یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مسئولیت فردی - رقیه دانشگری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : مسعود خا جعلی

عنوان : زندانی دهه ۶۰
کشتار و شکنجه به بهانه دشمنی با اسلام و وا بستگی به امپریالیسم بیداد می کرد. جبهه متحد ارتجاع با کشتار آزادیخواهان جوان و شجاع می خواست خط امام را تحکیم نماید. خوشحالم که ایشان از نهضت ارتجاعی ضد استکباری خمینی جدا شده.
۶۰۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : حسن بنا

عنوان : معمار باغ گلستان
جناب معمار
کامنی نوشتم اما دوستان اخبار روز منتشر نکردند. حالا اما به زبانی دیگر میپرسم جناب معمار البته من و دوستانم از حجم انبوه نوشتجات شما زیر مطالب و شیوه ای که بکار میبرید تا خوانندگان این سایت را "ارشاد کنید" و از حجم سنگین"کار فرهنگی" و میزان انباشته "روی" تجاربمان غنی تر میشود. لطفا همینجوری "صرفا در راه رضای خد" البته ارشاد کنید و تاریخ اختراع کنید( این یک که دیگر خیلی نوبر بود که مدافعین جمهوری اسلامی در تبریز خوشنام بوده اند دست راست ساروقلی خان مرحوم بر سر معمار این تاریخ نگاری نوین!!!!).
بیشتر بنویس. خدا تو را هم با آن خوشنامان و جنگجویان و منتخبین آرا محشور کند.
۶۰۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : آقای بهروز
از قدیم گفتند خراب کردن ساختمان راحت است اما درست کردنش نیاز به مصالح و مهندس و هزینه ووو یعنی زحمت دارد. از خر شیطان بیائید پائین ٫ من نوعی به دانش شما و درستی آن شک ندارم ٫ اولتراهای چپ و راست و انباشت سرمایه و جایگاه و پایگاه طبقاتی و غیره برای توجیه بی عملی هم شده بهانه. آیا آن جامعه منبطق با ایده آل شما همین فردا کجا میخواهد پیاده شود ؟ میگوئید به زمانش که بسترهایش فراهم باشد ٫ من هم با شما کاملأ موافقم ٫ یعنی به روند اجتماعی و گذار از تغییرات کمی به تغییرات کیفی را هم باور دارم اگر شما هم معتقد به تحول یکشبه نیستید لطفأ بگوئید آیا آتش زیر آب ۲۰ درجه را باید خاموش کرد یا آن را بیرون ریخت چون در حال جوش مورد نظر شما نیست و کیفیت درست کردن چائی را ندارد ؟ البته ببخشید سوال در حد کارگری بود و از کلماتی نظیر ( اولترا ) تهی است . آقای بهروز اصلأ اجازه بده کاملأ عین اللهی برایت بگویم : «جناب مدیریت شما که خودتان یکپارچه مدیریتید بگوئید منی که اینجا نشسته ام خرم ؟» آقای بهروز من تمامی کامنت های شما را خوانده ام نمیگویم چه کسی هستید حدس میزنم و پیش خود نگه میدارم چون سندی ندارم اما به صراحت میگویم شما نه معتقد به مارکسیسم هستید و نه چپ هستید . زیاد سعی نکنید چپ را دنبال نخود سیاه بفرستید زمانه عوض شده و عقل و منطقی جایگزین دگماتیسم. بله با یک خط کش میتوانید همه را کتک بزنید و وانمود کنید که نه گاندی نه نلسن ماندلا نه مصدق هیچکدام خواهان رفع انباشت سرمایه نبودند.
۶۰۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : آقای پیروز محترم
اگر فکر میکنید که این بحث خصوصی است و مختص به اشخاصی است که کارت ورودی اش را شما تعیین میکنید چرا خانم دانشگری نوشته خود را مخفیانه بشما نفرستاد که من نوعی موی دماغ شمای نوعی نشوم. در مورد درازی کامنت هم دست خود شماست وقتی ادعای سازمان سیاسی میشود با راه و چاه و برنامه برای جامعه ٫ اما میگوید فضولی موقوف بخودمان ربط دارد و جوابگو نیستیم و محفلی عمل میکنیم چه انتظاری از من نوعی دارید که به فلسفه این نوع بینش باید کتابها نوشت . حداقل بروید تحقیق کنید که چرا سازمانها بیش از یک محفل عمل نمیکنند؟ و محرم و نامحرم دارند.
خانم دانشگری هیچ نقد پایه ای انجام نداده است چون علل اتخاذ سیاست خود را ننوشته است ٫ چون هر اقدامی بدون علت نیست . فقط اسم ندامت و پشیمانی را نقد گذاشته است ٫ البته آنقدر پریشان نوشته است که فکر میکنم خود به تنهائی قادر به انسجام باورهای امروزی خود نیز نیست چه رسد به ریشه یابی گذشته. فهمیده است اشتباه کرده اما چرا و کجا؟ نمی داند.
سخن کوتاه و آقای پیروز نه اجباری دارید نوشته من را بخوانید و نه اجباری به جواب دادن. کاغذ و مرکب هم نه لازم دارم و نه هزینه اش بگردن شماست فقط وقت خود را میگذارم و هزینه و تشخیصش بپای خودم است. من به هیچ وجه هم حاضر به سکوت کشاندن و بستن دهان شما نیستم چون اگر حرف خصوصی داشته باشم در دسترس جامعه قرار نمیدهم .
۶۰۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بهرام برین

عنوان : چرا همانزمان هیچ کس در رهبری اکثریت هیچی نگفت
فداییان مردمان صادقی هستند. لا اقل از همه دیگرانی که من شناختم صادقتر و میهن دوست تر هستند. برای من عجیب است که چرا در دستگاه رهبری فداییان اکثریت در همان زمان هیچ کس انتقادی نکرد و مخالفتی ننمود؟ این انسانهای صادق حتما برای خود توجیحاتی داشتند. بهر حال متأسفانه انتقاد انسانهای صادق گرز انسانهای ناصادق میشود در این دیار تا سر صداقت را بکوبند.
۶۰۹٣۹ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : دوست قدیمی

عنوان : انزجاری بدون شکنجه و حبس
فران عزیز
سی سال است از تو خبری نیست و امروز این ندامت نامه ات روح و روانم را آزرد. نه برای تغییر نظراتت، که سی سال گذشته است. اردوگاهی که بدان باور داشتیم فروپاشیده و دوران شکستی بزرگ را پشت سرگذاشتیم با خسارات بسیار و خراشهایی بزرگ در قلب و روح و روان.اکنون هر کس به راهی می رود و پراکندگی آرا بیش از آن است که اعلام مواضع تو شوکی وارد کند.
درد اینجاست که تو زن مبارز و پیشرو که در مقام رهبری یک تشکیلات بزرگ خود را شناسانده بودی، سی سال عزلت گزیدی و شانه خالی کردی. می بایست می بودی و می گفتی و چشم انتظارانت را تنها نمی گذاشتی. حال نیز که قلم به دست گرفتی بیش از آن که دغدغه مردم و جنبش و راه و چاه نمایاندن داشته باشی می خواهی باری را از دوش خود پرتاب کنی، حسابی را تسویه کنی و نفسی به راحتی بکشی. از این متن انزجار تو به جز کف زدن هایی که قابل انتظار بود چه حاصل می آید. بر تو چه رفته است؟ زمانی که مینا در زیر شکنجه های غیر انسانی تاب تحملش از دست رفت دوران اوج ضربه ها بود. هر چه کرد زیر فشار دشمن بود و او را با کردارش در آنجا قضاوت نمی کنیم. اما بر تو چه می گذرد؟
با این نگاه اگر سال ۸۸ اینجا می بودی عجب روزگار سختی را باید سپری می کردی. عجب سرگشتگی ای که بدان دچار می شدی.
امروز می فهمم که نه آن زمان توانسته بودی از بند ذهنی گری خود را خلاص کنی و نه امروز موفق به این کار شده ای. عزیزم، عزیزانم یک بار حداقل یک بار خود را از جو سخن پراکنان و برچسب و انگ زنندگان خلاص کنید. دچار جوزدگی نشوید یک بار لااقل یک بار چشم ها را بشوییم. جور دیگر ببینیم. شما در پیشگاه مردم مسئولید نه در برابر حراف های دائمی.
این همه سال تصور می کردم که فران عزیز من بی سر وصدا مشغول است و روزی شاهد توان و بالندگی او خواهیم بود. عجب حسرتی...
سربلند باشی
۶۰۹٣٣ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : در دیزی بازه شرم گربه کجا رفته
جناب معمار, این بحث مربوط شما نیست که وسط گود افتاده, وظیفه مهماندار را به عهده گرفته اید. عزیز من اقلا کامنت ها را کوتاه کن. بقول قدیمی ها بیخ مرکب که از آب نیست.
۶۰۹٣۱ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : بیماری کهنسالی راست روی
این کامنت گذاری بعضی دوستان هم بسیار جالب است. یک فعال سیاسی قدیم نوشته ای در انتقاد از خود نوشته، و کامنت گذار محترم بجای اعلام نظر مختصر درباره آن شرح کشافی از خاطرات دوره نوجوانی و مسائل بی ربط و پر از غلط های املایی و انشایی به دست می دهد.
اما از موضوع دور نشویم. یکی از ویژگی های دوران رکود جنبش انقلابی بروز گرایشات اولتراچپ و اولتراراست در جنبش است. این نه تجربه ایران بلکه همه کشورهایی است که یک انقلاب شکست خورده و رکود طولانی را در کارنامه دارند.
چپ سابق به هوادار مشروطه، جنبش سبز، جناحهای واقع بین رژیم و... تبدیل می شود. این شرمگینان از سرخی رنگ سابق خود اساسا بدون پاسخگویی به مسائل اصلی جامعه ایران که نقطه تقابل چپ جامعه و راست جامعه را تشکیل می دهد تنها چیزی که ارائه می دهند آش درهم جوشی از نقد آبکی گذشته و غرق شدن در فاکت های حسی گذرا و تحلیل های امپریستی است. دوستان گرام، آن چه چپ و راست را از هم جدا می کند نگاه آن ها به مسائلی همچون مالکیت وسایل تولید، مدل توسعه اقتصادی، حقوق زحمتکشان و کارگران، ساختار دولت و شیوه اعمال قدرت توده ای و نظایر این هاست. راست جامعه، حتی مخملی ترین آن ها که در تشکلات جمهوریخواهان و دمکراتها حضور دارند، اصلاح طلبان و لیبرالهای زخمت پیشکش، هم و غم و ایده آلش فراهم کردن شرایط برای انباشت غول آسای سرمایه در ایران به بهای تحمیل زندگی غیرانسانی بر میلیون های کارگر و زحمتکش است. این قصه البته بیش از این طولانی است که در این چند سطر بگنجد.
به هر حال، گسترش وهمیات در فضای شکست و رکود طولانی، عروج شبه-اپوزیسیون حاشیه رژیمی به برکت هزینه های گزاف از یک سو، و کم سوادی تئوریکی از بنیادهای فلسفی و اقتصادی سوسیالیسم مارکسیستی به از هم گسیختگی و انحلال طلبی دامن زده است، اما هزار شکست تاریخی هم نمی تواند ذره ای در جوهر حقیقی فرایندهای اجتماعی و دانش برخاسته از آن بکاهد، و نوشته رقیه دانشگری، اگر به هدف لایروبی این طویله اوژیاس باشد، در خور تایید است.
۶۰۹۲۱ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای حمید فرخنده
نوشته واقعبیانه شما هم کوتاه بود و هزاران ناگفته درش موجود ٫ شما با نوشتن : « چون اصلاح طلبان همان افکار ۳۰ یا ۳۵ سال پیش را ندارند » یعنی روند و تحولات اجتماعی ( تاریخ اجتماعی ) را باور دارید
۶۰۹۱۶ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای داریوش
به مسئله ای که شما اشاره کردید و سند و واقعیتی است ٫ نمیشود سرفأ عذرخواهی کرد و آنرا اشتباه دانست و معلولش را کوبید ٫ معلول ها واقعیت دارند و همچنین این انتقاد ریشه ای نیست و هیچ تظمینی ندارد ٫ علاقه و وجدان میتواند حتی زمانی مخرب باشد من میتوانم با شناختی که دارم میتوانم قاطعانه بگویم که ایشان موقع اتخاذ همان سیاست نه بیوجدان بودند و نه بیرحم بلکه نتیجه سیاست آرمانگرایانه همیشه مخرب است ٫ این دید اگر بازنگری ریشه ای نشود در راه خلق هم میشود کشت میتوان تفتیش عقاید کرد میتوان از انفجار و ترور هم لذت برد میتوان مثل رهبر تازه داماد کره شمالی حتی نسل مخالف را در راه آرمان قربانی کرد .
۶۰۹۱۴ - تاریخ انتشار : ۶ اسفند ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۷۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست