از : بهروز
عنوان : چپ مقلوب و چپ مغلوب
زمانی در اوائل درباره ماهیت حزب توده در ایران بحث می شد و حزب توده و ایضا اکثریت را جریاناتی که نمایندگی کمونیسم اروپایی را می کنند معرفی می شدند که به نظرم دور از خطا نبود، کما این که این تئوری در رابطه با "احزاب" به اصطلاح کمونیست کارگری مصداق دارد. حزب توده با نفی مارکسیسم انقلابی و جایگزین کردن آن با تئوریهای رفرمیستی مثل راه رشد غیرسرمایه داری و پنهان کردن تاریخ و ماهیت نیروهای سیاه و تاریک اندیش جامعه ایران عملا در روغنکاری ماشین کشتار برای یک دهه همکاری کردند. حزب توده به جای مفهوم حقیقی انترناسیونالیسم پرولتری دنباله روی صرف از منافع استراتژیک یک سیستم معیوب و بیمار بنام شوروی را گذاشت، و در هر حال مثل همیشه بر حیثیت چپ ایران لطمات سنگینی وارد کرد، و همراه خود بخشی از سازمان فدایی را نیز به چاه کشید.
برای ما این روش حزب توده غریب نبود، جریانی که هیچگاه در نبردهای سرنوشت ساز تاریخی موضعی انقلابی مارکسیستی اتخاذ نکرد و به قول رفیق بیژن همچون تخم مرغی ماند تا از درون بپوسد. ولی انتظار ما از کسانی که از تبار فدایی بودند متفاوت بود. اکنون جماعت لیبرال و سوسیال دمکرات هر انتقاد از خود اینچنینی را قدمی برای تسویه حساب نه با اپورتونیسم و درک های دروغین از مارکس بلکه با خود مارکسیسم می دانند، و همانگونه که حزب توده و اکثریت با کوچک کردن حوزه دید خود در سالهای ۵۷ تا ۶۰ عملا چشم بر سرشت نیروهای ارتجاعی ایران در یک بستر تاریخی بستند لیبرال های ما نیز با کوتاه کردن افق دید خود به بیست سی سال گذشته مفاهیمی چون لزوم درهم شکستن دولت بورژوایی و اعمال قهر و اساسا لزوم انقلاب اجتماعی را زیر سوال می برند. به این آقایان باید گفت که شب دراز است و قلندر بیدار، حتی در کشورهای شما که دولت رفاه را تجربه کرده اند نیروهای انقلاب اجتماعی در حال ذخیره و متراکم شدن است، و این چند صباح در کشور ما با حکومتی که شعارهای چپ انقلابی را مصادره به مطلوب کرد تاثیری در کل ماجرا ندارد.
۶۰٨۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : خواننده
عنوان : چه عالی ... درود بر شما
خب خدا را شکر که نمردیم و یک انسان شجاع و راستگو هم دیدیم و خواندیم. صد درود بر شما. برای من جالب اینست: یکی در برابر هزاران نفر. و یکی در طولِ ۳۵ سال. بقیه ساکت اند.
با احترام
۶۰٨۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : سینا صدرالعلما
عنوان : پاسخی کوتاه به جناب محمد امیری...
حضرتتان برای تطهیر نادانان شرحی را نگاشته اید، که لازم دیدم برای روشن شدن امر، توصیح کوتاهی بدهم. جنابعالی میفرمائید:
{ ... ما چه می توانستیم بکنیم. ما نه از غیب خبر داشتیم که رهبران جمهوری اسلامی دروغ می گویند و شاهد بودیم که اکثریت روشنفکران جهان از قیام مردم ایران دفاع می کردند. }
۱ - سران یک سازمان میهنی بایستی از تاریخ میهن خود آگاهی داشته باشند در اینصورت احتیاجی به خبرداشتن از غیب نیست. آنان موظفند از تاریخ و عملکرد آخوند و ملا حد اقل دز صدساله اخیر آگاهی داشته باشند و از نتایج فاجعه بار آن که همانا دروغ گوئی و پشت هم اندازی و رواج خرافات است ، به آگاهی همرزمان و حامیان خود برسانند. بنا بر این اشاره به « خبرازغیب » از دید من بهانه و سفسطه است...
۲ - آیا متوقعید اکثر روشنفکران جهان که حامی انقلاب بودند ، از تاریخ میهنمان و عملکرد آخوند و ملا و تأثیرات فاجعه بار آن آگاه باشند؟ آنان براستی هیچگونه تجربه و آگاهی از افکار پوک و فاجعه بار آخوندی نداشتند!!! آنان حامی نفس رهائی بودند.
باید برای تطهیر نادانان و راهنمایان نادان ترشان بهانه ای تاریخ پسند و مستند ارائه کرد؟!
۶۰٨۱٨ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : خسرو صدری
عنوان : خانم دانشگری و آقای تابان عزیز!
از زنده یاد محمد رضا غبرایی در زندان شنیدم که او و دیگرانی در مرکزیت سازمان اکثریت ، درتماس با کسانی چون دکتر احمد دانش، پیرامون مسائل نظری ،بخصوص "راه رشد غیر سرمایه داری"، بحث های منظم ومفیدی داشته اند. خدا را شکر که شما و بسیاری از رهبران سازمان از مهلکه ج.ا.ا جان سالم به در بردید. از رده دانش ، مهرگان و جوانشیرها ولی کسی باقی نماند تا بتواند ادامه منطقی بحث را، در شرایطی کاملا متفاوت ، یعنی دوران یکه تازی آمریکا ، با شما پی گیرد. نتیجه آن که روند گریزاز چپ به راست در سازمان شما، دیگر تعجبی بر نمی انگیزد. از انفعال شروع می شود ولی با تلاش کسانی که در صدد الحاق آرم "فدائیان خلق" و چپ به جلیقه لیبرالیسم هستند ، انفعال به فعالیتی کاملا متفاوت با اهداف اصلی سازمان مبدل می شود.
تئوری راه رشد غیرسرمایه داری، در جهان دوقطبی گذشته ، تبیین سیاست اجتناب ناپذیر بسیج تمام نیروهای جهان ، برای اجتناب از بلایی بود که اینک پس از فروپاشی شوروی بر سر جهان آمده است. مخالف آن سیاست ، یا آگاهانه موافق نظم کنونی در دنیاست و یا خود نمی داند که موافق و مخالف چیست .
انداختن گناه به گردن دیگری هم در سازمان شما ،اینک مدتهاست که تعجب برانگیز نیست . کسانی که آن زمان خود راست ترین مواضع را داشته اند، اینک به مصداق مثنوی، دیگری را مسئول معرفی می کنند: تو همی گفتی که خر رفت ای پسر/از همه گویندگان باذوق تر/ گفت آن را جمله می گفتند خوش/ مرمرا هم ذوق آمد گفتنش/ مرمرا تقلیدشان برباد داد/ ای دوصد لعنت بر این تقید باد
آقای تابان عزیز
نادیده گرفتن پتانسیل اصلاح طلبی دیر یا زود به لنگ انداختن در مقابل مک کین ، نتانیاهو و رجوی منجر خواهد شد.
هربرت هوور می گوید:"عقل بیش از آنچه دانستن کاری که باید انجام شود را نشان دهد، علامت دانستن کاری است که پس از آن کار باید صورت گیرد".
۶۰٨۱۷ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : بهمن آذر
عنوان : نقد محدود
خانم دانشگری و آقای تابان عزیز،
از اینکه خانم دانشگری، بعد از سکوتی طولانی و خیلی دیر، دوره سیاهی از فعالیت سیاسی بعد از انقلابشان را مورد واکاوی قرار داده و آقای تابان هم با نتیجه گیری ایشان همراهی می کند، من نیز مثل برخی دیگر از کامنت گذاران خوشحالم. ولی خانم دانشگری درست اینست و راهی هم جز این نیست که به علل همگونی ها و همگرائی های عینی بین شما و نیروهای انقلاب اسلامی بپردازید. این علل شما و هزاران فدائی دیگر را به این ورطه هولناک سوق داد. برای این پرداختن باید برخوردهای عاطفی و گمراه کنندهیِ وفاداری به نظرات یاران بنیانگذار را کنار بگذارید. نیروهای انقلاب اسلامی با شما و شما با آنها در این شعارهای اصلی همراه بودید؛
اعدام انقلابی!
انحلال ارتش!
ایجاد ارتش خلقی!
در هم شکستن ماشین دولتی (سرنگونی رژیم پهلوی)
برپائی جمهوری دمکراتیک خلق؛ مال شما نمونه آلبانی، بلغارستان، و یا با امتیاز آلمان شرقی بود،(به آن دیکتاتوری پرولتاریا هم می گفتید) مال خداباوران و خمینی باوران جمهوری اسلامی بود.
این ها اصلی ترین دلایل همکاری و همراهی شما با انقلاب اسلامی بود که در اینجا مجاهد، اقلیت و راه کارگر و پیکار هم عینا همین بودند. شما البته پی گیر تر بعد به تاسی از حزب توده جلوی سفارت آمریکا آش ضدامپریالیستی هم دادید ولی راه کارگر و پیکار آش ندادند. که البته دیگر توفیری در ماجرای انقلاب اسلامی نداشت. برای ادامه این نقد ناگزیرید کارنامه ۴۹ به بعد را هم به نقد بگیرید که خیلی هراس انگیز است. کسانی مطلقا نمی توانند به این نقد وارد شوند. ترجیح می دهند تا پایان عمر به آنچه که به غلط نامش را آرمان می گذارند تلنگری نزنند. ولی شما و آقای تابان چی؟
به نظر من نسل دوم فدائیان و یا حداقل نفرات دوم فدائیان این توانایی را دارند و این هول و هراس را می توانند کنار بزنند!
۶۰٨۱۶ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : قدری دیر اما قابل تقدیر
همیشه برایم پرسش بود که چرا از رقیه دانشگری اثری نیست. و امروز انتقاد از خود او را دیدم، و این خبر این تئوری را اثبات کرد که در جنبش فدایی باید بین کسانی که حقیقتا در عرصه نبرد حضور مستقیم داشته اند، حضوری که دل شیر و اراده ای پولادین لازم داشت، و کسانی که بعدها خود را به این جنبش آویزان کردند، مانند فرخ نگهدار و علی کشتگر، کسانی که نه روز و شبی در پایگاه های سازمانی سپری کرده و نه مرگ را در یک قدمی دیده بودند، باید تمایز قائل شد. خصائل رزمندگی و سازش ناپذیری طبقاتی بی گمان از اصلی ترین خصائل نسل اول فداییان بوده که آن ها را از اپورتونیستهایی که رهبری سازمان فدایی را اشغال کردند و هنوز پیروانشان در صدد توجیه آن سیاست های ویرانگر تحت عنوان "مشروعیت رژیم" هستند متمایز می کند. آقایانی که به بهانه توهم توده ای به دنبال توجیه آن سیاست ها هستید ما نمی گوییم در چنین شرایطی الزاما سیاست های تعرضی باید اتخاذ می شد بلکه از خاک به چشم مردم پاشیدن از طریق گستراندن توهمات "ضدامپریالیستی" اجتناب میشد. و از آن بدتر، حتی اگر قبول کنیم که اکثریت دچار اشتباه سیاسی شدن و در صدد شکوفایی! جمهوری اسلامی برآمد باز هم این خطا در مقایسه با از دست اخلاق سیاسی و کف زدن برای اعدام رهبران و کادرهای سازمانهای اپوزیسیون هیچ است. در هر حال به رقیه دانشگری باید تبریک گفت به خاطر صداقتش.
۶۰٨۱۴ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : نوگرایی و رنسانس
روزی یکی، که جرعت پرسیدن از دیگری را نداشت، از خودش پرسید، هی میدونی چرا شرقیان کره زمین، با اینکه از غربیان کره زمین تمدنی قدیمی تر دارند، هرگز به فکر نوگرایی و رنسانس و چیزهایی از این دست نیفتادند.
طرف به خودش جواب داد، آخه من از کجا بدونم، تو هم که هی سئوالات مشکل از خودت میپرسی، و نه که، دیگران کم توی سرت می زنند، خودت هم، هی محکم و محکمتر میزنی تو سر خودت.
بس که زدی تو سر خودت، و گذاشتی بزنند تو سرت، همیشه گیج و منگی. و از سر گیج و منگ هم چیزی جز خواب و رویا بیرون نمی ریزه.
۶۰٨۱۱ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : روزش همه شب, شب که دگر نورعلی نور
جناب معمار,
مردم چه مبارزه مسلحانه میکردند و یا نمیکردند در نتیجه فرقی نداشت. غیر مذهبی ها قدرت مذهب در ایران را دست کم گرفتند. دیگر آنکه نور الا نور غلط است. برای آنکه در خاطرتان بماند این شعر شهریار مناسب است : روزش همه شب, شب که دگر نور علی نور.
۶۰٨۰٨ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : محمد امیری
عنوان : بازنگری در گذشته
سرکار خانم دانشگری،
مقاله شما شروع حرکتی در جهت بازنگری گذشته و روشن کردن نقشه راه آینده است. در ایران و در بین روشنفکران، انتقاد از عملکرد گذشته در حکم کاهش و حتی سقوط اعتبار و قضاوت درست فرد بود. در اینصورت حتی اگر نقد نامه ای بر گذشته نوشته می شد. با توجیهات و علل انجام کارها همراه بود.
اما در ارتباط با حمایت از نظام جمهوری اسلامی در سال های اولیه دهه شصت، باید گفته شود که جمهوری اسلامی با رای اکثریت مطلق مردم ایران مشروعیت پیدا کرد. و تعیین، تبیین، و تصویب قوانین آن اعم از قانون اساسی و سایر موارد با رای اکثریت مردم تائید و تثبیت شده است. و ما بعنوان روشنفکران مردمی ملزم به تبعیت از خواست مردم بودیم. شاید مطرح شود که مسئولین جمهوری اسلامی مردم را فریب دادند. اگر این فرضیه را هم قبول کنیم. مردم بایستی حواسشان را جمع می کردند تا فریب نخورند. اگر در آن زمان ما خلاف خواست مردم حرکت می کردیم. از رسالت خود دور افتاده بودیم. ما تا آن حدی که وظیفه و امکان داشت برای مردم شرایط را حلاجی و توضیح دادیم. وقتی آنها انتخاب خود را کرده بودند و حاضر به تغییر آن نبودند، ما چه می توانستیم بکنیم. ما نه از غیب خبر داشتیم که رهبران جمهوری اسلامی دروغ می گویند و شاهد بودیم که اکثریت روشنفکران جهان از قیام مردم ایران دفاع می کردند.
اگر ما بر علیه خواست و انتخاب مردم حرکت می کردیم بایستی از آنها پوزش بخواهیم.
به یاد فیلم "انقلاب" ساخته فیلمساز بزرگ روس می اتم که در فیلم نشان می داد که مردم در حمله به کاخ کرملین، اموال آن را غارت می کردند. استالین گفت این بخش فیلم را عوض کن ، نشان دادن لمپنی مردم در زمان انقلاب درست نیست. فیلمساز گفت این واقعیتی است که اتفاق افتاده و باید بهمان صورت بازسازی شود. و تا زمان حیات استالین اجازه پخش فیلم را ندادند.
گروه فدائیان خلق، بنام خلق حرکت کرده و استراتژی آنها حاکمیت مردم و زودودن استثمار آدم از آدم و طبیعت بود. نحوه رسیدن و مسیر حرکت ، بعنوان فرع مسئله بود.
لذا مبارز همیشه مبارز ، با سربلندی باید ایستاد و به حرکت و پیشروی ادامه داد، تا روزی که ظلم و استثمار از خاک ایران زدوده شود.
پایدار و پیروز باشید
محمد امیری
۶۰٨۰۷ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|
از : بیژن پوینده
عنوان : پرنسیب های انسانی در برابر شعارهای کلیشه ای
با تشکر از نوشته ای که به دل نشست.
برای عده ای تلاش برای دستیابی به عدالت اجتماعی زیر مجموعه ای از باور به پرنسیب های دمکراتیک، اخلاقی و انسانی است. برای آنان مبارزه برای عدالت اجتماعی جدا از مبارزه برای کسب حقوق بشری و انسانی نیست. سوسیالیسم شان انسانی است. نقد شان به قدرت سرکوب گر و استبدادی تابع ملاحظات فرقه ای و ایدئولوژیکی نیست. نقد چنین انسانهایی از گذشته سیاسی خود نه برای توجیه رفتار و یا سیاست های نادرست گذشته،که تلاشی صادقانه برای یافتن راهکارهایی نوین و درس آموزی از تجربیات گذشته است. چنین انسانهایی مسئولیت رفتار خود را بر عهده میگیرند و بازنگری را از خود آغاز میکنند.. روبرو شدن با بحران فکری و سیاسی برای چپ بطور کلی و چپ ایران بعد از انقلاب امری اجتناب ناپذیر بود.( این موضوع به تنهایی بار سنگینی بر دوش چپ دمکرات و تحول خواه گذاشته و میگذارد. قدم اول برای بازسازی فکری و نظری کنار گذاشتن شعار ها و کلیشه های سطحی و تکراری و در اساس نگاه مذهبی و ایدئولوژیک به موضوعات کلیدی است.) اما آنچه که بعد از بیشتر از ۳۰ سال کماکان آزار دهنده است بی پرنسیبی ها و انحطاط سیاسی است که در مقطعی تعیین کننده به دفاعی جدی از نظامی جنایتکار پرداخت و در نتیجه ضربه هایی مهم ، از جمله آسیبهایی روانی بر بخش قابل توجهی از نیروهای چپ وارد آورد. این تفکر آنروزها به پیروی از مشی "اردوگاه سوسیالیستی" بدنبال ماهیت ضد امپریالیستی نظام ولایت بود. امروز نیز بخشی از همان مجموعه و طرز فکر به دنبال ظرفیت های دمکراتیک نظام اسلامی هستند. این مجموعه تلاشش نه در جهت بررسی اشکال متنوع سازماندهی مدنی و تدوین برنامه ای موثر برای تحول دمکراتیک بلکه عمده فعالیتش تبلیغ برای این یا آن انتخابات در نظام مقدس است. نه تنها تلاشی جدی برای شکل دادن به اتحادی قدرتمند و دمکراتیک و مستقل از حاکمیت نمی کند بلکه به سهم خود در برابر چنین تلاشهایی مشکل ایجاد میکند
بدون شک، اگر آینده ای برای یک چپ دمکرات و تحول طلب و تاثیر گذار متصور باشد، این آینده با آزاد اندیشی انتقادی و تکیه بر پرنسیب های اخلاقی و دمکراتیک و فارغ از زنجیرهای ایدئولوژیک و ماکیاولیسم پنهان در تفکر توده ای بدست میآید.
۶۰٨۰۵ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣۹۲
|