یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مروری تاریخی بر
داوری های یوسفی اشکوری در باره بنی‌صدر
- محمد جعفری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : یاسمین ی

عنوان : مروری بر نوشته آقای جعفری
حال که آقای جعفری بعنوان پژوهشگر تاریخ معاصر خواهان باز نگری مسائل اتفاق افتاد در اوائل انقلاب مردم ایران و یا ضد انقلاب اسلامی هستند، بد نیست از تمامی زوایا مسائل را بنگریم و قضاوتی منصفانه و هم جانبه داشته باشیم و یکسوی این ضد انقلاب را به نقد نکشیم. خلاصه وار در زیر مسائل را که آگاهانه یا نا آگاهانه از قلم آقای جعفری افتاده میاورم
الف: در آن "انتخابات" کذایی هنوز چند ساعت از شروع آن نگذشته بود که معجزه اسلامی صورت گرفت و به جمعیت واجد شرایط رای ۲ میلیون اضافه شد و در انتها زمانی که کل رای ها اعلام شده جمع بسته شد که بیش از جمعیت کل کشور بود. بطور نمونه تعداد رای دهنده گان بخش شبستر در نزذیکی تبریز بیش از سه برابر کل جمعیت این بخش بود (این را در نظر بگیریم که در مناطق سنی نشین ایران نظیر بلوچستان، ترکمن صحرا و کردستان و هممیهنان عرب زبان بخاطر کشتار آنها توسط نیروهای اسلامی در انتخابات بسیار کم شرکت کردند)
ب: تنها انتخابات کذایی مجلس نبود که به تزویر و ریا نیروهای اسلامی آلوده بود، رای گیری بر نوع حکومت و ریئس جمهوری هم انباشه بر تقلب بود (در رای گیری اول خمینی گفت اگر همه بگویند نه من میگویم آری و تمام نیروهای اسلامی از جمله نیروهای وفادار به بنی صدر و خود ایشان هورا کشیدند و بختک جنایتکار رژیم اسلامی بر سر مردم ایران فرود آمد و هنوز که هنوز هست آنان از جمله آقای جعفری به این مسئله نمیپردازند. در رای گیری ریئس جمهوری هم در حالیکه حتی یک در صد مردم بنی صدر را نمی شناختند، چون خمینی گفت من به بنی صدر رای میدهم و او ریئس جمهور شد ولی باز این مسئله مورد اعتراض بنی صدر و آقای جعفری نیست چرا که در اینجا منافع گروهی و نه روشنایی انداختن بر واقعیت "تاریخ معاصر" مطرح هست)
پ: آقای جعفری همانند دیگر نیروهای اسلامی یک جا کل نیروهای عیر اسلامی را قلم میگیرد از گسترده گی مجاهدین (چون اسلامی هستند) و نیاوردن رای آنها صحبت میکند ولی از گسترده گی فدائیان (که در مقطع قیام از مجاهدین بسیار گسترده تر بوده و در روزهای ۱۹ تا ۲۲ بهمن نیروی عمده بدست گیری پایگاه های رژیم پهلوی بود. صد البته نیروهای اسلامی مشغول زد و بند با هایزر و پابوسی شیطان بزرگ و کوچک بودند) نمیگوید و از بالاترین رای آوردن حداقل در شهرهای لاهیجان، بوکان، ایرانشهر، گنبد و رای های بسیار بالا در مریوان و نقده هیچ سخنی نمیگوید. آیا این عمل نشانگر پژوهشگر بودن در تاریخ معاصر هست؟
ج: اگر عملکرد بالا و پایئن منبر نشینان و از روضه خوانی و رواج جهل و خرافات با توسل بر جهل مردمی که اینان پرورششان داده بودند، از "کوخ" نشینی به "کاخ" نشینی رسیدند محکوم هست چرا از مصادره اموال و مکان روزنامه آینده گان توسط چمقداران امام با شعار "روزنامه آینده گان تعطیل باید گردد، روزنامه بنی صدر (که آقای جعفری از مسئولین آن شد) ایجاد باید گردد" صحبتی نمیشود؟ چون این یکی دارای منافع شخصی هست؟ آخر این چه "پژوهشگری" هست؟ نوع اسلامی (آعشته به دروغ و ریا؟)
د:اما یک خواهش: آقای جعفری لطف بفرمایید و در نوشتار های خود از لغات فارسی استفاده کنید تا نوشته هایتان برای ایرانیان خوانا باشد. لغاتی نظیر: محاجه، مصیت،منقح، شی نفی ماعدا، وادی معارضه ای، مغالطه و ... را حداقل با معنی فارسی آن بیاورید. از یک طرف از "واکاوی" صحبت میکنید و "سابجکتیو" و از طرفی این لغاتی که در فرهنگ فارسی بیگانه اند را میاورید

به امید آنکه نقد ها یکسو و بدلخواه (هر کجا که به نفع مان نبود) بیان نشود
۵۲۹۲۲ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمد جعفری

عنوان : بر سر عهد و پیمان باید ایستاد
دوست عزیزم سلام

به شهادت کتاب ها و مقاله های فراوانی که در رابطه با انقلاب و بویژه در دورانی که من در آن شرکت داشته ام، اگر به ضرس قاطع بگویم که تنها کسی هستم که آنچه در چنته علمی و حافظه تاریخی خود داشته ام برای ملت ایران منتشر کرده ام، اغراق نگفته ام. بنابر آن مطالبی هم که در مکاتبات با آقای اشکوری آمده به نوعی در مقاله ها و یا کتابها آمده است و چیزی نداشته ام که پنهان بوده و به ایشان نوشته ام. اما نظر به اینکه هدفم از مکاتبات حل مشکلی چه از جانب من و چه از جانب ایشان بود، و طبیعی بود که اگر به غیر از روشی که اتخاذ شد، می شد، ایشان وارد گفتگو نمی شد، من به ایشان قول دادم که گفتگوها برای انتشار عمومی نیست. ولذا من ایستادن بر سر عهد و پیمان را از مهمترین و یا اصلی ترین وظیفه انسانی می دانم و لو آن عهد و پیامان به ضرر خودم باشد.
۵۲۹۲۱ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : Keep Your Eye On The Ball
در ورزش هایی که با توپ انجام میگیرد مانند فوتبال و والیبال و تنیس و گلف, اولین و مهمترین توصیه مربی به ورزشکار اینست که چشم را از توپ برندار. یعنی زمانی که حواس پرت و از توپ منحرف شد بازی باخته شده است.

من متوجهم که وقایع تاریخی بهر حال باید روشن شوند و از تاریکی بیرون بیایند ولی هر سخن جایی و هر گفته مکانی دارد. سوال من اینست که در صحنه سیاست امروز که نمایشات بسیار مهمی در حال اجراست چرا باید به تفصیل به تفسیر اجرای نقش بازیگرانی پرداخت که سالهاست از صحنه خارج شده و امید برگشتشان نیست. نه اینکه این مهم نباشد ولی فوریت و اهمیت تاثیر آن بر وقایع امروز چیست که چشم را از توپ برداریم؟ با طلب بخشش از فضولی، از روی کنجکاوی سوال شد.
۵۲۹۱٨ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : علی اصلی

عنوان : پاسخی به "هیچ" و مقوله "اشعه ایکس"...
با پوزش از آقای جعفری و خوانندگان من به قسمتی از بحث با جناب "هیچ" در مورد بنی صدر را - که ذیل مقاله "پیر ورسای هشتاد ساله شد" نوشته آقای دلخواسته - نا تمام مانده بود را در اینجا ادامه می دهم. مقاله مذکور به بایگانی سپرده شد و نتیجتا من در اینجا ادامه می دهم!
----------------------------------------------------

جناب هیچ - نخست آنکه - مطمئن باشید که از "صابون" مربوطه (رژیم اسلامی) فراوان به تن ما و اطرافیان خورده است - چه در زندان چه در جبهه چه در کلیت زندگیمان ! از کیش شخصیت بازی و اینگونه سر به هواییهای کودکانه هم بسیار بسیار بسیار دورم.

ضمنا هنوز مشتاقانه منتظر شنیدن نام کاندیدا های مورد قبول شما برای رهبری گذار دمکراتیک از رژیم - هستم. این گوی و این میدان !

و اما شما در مورد بنی صدر منجمله به ایشان منتسب فرموده بودید که:

" ...پوشش زن بدلیل تأثیر اشعه ایکس ناشی از رویت موی زن!"

در حاشیه بگویم که بسیار جالب است که شما از میان اشعه ها - "اشعه ایکس" را هم انتخاب کرده اید ! بگذریم و وارد این صحبت نشویم !

اما سپس من در قسمتی از پاسخ خود نوشتم:

" حتی یکنفر هنوز قصه "اشعه ایکس و موی زنان" را به بنی صدر منتسب می کند - قصه ای که مدتهاست که بی اعتباری و مضحک بودن آن به روشنی بارها و بارها نشان داده شده است."

بعد شما فرمودید که من کمترین "گماشته" هنوز نبخشیده ام در حالیکه خود "شاه" ظاهرا بخشیده ! چگونه ؟! تنها با یک نقل قول ساده از قسمتی از سوال و جواب با بنی صدر در اوان انقلاب - بدون آنکه واقعا - بعد از اینهمه سال واقعا به آن نقل قول فکر کرده باشید قبل از آنکه قضاوتی تکراری و کلیشه ای - و البته غلط - را باز هم تکرار کنید.

حال برای روشن شدن قضیه برای شما - من قسمتی از پاسخی را که چند سال پیش به ادعای مشابهی توسط "د." در جای دیگری داده بودم را در زیر می آورم با امید به مداقه و قضاوت منصفانه و شجاعانه شما در اینمورد.

من با پوزش از شما - پاسخ مذکور را بدون تغییر در اینجا می آورم چون واقعا فرصت ایجاد تغییرات در آن را ندارم - و در عین حال بد نیست که بعضی مدعیان متفاوت از شما نیز بعضی قسمتها را از نظر بگذرانند.. بدیهیست که روی سخن من عمدتا با "د." بوده. در عین حال - پاسخ به ادعای شما نیز در قسمتی از نوشته ( قسمتی از بند دو ) یافت می شود - امیدوارم که سوء تفاهمی ایجاد نشود و احترام و دوستی قلبی این کمترین را پذیرا باشید.

---------------------
یک ـ

از جمله رفتار زورـمحوران همیشه این بوده که با دانستن نیم بند و ناقص چند کلام از هزاران هزار کلام و گفتار و تجربه و زندگی یکنفر ـ آن چند کلام را پیراهن عثمان کرده و به راحتی هر چه تمامتر برهمان /"اساس/" سست ـ سخیفترین و نا عادلانه ترین و جاهلانه ترین قضاوتها را رانده و به چماق کشی می افتند.اینان کسانی هستند ـ که با وجود یک دنیا ادعا ـ براحتی ملعبه دست این و آن نیز می شوند.

در قضیه /"موـاشعه ـ ... /" برخی ـ با نیات مختلف ـ از آن به عنوان چماقی علیه بنی صدر استفاده می کنند. بیشتر اینان با نسبت دادن مستقیم گفته مذکور به بنی صدر ـ و گاه با هزار قسم و آیه که الا و للا خودشان با چشم و گوش خودشان این گفته را از دهان وی دیده و شنیده اند ـ می خواهند مثلا از راه تمسخر وی را بکوبند و نیز مثلا القا کنند که وی نیز خواستار اعمال زور جهت حجاب است ـ که مثلا وی فردی عقب مانده و ارتجاعی است که کاملا غیر قابل اطمینان و ... است.

اینان حتی آنقدر صداقت و شهامت ندارند که لااقل روشن کنند که اولا "سوالی" با چنین مضمونی از وی شده و سپس پاسخ وی را آنچنان که بوده بیاورند و زمینه و قالب و محتوای اصلی صحبت را نیز مشخص کنند.به جای اینکار ـ با اطمینانی بس مضحک و بیشرمانه فقط این چند کلمه را مستثیما به خود ایشان نسبت می دهند و سپس از همین چند کلمه به نتیجه گیریهای آنچنانی هم می رسند.چنین افرادی غالبا تنها پس از آنکه گوشه ای از جهل و غیر اخلاقی بودنشان در ملاء عام مشخص شد و به اصطلاح به رگ "غیرتشان" بر خورد ـ بالاخره تازه ممکن است تکانکی به خود بدهند و لا اقل بروند ببینند که اصلا موضوع چه بوده.گرچه با دیدن شواهد و دلایل ـ باز هم چنین افرادی ـ طلبکاران ابدی عالم و آدم ـ با منطق واژگونه خود اغلب همچنان بر اباطیل خویش پای خواهند فشرد.تجربه من آن است که مشکل اینان ـ در بعد فردی اش ـ بیش از هر چیز شخصیتی/روانی است و به همین دلیل نیز طلبکار عالم و آدمند و در پر مدعایی و خود شیفتگی کم نظیر. نمونه چنین شخصیتهایی را بیشتر ما در میان انواع و اقسام چماقداران در طی این سالیان کم ندیده ایم.


دو ـ

اما ببینیم که آیا از پاسخ بنی صدر به سوال مذکور می توان به نتیجه گیریهایی که این افراد ادعا می کنند ـ رسید ؟

پیش از آن اما ـ شاید بد نباشد نخست این توضیح را بدهم که من خود به هیچ مذهب خاصی پایبند نیستم و تعلق ندارم . به تفکر و تفحص آزاد و بی انتها و دایمی بسیار پایبندم و در اینراه شک معقول منصفانه از چیزهایی است که همیشه در کوله ام داشته و استفاده کرده ام.. اما از آن تعداد مذاهب و مکاتبی هم که شناخته ام ـ چیزهای زیادی یاد گرفته و می گیرم . بسیار هم خوشوقتم که به بیماری "مذهب ستیزی حرفه ای " ـ که امروز مد عده ای شده ـ دچار نیستم گرچه انتقادات و ناباوریهای خود را هم در جایش و زمانش به صراحت لازم و با احترام مطرح می کنم.به عرفان و مباحث آن نیز بسیار علاقه مندم و درس های بس گرانقدری از آن آموخته و می آموزم. اینها را گفتم تا دانسته شود که فارغ از هر گونه فیلتر و تعلق مذهبی خاصی به این صحبت می پردازم و طرفداری کردن یا نکردن ام از آرا و عقاید و خطوط سیاسی موجود هم هیچ ربطی به نام یا شهرت رایج مذهب یا ایدئولوژی یا نژاد و ملیت کسی ندارد. میان هر قوم و گروهی و زیر هر عنوانی ـ حدودا همان تنوعی یافت می شود که میان دیگران... و خواسته های اساسی شان هم بسیار به هم نزدیک....امید که حق محور و از زور بدور به آزادی در آییم....از مطلب دور نیفتم ـ در عرصه سیاسی هم ملاک اصلی ام التزام واقعی به /"استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی برای ایران/" است.

به هر روی ـ این است سوال و جواب مذکور که در طی پرسش و پاسخی در انتهای سخنرانی "سیستم های اطلاعاتی و مسئله حجاب " آمده است:

"سئوال:

من با چند نفر از پسرهای دانشجو در مورد پوشیدن موی سر زن بحث می‌کردم و ﺁن را به عنوان حجاب قبول نداشتم و معتقد بودم که اگر لباسم متناسب باشد و خودم را بپوشم، همین حجاب است. هر کدام از اینان دلیلی را پیش کشید که گفت: ثابت شده است که موی سر زن اشعه‌ای تولید می‌کند که روی مرد اثر می‌گذارد بطوریکه این باعث می‌شود مرد از حالت عادی خارج شود. حالا از شما می‌خواهم بگویید این نظریه تا چه اندازه درست است .

جواب:

البته من نخواستم که این مسئله را روی این گونه تأثیرات ببرم و الا چنین چیزی ممکن است زیرا اگر قراربود این گونه تأثیرات نباشد که زن و مردم با هم جمع نمی‌شدند و اصلا بشری به وجود نمی‌آمد. ناچار باید جاذبه‌ها باشند و برهم اثر کنند. و این نظریه علمی علی الاصول صحیح است. منتهی ، مطلب اینست که ﺁیا این « صحیح » نقش « اجتماعی » هم پیدا بکند یا نکند؟ تمام حرف اینجاست. نوع پوششی که ما به شما پیشنهاد می‌کنیم که شما زنان و مردان ایران بسازید باید نوع پوششی باشد که به شما امکان بدهد که تمام این تأثیرات در روابط زناشوئی به تمام و کمال وجود داشته باشد و نه این که نباشد. یعنی هر زنی حق دارد از مرد لذت ببرد و هر مردی هم از زن ( البته درچارچوب زناشوئی ) ، و این حق طبیعی و فطری بشر است و در اسلام نیز تمام منع‌ها جنسی در بین زن و شوهر از بین رفته است. در قدیم ، منع‌های جنسی در جوامع بشری خیلی زیاد بود و هنوز هم وجود دارد. ولی اسلام همه اینها را نقض کرده و از بین برده است. معهذا الان بسیاری ناکامی های جنسی وجود دارد که علتش همین منع‌هائی است که از قرنها قبل در دستگاههای اطلاعاتی ما بجا مانده و ماندگار شده است . پس باید این جاذبه وجود داشته باشد که اگر نباشد زن و مرد از هم فرار خواهند کرد. منتهی ما حرفمان این است که ﺁیا اینگونه تأثیرات نقش سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هم پیدا می کنند یا نه؟ و ﺁیا بلاخره به تبلیغ و جا افتادن و حاکم شدن ایدئولوژی زور منجر می‌شود؟ و الا نگفتیم که این تأثیرات از بین برود. بعکس عقیده من این است که که اگر این تأثیرات این نقشها را از روابط اجتماعی از دست بدهند، تن ﺁزاد شده و تازه جاذبه بدست ﺁورده و عشق هم معنی می‌یابد. و تازه زناشوئی هم مفهوم پیدا می‌کند. و منظور ما این نبود که بخواهیم این تاثیرات را از بین ببریم، بعکس می‌خواهیم اینها جای خودشان و طبیعت خودشان را بدست ﺁورده و در نتیجه واقعیت خودشان را به دست بیاورند. مسئله همین بود./"

الف ) در ابتدا می بینیم که اولا قضیه "مو ـ اشعه ..." از بنی صدر سوال شده و او خود مستقیما چنین چیزی را مطرح نکرده.

آنها که به اخلاق امانتداری واقف و پایبندند ـ تفاوت و اهمیت این موضوع را درک می کنند و در نقل قولهاشان صحبتها را همانطوری که بوده نقل می کنند نه آنکه هر چه به ظن خود رسید بگویند و از جمله مثلا ـ حتی جای سوال و جواب را به راحتی عوض کنند چرا که چنین کاری نوعی تقلب و شیادی محسوب می شود مخصوصا وقتی با چنین کاری کسی بخواهد نتیجه گیری ها و قضاوت های آنچنانی هم بکند.


ب) دیگر آنکه در همان جمله اول پاسخ می بینیم که وی می گوید چنین چیزی "ممکن" است چون به هر حال باید مکانیسم ها و وسایل و جاذبه هایی جهت کشش بین مثلا زن و مرد وجود داشته باشد و این هم "ممکن" است که یکی از آن طرق باشد.

"ممکن" خیلی فرق دارد با "حتما". "ممکن" یعنی می تواند چنین چیزی باشد / یا نباشد / یا حدود و مشابه آن باشد. کدام آدم عاقلی ـ که حتی قدری هم از علوم آگاهی دارد و می خواهد بر آنها تکیه کند ـ می تواند بگوید که چنین چیزی اصلا ممکن نیست؟ ! !

به عبارت دیگر ـ به سوال آن سوال کننده سه جواب متصور است: حتما همینطور است / ممکن است / ممکن نیست = امکان ندارد. آقای بنی صدر منطقی ترین پاسخ را انتخاب کرده است.



حال کجای چنین نظری را می توان اینگونه نقل کرد که : " این همان بنی صدر است که عالمانه می گوید از مو های زنان اشعه ای می آید که مرد ها را تحریک می کند"؟ ! اما آنگونه که مدعیان نابغه چماقی ادعا می کنند ـ بنی صدر چنین گفته و ـ بوم م م م ـ این همان نشانه "عقب ماندگی و ارتجاع اوست" و..و... و تازه اینها همه سبب پوزخندهای حکیم مآبانه آنها نیز می شود ! (بعضی از این مدعیان را دیده ام که آنقدر نادانند که حتی اصولا منکر این می شوند که بدن انسانها از خود اشعه ساطع می کند و یا اینکه مثلا از قضیه فرومونها هیچ چیزی نمی دانند و از تاریخ علوم نیز در حد اندک اطلاع دارند... !).

پ) و بعد به این می رسیم که بنی صدر گفته :

/"ناچار باید جاذبه‌ها باشند و برهم اثر کنند. و این نظریه علمی علی الاصول صحیح است./"

اولا کاملا مشخص نیست که" این " رجوع می کند به " ناچار باید جاذبه‌ها باشند و برهم اثر کنند " و یا اینکه رجوع می کند به نظریه مطرح شده در سوال آن سوال کننده. فرض را بر دومی می گذاریم.

آنها که باید ـ می دانند که در علوم فرق است میان نظریه و تئوری و قانون .

به طور خلاصه ـ در کاوش و توضیح پدیده ها ـ نخست مشاهدات انجام می شوند و سپس نظریه ها ارائه می شوند. نظریه ها ـ فرضیات و توضیحات و تفاسیر و پیش بینی هایی هستند در مورد آن پدیده . سپس تست ها و آزمایشاتی طراحی می کنند تا به صحت و سقم نظریه ها بپردازند. با جمعبندی یکسری نظریه ها به تئوری(ها) می رسند و ... از تئوری ها به اصل یا قانون می رسند.

در پاسخ بالا هم گفته شده که "...و این نظریه علمی علی الاصول صحیح است". این بدان معناست که این فرضیه/پیش بینی /توضیح قاعدتا صحیح به نظر می رسد. چنین گفته ای با آن "ممکن است" که در جمله اول ذکر شده نیز مطابقت دارد.

ضمنا کلماتی مثل /"قاعدتا/" یا /"علی الصول /" را وقتی بکار می برند که در مورد چیزی مطمئن نیستند ولی بنا بر قاعده ای یا اصولی "احتمال" آن چیز را می دهند. مثلا اگر از من در اوایل بهار و بدور از اصفهان ـ بپرسند که "اکنون هوای اصفهان چطور است؟" ـ من می گویم "قاعدتا سرد است" . یعنی نمی دانم الان هوای آنجا واقعا چطور است ولی مطابق قاعده و اصول فصول آن منطقه حدس می زنم سرد باشد / اما ممکن هم هست که سرد نباشد.

ت ) پس ایشان نگفته که فرضیه مطروحه حتما درست است بلکه همان اول کار می گوید "ممکن " است چنین چیزی باشد ـ و ممکن است چنین چیزی نباشد. سپس صحبت از یک نظریه و فرضیه بر اساس درک و مشاهداتش نموده است ـ نه صحبت از یک تئوری یا قانون علمی یا امری مطلق ـ و گفته که نظریه و فرض مذکور قاعدتا ـ و صرفا بعنوان یک فرضیه قابل قبول است.

اصولا کسی نمی گوید که یک فرضیه درست یا غلط ـ صحیح یا نا صحیح است ـ چون اگر درست یا غلط بودنش معلوم بود که دیگر فرضیه نمی شد. در مورد یک فرضیه از "امکان " و احتمال صحبت می شود ـ مثلا می گوییم فلان فرضیه چقدر ممکن است درست باشد ـ یا اینکه امکان غلط بودنش چقدر است .

ضمنا کسی هم قاعدتا نمی گوید که فلان چیز "ممکن" است ولی بلا فاصله هم بگوید که آن چیز حتما هست ـ یا حتما نیست!

ث) آیا بنی صدر می توانست منظور خود را در پاسخ مذکور بهتر و روشن تر مطرح کند؟ حتما. اما این موضوع صحبت دیگری است.


ج ) پس می بینیم که آنچه آقای بنی صدر در حقیقت گفته بسیار متفاوت است با آنچه که مدعیان تو خالی می خواهند به هر ضرب و زوری که شده ـ منجمله با عوض کردن جای سوال و جواب ـ جعل کنند و به او ببندند.

چ ) یکی از ادعاهای دایمی و نتیجه گیریهای این مدعیان از نقل قول مذکور آن است که پس بنی صدر می خواسته حجاب زوری در کار باشد و مثلا از سر دو تا نود ساله بزور حجاب کند . این هم البته خود جعل دیگریست. اگر کسی به خود زحمت داده و همین متن سخنرانی مزبور را مطالعه کند به جعلی بودن این ادعا نیز پی می برد. اتفاقا یک نکته محوری این سخنرانی آن بوده که نوع پوشش ـ مثل چیز های دیگر ـ باید از روابط زور رها شده و بر پایه عدم زور باشد و زورکی وتحمیلی کار نمی کند و تازه نتایج منفی تری هم به بار می آورد و... (مثلا در ص ۱۲ـ ۱۴ ـ۱۸...).

ح) آیا من کلا مخالفتی با ـ یا انتقادی به برخی نظریات و گفته ها و عملکرد های بنی صدر ندارم؟ بدیهی است که دارم. کیست که اشتباه نکرده باشد یا نگفته باشد؟ هیچکس . خود ایشان هم از اشتباهاتش در جاهای مختلف صحبت کرده است.


خ) بعنوان یک غیر مذهبی ـ نه تنها همیشه از شناختن و ملاقات و همکاری سیاسی اجتماعی با مذهبی هایی مثل بنی صدر کلی لذت خاطر برده ام و یاد گرفته ام ـ بلکه به آنها افتخار می کنم و نیز آنها را به خیلی از غیر مذهبی هایی مثل خودم ترجیح می دهم. همانطور که قبلا هم در بالا ترها اشاره کردم ـ معتقدم که حق و نا حق بودن اندیشه و گفتار و کردار آدمها و جوهره حقیقی شان هیچ ربطی به نام و برچسب مذهبی و عقیدتی آنها ندارد.

---------------------

پاینده ایران
۵۲۹۱۲ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : پنهان

عنوان : پیمان شما با مردم مهمتر از پیمان شما با اشکوری است !
جناب جعفری عهد و میثاق شما با مردم مهمتر از بیعت و پیمان شما با یک فرد یعنی آ قای اشکوری است:
" هرچند نشر آن مکاتبات می تواند روشنگر باشد، نظر به اینکه به ایشان نوشته بودم این بحثها برای عمومی کردن و انتشار نیست، همچنان بر عهد خود هستم و انتشار آن برای افکارعمومی را منوط به اجازه مستقیم ایشان می‌دانم. پس از این مقدمه اصل مطلب به ترتیب زیر پی گیری می شود"

تا کی این مردم باید نامحرم بمانند و حتا مسائل سی چهل سال پیش هم از آنان پنهان بماند؟؟.
۵۲۹۰۷ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : این مقاله ما را از بحث بی نیاز کرد
بعد از انتشار مقاله متین آقای اشکوری که در آن بنی صدر را دروغگو و فریبکار و قدرت طلب وصف و در کنار احمدی نژاد و باندش قرار داده بودند، در فیس بوک خود پیشنهاد کردم که لازم است بحث ازادی بین بنی صدر و ایشان انجام شود تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.

امروز اقای اشکوری مقاله دومی انتشار دادند و نوشتند که با شرط و شروطی موافق بحث هستند. ولی خواندن تحقیق اقای محمد جعفری که هم در بطن قضایای آن دوران قرار داشته اند و هم بعد از کودتای خرداد شصت، سالها زندان استبداد روحانیت را تجربه کردند و بعد از خروج به تحقیق بسیار گسترده ای که نتیجه آن چندین کتاب است، دست زده اند من را به این نتیجه رساند که دیگر نیازی به این بحث نیست. چرا که این تحقیق درست همانکاری را با مقاله بی بی سی آقای اشکوری انجام داده است که کتاب (سوداگری با تاریخ) محمد امینی با کتاب (آسیب شناسی با تاریخ) میر فطروس که در آن با نشان دادن دروغها و تحریفهای کتاب میر فطروس(تاریخ نویس رضا پهلوی) این آقای بی اخلاقی که قلم را در خدمت زر خانواده پهلوی گذاشته بود را برای همیشه بی اعتبار."

در این رابطه توضیح زیر را منتشر کردم و از جمله نوشتم:

" ولی واقع امر این است که ایشان خوب می دانند که بنی صدر همانموقع هم مجلس را قلابی می دانست و از اشتباهات بزرگ خود می داند که برای دوری کردن از تکرار داستان مصدق و کاشانی، در حالیکه همان موقع هم از قلابی بودن مجلس و تقلبات وسیع سخن گفت و نوشت ولی در انتها، در برابر فشار اقای خمینی نایستاد و کوتاه آمد. ولی از آنجا که گفته اند که جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم منفعت است، چند ماه بعد از برسمیت شناختن مجلس قلابی سر باز زد. اگر بر فرض محال، اقای اشکوری اینها را نمی دانند، حتما سخنرانی اقای خمینی را به خاطر دارند. مگر می شود یادتان نباشد که شما بهمراه دیگر اعضای مجلس در شش خرداد شصت، که آغاز مرحله اخر کودتا بود، به نزد اقای خمینی برده شده بودید و در آن سخنرانی بود که ایشان اولین حمله صریح را به بنی صدر کرد و از او خواست که باید مجلس را بپذیرد و قبول کند و مجلسیان چه شادیها که نکردند. شما سخنان امام امت خود را نشنیدید؟ اگر بنی صدر مجلس و شورایعالی قضایی و...و را قانونی می دانست که دیگر احتیاج به تهدید علنی اقای خمینی در رادیو و تلویزیون و مطبوعات نبود که بنی صدر را سخت به انتقاد بگیرد که چرا قانونی بودن مجلس و شورایعالی قضایی و... را نمی پذیرد. آقای اشکوری امکان ندارد شما این سخنان و طوفان بعد از آن را به یاد نداشته باشید و حال در انتظار این هستید که اسناد به شما عرضه شود!

البته از آنجا که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، توهین و دشنام نامه شما به اولین رئیس جمهور ایران که حاضر نشد در برابر قدرت بیشتر دست از دفاع از حقوق مردم و ازادیها بشوید سبب شده است که، بخصوص، نسل جوان در مورد مجلس اول و اینکه به چه علت رئیس جمهور آن را قلابی می دانست کنجکاو شود تا با ارائه اسناد اولیه(primary source) نسل جوان ببیند که متقلبان و خائنان به اصول راهنما و اهداف انقلاب چه کسانی بودند و این مجلس قلابی در عملی غیر قانونی، چگونه به عنوان عامل و کارگزار اقای خمینی در این کودتا شرکت کرده است و شما از کسانی بوده اید که کاتولیک تر از پاپ، نه فقط خود رای به عدم کفایت داده اند بلکه در پی جمع کردن امضا از دیگران بودید و حتی اعلامیه مستقلی به همراه هفت نفر دیگر بر علیه فردی که به سبب هواداری از او انتخاب شده بودید، انتشار دادید."

http://mahmood-delkhasteh.blogspot.co.uk/۲۰۱۳/۰۳/blog-post.html?spref=fb
۵۲۹۰۶ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست