از : منیره
عنوان : احترام بر شما
فران عزیز صداقت تان قابل تخسین است. درود بر شما!
۶۰۷٨۷ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|
از : خسرو صدری
عنوان : چپ مارگزیده!
این کلام خانم دانشگری که: " آنچه در مکتب انسان گرا، تساوی خواه و آزادی جوی مارکسیسم آموخته ام..."پایبندی ایشان را به عدالت و آرمان های چپ نشان می دهد، ولی آیاایشان هیچگاه دراین دودهه زندگی در غرب، تلاشی هم برای افشای بی عدالتی های جاری در این جوامع و سیاست های جنایتکارانه خارجی آنان بخرج داده اند؟
راستش فکر می کنم که چپ باقیمانده در حیات سیاسی کشورمان از آن رو مارگزیده است که می بیند پس از فروپاشی شوروی، هرچپ تباری می خواهد با زاویه ای تند به راست بپیچد، فریاد ضد ولایت فقیهش را آنچنان آمپرسوز بالا می برد تا کسی متوجه ایما و اشاره و چشمک به راستش نشود. بنابراین وقتی می بینید که ملاستیزی وجود دارد ولی در کنار آن صحبتی از عدالت اجتماعی و مخالفت با قداره بندان جهانی نیست، بدانید که پا در کوچه علی چپ نهاده اید.
۶۰۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|
از : فرشید فرشیدی
عنوان : رابطه ی وجدان باخردوعمل سیاسی
"بر این باورم که در راه بر چیدن نظام جمهوری اسلامی و استقرار حکومتی دموکراتیک و سکولار در ایران، هر گاه سیاست عملی بر مبانی روشن اخلاقی استوار نباشد، هر گاه منافع تنگ گروهی و جناحی جای منافع عمومی را بگیرد، هر گاه وجدان قربانی مصلحت و مهر، قربانی خشک اندیشی شود، هر گاه نه به نیروی متشکل مردم ترقی خواه بلکه به «بالائی ها» تکیه شود، در به همان پاشنه ای خواهد چرخید که دمار از روزگار مردم در آورده و می آورد.
در این سال ها تنها به ندای وجدان گوش سپرده ام و آنچه در مکتب انسان گرا، تساوی خواه و آزادی جوی مارکسیسم آموخته ام. از این پس نیز بر سر آنم که این آرمانها و ایدهآلهای نیک را به پای هیچ سیاستی که در حرف و در عمل به آزادی، برابری و کرامت انسان وفادار نباشد، قربانی نکنم."
شما به درستی کژرفتن خودوسازمان رانقدکردیداما یکباردیگرنوشته ی خودتان رابخوانید.این است فهم شماازوجدان وبرخوردمسئولانه باگذشته ی خود؟.شما بدون تحلیل درست ازشرایط موجودغیرمسئولانه وجدان خود را پاک میسازید.وفکرمیکنیدکه همچنان ما همان هواداران سی سال پیشیم؟مگرنمیدانید دیگرزمان شعارهای پرطمطراق و"مرگ بر.."وبرقرار باد گذشته است؟.
اگرفرزندان من این متن شمارابخوانندبرمن میخندندوبه من میگویندرهبران شما اینان بودند؟وجدان دارید؟بله .صداقت دارید؟بله .ولی اینها چه ربطی به مبارزه ی ملموس من ومادرسهرابی وهمسررفقای شهیدسازمان و...جوانان سبز دارد؟شما هیچ میدانیدکه رادیوی راه کارگرواقلیت را کسی اعتنانمی کند؟میدانید چرا؟چون زبان آنهاوزبان جوانان مثل رابطه ی زبان چینی وفارسی ست .با ندای وچدان راه عمل سیاسی مشخص نمی شود.بیاییدبانیروی فکرواندیشه والبته باشناخت ازروانشناسی مردم ،لات مذهبی های حاکم رارسواکنید.شما جه راهی بلدیدغیرازمبارزه ی ملموس مردم درزندگی روزانه.شمادراین مدت چه اندوخته اید؟
زمانی من هوادارسازمان بودم .درصورتی که به نوشته ی من جواب دهیدبه شما خواهم گفت که امثال من بت سازمان راشکستندوخودره می پویند.به نام ونشان دل نبسته اند.به خردوراه وروش سیاسی عملی چشم دوخته اندنه شعارهای رویاگونه ی برقراربادسوسیالیسم.مابه دموکراسی تدریجی فکرمی کنیم وبه مبارزه عملی.
موضع شمادرقبال جغرافیای سیاسی منطقه ،سیاستهای جنگ طلبانی درون وبرون ،تحریم کمرشکن غرب وغارت منابع واموال ملت به دست ویژه خواران واز هم گسیختگی جامعه ورابون رفت ازآن چیست؟باشعار"مردم متشکل شوید" که مردم متشکل نمی شوندشما چه روشی رادرمبارزه ی مردم باحکومت را پیشنهادمی کنیدکه روش مبارزه دموکراتیک مردم رانمی پسندید؟
۶۰۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|
از : جلال
عنوان : استغفار ناتمام
خانم دانشگری در این نوشته بسیار گفته اند از توهم ضد امپرسالیستی و خلقی بودن حاکمیت ج ا از توهم تئوری "راه رشد ضد سرمایه داری" از حقوق پایمال شده زنان ، از اعدامها ، شقاوتها و بسیاری مسایل از این دست . بدیهی ست ایشان می توانند و حق دارند گذشته سیاسی خویش را نقد کنند و مشی سیاسی جریانهای دیگر را به نقد بکشند در این تردیدی نیست. اما تناقضی آشکار در بیاناتشان موج می زند که مختص ایشان نیست و چند سالی ست بخشی از رفقای ایشان به آن دچارند، چگونه می شود ادعای مارکسیست بودن داشت و در سرتاسر چنین مطالبی سخنی از طبقه کارگر به میان نیاورد آیا بهتر نیست ایشان و یارانشان یکبار برای همیشه تکلیف خود را با مارکسیسم و طبقه کارگر روشن کنند تکلیف خود را با نظام بازار و سرمایه داری تبیین کنند در آن صورت استغفار ایشان از گذشته شان بسیار قابل فهم تر و قابل قبولتر خواهد بود
۶۰۷۷۹ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|
از : نیاوش
عنوان : یک دل داشتیم و هزار سودا
تراژدی ما سیاست مداران جهان سوم در همین بود که هر کس دل ما را به دست میگرفت عقل ما را هم میگرفت. ۳۵ سال زمان زیادی است برای ربودن عقل از دل، ولی ماهی کوچک دیگر دل نمیرباید عقل هم پیدا کاره است. ماهی دیگر پیشا هنگ فردی نیست بلکه مشارکت جمعی را قبول دارد. مثالی هست " مورچه چه بوده که کله پاچهش چه باشد" من از رفقایِ پارلمانی دانمارک سوال کردم که شما رفتارتان با دگر اندیش سیاسی در سالهای ۶۰ چه بوده؟ جواب داد چشم دیدن و حتا نشستن با راستها را نداشتیم. به هر حال بستر فرهنگ سیاسی ایران در آن سالها دیکتاتوری و غیر دمکرتیک بوده و ما هم محصول آن فرهنگ سیاسی. رفیق رقیه، من هم سمپات شما بودم، برایِ این که آزادیخواه بودم و سمبل شجاعت در آزادی خواهی و عدالت در صمد و کتابهایش، سیاهکل و افسانهاش (پدر تودها ام، وقتی ۱۰ سالم بودم تعریف کرد) و تیرباران بیژن با یاران، حمید خرابکار و تررریست (تیتر کیهان) و شما، معنی میکردم. آنها همه از ممتازترین نخبگان دانشجوی میهن من بودند. انقلاب و بلیععدن بهترین فرزندانش تراژدی مختص ما نبود. نسل جدید نسل بی چرا زندگان نیستند، و ما همچنان دل در گرو عشق به فدائیان شجاع و عدالت خواه اما پرسشگر، نقاد هستیم برای مردم نه برای سازمان." حرامزادها، ما هنوز زندهایم" پاپیون"
۶۰۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|
از : جواد داناپی
عنوان : تبریک
سلام
بشاید رای اولین بار است که یکی از چهره های معروف سازمان چنین صادقانه و بی پرده پوشی و به شیوه متناشب با دموکراسی و شان و کرامت ادمی به گذشته می نگرد و به جای جمله های بی معنای اشتباه شد؛ خطا شد ؛شرایط طوری بود که و... مسولیت فردی خود را می پذیرد.
به خانم دانشگری تبریک باید گفت . ای کاش رهبران اصلی که مسپولیت اصلی را بر دوش دارند نیز می فهمیدند که دموکراسی به معنای پذیرش مسپولیت فردی نیز هست و مسولیت خود را می پذیرفتند. تا اهمیت کار خانم دانشگری روشن شود نگاه کنید به توجیهات فرخ نگهدار و باند ان زمان او که هنوز حاضر نیستند مسولیت خود را بپذیرند.
۶۰۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|
از : شاهین انزلی
عنوان : انتقاد از خود لازمه وجودی نگاه به گذشته و حرکت به جلوست
رفیق رقیه دانشگرای گرامی . نوشته تان را با دقت خواندم و به دل نشست و در این پشیبانی از گذشته سازمان شما تنها نیستید من و شاید خیل دیگری از اعضا سازمان هم هستند متاسفانه این لگه سیاه با هر انتقادی پاک شدنی نیست و در تاریخ سازمان ماندگار شد و شمشیر داموکلسی شد برای سازمان در هر مقطع زمانی ، اولین و آخرین باری که شما را از نزدیک دیدم در کنگره دوم سازمان بود از آن زمان تاکنون دورانی را سپری کردیم ، دورانی که سازمان اکثریت چرخش های مثبتی از خود نشان داد اما هنوز نتوانست یک بیماری را از خود بزداید و آن نگاه و تفکر راست به اصطلاح حامی اصلاح حات میباشند که عکس برگردان شگوفایی جمهوری اسلامی از گذشته است که این بار با رنگ و نقش دیگری خود را نشان میدهد که هنوز هم متاسفانه در سازمان اکثریت لانه کرده و مانع بزرگی از تغییرات در درون سازمان میباشند این تفکر بغایت راست آب ها را گل آلود میکنند و گاهی تحت پوشش عقلانیت و دموکراسی صدای مخالف را بی صدا میسازد ؟! با صدای بلند همه جا حضور خود را نشان میدهد. برای سازمان اکثریت فقط یک راه باقیست و آن بازنگری دوباره از عمل گرد فعلی خود و مرزبندی با این نگاه راست که بیشتر اوقات کاتولیک تر از پاپ میشوند ؟ انتقاد از خود لازمه وجودی نگاه به گذشته و حرکت به جلوست . خانم دانشگری گرامی برای شما آرزوی سلامتی دارم و امید به دیداری دوباره .
۶۰۷۷۴ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|