از : جلال
عنوان : مدرنیسم یا کمونیسم؟
گروه قابل توجهی از جوانان اقشارمیانه دهه پنجاه در دوران خفقان شاهنشاهی ،بیزار از استبداد ابلهانه رژیم گذشته ،راه مبارزه با"رژیم خودکامه"را در پیش گرفتند و از آنجا که اساسا طبقه متوسط فاقد سنت مبارزه انقلابی در راه آرمانهایش بود لاجرم برداشتی سطحی از مارکسیسم لنینیسم چارچوب فکری آنان را تشکیل داد. حال آنکه تئوری مارکسیستی گفتمانی بکلی متفاوت و فراتر از مدرنیزاسیون رایج و صد البته ضروری جامعه آن زمان بود .لذا برای آنان:
۱- مفهوم انترناسیونالیسم هیچگاه جا نیفتاد و همواره به تقلیداز گفتمان لیبرالیستی از آن تحت عنوان وابستگی و... برداشت می کردند.
۲-در شرایط فوق العاده بغرنج سیاسی ایران بعد از انقلاب هرگز نفمیدند استراتژِی و تاکتیکهای سیاسی "طبقه کارگر" ضرورتا مغایر و متفاوت با طبقات دیگر تعیین می شود. هر چند تا حدود معینی برخی مشترکات با آن طبقات میتواند داشته باشد.
۳- برخورد با مساله آزادیهای دموکراتیک بطور عام و تقدم و تاخرو ضرورت آن.
و دهها و صدها مورد دیگر.
خلاصه ،.. از خود سوال کنیم و صادقانه پاسخ گوییم آیا وقت آن نرسیده که عناصر صدیق و سالمی همچون خانم دانشگری بپذیرند که در تمام دوران مبارزاتشان نیروهایی بوده اند که با هدف نوعی مدرنیزاسیون دمکراتیک پیکار کرده اند و آرمانهای طبقه کارگر و مبارزات مستقل جریانهای مربوطه ارتباط چندانی با آنان ندارد؟ و آیا این ضرورت را حس نمی کنند که در مبارزات طولانی پیش رو جامعه ما نیازمند نمایندگانی از اقشار و طبقات متوسط تحت عنوان سوسیال دمکرات ،لیبرال دمکرات و مانند آن میبا شد ؟
۶۰٨۰۴ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : آرش ادیبان
عنوان : شجاعت
با سلام و تشکر از خانم رقیه دانشگری.
امیدوارم این حرکت شجاعانه ی خانم دانشگری آغازی باشد برای دیگر اعضای شجاع سازمان اکثریت .تا هر چه زودتر این دیوار ( توجیح و انکار ) که سالها است به دور سازمان بنا شده ، خراب گردد. دیواری که باعث جدایی بسیاری از هواداران و اعضایش از سازمان شده ، ولی هرگز قطع امید نکرده اند، و هنوز پشت دیوار ( جدایی ) منتظر.
۶۰٨۰۱ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : علی کبیری
عنوان : شعار ندهیم، عمل کنیم!
رقیه دانشگری و عده ای از همرزمان قدیمیش از اعمال گذشته شان درمورد اینکه پلِ بحکومت رساندن دستاربندان شده بودند، اظهار پشیمانی و شرمندگی کرده اند. خب این چنین اقراری آنهم بعداز ۳۵ سال، گواه بر وجدان بیدار و شرف اینان بوده و دلیلی بر بلوغ فکریشان در برهه ی کنونیست. پس بیائید از این منبعد این بلوغ فکری را در راه نجات کشور و ملت از این وضعیت دشوار و مصیبت بار، بکارببرید. ولی نه آنکه همراه باآخوندها به دادن شعارهای توخالی "مرگ برامپریالیسم و مرگ برآمریکا و غیره" اکتفاء کرده و درهمان جهتی حرکت کنید که خواست دستاربندان است. اگر قرار برمبارزه با امپریالیسم است، جمهوری عمامه داران نبایستی با چین مراوده ای داشته باشد. در صورتی که هم اکنون چین که بزرگترین کشور کمونیست جهان است، گوی سبقت درجهانخواری و اِعمال سیاستهای امپریالیستی درجهان را از آمریکا هم ربوده است. آخوندها برای ایز گم کردن بطور مرتب و روزمره شعار مرگ بر آمریکای جهانخوار و امپریالیسم سر میدهند، در حالیکه در پنهان پولهای دزدیده شده از ملت ما را در بانکهای همین آمریکای جهانخوار سرمایه گذاری کرده اند. شعار مرگ براسرائیل میدهند ولی بطور مداوم دستشان درجیب سرمایه داران اسرائیلی بوده و بادادن شعارهای توخالی، آب به آسیاب اسرائیل میریزند.
خلاصه آنکه بیائید از سیاستمداران کشور کوچکی چون تونس بیاموزیم که اکثریت مردمش مسلمان میباشند. باوجود این، گروههای سیاسی با اتکاء به فصل مشترکشان، با هم متحد شده و دارند در راه پیشرفت کشور و ملتشان گامهای اساسی برمیدارند. اولین گام همانا تدوین قانون اساسیش است که حتی از قانون اساسی دمکرات ترین کشورهای امروزی هم مترقی تراست.
۶۰۷۹۹ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : کوروش
عنوان : چپ اگر اگر امپریالیسم ستیز نباشد چپ نیست.
امپریالبیسم ستیزی هویت انسان چپگراست. اما هر امپریالیسم ستیزی چپگرا نیست. اینجانب نه هیچگاه گرایشی و یا که قرابتی با حزب همیشه ناصادق توده داشته ام.
هیج انتقادی بر احساس شرمندگی از حمایت از سیاست های جنایتکارانه و سرکوب گر جمهوری خمینی نیست. اما تنها کسانی می توانند از توهم ضد امپریالیست دانستن این جمهوری به عنوان دلیل و بهانه برای حمایتشان استفاده کنند که این ستیز را ارزشی خوب بدانند و امروز نیز از آن دفاع کنند. چپ خارج نشین ایرانی امروز از منظر یک شهرمند دنیای امپریالیسم به گذشته خود در کشورش می نگرد. این نگاه عادلانه نیست و چون عادلانه نیست, معتبر نیز نیست.
۶۰۷۹۷ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : حضور محترم رقیه دانشگری
بدون نقد و بازنگری نمیشود علل وقایع تاریخی و نقش خود در وقوع آنرا بررسی کرد و حال را شناخت و چشم اندازها را دید.
در مورد آرمان و مشی سازمان از ۴۹ تا ۵۷ فرصت دیگری میطلبد و فقط به این بسنده میکنم که مشی چریکی سازمان کاملأ برحق بود.
بنظر من بررسی چند نکته ضروری است و بدون شناخت آنها هیچ نیروئی نمیتواند خود را ریشه ای و واقعبینانه نقد کند و به پوزش یا سلب مسئولیت میانجامد.
۱. از ۵۶ تا ۵۷ که به سقوط سلطنت پهلوی انجامید ٫ تمامی نیروهای سیاسی مخالف ٫ اعم از مذهبی ها ( از ولایتمدار تا نهضت آزادی ) و غیرمذهبی ها ( از چریکهای فدائی تا حزب توده ) شرکت فعال داشتند. اما هیچکدام از این نیروها چشم اندازی واقعی بعد از سرنگونی پهلوی نداشتند
و فقط در راه بثمر رساندن آرمان خود مبارزه میکردند
۲. غافلگیر شدن نیروهای سیاسی بعد از اولین تظاهرات مردمی در ۵۶ ٫ بطور اتوماتیک همراه شدن با روند اعتراضات و اعتصابات بود چون بر ضد هیئت حاکمه ای بود که سالها با آن در حال مبارزه بودند ٫ کسی علل واقعی شروع تظاهرات مردمی را بررسی نکرد و سرف مبارزه با رژیم برایش کافی بود که بدان بپیوندد و تلاش کند تا آرمانهای خود را در آن جستجو کرده و بعضأ زیر اتوریتره خود درآورد و هژمونی خود را اعمال کند
۳. از نقطه عطف شروع تظاهرات مذهبی در کشاکش تنش بین دستگاه حاکمه و بخشی از روحانیت و ادامه این تنش با پیوستن همه نیروهای سیاسی ( مذهبی و غیرمذهبی ) مخالف پهلوی و رفت و آمدها به پاریس و تبدیل آیت الله خمینی بعنوان رهبر بلامنازع که بگذریم ٫ با سقوط سلطنت پهلوی با رهبری ایشان و ورود به ایران ۵۷ ٫ همگی در محاکمه و بازداشت سران پهلوی و ساواکی ها نکات مشترک و همسوئی داشتند ٫ اما نیروهای سیاسی مخالف رهبری خمینی یا آرمان ایشان ( ولایت فقیه ) در صورت کلی دو مشی را میتوانستند اتخاذ کنند ٫ مبارزه مسلحانه علیه رهبری انقلاب یا مبارزه غیرمسلحانه . نمونه های مسلحانه : آمل ٫ کردستان ٫ ترکمن صحرا ٫ حزب خلق مسلمان ٫ ۳۰ خرداد مجاهدین که بینابین آنها کودتای طبس و نوژه و پایگاه هوائی همدان که همگی سرکوب شدند. نمونه های غیر مسلحانه که از آرمان مستضعفان شروع شد و به زندانی شدن آنها در اواخر ۵۷ انجامید از جمله آقای تقی رحمانی ٫ نهضت آزادی که به انحلال و بازداشت آن انجامید از جمله محاکمه امیرانتظام و سقوط دولت بازرگان ٫ انجمن حجتیه که به انحلال آن انجامید ٫ عزل بنی صدر ٫ حزب توده و اکثریت که به انحلال و محاکمه آن انجامید.
۴. با نگاه به آرایش نیروهای موجود در شورای انقلاب و سهیم در قدرت از ۵۷ تا ۶۱ که این مقطع زمانی تعیین کننده کیفیت روند تاریخی ایران بود و تحولات بعدی را رقم زد ٫ میتوان کاملأ مستند کرد که هر عمل مسلحانه و ترور بستر مناسب را برای حزب الله ( ولایت فقیهی و تکحزبی ) برای سرکوب و حذف نیروهای دیگر فراهم کرد و نیروهای غیر حزب الهی در ساختار قدرت را یا خلع ید کرد یا به انزوا کشاند. با شروع جنگ ایران و عراق نورالانور شد. در دفاع از کشور هم عملأ اکثرنیروهای سیاسی مخالف و سرکوب شده ۸ سال نبودش در جنگ کافی بود تا چنان با کف جامعه بیگانه شود که به اپوزسیون داخل و خارج بدل شود.
خانم دانشگری میخواهم بگویم گفتمان و عملکرد نیروها از میزان باورها و سطح معلومات و تجارب آنها در آن مقطع زمانی نشأت میگرفت ٫ میتوان خود را نقد کرد و سیاستگذاری درست اتخاذ کرد بدون در نظر گرفتن واقعیت های اجتماعی فرقی نمیکند بجنگید یا انتقاد کنید نتیجه مطلوب را موقعی میتوان انتظار داشت که سیاستها منبطق با واقعیت و داده های روز باشد.
۶۰۷۹۶ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : همایون
عنوان : چپ یا نوعی از چپ؟
تقریبا اکثر کسانی که تا به حال مقاله ی خانم دانشگری را از زاویه ی چپ و امپریالیسم ستیزی نقد کرده اند، متعلق به یک طیف فکری معین از چپ هستند که در ایران به طور عام حزب توده نماینده ی آن بوده است. ایشان فراموش می کنند که بسیاری از چپ ها در ایران همان زمان هم دنبال توهم «ضدامپریالسیم» خمینی و «راه رشد سرمایه داری» نرفتند و بسیار هم سرخ و کمونیست و چپ بودند. این تاکتیک رندانه ای است که می خواهد منتقدین به آن خط مشی فاجعه بار و سیاه را «ضدچپ» قملداد کند. همان زمان مورد نقد خانم دانشگری هم با عناوینی نظیر «تربچه ی پوک» منتقدین این خط را می کوبیدند! آن ها امروز هم آمادگی دارند بر هر سرکوبی چشم بپوشند به شرط آن که این سرکوب «ضدآمریکایی» باشد. این داستان چه سر درازی دارد!
۶۰۷۹۵ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : کوروش
عنوان : کابوسهای راز آمیز بیداری
چگونه کسانی که خود امروز اگر امپریالیسم دوست نباشند, دست کم امپریالسیم ستیز نیستند می توانند دیروزشان را به سبب متوهم دانستن خود در "امپریالییسم ستیز" دانستن جمهوری اسلامی نقد و ملامت کنند؟ شاید شایسته تر آنست که ایشان از امپریالیسم ستیز دانستن خود در گذشته اظهار شرمندگی, پشیمانی و افسردگی کنند. به گمانم توهم "چپ دانستن خود" است که مشکل اصلیست. به گمانم چپ به شدت روان پریش ایرانی تصمیم دارد به جای خود کشی چپ کشی کند.
۶۰۷۹۴ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : ف. تابان
عنوان : در آن شرم با شما شریکم!
فران عزیز، به سهم خودم از این متن تاثیرگذار شما سپاسگذارم، نقشی در تدوین آن سیاست ها نداشته ام، در اجرایشان شاید. تا به امروز اما همواره بار سنگین و کمرشکن آن را مثل خیلی های دیگر بر دوش کشیده ام. من هم در شرمگین بودن از آن خطای مهلک با شما شریکم.
فکر می کنم این نقد باید سرمشق همه ی کسانی قرار گیرد که در کشاندن فدائیان به آن سیاست مهلک نقش داشتند و برخی از ان ها متاسفانه امروز هم در صدد ادامه ی آن و یا کپی ای از آن سیاست در بین ما هستند.
۶۰۷۹٣ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : دانکو
عنوان : آغازی دوباره
رفیق دانشگری عزیز
متن بسیار تاثیرگذار و با ضرورتی بود. خصوصا در این تاریخ حساس که اردوی سرمایه و غارت هجوم واپسینی را تدارک میبیند و نیاز به ایفای نقش چپ از همیشه ضروری تر است. خود بهتر از هرکسی میدانید که با این نقد هجوم سکتاریستها و خود رهبربینان متوهم و حافظان و نگهداران وضع جاری و البته عوامل ریز و درشت و پنهان و پیدای حاکمان مرتجع و مدافعین سرمایه را به جان خواهید خرید. هر چه این هجوم پردامنه تر باشد نشانه درستی همین مسیری است که آغاز شده.
دست شما را از این میهن محنت زده به گرمی میفشاریم.
۶۰۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|
از : آ بزرگمهر
عنوان : تلاش علیه انفعال فعالان فدائی
هر کس هر جور میخواهد نوشته ء رفیق فران را ترجمه کند. ولی اگر دلمان برای جنبش چپ ، آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی هنوز می طپد به این قسمت از گفته او فران توجه بیشتری کنیم که انعکاس کناره گیری دهها و صدها کادر اصلی سازمان فدائیان خلق ایران "اکثریت " بزرگترین تشکیلات چپ ایران بعداز انقلاب بود . این انفعال کادرها در داخل و خارج از کشور ضربه ء شدیدی به چنبش چپ بود.
"نا گفته نباید بگذارم که این سالهای تبعید در اروپا، کناره گیری از سازمان فداییان (اکثریت) و گونهای گریز از دنیای سیاست عملی را برایم به همراه داشت، ناباوری نسبت به گروههای سیاسی موجود در صحنه، میل به شرکت و فعالیت در این تشکل های پایدار و ناپایدار را از من سلب کرد. در این سال ها تنها به ندای وجدان گوش سپرده ام و آنچه در مکتب انسان گرا، تساوی خواه و آزادی جوی مارکسیسم آموخته ام."
فران تنها نبوده و رفقای زیادی کناره گیری کردند .اگر به این انفعال عمومی و بزرگ اعتقاد داریم . چگونه می توان بخشی از این کادرها که سرمایه های معنوی جنبش چپ بودند را به فعالیت مجدد تشویق نمود؟
۶۰۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣۹۲
|