یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اسطوره و آرش - هایده ترابی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : peerooz

عنوان : " حماله الحطب " ؟
متن اصلاح شده از " طغیان قلم " پیشین:
چند روز پیش در پای مقاله ای که در بخش " آگهی " اخبار روز منتشر و در پایان دوره آگهی ناپدید گردید مطالبی ذکر کردم که مجبور به تکرار آن در اینجا میباشم

همانطور که قبلا ذکر شد و در این مقاله http://www.counterpunch.org/۲۰۱۶/۰۵/۱۳/the-great-leap-backward-americas-illegal-wars-on-the-world/ بخوبی توضیح داده شده است کمپانی های چند ملیتی با اشغال امریکا آنرا به کارخانه اسلحه سازی تبدیل کرده و کاخ سفید اتاق فرماندهی عملیات و رییس جمهور امریکا فرمانده دسیسه نئو لیبرالی ست که دنیا را استعمار کند. و این از دو طریق انجام میشود یکی ابتدا از راه اشغال نظامی اروپا به صورت ناتو و سپس حمله های غیر قانونی در سراسر دنیا و تغییر رژیم و , دیگر از طریق مالی اقتصادی نظیر " صندوق بین‌المللی پول " ," سازمان تجارت جهانی " , " پیمان تجاری و سرمایه‌گذاری ترنس-آتلانتیک " و " پیمان ترنس-پسیفیک ". مقاله مفصل و به شرح جزئیات میپردازد.

نتیجه این تبهکاری ها بحران های اقتصادی و محیط زیستی و فقر عمومی و احتمال بروز جنگ های اتمی است و در چنین اوضاع و احوالی بجای آگاه سازی, نتیجه شیره مالی سر ملت با پرداختن به افسانه های اسطوره ای و هیزم کشی جهت حمله به سیاوش کسرائی ها همان خواهد بود که زنده یاد فریدون توللی ادیب باستان شناس فرمود:

در ژرفنای خاک ِ سیه ، باستان شناس
در جستجوی مشعل ِ تارک ِ مردگان

در آرزوی اخگر ِ گرمی به گور ِ سرد
خاکستر ِ قرون ِ کهن را دهد به باد !

تا از شکسته های یکی جام
یا گوشواره های یکی گوش

یا از دو چشم ِ جمجمه ای مات و بی نگاه
گیرد سراغ ِ راه

بیرون کشد زیاد ِ فراموشی ِ سیاه
افسانه ِ گذشت ِ جهان ِ گذشته را
..................و
لختی دگر به دخمه ی تاریک و پر هراس
کفتار می خورد ز تن ِ باستان شناس !
۷۴۴٣۲ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣۹۵       

    از : محمدرضا کامیاب

عنوان : تبختر
نوشته آقا بهمن پارسا را خواندم و از لحن نوشته ایشان کله ام سوت کشید. چنان از بلندی به پایین نگاه کرده اند که خواننده می ترسد نکند ایشان با کله سقوط کنند پایین. اصلا به نظرات ایشان در مورد اسطوره ها و تاریخ و نمونه هایی که آورده اند کاری ندارم، وقتش را هم ندارم، اما نگاه ارباب رعیتی ایشان را به یک نویسنده و محقق و تاتر شناس نخبه و مطرح را نتوانستم تاب بیاورم. فرموده اند: (از همین دو نوشته ای که از شما خواندم به نظر می رسد استعداد نوشتن دارید و...!!) بعد هم نصیحت فرموده اند: (اما در نتیجه ممارست بهتر هم خواهید شد!!) اقای پارسای گرامی، شیوه برخورد شما چنان پدرانه و اسطوره ای است که خواننده را بیزار می کند. مضمون برخوردتان؟ آن هم بی تردید نو نیست.
۷۴۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : امیر ایرانی

عنوان : ساختن تورانیتهایی ،بجای ایرانیت، آنهم؛ بطور شیادگونگی.
وقتی پای انسانها بمیان آید ؛آنگاه زیست جمعی را خواهیم داشت.// وقتی پای زیست جمعی بمیان آید؛ آنگاه سرزمین و کشور و میهن را خواهیم داشت.// وقتی پای کشور و میهن بمیان آید؛ آنگاه گذشته های کهن و گذشته های نزدیک را خواهیم داشت.// وقتی پای گذشته های کهن و گذشته های نزدیک بمیان آید؛ آنگاه تحرک بخشیِ پیش روندگی یا سدکنندگی را خواهیم داشت.// وقتی پای تحرک بخشیِ پیش روندگی یا سد کنندگی بمیان آید؛ آنگاه حماسه سرائیِ امید بخش یا نقادیِ هشدار گونه را خواهیم داشت.// وقتی پای گذشته های کهن و گذشته های نزدیک بمیان آید؛آنگاه غرور آفرینی یا سر شکستگی را خواهیم داشت.// وقتی پای غرور آفرینی یا سر شکستگی بمیان آید؛آنگاه فعالین حوزه های اندیشگی و هنری را خواهیم داشت.// وقتی پای فعالین حوزه اندیشگی و هنری بمیان آید؛ آنگاه فعالینِ طرفدار و غیر طرفدار را خواهیم داشت.// وقتی پای فعالین طرفدار و غیر طرفدار بمیان آید؛ آنگاه طرفدارانی غلو کننده یا غیر طرفدارانی شیاد روش را خواهیم داشت.// وقتی پای غیر طرفدار شیاد روش بمیان آید؛ آنگاه پرسشی را خواهیم داشت! آنهم: روش شیادیِ غیر طرفدار چگونه خواهد بود؟ یکی از پاسخ ها چنین بوده وهست: غیر طرفدار با تاریخ سازی های خودخواسته و آوردن گفتارهایی بصورت گزینشی از این وآن، در پی این می رود؛ مسائل هویتی سر زمین مورد کینه اش را پرسش برانگیز کند. که در پی این پرسش برانگیزکردن، ذهن را آماده می کند که مسائل مورد نظر خودش را جایگزین مسائل قبلی کند.اگر ایرانیتی در مقابل تورانیتی(تصور فرضی ) مطرح شده باشد آنگاه غیر طرفدار شیاد روش،در پی این خواهد بود که ایرانیت را بپندار خویشش پرسش برانگیز بنمایاند و در دنباله کارش، تورانیتی را پرنگ کند و یا تورانیتی را بسازد. حال تورانیت چه قومی می تواند باشد؟ بماند.
۷۴۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣۹۵       

    از : بهمن پارسا

عنوان : سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر!
نخست اینرا بگویم و بعدبه دیگر جوانب بپردازم:
در نظر بگیرید کسی نزد ِ خیّاطی میرود و باگذاشتن یک متر کاغذ کاهی روی پیشخوان از او میخواهد تا برایش شلاواری بدوزد! خیّاط میگوید از یک متر کاغذ کاهی نمی توان شلوار دوخت. آن کس دگر روز نزد خیّاط باز میگردد واین با آوردن پنج متر کاغذ دیوار رنگارنگ همان خواسته را تکرار میکند! وپاسخ بازهم منفی است، طول و رنگ مدّ نظر نیست بلکه کاغذ اساسا برای اینکار مناسب نیست.
نوشته ی فعلی ِ نویسنده ی محترم فقط بی سبب طولانی تر و قدری رنگ آمیخته تر از نوشته ی قبلی است و ردآن نه سخنِ تازه یی هست، ونه اینکه سخنِ موجود مدلّل است.میشود اسامی ِ ریز ودرشتی را در هرموقع زینت سخن نمود و در این هیچ عیبی نیست؛ وامّا برای دست یافتن به کدام نتیجه؟ هنوز به طور واضح معلوم نیست نویسنده ِ محترم متن، با چه کس یا کسانی و یا با چه موضوع یا موضوعاتی میخواهند برخورد نمایند. گاه بر اسطوره میتازند، زمانی برشعر و بعد تا حدودی دست ودلبازانه به زنده یاد کسرایی میتازند!
ایشان چون خود اسطوره ها را خوب ویابدمیدانند،بی آنکه کسی چنین پرسشی و یا فکری را بیان کرده باشد میگویند"پرسشی است انحرافی". وبا چند جمله ی درست و نادرست و کوتاه وبلند به این نتیجه میرسند که بشر -صحبت از جنس نیست- عصر پدر سالار به جنایت منحرف شده! آیا در تاریخ عصری که بشر جانی نبوده باشد؟وهمین بشر ِ جانی همواره وباتوّسل به اقسام حیل تا وقتی میکشد ، کشته ی مقابل را دشمن، وتلفات خودش را شهید تلقّی میکند. همیشه هم همینطور بوده ، هست ، وخواهد بود. در کار اسطوره هم همین است، افراسیاب وگرسیوز و پیران ویسه ارجمندان ِ طرف مقابلند و باید باشند، رستم ودیگر اعضای پهلوانی اش ارجمندان این طرف رود هستند! ویلهم تل نزد سویسی ها ارجی دارد، دیگران اورا نمیشناسند، عیبی نیست ولازم هم نیست که بشناسند؛ولی "هستن" تل ، یا آرش ، یا آشیل، بیرون از خواسته های فردی وجمعی ملل و نحل است، زیرا زادگاه ایشان میل به تعالی دست نیافتنی بشرِ تعالی جوینده یی است که فرد ویا افراد مشخصّی نیستند، اینگونه زایش ها ی فوق اندیشه وفرا انسانی محصول اذهان خردگریز و آرمانگرایی است که درنهایت ِ خودبیانگر خردِ عصری است که آدمی خویش را در زمین کامل نمی یافته و بدنبال ِ تکامل ِ فرا انسانی خویش مثل همیشه مبدع و مخترح بوده.
خانم محترم، فاشسیم و فالانژیسم و دسپوتیزیم و ناسیونالیزم، واخیرا ملاتاریانیسم برای گرده کشی از ملل تحت ستم فقط از حماقت ونآگاهی توده هاست که بهره بردای میکنند؛در سرزمین آمریکا به لحاظ تاریخی کدام اسطوره ریشه دارد؟واساسا آیا آن مردم از چیزی بنام اسطوره سر درمیآورند، که کسی خواسته باشد آنرا برایشان تثبیت کند و سپس با توّسل به آن، فرزندان ایشان را ببرد ده ها هزار کیلومتر آنطرف اقیانوسها تا مردم رشید ویتنام را قیمه قیمه کنند؟! خیر اینها اسطوره ندارند، احمق ولی تا دلتان بخواهد.
یادتان باشد هیچ اسطوره یی تافته ی جدا بافته نیست، اسطوره ها هستند، چون ملل و فرهنگ ها بوده اند، و هرکدام محقّ و مجازند اسطوره ِ خاص خویش را پاسدارند و یا که نه! وکسی را نرسیده است که طابت کند و نسخه بنویسد که از قرص روزی دو تا بعد از غذا میل کنید تا اسطوره ی شما بر طرف گردد! خیر چنین چیز ِ مسخره یی وجود نمیتواند داشته باشد. برشت هم ابدا نظری از این قبیل ابراز نکرده و جوّ حاکم بر آلمان را در سالهی بروز و اوجگیری فاشیسم ِ پیش و پس از ظهور حزب نازی و تحلیل وی را که ناظر بر موقعیّت خاص آن دوران دارد نا بجا زینت سخن ناوارد خود قرار داده اید.
اگر در ادبیات اخیر ایران یک شاعر به نامیدی و یاس معروف شده ، به حق یا ناحق، اخوان است و نماد بارز نومیدی نیز شعر زمستان او تلّقی شده، و اینک شما بناگاه میفرمایید"نابراین نمی‌توان حکم داد که شعر "زمستان" اخوان در هر پذیرنده‌ای به خمودی و یأس می‌رسد " این سخنی است درست، من می پذیرم که حق با شماست! وامّا این استدلال در مورد هرکس دیگر وهرشعر دیگری واساسا هر پدیده ی منثور ومنظوم دیگری وارد است.
من از تطویل کلام حتّی در بهترین وجه آن بیزارم، وازهمین سخن را کوتاه میکنم به اینکه، شما فقط مدّعی هستید، یک مدّعی نا مسلّح که بهمین دلیل خودرا در جملات مخدوش و نا منسجم ومطالب متنافر سردرگم کرده اید، پایان اینکه خوبست دریابید، بدنبال بیان چه چیز هستید ، پس از تعیین آن نسبت به پرورش سخنی در خورد و متین اقدام کنید، ازهمین دو نوشته یی که از شما خوانده ام به نظر میرسد استعداد نوشت دارید ودراثر تمرین وممارست مسلما بهتر خواهید شد.
خواهان سربلندی و کامیابی شما هستم. احترامم را بپذیرید.
۷۴۴۱۷ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست