از : احمد معترض
عنوان : پریشان حالی آشکار
در تائید سخن دوستان مبنی براینکه این « تعاریف و تمجیدها» از ساواک آریامهری که در نوع خود نه تنها مخوف ترین , بلکه بی رحمانه ترین دستگاه سرکوب و شکنجه بود, باید اذعان داشت که اساسا از دید هر ناظر سیاسی - که البته نباید منطقا بی طرف باشد- انجام چنین مصاحبه ای خود گویای بحران روحی و روانی حاکم بر مصاحبه کننده است. این سخن را نه از سر مزاح و یا خدای ناکرده متلک گفته باشم , بلکه مستنتج از پریشان حالی در جای جای سوالات ممکن دیده می شود. اینکه مصداقی قبلا که بوده و یا چه بوده بخودی خود هیچ ارزش و جایگاه ویژه ای ندارد, بلکه مهم این است که اکنون « که هست و چه هست » . حال و روز کنونی هر فرد یا جریانی برای من خواننده مهم است. لوث کردن ارزش های مبارزاتی و به زیر سوال بردن انقلابیون جان باخته و پاک باز و یا زیرآب رهبران اپوزیسون برانداز نظام آخوندی را زدن , گویای این بحران و پریشان حالی است و خود گویای وضعیت فرد می باشد.
خط اطلاعات دیکتاتوری مذهبی اکنون بر « لجن مال کردن » رهبران سازمان ها و جریانات انقلابی و مبارز در ایران است. بواقع اگر ساواما و یا همان اطلاعات آخوندی ذره ای مدرک و یا دلیل, دال بر همکاری اعضاء و رهبران اپوزیسیون با ساواک می داشت , یقین بفرمائید , شخص خمینی که استاد همه اینها بود, همان روزهای نخستین انقلاب و برای بدر کردن نیروهای مخالف بویژه فدائیان و مجاهدین , بکار می گرفت. بویژه در کارزار مبارزاتی انتخابات مجلس اول و یا ریاست جمهوری. ب
راین منطق هرچه اکنون بعد از گذشت سی و پنج سال از بدست گرفتن قدرت به « نمایش گذاشته » می شود , خزعبلات و دست ساخته های بیت رهبری برای بدر کردن مخالفان در همان « جنگ روحی و روانی » است. حتما همگان قبول می کنند که جمهوری اسلامی با استفاده از تجارب سازمان های » دوست و برادر » در روسیه و یا کره شمالی و چین در وضعیتی هست که دست به تولید انبوه از چنین خزعبلاتی بزند . هنر آدم کشان دیکتاتوری خامنه ای در این است که خود دیگر وارد میدان نمی شوند , بلکه کار را بدست پادوهای دون و بی مایه خود در خارج از کشور می دهند تا بدین طریق برای خواننده , هم سوژه و هم موضوع طبیعی تر جلوه کنند.
متحدا علیه چنین دسیسه هایی علیه هرگروه یا فرد مبارزی اقدام کنیم.
۷۴۵۲۴ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵
|
از : کاملی
عنوان : نظرات آقای معتمد، نظرات آقای کاملی
آدم ها مرده همه آدم های خوبی بودند که از آنها میشود برای زدن آدم های زنده استفاده کرد . ولی نظرات آقای معتمد در مورد آدم های زنده ای که نام برد چقدر شبیه نظرات آقای مصداقی است که قبلا اینجا و آنجا نوشته بود؟!
۷۴۵۲۲ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵
|
از : هادی شهاب
عنوان : برای استفاده آیندگان باید تاریخ از دیدهای متفاوت نگارش و نگهداری شود تا تناقض گوی های جریانات حکومتی ( ساواکی و ساوامی ) مشخص گردد
آقای مصداقی هماننند همه آنهایی که از زندان جان بدر برده اند میبایست در آخر کار حداقل یک انزجار نامه علیه جریانی که به ان تعلق فکری یا سازمانی داشتند مینوشتند در غیر اینصورت آزادی در کار نبود. آقای مصداقی همانند بسیاری دیگر از آزاد شد گان منکر این نیست که در آخر انزجار نامه نوشته ولی وی میگوید در طول اقامت در زندان تواب نبوده و کسی را لو نداده ... البته ایشان به داشتن ضعف های خود در زندان اعتراف میکنند ولی آنها را برجسته نمیکنند یا تشریح نمیکنند که ان ضعف ها چه بوده اند ...
مصاحبه مصداقی با یک ساواکی معتقد اگر به روشن شدن وقایع تاریخی کمک نکند مصلما به درک تناقض گوییهای یک ساواکی معتقد کمک میکند. یک ساواکی معتقد با تفکر خودش و یا با اهداف مشخصی میتواند حمید اشراف را قهرمان بداند و دیگران را ( رجوی , سامع و نگهدار ...) را ترسو و یا خائن قلمداد کند. تایید و یا تکذیب این آقا دلیل تایید و یا تکذیب ما که نمیشود.
برای استفاده آیندگان باید تاریخ از دیدهای متفاوت نگارش و نگهداری شود تا تناقض گوی های جریانات حکومتی ( ساواکی و ساوامی ) مشخص گردد . جریان چپ میبایست از خواب تنبلی برخیزد و با نوشتن واقعی تاریخی به آگاهی اجتماع ( کارگران , زحمتکشان و روشنفکران خود نفروخته) یاری رساند.
سر نگون باد تفکر و توجیه شکنجه
هادی شهاب
۷۴۵۲۱ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵
|
از : بهروز الف
عنوان : یک نکته و پاسخی به اقای بهروز دهقان
آقای بهروز دهقان باور کنید دوران "انشاالله اینطوری بوده و آنطوری نبوده" و "انشالله گربه بود پس نجس نیست" حداقل برای کسانی که هنوز به اسلام عزیز اردات با بقدرت رسیدن رژیم اسلامی به سرآمده. باید باور کنید که دوران کیلویی نقد کردن (محکوم کردن و رد کردن یک نظر، راه و روش همینطور "الله" بختکی) هم بسر آمده. اگر شما شیفته تاریخ نویسی به سبک ساواک هستید، به خود شما مربوط هست وبس و خواهش میکنم که از "فتوا" دادن در مورد نظرات دیگران خودداری کنید
اما یک سوال: هم برای اقای مصداقی و هم برای اقای معتمد (که ضمنن به زنده یاد حمید اشرف احترام میگذاشت بخاطر شجاعتش ولی شب و روز نداشت که کشتن او نصیب اش شود) و هم برای هر کسی که از الفبای مبارزات مخفی و چریکی آگاهند واضح هست که یک چریک ارتباط دورادور را به پائین ترین حد خود میرساند تا ضربه ای به خود و رفقای وارد نشود حال چگونه میشود که حمید اشرف که با تائید جناب معتمد از بسیاری از درگیری ها فرار کرده و بسیار تیز هوش و زیرک و کارکشته عمل میکرده "به مدت ۴۰ دقیقه" به مزخرفات دو نفر در مورد تفکیک زمین و خانه ای گوش دهد بدون که با رفیق خودش بحثی داشته باشد و آخرش هم با چند تا فحش (بمحض اینکه تلقن آنها "قفل" شد) تلفن را قطه کند. ایا یک انسان عاقل چنین ادعای را میپذیرد یا آن را دلیل بر نادانی طرف مقابل میگذارد که از هوش اولیه هم برخوردار نیست
ضمنن ادعا شده که نه تنها ساواک از اسرائیل و آمریکا آموزش نمیگرفت بل این آنها بودن که میباید از این نابغه هایی که با اسلحه چسکی، نردبان شکسته، دستگیری و دست بند زدن وزیر اقتصاد و دور گشتن در اداره مخابرات تا یکی بدادش برسد و به او کمک کند که رد تلفن را پیدا کند ( درحالیکه ممکن بود هیچگاه آن تلفن دیگر مورد استفاده قرار نگیرد). به سازمانی که ملوک الطوایفی برآن حکم میکرد و هرکس ساز خود را میزد و به هم ناسزا میگفتند و "گوه" خوردن (منظور گه خوردن هست) نصیب هم میکردند، راه و چاه عملیات امنیتی و مخفی را یاد میگرفتند.
این ها را نوشتم تا شاید اقای مصداقی که بسیار نکته بین هستند و مو را از ماست میکشند پاسخی در این مورد بدهند و محو تعریف و تمجید یک ساواکی که آدمکشی حرفه او بوده از دایی ایشان نشود
۷۴۵۲۰ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵
|
از : یاشار صادقی
عنوان : متن یا حاشیه
بهنظرم درستترین نوع برخورد با این متن (مصاحبه) و متون دیگری از ایندست، بهمنظور کشف حقیقت و روشن شدن بخشی از تاریخ معاصر کشورمان، آن است که در درجهی نخست، جدای از نیّت نویسنده، مصاحبه کننده و مصاحبه شونده، بهصدق و کذب مطلب پرداخته شود. فرض را بر این بگذاریم که در این مورد مشخص مصاحبه کننده و مصاحبه شونده «نیّت خاصی» را دنبال میکنند یا از سابقهی خوب یا بدی برخوردار هستند. بسیار خوب. اما بههر روی و با هر منظور و مقصدی مطلبی را با ما در میان گذاشتهاند. مسئله این است که این مطلب تا چه حد نزدیک به حقیقت یا دور از آن است. چه تناقضاتی دارد؟ تاریخ مدوّن، مکتوب و بیغرض جنبش فدایی (چنانکه چنین تاریخی وجود داشته باشد) چه میگوید؟ آگاهان و نزدیکانِ به قضیه و بازماندگان مطلع آن حادثه چه «حرف مستدلی» برای گفتن دارند؟ قطعاً هنوز هستند کسانی که کم و بیش به آن ماجرای تاریخی (و ماجراهای دیگری نظیر آن) نزدیکاند و معلوماتی در این خصوص دارند. از آنان بخواهیم که روایت خودشان را با ما در میان نهند. تنها از این طریق است که میتوان روایتهای جعلی را از حقیقت بازشناخت. وقتی صورت مسئله در هالهای از ابهام قرار دارد و یا بهرغم گذشت چهل سال از آن هنوز «خود مسئله» پشت ابرهای آکنده از مه روی نهان کرده است، نیّتخوانی طرفین بحث، و اینکه کی با کی چه خرده حسابی دارد چه کمکی به آشکار شدن موضوع میکند؟ ایرج مصداقی قطع نظر از بود یا نبود فرضی صداقتش، و یا پرویز معتمد فارغ از اینکه تا چه حد محل اعتماد یا عدم اعتماد باشد در هر حال، هر دو بهکمک هم مطلبی را در میان افکندهاند. کانون بحث، «قول» ایشان است. پرداختن به «قائل»، حداکثر جز پرداختن به حواشی ثمر دیگری ندارد. کدام طالب حقیقتی قائل را به قول، و حاشیه را به متن ترجیح میدهد؟ وقتی ذیفعان یک پدیده، خود به صرافت نوشتن تاریخ آن پدیده نیفتند از دیگران، بویژه از مخالفان آن، انتظار راستنویسی و راستگویی داشتن بالطبع انتظار نابخردانهای است.
۷۴۵۱٨ - تاریخ انتشار : ۷ خرداد ۱٣۹۵
|
از : مسعود راد
عنوان : در سرزمینی که در آن دروغ غالب است، حقیقت غایب است۰
در سرزمینی که دروغ در آن غالب است حقیقت غایب است۰
بلایی که خودکامگی چپ و راست با خدعه و نیرنگ بر سر این مملکت آورده اند کم نیست و هنوز ادامه دارد۰ هم توده ایها با شعارهای توخالی جوانان میهن پرست را به روش استالینی و با ژست چریکی و به دام مرگ فرستادند، و هم استبداد شاهانه برای حفظ تخت خود جوانان وطن دوست را با شعارهای میهن پرستانه به جانیانی سنگدل تبدیل کرد۰ حالا هم که ولایت فقیه با تلفیق این دو و با چاشنی مذهب، بی رقیب دروغ پراکنی میکند و جوانان میهن را به کام شکنجه و مرگ می فرستد۰
"روشنفکری" ایدئولوژی زده ایرانی دچار بیماری مزمن خودکامگی است۰ ایشان به دروغ عنوان می کنند که حقیقت را (و همه حقیقت را) یافته اند و دیگر کنکاش لازم نیست۰ از این رو هر که به آن حقیقت واقف نیست را ناآگاه می دانند، و اگر باور دیگری داشته باشد مرتد و خیانتکار می خوانند و قابل کشتن۰
برای یافتن حقیقت بایستی پرسشگر بود و کنجکاو، اما ایدئولوژیها هر دو را منع میکنند۰ فقط کتابی که آنها می گویند بخوان وگرنه فریب خورده ای۰ فقط آنچه آنان می گویند بگو، وگرنه جاسوسی۰ فقط آنچه که آنها می خواهند انجام بده، وگرنه خیانتکاری۰ فقط چنان که آنها می خواهند فکر کن، وگرنه مرتدی۰
کم آگاهی، بی مطالعه گی، و بیسوادی عمومی متفکرین ایدئولوژی زده ایرانی نیز از همین روست، چون خیال میکنند که حقیقت را می دانند و دیگر نیازی به کنکاش نیست۰ چه دلیلی بهتر از این برای بقای چهل ساله حکومتی که بر جهل و دروغ استوار شده وقتی روشنفکری آن مُبلٌغ دروغ است؟
امید ایران به نسل جوانی است که دیگر اسیر ریا نشود۰ به حقوق انسانی سایرین پایبند باشد و رفاه خود را در پناه جمع ببیند۰ از کنکاش نهراسد و عاشق یادگیری باشد۰ بخواند و بنویسد و مدافع آزادی بیان باشد۰ تا آن روز، اسیر شنیدن یاوه گویی های اینها در مورد افتخارات پوچ شان هستیم۰
۷۴۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵
|
از : محمد خادم
عنوان : آقای مصداقی
آقای مصداقی چرا این مصاحبه قبلا منتشر نکرده ابد
۷۴۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵
|
از : بهروز دهقان
عنوان : ایرادهای بنی اسراییلی منتقدین
به نظر من کاری که ایرج مصداقی یا هر تاریخ نویس و پژوهشگری برای بازگشایی تاریخ ایران علی الخصوص جنبش انقلابی ایران انجام می شود قابل تقدیر است. این که هر پژوهشگری به چه قصد این کار را انجام میدهد به جای خود مهم اما این موضوع مستقل از نقاط ضعف و قوت متن است. بنابراین این که مصداقی می خواهد با رجوی یا سامع (؟) تسویه حساب کند ربطی به تحلیل متن ندارد. آقای بهروز الف متن طولانی نوشته که تقریبا بی ربط به موضوع است. اولین ایراد در مورد سابقه معتمد در شنود احتمالا حاصل یک اشتباه تایپی است چون معتمد قبلش گفته که از ۵۴ تا اواخر ۵۶ در کار شنود بوده و در اواخر ۵۶ ایران را ترک کرده. در موارد بعد هم فقط سوال می کند و خودش هم بر این مبنا که "طبیعی نیست" "نباید چنین باشد" نتیجه گیری می کند. این که سازمان فدایی با ۱۵۰ سمپات در ارتباط باشد امری دور از ذهن است؟ این که ساواک در جا تصمیم به دستگیری حمید اشرف نمی کند تا تعداد بیشتری از اعضای سازمان فدایی را به تور بیندازد غیرممکن بوده؟ همچنین سوال می شود حمید اشرف بعد از این همه فرار و درگیری به اشتباه خود ادامه می دهد؟ اگر در متن دقت کنید متوجه می شوید که معتمد می گوید که حمید اشرف متوجه می شود که ضربه از کجا وارد آمده و بنابراین دیگر از تلفن استفاده نمی شود. معتمد میگوید که پایگاه بعدی حمید اشرف از طریق تعقیب و مراقبت شناسایی می شود اما چگونه توضیحی نمی دهد. شاید در این عملیات مسئولیتی نداشته و نمی خواهد دست خالی بودن خود در این مقطع را عیان کند. این که به سر قرار حمید اشرف و بهروز ارمغانی رفته اما درگیر نشده را توضیح نمی دهد که چرا این کار را کرده، ولی به هر حال اگر ظن بر دروغگویی او باشد میتوانست این قضیه را به شکل دیگری جلوه دهد. توصیف این صحنه و این که یک اسلحه "چسکی" در برابر یک چریک افسانه ای داشته و هیچ برخوردی روی نداده چیزی به "اعتبار" معتمد اضافه نمی کند که فرض دروغ گویی او را پیش بکشیم. در هر صورت من مجموعا این مصاحبه را مفید دانستم و بیش از پیش به نقش بی بدیل فدایی کبیر حمید اشرف، عزم و اراده او و رعبی که در دل رژیم شاه انداخته بود واقف شدم. در آستانه چهلمین سالگرد شهادتش یاد جاودانه اش را گرامی میداریم.
۷۴۵۱۵ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵
|
از : هوشنگ ح
عنوان : سرموضع
آقای آرمان، آقای مصداقی رانمی شناسم امابودند وهنوزهم بعضی ازآنها زنده اند که سرموضع بودند اما باطرفندهایی جان سالم بدربردند.
۷۴۵۱۲ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵
|
از : احمد معترض
عنوان : دو نکته ضروی
با درود,
دو نکته ضروری
نخست بیان چنین جملاتی و اعترافات انجام گرفته از سوی مامور ساواک دیکتاتوری شاه مبنی بر شکار , شکنجه و قتل مخالفان سیاسی خود اعترافی است به « نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت» که می تواند از سوی بازماندگان قربانیان جنایات شاه در هردادگاهی مورد بررسی حقوقی قرار بگیرد. قتل و جنایات کشتار علیه بشریت شامل مرور زمان نمی شود. این امر در قضائیه تمامی کشورهای دمکراتیک یک اصل خدشه ناپذیر است. براین سیاق نیز هم ناشر و هم مصاحبه کننده به میزان مشارکت خود , مجرم شناخته می شوند.
اما گذشته از این مورد مهم , باید اذعان نمود که این مصاحبه بر اساس سناریو جدید وزارت اطلاعات جموری اسلامی برای مخدوش کردن چهره اپوزیسیون ایران و تمامی ارزش های مبارزاتی و انقلابی ساخته و پرداخته شده است. امری که در آغاز اعترافات این مامور ساواک , مبنی داشتن رابطه با ساواما , بدان اعتراف شده است. لذا از منظر سیاسی نیز در راستای همان تولید انبوه « فیلم , کتاب , نمایشنامه و جزواتی » است که بیت خامنه ای روزانه علیه دگراندیشان نشر و تولید می کند.
مواظب باشید در این دام فرو نروید!
۷۴۵۰۷ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۵
|