از : مجید
عنوان : وقاحت به شادی گشوده دهن
وقاحت به شادی گشوده دهن م. آزرم
واقعا" چه می توان گفت ؟هیچ. جز آن که یکی دو نکته از متن زیبای خود فرج سرکوهی را نقل مجدد کنیم "شاید" که بی شرمان شرمی کنند.
"چه می توان گفت جز آن که ردیه نویس با نوشتن این عبارت ها ذهنیت مبتذل خود را در «اندیشه پویا» قی کرده است."
"دروغی در این حد و «بستن دست وقاحت از پشت» کار ردیه نویس «فدائیان جهل» است."
۵۹۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : یحیایی فر
عنوان : سپاس
فوق العاده بود! درباره ی این فرهنگی کاران چند مقاله که نه،کتاب ها باید نوشت.کسی که با این تیم بخصوص از نزدیک آشنایی داشته باشد خبر دارد که در داخل دفتر نشریه چگونه مطالب را سانسور یا دستکاری می کنند، با روش های گوناگونی از پرداخت حق بیمه، حقوق و مزایای کارمندانشان شانه خالی می کنند. برای قوچانی آنچه مهم است فقط رضایت ارباب است. و چه درست گفتید که اینها فقط در این فضای استبدادی می توانند معرکه گیری کنند چون از خود چیزی برای ارائه ندارند.
۵۹۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : امیر آمویی
عنوان : نقدی سازنده و آگاه کننده
آقای سرکوهی،
با درود، دستتان درد نکند؛ نقدی بسیار مفید و آگاه کننده است. به نظر من نوشتهی شما مسیر فکر روشنفکران را در مورد جنبشهای دهههای چهل و پنجاه تصحیح می کند و گامی سازنده است در ارزیابی تاریخ نیم قرن گذشته ی میهن.
پیروز باشید
۵۹۶۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : عیسیص صفا
عنوان : همکار
فرج سرکوهی خود از همین دروغ گویان در مورد جنبش چپ ایران ، فداییان و حزب توده ایران است. به کتاب یاس و داس وی در مورد بیژن جزنی و مقاله ای در بی بی سی در باره حزب توده ایران مراجعه کنید.
۵۹۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : پرستو سهرابی
عنوان : خوانندگان در ایران
اقای قوجانی و رضا جچسته رحیمی و یکی دو نفر دیگر سال ها است که در مطبوعات ایران به اراپه تصویر علط از چپ و گمراه کردن جوانان مشغول اند.
من از ته دل خوشحال شدم که بالاخره نویسنده توانمندی مثل سرکوهی یک بار به هم که شده نوشته یکی از ان ها را نقد کرد.
از کسانی که می توانند نوشته سرکوهی را در ایران به دست خوانندگان برسانند خواهش می کنم کوتاهی نکنند.
ااز مجله اندیشه پویا که ادعای ازادی خواهی دارد نیز می خواهم انتقاد سرکوهی را منتشر کند .
۵۹۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : محمد سلیمانی
عنوان : تیر آرش تا بدانجا رفت که زه فهم او میکشید !
سرکوهی در ابتدا مدعی شده بود که : " بخش هائی از این متن در باره نظریه های فدائیان نخستین، به گذشته برمی گردد اما هدف نه بحث در درستی یا نادرستی این نظریه ها و نه تحلیل تاریخ گذشته، که تحلیل نوعی از روزنامه نویسی در «اکنون» جامعه ما و معرفی تیپی است که در دو دهه اخیر پدیده آمده و تکثیر می شود. " اما در بند بند نوشته خود بدفاع قاطع از آن نظریه ها نشسته و به هر کس که اندکی جانب مخالفت با نگاه او داشته است به پرخاش و توهین نشسته است حتی آدم بی طرفی چون خسرو ناقد را نیز مورد محبت خود قرار داده است !!! بدبختانه از آغاز نهضت ملی سالهای ۲۰-۳۲ تا به امروز "روشنفکران " ما با توهم تحلیل نیروها به حذف، نفی، توهین و پرخاش با آنها روی آورده اند . با تکیه به توهم تحلیل مصدق بود که حزب توده دکتر محمد مصدق را عامل امریکا خطاب میکرد . در این نوشته سرکوهی با کاربرد زبان پرخاش و ناسزا به اثبات بن مایه مطلبی که او توهم نقد آنرا در سر دارد پرداخته است او به شفافیت بیان کرد که نتیجه آن گونه "اندیشیدن " و حتی در شکل و شمایل "متمدنانه " آن میشود همچو منی فرج سرکوهی، که براحتی مخالف خود را ماموران امنیتی می خوانم ( البته غیر رسمی !!) و دچار کمترین عذاب وجدان میشوم . اشکال کسانی مانند سرکوهی در این است که بهنگام شوریدگی و جنون حسینی خود به شباهتهای کلامی و منطقی خود با دشمنانشان کمتر توجه دارند سرکوهی به تعجیل راهی گزید که جمهوری اسلامی ۳۰ سال پیش رفته بود . حربه افترا و توهین ، راهکار جمهوری اسلامی در حذف مخالفین سیاسی خود بود . کدام داشته فرهنگی مشترک این دو گروه به ظاهر متفاوت را در مقاطعی از هم دور و در مقاطعی از نظر نگاه اجتماعی بیکدیگر نزدیک میکند ؟ همین نگاه جنبش چپ ما را به مخروبه ای ویرانه تر از دوران نهضت ملی کردن نفت تبدیل کرد تا شاهد تنگدستیهایی این چنین در برخورد با مخالف فکری و عقیدتی خود باشیم. راست گفته اند که از کوزه همان برون تراود که در اوست !
۵۹۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|