از : ح-الف از ایران
عنوان : جنگ هفتاد و دو ملت
جنگ هفتاد ودو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
یکی بگوید کدام جریان سیاسی پس از انقلاب خطاهای فاحش سیاسی نداشته است؟
یکی بگوید کدامین خطا از کدامین سازمان ضربات مهلک را به مردم زد و جنگ خیابانی براه انداخت ؟
یکی بگوید این انقلابی که بنا به قول عده ای دزدیده شد چرا به وجود آمد ؟
یکی بگوید چه کسانی در صف دشمن مهاجم که هشت سال جنگ را به مردم ما تحمیل کرد ، قرار گرفتند وچرا ؟
یکی بگوید چه شده که سلطنت طلبان بیژن کش و دشمن مردم چرا امروز در کنار منتقدین بی انصاف و سازمانگران ترور های خیابانی علیه سازمان سیاسی معینی قلم فرسایی می کنند؟
یکی بگوید چرا امروز به جای پرداختن به اساسی ترین مشکلات مردم به ویژه تهیدستان و کارگران و زحمتکشان برخورد های سیاسی حول شخصیت های خاص و به قصد انتقام جویی از آنها خط و نشانه ای شده است؟
یکی بگوید چرا اخبار روز و برخی دیگر از رسانه های اینتر نتی در عمده و فرعی کردن موضوعات تا این اندازه ناتوان است که همواره عناوینی را برمی گزیند که جز تفرقه بین اپوزیسیون و آرامش برای رژیم جمهوری اسلامی چیزی را نمی آفریند ؟
یکی بگوید جای مصاحبه های کارگری با اخبار روز کجاست و چرا اساسی ترین مشکلات کارگری و گره های باز ناشده در این عرصه از دید اخبار روز پنهان است؟
یکی بگوید امپریالیسم ، ارتجاع داخلی و ارتجاع منطقه در اندیشه چیستند که چنین در منطقه جنگ افروزی می کنند ؟
یکی بگوید سرنوشت این مردم ستمدیده پس از تفاهم و توافق چه خواهد شد؟
یکی بگوید آیا باز هم پس از آنکه عروس دیپلماسی به حجله خواهد شد آیا باز هم مرغ قربانی این وصلت نامبارک، نیروهای چپ و مترقی خواهند بود و اگر چنین است که بعید نیست چه باید کرد؟
یکی بگوید طرح و برنامه این همه مدعی که از بیکاری چون سلمانی ها به کار تراشیدن سر یکدگرند برای روز های بد آینده ایران و مردم زحمتکش آن چیست ؟
هزاران سوال و هزاران موضوع برای نقد و بررسی وجود دارد اما تاسف بار است که چون تا نوک بینی مان را بیشتر نمی بینیم ره افسانه می زنیم
هزاران حرف حساب ناگفته وجود دارد اما دریغ که مشتی روشنفکر دور از درد مردم و سر در گم در پی نقش ایوانند
ایکاش میشد باور کنیم آینده منتظر تصمیم ما برای تسویه حساب با گذشته نمی ماند
۶٨۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : علی اردلان
عنوان : نگهداریسم
به اعتقادمن جمهوری اسلامی دنبالهی رژیم شاه درپروژه سرکوب چپ واتمام جنگ سرد به نفع غرب بود.ازآنجائیکه رادیکالیسم اسلامی،در دهه پنجاه،بدیل رژیم فرتوت شاه محسوب میگردید(ازنظرغربی ها)لازم بودکه به سرعت عناصر خطرناکی مثل جزنی و حمید اشرف از بین میرفتندو درحزب توده هم ایرج اسکندری تیزهوش جای خودرا به فردی نظیرکیانوری میداد.دیدیم که کیانوری چه کردوسازمان چریک هابدون رهبران واقعیش به چه راهی کشیده شد(البته سلطانپور را که ازدستشان دررفته بود بلافاصله بعداز انقلاب ازبین بردند). این ازاهمیت رهبران جریانات عمده چپ درحول وحوش انقلاب.اماسخن اصلی من دررابطه با امروز است.آقای نگهدار ودوستانش خودرا رفرمیست میدانند.که بسیارخوب هم هست.اماسئوال اصلی اینست که آیا مگرشما خودرا پایبنددموکراسی نمیدانید؟به اصول حقوق بشرمعتقدنیستید؟پس چراخودرا درصف نخست حمایت از اصلاح طلبان حکومتی قرارداده اید؟ودرجریان هر رای گیری فرمایشی،هواداران سازمان خودرا دعوت به مشارکت مینمائید؟یعنی شما بااینهمه سابقه سیاسی نمیدانید انتخابات درجمهوری اسلامی آزاد نیست وصد البته فرمایشی ست ودعوت دیگران به رای دادن درچنین انتخاباتی ،خیانت به مردم ،به دموکراسی وبه اپوزیسیون است.آیاشما نمی دانیدبزرگترین سلاح مردم ایران برای مبارزه با استبداد دینی،درشرایط کنونی،تحریم انتخابات است.واقعا چه زمانی میخواهید سمبل آزادیخواهی برای هوداران خودباشید؟اگر واقعا اینها را میدانیدوباز میخواهید به همان راه گذشته ادامه دهید،پس شماهیچگاه نمی توانید بیژن باشید(چون فاقد صداقتید)واگر این اصول بدیهی رانمی دانید،توصیه میکنم به علت کهولت سن ازکار سیاسی کناربکشید.
۶٨۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : زندانی زنجیری
عنوان : مناظره اینترنتی!
این اتفاق"مناظره اینترنتی" به نظر مهم میرسد من گزینهها و سناریوهایی را برای خود تصور کردم!
۱.بازجوئی مدررن اینترنتی گلوبال " حاکمیت " ،که در جهت ترور شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون و اختلاف اندازی در اپوزیسیون خدمت میکند.
در صورتی که این شق واقیعت باشد میتوان ترس حاکمیت را جهت یابی کرد!
قابل تصور هم است، که شخصیتهایی چون عموئی و حتا کیانوری هدفهای بعدی باشند.
۲.تحقیق تاریخی.
میتوان این گزینه را در نظر گرفت که عدهای به تاریخ دقیق سازمان اهمیت میدهند و این کوشش را نمیتوان منع کرد.
۳. اختلاف در تاکتیک و استراتژی چپ!
نظر آقای نگهدار مبارزه بدون سرنگونی است و دیگران با سر نگونی!
در این حالت ،که احتمال بیشتری را از من میگیرد باید گفت ،هر دو در یک جبهه هستند و شاید طولانی!
۶٨۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : بهنام چنگائی
عنوان : پلورالیزم نظری، تعادل عاطفی و بررسی عقلی
این برخوردهای چندجانبه ی کنونی در یک جامعه پراکنده، خفقان زده ی مذهبی و همزمان به شدت متضاد و طبقاتی هیچگاه امری زشت، ناگوار و لزوما مبهم نیز نبوده و نیست و شایسته است نیروهای دمکرات، مترقی، چپ و کمونیست در ایجاد و رونق فضای آن کوشا باشند، و یا از هرسوی که فعال گردد به آن بهای کافی دهند و مروجان آن مهم را مورد تقدیر و تشویق قرارگیرند.
همه ما صراحتا می دانیم که بیرون از تلاش ها برای پنهانکاریِ اختلاف ها، تعارض ها و تضادهای پوشیده و آشکاری که همه ی جریان های اپوزیسیون دچارش هستند و خصوصا جریان های چپ و مترقی در درون خود کم و بیش آنرا داشته و هنوز دارند؛ و دریغا که تصادم ویرانگر آنها را، بسیاری تا مرحله ی انفجاری، در پشت در و دیوارهای حزبی و سازمانی خود تا حد غیر ممکن سرکوب و یا پنهان می کنند؛ این یک حقیقت است که باید با این شیوه های مرگبار، وامانده و ناسازگار تسویه حساب جدی کرد. و روش های فرسوده ی سازمانی حزبی تاکنونی که با عصر آگاهی عمومی، نگاه نقاد و مشی روشنگری و مبارزه ی توده ای که چپ برای خود قائل است بیگانه اند، هریک از آنها می باید جسورانه تر از پیش، موانع را پشت سر نهد.
به همین خاطر و ضرورتا ما چپ ها باید هوشیارتر و پیشقدم تر برای تغییر چنین الزام ها باشیم و جهت دگرگونی های اجباری حزبی و سازمانی بیشتر از دیگر جریان ها راست و نیروهای میانی تلاش کنیم.
زیرا در اینجا و این نقدها ما بیش و پیش از همه شاهد آنیم که اغلب در میان بخش هائی از دیالوگ های سازنده، مفید و دریغا گاها تند، حکایتِ تلخ بیشتر ناشی از نبود همان نارسائی های ظروف سازمانی ـ تشکیلاتی در درون چپ گذشته بوده که به دلیل سرکوب خونین رژیم، هرگز وجود تعدد و تنوع عقاید سیاسی در جریان های چپ میسر نبوده است؛ خلائی که به دلیل آسیب پذیری تشکیلات فوق مرکزیت چپ، هر از چندگاه اینجا و آنجا فاجعه آفریده است و عوارض خلا آنها نیز منهای معدودی، شامل بسیاری جریان ها می شود که در این میان، تنها نیروهای چپ مورد توجه من هستند.
لازم می دانم یادآور شوم که اینجا مفاد نقد درست و یا نادرست آقای مصداقی از آقای نگهدار مورد توجه من نیست. زیرا آنها خود پاسخ هائی برای همدیگر داشته اند ما هم آنها را خوانده ایم و برداشت خاص خود را داریم. اگر چه آن دو در دو جریان کاملا متفاوت کار سیاسی کرده اند؛ ولی اساس پانویس من تنها معطوف بر ضرورت وجود پلورالیزم سیاسی این و یا آن شخص مشخص نیست؛ چراکه چنین اهرمی برای هیچکدام از آنها در سازمان های شان وجود خارجی نداشته و یا کم داشته است؛ اگر چه آقای نگهدار زمانی در راس سازمان خود بوده است! بنابرین بحث من بر سر نبود آزادی عقیده و اختلاف نظر سیاسی در چهارچوب هریک از سازمان ها و احزاب رنگین و مخصوصا برای چپ تاکنونی ماست که لااقل بارها به جدائی ها و دردا به پراکندگی های بسیاری در درون خانواده ی چپ انجامیده است. ایجاد امکان بحث علنی و آزاد اخبار روز با آقای نگهدار آغاز شگرف و چشمگیری ست که می تواند بسیار تعمیق بیابد.
اما خود این بحث، توسط دو عنصر متفاوت سیاسی، عملا فقدانی ابتدائا تشکیلاتی و سپس عمیقا نظری و پلورالیسیم گریز در هردو جریان بوده است که در ایجاد فرصت گفت و شنود هر دو ناتوان بوده اند. و اصولا سکتاریسم آن و برتری جوئی در میان جریان های چپ به قدری بالا بود که کمتر مبارزه نظری برتابیده می شد و یا وجود خارجی داشته است. و خشونتگرائی گذشته و کنونی در این دیالوگ ها و دیگر مبارزه های ایدئولوژیک، همگی نشان از آن نارسائی ها دارند.
شکاف های ژرفی که خواسته ها و برخوردهای کهنه ی و سرکوب شده ی را در درون اغلب تشکیلات گذشته تلنبار کرده و حالا نیروهای چپ آنرا با تفاوت هائی به نمایش درمی آورند. تعارض هائی که پاسخ های کافی و جمعی به پرسش ها و تفاوت های درونی سازمانی نداده، و یا شرایط ایجاد آنرا نیافته است تا به تبادل نظر جمعی برساند. یا بهتر است گفته شود که ایده هائی که فرصت علنی طرح و ظهور زنده و ارگانیک نداشته و در تفاهم و تبادل بررسی مورد رد و قبول واقع نشده اند و عملا امکان بروز بیرونی و یا بررسی پلورالیستی نیافته اند؛ در حالی که قطعا بسیاری از آن دیدگاه ها در بسیاری از سازمان های چپ و کمونیست، پنهانی و در درون باوری اعضا وجود ذهنی، یا عینی و تاریخی داشته و احتمالا هنوز هم دارند که لگدکوب شده و اینچنین امروز همچون دمل چرکین سرباز کرده اند.
پس بیائید رسما بپذیریم که ترس از افشای هویت سیاسی نظری، پنهانکاری عملکرد گذشته، تمایل به تحقیر فردی، خشونت نظری و تحریف در امر رسالت روزنامه نگاری، همگی نشانگر خلاء سیاسی و تشکیلاتی و سرکوب آزادی عقیده و وجدان است که در ساختارهای بسته و بیمار و فرقه ای موج می زند؛ عارضه ای که در این و یا آن سازمان ها، در این و یا آن نیروی های چپ و راست، توسط این و یا آن فرد بارها نمایان شده و یا هنوز می شود؛ که در اینجا محور مورد بحث ما، به روشنی در این میان پنهانکاری بخشی از نیروهای چپ است که تمایل به بیان واقعیت و یا حقیقت ندارد و این مشکل یزرگ بی پاسخ مجاب کننده دیده می شود؛ و پانویس های مختلف در این جمع تلاش می کنند تا در هدایت و بازیابی حقایق گذشته ما را یاری دهند و هر یک از دعاوی سره از ناسره را افشا سازند؛ این گفت و شنودها روندی قضائی نیست و برنده و بازنده ندارد و در نفس خود برای روشنگری بسیار ارزشمند است.
بیائید با هم بپذیریم که وجود همین مقدار از فضای باز در فرهنگ چپ و همچنین در سایت اخبارروز، همان فقدان اهرم آزادی عقیده و مدیائی و...است که ما در گذشته آنرا نداشته ایم و همین اینک اهرم و فرصت بیان آزادانه را تاحدودی یافته ایم. این وسیله و ابزار موجود بهره ی سازنده ای ست که به امکان ابراز تنوع نظر و ارائه شجاعانه ی وقایع و نظرها در انظار اجتماعی چه امروز و یا فردا قطعا یاری رسانده و خواهد رساند.
۶٨۰۶۲ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : ناظر
مصداقی با ریزبینی تناقضاتی را در اظهارات نگهدار یافته و آنها را مکتوب کرده است. ارزش این کشفیات چیست؟ آیا سیاستهای نادرست فداییان اکثریت در حمایت از سرکوب هولناک فعالین چپ و مجاهدین فقط ناشی از خصوصیات اخلاقی نگهدار بوده است؟ اعضا و هواداران این جریان مسئولیت جمعی در مورد مواضع سازمان متبوع دارند. اگر هدف از این موشکافی آگاه سازی فعالین فعلی فداییان اکثریت باشد، اینها ۳۰ سال پیش نگهدار را نقد کرده و از رهبری خلع نمودهاند. به جای این دعواهای حیدری-نعمتی باید راهی جست که ملتی اسیر از چنگال رژیم فاسد رهایی یابد.
۶٨۰۶۰ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : آرمان
عنوان : اشتباه اخبار روز
حتی زمانی که فرخ نگهدار بعد از به قدرت گرفتن ملایان جانی در بحث های تلویزیونی همراه با کشتگر و یا توده ای ها با مرتجعین اسلامی شرکت می کرد موافق نبودم و آن جدل های تلویزیونی را کمکی به رسمیت شناختن سرقت انقلاب مردم توسط خمینی و دار و دسته جنایکار او می دانستم. رژیم خمینی ماهیت خود را در کردستان نشان می داد و در ترکمن صحرا و بقیه نقاط ایران چماقدارن وابسته به آنها زندگی را برای انقلابیون و آزادیخواهان سیاه کرده بود. در همان زمان هنوز مجاهدین خلق نیز ساده لوحانه امیدوار بودند که شاید طالقانی واسطه ای بین آنها و خمینی شود و او گوشه چشمی به مجاهدین مذهبی نشان دهد. مجاهدین مارکسیست که بیشترشان در سازمان با نام جدیدی به نام پیکار تشکل یافتند بارها به سازمان چریکها و مجاهدین خاطرنشان کردند که با مرتجعین راه به جایی نخواهند برد. بلاخره سازمان چریکها که قبل تر اشرف دهقانی به همراه یارانش مانند محمد حرمتی پور و صبوری جدا شده بود دوباره به انشعاب بین اقلیت و اکثریت رسید. سازمان مجاهدین خلق نیز با اتحاد با بنی صدر هدف اصلی رژیم قرار گرفت و در نتیجه هزاران عضو و هوادار آن به همراه اعضا و هواداران گروههای دیگر ماننند اقلیت و پیکار و رزمندگان و اتحادیه کمونیست ها و ... دستگیر و شکنجه و اعدام شدند. سازمان اکثریت به رهبری فرخ نگهدار و حزب توده به رهبری کیانوری اما به حمایت از رژیم ادامه دادند تا بعدتر خود نیز هدف تهاجم رژیم قرار گرفتند.
اما اشتباه اخبار روز این است که اول از همه مقاله پر کینه ایرج مصداقی زندانی سابق هوادار مجاهد را در اخبار روز چاپ کرد. مصداقی که در دشمنی با فعالین چپ صفحات زیادی را سیاه کرده است از جمله کتاب خاطرات زندان خود که نهایت بی انصافی را نشان داده است و بعدتر بارها به بازماندگان سازمانهای سیاسی تهمت ها زده است که می توان با جستجو آنها را یافت. هدف او روشنگری نیست بلکه تخریب شخصیتهای سیاسی می باشد. نمونه های دیگر این رفتار کینه توزانه او را با کسی که ادعای دوستی با او را داشت به نام وزیر فتحی می توان دید که حملات شصی به او اوج نفرت او را نشان داد. او همچنین در مصاحبه با بی بی سی ادعا می کرد که مجاهدین خلق نقشی در کشتن مستشاران آمریکایی نداشتند و اعضای مارکسیست شده مجاهدین که بعدها نام پیکار را گرفتند بودند که این کارها را کردند. او حتی مدعی بود که چند نفر از آنها اکنون در اروپا زندگی می کنند و "کسی هم با آنها کاری ندارد"!
مطمنا سردبیر اخبار روز از این موارد آگاه است اما باز مقاله کینه توزانه ای که چیزی جز مچ گیری از فرخ نگهدار نیست را منتشر کرد. ایرج مصداقی خود هنوز توضیح مناسبی نداده است که چطور او که خود را یک زندانی سر موضع مجاهد در کتاب خاطراتش معرفی می کند توانست از چنگ جلادان رژیم در برود و زنده بماند و دختر همسایه ۱۹ ساله هوادار مجاهد من که ۷ سال در زندان بود در سال ۱۳۶۷ حلق آویز شد. چطور زندانیان گروه گروه اعدام شدند اما او توانست خود را نجات دهد. من کتاب های خاطرات او را خواندم و هنوز هم نمی دانم چطور او توانست هیئت مرگ را قانع کند که او را اعدام نکنند. نمی شد هم سر موضع بود و هم زنده ماند!
۶٨۰۵٨ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : البرز
عنوان : در باره یادداشتی از آقای مصداقی که آقای فرخ نگهدار را به مناظره دعوت می کرد
گردانندگان محترم اخبارروز، یادداشت زیر را بعد از خواندن، یادداشتی از آقای مصداقی که آقای فرخ نگهدار را به مناظره دعوت می کرد نوشتم، که حال می بینم نه تنها یادداشتم درج نشده، بل یادداشت آقای مصداقی مبنی بر دعوت به مناظره هم حذف، و یادداشت جدیدی از ایشان تحت عنوان، ترفند جدید فرخ نگهدار آمده است.
[[[ آقای مصداقی گرامی، می نویسی، «...فرخ نگهدار اگر راست میگوید و روشنگری پیرامون تاریخ معاصر ایران برایش مهم است در گفتگو و مناظرهای با من در هرکجا و هر جمعی که او تعیین میکند حضور پیدا کند و به پرسشهایی که من مطرح میکنم پاسخ دهد. «تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.»...»
مگر در آن مناظره موردِ درخواستت چیزی غیر از آنچه تاکنون نوشته ای، خواهی گفت.
فرض را بر این بگیر، که آقای فرخ نگهدار قبول کرد که جاعل است، و هرگز نه رفاقتی با زنده یادان بیژن جزنی و حمید اشرف داشته، و نه موردِ قبول و اطمینان ایشان بوده است. بعد از شکست دادنِ کامل آقای فرخ نگهدار، چه خواهی کرد. حتما میخواهی با سیاستهای فدائیان اکثریت، تصفیه حساب کنی. خوب چرا الان، به جای گیر دادن به اختلاف مسافت جاده قم و کاشان، یکراست به سراغ سیاستهای این سازمان نمی روی، و با این سازمان در باره سیاستهایش به مناظره نمی نشینی.
اسناد موجود این سازمان نشان می دهد که آقای فرخ نگهدار خودش، خودش را منصوب دبیر اولی این سازمان نکرده بود، بل ایشان به صورتی دموکراتیک به این سِمت انتخاب شده بود
می نویسی، «...دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم و آقای نادری هوای نگهدار را داشتهاند...» چون «...در کتاب مزبور انتشار دادهاند راجع به فرخ نگهدار، بازجوییهایش و ... سکوت کردهاند...». از شما به عنوان یک انسان عدالتخواه و معتقد به شرافت انسانی سئوال می کنم، بعد از حوادث اسفبار سال ۶۰ و بعدتر در فاجعه ملی تابستان سال۶۷ عدد بسیار زیادی از مردم کشور در زندانهای ج.ا به شدیدترین وجه ممکن شکنجه و سپس به قتل رسیدند.
و در صفحه ویکی پیدیا در باره شما نوشته شده، «...وی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق به مدت ده سال در زندانهای قزلحصار، اوین و گوهردشت به سر برده است...»
آیا برای شما رنج آور، ناپسند و دردناک نخواهد بود، که کسی، بدون ارائه مدرک محکمه پسندی، شما را تنها بواسطه آنکه خوشبختانه «...یکی از جان به در بردگان...» آن فجایع دهشتناک هستی، متهم به همکاری با ج.ا کند؟
آقای مصداقی گرامی، امیدوارم باورم کنی، در اینکه قصدم از طرح سئوال فوق الذکر آزار فکری شما نبوده، نیست و نخواهد بود، بل با آن پرسش میخواهم بگویم، آنچه بر خود نمی پسندی، بر دیگران هم نپسند]]]
۶٨۰۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : امیر ایرانی
عنوان : افشاگری یا آدرس غلط دادن؟
جناب لیثی حبیبی ارجمندکه درود برایشان، درنظر دهی خویش نکات مهمی رایادآوری کرده است.یکی ازآنان چنین است:«فقط انسان ره گم کرده ویا مغرض است که بلوا وجنگ را می پسندد.»::::::بایدگفت: گاهی وقتها دریک برنامه تنظیم شده ،افرادی باید رباتیک وار به پیش بروند ، آنان ناگزیربه پیش روندگیند!این پیش روندگی آنان بصورت یک کمدی تراژدی خود را نشان می دهد. وقتی مردی بایک چمدان پرازسند یک پای مجامع بین المللی می شود ،گویای چیست؟ اقدامش :افشاگریست یاآدرس غلط دادن؟
۶٨۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : کاش که زندگی «سیاسی» بعضی از افراد مثل فیلم بود و قابل پخش
بجای ابراز آرزوئی اینچنین « دلم میخواست مثل بیژن باشم» سوالی که باید مطرح گردد و همیشه هم مطرح خواهد بود که چگونه تاریخ چند دهه اخیر ایران قلم میخورد اگر «رگه» های خصلت نوکر صفتی سنتی احزاب وابسته به برادر بزرگ مثل حزب توده ایران در جوانان جامعه اثر گذار نبود و سازمان چریکهای فدائی خلق مورد یورش بقسمی و یا بنوعی خنجر از پشت «دوستان» که در واقع عناصر نفوذی با طرزتفکرات دگماتیسمی حزب طراز نوین توده نفتی ، قرار نمیگرفت و مبارزات ضد دیکتاتوری و آزادیخواهی و استقلال طلبانه در شکل جدید مبارزه تحمیل گشته از جانب رژیم دست نشانده پهلوی که از اوایل سالهای چهل فرم و محتوای نوینی را پایه ریزی شده بود قادر میگشت مسیر طبیعی رشد خود را طی نماید و بحد بلوغ سیاسی لازم و محکم میرسید و میتوانست در قبال جریانات تفکرات وابسته سنتی و انحرافی «مزدوری» مقاومت کافی میکرد، بیشک هیچگاه رژیم ضد ایرانی آخوند های عقب مانده ( عمامه بسرها، و دارو دسته فکلی ها) در انقلاب بهمن ۵۷ بسادگی «رهبری» مبارزات مردم را بدست نمیگرفتند و توسط قشر عقب مانده متعصب مذهبی گرا بکمک گروههای ضربتی شناخته شده دشمنان استقلال ایران در راس آن حزب توده و گروههای نظیر و وابسته بآن، مسیر انقلاب بکجراه و بانحراف کشانده نمیشد.
جنبش چپ ایران برای اولین بار در تاریخ جنبشهای رهائی بخش بسمت جهتی بود که میتوانست در تاریخ مبارزاتی کاملآ نو و غیر وابسته را بنیان گزاری نماید. اولین باری که مسئله حفظ منافع برادر بزرگ خط بطلان کشیده میشد اولین بار بود که انقلاب دهقانی چین با حضور در ذهن ولی بکمرنگی کشانده میگشت. تز اصلی آنها در آنزمان در این جمله در این پیام آنها نهفته است « در خارج از کشور سازمانهای سیاسی ایرانی میتوانند از ما در سطح جهانی حمایت نمایند که مارکسیست غیروابسته و بدور از وابستگی مالی و ایدئو لوژیکی باشد و ویژگیها و منافع زحمتکشان جامعه ایران نخست بایستی مورد نظر قرار دهند». چند سال طول کشید که ایده بزرگ آنها در سوسیالیسم بدون دیکتاتوری «بهار پراک» را موجب گردید.
بهتر است آنهائیکه امروزه بمناسبت سالگرد تیرباران گروهی ۹ نفر (جزنی) «مویه» و یادآوری «خاص» میکنند قدری هم به سعی همت و سهم خویش برای بکجراه کشانده جنبش ملی فدائیان خلق و وارد کردن ضربه کاری بمبارزات آزادیخواهانه، استقلال طلبانه مردم هم بگویند که چگونه در استقرار حکومت ننگین اسلامی ممکن ساز شد واقعیت های تاریخی همیشه در پرده «فراموشی» عمدی بعضی از «همراهان» دیروزی جنبش نخواهد ماند. مطمینآ در شرایط ایران آزاد و باز گو گشتن بعضی از وقایع تاریخی (اسناد)، نسل جوان بعداز انقلاب ۵۷ قادر بتشخیص سره از ناسره خواهد شد و هر محفلی را «میراث دار» مبارزات جوانان ملی و آزادیخواه چریکهای فدائی خلق ایران نخواند.
۶٨۰۵۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|
از : همایون شمالی
عنوان : نگهدار بیژن نیست آیت الله رفسنجانی است
دلم می خواست مثل بیژن باشم!
من تعجب میکنم از اینکه جناب نگهدار دلش میخواست مثل بیژن جزنی باشد !؟ از آنجا که ایشان بخصوص از زمان بعد از انقلاب به دبیر اولی سازمانی رسیدند که بعد ها با نظرات بغایت راست شان به سراشیبی سقوط و در عین حال وابستگی غیر مستقیم به نظام اسلامی کشیده شد ، اکنون در برهه ای زمان در پشت افردی بمانند بیژن جزنی و یا حمید اشرف بدنبال ساختن تاریخی برای خود است که تاکنون بدرستی جوابگو نشده اند ، جناب نگهدار از لحاظ تفکری و شخصیتی نه به بیژن جزنی نزدیکی دارد و نه به حمید اشرف ؟ اگر چه فرخ نگهدار زمانی با این قهرمانان خلق هم تشکیلات بودند دلیل نخواهد بود که با یاد آوری از این بزرگان پشتشان سنگر بگیرد ، جناب فرخ نگهدار به هیچ وجه نمیتوانست نه در گذشته و نه امروز مثل بیژن جزنی باشد ! اما او در پروسه سیاست ورزی خود هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ شخصیتی آیت الله رفسنجانی است .
۶٨۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹۴
|