از : البرز
عنوان : محلِ رخنه ی ارتجاعی ترین نیروها به صفوفِ رهبری قیامِ...
تصور می کنم، غلغله و ولوله ای که مطلب آقای لادن ایجاد کرده قبل و بیشتر از هر نکته اش مربوط به این جملات ایشان است که می گوید؛ «...عدم دستیابی به اهداف انقلاب[قیام] مردمی ۱۳۵۷ و به گژراهه مذهب کشیده شدن، و به چاه فقاهت سقوط کردنِ آن؛ نه نفی درست بودن انقلاب است؛ نه خودکامگی و دیکتاتور بودن رژیم گذشته را عذر می نهد؛ و نه آن را اسلامی می کند! ...»
و براستی هم چنین است، «... پس از کودتای ۲۸ مرداد؛ ۲۵ سال سانسور، خفقان، زندان، اعدام و سرکوب مخالفان[توسط محمدرضاشاه]...» و فعالیت «... شصت هزار مسجد در گوشه و کنار کشور [که] قدرت سازماندهی وسیعی داشت...» اینهمه زمینه را برای بروز و طلوع انقلاب اسلامی فراهم آورد. به بیانی دیگر محمدرضاشاه پهلوی بانی و عنصر اصلی وقوع انقلاب اسلامی بود.
که عدمِ وجودِ اتحادی وسیع و فراگیر در اپوزیسیون شاه حول برنامه ای فراگیر و دموکراتیک، محلِ رخنه ی ارتجاعی ترین نیروها به صفوفِ رهبری قیامِ مردم علیه خودکامگی شاه گردید.
۷۵۴٣۰ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣۹۵
|
از : امیر ایرانی
عنوان : جایگزین سازی و کمک گرفتن از رقبای نوکیسه منطقه ای
وقتی بر سرزمینی حاکمیتی حاکم شود و بر خلاف روند طبیعی ی پتانسیل های موجود جامعه عمل کند، قطعاً ذهن شهروندان آن سرزمین متوجه عبور از نوع حکومتگری حاکمان وقت خواهد گردید. روند عبور،بسیارانی را براین می دارد؛ براساس رویاء های آرمانی و یا کودکانه در پی آلترناتیوسازی های(جایگزین سازی های) خاص خود بروند که چه بسا این اقدامات آنان هرز برنده انرژی مبارزاتی شوند و شاید اقدامات آنان بتقویت حاکمیت حاکم وقت منجر شود. ::::::: بایدگفت: نکته ای را که نمی توان نادیده گرفت اینست؛ هر سرزمینی با توجه به پیشینه اش و شرایط فعلیش، راهکار خاص خود را برای عبور می طلبد. چنانچه شرایط منطقه ای و جهانی ی سرزمین ایران و روند تحولخواهی آنرا در این صدوچند ساله اخیر مورد توجه قرار دهیم برای این سرزمین چه بخواهیم و چه نخواهیم یک شرایط خاصی برای محوریت قرار گرفتن در منطقه آفریده شده اشت!. که این محوریت هم می تواند خود را بصورت مروج خصلت های دمکراتیک نشان دهد و هم می تواند محوریت خود را بصورت تخریب گری به نمایش بگذارد. که تجربه تاریخی به ما می گوید؛ محوریت رواج دهندگیِ خصلت دمکراتیک در ۲۸ مرداد با کودتائی امریکایی از جامعه ایران گرفته شد ودر همین جمهوری اسلامی با بازی بوش و پلید اندیشی خامنه ای و بیتش از بعد از دو خرداد ۷۶ گرفته شد که متأسفانه ایشان محوریت تخریبگری و ویرانگری را برای ایران تعریف کرد و آنرا اجرا کرد. ::::: از گذشته تاکنون با بودن هر نوع حاکمیتی، محوریت منطقه ای ایران با عکس العملِ رقبای این سر زمین همراه بوده و هست که می توان گفت: برای رقبا دو راه متصور شده است: یکی کنار آمدن و پذیرفتن محوریت ایران و دیگری نپذیرفتن آن، که این نپذیرفتن فقط با متلاشی شدن این سرزمین برای آنان عملی خواهد شد. وقتی بازی های منطقه ای را مشاهده می کنیم؛رقبای جدید منطقه ای که نوکیسگانی عیاش بیش نیستند از هر نوع دخل وخرجی برای رسیدن به اهدافشان کوتاهی نمی کنند در راستای عمل آنان، رد پای بخشی از بازیگران حاکمیت فعلی و همراهی کردن با آن مشاهده می شود که پرداختن به این مسئله خود بحث دیگری می طلبد. اما در راستای انگیزه دخالتگریِ رقبای منطقه ای این سرزمین، هرکس در پی این باشد و یا این را تبلیغ کند که کمک گرفتن از عیاشان شیوخ عربیت می تواند تسهیل کننده ی بر قراری، آزادی و دمکراسی در این سرزمین است! این سخنش ؛یا از روی نادانی و کودنی است یا بخاطر و جود کینه های انباشته شده از ویرانگری های مستبدین دینی و غیر دینی است که این کینه ورزی اورا از بکار گیری خرد باز داشته و باز می دارد و یااینکه خود آن فرد از خواهندگان فروپاشی این سرزمین است که فکر می کند از این فروپاشی ممکن است چیزی عاید آن تفکر قوم اندیشی اش می شود و یا اینکه آن تشکیلات قبیله ای شده اش به نوائی خواهد رسید و....... اینکه در پی چه شرایطی برای بعد ازعبور باشیم که دنباله رفتارهای قبل از عبور خواهد بود خود بحث دیگری می طلبد.
۷۵۴۲۲ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣۹۵
|
از : معصومه افشار نیا
عنوان : دلیل سکوت نویسنده چیست؟
جناب لادن شما مقاله ئی را به سایت فارسی زبان "اخبار روز "فرستاده اید،چرا؟
جواب تنها این میتواند باشد:
تا هموطنانم بخوانند و نقطه نظراتشان را مطرح نمایند...و این اعتقاد که : شاید با دست به دست هم دادن و تبادل نظر کم کم بتوانیم با خرد جمعی چاره ئی برای خانه اتش گرفته امان کنیم...
غیر از این فکر نمیکنم باشد ،بله اقای لادن؟
پس چگونه است که شما در مقابل نوشته ها و نظرات ساکت اید هموطن گرامی؟
در سالهای گذشته بسیارند بسیار "فرهیختگانی"..بگفته جنابعالی،بسیارند که مقاله ها یشان را به سایت اخبار روز فرستاده اند و در برابر ده ها نوشته و پرسش و نظر..مهر سکوت بر لب نهاده اند...شما فکر نمیکنید چنین روش و کرداری شایسته ""فرهیخته گان!!"" جامعه فرهنگی ما ،ایرانیان نباشد و نیست؟؟
در میان انبوه سیات ها و انواع رنگارنگ صفحات داخل و خارج به اعتقاد من این سایت نسبت به صدهای دیگر صفحه ئی ست که میتوان چند کلمه خوب و مفید خواند و گه گاهی هم نقطه نظری نوشت..و این خوب است طبیعتا..
من سکوت شما و دیگرانی که مانند شما سکوت میکنند را..نفهمیدم و نمیفهمم هموطن ارجمند..
م.افشارنیا
۷۵۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣۹۵
|
از : سیامک شاملو از آلمان
عنوان : خوشبینی نویسنده بر کدام اساس؟
نویسنده گرامی ما را هم همنوا با آروزهای قلبی خودتان بدانید که تنها آروزی سیاسی میلیونها ایرانی آگاه و روشنفکر ( ضد اسلام ) سرنگونی هرچه سریعتر حکومت ننگ اسلامی ضد ایرانی و ضد انسانی یک مشت آخوندهای بی همه چیز است. اما نوشتار نویسنده گرامی فقط در حد شعار و ابراز یکسری آروزهای قلبی اش باقی میماند و با یکسری احتمالات و برشمردن خطاهای رژیم اسلامفاشیستی ملاها به این نتیجه میرسد که رژیم اسلامی رفتنی است و ناقوس مرگش به صدا درآمده. آیا واقعاً این طور است؟ یا یکسری حرفهای دلخوشکنک زده شده. مردم توسری خور اکثریت ناآگاه ایران که جیکشان هم درنمیاید باوجود این همه فقر و بدبختی و سانسور و بگیر و ببند و زورگوئی رژیم و خبرهای اختلاس و دزدیهای کلان مالی ثروت مردم. گویا فراموش کردیم که با چه قشر پدرسوخته آخوندجماعت طرف هستیم که شیطان را درس میدهند. از اینها میشود به این راحتی قدرت سیاسی را بدون مبارزه مسلحانه گرفت؟ رژیمی که همه چیز را تحت کنترل خودش دارد از دانشگاه و مدارس گرفته تا بازار و رسانه ها و غیره با بهترین دستگاهای جاسوسی و تکنیک مدرن غرب و روسیه و چین. با بهترین ابزارهای سرکوبگری اعتراضات مردم که در دستشان است ایا میشود به این راحتی سرنگونشان کرد؟ تازه مردم به دنبال کدام حزب مخالف یا گروه سیاسی آلترناتیو باید بدوند که وجود خارجی ندارند که جایگزین رژیم ساقط شده ملاها کنند. وگرنه حرف نویسنده گرامی بسیار درست و بجاست که برنامه جایگزنی مهمتر از براندازی رژیم است و باید اپوزیسون مثل جگر زلیخای ایرانی با رو کردن برنامه اش و ابراز وجودش خود را آماده بکند وگرنه تجربه تلخ تاریخی انقلاب ۵۷ ممکنه تکرار شود که آخوند دجالی بنام خمینی فریبکار و دروغگو انقلاب مردم را دزدید و به نفع اسلام ارتجاعی خودش تمام کرد. برای تغییر رژیم ایا ابزارها و اهرمهای فشار در دست دارید یا میتوانید پیشنهاد کنید تا رژیم را زیر فشار قرار دهد و مجبور به خطاهای بیشتر بکند طوریکه صدای اعتراض مردم برعلیه رژیم بلند شود؟ شما صبر کنید و خواهید دید که سران جنایتکار این رژیم برای از دست ندادن قدرت خیابانهای تهران را با جنازه های ایرانیها سنگفرش خواهند کرد همانطور که به اسد در سوریه دستور بمباران کردن و بمب ریختن سر مردم خودی را دادند. چونکه میدانند اگر ورق بر علیه آخوندها برگردد مردم چنان بلائی بر سر آخوندها و سران لباس شخصی این رژیم ضد ایرانی خواهند آورند که حتی تصورش خواب را از ملایان خصوصا خامنه ای ملعون میگیرد. به سخنرانی اش در این باره در ویدیوی یوتیوب مراجعه کنید که چه گفته و چرا به هرقیمتی باید نظام اسلامی را حفظ بکنند. برای همین من معتقدم به ابزارهای فشار حتی شده با کمک نیروهای خارجی منطقه بر علیه رژیم باید استفاده کرد وگرنه هیچ امیدی به سرنگونی زودرس رژیم ملاها نیست تا ابرقدرتها تاریخ مصرف رژیم اسلامی را به ضرر خودشان نبینند. آمریکای شیطان صفت که به نجات رژیم شتافته در حالیکه تحریمهای اقتصادی داشت کمر رژیم ملاها را میشکوند. خامنه ای با پوتین روسیه به رختخواب میرود و با سران چین لب تو لب است و رونق اقتصادی رواج دارد. تنها عربستان و اسرائیل هستند که گویا خواهان براندازی رژیم ملاها هستند و گویا حاضرند مبلغی در این راه سرمایه کنند که باید به فال نیک گرفت حتی شده از مجاهدین خلق به عنوان اهرم فشار و تهدیدی برای رژیم ملاها استفاده بکنند که گویا سیاست ارزان نگه داشتن قیمت نفت توسط عربستان هم سیاستی در این راستاست تا توانائی مالی رژیم اسلامی آخوندها ضعیف شود و مردم از فقر و گرسنگی به خیابانها بریزند و گلوی ملاها را بفشارند. ولی رژیم ۳۸ سال وقت داشته و سر پُستهای مهم مزدوران خودش را از خانواده شهدا گرفته تا کاسه لیسان دیگر دربار خامنه ای که در این رژیم منافعی بهشان میرسد بر سر قدرت نشانده و گرفتن قدرت از دست سپاه پاسداران و بسیج که ارتش ایدیولوژیکی رژیم ملاها هستند با میلیاردها اسلحه به دستشان مشکل بشود باور کرد که این رژیم به این سادگی و زودی قابل تغییر است. مگر به مبارزات خلق کردستان ایران در غرب و دیگر اقلیتهای ستم دیده در ایران که به مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم روی آوردند جای امیدواری باشد که رژیم برای حفظ یکپارچگی ایران و تجزیه نشدن شاید تن به یکسری رفرمهای مردم گول زنک بدهد و امتیازاتی به مردم بدهد. ای کاش میشد روی وعده نویسنده گرامی حساب کرد که :" عمارت بزودی فرو میریزد، جمهوری اسلامی فرو می پاشد." اگر که زمینه ها و شرایطش به اندازه کافی مهیا بود؟ آیا صداهای جدائی طلبی روشنفکران آذربایجانی هم میتواند بعنوان اهرم فشار بر رژیم ضد ایرانی ملاها استفاده شود؟ بهتر نیست که ما گیلانیها برای گیلان و مازندران هم برنامه اسقلال طلبانه جدائی از ایران اسلامی بریزیم چونکه ما حکومت اسلامی را دیکتاتوری مذهبی میدانیم که فقط عقب ماندگی و جهل و نادانی به ارمغان دارد و فقر و بدبختی برای اکثر مردم این مرز و بوم. اقلیتهای ایرانی باید برای حق خواهی خود به فکر راه و چاره بیافتند چونکه رفرم گرائی و بهتر شدن اوضاع در چهارچوب رژیم اسلامی امکان ندارد تا زمانیکه منافع مردم سوریه و عربهای لبنان و فلسطین برای حفظ اسلام و گسترش انقلاب اسلامی با میلیاردها دلار ثروت مردم ایران خریده میشود. باید فکر کنیم که رژیم را با چه اهرمهای فشار میشود به خطر انداخت و به سمت سرنگونی سوق داد وگرنه فقط با آرزوی قلبی داشتن مثل نویسنده گرامی نمیشود امیدی به سرنگونی رژیم اسلامفاشیستی ملاها داشت. به امید نابودی حکومت اسلامی در ایران و برچیده شدن بساط خرافات اسلامی و زورگویان اسلامگرای مرتجع!
۷۵۴۱۴ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣۹۵
|
از : خواننده
عنوان : اگر از سد سانسور اخبار روز بگذرد ...
"سرنگونی اش را رقم می زند" ؟؟؟؟؟؟؟
می دانید من این جمله را در این ۳۸ چند بار خواندم؟
شاید ۱۰۰۰ بار.
یعنی شما نسل ۵۷ از این آرزوها بچه گانه و خام خسته نمیشوید؟
یعنی شما خودتان از این ادبیات حالتون به هم نمیخوره؟
تا الآن شما اون رژیم را هزار بار ساقط کردید. اگر هم امروز نشد دیگه فردا حتماً میشه.
بعد میخواهید مردم شماها را جدی بگیرند؟
۷۵۴۱٣ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣۹۵
|
از : majid sherbaf
عنوان : عمق فاجعه گجاست
اقای لادن :مقاله شما در خور تعمق است ؟ نخبگان چه درون .چه بیرون چشم به جدائی اقوام وملیتها دوخته اند /نه درپیوند شان .ایجاد یک التر ناتیو فراگیروهمگانی نیا ژاست ؟شما در خطالراس میبینید ؟
۷۵۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣۹۵
|
از : masoud memar
عنوان : حضور آقای لادن
آقای لادن شما معتقدید که : « سقوط رژیم، یک امر اجتناب ناپذیر و حتمی است. لذا نخبگان باید با تمام وجود روی برنامه ی جایگزینی مشغول کار و تلاش باشند. برنامه ی "جایگزینی"، از "براندازی" صدها بار مهم تر است. براندازی یکبار و در یک مرحله از زمان است؛ ولی جایگزینی یک سیستم است » من با حرف شما کاملأ موافقم که برنامه ی "جایگزینی"، از "براندازی" صدها بار مهم تر است . از طرفی بدرستی میگوئید که : « اشتباه بزرگِ انقلابیون این بود که "منار را دزدیده بودیم، پیش از آنکه چاه را بکنیم"! براندازی، بدون برنامه ی جایگزینی! در چنین موقعیتی، عدم وجود یک برنامه ی هدفمند و مشخص، باعث شد که شعار جای شعور را بگیرد و احساسات و رابطه، جای منطق و ضابطه بنشیند » . با توجه به اینکه میزان آگاهی و تجربه جامعه در چهاردهه بمراتب نسبت به ۵۷ افزایش یافته و به باور من هیچیک از احزاب و سازمانهای موجود در اپوزسیون قادر نیستد بعنوان یک نیروی جایگزین اعتماد جامعه جلب کنند بنابر این ٬ همین فاکتور * بااهمیت بودن برنامه جایگزین * در نزد جامعه ٬ افکار عمومی را برای براندازی مجاب نخواهد کرد . بنابر این ٬ این ادعای شما که : « سقوط رژیم، یک امر اجتناب ناپذیر و حتمی است » را یک نگرش ایده آلیستی بیش نمیبینم در عین اینکه تغییر ماهیت نظام را در پروسه و روند ٬ یک امر بدیهی میدانم .
۷۵۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣۹۵
|