از : سهراب مبشری
عنوان : توضیح
احمد عزیز باز هم سلام. وظیفه چپ افزایش سود سرمایه نیست. سرمایه به اندازه کافی پیشکار برای این امر دارد. چه کسی ساعت کار مفید در ایران را اندازه گرفته است؟ این که ساعت کار مفید چیست را چه چیز تعیین می کند؟ بیشترین حد قابل تصور استثمار؟ برجهای تهران را کارگری که سر کار باید بالاخره دیزی اش را بخورد ساخته است یا کسی که او را تحقیر می کند؟ سرمایه داری و سوسیال دمکراسی مطلوب تو، هر جا توانسته اند سود سرمایه را به حداکثر رسانده اند. حاصل این روند، نابرابری فزاینده در توزیع ثروت است، از جمله نابرابری جغرافیایی. واکنش ناگزیر ده ها میلیون انسان به فلاکت روزافزون کشورها، مناطق و قاره ها در کلیتشان، مهاجرت است. و واکنش به این مهاجرت، فاشیسم است. این است ارمغان سرمایه داری و سوسیال دمکراسی به اسم تنها راه عاقلانه. تندرست باشی.
۷۴۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵
|
از : احمد پورمندی
عنوان : چند ملاحظه
محمود آملی عزیز! چیزی بیشتر از آنچه که البرز عزیز یادآور شده ، برای گفتن ندارم. امیدوارم فرصتی فراهم شود که شما هم بتوانید به اسم واقعی خودتان بنویسید و از فاصله نزدیکتری گفتگو کنیم.
البرز عزیز! مستقل از اراده من و شما، رهنورد، موسوی و کروبی در شمار رهبران محبوب مردم به شمار می روند. در مورد "دوران طلایی" بحث زیادی شده است. تا آنجا که به آینده مربوط می شود، موسوی را باید در منشور جنبش سبز و نیز در عملکردش در جریان هدایت این جنبش، دید و شناخت که تماما مثبت و قابل دفاع است. از نظر من تلاش موسوی برای آنکه این منشور و آن عملکرد را به خورد " دوران طلایی" بدهد و مارک " میراث امام " را بر آن بکوبد، تلاشی عبث ، نافرجام و بدفرجام بوده است. موسوی با اشاره به این واقعیت که در مراسم تشییع جنازه خمینی، مردمی چند برابر مراسم استقبال از او، شرکت کردند، " خمینی" را یک سرمایه اجتماعی می داند که باید مورد استفاده قرار بگیرد. پراگماتیسم نهفته در این نظر با آرمانگرایی موسوی جور در نمی آید و استدلال او آنقدر سست است که حتی همسرش هم حاضر به دفاع از آن نیست. من اما، موسوی را در کلیتش می بینم و او را قبل از هر چیز با شعار " اجرای بی تنازل قانون اساسی" می شناسم که می توانست و می تواند راه گذار مسالمت آمیز به مردم سالاری را بگشاید. دوران خمینی ، چه طلایی و چه سیاه گذشته است و تلاش یک سیاستمدار برای رنگ آمیزی تاریخ با قلم و روایت خود را ، نباید به سطح وجه تعیین کننده کاراکتر و برنامه سیاسی او ارتقا داد. کسانی که به " دوران طلایی" گیر داده اند، خودشان بهتر از هر کس می دانند که "گیر" داده اند و مشکلشان نه ارزیابی از آن دوران، بلکه با " اجرای بی تنازل" است .
سهراب عزیز! ممنون از توجه و تذکرت. من نمی دانم که چرا چپ نباید در ایران طرفدار افزایش بهره وری کار باشد؟ در بخش دولتی میانگین ساعت کار مفید زیر دو ساعت در روز است. مطمینا هیچ ایرانی عاقلی نمی تواند مدافع این وضع باشد. " همبستگی" را من از جمله همبستگی همه ایرانیان برای ایجاد اقتصادی شکوفا و پیشرفته می دانم و صد البته مدلی جز "سرمایه داری+ دموکراسی" نمی شناسم . ما که نباید دنبال تقسیم فقر باشیم.
در رابطه با اروپا و فاشیسم، نتوانستم رابطه ای بین این نگرانی و افزایش بهره وری کار پیدا کنم. و نشنیدم از چپ های اروپا که چون راست افراطی قوی شده است، کارگر نباید کارش را درست انجام بدهد و در بنگاه دیزی بار بگذارد! این بحث البته فرصت بیشتری می خواهد و امیدوارم که دست بدهد.
۷۴۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : اقتصاد مقاومتی خامنه ای کلید واژه برخورد با برنامه های اقتصادی دولت
تجربه می گوید:در جمهوری اسلامی بخصوص در دوره رهبری خامنه ای ،چنانچه همراهی و همگامی مردم شرایطی را رقم می زند که بخشی از امور جامعه به بازیگرانی از نظام داده خواهدشد که آنان نیز در امر مسئولیت پذیری از سلامتی نیز برخوردارند مشاهده می شود؛ در ضدیت با اقدامات مردم و برنامه های توسعه گونه ی همه جانبه که توسط برگزیدگان مردم برای پیشبرد امور جامعه طراحی و به اجراء گذاشته می شود با محوریت لانه ای بنام بیت رهبری توسط بازیگران آن بیت و وابستگان آنان که بقای انگلی و زالو صفتی یافته اند شیو های مانع تراشی و ایذائی و حتی در صورت نیاز اقدامات کودتاهی ، به اجراء گذاشته می شود!. با توجه به شرایط کشور که بعد از هشت سال که تیم مورد علاقه خامنه ای آنهم با توجه به بودن منابع مالی کافی که حاصل کارشان چپاول و دزدی عریان و از بین بردن درآمدهای کشور شد و شرایط وخیم اقتصادی را برای کشور رقم زده اند! برگزیدگان جدید در پی اجرای برنامه های اقتصادی جدیدی شده اند که در صورت به بار نشستن آنان شرایط برای بیتیان سخت خواهد شد و شاید منجر به محو تیم های مورد علاقه خامنه ای گردد خامنه ای ریا کارانه چیزی بنام اقتصاد مقاومتی را که هدفی خاص را تعقیب می کند مطرح می کند و با دستگاههای تبلیغی روی آن مانور می دهد. این روش خامنه ای و این اقتصاد مقاومتی او راه برخورد با سیاستهای اقتصادی دولت جدید را نشان می دهد و چون خامنه ای به مجلس جدید برای برخورد نمی تواند اعتماد کند قوه قضائیه وظیفه برخورد را بعهده می گیرد و از این به بعد می توان برخوردهایی را از طرف قوه قضائیه برای بی اعتبار یا زمین گیر کردن اقداماتی که در رابطه با مسائل اقتصادی است مشاهده خواهیم کرد. پرداختن به موضوع اقتصاد مقاومتی مورد نظر خامنه ای و ریا کاری او خود بحث جدایی می طلبد. اما باید گفت:با توجه به شرایط جدیدکه در بین بازیگران نظام ایجاد شده ، واقدامات اعتراضی نهاد های مختلف اقدامات ایذائی توسط لانه فساد بیت رهبری و قوه قضائیه اش چه بسا نتیجه عکس بدهد و هزینه را برای بیت رهبری چنان بالا ببرد که حکایت همان تف انداختنی است که بر می گردد به صورت خود تف انداز.
۷۴۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵
|
از : سهراب مبشری
عنوان : دفاع از بالا بردن نرخ سود؟
احمد عزیز سلام. چرا باید من که اسم خود را چپ گذاشته ام از «افزایش راندمان کار، کاهش فاصله ساعت رسمی و ساعت مفید کار، سودآور کردن بنگاه ها و تعطیل کردن بنگاه های غیر قابل اصلاح» دفاع کنم؟ همه اینها در «موفق ترین» حالت خود در کشوری که در آن زندگی می کنی تحقق یافته است. عاقبتش را می بینیم: فاشیسم دارد هر روز سهمگین تر بر درهای کشورهای «موفق» در بالا بردن راندمان اقتصادی می کوبد. اما این که چاره درد، پیوند آزادی، برابری و همبستگی است را درست می گویی. زنده باشی، سهراب.
۷۴۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : از تکاب تا چابهار و از اهواز تا سرخس، سوزش شلاق آق دره را بر پشت خود حس می کنند ...
آقای آملی گرامی، ضمن احترام به اندیشه ات و مطلبی که نوشته ای، لازم دیدم که بنویسم، حال که بالاخره آستین بالا زده و سکوتت را شکسته ای لااقل می نوشتی طبقه ی این "رفیق" کدام است. و در مجموع تصور می کنم، اگر به نقدِ مطلب حاضر آقای پورمندی نشسته و از پرداختن به شخص ایشان، که موضوع مطلب حاضر ایشان هم نیست، صرفنظر می کردی، منِ نوعی شاید بهتر میتوانست مقصود شما را درک و فهم کند.
وقتی آقای پورمندی می نویسد؛ «...میلیون ها کارگر و جویای کار، از تکاب تا چابهار و از اهواز تا سرخس، سوزش شلاق آق دره را بر پشت خود حس می کنند و برای مادران و فرزندان خانواده های کارگری، اصلا آسان نیست که تصویر بدن خونین همکار تکابی پدر خانواده را فراموش کنند...»
آشکار است که ایشان دردِ مردمانِ زحمتکش کشورش ایران را به دل دارد.
آقای پورمندی در مسیر تلاشش برای بازگوییِ مسائل و پهن کردن راههایِ برون رفت از مشکلات می نویسد؛ «...توسعه اقتصادی بدون یک همبستگی ملی، و با برپاکردن چوبه های دار، به بند کشیدن فعالین سیاسی و مدنی، به حصر بردن رهبران محبوب مردم و پهن کردن بساط تخت-شلاق میسر نخواهد شد...» باز هم ایشان در مجموع حرفِ خوبی می زند.
اما وقتی در میانِ سخنش حصرنشینان را "رهبران محبوب مردم" می نامد، در واقع "مردم" را خواسته یا ناخواسته دربست در دامان کسانی قرار می دهد، که هنوز هم نقدی اساسی بر پایه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ج.ا. ندارند. ایشان(حصر نشینان) هنوز هم دوران آقای خمینی را "عصر طلایی" می نامند.
تصور می کنم، آقای پورمندی که در خطِ زحمتکشان و آلام ایشان قلم می زند، باید برای خود و خواننده اش مشخص کند؛
- چرا آقایان کروبی و موسوی و بانو رهنورد هنوز هم خواهان بازگرداندن جامعه به "عصر طلایی آقای خمینی" هستند؟
- چه چیز یا چیزهای "محبوبی" در آن دوران هست که ایجاب می کند، که "ما" باید جهت بازگشت بدان دوران بکوشیم؟
۷۴۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۵
|
از : محمود آملی
عنوان : احساس بد
نویسنده را از سال ها پیش می شناسم و تا وقتی که رفت ارتباط هم داشتم. در بی تجربگی ام هیچوقت در حرفی از او شک نکردم. اما بعدها با او به شدت احساس فاصله کردم. مصلحت گرایی و سیاسی کاری از موضوع هایی است که این دوست ما را از آرمان و آرزوی فدایی دور می کند. آن وقت ها هم خیلی مصلحت گرا بود و شور و عشق ما به عدالت و مبارزه را مسخره می کرد. وقتی عکس معروفش را که همه نشانم می دادند دیدم که انگشت جوهری اش را یعنی در انتخابات شرکت می کنم دیدم فهمیدم دلم به من دروغ نگفته است . این رفیق از طبقه اش دفاع می کند.
۷۴۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱٣۹۵
|