از : فرج سرکوهی
عنوان : برای اصغر عزیز و اقای مهدی عزیز
اصغر عزیز
ممنون برای هم حسی و همذاتی که در تو هست و چنین نیز انتظار است.
و اقای مهدی عزیز . شما را نمی شناسم و مهم هم نیست . رسم من جواب دادن در قالب کامنت نیست اما انتقاد شما جالب است و تامل برانگیز. پس جواب
نمی دانم شما از کدام نسل هستید و چهره های نسل خود را چگونه داوری می کنید یا خواهید کرد. هر کس حق دارد در باره چهره های نسل خود داوری کند.این داوری من است در باره چهره های نسل من که اکنون در استانه پیری است .
در نسل من چهره های متناقض کم نبود. ما پویان را داشتیم اما کسی هم هست ؛ و در واقع بود ؛ در نسل من مثل دبیر اول سازمان فداپیان اکثریت پس از انقلاب یا سمتی مشابه که من اصطلاح سازمانی ان را نمی دانم .
مقایسه فقر فکری؛ بی سوادی؛ بی فرهنگی و سیاست های استالینی آن دبیر اول ؛ که او هم از نسل من بود؛ با ذهنیت و کارنامه عملی پویان؛ که بنیان گذار همان سازمانی بود که ان دبیر اول را تجربه کرد؛ تناقضات نسل من را نشان می دهد.
من پویان را با همه خطاها و اشتباهات فکری و عملی هوشمندترین و.. ادم نسل خود می دانم اما و صمیمانه آرزو می کنم که در نسل شما؛ که به احتمال جوان تر از من اید؛ چهره های هوشمند و جان های شیفته فراوان باشند .
از پسوند «ترین» هم جا نخورید . تر و ترین در زبان فارسی پسوند صفت های مقایسه ای هستند نه صفت های مطلق ذاتی . تر و ترین فقط در مقایسه اعتبار دارند و نه بیش تر.
به مثل «ترین» یک نسل در مقایسه با نسلی دیگر می تواند هیچ باشد .
ان صفت ها که در قران برای خدا امده ؛ صفت های مطلق ذاتی اند . ابدی و نقد ناپذیراند . حد صفت مقایسه ای محدود است به وجه مقایسه اما صفت ذاتی نامحدود است. صفت مقایسه ای در مقایسه اعتبار دارد و صفت مطلق درخود.
نمی خواهم در باره ظرافت های زبان فارسی درس بدهم اما پس از نسبیت گراپی پست مدرنیزم بد فهمیده شده در ایران مد شده است که تعریف از هر کس و هرچیزی را به نگاه مذهبی و.. ارتباط دهند بی ان که به محدوده تعریف و کارکرد زبانی پسوندها توجه کنند
ادم همیشه می تواند چیزی را با چیزی مقایسه کند و کسی را با کسی. عیبی هم ندارد. به مثل ان اسب سریع ترین اسب های این میدان است .
ادم در داوری می تواند اشتباه و خطا کند اما مقایسه کسان و چیرها با یک دیگر از راه های شناخت است.
داوری من در باره پویان در مقایسه با دیگر چهره های نسل من؛ می تواند اشتیاه باشد . از منظر دیگری کسی دیگر می تواند به مثل هوشمندترین ادم نسل من بباشد اما مقایسه چهره ها حق من و حق هر کس دیگر است و از راه های شناخت چهره ها.
شما هم روزی در باره چهره های نسل خود داوری خواهید کرد و صمیمانه امیدوارم که در نسل شما تناقضاتی چون ان چه در نسل من بود کم باشد
۵۹۷۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : حرف حسابی که جواب ندارد
بهزاد کریمی به نکته خوبی انگشت می گذارد. اگر آقای سردبیر این به اصطلاح اندیشه پویا هدفش تهاجم به "جهل" و دفاع از روشنگری است، خب در برابر این همه جوالدوز به جنبش فدایی سوزنی هم به مجریان قصابخانه و صاحبان کنده و ساطور بزند. البته این کار را نمی کند، و همپالکی هایش توجیه می کنند که "امکانش" وجود ندارد ولی هرزه گویی علیه فدایی مشکلی ایجاد نمی کند. به این مدعیان دروغین مدارا و تسامح و اصلاح باید این را (که در جایی خوانده بودم) گفت که اگر حتی ابلیس را در دادگاهی که حق دفاع ندارد محاکمه می کند نهایت بیشرمی است که از ابلیس دفاع نکنی چه رسد که علیه او خطابه بخوانی.
۵۹۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : مهدی
عنوان : آبی خنک از چشمه خرد
«زیباترین؛ شریف ترین؛ خلاق ترین؛ اندیشمندترین؛ جست و جوگرترین و هوشمندترین چهره نسل ما». فرج عزیز، رفیق من! این صفات عالی چیست که تو در وصف امیرپرویز پویان بکار گرفته ای؟! این صفات را نه طرفداران چه گوارا و نلسون ماندلا و نه هواداران مارتین لوتر کینگ و مهاتما گاندی در وصف شخصیت های محبوب خود می گویند و می نویسند. من تا آنجا پیش می روم که حتی پیروان هیتلر و استالین و مائو و خمینی هم تا این حد در توصیف رهبران خود گزاف گویی نمی کنند.
رفیق! دوران به کارگیری صفت های عالی و برترین به پایان رسیده است. آبی خنک از چشمه خرد بر چهره بزن و از خواب غفلت بیدار شو! احساسات بچگانه و آرمان های ناکجاآبادی را مهار کن! اگر هم انتقادی داری از در خرد به میدان بیا! دوران خردگرایی انتقادی است.
نمی دانم دقت کرده ای که دینداران خداشناس هم خدای خود را فقط رحمان و رحیم صدا می زنند و نه «رحمان ترین» و «رحیم ترین».
۵۹۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : اصغر ایزدی
عنوان : حس خشم
فرج عزیز
نوشته ای: "من کمی هم به خشم امده بودم". مگر می توان بدون حس خشم در مقابل "فرهنگی کاران امنیتی" به دفاع از آن "جان های شیفته" برخاست؟ اگر نوشته تو نه توام باخشم، بلکه با "متانت" همراه می شد آنگاه می بایست افسوس خورد. دستت درد نکند.
۵۹۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : حرف حسابی که جواب ندارد
بهزاد کریمی به نکته خوبی انگشت می گذارد. اگر آقای سردبیر این به اصطلاح اندیشه پویا هدفش تهاجم به "جهل" و دفاع از روشنگری است، خب در برابر این همه جوالدوز به جنبش فدایی سوزنی هم به مجریان قصابخانه و صاحبان کنده و ساطور بزند. البته این کار را نمی کند، و همپالکی هایش توجیه می کنند که "امکانش" وجود ندارد ولی هرزه گویی علیه فدایی مشکلی ایجاد نمی کند. به این مدعیان دروغین مدارا و تسامح و اصلاح باید این را (که در جایی خوانده بودم) گفت که اگر حتی ابلیس را در دادگاهی که حق دفاع ندارد محاکمه می کند نهایت بیشرمی است که از ابلیس دفاع نکنی چه رسد که علیه او خطابه بخوانی.
۵۹۷۵۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|
از : فرج سرکوهی
عنوان : ان که به خورشید پارس می کند
بهزاد عزیز من
«با این همه ای قلب در به در . از یاد مبرکه ما. من و تو. عشق را رعایت کردیم. و انسان را رعایت کردیم.خود اگر شاهکار خدا بود یا نبود.» شعری از احمد شاملو به نقل از حافظه
متانتی که در نوشته ی هوشمندانه تو هست در نوشته من نیست و افسوس . من کمی هم به خشم امده بودم چرا که این دارودسته زیباترین؛ شریف ترین؛ خلاق ترین؛ اندیشمندترین؛ جست و جوگرترین و هوشمندترین چهره نسل ما را آماج زشت ترین تیرهای کینه و دروغ خود کرده اند و گمان می کنند که می برند در بازی اپی که از پیش باخته اند .
بحث تو در باره تفاوت این دارودسته با لیبرال های واقعی بحثی به جا و تامل برانگیز است و ای کاش خوانندگان این بحث را با دقت دنبال کنند
یورولمیسن . خسته نباشی رفیق سال های دور . یاد همه بچه های دانشگاه تبریز به خیر.
حالا که به راه رفته نگاه می کنیم شعر شاملو را می بینیم که بالا نوشتم و نمی دانم موجودات این دارودسته ؛به سن ما که برسند چه خواهند دید؟ شاید باز هم به گفته شاملو «ان که به خورشید پارس می کند»
.
۵۹۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹۲
|