یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بخش ۱- جوش های احلیل مارکس و لیبرالیزم رانتی - فرج سرکوهی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : البرز

عنوان : میدان تهی شده از رقیبان فکری و حرفه ای و سیاسی
گردانندگانِ محترم اخبارروز، از قرار در اثر اشکالاتِ تکنیکی نظرم را دریافت نکرده اید، لذا یک بار دیگر به فرستادنش اقدام می کنم. به امید آنکه این بار به مقصد برسد.

آقای سرکوهی گرامی، همواره دیدگاههای استبداد ستیز شما را ارج نهاده ام. چرا که گمانم بر این است، که این استبدادِ مسلط بر افکار جامعه است، که توانسته، علیرغم تلاشهای مستمر در عرض و طول سده اخیر، ممیزی و سانسور، خود ممیزی و خودسانسوری را، شاداب تر و سر زنده تر از هر زمانی دیگر، در جای جای اجتماعات و نشریات ایرانی زنده نگاه دارد.

اگر ممیزی وجود نمیداشت، شاید محمد مسعود به آن وضع، و کریمپور شیرازی، فرخی یزدی به آن اشکالِ دهشتناک و فجیع با زندگی وداع نمی گفتند.

اگر بواقع برای زدودن استبداد و به تبع آن بر علیه ممیزی بپا خاسته بودیم، در زمانی نه چندان دور از آن قیام بزرگ و مردمی، عمله استبداد نمیتوانستند، سعید سلطانپور را در شب عروسی اش به قتلگاهش بکشانند.

اگر خود ممیزی و خود سانسوری یکی از مشخصه های شاخص جامعه ایرانیمان نبود، هرگز مجری صفحه آخر صدای آمریکا، نمیتوانست فراموش کند، که از حشمت الله طبرزدی بپرسد، که چرا ایشان در سال ۶۰ و یا سال ۶۷ نتوانست نخواست، مقاله خودش تحت عنوان " علی شکنجه گاه نداشت " را بنویسد.

بنابراین با شما هم اندیشه ام، وقتی می نویسی، «... پهلوان پنیه های میدان تهی شده از رقیبان فکری و حرفه ای و سیاسی، در هر شماره معرکه ای ... بر پا می کنند...»

همه ما، همه مایی که دلی در گرو وطن و سرافرازی هم میهنانش دارد، بخوبی واقفیم، که هر آنچه از رنج و محنت بر سرمان می بارد، در وهله اول از ناحیه ممیزی و وادار کردنِ "دیگری" به سکوت است، که نصیبمان گردیده است. اما باز هم در جای جای اجتماعاتمان با توسل به ترفندهای مختلف، سرگرم "دهان" دوختنیم. چرا؟؟؟
۶۹۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۴       

    از : فرج سرکوهی

عنوان : پاسخ به سه کامنت
در پاسخ به سه کامنت

با تشکر از لطف دوستانی که متن را خوانده اند

۱ ــ یکی از دوستان نوشته است که این مقاله « بی سر و ته و.. » است و پرسیده است من از کدام آینده حرف می زنم و.. ..دوست عزیز این بخشی است از یک مقاله ۶ بخشی. در بخش های دیگر در باره آن آینده و بسیاری مباحث دیگر نوشته ام. کمی صبر کنید

۲ ـ دوستی لطف کرده است و نوشته است که در آلمان برای «کلاوس فن اشتافنبرگ» .افسر ارتش مراسم می گیرند و نه برای «کارگر کمونیست» که من نوشته ام

دوست عزیز. اطلاع شما درست است. برای آن افسر ارتش هر سال مراسمی برپا می شود اما آن چه من نوشته ام هم درست است . امسال برای بزرگداشت «گئورگ الزر»، کارگر نجار، مراسم بزرگی برپا و خبر این مراسم و سخنان صدراعظم آلمان و.. در رسانه های آلمان منتشر شد . دوستانی که آلمانی نمی دانند می توانند در لینک زیر متن فارسی را در باره این کارگر و این مراسم و سخنان صدراعظم آلمان و.. بخوانند . این لینک نوشته سایت فارسی بی بی سی است در همین زمینه
http://www.bbc.com/persian/world/۲۰۱۵/۰۶/۱۵۰۶۲۶_۱۲۳۴۵۶۷۸۹_germany_hitler_nazi

۳ ـ دوستی پرسیده است اخبار روز یا من نام شخصی را به صراحت ننوشته ایم . من خودم نام آن شخص را ننوشته ام. اخبار روز هیچ تغییری در متن نداده است و در انتشار متن محبت کرده است
ممنون برای دقت دوستان
۶۹۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۴       

    از : حسن محمودی

عنوان : سانسور اخبار روز یا سرکوهی؟
تا آن جا من مقاله های فرج سرکوهی را خوانده ام ادم صریحی است اما در این مقاله نوشته است عضو ارشد سابق فداپیان متهم به معاونت در قتل است . می توان حدس زد که منظور او فرخ نگهدار است. سوال من این است که خودش اسم را ننوشته یا اخبار روز سانسور کرده؟ این باید روشن شود چون اگر خودش ننوشته انتقاد به او وارد است که صریح ننوشته و باید توضیح دهد چرا صریح ننوشته و اگر اخبارز روز سانسور کرده کار درستی نیست
۶۹۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۴       

    از : داریوش لعل ریاحی

عنوان : آیا واقعآ نویسنده این مقاله فرج سرکوهی است؟
به کدامین گذشته اشاره دارید ؟ و به سرکوب کدام آینده می نگرید . اگر نام سرکوهی بر پیشانی نوشته نبود ، این نوشته بی هدف ، خسته کننده و درهم را کار کسی می انگاشتم که مجموعه ای از پاراگراف ها را به عنوان مقاله در هم آمیخته ، تا کاری کرده باشد ، تفنن گونه . چنان به شرح و بسط و تطویل نوشته ای بی سرو ته از به قول خودتان ، هرزنامه ای معلوم الحال ، با زیر و بم و تأکید پرداخته اید که خواننده را به پیدا کردن دم خروس وا می دارید و این شبهه را به وجود می آورید که به گونه ای هدف مند خواسته اید ، این نقش را جان ببخشید .
شما روشنفکری سرد و گرم چشیده اید . یک بار دیگر آن چه را نوشته اید ، دوباره خوانی کنید . چه می خواهید بگویید . مگر چنین اراجیفی در این زمانه بی قبح و خجلت ، کم گفته می شود ؟ از سرکوب ِ آینده می خواهید بگویید ، پیش بینی تان در مورد این آینده ، حتی بدون سرکوب چیست ؟ با پوزش از شما که همواره ستا یش گرتان بوده ام ، همان زبان و همان روانی قلم را به میدان آورید که هدف را به ویرایشی در خور خواندن وا دارد . در عین حال این اثر ، هنر و آفرینش است که مورد قضاوت قرار می گیرد ، نه اخلاق و خصوصیان آفریننده .
۶۹۷۷۷ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۴       

    از : فریدون احمدی

عنوان : یک نکته
باسپاس از فرج گرامی برای کار افشاگرانه پر ارجش. یک نکته قابل تصحیح در متن وجود دارد که امیدوارم تصحیح شود . کسی که در آلمان هر ساله از سوی بسیاری احزاب و همچنین دولت المان در سالروز اعدامش مراسمی برگزار می شود و به گفته ویکی پدیا مظهر مقاومت مسلحانه با فاشیسم هیتلری "militärische widerstand" شناخته می شود، نه یک کارگر کمونیست بلکه یک افسر عالیرتبه ارتش آلمان بود به نام کلاوس فن اشتافنبرگ. او به دلیل موقعیتش امکان حضور و بمب گذاری در اتاق جنگ هیتلر را داشت.
۶۹۷۷۰ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۴       

    از : خواننده

عنوان : چه انتظاری داشتید؟
آقای سرکوهی محترم،
۱- یعنی واقعا از این نشریه، انتظار دیگری در مورد تشریح مارکس داشتید؟

۲- به اخبار روز و چندهزار کمونیست باقیمانده از ۵۷ دلخوش نباشید. جامعه ایران و جوانان، عموما، دل خوشی از کمونیسم و کونیست هایی که دیده و شناخته ندارد. خیالتان آسوده باشد.
به بایگانی تاریخ خوش آمدید.

با احترام
۶۹۷۶٨ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : آیا نگفتن شور بود دلیل " خریت " است ؟
جناب سر کوهی,
اگر آدم بخواهد به این اراجیف پاسخ گوید باید نه تنها عمر و وقت خود را سر این کار بگذارد بلکه ارزش آنها را هم بالا میآورد.

در "نخستین کنگره ی شعرا و نویسندگان ایران ", دکتر مهدی حمیدی [ دشمن قسم خورده ی نیما ، هجو نامه ی "حقیقت شعر "] را در باره نیما می‌خواند :
به شعر اگر چه کسی آشنا چو نیما نیست
سوای شعر، خلافی میانه ی ما نیست
تا می‌رسد به این بیت :
سه چیز هست در او : وحشت و عجایب و حُمق
سه چیز نیست در او : وزن و لفط و معنا نیست

در اینجا ملک الشعرای بهار که رئیس جلسه بود، حرف شاعر [ حمیدی شیرازی] را قطع می‌کند که کنگره جای خواندن این شعر نیست. نیما از جا بلند می‌شود و می‌گوید : " آقای رئیس! اجازه بدهید بخواند. آینده قضاوت خواهد کرد که شعر کدام یک از ما می‌ماند ". و دیدیم که آینده چه زود رسید» . احمد افرادی , http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۵/۰۸/۲۰۱۰۳۰.php

آیا ما قضاوت تاریخ را دست کم میگیریم؟ و باید به این یاوه ها جواب دهیم ؟ خیلی اوقات لازم نیست بگوئیم شور بود. هر که چشید میفهمد که شوربود.
۶۹۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست