از : مسعود امیرخلیلی
عنوان : غیرت مردان از ایمان است
با درود و امیدوارم این بار مدیران محترم اخبار روز این پیام مختصر منرا منتشر کنند. در مقاله آقای بی نیاز: " تاریخ هجری مسلمانان از چه زمانی شکل گرفت؟ " جوابی به آقای کبیری در رابطه با پروفسور Kalisch داده بودم ( تمام موازین اخلاقی در جواب من رعایت شده بود) که متاسفانه چاپ نشد، اما مرتب پیام های آقای کبیری در نوشته های آقای بی نیاز منتشر می شوند.
اما مسئله ایمان: کانت در مقدمه کتاب " انتقاد خرد ناب" اشاره کرده است که " من زمانی می توانم ایمان داشته باشم که از دانش خود صرف نظر کنم ".
نه بعد از کانت، بلکه حداکثر بعد از داروین ، ایمان داشتن بی دانشی را نشان می دهد.
"
۵٣٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۲
|
از : یکی دیگر
عنوان : جستجوی مقاله ، رشید بن زین در باره قران
عجیب است. چرا سایت شما لینک ها را تغییر می دهد؟
برای جستجوی مقاله مزبور، در سایت بی بی سی فارسی واژه "مصحف" یا "، رشید بن زین" را وارد کنید.
نام مقاله ""قرآن؛ شرحی برای جوانان"؛ روایت ساده و انتقادی از قرآن" است. خواندن انرا به همه پیشنهاد می کنم.
در همین رابطه نباید فراموش کرد که رفتار "آلمانی" ها به مسائل فقط جنبه "حقوقی" دارد و فاقد "روح" است.
بسیار خشک و تهی است. در اکثر موارد، مانند یک "دادگاه" که چکش روی سنبه می زند و دیگر حوصله ی دقت و "شک" در قضاوت اشتباه خود را ندارد.
کسانی که در آلمان زندگی کرده باشند، و هنوز "آلمانی" نشده باشند، این نگاه خاص را، که در دیگر نقاط جهان کمتر یافت می شود، باید حس کرده باشند.
یکی دیگر
۵٣٣۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۲
|
از : مینا الف
عنوان : انچه برای مردان...
لطفا این کامنت مرا نیز منعکس نمائید!
اقای بی نیاز
انچه که برای مردان "غیرت" و "شرافت" و "غرور تاریخی" است، برای من (و دوستانم که اینجا حضور دارند) وقاحت و بیشرمی و حقارت است. با این "غرور تاریخی" ِ شما، تاکنون فقط جنگ و کشتار پیش برده شده است و پیش از شما سخنرانان "قهار"تری "مردانه" در میدانهای جنگ تشنه خونریزی بوده اند.
به جمع کردن پژوهشهای دیگران در مورد قران و تورات و انچیل ادامه بدهید. اما در پایان مقالات خود همیشه بنویسید، که قران در مورد شما یک چیزی را بحق گفت:
غیرت مردان از ایمان است!
بی نیاز باشید
مینا
۵٣٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱٣۹۲
|
از : یکی دیگر
عنوان : لیست منابع و لینک ها
آقای کبیری،
نظرات آقای بی نیاز توهینی است به همه زنان!
این هم آدرس سایت و لیست منابعی ست که ایشان بر اساس آن مقالاتشان را می نویسند. من تقریبا تمام آنها را خوانده ام. ضمن آنکه در آنها اطلاعات قابل تاملی هست، ولی در تعیین کننده ترین نکات، فقط حدس زده شده و ادعا صورت گرفته است. معلوم نیست که در مورد "شاخ"، فقط شامل بیزانس می گردد؟ این "نشانه" در بسیاری از اقوام استفاده می شده است. همچنین معلوم نیست چرا مساله دیوار مسکوت گذاشته شده است.
آدرس سایت:
http://www.inarah.de/cms/
لیست منابع:
۱. Das syrische und arabische Christentum und der Koran
۲. Der Koran erklärt die Bibel auf Arabisch
۳. Die frühe Islamgeschichte nach inschriftlichen
۴. Die syrische Liturgie und die geheimnisvollen Buchstaben im Koran
۵. Frühe spanische Zeugnisse zum Islam
۶. Hinweise auf eine neue Religion in der christlichen Literatur
۷. Islam und Parsismus
۸. Islamwissenschaften und Gesellschaft
۹. Keine Schlacht von Badr
۱۰. Markus Groß_Buddhistische Einflüsse im frühen Islam
۱۱. neue Forschung_zum_quran.pdf
۱۲. The contribution of the Sassanian Iraq to the beginning of the Arabic writ
۱۳. Vom Muhammad Jesus zum Propheten der Araber
۱۴. Von Bagdad nach Merw
۱۵. Wozu neue Koranübersetzungen
۱۶. Zum Echo auf die Veröffentlichunge۱
۱۷. Zum Echo auf die Veröffentlichungen۲
۱۸. Zur Vor- und Frühgeschichte des Islam
۱۹. Über den Einfluss des Buddhismus auf den Islam
من قصد ندارم به این ترتیب وجود محمد را رد یا اثبات کنم. شخصا معتقد نیستم که کسانی چون زردشت، موسی، عیسی یا محمد وجود داشته اند. اما این فقط یک نگاه شخصی است. در این مورد پژوهشگری بنام رشید بنزین، پژوهشگر مراکشیتبار فرانسوی، اخیرا کتابی نوشته با نام «قرآن؛ شرحی برای جوانان».
http://www.bbc.co.uk/persian/arts/۲۰۱۳/۰۴/۱۳۰۴۰۹_l۲۳_qoran_rashid_benzine_mkh_book_review.shtml
یکی دیگر
۵٣٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۲
|
از : مهران دربندی
عنوان : تشکر
آقای بی نیاز تشکر از مقاله بسیار جالب شما. الحاق لینک ها و لیست منابع و همینطور نوشتن اسامی به لاتین امکان مطالعه منابع دیگر را آسان تر می کند. به امید خواندن مقالات مشابه بیشتر در آینده.
۵٣٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۲
|
از : علی کبیری
عنوان : چرا باید استخوان لای زخم بگذاریم؟
دوست گرامی "یکی دیگر" اظهار داشته اند « من در اینجا جانب نزاکت را رعایت کرده و فقط می گویم که غیر قابل قبول است که کسانی زیر پرچم "پژوهش" اهداف سیاسی خاصی را دنبال کرده و دست به "گزیدن" بخشی هائی از پژوهشهای دیگران زده و با رفتاری آشکار و ناکارآمد...»
سئوال من از ایشان آنست که " هنگامی که پای منافع و هستی مردم و کشورما در بین است، آیا شایسته است تا بازهم جانب نزاکت (بخوانید سکوت) را رعایت نمود؟ " آقای بی نیاز با کشف!! و ترچمه و انتشار مقاله ی اینترنتی بی سرو ته و بی اساس "از بغداد به مرو،" میخواهد این فرضیه ی اولیگ را به اثبات برساند که اسلام دست پخت خودِ ایرانیان است و بس. نتیجه آنکه، اگر این دین دست پخت خودِ ما است، پس رژیم برآمده ازآن نیز که دست پخت خودمان بوده و بنا براین چه لزومی دارد تا تیشه به ریشه ی خودمان زده، بر علیه این رژیم خودساخته مان قیام کرده و بقول آقای اِشِکوری " بر سر شاخه، بُن بِبُریم؟ " آیا اعمال این چنینی جز آب به آسیاب رژیم دستاربندان ریختن و گزک بدست ملایان دادن نیست؟
۵٣٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۲
|
از : یکی دیگر
عنوان : اهداف سیاسی زیر پرچم "پژوهش"!
سرکار آقای بی نیاز، خوانندگان محترم،
من در اینجا جانب نزاکت را رعایت کرده و فقط می گویم که غیر قابل قبول است که کسانی زیر پرچم "پژوهش" اهداف سیاسی خاصی را دنبال کرده و دست به "گزیدن" بخشی هائی از پژوهشهای دیگران زده و با رفتاری آشکار و ناکارآمد (این بخشی از کامنت آقای بی نیاز از بخش اول مقاله در پاسخ به آقای مادرباوران می باشد) اعلام می کنند:
"...در ضمن گوهر چنین نوشتارها یا بحثها اساساً برای برانگیختن پرسش [یا بهتر بگویم ایجاد شک به «دانش» تاکنونی خودمان ] است تا اثبات حقایق. حقیقت احتمالاً در جایی قرار دارد که نه من میدانم و نه - احتمالاً - پژوهشگرانی که در این راه گام نهادهاند...."
نگاهی به مقاله ی "هویت فرهنگی ایرانی- اسلامی ما و نقد آن" آقای بی نیاز در سایت ایشان:
http://www.biniaz.net/?p=۱۹۸۲
در قسمت "نقد جمهوری اسلامی" نشان می دهد که وی فقط برای رسیدن به این هدف که "نقد جمهوری اسلامی، بدون نقدِ اسلام کلاسیک ناشدنی است. به سخنی دیگر نقد جمهوری اسلامی [به مثابهی یک نهاد سیاسی] از کانال نقد اسلام رسمی میگذرد." دست به دستچینی از پژوهشهای کسانی زده اند که خود هدفی بغایت متفاوت را اعلام نموده اند.
گوئی نقد مسیحیت در "غرب" کمکی به جلوگیری از جنگها و خونریزی ها و چپاول جوامع خود و دیگری نموده ست!!!
بخش اعظمی از مسیحیان دیگر به بنیانهای مسحیت (عیسی بعنوان فرزند خدا، برخاستن وی از گور و بازگشت وی برای نجات بشریت) اعتقاد ندارند و امروزه فقط گروه کوچکی از مردم گرد "واتیکان" گرد آمده اند (که خود قربانی همین نظام هستند)، انهم در دوره ای که افتضاحات کشیشان از حد و مرزی گذشته که همه ی "مسیحیان" را شوکه نموده ست.
شما گویا اصلا توجه نمی کنید که گروهی که هنوز به بنیادهای مسیح اعتقاد دارند، حداکثر همین ۷۰ سال پیش بدنیا آمده اند و کسی "مسیحی" یا "مسلمان" بدنیا نمی آید و مشکلات مردم در زندانهای جغرافیائی مختلف ("ملل") ریشه در علل و عوامل دیگری دارد و برزیل کاتولیک هنوز باید سالها انتظار بکشد تا اروپای "سکولار" زیر "بیشرمی" کارناوالهای برزیلی برود.
اهداف شما در مورد "ملت برتر فارس" حداقل در مقاله نامبرده بطور وضوح دیده می شود:
"ولی پذیرش این موضوع که فرهنگ ما ایرانی – اسلامی است چه نتیجهی اخلاقی میتواند در پی داشته باشد؟ آیا این بدان معناست که نقد آن جزو محرمات خواهد شد؟ خیر! باید از هر نقد جدی که بر عوامل بازدارندهی فرهنگ ما انگشت میگذارد و بدون رودربایستی پوسیدگیهای آن را در برابر چشمان قرار میدهد استقبال کرد. ولی از سوی دیگر، کاملاً نادرست است که به دلایل سیاسی کنونی کل گذشته فرهنگی خود را در زیر یک علامت بزرگ پرسش قرار بدهیم و این احساس را تقویت کنیم که گویا هر چه که در گذشته داشتیم نادرست بوده است. زیرا این نگاه نه تنها غیر علمی است بلکه از لحاظ اخلاقی، آسیب رساندن به غرور تاریخی ملتی است که توانسته با همین سپرِ فرهنگی نه چندان بی عیب و نقص خود را در برابر ناملایمات تاریخی حفاظت کند."
شما از کدام گذشته صحبت می کنید و چه کسانی مورد خطاب شما هستند؟ زنان ایران در کجای "این غرور تاریخی" شما قرار دارند؟
مقصود شما از "...زیرا این نگاه نه تنها غیر علمی است بلکه از لحاظ اخلاقی، آسیب رساندن به غرور تاریخی ملتی است..." چیست و بر اساس کدام روش "علمی" مدعی هستید که "خود را در برابر ناملایمات تاریخی حفاظت کند"؟ این شعارهای "همه با هم" دیگر بسیار نخ نما هستند!
نه تنها پروژه ی اسلامی کردن "ایران"، و ایرانی کردن "اسلام"، بلکه پروژه ی ایرانی کردن "ایران" نیز با "جشنهای ۲۵۰۰ ساله" اش شکست خورده است.
برای جستجوی حقیقت، باید یک حداقل وجود داشته باشد: صداقت!
و این اندیشه های ماکیاولی را بایستی بدور ریخت:
"حقیقت احتمالاً در جایی قرار دارد که نه من میدانم و نه - احتمالاً - پژوهشگرانی که در این راه گام نهادهاند...."
یکی دیگر
۵٣٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۲
|
از : قاضی نوریزاده
عنوان : برفرض که ...
جناب اقای بی نیاز
برفرض که انچه نوشته اید و محققین غربی گفته اند صحیح باشد. با این همه شما یک توضیح مهمی را بدهکارید که چرا حکومت قدرتمندی مثل امویان نیاز داشت که خود را به یک نفر، فقط یک نفر، بنام محمد وصل کند که اولا وجود خارجی نداشت ثانیا انهم تازه بعد از دویست سال و ثالثا چرا توسط کسی بنام ابن هیشام؟ شما وقتی از کلمه جنبش قرانی نام می برید، باید اول شروع این جنبش را نشان بدهید. مسیحیت خود بصورت یک جنبش وجود خارجی داشت صرفنظر از اینکه خود مسیح وجود داشت یا نه.
کدام نیاز تاریخی این حکومت قدرتمند را در برابر این جنبش تعریف نشده قرانی به تقلا واداشته بود؟
با تشکر
۵٣٣۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱٣۹۲
|
از : م . حبیبی
عنوان : یک خطای کوچک
شما آورده اید: " تاکنون ذوالقرنین به چهار شخصیت تاریخی ربط داده شد. ۱- اسکندر مقدونی، ۲- کورش بزرگ، ۳- یکی از پادشاهان حمیری از یمن و ۴- شی هوانگ تی".
و بعد از پادشاه یمن آغاز کرده اید و سپس به "شی هوانگ تی" پرداخته اید و بعد به اسکندر و بعد به کوروش.
این کمی گیج کننده است.
با احترام
۵٣۲۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۲
|