یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرخش به راست در سیاست ایران

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : علی امیری

عنوان : حواب بدهید
واقعاً این سی درصدی که رای ندادند طرفداران شما بودند!! این مصادره به مطلوت نیست. آیا مردم باید منتظر بمانند تا یکجا به خواستهایشان برسند؟
۵۵٣۹۲ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۲       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : توجیه
چیزی که کمتر در صحبت های آقای تابان می توان یافت احساس همدردی واقعی (نه خیالی) با مردم کوچه و بازار ،با مردم شهر و روستا،همان مردمی که به شکل آشکار و نهان در تحلیلشان متهم به ندیدن و نفهمیدن شده اند.و چیزی که بیشتر،می توان در این تحلیل دید،توجیه بغضی است که از مردم بزعم ایشان عقب مانده و سطحی نگر،و بیشتر از آن رهبران و روشنفکران سیاسی ای که ظاهرا خود را از جنس اپوزیسیون می دانند،ولی با همین مردمی که نادانند همراهند و خاک در چشمشان می پاشند.نگرانی آقای تابان از این است که چرا این مردم،به اندازهء ایشان رشد نکرده اند که مطالبات با ارزشتر و سنگین تری را از حاکمیت طلب کنند،مطالباتی که حاکمیت با توجه به ماهیتش قادر به تامینشان نیست و در نتیحه،برای مردم و حاکمیت چاره ای باقی نمی ماند که با عصبیت و خشم در مقابل هم قرار بگیرند و این تضاد آنتاگونیستی هرچه سریعتر به نفع یکی از طرفین که ظاهرا آن طرف،حتما مردم خواهند بود،حل شود.از همین زاویه است که ایشان بازی (برد_برد) را در سیاست به سخره می گیرند و عبث می پندارند.سالها پیش در رمان "آنها که زنده اند اثر ژان لافیت" که شرح حال اسیرانی بود که در جنگ جهانی دوم به اسارات نازیه در آمده بودند و در بازداشتگاه های آشوئیتس،داخائو و... دوران اسارتشان را با تحمل سختیهای فراوان در مجاورت کوره های آدم سوزی با اضطراب دائمی بدون داشتن کمترین روزنهء امیدی برای رهایی ،زندگی می کردند.یکی از اتفاقاتی که در آنجا افتاده بود و بعد از گذشت سالیان هنوز هم در ذهنم مانده است،این بود که در میان اسیرانی که در آن شرایط سخت هنوز از هم نپاشیده بودند و همچنان به مبارزه و رهایی باور داشتند،این بود که تلاش کنند در میان بند، رئیس شوند و شلاق را از دست قبلی بگیرند و در صورت الزام ،آرامتر بر گردهء بندیان فرود آورند. این حداقل کاری بود که می توانستند، انجام دهند که می دادند.آیا می توان بر آنان خرده گرفت که چرا به جای این کار ،قفل زندان را نشکستید و آن را ویران نکردید؟آیا می توان همهء آنان را متهم کرد که بدون هیچ تحلیلی ،دست به چنین کاری می زدند؟آیا از این که حاکمیت به هر دلیلی حتی به دلیل تامین منافع آتی خود اگر با مهندسی کردن ،عقب نشینی کند و نتیجهء این عقب نشینی ،این باشد که امتیازاتی هرچند ناچیز نصیب مردم شود،باعث نگرانیتان می شود؟این همان (برد_برد) است .چرا اینطور فکر می کنید که مردم بعد از بدست آوردن چنین امتیازی،تقاضای امتیازات بیشتری را نخواهند کرد؟آری کاملا درست گفتید.آنهایی که با ارزیابی اوضاع داخلی و بین المللی ،طرح مطالبات را مدیریت می کنند تا مبادا زمینه ای برای سوء استفادهء دشمنان مردم در داخل و خارج قرار گیرد از جنس دیگری هستند.آنان نگرانند که مبادا به سرنوشتی شبیه سرنوشت مردم عراق و افغانستان و سوریه و... دچار شوند.
۵۵٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : تکه پارچه ای بسته شده به چوبی
نوشته اید :وقتی به خاتمی اجازه ی کاندیدا شدن نمی دهند، وقتی هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت می کنند، یک تحلیل گر سیاسی چه نتیجه ای باید بگیرد؟...
ولی نکته اینجا است که آیا شما تحلیلگر سیاسی هستید یا فعال سیاسی ؟ شما در پی تفسیرجهان هستید یا در پی تغییر آن؟ اگر یک فعال سیاسی هستید ، و در پی تغییر ، اینکه چه کسی را رد صلاحیت کردند و یا تایید نمودند ، مسئله ای فرعی است . بالاخره بالادستی ها میخواهند حکومت کنند ، یا با تازیانه احمدی نژاد ، یا با هویج خاتمی ، و یا با ترکیبی از هویج و تازیانه ، یعنی روحانی . مسئله شما باید این باشد که به مردم نشان دهید این هرسه ابزار های مختلف یک آشپز هستند ، که در صدد کباب کردن آنها است .
نوشته اید : من کاملا می توانم بفهم که مردم به جستجوی روزنه ای، با منطق خود پای صندوق انتخابات حاضر می شوند. بلند کردن پرچم انتخابات آزاد بر عهده ی آن که در فلان شهر کوچک و روستا گرفتار نان شب است و روزنه ای می جوید، نیست. بر عهده ی روشنفکر و حزب سیاسی چپ و دموکرات جامعه است...
ولی نکته اینجاست که شما و همفکران شما این پرچم را علیرغم عهد شکنی های دیگران ، بلند کردید و بسیار شجاعانه و صادقانه نیز بلند کردید ، ولی مردم در زیر این پرچم گرد نیامدند . حتی بسیاری از آنان که رای ندادند ، نه به دلیل اهتزاز این پرچم ، بلکه بی توجه به اهمیت آزاد بودن یا نبودن انتخابات ، رای ندادند ، مثلا رای ندادند چون مایوس و بی تفاوتند . بنابر این ، پرچم انتخابات آزاد که لشکری گرد خود نمی اورد ، پرچم نیست ، بلکه تکه پارچه ای است بسته شده به چوبی . وظیفه فعال سیاسی این نیست که پرچم خود را صادقانه بلند کند ، وظیفه او این است که پرچمی را که مردم میخواهند ، پرچم نان شب را ، به اهتزاز درآورد . با درود های رفیقانه ، برزویه طبیب
۵۵٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۲       

    از : أمیر خان

عنوان : روشنفکری در خیال و تاریکفکری ارتجاعی در عمل
نظرات أقای تابان واقعا نوبرانه است!!!!
انها که رأی دارند بی تحلیل بودند فقط أیشان و هم فکران أیشان هستند که با تحلیل تحریم میکنند. ۵۰٪ مردم از دهات و شهر های دور افتاده ( که إنکًار نادانند و کوته بین) ، تا جریانات اصلاح طلب و بدنه أصلی جنبش سبز، ملی مذهبی هاو نهضت أزادی، حتی یخشی از اعضا و هواداران سازمان متبوع أیشان، بسیاری از أفراد سرشناس و موثر از أساتید تا هنرمندان و سائرین و زندان رفته های این نظام و أن نظام ....... از روی هوا و هوس رأی دادند و بدون تحلیل. ایشان یادشان رفته که سال قبل أکثر اینها در انتخابات مجلس شرکت نکرده بودند و بسیاری خاتمی را شدیداً معترض بودند که یواشکی رأی داده بود لابد در أن مقطع هم همین ها بی تحلیل رأی ندادند.

فقط أیشان و هم فکران که تحریم کردند طرف دار انتخابات أزاد هستند و انها که رأی دادند معنی ازادی و دمکراسی را نمی فهمنند.

أصلا در نظام های بسته مثل ایران انتخابات معنا ندارد و تا شاه کفن نشود این وطن وطن نشود و تلاش مردم و جریانات سیاسی از استفاده بزنکًاها اب در هاون کوبیدن است.

خلاصه میتوان کلمه به کلمه و سطر به سطر نظرات أیشان را نقد کرد ولی به نظر میرسد دلیل أوردن و بحث کردن با این نوع طرز فکر اب در هاون کوبیدن است وإلا دهها واقعیت محض وجود دارد و تنها لحظه أی خارج شدن از برج عاج لازم است تا انها را دید.

دوست عزیز شما دیر کًاهی است که از تودههایی که خود را فدائی انها میدانید فرسنکها عقبید واز وقائع درس نمی کًیرید. جور دیکًر بأید دید أکر جشم بینایی بأشد!
۵۵٣٨۷ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۲       

    از : آرزو

عنوان : کشت و کاریست زشت در موسمی پلید
آقای تابان نازنین,
آنچه که در سپهر سیاست ایران از نام شریف شما هم تابانترست,این حقیقت تلخ و آشکارست که, رادیکال ترین معارض جمهوری اسلامی ایران, چه در داخل و چه درخارج ایران, رادیکال ترین جناح راست سیاست درجهان است. از این رو به گمان صمیمانهی اینجانب, شاید شایسته تر این باشد که اگر آنانی که خود را در این سپهر چپ می پندارند و در ستیز با رژیم ایران اما کمیت را بر کیفیت ترجیح می دهند, زحمت خود را کم کرده, شرم و حیا را به یکباره به کناری نهاده و نه تنها در عرصهی داخل ایران بلکه در تمامیت این جهان, به کاروان خوش خرام راست بپیوندند. چنانکه سازمان مجاهدین خلق چنین کرده اند.انسان نازنین, آشکار است که راست سیر جهان با بریدن نان مردم ایران, ایشان را به سر سفرهی کدامین شیخ سارق حواله می دهد.
۵۵٣٨۶ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۲       

    از : علی راد

عنوان : رئال پلتیک یا اصلاح طلبی ؟
رئال پلتیک یا اصلاح طلبی ؟
۱- ایا انتخابات احساس پیروزی بود یا یک پیروزی واقعی بود خواه خفیف خواه شدید ؟
۲-ایا روحانی یک گزینه نامطلوب رهبر است یا گزینه ایست مطلوب شرایط حاضر ؟
۳-تقلیل از جنبش سبز به دولت اصولگرای میانه رو پیروزی ست یا شکست ؟
۴-جاکمیت رانتیر چقدر می تواند همه چیز را به سود خود تمام کند ؟
۵-ایا جلوگیری از ورود خاتمی و رد صلاحیت هاشمی خیمه شب بازی برای شور انتخاباتی بود ؟
۶-ایا شرکت در انتخابات برای اصلاح طلبان و تحول خواهان بدون تحلیل و بهر قیمت بود ؟
۷ - ایا دولت احمدی نژاد موجد گفتمان عدالت طلبی و دولت روحانی نئولیبرال است .
۸-ایا با وجود روحانی - موسوی و کروبی به زائده اجتماعی بدل می شوند ؟
۹- رئال پلتیک اینست که دوریال بدهیم و به اندازه دوریال جنس بگیریم ؟
۱۰-نسبت ولایت با جنبش اصلاح طلبی و سبز و تحول خواهان و دموکراسی چیست.
۱۱- چگونه می توان پرچم انتخابات ازاد را برافراشت ؟
۱۲- ۳۰ تحول خواهان با ید تحت کدام رهبری حرکت کنند ؟
گفتار فواد تابان سردبیر محترم اخبار روز این سوالات را پیش رو می گذارد و من تلاش میکنم از منظر خود پاسخی برای ان بیابم .
براساس شواهد اشکاری قبل از ثبت نامها برخی محافل پیروزی روحانی در انتخابات را پیش بینی می کردند و چیدمان ستاد اقای روحانی خبر از چنین تدارکی میداد . حمایت هاشمی از حضور روحانی نیز گواه برنامه ریزی بالادستی برای این پیروزی بود.
این امر با توجه به سوال ۵ در خصوص حضور خاتمی و هاشمی و نحوه حذف انان دو احتمال قابل بررسی ست -الف) تبانی خاتمی وهاشمی و خیمه شب بازی حذف و ایجاد تحرک در جامعه .ب)نبرد پنهان خاتمی وهاشمی و ورود به بازی پیچیده مدیریت رای از جانب رهبر و اتحاد خاتمی- هاشمی .
انچه بنظر می رسد احتمال الف کمی غیرواقعی ست چرا که در پروسه قبل از ثبت نامها گفتمان خاتمی و هاشمی و تا زمان ثبت نام تقریبا رادیکال - شفاف -افشاگرانه و حامل خواسته های جنبش سبز (تا حدودی) و بیان وضعیت اجتماعی بود . از انسو در صورتیکه یک توافق همه جانبه حاصل شده بود نیازی به خیمه شب بازی نبود و یکی از اقایان با ورود خویش به شکل گیری حماسه سیاسی اقدام نموده بود .
براین اساس گزینه ب منطقی ست .
اینجا به سوال ۱ پاسخ می دهیم .انتخابات احساس پیروزی نیست خود پیروزی ست اما یک پیروزی خفیف . چرا؟
جنبش سبز در محاق سرکوب است . جامعه از منظر اقتصادی- سیاست خارجی در معرض سقوط قرار دارد . امکان حضور سبزها (اعم از اصلاح طلبان و تحول خواهان ) بکلی محصور شده . امکان هرگونه تحرک اجتماعی از مردم سلب شده و جامعه در استانه انفجار و سقوط قرار دارد . تمابل به بروز جنگ داخلی و چلبی سازی ایران بشدت قوت می گیرد . در میان مدت امکان سقوط حکومت و گسترش بحران وجود دارد .
در چنین شرایطی دو گزینه پیش روست . الف - با تغییرات تدریجی به مسیر اصلاحات بازگردیم .ب- به فروپاشی و احتمال چلبی سازی کمک کنیم . حالت دوم که همراه با الترناتیوسازیهائی همچون شورای ایرانیان (طرفداران پهلوی- کنفرانس استکهلم و پراگ) اشکارا اغاز شده بود با برداشتن موانع فعالیت مجاهدین جدی تر پیگیری شد . باز خورد چنین فرایندی شکل گیری فضائی همچون لیبی یا سوریه و عراق بود که فکر می کنم بلا استثنا تمام نیروهای ازادیخواه و ملی و غیر وابسته از چنین سرنوشتی پرهیز میدادند .
در نتیجه باید به سمت گزینه الف رفت . یعنی اعمال تغییرات تدریجی .
پس میدان بازی در چهارچوب انتخابات تعریف شد . موج اول با مقاومت روبرو شد چرا؟
بدلیل انکه وجود خاتمی در دولت یعنی وجود موسوی و کروبی و جنبش سبز و مطالبات حداکثری با حفظ حریم رهبر . این یک شکست اشکار و غیرقابل جبران برای رهبر و جبهه اش محسوب می شد . حضور هاشمی هم هرچند چندان به حضور موسوی و کروبی تلقی نمی شد اما خود هاشمی را برتر از رهبر نشان می داد و این نیز گزینه مطلوبی برای رهبر نبود چون اگرچه جنبش سبز را در صدر نمی نشاند اما مشروعیت رهبر را در محافل معتبر ساز درونی مانند روحانیون یا بدنه سپاه نابود می کرد و دیگر احتمال بازگشت رهبر به قدرت بلامنازع حکومت متصور نبود . اگر به صحبتهای هاشمی پس از دیدار با رهبر دقت کنید تا اخرین روزها رهبر به وجود بحران اعتقادی نداشته . بهمین دلیل در یک کنش دوطرفه - حلقه از جانب دو سوی قدرت تنگ و تنگتر می شد . رهبر در تنگ کردن حضور رقبا - و رقبا در بالا بردن هزینه رهبر برای تمکین به بازی دوطرفه با حداقلی از تعادل و شفافیت .
در چنین نبرد تنگ و نزدیکی روحانی انتخاب می شود . کسی که جامعه نه شناخت روشنی دارد و نه عنصری مهم در معادلات سالهای اخیر است . فرض کنید روحانی بدون چنین فرایندی و بدون حمایت هاشمی و خاتمی کاندیدا می شد . ایا اساسا امکان برد وی وجو داشت ؟ نه . از انسو مطمئنا تمایل رهبر به او نبود و این در تمام مواضع وی در دوره قبل مشهود است . پس در پاسخ سوال ۱ باید گفت "این خود پیروزی ست اما یک پیروزی خفیف . "
اما روحانی در طیف بدترین مطلوب رهبر قرار دارد چرا؟ محدوده کف وسقف مطلوبین چنین تعریف شده الف - عناصر درجه ۱ باید حذف شوند .ب- حضور عناصر درجه ۲ برای حفظ اقتدار رهبر ج- تعدد عناصر برای امکان بازی بهتر برای شرایط نزدیک و بیرون کشیدن مطلوبترین رهبر در فاصله های نزدیک و ارا پراکنده . در چنین شرایطی بازی بسود رقیب رقم می خورد اما در این فرایند تاثیر متقابل مردم و منتخبین منجر به احیا شعارهای ۸۸ می شود و فضا شفاف می شود . دیگر کسی مدعی نیست که جنبش سبز مرده است . حرفی که تا ۶ ماه پیش براحتی مطرح بود - " شکست جنبش سبز " .
۳- تقلیل جنبش سبز : بنظرم هر ناظر منصفی براحتی تشخیص می دهد که فضای انتخابات بسود جنبش سبز رقم خورد . تمامی شعارهای غیر سرنگونی طلب جنبش سبز احیا شد و سبزها مجددا حضور خود را به حکومت تحمبل کردند . اما یک سوال واقعی : اگر موسوی رئیس دولت می شد چقدر با روحانی متفاوت بود ؟ ایا او قبل از انتخابات خود را اصولگرای اصلاح طلب معرفی نکرد و دوران طلائی امام را نوید نمی داد ؟ بنظر نمی رسد فاصله فاحشی بین دولت موسوی قبل از سبز شدن و دولت روحانی بعد از بنفش شدن مشاهده شود . تفاوتها اندک و در حد تفاوت سلیقه ونه راهبرد ممکن بود .
۴-توان دولت رانتیر در سمت دادن به دستاورد کنونی تنها وتنها به موازنه قوا باز می گردد . اگر اشتباهات دولت خاتمی تکرار شود بازگشت رهبر به کانون قدرت بدیهی ست و توان کارکردی دولت تقلیل می یابد . اینبار نقش شکل دهی نهادهای مدنی و مطالبه محور ضامن توسعه و تحمیل خواسته های اجتماعی ست .
۵-پاسخ در سوال ۱ درج شد
۶- با تفاسیر بالا و همچنین کنش بخشی از سبزها همچون مجاهدین انقلاب خارج و خوئینی ها و حتی در بعضی موارد خود خاتمی بیانگر ان بود که شرکت در انتخابات بهر قیمت وبدون تحلیل و ارزیابی دستاوردها نبود . و اگر بود جامعه بهچنین رویکردی تن نمی داد .
۷- اما در اینکه دولت احمدی نژاد اساسا نماینده گفتمان عدالت طلبی بود در باز خورد رفتار مردم و خود راست و رهبر با ان گویای نفی موضوع است و از طرفی بنظرم ماهیت دولت روحانی ترکیبی از نئو لیبرالیسم و اصلاح طلبانه است . ترکیبی از مماشات با قدرت و پاسخگوئی به تغییر و هرچه فشار کانونهای اجتماعی بیشتر باشد چرخش به سوی تغییر بیشتر خواهد شد و اینجا وظیفه حفظ و گسترش دستاوردهای اندک ناشی از پیروزی خفیف در انتخابات برعهده مردم - روشنفکران - اپوزیسیون و نهادهای مدنی خواهد بود و یقینا با تقویت این بخش قادر خواهیم بود اصلاح سیستمی را تا سطح دریافت خواسته های اجتماعی به پیش بریم . بخشهائی مانند اقوام - زنان - ادیان - مطبوعات و رسانه و فرهنگ - کارگران - یقه سقیدهای مزدبگیر و...
۸- بنظرم تصور ما از موسوی و کروبی کمی علو امیز است و مطمئنا در شرایط ارام انها از اهداف اقای خمینی عدول نخواهند کرد فلذا تصور بدل شدن اقایان به زائده دولت نئو لیبرال - اصلاح طلب روحانی کمی ذهنی و غیر واقعی ست . همانطور که قبلا اشاره شد در یک فضای ارام قطعا کارکرد موسوی نمی تواند بسیار متفاوت تر از روحانی باشد - تفاوتی در حد تفاوتهای خاتمی- هاشمی .

۹-رئال پلتیک یعنی باندازه یک دوریالی شکافی ایجاد کنی وانرا بدل به یک تونل از خواستها و دریافتهای اجتماعی کنیم نه انکه در حد همان دوریالی باقی بمانیم و این مستلزم داشتن برنامه ای روشن و پیگیرانه در تمام سطوح اجتماعی خصوصا گروههای مرجع است بدون ساختار شکنی .
اما چرا شکستن ساختارها بسود جنبش نیست ؟ غلبه برایرادات اساسی مانند نظارت استصوابی - انتخابات کاملا ازاد با شرکت همه - حذف ولایت فقیه و از این دست موارد نیازمند تحکیم و تثبیت نهادهای مدنی و دموکراتیک در بطن جامعه است بگونه ایکه حکومت قادر به تخریب ان نباشد . اکنون سطح خواسته ها باید برمحور اجرای بی تنازل قانون اساسی و خصوصا اصول معطل مانده ان قرار بگیرد و در گام بعدی و پس از امادگی تمام عیار همه بخشهای موثر اجتماعی باید به سمت تغییر ساختارهای مستقر شتافت .
۱۰- مطمئنا هیچکدام از اقایانی که در درون جامعه جریان سازند با ولایت فقیه مقابله نمی کنند و تنها کسی که از منظر توازن قوا ونه ماهیت اصل ولایت فقیه ممکن است برای رهبر چالشی جدی تلقی شود شخص هاشمی ست .
۱۱و ۱۲ - پرچم انتخابات ازاد و فعالسازی ۳۰ تحول طلبان تنها با تقویت نهادهای مدنی و گسترش خواسته ها و فشار اجتماعی از پائین و تولید تریبونهای جدید است که از دل ان هژمونی درون اجتماعی تولید می شود . شکل گیری سندیکاها - اتحادیه ها - انجمنها - شوراهای صنفی - قومی - دینی - جنسیتی و توسعه ان در شهرها و روستاها - توجه به شوراهای شهر وشکستن تدریجی صفوف انحصاری شهری و .... می تواند اینده ای روشن در مشارکت همه جانبه - ایجاد رهبری درون اجتماعی - و پیشبرد تغییرات اساسی تر را ترسیم کرد .
۵۵٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۲       

    از : آشنا ...

عنوان : مردم زمام اختیار خویش را بدست روحانی به امید واهی سپرده اند.
"...جنبش اعتراضی کنونی مردم از یک نظر مانند جنبش اعتراضی خرداد سال ۱۳۸۸ خواستهای کارگران و زحمتکشان را طرح نکرد و خود را از آنها جدا نمود. این جنبش در حد قشر مرفه میانی و روشنفکران حامی سیاستهای نئولیبرالی اقتصادی باقی ماند و خواست هایش نیز از این حد تجاوز نمی کند و به علت کوته بینی در مبارزه سیاسی منافع آتی کشور ایران را تشخیص نمی دهد. اگر در جنبش دموکراتیک ۲۲ خرداد حرکت عمومی مردم در جهت تضعیف رژیم و با یک محتوی دموکراتیک بود، حرکت اخیر در جهت تثبیت رژیم و نزدیکی با امپریالیسم است . اینکه تک تک افراد تا به چه حد به این نقش خویش آگاه باشند مهم نیست، مهم آن است که این حرکت با هر انگیزه ای هم که صورت گرفته باشد در خدمت مشروعیت بخشیدن به یک رژیم استبدادی و ضد مردمی است. مردم زمام اختیار خویش را بدست روحانی به امید واهی سپرده اند. دراین قمار مردم هستند که بازنده اند. درست است که باید بر ضد تضییقات و نقض حقوق بشر و خودسری و فساد و رفع اجبارها و فشارهای اجتماعی مبارزه کرد، ولی این مبارزات باید ماهیتا در خدمت استقلال ایران، در خدمت آزادی و دموکراسی و استقرار عدالت اجتماعی باشد. تنها طبقه کارگر ایران است که اگر به میدان آید می تواند این وحدت دیالکتیکی را برای سرنگونی این رژیم فاسد و مافیائی ایجاد کند.
نیروهای اپوزیسیون مردمی باید مردم را از این توهم بدر آورند و درعین حال از نظر تاکتیکی رژیم روحانی را چنان تحت فشار بگذارند که همه زندانیان سیاسی را آزاد کند، باید وی را مجبور کرد که سانسور را از بین ببرد و همه مطبوعات را آزاد کند، باید وی را مجبور کرد که به قوه قضائیه استقلال دهد و فاسدان را به محاکمه بکشد و... این فرصتی است که باید بدل تاکتیکهای رژیم را خنثی سازیم. باید کاری کرد که طبقه کارگر به میدان آید آنوقت است که مبارزه دموکراتیک عمق و تداوم داشته و نوسانش به حداقل می رسد."
۵۵٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست