از : اصغر ایزدی
عنوان : یک شهادت
به عنوان یک چریک فدائی خلق زندانی دهه ۵۰ شهادت می دهم که فرخ نگهدار به خاطر آن که در مبارزه چریکی شرکت نکند می خواسته به افغانستان برود و دستگیر می شود. به همین خاطر در زندان و درمیان رفقای زندانی چریک فدائی خلق منزلتی نداشت. فرخ نگهدار در زندان از افراد اصلی تشکیلات فدائی طرفدار رفیق بیژن جزنی نبود. هسته اصلی این تشکیلات، که جدا از روابط طرفداران خط رفیق مسعود احمدزاده بودند، شامل رفقا: مهران شهاب الدین، پرویز نویدی و جمشید طاهری پور بود. پیرامون این هسته رفقای بسیاری بودند که رفیق بیژن چه مستقیم و چه از طریق این هسته با آنها مرتبط می شد. فرخ نگهدار در حاشیه این تشکیلات قرار داشت. رفیق پرویز نویدی از جمله کسانی است که هم به خاطر رابطه ویژه ای که با رفیق جزنی داشت و هم به خاطر یک عضو اصلی از تشکیلات چریک های فدائی خلق طرفدار خط جزنی در زندان، بیش از هر فرد دیگر صلاحیت دارد که در مورد نظر و رابطه رفیق جزنی با فرخ نگهدار و چگونگی رابطه این تشکیلات با فرخ نگهدار شهادت دهد.
۶۷٨۵٨ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : کیا
عنوان : چون صحبت بیژن است!
معضل چپ ظاهراً آقای نگهدار شده است!
آقای نگهدار ،لطفا بیا به میدان و مشکل را حل کن ، تا چپ بالاخره به مساله اصلی اش بپردازد!
۶۷٨۵۰ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : ایرج مصداقی
عنوان : چه کسی «چپ ستیز» است
و اما در مورد «چپ ستیزی» بایستی به یاد آقای اللهیاری بیاورم که ظاهراً به خاطر گذشت سالیان دچار فراموشی شدهاند که جریان متبوع ایشان در دههی ۶۰ تقریباً به دشمنی با همهی چپ ایران به جز حزب توده برخاسته بود و به تصدیق نشریهی رسمی این سازمان ، اعضای آن در کنار حزب توده علیه «اتحادیه کمونیستها» که نمیتوان مدعی شد بخشی از چپ ایران نبوده سلاح در دست گرفتند. چنانچه مایل باشند میتوانم دشمنی عجیب فدائیان اکثریت با «اقلیت»، همهی خط ۳ ایران، «مائوئیستها» و حتی جریانهای منطقهای مانند کومله و دمکرات و ... را با ذکر سند و مدرک بیاورم.
بعید میدانم هیچ انسان هوشمندی فرخ نگهدار را نماد چپ ایران بداند و روشنگری در مورد چهرهی او را «چپستیزی» بخواند.
۶۷٨۴٨ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : masoud memar
عنوان : تخطئه شخصیتی کمبود توان در تحلیل سیاسی را جبران نمیکند
آقای مصداقی نقدی از جنبش چپ نکرده است . خواسته است فرخ نگهدار را به عنوان یک شیاد و دروغگو و ترسو و گریزان از نبردمعرفی کند اما تنها اسنادش از مصاحبه ها و گفتار خود فرخ نگهدار و تحلیل و بررسی آنها توسط خود است ٬ اینکه گفتگوی حمید اشرف با فرخ نگهدار بنابه تحلیل و برداشت کسی اینگونه میتوانست باشد یا نباشد و تناقض در تاریخ ملاقات یا نداشتن عضویت هیچکدام را نمیتوان بعنوان سند شناخت . سازمان از ۱۹ بهمن ۴۹ تا انقلاب ۵۷ کارنامه دارد از سیاهکل تا حمله به بانک از ترور عوامل حکومتی تا دیالوگ با مجاهدین و غیرو . اما بقول خود آقای مصداقی ایده اکثریت یکشبه در فرخ نگهدار بوجود نیامد و باید گفت که رد مبارزه مسلحانه یک تصمیم شخصی نبوده است بلکه دیدگاهی بود که اکثریت سازمان سازمان اکثریت را تشکیل داد نه نشست و برخاست نگهدار با عموئی . برداشت من اینست که اگر بدلایلی فرخ نگهدار در زندان نبود و در حمله ساواک به خانه های تیمی ٬ فرخ نگهدار ( فرَار از نبرد و صنفی کار و شیاد و ترسو ی مطلوب آقای مصداقی ) بدون مقاومت و در حین فرار از صحنه مورد اصابت گلوله قرار میگرفت و حمید اشرف نیز از حمله ساواک جان سالم بدر میبرد و امروز با بازنگری در افکار خود مانند فرخ نگهدار فکر و عمل میکرد . در محتوی و بینش و نگارش آقای مصداقی هیچ تغییری دیده نمیشد فقط جای اسامی عوض میشد فرخ نگهدار میشد مبارز راستین جانباخته و رهرو مبارزه مسلحلانه و نه بچه مدرسه ای غیرعضو و حمید اشرف میشد خائن و منحرف کننده مبارزه و شیاد . مشکل شما با دیدگاه و سیاستورزی فرخ نگهدار است و حق شماست که تحلیل خود را ارائه دهید . زیاد هم از جوانان و روشنفکران صادقی که زمانی کاری را ضروری یافتند و صادقانه عمل کردند با ساختن بت از ایشان ٬ دگراندیشان را در صف مقابل آنها قرار ندهید چه بسا زنده یاد جزنی و پویان نیز شاید امروز زیر تیغ شما میرفتند .
۶۷٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : روزبه زرین
عنوان : چه اهمیتی دارد؟
آیا اهمیتی دارد اگر فرخ نگهدار تاریخ سراسر جعلی ارائه داده باشد ؟ چه فرقی می کند؟ اگر غرض این بوده است که تاریخ سیاسی درستی به ثبت برسد که خوب می دانیم او در زندان بود و در تمام سالهای فعالیت های چریک ها نه در خانه های تیمی بوده است و نه در عملیات مسلحانه شرکتی داشته است. بهرحال بعد از آزادی از زندان او همفکرانش توانستند رهبری یک سازمان کوچک چریکی را بدست بگیرند و به دلائل مختلف آن سازمان کوچک چریکی به یک سازمان وسیع سیاسی تبدیل شد. فرخ نگهدار و دوستانش در رهبری این سازمان سیاست حمایت از رژیم و خمینی را اتخاذ کردند و بعد از چند سال نتیجه حمایت آنها نتوانست از تعقیب و دستگیری و اعدام بسیاری از اعضا سازمان بعدی آنها یعنی سازمان اکثریت جلوگیری کند. در همان زمان که فرخ نگهدار به رهبری این سازمان راه یافت شاهد بودیم که اشرف دهقانی و محمد حرمتی پور این رهبری را اپورتونیست خوانده و از آن جدا شدند و جریان چریک های فدایی خلق را ادامه دادند اما نتوانستند به یک سازمان بزرگ سیاسی تبدیل شوند که به دلایل شرایط زمانی بود که التزام می کرد مبارزه علنی سیاسی باشد نه مخفی کاری و خانه های تیمی. در همان زمان بقایای مذهبی مجاهدین که در زندان بودند بعد از آزادی سازمان مجاهدین خلق مذهبی را بازسازی کرده و بزرگترین سازمان سیاسی ایران را بوجود آوردند. بخش مارکسیستی سازمان مجاهدین که بعد ها به چند سازمان سیاسی دیگر از جمله پیکار و آرمان و رزمندگان تبدیل شدند در مقایسه کوچکتر از بخش مذهبی شدند که بعد از سال ۱۳۵۴ عملا در خارج از زندان وجود خارجی نداشت.
فعالین مجاهدین خلق نیز به مبارزه سیاسی روی آوردند و در ماههای اول قدرت گیری رژیم اسلامی به مراتب تلاش کردند با خمینی سازش کنند که او آنها را طرد کرد. شاید به جرات بتوان گفت که به غیر از همفکران اشرف دهقانی بقیه نیروهای سیاسی به مبارزه سیاسی روی آوردند. بعد از یورش رژیم برای نابودی سازمان های سیاسی سازمان آقای نگهدار به حمایت از رژیم پرداخت و همراه با حزب توده از سرکوب بقیه نیروهای سیاسی حمایت کردند. بقیه از جمله مجاهدین و اقلیت و پیکار و ... نیز بیرحمانه سرکوب و اعضا و هواداران آنها اعدام شدند. خوب می دانیم که رژیم کمی بعد به سراغ حزب توده و سازمان اکثریت نیز رفت و تمام آن حمایت های بلاعوض کار به جای نبرد.
کارنامه سیاسی فرخ نگهدار به اعتقاد بسیاری از فعالین سیاسی غلط و چه بسا بدتر از آن بود که هرگز جبهه مشترکی بین او و همفکرانش با بقیه اپوزیسیون چپ بوجود آید اما او نماینده یک دیدگاه طبقاتی بود که موفقیت خود را در چانه زنی با رژیم تازه برپا دید و چه بسا هنوز نیز امید به اصلاح همین رژیم دارد.
حملات شخصی و موشکافانه به او و مطرح کردن مواردی که هیچ اهمیتی ندارند کمکی نه به تاریخ سیاسی می کند و نه به آگاهی فعالین سیاسی کمی خواهد کرد.
۶۷٨۴٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴
|
از : ایرج مصداقی
عنوان : شرم احساسی است انقلابی
وقتی آقای اللهیاری در اظهار نظری سخیف ودور از واقعیت مدعی میشود: «نویسنده و هوادارانش فقط می خواهند برای توجیه سرکوب و شکست تمام نحله ها توسط «دین سیاسی » و فاجعه ای که در میهن ما رخ داده است . خود را و فقط «خود » به اصطلاح تبرئه کنند.» تنها و تنها بایستی به یاد ایشان بیاورم که «شرم احساسی انقلابی است» .
و به خاطرشان بیاورم که نشریهای که نام «فدایی» را یدک میکشید در مرداد ۶۰ در دفاع از «اعترافات اجباری» صفحه سیاه میکرد و مینوشت:«ضدانقلاب مذبوحانه میکوشد اینطور وانمود کند که فشار در زندانها چنان بالا است که تقریبا هیچ کس را یارای مقاومت نیست. این حرف یک یاوهی ابلهانه است. ... توسل به بهانه فشار فقط برای فرار از پاسخگویی جدی و علمی به مسأله است.»
و با خیرهسری رژیم را به سرکوب هرچه بیرحمانهتر خوانده و مینوشتند: «سرکوب قاطع تروریستهایی که با اعمال جنایتکارانهی خود نابودی انقلاب را طلب میکردند یک ضرورت مبرم بود. هر نوع تردید در این زمینه مسلماً به سود ضدانقلاب تمام میشد. نیروهای انقلابی میبایستی ضمن خویشتن داری و پرهیز از سراسیمهگی و شتابزدگی شرکت کنندگان مستقیم در عملیات تخریب و ترور را با قاطعیت تمام سرکوب نمایند. آری این انقلاب است که در جریان بالندگی ناخالصیها را به دور میریزد و خائنین را در زیر گامهای سنگین و استوار خود له میکند.»
یا که به هوادارانشان هشدار میدادند که مبادا برق بیرحمی رژیم در اعدام دختران و پسران آنها را بگیرد و در دفاع از رژیم خونریز کم مایه بگذارند: «قبل از این که به مسئلهی اعدام تعدادی از دختران و پسران جوان توسط دادگاه انقلاب بپردازیم لازم است اول به عوامل و شرایط به وجود آورنده این قبیل خشونتها توجه کنیم و مسئله را نه صرفا از جنبه عاطفی و اخلاقی- که به نوبه خود حائز اهمیت است- آنچنان که ضد انقلاب سعی در عمده کردن آن دارد، بلکه از زاویهی مصالح و منافع انقلاب بررسی کنیم. هواداران سازمان در موقعیت خطیر کنونی باید وظایف خود را هوشیارانهتر و قاطعانهتر از پیش انجام دهند. افشای دسیسههای ضد انقلاب و شناساندن سیاستهای ضد انقلابی گروهکها در محیط کار و در میان خانوادهها و در هر کجا که توده حضور دارند جزو وظایف مبرم هواداران مبارزه است.
آقای اللهیاری اجازه دهید نسل جان به در برده از کشتارهای دههی ۶۰ نقاب در خاک کشند بعد این ادعاها را مطرح کنید.
۶۷٨۴۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴
|
از : ایرج مصداقی
عنوان : چه کسی برای «دین سیاسی» سینه میزند
نمیدانم بر جهل آقای اصغر اللهیاری بایستی گریست یا خندید؟ هنگامیکه من و امثال من در زیر سختترین شکنجهها بودیم ایشان به دنبال «شکوفایی جمهوری اسلامی» و «دین سیاسی» بودند و در این راه از هیچ زشتیای فروگذار نکردند. بخشی از آن را آقای بهزاد کریمی به درستی اشاره کردند و از قربانیان آن همه سیاهکاری رسما پوزش خواستند.
خنده دار نیست ایشان من را کسی معرفی میکند که از «دین سیاسی» ام رانده شدهام و همزمان سنگ فرخ نگهدار را به سینه میند که همین امروز یار غارش عطاءالله مهاجرانی وزیر دولت «اسلامی» است و ناشر افکارش سایت «دینداران» جرس که نیاز به معرفی گردانندگانش نیست.
سنگ کسی را به سینه میزند که برای ولی فقیه «امالقرای» اسلامی نامه مینویسد و به او مشاوره میدهد و افتخار میکند که متحدانش «دینداران سیاسی» خط امامی هستند که نقش اساسی در کشتار و سرکوب دههی ۶۰ داشتند.
در حالی که من کتاب «دوزخ روی زمین» را نوشتم و ریشههای ایدئولوژیک شکنجه و سرکوب را تشریح کردم و بخشی از آن تحت نام «مذهب در خدمت شکنجه و کشتار» در نشریهی «آرش» منتشر شد و در آدرس زیر میتوانید ملاحظه کنید:
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-۱۵۱۰۹.html
و در هفتههای اخیر مقالهی «کشتار وحشیانه با استناد به آیات قرآن و سنت» را منتشر کردم و در آن به صراحت نوشتم «مبارزه مکتبی هر نوعش میتواند به فاجعه ختم شود. در این نوع مبارزه وقتی پای مذهب به میان می آید این خطر دوچندان میشود و «اسلام سیاسی» خطرناکترین نوع آن در دنیای معاصر است. »
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-۶۸۴۸۹.html
آقای اصغر اللهیاری از سازمانی میآید که در مرداد ۶۰ و در بحبوحهی اعدامها در حالی که در نماز جمعه یک دم شعار اعدام زندانی سیاسی قطع نمیشد از «نقش بسیج کننده و وحدتآفرین» نماز جمعه میگفتند و به نقش نماز جمعه در «تشکل و بیداری زنان محروم و زحمتکش میهنمان» اشاره میکردند و از نماز جمعه به عنوان یکی از «آیینهای بسیار قدیمی وسنتی مسلمانان انقلابی و خروشان» نام میبردند.
آقای اصغر اللهیاری از سازمانی میآید که در مرداد ۶۰ و در بحبوحهی اعدامها در حالی که در نماز جمعه یک دم شعار اعدام زندانی سیاسی قطع نمیشد از «نقش بسیج کننده و وحدتآفرین» نماز جمعه میگفتند و به نقش نماز جمعه در «تشکل و بیداری زنان محروم و زحمتکش میهنمان» اشاره میکردند و از نماز جمعه به عنوان یکی از «آیینهای بسیار قدیمی وسنتی مسلمانان انقلابی و خروشان» نام میبردند.
۶۷٨٣۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴
|
از : علی راد
عنوان : چرا یک مجاهد بر علیه یک فدائی می نویسد؟
بنا ندارم از فرخ نگهدار دفاع کنم .همچنین بنا ندارم جزئیات بررسی موشکافانه مصداقی را تائید یا رد کنم . نگهدار یک فدائی شناسنامه دار است . حداقل ۳ سال در ارتباط با گروه جزنی گرفتار بوده و ۵ سال نیز بخاطر ترس خودش از مبارزه در زندان مانده و بهر روشی در سالهای ابتدای انقلاب ۵۷ در بالاترین سطح سازمان فدائی مسئولیت داشته . اگر او خطائی مرتکب شده وظیفه همرزمان و فدائیانی ست که با او زیستند و اورا گماشتند و اورا برکنار کردند . چرا مصداقی جوان مجاهد چنین موشکافی می کند و سنگ جزنی و اشرف را به سینه می زند ؟من با بسیاری از مجاهدین زندگی کرده ام . ساختار سازمان مجاهدین همان ساختاری ست که وزارت اطلاعات برپایه ان شکل گرفته . ملغمه ای از عملگرائی و سوداگری سیاسی . حتی پیکار نیز از همین ساختار برخوردار است . این ویژه گی مذهب سیاسی ست . نمونه هایش بر سر خود مصداقی هم امده . اما چرا مصداقی وارد این دعوای درونی شده تنها می تواند به یک نقطه معطوف باشد . اثر سیاسی جریان فدائی و چپ از یکطرف و نگهدار از طرف دیگر . انچه در صحنه سیاسی نمود واضح دارد بی اعتباری مذهبیون سیاسی است . حتی چپهای مذهبی گسسته از حکومت هم به سکولاریسم رو اورده اند . پس برای ادامه حیات سیاسی باید راهی جست و چه راهی اسانتر از وارد شدن به بازی معتبر جاری و اتفاقا بازی در وسط میدان دعوای داخلی چپ . وقتی تقی شهرام بازداشت شد حکومت تازه نفس لوای شریف واقفی را بر سر کشید و فریاد خونخواهی سرداد ولی مجاهدین هرگز لب به شکایت بر علیه شهرام نگشودند . رفیق عزیز فواد تابان می تواند نگهدار را به سیخ نقد و محاکمه بکشد اما تنها در درون جنبش چپ . و این دعوا اعتباری برای مصداقی ببار نمی اورد و اورا به بازیگر اصلی این میدان بدل نمی کند . نگهدار حداکثر تلاش کرده اشتباهات دهه ۶۰ را با بزرگنمائی خودش و طبیعی جلوه دادن مسیر توده ای شدن سازمان بپوشاند . اما این چه دخلی به مصداقی دارد . مصداقی حق دارد نگاه سیاسی نگهدار ویا هر کس دیگری را با دقت خاص خودش نقد کند ولی حق ندارد وارد دعوائی شود که هیچگاه نه سرپیازش بوده نه ته ان . بسیاری از منتقدینی که اسیبهای ان تصمیم مهم در دهه ۶۰ را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند و کتکش را خورده اند هیئت منصفه - قاضی و دادستانهای قدرتمندی هستند که نه نگهدار که همه تصمیم گیرندگان را می توانند به محکه بکشانند .تصور می کنم با این مقاله باب حرمت شکنی در ساختار جنبش چپ نیز به یک روال بدل شود کاری که تاکنون سابقه ای جریانی نداشته است . نگهدار باید به خود و همرزمانش توضیح دهد اما این امر دخلی به دیگران ندارد . جنبش نوین چپ هم از کهنه سربازهای حزب توده و هم از مجاهدین شرمنده فاصله ای بس بعید دارد و کارنامه اش پاکیزه تر از انست که اینان به داوری فدائیان بنشینند .
۶۷٨٣٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴
|
از : آرمان
عنوان : گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل
خانم ملیحه محمدی از وابستگان به سازمان اکثریت نوشته اند که :
"با خواندن این نوشته جناب مصداقی هر خواننده ای متوجه می شود که فرخ نگهدار از قدیمی ترین یاران بیژن جزنی بوده است و اینکه بیژن در سال ۴۶ وقتی که فرخ بیست ساله است، او را « فرخ صنفی» می خوانده، جایگاهی نیست که هر مبارزی در آن زمان می توانسته داشته باشد."
خانم محمدی به خوبی می دانند که ممکن است با کسی یا کسانی در مقطع زمانی همفکر و حتی از "قدیمی ترین یاران" بود اما با توجه به موضع سیاسی همان یاران سابق چه بسا به دشمنان تبدیل شوند همانگونه که سازمان اکثریت که خانم محمدی نیز از اعضای آن بودند بعد از انشعاب سازمان چریکهای فدایی خلق به اکثریت و اقلیت بارها در نکوهش یاران اقلیتی و بقیه مخالفین رژیم صفحات نشریه شان را سیاه کردند. آیا فراموش کردید که به مرحوم قاسملو که زمانی از یاران محسوب می شدند انواع تهمت ها زدند!
اینکه در زمانی شاید تعدادی از اکثریتی ها از جمله فرخ نگهدار خود را از یاران جزنی و حمید اشرف می دانستند مطمنا با تغیر مواضع آنها و حمایت بی دریغ آنها از رژیم آدمکشان دیگر نمی توانستند خود را وفادار به آرمانهای اولیه سازمان دانست و هر کودک سیاسی نیز قادر است این را تشخیص بدهد که دیگر با هیچ معیاری نمی توان از یاری سیاسی نام برد. شاید اگر جزنی زنده می ماند یک تغیر بنیادی می کرد و برخلاف برخورد سردی که با مرتجعین اسلامی در زندان داشت او نیز به شکوفایی سیاسی می رسید و به همان نتیجه می رسید که سازمان اکثریت رسید و مرتجعین جانی را دمکرات های انقلابی ارزیابی کردند اما باور کردن این خیلی سخت است زیرا به قول دیگر فعالین سیاسی او اعتمادی به این جماعت دین فروش نداشت.
در رابطه با حمید اشرف نیز که شواهد گویا تر از آن است که هیچ قرابتی بین روش مبارزاتی او و رهبران بعدی سازمان اکثریت بتوان پیدا کرد. موضوع فقط مبارزه مسلحانه نبود چرا که سازمان دیگر چریکی یعنی مجاهدین خلق نیز که بعد از سال ۵۴ تقریبا به کل مارکسیست شده بودند بعد از نقد مشی چریکی و کنار گذاشتن آن شیوه مبارزه و جایگزینی مبارزه سیاسی به جای آن باز نیز مرزبندی مشخصی با مرتجعین اسلامی داشتند و در هیچ زمانی آنها را "دمکرات انقلابی" ارزیابی نکردند!
واقعیت این است که دوستی سابق با جزنی و یا حمید اشرف نمی تواند و نباید منبع کسب اعتبار سیاسی برای افرادی باشد که بعد از به قدرت گرفتن مرتجعین اسلامی در مقابل تمام آرمانهای سابق قرار گرفتند.
واقعیت آن است که بیژن جزنی از حزب توده شروع کرد و بعد از آن آگاهانه جدا شده و سازمان مستقل سیاسی خود را به همراه یاران انقلابی تشگیل داد اما فرخ نگهدار و یاران او در سازمان اکثریت از حمایت از یک سازمان مستقل انقلابی شروع کردند و تا ذوب در حزب توده پیش رفتند و به گفته خودشان در "خط امام خمینی" از سیاست های جنایتکاران رژیم جانانه دفاع کردند. نگهدار حتی اگر زمانی هم از یاران نزدیک جزنی و دوست نوجوانی و جوانی حمید اشرف بوده باشد مطمنا در دوران سرکوب رژیم از آرمانهای آنها فرسنگ ها فاصله گرفته بود!
۶۷٨٣۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : ایشان انسانی خالی از تعصبات کور و بی معناست
دانشجوی تاریخ گرامی، آنچه که از یادداشت نظر شما درک می کنم، این است که شما با جنبش فدائی و شاخه اکثریتِ آن مشکل نداشته، و مشکل شما خط و مشی و نیز تاریخ گویی آقای فرخ نگهدار است
اگر به اسناد منتشره از جلسات، پلنومها و کنگره های مختلف و گاها مشترک شاخه های مختلف جنبش فدائی مراجعه کنی، آنجا به عینه شاهد خواهی بود، که خودِ اعضای جنبش فدائی به تفصیل سیاستها و روشهای جنبش فدائی را در قبل و بعد از بهمن ۵۷ مورد نقد و بررسی قرار داده و این بررسی ها همچنان ادامه دارد
در باره تاریخ نویسی منتسب به آقای فرخ نگهدار هم، از جایی که انسانِ زنده محتاج وصی نیست، اگر آقای فرخ نگهدار لازم ببیند، به یقین، به غوغاهای ایجاد شده پیرامون تاریخ گویی شفاهیش عکس العملی در خور و شایسته نشان خواهد داد
در خاتمه سخنم لازم می بینم، که بنویسم، که آقای فرخ نگهدار علیرغم تمامی کوششها و تلاشهای قابل تحسینش، فقط یک انسان است. و هر انسانی نقاط ضعف و قدرت خود را داشته و نمیتواند بَری از اشتباه باشد
با آنکه هرگز با آقای فرخ نگهدار سخن و صحبتی رو در رو نداشته، و گاها با برخی دیدگاههایش اختلاف نظر دارم، اما نوشته ها و مسیر حرکتش نشان می دهد، که ایشان انسانی خالی از تعصبات کور و بی معناست
۶۷٨۲۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۴
|