یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

حمید اشرف از نگاه ساواک

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : فریدون بی بیان

عنوان : « دانشکده ساواک»
راست راستی این ساواکی ها شمول سر شکنجه گر آنها پرویز ثابتی یا آن یکی فراستی که در میز گرد بی بی سی منکر شکنجه در ساواک شد خجالت نمی کشند که دروغهای شاخ دار می گویند. حالا در این مصاحبه این ساواکی خود را چنینی معرفی می کند.
[ پرویز معتمد: در خردادماه ۱۳۳۸ به خدمت سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که وابسته به نخست‌وزیری بود، درآمدم.
دوره حفاظتی را در دانشکده ساواک طی کردم. دوره‌های رنجری و چتربازی را نیز گذراندم. در تیرماه ۱۳۳۹ از بخش آموزش به امنیت داخلی منتقل شدم...]

پس می توان به استناد این دروغ شاخدار ِدانشکده ساواک که لابد زیر زمینی هم بوده است حدس زد که چرا یکی اسم خود را «دکتر جوان " گذاشت و دیگری « مهندس فلان » ... واقعا که
۷۴۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : آرمان

عنوان : داستان و دوروغ های ساواکی
سالها پیش کتابهای خاطرات زندان ایرج مصداقی را خریدم و خواندم. سوالی که برای من و دیگران که این کتابها را خواندند این بود که او که خود را یک زندانی سر موضع مجاهد در دوران زندان معرفی می کند اما او جان سالم بدر می برد در حالی که بقیه زندانیان سر موضع چپ و مجاهد اعدام شدند. چطور او توانست سر موضع بماند و اعدام نشود معلوم نیست. اما او تا توانسته است دیگر نیروهای سیاسی را محکوم کرد و مخصوصا نکوهش وابستگان سازمانهای چپ حیرت آور است اگر چه بیشترین تعداد توابین از مجاهدین بودند.
او اکنون به مصاحبه با ساواکی بی آبروی جنایتکاری پرداخته که از قرار ۳ سال پیش انجام گرفته و به ظاهر در حماسه سازی از حمید اشرف و به مخلوط کردن کیلو کیلو دوروغ و تطهیر ساواکی های جانی با داستان پردازی خواسته است که از قرار آبروی دشمنان ایرج مصداقی مانند مسعود رجوی و مهدی سامع را هم ببرد. حملات ایرج مصداقی به مخالفین رژیم مورد تازه ای نیست اما پخش اراجیف این ساواکی جانی از ابتکارات جدید این مجاهد سابق است!
۷۴۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵       

    از : بهروز الف

عنوان : نکاتی برای اندیشیدن
نمیدانم منظور اقای ایرج مصداقی برای تهیه این مصاجبه چه بوده؟ هرچه بود و بوده، همراه گشته با مشتی از خود تعریف کردن شخصی بنام پرویز معتمد از افراد ساواک که خود اقرار میکند در دستگیری و کشتار مبارزان دوران شاه دست داشته و سهیم بوده گرچه آنها را به حساب نوع شغل و انجام وظیفه برای امنیت کشور دقیقن همان دلیلی که آدلف آیشمن در دادگاهش برای کشتار ۶ میلیون انسان بیگناه در کوره های آدم سوزی هیتلری عنوان کرد. این مصاحبه ظاهرن برای روشن کردن کشتار رهبران و اعضای سچفخا در پایگاه مهرآباد جنوبی هست ولی هر سطری که پیش میروید با تبرئه جناب معتمد بعنوان مامور و معذوری که برای "امنیت" کشور دست به کشتار زده و چون شرایط جنگی مسلط بوده پس کشتار هر دو طرف یکسان هست (کشتار نیروی سرکوبگر = کشتار نیروی سرکوب شده) و شاید به جناب معتمد میباید نشان پر افتخار حمایت از مردم و کشور را داد (صد البته نه برای ادامه حکومت ننگین و دیکتاتوری شاه که رژیم شیخ نتیجه منطقی آن بود)
با عرض معذرت و تشکر از مسئولین سایت اخبار روز برای درج این مصاحبه، خواهش دارم که اجازه بدهند که بیش از مورد تصویب شده نظرات بنویسم. صرفن برای کوتاه شدن نکته وار مسائلی را مطرح میکنم برای اندیشیدن نه داوری به این سو یا آن سو
۱. معلوم نیست که چرا اقای مصداقی که بسیار نکته بین هست متوجه این شلختگی جناب معتمد براحتی گذشت میکند. ایشان میگوید: "از سال ۱۳۵۰ تا ۲۶ دیماه ۱۳۵۶ که از کشور خارج شدم " و در پی آن اظهار میدارد که : "من از تیرماه ۱۳۵۴ تا اواخر دیماه ۱۳۵۷ از کلیه سوژه‌های کلیدی کمیته مشترک شنود کردم" حال معلوم نیست چگونه در کشوری خارج ای ایران برای یکسال تمام از دی ۵۶ تا دی ۵۷ "شنود" میکرده؟ بگذریم که لغت "شنود" از لغات آخوندی هست که بعداز سال ۵۷ مرسوم شد.
۲. ایشان ادعا میکند که که: " من به خاطر موقعیتی که داشتم به رازهای مردم پی می‌بردم، اجازه ندارم آن‌ها را فاش کنم. من سوگند خوردم که خیانت نکنم." ولی نه اقای مصداقی سوال میکند و نه ایشان توضیح میدهد که "مردم" چه کسانی بودند که "رازهای" داشتند و ایشان "اجازه ندار آنها را فاش کند" و "سوگند" خوده اند که به چه کس یا جامعه یا افرادی "خیانت" نکنند؟ آیا مردم همانا آدمکشان ساواک هستند که ایشان با اب و تاب و با افتخار تمام از خصائل انسانی!!! آنها دم میزند؟ و یکی از این آنها (هوشنگ ازغندی) از فقر مرد!!؟؟ ایا مرحوم!! اعلیحضرت بودند؟
۳. وقتی که :"همیشه پادشاه فقید می‌نوشتند حمید اشرف کجاست؟ دو دفعه خود من دیده بودم. اعلیحضرت مرقوم فرموده بودند حمید اشرف کجاست؟ این موضوع و پیگیری شخص پادشاه، حساسیت زیادی در پرسنل ساواک ایجاد کرده بود." و پاداش مهمی برای کشتن یا دستگیری او تهیه کرده بود، جناب معتمد با یک "اسلحه چسکی" تنها میرود که حمید اشرف را ببیند و بر حجم افتخاراتش بیاقزاید و براحتی میگذارد که حمید اشرف همراه با بهروز ارمغانی (نفرات اول و دوم سازمان) همراه دو نفر دیگر براحتی از پیش او بگذارند. خوب هست که ادعا نشده که آنها دستی هم به هم تکان دادند!!
۴. ادعا میشود که :" همه افراد آشکار و مخفی شناسایی شدند. شاید نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر افراد در ارتباط با این جریان از طریق شنود تلفنی به صورت زنجیره‌ای ناسایی شدند. تمام تلفن‌هایی را که ازشهرستان‌ها جمع آوری شده بود هم داشتیم. داهایشان هم شناسایی شده بود.ثابتی که در جریان کار بود موضوع را به عرض شاه هم رسانده بود که چنین چیزی است." ابتدا اینکه سازمان بهیچوجه نمیتوانست با نزدیک به ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر در آن واحد در تماس باشد. دوم اینکه چنانچه این ادعا درست باشد و این اطلاعات را به عرض شاه رساند بود و او که در اشتیاق کشتن حمید اشرف شب و روز نداشت اجازه داد که هیچ حرکتی علیه آنها نشود تا فیلم هالیوودی جناب معتمد برای فروش بیشتر به صحنه درآید؟ سوم آنکه بعد از ضربه زدن ها به تمامی پایگاهای شناسایی شده (خیام، کوی کن، قزوین و رشت توانستند به کشتار ۱۸ نفر از اعضای سازمان دست بزنند که حداقل اطلاعات ایشان در مورد فرزاد دادگر درست نیست چرا که فرزاد بعد از قیام بهمن به حزب توده پیوست و در رژیم اسلامی اعدام شد. حال معلوم نیست چرا ساواک که جنون ادمکشی داشت و برای هر کشتاری پاداش میگرفت، ما باقی ان ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر را به حال خودشان رها کرد؟ ضمنن زنده یاد رفیق کلانتر نیستانکی نام کوچک اش عبدالرضا بود نه علیرضا)

۵. ادعا میشود که حمید اشرف در یک روز بیش از ۸ نفر از ماموران رژیم را از پای در میاورد و مرتب فرار میکند (با وجود گماردن تک نیراندازان ماهر) و با وسیله نقلیه پلیس که بدست آورده بود به مکالمات ساواک و شهربانی گوش میدهد و متوجه میشود ضربات از کجا سرچشمه میگیرد ولی کماکان به اشتباهاتش ادامه میدهد؟؟
۶. کل مصاحبه برآن هست که نشان دهد چگونه پایگاه مهر اباد جنوبی شناسایی شد و کشتار کلیه افراد درون این پایگاه صورت گرفت. اما ما با داستانسرایی های جناب معتمد روبرو میشوم که از زیرکی، مهارت خود دم میزند شناسایی پایگاه و بیش از ۱۵۰ تا ۲۰۰ از اعضای سازمان را با ابتدایی ترین وسایل بدون هیچ گونه کمکی تنها با اسحله چسکی، نردبان شکسته و تلفن چی ها پیر و بازنشسته شده را انجام میدهد و بدون هیچ ارتباطی بیکباره به پایگاه مهرآباد جنوبی حمله میشود و تنها با یک کشته همانند فیلم های لمپنی - وطنپرستی هالیوودی پیروز از صحنه بیرون میایند.
۷. ایا باید ادعاهای محمود نادری (ساوامایی) و معتمد (ساواکی) را در مورد اعتراف اعضای سازمان چفخا و مجاهدین در زمان شاه را باور کرد یا آنها را به حساب زیرکی و تیز هوشی و فریب ساواما و ساواک گذشت چراکه این اعترافات صدمه های به این دو سازمان وارد نکرد. باز بگوید دست غیبی در کار نیست
۸. در این مصاحبه البته سعی شده هم شخصیت بختیار و هم فروهر را ترور کنند. یک ساواکی ادمکش بنام بهروز شاهوردی لو با بختیار همکار و همیار میشود و فروهر در هواپیما به مقصد پاریس با جناب معتمد به درددل و صحبت مینشیند.

بار دیگر از طولانی شدن این مطلب عذر خواهی میکنم و گرچه بسیار از موارد سوال برانگیز در این مصاحبه هست ولی همین خاتمه میدهم واگر لازم شد به تک تک آنها میپردازم. امید است مسئولین محترم سایت اخبار روز این طولانی نویسی را به دیده بخشش نگاه کنند و به چاپ آن اقدام نمایند
۷۴۵۰٣ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست