از : برزویه طبیب
عنوان : بجای نقد ماله کشی دیگران
اقای پیروز از اینکه نقطه نظر متفاوتی را مطرح کردید ممنونم حق با شما است دیدگاه ها در مورد کار مجله مورد بحث مختلف است
اقای اختیاری متاسفانه برای بعضی ها مرغ یک پا بیشتر ندارد و دادن امار و ارقام کار ساز نیست ، ولی من از شما ممنونم و از دیدن امار ۶۰ درصد واقعا متاسف شدم
از توجه اقایان تاجفر و خ ث دوباره ممنونم
نویسنده خنده ندارد نیز خیلی عالی به وضعیت نابهنجاری اشاره کرده است که هرگونه خنده ای را غیرممکن میسازد بنابراین هر جوکی را نابهنجار
اقای صبوری متاسفانه با موضع گیری حزب کمونیست کارگری اشنا نیستم ولی هر موضع گیری، شایسته نقدی مارکسیستی است تا از طریق نقد ناخالصی ها مشترکا به خلوص بیشتر دست بیابیم
اقای ارشک به نظر میرسد باز جوهرکلام خود را نتوانسته ام به شما برسانم من نمیگویم چه کسی ضد امپریالیست یا ضد سرمایه دار است، بلکه میگویم خانم مرکل امپریالیست است و نتیجه فعالیت مجله شارلی و اقدام تروریستی قاتلین ، به نفع خانم مرکل بوده است بنابراین نه شارلی ها چپ ضد سرمایه دار هستند (هرچند عکس استالین به دیوار خانه سردبیر مجله اویزان بود )و نه قاتلین انها ضد امپریالیست. از طرف دیگر به نظر میرسد با موضع گیری گروهای چپ، منظورم تمام گروه های چپ در مورد رژیم و نیز با جنگ های فرقه ای در هندوستان مورد نظر خودتان اشنا نیستید. بهتر است بجای نقد ماله کشی دیگران ،به تقویت پایه اطلاعاتی خود بپردازیم برزویه طبیب
۶۶۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : احمد صبوری
عنوان : چپ های پست مدرنیست
برزویه عزیز با شما کاملأ در این مورد همفکرم.
یک عده ای الترا پست مدرنیست حزب مثلأ کمونیست کارگری که در شادی کشتار بچه فلسطینی شورت و کرست در می آوردند و برای آزادی برهنه شدن دخترک مصری کاروان راه می انداختند حالا همگی شده اند شارلی. تصدق این کمونیست کارگری بروم که برای آمستردام هم بسیار فرهنگی است. قربان این کمونیست بروم که در بورلی هیلز هم تحمل نخواهد شد. تا به این ها چپ گفته می شود انتظاری نیست که دو جوان الجزایری الاصل متولد فرانسه آزار دیده در یتیم خانه های فرانسه محروم از جمله حقوق انسانی طعمه ارتجاع صادراتی سعودی و امپریالیستی نشوند. چپ فرهنگی کاری با برابری ندارد مشکلش آزادیی سوپر مدرنیستی است .باید دوباره چپ مارکسیستی لنینیستی عملگرا را باز سازی کرد.
۶۶۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : م. ارشک
عنوان : سئوال از نویسنده مقاله
جناب برزویه طبیب ،
شما در پاسخ به نظر من در باره نوشتار جنابعالی (از جمله) می فرمایید: "حرف من اینست که بند کردن به هاله مقدس این و آن به نفع سرمایه دار اروپایی است. اگر نبود، خانم مرکل در راهپیمایی در حمایت از راه و روش این چپ های روشنگرمنتقد سرمایه!شرکت نمیکرد...".
(اینکه در برابر "این چپ های روشنگر منتقد سرمایه" علامت تعجب یا تمسخر (!) می گذارید، فعلا بماند).
اولا، مساله بند کردن به هاله مقدس "این یا آن" نیست. صحبت مشخصا سر "بندکردن" به هاله مقدس محمد است، برای اینکه بندکردن به هاله مقدس هیچ کدام از آن یکی ها، مثلا مسیح، موسی، بودا، برهما و صدها و هزاران خدا و پیغمبر دیگر، چنین واکنشهای بربرگونه ای نمی آفریند، هرچند در میان پیروان آنها هم صدها میلیون کارگر و انسان فرودست یافت می شوند. به جمعیت یک میلیاردی هندوستان نگاه کنید. آیا اکثریت هندوی جمعیت این کشور فقیرتراست یا جمعیت کشورهای اسلامی که روی چاههای نفت نشسته اند؟
ثانیا: روشن است که این تحلیل و نتیجه گیری جنابعالی بر پایه جهان بینی مارکسیستی، مبارزه طبقاتی و ضد امپریالیستی است. ایرادی به اعتقاد به یک جهان بینی و مشاهده امورجهان از منظر آن نیست، گرچه ممکن است دیگرانی هم که مثل شما از این دیدگاه به امور می نگرند، تحلیل و نتیجه گیریی غیر از شما داشته باشند.
اما، نمی دانم می توانید اینرا قبول کنید که بعضی امور در چارچوب سنجش طبقاتی قرار نمی گیرند، بلکه فراطبقاتی، فرامذهبی، فراملی، انسانی و عام هستند. مورد راهپیمایی چند میلیونی برای قربانیان توحش و بربریت در پاریس از نظر من چنین نمونه ای است. اگر هم نمی توانید قبول کنید، مشکلی نداریم. اما، مواردی که کاربرد یکسان و عام سنجه طبقاتی برای همه پدیده های سیاسی و اجتماعی به نتیجه گیری های گمراه کننده ای می تواند بیانجامد کم نیستند. یک نمونه آشنا، و در عین حال تراژیک، موضعی است که گروههای چپ، یا گروههای عمده چپ، در زمان انقلاب در قبال آقای خمینی اتخاذ کردند و ایشان را بر اساس همان نگرش و تحلیل شما "ضدامپریالیست" و "پیشرو" معرفی کردند. راجع به اثرات یک چنین موضع گیری در افکار عمومی باتوجه به وجهه ای که نیروهای چپ در آنزمان در میان قشرهای مهمی از توده مردم داشتند، من فعلا صحبت نمی کنم. فقط اینرا می خواهم اضافه کنم که من شباهت زیادی در تحلیل و موضع گیری جنابعالی با موضع گیری آنزمان نیروهای چپ در برابر ارتجاع و توحش، می بینم. اگر اینطور نیست لطفا توضیح دهید.
۶۶۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : خنده ندارد!
عنوان : خنده ندارد!
زندانیان سیاسی را با لباس اونیفرم زندان به صفت کشیدند و به سالن ورزشی زندان برای شنیدن سخنرانی آماده کردند.
زمانی که از یکی از درها وارد سالن شدیم دهانم باز ماند ،روز محشر تداعیام شد!
از ارتفاع بالا زندانیانی را میدیدم که روی پانسمانهایشان راه میرفتند ، بعضی با کمک دیگران, پانسمانهای به خون لکه دار سرهای گیج!
در این لحظه از کنار پاسداری که به حرکت نظم میداد عبور کردم.
پاسدار :"با جدیت ،عصبانی"
چرا میخندی!، ما شهید داده ایم!
زندانی زنجیری : حق داری جای خندیدن نیست!
متاسفم که قیافهام اینطوری است!
۶۶۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : mohsen tajfar
عنوان : حرف حساب جواب ندارد
درود بر برزویه من هم شارلی نیستم اینقدر بی خود شلوغ نکنید ایشان ریشه تروریسم را نشان دادنند با منطق ...به قول قدیمی ها حرف حساب جواب ندارد ...!
۶۶۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : خ. ث.
عنوان : اختلاف نظر عادی و خوب است ...
طبیعی و عادی و خوب است که برخی چنین می بینند و برخی چنان. چه بهتر از این؟ بنده هم نظرم را عرض کردم و این نوشته را مفید تر و متفاوت تر از نوشته های «کلیشه ای» یافتم که در این روزها در رابطه با این جنایتِ بدوی به درج رسیده اند. بنده هم نه با همهی نظراتِ نویسنده موافقم و نه با همه مخالف. کلیت را موردِ قضاوتِ شخصی ام قرار دادم. باز جای بسی خوشحالی ست که دوستان با این دقت به مطالعه و گفتگو مشغولند. پس درود بر همه.
۶۶۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : تقصیر من نیست
اقای شباهنگ مینویسند
که «شارلی» شدن کار آسانی است?. این کار نیازمند تفکر و منش و شخصیتی است که در فضای فرهنگی و نظام ارزشی ویژهای آموزش دیده و پرورش یافته باشد؛ رویکرد استواری میطلبد که با هر مرجعی درافتد، به هیچ اقتدار زمینی و آسمانی تمکین نکند، عالم و آدم را به نیروی خرد و داوری خود به معارضه طلبد، از احدی حرفشنوی نداشته باشد و حتی قائم بر تفرد خویشتن، خود را مجاز بداند که خدا را از آسمان به زیرکشد و دستمایهی طنز و کاریکاتور قرار دهد.
جالب اینست که مشخصات فوق از نظر پزشکی به نوعی اختلال شخصیتی اشاره دارد که نمونه پیشرفته این اختلال ،«شخصیت انتی سوسیال» است که معمولا این افراد جانی بالفطره هستندویا مثلا حیوان ازاری را دوست دارند. فکر نمیکنم این بی انصافی در حق این روزنامه نگاران شایسته باشد . رجوع کنید به کتاب مرجع تعریف اختلالات روانی .Dsmvدر مورد اینکه تروریست ها سالها است که خنده یادشان رفته نیز نه تنها توسط من بلکه توسط اقای لوز از همکاران مجله شارلی نیز در کنفرانس مطبوعاتی بعد این واقعه بکار رفته است. رجوع کنید به تریبون زمانه.
اقای ازاد مینویسند که کجای قوانین فرانسه نوشته شده مهاجر حق تحصیل و کار ندارد واینکه اکثر تروریست های امروزی مسلمان هستند، پس یک جای کار میلنگد. کوکلکس کلان ها هم میگویند کجای قوانین امریکا نوشته شده سیاه حق تحصیل و کار ندارد، و اکثر بزهکاران امریکایی سیاهان هستند، پس یک جای کار میلنگد. من هم موافقم یک جای کار میلنگد ولی این لنگ در کسانی وجود دارد که که این بیانات تبعیض الود را عنوان میکنند
اقای امیر ایرانی از اشاره به موضوعات مختلف به صورت فشرده شاکی هستند، ولی من حداقلی از قدرت انالیز را برای خواننده اخبار روز مفروض میدانم، اینکه به فلان اقا یا خانم میگویم و ساده میگویم اینجا خروس نیست، دوباره سرک میکشد، دیگر تقصیر من نیست برزویه طبیب
۶۶۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : اختیاری
عنوان : نه در دفاع از قاتلین
آنچنان که من می فهمم کشتار و خودکشی آن بیست نفر در دو سوی «جنگ تمدن ها» اتفاق افتاده و به آبیاری هرچه بیشتر وحدت مقدس در هر دو سوی انسانسوزی حاضر خواهد انجامید.
اما اگر ما نخواهیم هیزم بیار معرکه کشتار انسان در خدمت سیادت ارتجاع و سرمایه بشویم آنگاه باید راهی برای برون رفت از این شرایط ضدانسانی بجوییم. خوشبختانه برای اینکار راه دوری نباید رفت، فقط بررسی برخی آمار و ارقام جامعه غرب ما را به سوی یک راه حل انسانی رهنمون می شود. برای مثال در کشور فرانسه:
- نرخ بیکاری متخصصین فرانسوی الاصل تقریباً ۵
- نرخ بیکاری متخصصین مسلمان/آفریقایی الاصل تقریباً ۲۵ بله ۲۵
- نرخ بیکاری عمومی مسلمانان فرانسه تقریباً ۱۵
- جمعیت مسلمان کشور فرانسه تقریباً ۱۰
- جمعیت مسلمان زندانهای فرانسه تقریباً ۶۰ بله ۶۰
با مختصری عنایت به موضوع روشن می شود؛انسانی که در چنین جامعه ای بدنیاآمده و باید با چنین تبعیضی زندگی کند، اگر در اوج ناآگاهی اجباری حاصله ، معتاد و دزد و اخته نشده باشد در آستانه سی سالگی تبدیل به یک بمب متحرک شده که فکر می کند باید در خاورمیانه و یا غرب به این زندگی نکبت بار خاتمه داده! و در متن «جنگ تمدن ها» هرچه بیشتر به پیرامون خود ضرر و زیان برساند.
همانطور که می بینیم ساده ترین راه حل عدم تولید داعش و القاعده و نیز از بین بردن تبعیضات برشمرده در بالا بخصوص در سرزمینهای غربیست، اما رهبران و ازمابهتران حاکم برجهان ترجیح داده اند که در «وحدت مقدس» با نتانیابوها و بوش ها و بلرها و ژندارم و پلیس و ارتش و توپ و تانک و مسلسل فرزندان خدایان کهتر را از صورت مسئله حذف کنند! کاری که در تمام دوران استعمار انجام دادند تا همه ما را به نقطه کنونی رسانید …..
بگمان من آنچنان که از قرائن موجود بر می آید؛ تا سرمایه امپریالیستی بر جهان ما حاکم است خونهای زیادی بر نطع «جنگ تمدن ها» ریخته خواهد شد و بهای گزاف آنرا مردم عادی بعنوان مرغ عزا و عروسی خواهند پرداخت….. افسوس و هزار افسوس!
۶۶۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : آرش آزاد
عنوان : سفسطه!
"من نمی دانم این چه روزنامه نگاری مترقی و این چه دفاع از ازادی بیانی است اگر کسی در شرایط جمهوری اسلامی به استهزای مقدسات بهایی ها بپردازد"
سفسطه مطلق!.......کجای قوانین فرانسه نوشته شده یا کدام تریبون رسمی اعلام کرده که مهاجر مسلمان "شهروند" محسوب نمی شود و حق تحصیل و کار ندارد؟!....کجا در جمهوری اسلامی کسی جرات می کند در برابر استهزاء مقدسات بهاییان، مقدسات اسلام یا حتی دیگر ادیان رسمی را به سخره بگیرد؟......شارلی ابدو و امثالهم کدام بخش جامعه را از تیغ انتقاد و تمسخر مصون نگه داشتند؟.....قیاس مع الفارق شنیده بودم ولی به این بزرگی ندیده بودم!
"ایده ترور و ایده تمامیت خواهی مختص اسلام نیست."
البته که نیست و البته که همه مسلمانها تروریست نیستند. ولی اکثریت قریب به اتفاق تروریست های امروزی مسلمان هستند...و این یعنی یک جای کار می لنگد!....چرا از بین این همه کلوشارد و محروم در جامعه فرانسه فقط مسلمان مهاجر دست به اسلحه می برد؟ آن هم نه علیه فلان نهاد ثروت و قدرت بلکه علیه روزنامه نگار؟ چون دینش به او می گوید اینجا که تو هستی سرزمین کفار است که به یاری خدا به تو به ارث خواهد رسید....پس هرکه علیه این باور ایستاده را به جهنم بفرست.
"روزنامه نگاری مترقی، فراهم کردن صدایی برای بی صدایان است، نه چیزی دیگر."
مترقی هم از آن دست واژه هاست که کمونیست ها موفق شده اند با استفاده بیجا و باجا از آن تبدیلش کنند به قاب دستمال....اصولا یکی از هنرهای آدم های ایدئولویک از معنی تهی کردن واژه هاست.
تمسخر مقدسات مذهبی همانقدر به آزادی بیان مربوط است که تمسخر سرمایه دار شکم گنده یا تمسخر سیبیل استالین. هر گونه حد و مرز تعیین کردن باخط کش مترقی و متعالی و و امثالهم معنایی جز بی اعتقادی به آزادی بیان ندارد
"این کشورهای غربی هستند که به علت این جهانی شدن امور، دچار بحران هستند، زیرا دیگر نمیتوانند جنگ فرقه ها را در بغداد و پیشاور، محدود کنند، و دامنه این جنگ به پاریس و لندن نیز رسیده است. "
فارغ از ذوق زدگی سرکار باید گفت اینها همه گذرا است و سرنوشت تروریسم بنیادگرای اسلامی در اروپا بهتر از سرنوشت تروریسم بنیادگرای چپ یعنی بریگادهای سرخ دهه ۷۰ و ۸۰ نخواهد بود
۶۶۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : شهاب شباهنگ
عنوان : «شارلی» شدن را آسان نپنداریم!
بهترین جملهی این مقاله در عنوان آن آمده است، در جایی که نویسنده میگوید: «من شارلی نیستم». متاسفانه جملهی پیرو که میگوید: «زیرا سالهاست که خنده یادم رفته»، کار را خراب کرده است. چرا که نویسنده این پنداشت خود را به خواننده نیز القا میکند که اگر آدمی عبوس نبود و در سالهای گذشته چند بار به طنز و کاریکاتور دربارهی پیامبران و قدیسان خندیده بود، الان به آسانی میتوانست «شارلی» باشد؛ درست مانند ایرانیانی که در روزهای اخیر امر به آنان مشتبه شد و ـ البته در همبستگی با قربانیان این جنایت ـ یکصدا فریاد زدند: «ما شارلی هستیم»! ولی خطای بزرگی است اگر ما تصور کنیم که «شارلی» شدن کار آسانی است. این کار نیازمند تفکر و منش و شخصیتی است که در فضای فرهنگی و نظام ارزشی ویژهای آموزش دیده و پرورش یافته باشد؛ رویکرد استواری میطلبد که با هر مرجعی درافتد، به هیچ اقتدار زمینی و آسمانی تمکین نکند، عالم و آدم را به نیروی خرد و داوری خود به معارضه طلبد، از احدی حرفشنوی نداشته باشد و حتی قائم بر تفرد خویشتن، خود را مجاز بداند که خدا را از آسمان به زیر کشد و دستمایهی طنز و کاریکاتور قرار دهد. اینها چیزهایی است برای ما بیگانه و رویاهایی است دستنیافتنی. فرهنگ «عاشورایی» ما نازاتر از آن است که اساسا بتواند در زهدان خود «شارلی» بپرورد و اگر خیلی زور بزند حداکثر چند تا «مسعود بهنود» به جامعه عرضه خواهد کرد! در واقع ما ایرانیان باید واقعبینانه بپذیریم و صادقانه اعتراف کنیم که هیچ سنخیتی با «شارلی» نداریم؛ که اگر داشتیم کشورمان دچار این فلاکت و وضع رقتبار نبود!
۶۶۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|