از : صادقی
عنوان : یک پیشنهادبه اخبارروز
بنده نیزباآقای پیروزموافقم که اصولا چه نیازی برای انتشار چنین مطالبی درپیشانی سایت اخبارروزهست؟آیاچنین درگیری های محفلی ای که بعضی ازسیاسیون به راه انداخته اند، جذابیتی برای دیگران دارد؟(سیاسیونی که مبارزه رابا دکان داری اشتباه گرفته اند ودائم برای کسب سرقفلی سایرمغازه ها تلاش می کنند).
این چه وحدت چپی ست که آخرش داردبه انشعاب یکی ازگروه هایش میانجامد؟اگرامروز چپ های رادیکال مدعی شوندکه پروژه وحدت چپ دراصل دامی بوده برای ازهم پاشیدن تشکیلات آنها، آیا حرف گزافی زده اند؟
شورای موقت سوسیالیست ها بعنوان گروهی رادیکال، دراین پروژه باسایرگروه ها کمترین سنخیت راداشته ولاجرم خودرا بعدازمدتی کنارکشیده است ولی ازآنجائیکه اتحادفدائییان دارای طیفی ازرفرمیست های لیبرال دموکرات تاچپ دموکرات بوده،ازاین روی مستعدازهم پاشیدن بوده است...(بادخالت دیگران وباقی قضایا کاری نداریم).
نمی دانم ماراچه شده که زشتی این صحنه آرائی رانمی بینیم وبه این بازی های سخیف دشمن شادکن ادامه می دهیم.امروزدیگروقت این حرف هانیست.امروزبیش ازهرچیز مابه تمرین مدارا وبسط فرهنگ دموکراتیک نیازمندیم.فرهنگی که ازداخل آن ائتلاف وحتی وحدت واقعی نیروهاخارج شودنه انشعاب وپراکندگی گروه ها. لذادراین راستابهترنیست سایت اخبارروز اینگونه مطالب رادرهمان میزاحزاب قرردهدنه درزیرگروه مطالب سیاسی؟
باتشکراززحمات رفقای اخبارروز، امیدوارم کامنت بنده رانیز منتشرکنید.
۷۶۱۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۵
|
از : خواننده
عنوان : جناب البرز محترم
دوست عزیز، این دوستان و رفقای ما، از توده و اکثریت بگیر تا اقلیت و غیره، تا مجاهدین، اگر از ابتدا صداقت داشتند، مردم از آنها مثلِ طاعون بیزار نبودند. صداقت یعنی صادق بودن و واقعیت را گفتن. یعنی سیاست بازی و دغل بازی را کنار گذاشتن. من اگر بودم اینطور می نوشتم و اطمینان دارم که هر خواننده ای هم میگفت «درود بر لااقل صداقتت»:
ما ۱۵ یا ۲۰ نفر فلان جا جمع شدیم و به این دلائل هم مجبور بودیم اسمِ جمعمان را بگذاریم کنگره یا پلنوم یا حزب یا غیره. والسلام.
بزرگنمائی بیخودی از نظر مردم توهم و خیالبافی تلقی می شود. هیچ فرد سالمی هم دنبال آدم خیالباف راه نمی افتد (البته به جز سال ۵۷). در ضمن فقط از نظر لغت هم که بگوئیم جامعه دیگر پذیرای کنگره و پلنوم و کنفرانس و کمیته مرکزی و اینها نیست.
همین انتخاب لغت خودش نشان می دهد که حضرات در چه حال و هوای فکری هستند و نه تغییرات ایران را فهمیده اند و نه تغییرات زبان فارسی را.
لطفاً سانسور نکنید، سانسور دردی را دوا نمی کند. من به هیچکس توهین نمیکنم و نکردم.
با احترام
۷۶۱۴۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : کاچی به از هیچی
تنها دلیل اینکه من خود را نخود این آش کرده ام پرسش این سوال بود که دلیل انتشار اینگونه مقالات در اخبار روز چیست؟ ولی چون حرف حرف میآورد و سکولار دموکرات های ایران نیز " کنگره چهارم " خود را در هامبورگ برگزار کرده اند با اجازه جناب اعظمی سوال خود را با ضمیمه زیر ادامه میدهم.
در ویدوی " کنگره سکولار دموکرات های ایران - قسمت اول " https://www.youtube.com/watch?v=TycM_۲_hQu۴ این بزرگواران " تقی مختار، دکتر حسن کیانزاد، دکتر اسماعیل خوئی، دکتر اسماعیل نوری علا، دکتر باقر پرهام ,خواندن پیام های شاهزاده رضا پهلوی، حشمت الله طبرزدی و آیت الله بروجردی " شرکت داشته اند.
سوال اول اینست که چگونه سکولار را با دموکراسی جمع میکنیم؟ آیا آیت الله بروجردی سکولار است و " شاهزاده " رضا پهلوی با آن سوابق خانوادگی و این لقب را باید دموکرات خواند؟ جواب اینست که اگر در اروپا احزاب دموکرات مسیحی داریم, چرا نه؟ چه چیز ما از آنها کمتر است؟
و دیگر کلمه " کنگره " است که این صاحب نظران به " سکولاریسم " و " دموکراسی " اضافه نموده اند و با شرکت افرادی که نیمی از آنها فقط پیام فرستاده و در بحث و گفتگو شرکت نداشتند انجام گرفته است. به این ترتیب " کنگره سکولار دموکراسی " در نظر بیسوادانی چون من مصداق " شتر گاو پلنگ " است ولی ما نظر این بزرگواران که نمیتوانم از آش داغ تر و به قول اینها از پاپ کاتولیک تر باشیم. و لابد باید قبول کنیم که کاچی به از هیچی ست.
۷۶۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : اکر "ما" یعنی شما، من و او، بخواهیم عوامفریب نباشیم چه باید بکنیم؟
خواننده ی گرامی، قبل از هر مطلبی لازم می بینم که بنویسم، که با شما در یک نکته مشترکم، و آن اینکه به مانند شما می اندیشم که ممیزی (سانسور) تاکنون هیچ دردی را در کشورمان درمان نکرده، و گمان هم نمی کنم که بتواند در آینده هم دردی را دوا کند.
و بی آنکه بخواهم واردِ بحث کمیت در محافل اپوزیسیونی شوم، میخواهم به رنج عمیقی که در جملات شما حس می کنم، بپردازم:
وقتی شما می نویسی؛ «... نه خودتان را (ناخواسته) گول بزنید و نه مردم را...»، میخواهم بپرسم، اکر "ما" یعنی شما، من و او، بخواهیم عوامفریب نباشیم چه باید بکنیم؟
لازم به ذکر است، که کنگره مجمع عمومی یک سازمان یا حزب بر اساس اساسنامه اش بوده، و تعداد شرکت کنندگان در آن را اساسنامه ی آن سازمان یا حزب مشخص می کند، و نه تماشاچیانی مانند شما یا من
۷۶۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۵
|
از : خواننده
عنوان : همه عوامفریبی است ...
همه نوشتارِ نسلِ پنجاه هفت عوامفریبی است. کلمه «کنگره» در خواننده جوان یا ناوارد تداعی گر یک جمع بزرگ و محتملاً پایه دار است. این واقعیت نیست. واقعیت جمع شدن چند نفر بدور هم است. نشست، جلسه، گفتگو، محفل، ...
نظیر نشستِ سکولار دمکراتها در هامبورگ همین چند روز قبل.
نه خودتان را (ناخواسته) گول بزنید و نه مردم را.
لطفاً سانسور نکنید. سانسور هیچ دردی را دوا نمیکند.
۷۶۱٣٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : بجا و شایسته میدانم که از شما بابت نقدِ متین و زیبایت قدردانی و تشکرکنم
هم میهن گرامی آرمان شیرازی شما در آغاز سخنت می نویسی؛ «...گفته های چند هم میهن ...که اغلب از پس پرده یعنی با نام های مستعار ...سخن می گویند...»
در این زمینه لازم می دانم که بنویسم؛ بیائیم و بجای بررسی اوراق هویت و شناسایی یکدیگر، به سخن و رفتار یکدیگر توجه کرده، و نقد و بررسی خود را متوجه مطالب و رفتارهای ارائه شده نوسط زنان یا مردان نظردهنده کنیم، و نه آنکه پی جویی و تلاش خود را معطوف آن سازیم که نام و مشخصات شناسنامه ای این زنان یا مردان چیست و یا ساکن کجایند.
با اینهمه بجا و شایسته میدانم که از شما علیرغم ضعف فوق بابت نقدِ جانانه و زیبایت قدردانی و تشکرکنم.
سخنت را پذیرایم آنجا که می نویسی؛ «... "البرز" ... دست-از-دور-بر-آتش می گوید». و بی آنکه قصدی برای توجیه داشته باشم، لازم می بینم که بنویسم؛ منِ البرز آتش را در مفهومی دیگر می بینم. لذا ضمن ارج نهادن به نقدِ شما، خودم را هرگز دور از آتش ندیده ام. که اگر به مجموعه ی اظهار نظرم توجه کنی، به یقین می بینی، که احزاب و سازمانهای گوناگون را همچون خشتِ بنایِ دموکراتیک کشورمان لازم و اساسی میدانم، و همه ی تلاش و توجهم متوجه قواعدِ مشترک بازیست. قواعدی که علیرغم تمامی تلاشها در صد و ده ساله ی اخیر هنوز هم همچنان نانوشته یا نامدون بر جای مانده اند.
اگر به سخن پیشنیم التفات کنی، خواهی دید که نه «...نیمی از سازمان(ی) را نادیده...»گرفته ام، و نه «...برگزاری آگاهانه یک نشست سازمانی در مغایرت با معیار اساسنامه را "کنگره"...» خوانده ام، بل آنجا صراحتاً نوشته ام؛ «... بی آنکه قصدی برای گرفتن سمتی را داشته باشم. میخواهم درست در نقطه ی وسطِ جبهه گیری رفقای سازمان اتحاد فدائیان خلق ایستاده و بگویم: ...»
و در همین زمینه شما و دوستان دیگر را به خواندن نظرم در بخش نظرات لینک ذیل دعوت می کنم:
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=۷۵۵۷۸
۷۶۱٣۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : داشتم دارم و دارم دارم
جناب شیرازی,
ما, آشکارا " از پس پرده یعنی با نام های مستعار پرسش " میکنیم ولی آیا این مثلا " آرمان شیرازی " نمیتواند مستعار باشد؟ مگر آنکه شما شخصیت برجسته و شناخته شده ای باشید.
اما در باره اینکه " "چریک های فدایی خلق ایران" یک گروه کم شمار, پراکنده و (در اثر ضربات شاهانه) از هم پاشیده نبود که اندکی پس از انقلاب شمار هوادارانش از مرز یک میلیون گذشت",
فرقه اسماعیلیه نیز زمانی لرزه بر ارکان امپراتوری سلجوق افکنده بود و حزب کمونیست شوروی هم بر قسمت عمده ای از دنیا فرمانروایی میکرد. امروز جز در نشریات اختصاصی آنها کسی در باره آنها چیزی نمیگوید. اگر اخبار روز وابسته به این " سازمان " است و شما تعداد اعضای این سازمان و اهمیت آنرا میدانید بنده حرفی ندارم و امید که با افزایش جمعیت ایران و تکرار انقلاب, شماره هوادارانش از دو میلیون هم بگذرد و این Reunion ها هم مبدل به گنگره گشته و سخنگوی آن هم پاداش خود را بگیرد.
۷۶۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۵
|
از : آرمان شیرازی
عنوان : سخن از آنچه بگوییم که در جریان ست؛ از خرمن جانبازی انسانی, پس از تاراج اسلامی, آنچه بجا مانده, که هست! بیش از اینش به توفان ندهیم!
پیدا نیست چرا برخی هم میهنان با پرداختن به موضوعات کناری از تمرکز بر اصل موضوع سر می پیچند, یا که بدتر, آنرا به کژراه می کشانند! سخن از اینست که نیمه ای از سازمان اتحاد فداییان نشستی, نا همخوان با اساسنامه خود, برگزار کرده و در غیاب نیمه دیگر رهبری جدیدی (بخوان سازمان دیگری) بنیاد نهاده اند که بیگمان خطایی آشکار ست. آقای اعظمی می گویند که "شاید پذیرش خطا و لغو تمامی تصمیمات نشستی که کنگره خوانده شده است، بتواند راهی به سوی کار در درون یک تشکیلات بگشاید ." نمیدانم چگونه با گفته ایشان همراه نمی توان شد؟!
برای روشن شدن, به گفته های چند هم میهن (که اغلب از پس پرده یعنی با نام های مستعار پرسش برانگیز سخن می گویند) نگاهی بیفکنیم:
"پیروز" می گوید: "نمیدانم این سازمان امروزه چه اهمیتی دارد که مستحق چنین توجهی باشد." آیا ایشان نمیداند که کمیت, بنا بر سرشت خویش, ریزه خوار کیفیت است؟ آیا "چریک های فدایی خلق ایران" یک گروه کم شمار, پراکنده و (در اثر ضربات شاهانه) از هم پاشیده نبود که اندکی پس از انقلاب شمار هوادارانش از مرز یک میلیون گذشت؟
سخن یک جمله ای "هبت" اینست که: "رفتارهای انشعاب گرانه ... در عملکرد طرفداران پروژه وحدت از ماهها قبل مشخص بود." یعنی بگونه دیگر می توان گفت که "رفتارهای انشعاب گرانه", اگر که حدثیات نباشد, سنجه نوینی ست که معیار اساسنامه ای حد نصاب دوسوم اعضا برای برگزاری "کنگره" را منسوخ می کند!
"نکو کیش" در برخوردی واقعی اما همچنان از بالا به پایین می گوید: "سازمان های چپ امروزه بیشتر تبدیل شده اند به کلوب های افراد" و در دنباله, با پرسش نیشداری می گوید مگر نه اینکه "به تعداد مدعیان چپ قرار هست که سازمان داشته باشیم؟" چنین برخوردی از نظر دور می دارد که, جدا از پراکنش-گرایان, هر گونه تلاش برای چیرگی بر پراکندگی ارزشمند ست. تلاش هایی از این دست را در شکل دهی اتحاد چپ (بخش های راه کارگر با دیگر سازمان های چپ) و یا پروژه وحدت چپ (عمدتا میان فدائیان) می بینیم که در صورت پدیداری (و بازتاب آنها درون کشورمان) تاثیرات مثبت و دوربردی در سازمان دادن جنبش ازادیخوهانه مردم ایران خواهند داشت.
هم میهن دیگر "البرز" با مسئولیت بیشتر اما دست-از-دور-بر-آتش می گوید: "دموکرات منشانه بایستیم و با تحمل سختیها ... در جهتِ پیشگیری از (انشعاب, این ضعف دیرینه و اسفبار جنبش چپ) بصورتی جدی و دموکراتیک" بکوشیم. دوری این نگرگاه از واقعیت اینست که نیمی از سازمان را نادیده گرفتن و برگزاری آگاهانه یک نشست سازمانی در مغایرت با معیار اساسنامه را "کنگره" خواندن عین تحمیل انشعاب ست که "پیشگیری" را پشت سر می گذارد! هر چند که طرفداران ادامه پروژه وحدت "برگزاری کنگره را (که در نهایت گونه ای رای کشی ست) بدون تدارک کافی و ترمیم مناسبات درونی سازمان مفید (نمی دانستند) و پیشنهاد (کرده بودند) که، برگزاری کنگره به تاخیر افتد و همزمان تلاش برای بازسازی روابط درونی سازمان و تشنج زدائی از آن در دستور قرارگیرد."
شایسته ست به همه هم میهنان که اندیشه ی بهروزی مردم و کشورمان را دارند گفته شود که هرگاه که گفتار و کردار ما زمینی, گرم, ارج گذارانه و خردورزانه باشد, می توان مطمئن بود که در راستای سروده ی سیاوش گرامی:
این ذره ذره گرمی خاموش وار ما
یک روز بی گمان
سر میزند ز جایی و خورشید میشود...
بامید پیروزی پرورانندگان خورشید آزادی!
۷۶۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ شهريور ۱٣۹۵
|
از : هبت
عنوان : رفتارهای انشعاب گرانه را در عملکرد طرفداران پروژه وحدت از ماهها قبل مشخص بود.
رفیق اعظمی را به خواندن این مقاله دعوت میکنم.
http://www.etehadefedaian.org/D۸A۲DB۸CD۸A۷-D۸A۸D۸A۷-
D۸A۷DB۸CD۹۸۶-D۹۸۵D۸AAD۸AF-D۸A۸D۸ADD۸AB-D۸A۸D۹۸۷-D۸AAD۸B۴DAA۹D۹۸۴-D۸A۸D۸B۲D۸B۱DAAF-DA۸۶D۹BE-D۸A۷DB۸CD۸B۱D۸A۷D۹۸۶
۷۶۱۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۵
|
از : peerooz
عنوان : معمای پیکر نحیف
" من مطمئنم که اگر شتابزده عمل نکنند هنوز هم با یک انتقاد از خود جدی می توانند داغ از هم پاشیده شدن این پیکر نحیف اما همچنان سرشار از زندگی را در دل دشمن و بدخواهان سازمان و جنبش چپ بگذارند." نقل قول از مقاله حماد شیبانی در http://www.iranglobal.info/node/۵۶۲۹۹.
من نه تنها چیز زیادی بلکه چیز کمی هم جز آنچه پراکنده اینجا و آنجا در باره این سازمان خوانده ام نمیدانم. گرچه ظاهرا اخبار روز وابستگی مستقیمی به این سازمان ندارد با وجود این مکررا در این سایت مقالاتی در باره سازمان فدائیان منتشر میشود. علت فضولی من اینست که نمیدانم این سازمان امروزه چه اهمیتی دارد که مستحق چنین توجهی باشد. در گذشته یکی دوبار جویای تعداد اعضا و پیروان آن شده ام که بجایی نرسیده است. جناب شیبانی از " این پیکر نحیف اما همچنان سرشار از زندگی " صحبت میکنند اما از میزان نحافت آن چیزی نمیگویند. در تصویرهایی که گاه گاه از این جلسات منتشر شده است تعدادی بیش از سی چهل فرد مسن دیده نمیشوند که نام مناسب این تجمع Reunion یا تجدید دیدار است تا چیز دیگر. آیا این " سازمان " واقعا شایسته چنین توجهی ست؟
۷۶۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۵
|