از : آرمان شیرازی
عنوان : بگذار آفتاب دوستی و همراهی همواره تابان باشد!
"البرز" درست می گوید که "چپ ایران استعداد، توانایی و امکاناتِ فراوانی در جهتِ "اتحاد" را داراست."
پرسیدنی ست اما که چرا در سه دهه ی گذشته هیچ گلی ازین استعداد و توان شکفته نشد؟ و چرا درین زمان دراز که گروه های چپ، در تنهایی خویش، پیرامون خورشید "نفی هر گونه استثمار" گردان بودند هیچ سیاره جذب آندیگر نشد اما تکه پاره شدن ها چه فراوان بودند؟!
آیا شور بختی از آن نیست که بیشینه ی این استعداد در جامعه ی خرفه آلوده ی ما کژ-پرورد بار آمده است؟ چنین استعدادی در جولان سراسیمه ی خود درهم شکننده ی فرصت هاست و، مانند تگرگ، کوبنده ی هر رویش و هر زایش هستی آور. کم نیستند کوشندگانی که, دانسته یا نا دانسته, با تکیه بر این پرورش کژ-بنیاد, گوش-بسته, دهان-گشاده و با آگاهی ناکافی به داوری نهایی پیرامون هر موضوع می پردازند. شاید بتوان گفت آنجا که پژوهش, خردورزی و تعهد دورنگرانه لازمه ی پیشرفت است, چه بسیارند آنانی که چیزی، که سودآور نیست، برای گفتن دارند...
اما چگونه می توان به باهماد (اتحاد) یا یگانگی (وحدت) دست یافت؟
گمان نمی کنم که هیچ نو-اندیش انسان دوست ایرانی را بتوان یافت که به یکی از موارد زیر ناباور باشد:
۱- برنامه پیشرفت اجتماعی همخوان با نیازهای کشور و بیشینه شهروندانش
۲- قانون اساسی همخوان با حقوق بشر
۳- برابر حقوقی همه ی شهروندان
۴- آزادی زندانیان سیاسی-عقیدتی
۵- جدایی دین از دولت
۶- آزادی انتخاب
۷- انتخابات آزاد
آیا این موارد (و دیگر موارد همه-پذیر) را نمی توان, جدا از پیشداوریها/پیش شرط ها/ترجیحات شخصی, به عنوان کار-پایه ی همکاری و همراهی بیشینه ی نیروهای چپ برگرفت و پیرامون آن به کار مشترک پرداخت؟ با کدامین منطق می توان اینهمه زمینه ی کار مشترک را نادیده گرفت و بدنبال "وحدت روی حل اختلاف (همیشه-موجود)" پای فشرد؟ مگر باور بر این نیست که "در میان راه دیدار می کنیم حقیقت را، آزادی را، خود را"؟ آیا قانون زندگی جز اینست که در میان راه بگونه ای روزافزون "می بالد و به بار می نشیند، دوستی که توانمان می دهد" تا که ارابه ی درمانده در گردنه ی فلاکت را به همواره ی فردای ایران بتازانیم؟
با هر یاخته از جان باید دریابیم که "عشق ما نیازمند رهایی ست نه تصاحب" تا توانا باشیم که "در راه خویش ایثار (کنیم) نه انجام وظیفه"! بر ماست که از سرزمین منجمد باور ها و پرستشگاه شکل ها پای بیرون بنهیم و مطمئن باشیم که در پیگیری ایثارگرانه ی محتوی، بهترین شکل انجام کار جدا از پیش فرض ها خود را می نمایاند و ما ناگزیر (و سر بلند) از پذیرشش خواهیم شد.
۷۴۶۲۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۵
|
از : غلام سفیدکوهی
عنوان : چند سوال و پیشنهاد خدمت آقای اعظمی
سلام به آقای اعظمی،
ممنون خواهم شد به عنوان علاقمندی به تغییر و تحولات چپدمکرات ایران که فکر میکنم شما به آن تعلق دارید، اگر که آری، لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید:
۱- علت به بنبست رسیدن شما با اکثریت اعضا و رهبری سازمانتان(اتحاد فدائیان خلق ایران)چیست؟ ایدئولوژیک، سیاسی، یا تشکیلاتی است؟
۲- اختلاف شماها از کی شروع شد؟ آیا قبل از طرح بحث پروژه ایجاد تشکل بزرگ چپ، هم این شکاف در سازمان شما بود؟
۳- رهبری سازمانتان شما را به زیر پا گذاشتن قوانین داخلی متهم میکند، شما این را قبول دارید؟
۴- مگر پروژه ایجاد تشکل بزرگ چپ با کنار کشیدن سازمان شما به عنوان یک مجموعه و سوسیالیستها با شکست مواجه نشده؟
پس چرا شما و همفکرانتان در سازمانتان بدون تعیین تکلیف با تشکیلات خودتان، مشغول گفتمان بر اساس همان قول و قرارهای باقیمانده از پروژه شکست خورده، با سازمان اکثریت و منفردین هستید؟
۵- بر اساس نوشته شما و اطلاعیه سازمانتان و همچنین دو عضو اختلاف نظر دار با رهبری سازمان اکثریت در مطبوعات، به نظر میرسد که نه تنها پروژه شکست خوده، بلکه باعث تنش و دوری بیشتر شده، چرا؟
۶- فکر نمیکنید که خیلی خوشبینانه دست به این کار زدهاید؟
۷- آیا بهتر نیست که شما انشعاب کنید و در جوی آرام با دو جریان همسو در آیندهی نزدیک تشکلی جدید ایجاد نماید؟
۸- آیا بهتر نیست که شما داخل اکثریت شوید، و از آنجا همین اهدفتان را به مورد اجرا بگذارید؟ حالا که این اکثریت آن اکثریت دوران "شکوفایی" یا "سپاه را به سلاح سنگین مجهز کنید" نیست. از همه مهمتر فرخ نگهدار هم کار تشکیلاتی نمیکند.
ممنون
غلام سفیدکوهی
سیزدهم خرداد نود و پنج
۷۴۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹۵
|
از : سیامک فرید
عنوان : آیا آنچه بدام انداخته اید واقعن شیر است؟
آیا آنچه بدام انداخته اید واقعن شیر است؟آیا اساسن این شکل از تعامل با منتقدین می تواند موجب وحدت گردد؟ آیا رفیق محمد اعظمی از خودش پرسیده است (ناراضیان) از چه ناراضی اند؟ و اصلن چه می گویند؟ رفیق محمد اعظمی و رفقای دیگر به نظر می رسد تصمیم خود گرفته اند شیر را دم حجله بکشند تا ناراضیان و ترسوها حساب کار دستشان بیاید . رفقا وحدت شما مبارک باشد ولی این وحدت هر چه هست وحدت بزرگ چپ نمی تواند باشد. نمی دانم شاید در آینده قرار است آن را تبدیل به وحدت بزرگ چپ کنید .این گوی و این میدان ! به هر حال رفقا قرار است با پروژه« شکار شیر» اشتباهات دوران شباب را جبران کنند امیدواریم آنچه به دام افتاده است واقعن شیر باشد ، زیرا متاسفانه فرصت جبران دوباره نخواهد بود.
۷۴۶۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : چپ ایران استعداد، توانایی و امکاناتِ فراوانی در جهتِ "اتحاد" را داراست
آقای اعظمی گرامی، ضمن سپاس از توجهی که به نظرم داشته ای، بایسته دیدم که بنویسم، این بسیار طبیعی است که دو یا چند نیرویِ در "مسیر اتحاد" و "خودِ اتحاد" کشمکش [بحث و گفتگوهای جدیِ مستدل] داشته باشند.
اما این بسیار غیر طبیعیست که بپنداریم، وقتی دو یا چند نیرو بر سر چند موضوع یا یک رشته از مسائل اتفاق نظر دارند، آماده ی "وحدت" یا یکی و یگانه شدن هم هستند.
اینکه در اتحادِ عمل پیرامون جشن اومانیته خدشه وارد آمده است. میتواند پیآمد یا واکنش دوستانی باشد که از فشاراتِ ناشی از "وحدت" بجان آمده اند. استباطم این است که، در هم آمیزی مصنوعی دو مبحث کاملاً متفاوتِ "اتحاد" و "وحدت"، اسباب اصطکاک درونی در اتحاد عمل پیرامون جشن اومانیته را موجب شده است.
به بیانی دیگر آنچه که پیرامون جشن اومانیته حادث شده، موید این نظریه است، که متحدان لزوماً قادر به وحدت نیستند. و سُراندن غیر محسوس مباحثِ وحدت در اتحاد در حالِ انجام، همان مانع اصلی در راهِ تشکیل اتحاد در درون جنبش فدایی بصورت خاص و جنبش چپ در صورتِ عامِ آن بوده است.
اتحاد و وحدت دو مبحث کاملا مجزای از همند. سابقه و تاریخ جنبش چپ در ایران بصورتی کاملاً شفاف به "ما" می گوید؛ تلاش در سمتِ وحدت یعنی آب در هاون کوفتن. چرا که نیروهایِ گوناگون چپ استعداد، توانایی و امکانات لازم برای "وحدت" را ندارند.
اما چپ ایران استعداد، توانایی و امکاناتِ فراوانی در جهتِ "اتحاد" را داراست. جایی که هیچ نیرویی زیرمجموعه ی نیرویی دیگر نبوده، بل همه ی نیروها با حقوقی مساوی و آزادانه برایِ رسیدن به اهدافی مشخص و تعریف شده تلاش می کنند.
۷۴۶۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹۵
|
از : علیخانی
عنوان : نتیجه ی نشاندن ذهن در جایگاه عین
مدتها گفتند و شما نشنیدید و موضوع را در حد ممکن "ناموسی" کردید، چنان اراده گرایانه پیش تاختید که گویا "وحدت" موضوع مرگ و زندگیست. در حالیکه القاعده می بایست این پروژه بر اساس عینیات ساری و جاری در جنبش به منصه ظهور رسیده باشد نه اراده ی تنی چند.
جا دارد اشخاصی که از بنیانگذاران و راهبران "پروژه وحدت چپ" هستند (چهار نفر به نمایندگی از چهار جریان) بیایند و در یک کنفرانس خبری اعلام نمایند بر اساس کدام نزدیکیهای برنامه ای و کدام اتحاد عملهای مشترک به این نتیجه رسیدند که اینک زمان "وحدت" این چها جریان سیاسیست. تا بدینگونه مشخص گردد این "وجدت" آیا ناشی از زمینه های عینیست یا بر اساس ذهنیت افرادی چند!
اگرچه روندی که تا کنون در درون سه جریان اکثریت، اتحاد فدائی و جامعه سوسیالیستها این پروژه طی نموده بیانگر آنست که "عده ای ذرع نکرده پاره کرده اند" و پافشاری بر غلط بودن ارزیابیها برای شروع این پروژه اینک کار را بدانجا کشانیده است که پچ پچه های ناخوش آیند باز هم جدائی فضای سازمانهای اکثریت و اتحاد فدائی را پر کرده است.
جا دارد آنجا که درخواست جسارت برای دوستانمان داریم نگاهی هم به خود کنیم و در صورت یافتن آن رسما ً اعلام نمائیم: آرزوئی داشتیم، سعی نمودیم لیک موفق نگشتیم. تا بیش از این انرژی جنبش را به هرز نبریم و بپردازیم به آنچه ما را به گرد هم آورده.
۷۴۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : محمد اعظمی
عنوان : دوست گرامی البرز
دوست گرامی البرز. موضوعی که نوشته ای مساله بسیار مهمی است. من قبلا در مورد اتحاد چپ و حفظ تشکل ها حرفهائی زده ام. در رابطه با این موضوع بگویم که تقریبا همان محورهای نظری که مانع وحدت شده اند برای اتحاد چپ بیشتر مانع ایجاد می کنند. در چپ ایران هر گاه دو نیرو توانستند بدون کشمکش اتحاد عمل کنند، حتما قادرند وحدت کنند. و اگر بتوانند وحدت کنند آنگاه اتحاد عمل میکنند. چون مشکل سطح این شکل های تشکیلاتی نیست. ما در فرانسه با سازمان اکثریت و شورای موقت و کنشگران چپ در رابطه با جشن اومانیته اتحاد عمل داشتیم. هم شورای موقت و هم رفقای ما که پروژه وحدت را بی حاصل اعلام کردند، اتحاد عمل خود را برای جشن اومانیته قطع کردند. یعنی با سازمان اکثریت اتحاد عمل هم نمی کنند. از اینرو چه وحدت و چه اتحاد سیاسی و حتی اتحاد عمل در میان چپ ایران، مانعی مشترک دارند. اگر مانع برداشته شود، هم اتحاد چپ و هم وحدت عملی می شود.
۷۴۶۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : چپ مورد نیاز جامعه ای که براساس ساختار سیاسی دموکراسی اداره می شود
هراز چندگاهی مشاهده می شودنوشتاری هایی در رابطه با اینکه آنانی که هویتی را بنام چپ با خود دارند توان اینکه بتوانند مشترکاتی بیابند و همرایی هایی را باهم بیآفرینند یا اینکه به یک یگانگی برسند را ندارند. در اینجا پرسشی مطرح می شود آیا جامعه ایرانی که در پی گذرهایی است به نیروهایی بنام چپ آنهم براساس معیارهای قبلی نیازمند است ویا اینکه متحدشدن آنان را بسیار مهم می داند یا خیر؟ وچه آنان با هم همراه شوند یا نشوند از اهمیتی برای جامعه خواهد داشت؟ دیدگاهی است که می گوید: اگر اولویت جامعه در ساختار سیاسی کشور دموکراسی شود بعد از تحقق آن ساختار سیاسی ،جامعه خودش نیروهایی را تحت عنوان چپ که دیگر روش کار این چپ بر مبانی روش های آن چپ سنتی نخواهد بود را خواهد آفرید. و این چپ دیگر چپی خواهد بود که با پذیرش دمکراسی در جامعه در پی نقش آفرینی خواهد بود. اگر این دیدگاه را صحیح بدانیم! گروه هایی که هنوزخود را تحت نام چپ تعریف می کنند چاره ای نخواهند داشت که خود را با تحولات جامعه هماهنگ کنند تا بتوانند بعنوان نیرو های اثر گذار و بر قرار کننده ی دموکراسی در کشور دارای نقش شوند و سپس با توجه به شرایط بعدی در بازی های دموکراسی در پی اثر گذاری بر روند تحولات جامعه گردند. در غیر اینصورت گروه هایی خواهند شد که با خاطرات خود اظهار وجود کنند.
۷۴۶۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : محمد اعظمی
عنوان : چرا با نگفته ها مرزبندی میکنی احمد عزیز
احمد آزاد عزیز با سلام
من نظرم را مکتوب کرده ام و همه آنرا می بینند. برای اینکه بحث به بیراهه کشیده نشود بهتر است همان سخنان من نقد شود. چرا آنها را تغییر می دهی رفیق عزیز؟
من واژه "نارفیق" را بکار نبرده ام. شما و رفقایم در اتحاد فدائیان خلق را جزو نزدیک ترین یاران خود میدانم. واژه "متحجر" را برای فکر شما بسیار نامناسب و نچسب میدانم. این واژه من نیست. "خالی بند" را هم خودت می نویسی. اینها واژه های من نیستند و در ارتباط با شما اساسا بدان باور ندارم. من به اندازه کافی اختلاف و پرسش طرح کرده ام. چرا با چیزهائی که نگفته ام مرز کشیده ای. این واژه هائی که تو به نادرست از من نقل کرده ای از نظر من برای شما توهین آمیز هستند.
آرمانگرائی، تقدس گرائی، نداشتن جسارت سیاسی اینها از جمله کلماتی است که من نوشته ام. افزون بر این من به دو ادعای کمیته مرکزی پاسخ داده ام و پیشنهاداتی را هم طرح کرده ام. چرا وارد این سه نکته اصلی مطلب من نشده ای؟
به هر حال بیشتر تعبیر خودت را از معنای واژه های من به نام من داخل گیومه آورده ای. این نادرست است احمد عزیز! حتما میدانی که نباید حرف خودت را به نام من داخل گیومه بگذاری. این کار نارواست. چرا چنین رفتار میکنی؟
۷۴۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹۵
|
از : احمد آزاد
عنوان : بیماری چپ
بیماری در چپ وجود دارد که هر گاه رفیقان همرزم در صفوف یک سازمان که با هم اختلاف نظر دارند، به جائی میرسند که همکاریها دشوار میشود و جدا شدن ها آسان، به ناگهان«رفیق» ، «نارفیق» میشود و نسبتهائی متناسب با میزان «نارفیق» شدن نثار دیگری میشود. رفیق قدیمی من محمد اعظمی در این نوشته رفقائی، که بیش از بیست و پنج سال با آنها نه تنها در درون سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، بلکه به کرات در چارچوب کمیته مرکزی این سازمان همکاری و هم نشینی بوده است، را کسانی فاقد جسارت و اتکاء به نفس در رویاروئی با معضلات سیاسی - نظری، ترسان از مواجه با واقعیات و خشکه مقدس و متحجر مینامد و آنها را کلیدسازانی کهنه و قدیمی تعریف میکند که بلد نیستند کلید جدید بسازند!! ظاهرا این اکثریت رفقای قدیمی وی «خالی بندانی» بیش نیستند که در حرف یک چیز میگویند و در عمل کار دگر میکنند. و ....
من بر این باور بودم که این بیماری حداقل در جمع ما ریشه کن شده است ولی این نوشته نشان از باور نادرست من دارد و از این بایت بسیار متاسفم
با آرزوی خوشی و بهروزی برای محمد اعظمی
۷۴۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : آحادِ جنبش چپ ایران به "با هم بوده گی چپ" و تأثیراتِ مثبت آن بر زندگی مردمان کشورمان معترفند
آقای اعظمی گرامی، ضمن احترام به فعالیت صمیمانه و دلسوزانه ی شما در جهتِ طرح (پروژه) وحدت، وقتی به مجموعه ی فعالیتهای نزدیک به یک دهه این راستا می نگرم، برداشتم این است که مجموعه ی این فعالیتها به دلایلِ انشعاباتِ پیشین در جنبش فدایی بصورت خاص و کل جنبش چپ کشور بصورت عام کم توجه و گاهاً بی توجه است.
و همین کم توجهی به تاریخ گذشته سبب گزینش روش نه چندان مطلوب "طرح (پروژه) وحدت" شده است، به قسمی که در اثر این روش، کشدار شدن موضوع و پس نشینی نیروها پیشآمد کرده است.
تصور می کنم، آحادِ موثر جنبش چپ باید بپذیرند، که انشعابات و دلایل آنها در تاریخ جنبش چپ ایران واقعیاتی واقعاً موجودند. چرا که عدم پذیرش این واقعیات منجر به ایجادِ مکرر شرایطی شده و می شود که شما آن را صمیمانه و آشکار چنین توصیف می کنی؛ «... برای وحدت چپ تا آنجا که "خطر" عملی شدنش وجود نداشت، آغوش می گشودند، اما به محض جدی شدن آن، پا پس کشیدند...»
و اگر به مجموعه ی بیانیه ها، نظرات و مقالات در طول و عرض این یک دهه ی گذشته توجه داشته باشیم، میتوانیم ببینیم که اکثر قریب به اتفاق آحادِ جنبش چپ ایران به "با هم بوده گی چپ" و تأثیراتِ مثبت آن بر زندگی مردمان کشورمان معترفند. این همه یعنی چه؟
این همه بدین معناست، که آحادِ چپ علاقمند به "با هم بوده گی" هستند، اما از "وحدت" گریزانند. چرا؟
چون در اشکال تشکیلاتی سابق فرد و نظر فرد دائم تحت تأثیر موثرین پر نفوذ تقریباً به هیچ گرفته می شد. به بیانی دیگر "کلید جدید" در اکثر مواقع و موارد «... در مجموعه کلیدهای پیش ساخته قدیم...» گم می شد.
در شاید نزدیک به پنج سال گذشته بی آنکه دخالت مستقیمی در کار "طرح (پروژه) وحدت" داشته باشم، در بخش نظراتِ مقالات متعدد، و نیز در مقالاتِ مستقلی که خود نوشته ام، تأکیدم این بوده، که بیائیم، بجای، "وحدت" و ادغامات تشکیلاتی، روی حفظِ شکلِ تشکلات موجود، و اتحادی دموکراتیک، منطقی و عملی بر سر فراگیرترین خواستها و مشترکات تمرکز کنیم.
۷۴۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۵
|