از : مونا پ
عنوان : دروغگوومزدور را رسوائی سرنوشت است.
مطلب بسیار جالب و سبک عالی آقای سر کوهی قابل قدر دانی است، امید وارم که دیگر خبر نگاران مستقل نیز نقد را از ایشان یاد بگیرند به امید روزی که تمام ایرانیان حول یک برنامه مردمی جمع شوند، برنامه ای که عدالت اجتماعی و آزادی و حفاظت از کره زمین ومحیط زیست ،با تضمین قانونی در آن قید شده باشد. تا آنروز هم مبارزه طبقاتی ادامه خواهد داشت، برای حفظ موقعیت مالی وامتیازات اجتماعی خود دستگاه دولت و رهبر خامنه ای حاضر به سخت کاری،قتل و شکنجه و سرکوب و نرم کاری مقاله وکتاب نویسی،نفوذی پروردن، خواهند بود!
۵۹۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : سهیل پرتوی
عنوان : در تائید برخورد درست "اخلاقی"
پافشاری بر برخورد اخلاقی درست است.
عموما، بهتر است بگویم به عادتی فرهنگی، میخواهیم طرفمان را "صاف" کنیم. آقای فرج سرکوهی برای برخورد و نقد نظر مقابل به اندازه کافی استدلال و مطلب دارد و نیازی شاید به این نمی بود که نتیجه گیری خودش را موضوع بحثی جدید میکرد. همینکه نشان دهد نویسنده برخوردش دقیق نیست خواننده را براساس درک خودش(درک خواننده) از این درهم گویی نویسنده مطلب "فدائیان..." به نتایجی میرساند. بیش از آن رقابتی از همان نوعیست که خودش آن را برنمی تابد.
۵۹۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : اروان کیانی
عنوان : من برای قاتلین فرزندان مردم هیچگونه احترامی قائل نیستم و فکر کنم اکثریت مردم اگاه ایران هم همین احساس را دارند
سربازان سایبری امام زمان هم اخیرا با حمایت از قوچانی هاو گنجی ها و نبوی ها و دیگر افراد وابسته به حکومت در زیر نوشته های مخالفین حکومت اسلامی بویژه فعالین چپ کامنت میگذارند و جالب است که صحبت از ادب و مدارا با مخالفین عقیدتی میکنند.
راستی ما باید با قاتلین فرزندان مردم با ادب و مدارا برخورد کنیم? خوب بعدش چی? مگر مادر سهراب اعرابی به شکنجه گران و قاتلان فرزندش بی ادبی کرد? مکر نگفت اگر زندانیان سیاسی را ازاد کنید از خون فرزندم میگذرم? خوب شما در عوض به شکنجه و کشتار ادامه نداده اید? من برای قاتلین فرزندان مردم هیچگونه احترامی قائل نیستم و فکر کنم اکثریت مردم اگاه ایران هم همین احساس را دارند
۵۹۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : محمد سلیمانی
عنوان : زبان پرخاش و حذف، زبان گریز از گفتگو است
تعداد ده تا یازده اظهار نظر در این مورد وجود دارد که مگر یکی از آنها که رعایت اخلاق و موازین گفتگو کرده است ( آقای واهیک ک)، بقیه دقیقا به آقای سرکوهی لبیک گفته به جای گسترش بخشیدن به دامنه بحث و بیان "نقد" خود از منظری متفاوت که دامنه بجث گسترش بخشیده سوالهایی نو پیش روی ما بگذارد جملگی جا پای او گذاشته آوایی را به تکرار نشستند که قبل از هر چیز رابطه خود با آن تاریخ استفراغ کذایی بیان داشتند . البته فهم اینکه در جنبش چپ ما ( وبویژه نحله فکری چریک) هواداران معمولا سربازان دنباله روی هستند که چشم به دهان رهبران خود دوخته تنها راوی سخنان تکراری آنها باشند اگر چه امری غیر قابل قبول اما طبیعی است. میماند آنها که رهبران هستند سوال مقابل روی آنها این است که آیا آنها در این زمینه دقیقا همین گونه می اندیشند ؟ نظر آنها درباره گذشته خود چیست ؟ یعنی میشود باور کرد که هر چریک یک ماشین کپی برداری است که مدام به زیراکس یک نگاه غالب نشسته بدون توجه به حقیقی و غیر حقیقی بودن آن در کار تکرار و تکراراست ؟ هر آینه اگر چپ با درایت بروز گشته خود وارد این گونه گفتگوها شده از سر انصاف به نقد خود نشیند، هیچ نیرویی توان و امکان نفی آنچه را ما تاریخ می پنداریم نخواهد داشت بنابر این مسلما سکوت ۳۰ ساله در نقد خود زمینه ساز چنین برخوردهایی میشود. اما در این مورد خاص همانطور که پیشتر آوردم، آقای سرکوهی به نقد نمی نشیند. نیاز او نقد نیست بلکه به حذف و توهین روی میاورد او به خواننده خود نمیگوید که "تیپیک امنیتی" یعنی کسی را ناجوانمردانه و بدون سند هم امنیتیی میخوانی هم نه، و به این شکل راه فرار خود برای پاسخ گویی و ارایه مدرک بازگذاشته ای ! مشکل من با کسانی چون سرکوهی در انتخاب زبان و تهمت های اثبات نشده ای است که بکار میبرد و به این طریق چون گذشته و به سنت دیرینه، فضای گفتگو و ایجاد فهم را آلوده میکند او میتوانست با منطق و درایت به سخن نشسته بدون کاربرد زبان پرخاش و توهین به اثبات نظرات خود پردازد اما به هر روی سرکوهی چریکی پیر است و برای چریک رعایت ادب در جایی که گفتمان اجتماعی – فرهنگی جاری است و چریک در مرکز نقد و بررسی است به عنوان یک اهرم بورژوایی به حساب آمده زیر کاسه همه آداب و سنن اخلاقی را میزند. ایراد به سرکوهی در نفی و تحقیر ارزشهای اخلاقی است .
۵۹۷۱۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : محمد ا
عنوان : کتاب فوئنتوس
کتاب نوربرتو فوئنتوس داستان است. رمانی است تخیلی از زبان کاسترو، با این فرض که اگر کاسترو با صداقت زندگی نامه اش را می نوشت چه چیزی از کار در می آمد.
۵۹۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : و، اما ، عیسی صفا
بازهم "لنگه کفش" پرت کردی !
زیرا ، هیچکدام از واژه های زیر ربطی به این نوشته ء آقای فرج سرکوهی ندارد:
" فرج سرکوهی خود از همین دروغ گویان در مورد جنبش چپ ایران ، فداییان و حزب توده ایران است. به کتاب یاس و داس وی در مورد بیژن جزنی و مقاله ای در بی بی سی در باره حزب توده ایران مراجعه کنید."
بینیم چه کسانی با ادای چپِ اصولی، بیش از رقبای سیاسی چپ، به میراث راستین و سنت های مبارزاتی چپ در جنبش مبارزاتی مردم ایران لطمه میزنند.
۱ ـ آیا می توان به همین راحتی می توان گفت : فرج سرکوهی یکی از این دروغگویان در مورد جنبش چپ ایران ، فدائیان و حرب توده است ؟
۲ ـ کتاب یاس و داس در زمان خود مورد نقد بسیاری از کنشگران از جریانات مختلف سیاسی قرار گرفت. ولی مشکل شما را حل نمی کند.
۳ ـ بمناسبت ۷۰ سالگی حزب توده ایران بی بی سی با کمک ده ها نفر حزبی و غیر حزبی مطالب فراوانی در اختیار مخاطبان خود قرار داد. معلوم است که بعضی از مطالب انتقادی به مزاق دوستان حزبی خوش نیامد و فقط در این مورد نق میزنند ولی تا به حال یک مورد در بارهء اطلاعات فراوانی که بی بی سی در اختیار مردم قرار داد حرف نزده اند.
دکتر خسرو شاکری از دست و دلبازی بی بی سی با عصبانیت مقاله ای در خبرنامه گویا علیه بی بی سی منتشر نمود که چرا اینقدر برای حزب توده تبلیغ می کنید؟
تنتیجه:
بی بی سی از نظر توده ای ها به دروغگوئی و تحریف متهم شد.
بی بی سی از نظر بعضی از نیروها دیگر مبلغ چپ شده بود.
نگارنده توصیه می کند اگر فایل ۷۰ سالگی حزب توده در بی بی سی را ندیده اید . سری به آن بزنید تا ببینید موضوع فقط به مقالهء سرکوهی محدود نمیشود.
در ضمن بمناسبت ۴۰ سالگی فدائیان نیز فایلی در بی بی سی موجود است که مصاحبه و مقاله موافقان و مخالفان فدائیان در آنجا موجود است.
آقای عیسی صفا نیک می داند ولی آدرس عوضی میدهد.
حرف آخر:
نظر نگارنده این است که عیسی صفا خیلی هم از مواضع مشعشعانه نشریات معلوم الحال و "اصلاح طلب" علیه فدائیان "دلخور" نیست . بهمین دلیل با نویسندگان امنیتی رژیم کاری ندارد و به سرکوهی حمله می کند. ولی اگر آقای سرکوهی در بارهء شماره ۱۱ نشریه مورد بحث که حزب توده را هدف حملات خود قرار داده مطلب می نوشت دیگر "دروغگو" نبود .
راستی چرا عیسی صفا و دوستانش در باره مطالب شماره ۱۱ اندیشه پویا در بارهء حزب توده ایران چیزی نمی نویسند؟
۵۹۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : امیر آمویی
عنوان : پرنده ی تفکر و رهایی آن از محبس جزمیت
خوانندگان محترم،
علی الحساب توجه شما را به مقاله ی زبر نیز
http://www.ahaliemrooz.ir/?p=۱۴۳۶
در نقد «فداییان جهل» جلب می کنم تا ببینید که حتی کسانی که در داخل اند چگونه علیه اراجیف نویسنده ی «فداییان جهل» بر می خیزند. در عین حال به شما این آگاهی را می دهم که مطلب در داخل نوشته شده! و باید در برداشت شما منظور گردد. نقدِ یک نقد، نقدِ آن نقد است و شیوه ی نقدنویسی آن و چگونی صداقت ناقد در عبارات منقول، با ذکر کامل سند و شاهد، نه استنتاجات و احیانا اظهار نظرهای بی پایه و اساس، مگر آن که نویسنده ی نقد، در اینجا خجسته ی رحیمی، با دروغ پردازی و مصادر به مطلوب و مسخ واقعیات و نا آگاه نگه داشتن خواننده منظوری دیگر داشته باشد. به همین دلیل رویکرد و نگرش آقای سرکوهی کاملا بجاست. اگر مطلب زیر را بخوانید به همان نتایجی می رسید که آقای سرکوهی گفته است. هنگام باز کردن لینک، اعداد فارسی را به انگلیسی تبدیل کنید. ممنون
اما، از این پس به «کامنت» جانبدارانه ی جنای سلیمانی خواهم پرداخت. فعلا پیشنهاد می کنم که او پرنده ی تفکر را از محبس تنگ جمجمه رها کند تا به اوج عاشقانه و پرواز فداکارانه ی آرش برسد. اگر برسد. و اگر چیزی درست و حسالی در چنته دارد مانند یک ناقد خوب مطرح کند.
۵۹۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : واهیک ک.
عنوان : معیاردوگانه
مقاله ی آقای سرکوهی واکنشی ضرور و بجا به لاطائلاتی است که در مجلات رسمی جمهوری اسلامی، بویژه در "مهرنامه" و "اندیشه پویا" منتشر می شود و متاسفانه بی پاسخ می ماند. ژست روشنفکری این نشریات پوششی است برای خاستگاه آنان که فقط یک پروژه را دنبال می کنند، پروژه ای که آقای قوچانی، سردبیر این نشریات زنجیره ای در شماره ی اول "مهرنامه" آن را شکستن هژمونی فکری چپ در ایران خوانده است. اینها در پی بازتعریف همه ی باورهای جامعه و جا انداختن تعریف خود، که آن را راست مدرن می نامند هستند، بازتعریف تاریخ بخشی از آنست.
اما در این میان آنچه که در این مقاله سبب شگفتی است، معیار و ملاک هایی است که نویسنده در بررسی مقاله ی مندرج در شماره ی دوازدهم "اندیشه پویا" بکار برده است. و ای کاش نویسنده همین معیارها و ملاک را در دیگر نوشته های خود، به مناسبت های گوناگون بکار می برد و دیگر احزاب و سازمان های سیاسی ایران را نیز شامل این حسن توجه خود می کرد. همانگونه که خواننده می تواند به آسانی به نوشته های امیر پرویز پویان و مسعود احمد زاده دسترسی داشته باشد، به همین سادگی هم نوشته های خود آقای سرکوهی در سایت های بی بی سی و دیگر سایت ها در دسترس است و متاسفانه خواننده را به این نتیجه گیری وادار می کند که خود آقای سرکوهی از معیارهایی که خواهان کاربرد آن در مورد پویان و احمدزاده است پی روی نکرده و به همان شیوه هایی دست یازیزده است که آن را مختص "فرهنگی کارهای امنیتی" می نامد.
۵۹۷۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : محسن مستعار
عنوان : لطفا خلط مبحث نکنید
اقای سلیمانی
چرا خلط مبحث می کنید . سرکوهی نوشته است اقای ناقد که زبان اسپانیاپی نمی داند از کجا می تواند در باره ویژگی نثر یک نویسنده اسپانیاپی زبان اظهار نظر و او را با همینگوی مقایسه کند . همین. نه بیش تر و نه کم تر. بهتر است به جای فجش دادن به سرکوهی جواب انتقاد او ر بدهید
ا
کاش ما که کامنت می نویسیم در باره نوشته حرف بزنیم و ایرادهای واقعی نوشته را بنویسیم
۵۹۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|
از : کامبیز ایرانی
عنوان : وقتی دروغ، تاریخ استفراغ می کند
آقای سلیمانی مطلب آقای سرکوهی را به نقد گرفته است. از دید ایشان نقد آقای سرکوهی یک نقد روزنامه نویسی ست!
پرسش این است که شما بر چه پایه ای به این نتیچه رسیده اید که نقد ایشان یک نقد روزنامه نویسی ست. از اینها گذشته چرا همواره ایشان را به صلیب می کشید، که وی نیز به دیگران توهین و فحاشی می نماید؟؟؟
آقای سلیمانی برای حافظه سیاسی شما ، در اینجا این آقای سرکوهی ست که نوشته سازمان امنیت رژیم را به نقد می گیرد و نه برعکس.
شما نیز بجای اینکه واقعا به مطالب و نقد آقای سرکوهی بپردازید، با کلی گویی های خویشتن تلاش می نمایید، این نقد را لوث نمایید.
استدلال شما هیچ پایه و اساس منطقی ندارد، چکیده نقد شما به توهین نویسنده اختصاص داده شده است، قضاوتی بس ساده اندیشانه و سطحی ست که در لابلای جملات بی ربط و بی معنی خویشتن را مخفی نگه داشته است.
فرهنگی رائ که شما می خواهید در رابطه با نقد یک نوشته ارائه بدهید، یک فرهنگ استبدادمنشانه ای ست که پیشاپیش نویسنده را به صلیب می کشاند، تا نوشته وی را....
۵۹۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹۲
|