از : احسان
عنوان : پرسش
آقای نویسنده, سلام به شما و مارکس,
من وقتی بعضی متون ادبیات فارسی ی هزار سال پیش را می خوانم , نسبت به دانش کافی ی مارکس درمورد شرق , احساس تردید می کنم. مقصدم از شرق , سرزمینهای کنار جاده ی ابریشم است. واژه بازرگان در آن متون سهمی بسیار بزرگ داشته و در سفر نامه ها از کاروان هایی گفته می شود که هزار ها مسافر داشته اند. و کاروان سراهایی که پذیرای انبوهی میهمان بوده اند. به گمانم, شهرهای پذیرای این غافله ها برای خدمت به مسافران ,به هزاران تعمیرگاه برای گاری ها, نعلچگر, آهنگر, مطبخ , آشپز, خیاط,چایخانه و و و.... نیاز داشته اند. ابزار کار بازرگانان هم آنگونه که من می فهمم, سرمایه در شکل پولیش بوده است. در هیچ کجای دیگر جهان آنزمان, چنین پدیده ای که به گمان من شکلی از یک سرمایه داری کهن است, دیده نمی شود. شاید جان سختی همیشگی بورژرازی بازار در این سرزمینها, نتیجه ی عمر بسیار دراز آن و نقش برجسته ی آن در فرهنگ سازیش می باشد.پرسشم این است که آیا می توان از گونه ای از بورژوازی ی فاقد تکنولوژی مدرن , در زمانی بسیار پیشتر از تشکیل این فرماسیون در نوع مارکسیستیش صحبت کرد؟ با تشکر
۵۷۶۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۲
|