان از واژه خلق به صورت تسامح گذر کرد ولی از واژه ( ملت ها)ی
ساکن ایران به هیچ روی نمیتوان گذشت این افراد برای رسیدن به مقصود یا خود را به نادانی میزنند ویا دیگران را نادان فرض می کنند.در مورد شق دوم بسیار تردید وحود دارد وبیشتر به نظر میرسد که این دوستان خود را آگاهانه به نادانی میزنند تا طی نوشته های خود به (وظیفه ای) عمل کرده باشند.نمیتوان تصور کرد کسی که دست به قلم میبرد ومطالبی در مورد (ملت ها)ی ایران مینویسد ودرسایتها میپراکند تاریخ این کشور را ورقی هرچند سطحی نزده باشد.آگاهانه واژه سازی می کنند تا به وظیفه ننگین خود اقدام کرده باشند.تاریخ پیشاروی مااست.پس از یورش اعراب همواره از مرزهای کشوری به نام ایران کاسته شده است .ایرانی سرزمین دیگران را به اشغال خود در نیاورده است.بلکه همواره مورد یورش وغارت قرار گرفته است.ساکنان این مرز وبوم ایران نام را اقوام گوناگون با زبانها وگویشهای متفاوت تشکیل داده است که همواره هم اینان جان بر کف از کشور خود وفرهنگ مشترک خود دفاع کرده اند.درد مشترک همه اقوام ایرانی حاکمیتهای استبدادی بوده است .باید دست در دست هم وبا اتکا به منافع ملی وفرهنگ ستبر مشترک این عنصر سخت جوش استبداد حاکم بر ایران را از میان برداشت واین بزرگترین رسالت مشترک همه اقوام ساکن ایران است که میباید با یگانگی وهمدلی به منصه ظهور برسد.بزرگترین دشمن ایران وایرانی دز شرایط کنونی حاکمیت آدمی خوار جمهوری اسلامی است.واین نظام منحط وقرون وسطائی نیز به خوبی میداند که بزرگترین دشمنش ملت یک پارچه ایران است ونه آمریکا ویا هر قدرت فرا ملی دیگری .نمیتوان باور کرد که این مطلب ساده را برخی قلم به دستان که از (سرکوب ملت فارس)سخن میگویند متوجه نشده باشند.به آنان که هوای تجزیه ایران را در سر میپرورانند باید گفت که _ای مگس عرصه سیمرغ نه جولنگه تواست عرض خود میبری وزحمت ما میداری.
۵۲۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۱
|