یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

رویای آفتاب - خسرو باقرپور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : پروین کرد

عنوان : جناب هم قبیله ای پیروز، برای پروانه نامیدنم لزومی به پوزش خواهی نیست چون من بیشترپروانه واهل خاکم تا آسمانی،،،
اما اگر پوزش خواهی ای لازم باشد جهت تعیین تکلیف برای جناب باقر پور است که ایشان را اگر چه بزبان حافظ ،به سلطانی تشویق میکنید تا بندگان و خدمت کاران (تیززبانش) را بجان یاوه گویان بیندازد ! بله اینجا پوزش خواهی لازم است ، از آقای پور واز (بندگان ) هم . شعر زیبای جناب باقرپور به پیشباز ۸مارس و روز زن است و تقدیم بکسی که عزیزشان است ، واین اینگونه برخورد ظرف وزیبا با زن و روززن ، تخم و ترکه ی متحجرین اهل قلعه ی حیوانات را به مزاج سازگار نیست ، پس به افاضه پراکنی وخودنمایی ابلهانه میافتند . منهم جوابی کوتا ه به بلاهت این خود نما دادم و این هیچ نه به تعصبات ناسیونالیستی یابقول خودتان همقبیله گی ،نه خودرا وکیل مدافع جناب باقر پور دانستن و نه خدمت و بندگی ،ربط ندارد .من متآسفانه هرگز افتخار دیدار و آشنایی با این شاعر و ادیب گرانمایه ی هم تبار نداشته ام ، امیدوارم درهمیشه تندرست باشند باعمر طولانی .جناب پیروز ایشان به حمایت امثال من احتیاج ندارند ، اما حضرتتان وقتیکه میگویید به (پروانه و وو بسپارید) ، خودمانیم این معنی عوامانه و سخیف (سگ سگ را به سگ رها کن خودت وایسا نگاه کن) از نظرت نمیگذرد !
۶۱٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : رضا اسدی

عنوان : باز هم ملاطفت و دوستی بهتر و برتر از تحقیر است
جناب خسرو باقرپور
بدون اینکه هر کدام از ما نیازی به تعریف و تمجید داشته باشیم، و در وادی ادبیات نه تنها در برابر بزرگان بلکه خودم را در حد شاگردان و مبتدیانی میدانم که بسیار علاقمند به پیگیری فرهنگ و ادبیات زادگاهم و آموختن آن هستم، اقرار میکنم که علاقه شدیدی به بخش ادبیات اخبارروز دارم و از این طریق بسیار آموخته ام. از جمله اینکه شما را به عنوان مسئول این بخش - و همانطور که خودتان در کامنت زیرین به آن اشاره نمودید - فردی با "زبانی ملاطف و دوستانه"، و آنطور که من شناختم انسانی عاطفی و با محبت هستید، که این عاطفه و انسان دوستی در تمامی اشعارتان خود نمایی میکند.
در عین حال نظرم این است که شما میتوانستید کامنت آقا و یا خانم ح. سلمی را در سایت ظاهر نکنید، حال که این کار را کردید از شما انتظار می رفت که با همان ملاطفت و دوستی همیشگی توضیحات لازم را به ایشان بدهید. تجربه نشان داده که در اکثرموارد این طریق برخورد اثر گذارتر است تا تحقیر فرد.
۶۱٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : پوزش
و اول از خودم شروع کنم که هم قبیله خود را از اوج پروین آسمان به سطح پروانه زمین پائین آوردم.
۶۱۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : خدای را که رها کن بما و سلطان باش - حافظ
جناب باقرپور,
حدس میزنم که پس از انتشار این کامنت احساس ناراحتی و شاید پشیمانی میکنید و حق دارید. با شناختی که از شما دارم میدانم " معمولا زبان من زبان ملاطفت و دوستی است ". این وظیفه را به عهده سرکار پروانه و مینو واگذارید و سلطان باشید.
۶۱۲۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مینو شمیرانی

عنوان : خنده
واقعا تعجب می کنم. بعضی ها بی هیچ قید و بندی هرچه دلشان می خواهد این جا می نویسند چاپ هم می شود. من فقط خواستم به قول آقای باقرپور نق زدن این آقا سلمی را که خودش فکر کرده نقد کرده کمی روشن کنم. یعنی خودش را روشن کنم. اما نه با توضیح بلکه با چند بیت شعر و نثر معتبر ادبی در مورد (محابا) که فکر کردند درست بوده و باید به جای (مهابا) در شعر آقای باقرپور می آمده

شاها مترس خون ستمکاره ریختن
می ریز بی محابا خوه شای و خوه مشای .
سوزنی سمرقندی.

یوسفی را که ز سیاره به صد جان بخرید
بی محاباش به زندان مدر بازدهید.
خاقانی .

اولاد پیدا آمده خلقی به صحرا آمده
پس بی محابا آمده بر بیش و برکم تافته .
عطار.

جانب دیگر گرفت آن مرد زخم
بی محابا بی مواسا بی زرحم .
مولوی .

پشه ای نمرود را با نیم پر
میشکافد بی محابا مغز سر.

مگر با من این بی محاباپلنگ
چو رومی و زنگی نباشد دورنگ .

بی محابا.[ م ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + محابا «عربی ») بی تکلف و بی ادب . (ناظم الاطباء). بی آزرم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به محابا شود. || ناپرهیزگار. بآزادی و بیدریغ. (ناظم الاطباء). || بی پروا. بی نگرش . (یادداشت مؤلف ). بی ملاحظه : تا نیکو و زشت بی محابا با او بازمینماید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۹۹). خردمند آنست که بنعمتی و عشوه ای که زمانه دهد فریفته نشود و برحذر میباشد از بازستدن که سخت زشت ستانند و بی محابا. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۳۷). خواجه ٔبزرگ گفت : بباید رفت و از من درین باب پیغامی سخت گفت جزم و بی محابا بدرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۲۵۹). ما سخت ترسیدیم از آن سخن بی محابا که خلیفه را گفتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۴۲۵). آنچه شما در این دانید بی محابا بازگوئید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۵۴۰).


... دست تعدی دراز کرد و میسر نمیشد و بضرورت تنی چند را فروکوفت و مردمان غلبه کردند و بی محابایش بزدند. (گلستان ). یکی از فضلا تعلیم ملکزاده ای همی داد و ضرب بی محابا زدی وزخم بی قیاس نمودی . (گلستان ). چندانکه ریش و گریبانش بدست جوان افتاد بخود درکشید و بی محابا فروکوفت . (گلستان ). و بی محابا در فساد و رسوائی ... چنان بود که بنی آدم طاقت آن نتواند آورد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان
و ووووو

منبع دهخدا
۶۱۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : خسرو باقرپور

عنوان : سلمی
جناب سلمی معمولا زبان من زبان ملاطفت و دوستی است. عادت هم ندارم به اشباح و کامنت نویسان بی هویت و تلخ زبان پاسخ بدهم. اما این عادت را می شکنم اکنون. من نمی دانم به چه ایراد شما باید پاسخ بدهم. شعر هویت روشن خود را دارد و خود را تعریف می کند. ایراد های شما هم ایراد نیست. نِق زده اید. و اما نکته ای در مورد مهابا! مهابا در لغت نامه ی دهخدا به معنای بی ترس و بی هراس آمده است. شما را اگر یاد مهاباد می اندازد! تقصیر واژه نیست، تقصیر از فقز واژگانی در ذهن و زبانِ شماست. در این آدرس می توانید به واژه شناسی ی خود بیفزایید:
http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-a۵۸۲۶a۷۰ca۸۲۴۸۷۸۸fe۷۱d۱cf۱۵۷a۹d۸-fa.html

و اما بی "محابا" که شما به غلط گمان برده اید می بایست در شعر می آمد، در لغت نامه ی دهخدا به معنای بی تکلف و بی ادب است. فهمیدید؟؟ شما بی محابایید.
۶۱۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : پروین کرد

عنوان : بیچاره عرصه ی گیتی بچه جولانگاهی بدل شده
جناب ح سلمی امیدوارم سفر (مهابادتان)بخوشی بگذرد!! اما بی مهابا به معنی ،. بدون وترس و استخاره و چرتکه انداختن است،،، . وشماهم که حتی بوسه ی( خنک نسیم) برایتان بس رمز آمیز است ! بهترست حداقل به قار قار خشک کلاغها گوش جان بسپارید و افاضات زیادی را در صندوق امانات بگذارید و درششش ببندید ،، با پوزش
۶۱۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

    از : ح. سلمی

عنوان : بی مها با یا بی محابا؟
خدای من این دیگر چیست که بر ما میبارد؟ شعر است؟
......
که دارد سویِ من شُعاع می کشد؟ !!!
یا:
این نور خیره چیست پس؟
با صد خدنگِ پرانِ نورهاش؟
یا:
از شکافِ پرده ی تیره ی پنجره،
بی مهابا می آید، (نکند از مهاباد میاید) منظورت حتما بی محابا بوده است!
یا:
باقی روز؟
یا:
بوسه ی نسیمِ خنک!؟
۶۱۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست