یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"آفتاب آمد دلیل آفتاب" - محمد اعظمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : هبت ل

عنوان : چند سئوال از آقای اعظمی
چند سئوال از آقای اعظمی دارم

۱. شما که در جلسات سازمانی بیش از یک سال و نیم شرکت نمی کرده اید حال چه شده که شتابان چنین نامه ای مینویسید و مسائل داخلی را که شنیده اید نشر بیرونی میدهید .؟

۲. چگونه از بحث های دمکراتیک حرف میزنید؟ ولی از شرکت در یک جمع بزرگتر (کنکره) خودداری نموده و سایرین را هم به عدم شرکت تشویق کرده اید .

۳. این چه استدلالی است که میگوئید فقط در صورتی که خواسته های ما پذیرفته شود در کنکره شرکت میکنیم ؟ آیا این بحث دمکراتیک هست؟

۴. اگر شما و همفکران شما میدانستید که با شرکت در کنکره به نتیجه دلخواه میرسید حتمن در آن شرکت میکردند و برای این شرکت در کنکره را تحریم کرده اید چون که میدانسته اید نظرات انحلال طلبانه اتان رأی نمی آورده است .

۵. بگواه کمیت نیروهای چپ در خارج از کشور و عملکرد سازمانهای چپ موجود شما که خودتان را از رهبران چپ میدانید در این ۳۵ سال گذشته چند نفر جوان را به این تشکیلات جذب کرده اید؟ چند بحث نظری مطرح کرده اید؟
آیا تاکنون یک گزارش جامعه شناسانه از جامعه ایران منتشر کرده اید؟
چند راه حل برای مردمی که در رنج و فقر غلت میزنند مطرح کرده اید که نتیجه اش در داخل نمود داشته؟
همه جریانات درگیر در پروژه وحدت میدانند که اختلافات نظری هست تا سلیقه ایی. آیا با خود چنین فکر نکرده اید ؟ حالا که کنکره را بگواه جمله ایی که نوشته اید که این حق ما بوده که برای رسیدن به هدف خود از شرکت در کنکره عمدا خوداری کنیم و سازمان اتحاد فدائیان خلق را بدامن انشعاب بیندازید .
آیا شما و همفکرانتان میتوانید راه حلی پیشنهاد کنید که بتوانید بدامن سازمانتان برگردید ؟

در انتظار جوابهای شما هستم .
۷۶۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : کسانی که شاهکارهای ادبی را آفریده اند، انسانهایی مثل شما و من بوده و هستند...
آقای سیامک شاملو گرامی، با این سبک و سیاقی که شما می نویسی، از شما انتظاری برای آفریدن شاهکاری ادبی ندارم. گرچه کسانی که شاهکارهای ادبی را آفریده اند، انسانهایی مثل شما و من بوده و هستند. منتهی با کمی صبر، حوصله و دقتِ بیشتر.


گمانم این است، وقتی من شما را "آقای سیامک شاملو گرامی" خطاب می کنم، قبل از آنکه خطابم احترامی برایِ شما باشد، با رعایت کردن ادب به شخصیت خودم احترام گذاشته ام.
وقتی آقای خمینی در بستر مرگش فرمان قتل نزدیک به چهار هزار زن و مرد هموطن خود را صادر می کند، این نشانِ آشکاری بر جنایت پیشه گی اندیشه ی ایشان است.
و اگر من و امثال من به هنگام سخن در باره ی ایشان سعی در رعایت ادب داریم، این ادب نه بخاطر ایشان، بل احترام به رعایت ادب است.


لزومی نمی بینم که بحثِ مقالات دیگر را به پای این مقاله بکشانم. تنها پیشنهاد می کنم:
- مطالب را بخصوص مطالبی که قصد نقدشان را داری با دقتِ بیشتری بخوانی
- مطالعه را وقتی انجام بدهی که دچار غیض عصبی نیستی
- قبل از ارسال یا عرضه ی مطلب، مطلبت را حتماً سر فرصت و با صبر و حوصله ی کافی بخوانی

از آنچه تاکنون بنا به درخواست خودِ شما برای شما نوشتم، نه قصدی برای معلم اخلاق شدن برای شما یا دیگری، و نه در پی نشان دادن برتری اندیشه ام، و نه تعیین تکلیف برای شما یا دیگری. بل در پی تبادل اندیشه بوده و هستم.
۷۶۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۵       

    از : فزشید فرشیدی

عنوان : کنگره ی جدا از مردم
من از هواداران فدائیان اکثریت بودم.سالهاست که سازمانهای جدا ازتوده -حزب توده،فدایی،راه کارگر،حزب کمونیست و...-را به کنار گذاشتم وبا تاسف به دلمشغولیهایتان و مواضع زیگزاکی و خیالیتان نگریستم.
ازقدیم گفتند مورچه چیه گه کله پاچش باشه.آیه های لنینی را دور بریزید.روش شبکه ای وجدید مبارزه ی مردم را درک کنید وبا شهامت تمام انحلال سازمان فداییان را اعلام کنید.باور کنید شما پیشتاز نیستید.همساز هم نیستید.
ببخشید که رک و پوست کنده نوشتم.
با عرض ارادت
فرشید
۷۶۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۵       

    از : منصور انصاری

عنوان : فریبرز ستاری
آقای فریبرز ستاری مطلب شما ربطی به موضوعی که آقای اعظمی مطرح کرده است ندارد و ایشان به چرایی مشکلات سر راه پروژه وحدت و نقشه راه نپرداخته است، و موضوع پروژه وحدت مد نظر مطلب ایشان نیست.
آقای ستاری بهتر است به این پرسش ایشان پاسخ دهید بر اساس کدام فورمول ریاضی ۴۶٪ اعضای یک سازمان برابر با دو سوم اعضا ی همان سازمان میشود؟ و نشستی را با شرکت ۴۶٪ اعضای سازمان کنگره می نامد و کمیته مرکزی انتخاب می کند و برای سازمان سیاست گذاری میکند.(برای ۵۴٪اعضای سازمان) .
ایراد گرفته اید به آقای اعظمی که آبستراکسیون و رفتار سیاسی ایشان و همراهان شان در سازمان اتحاد فدائیان حرکتی تک روانه (۵۰٪ اعضا سازمان) و ضدسازمانی ورفتاریانشعاب گرانه است. چگونه است که رفتار و عمل ۴۶٪ اعضای یک سازمان را در نشستی که حد نصاب لازم را برای رسمیت یافتن کنگره بدست نیاورده است را غیر انشعابی و تفرقه افکنانه نمیدانید پیشنهاد میکنم گزارش های رفیقمان آقای حماد شیبانی از مسولین برگزاری این نشست را بخوانید.

آقای فریبرز ستاری ، از نوشته شما در اعتراض به مطلب آقای اعظمی این طور به نظر میرسد که دستی بر آتش داشته و دارید و احتمالا از بازیگران صحنه (پروژه وحدت) بوده اید و مدافع بخشی از سازمان اتحاد فداییان خلق ایران که پشت نام فریبرز ستاری پنهان شده اید و بدین وسیله نمی خواهید جوابگو و مسول چیزی که مینویسید باشید
۷۶۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۵       

    از : ایکاروس

عنوان : "آفتاب آمد دلیل آفتاب"
پرداختن به اینکه پروژه وحدت چپ چه بود و هست و چه مسیر درست یا غلطی را پیمود و می پیماید نوشته دیگری را می طلبد که امیدوارم همه رفقای دست اندرکار و درگیر در این پروژه برای روشن شدن آن نزد نیروهای چپ بیشتر به آن بپردازند ولی دست به نقد ظاهرا تخلف اساسنامه ای محور و بحث اصلی نوشته های رفیق اعظمی است. رفیق اعظمی در این نوشته و نوشته های دیگرشان از اساسنامه و نقض آن توسط رفقای طرف مقابل زیاد سخن گفته اند و ظاهرا "منطقی" و "مستدل" ولی با نگاه دقیق تر به حرفهای او متوجه نقض اساسنامه حتی به "فرض" خودش و توسط خود ایشان و سایر رفقای همفکرشان می شویم. اینکه ایشان در پاسخ به اقای فریبرز ستاری به "فرض" می پذیرد که غیر سازمانی و تشکیلاتی برخورد کرده است ولی طرف مقابل چرا چنین کرده است خود گویای این امر است و "آفتاب آمد دلیل افتاب" .در واقع از نظر ایشان، مجاز هستند اقدامی غیر سازمانی و غیر تشکیلاتی و بر ضد اساسنامه انجام دهند و در عین حال درقبال روال جاری برپایی کنگره نیز تحت عنوان استفاده از "حق" در اساسنامه، مانع ایجاد کنند. خب رفیق عزیز، وقتی به "فرض" می پذیری اساسنامه را نقض کرده ای دیگر استنادت به همان اساسنامه چیست؟ نمیشود که بخشی را قبول داشته باشی و بخشی را خودسرانه نقض کنید. اگر بخشی را قبول ندارید باید بطور قانونی برای اصلاح آن اقدام کنید. کلیت اساسنامه با اکثریت آرا خودتان تصویب شده است. ولی واقعیت این است که نقض اساسنامه توسط جناح ایشان فرض نیست بلکه یک واقعیت است. وقتی ایشان در نوشته قبلی خود می گویند چون کنگره فوق العاده در مورد "پروژه وحدت" به نتیجه نرسید باید هر دیدگاهی کار خودش را به پیش ببرد چون در اساسنامه در این مورد صحبتی نشده است، یعنی چه؟ وقتی می گوید روش "اکثریت و اقلیت در این مورد پاسخگو نیست" یعنی چه ؟ مگر اساسنامه بر اساس انجام امور بر مبنای "اکثریت و اقلیت" نیست؟ حتی اگر می خواهید ابداع جدیدی در اساسنامه بیاورید و قانونی را تصویب و یا اصلاح کنید باید به کنگره بیایید و بحث کنید و برای پیشبرد دیدگاهتان نیرو و نظر جذب کنید. نیامدن شما به کنگره به چه معنی بوده است؟ آیا از آمدن شما جلوگیری شده است؟ از ارائه دیدگاهتان در تشکیلات جلوگیری کرده اند؟ که مجبور به استفاده از "حق" آبستراکسیون شده اید؟ یا اینکه نگرانید و به کنگره نمی آیید چون ممکن است نظرتان پیش نرود و در اقلیت قرار گیرید؟ مگر این عین اساسنامه نیست؟ پس چه کسی آن را نقض کرده است؟ آبستراکسیون طبق اساسنامه است ولی در شرایطی که حقوقتان در امور جاری تشکیلات نقض شده باشد. آیا این همه نشان نمیدهد که به قول فریبرز مسیرتان را قبلا" ریل گذاری کرده اید.
"به کجا چنین شتابان" رفیق اعظمی
۷۶۲۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۵       

    از : سیامک شاملو

عنوان : جواب به جناب البرز
از چند سطر کامنت نوشتنم انتظار شاهکار ادبی دارید؟ مگر خودتان چه شاهکاری مینویسید؟ در زیر مقاله دیگری بحثی با شما داشتم چونکه جواب نداشتید از دنباله بحث خودداری کردید که سندش در این سایت هست. خلاصه نگفتید که این سوسیالیزم واقعاً موجود شما که طرفدارش هستید تا به امروز بغیر از روی کاغذ تا حالا کجا پیاده شده اگر که قصد شما آدرس اشتباه دادن نباشد؟ یک جامعه با ساختار دمکراسی یکهو از آسمان نمیافتد یا دموکرات شدن را هم نمیشود مثل آمپولی به کسی تزریق کرد که یکشبه دموکرات شود. تازه اگر تاثیر آمپول دموکراسی به مرور زمان با بدست گیری قدرت سیاسی بعضی گروهها در آدمها کم و کمتر نشود؟ در تربیت ما ایرانیها چه خانواده گی و چه مدرسه ای یا حتی دانشگاهی تحت سنّت برگرفته از اسلام عقب مانده خودکامگی و زورگوئی گویا ذاتی شده؟ فرصت یک جامعه دمکراتیزه داشتن با معیارهای آزادی به ایرانیها هرگز داده نشد تا زمانیکه اسلام بوده و هست یا باشد.اما دلخوری جناب البرز از من از جای دیگر نیست که در کامنتی خطاب به شما قبلاً نوشتم که ایشان حتی در خارج نشسته و به سران جنایتکار ج.ا. میگوید "آقای" خمینی و برای قاتلین مردم ایران هم احترام قائل است. آیا باید برای سران ج.ا. ضد ایرانی جنایتکار احترام هم گذاشت؟ شما که حرف از دمکراسی میزنید ولی خودتان گویا متوجه نیستید که شروع کردید به سایت اخبار روز انتقاد کردن که چرا این مقاله را مهم جلوه داده و در این قسمت سیاسی گذاشته و غیره ایرادها و سوالها. درحالیکه خودتان دارید برای سردبیر محترم سایت اخبار روز تعیین تکلیف میکنید که چکار بکند یا نکند و به سلیقه و میل شما که کاربر این سایت هستید کار بکند. چرا دست سردبیر سایت اخبار روز را آزاد نمیگذارید تا حق انتخاب خودش را داشته باشد؟ لابد این هم دموکراسی از نوع دلخواه شماست؟ در اروپا نشستیم حداقل کمی از قوانین دموکراسی یاد بگیریم و ضرر ندارد بعد بیائیم برای دیگران معلم اخلاق بشویم جناب البرز. در انتها یک توصیه به شما! چونکه سطح شما گویا خیلی خیلی خیلی بالاست و دانائی را بقول آلمانیها با قاشق غورت دادید ( „Weisheit mit Löffeln gefressen“ ) از این ببعد کامنت مرا که دیدید از رویش بگذرید تا دوباره " به هر جان کندنی" دچار نشوید!
۷۶۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : «...پاشنه دربِ "اپوزیسیون"...»
نکو کیش گرامی، تا این لحظه دو عدد از ۲۶ نظر آمده در پای نوشتار آقای اعظمی متعلق به شماست، با این گفت، میخواهم بگویم، اگر حرفی برای گفتن داریم، باید بگوئیم، بی آنکه به خود یا دیگری ایراد بگیریم که چرا سخن می گوئیم.

شما می نویسی؛ «... مطلبی نوشتند که نه دردی از جامعه فلک زده ایران [را درمان] میکند و نه مرحمی[مرهمی] بر زخم های عمیق چپ برای نازا و ایستا بودنشان در ۲۷ سال گذشت و اینده ای شاید بمراتب تاریک تر...»

حال پرسش من از شما اینست، اگر مطلب ننویسیم و سخن نگوئیم، چگونه میتوانیم ؛
- به مطلبی که «...دردی از جامعه فلک زده ایران...» را درمان میکند، برسیم؟
- «...مرهمی برای زخم های عمیق چپ، برای نازایی و ایستا بودنش...» بیابیم؟
- از «...آینده ای شاید بمراتب تاریک تر...» چپ پیشگیری کنیم؟
ـ از برزخ «... مگر دمکراسی غیر از این هست که اگر حرف و راه من انتخاب نشه میخواهم سر به تن هیچکس نشه...» گذر کنیم؟
- «...جلادان و دیکتاتور ها را به کناری گذاشته و حمایت بین المللی را بدست...» آوریم؟

تصور می کنم اگر شما براستی از نحوه ی گردیدن «...پاشنه دربِ "اپوزیسیون"...» شاکی هستی، بجای پنداشتن اینکه، علفِ روئیده بر جلوخان درب همسایه(عملکرد نیروهای چپ و نیمه چپ در شیلی، گواتمالا، کلمبیا ...) بسیار سبزتر است. حامی نقد و سخن شوید
۷۶۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۵       

    از : نکو کیش

عنوان : واقعن کار دیگری نیست که برخی انجام دهند
آقای اعظمی حال از سر بیکاری یا ناراحتی از دست به جلو بردن رقیبان، مطلبی نوشتند که نه دردی از جامعه فلک زده ایران میکند و نه مرحمی بر زخم های عمیق چپ برای نازا و ایستا بودنشان در ۲۷ سال گذشت و اینده ای شاید بمراتب تاریک تر. اما، این نوشته باعث شد که پاسخگویان به بنی و بشر پرکار شوند و از ۲۵ تا نظر، رکود را بشکنند و ۱۵ نوشته را از ان خود کنند. کسی نیست که بگه انشعاب از محصولات بی نظیر ژن ایرانی است و اصلا برای طولانی شدن عمر لازم هست. مگر ما فرزندان کشور گل و بلبل نیستیم؟ مگر ما به غیر از رئیس شدن ( در اینجا عضو کمیته مرکزی) مقام دیگری را هم قبزل میکنیم؟ مگر دمکراسی غیر از این هست که اگر حرف و راه من انتخاب نشه میخواهم سر به تن هیچکس نشه. تا پاشنه در "اپوزیسیون" جمهوری ددان و وحوش بر این پاشنه میچرخد دیگر شکایت از آدم کشی لشگریان اسلام برای چه؟ یک نگاهی به عملکرد نیروهای چپ و نیمه چپ در شیلی، گواتمالا، کلمبیا ... بیاندازید تا ببینید آنها چه کردند و چگونه جلادان و دیکتاتور ها را به کنار گذاشتن و حمایت بین المللی را بدست آوردند و در ایران تمامی جوامع بین المللی از وحوش اسلامی حمایت میکنند. این را از این جهت مبگویم که این سازمان و سازمان های رنگارنگ مشابه به مبارزه مسالمت أمیز باور دارند و مخالف سرنگونی بنیادی اسلام عزیز و حاکمیت سرمایه اند
۷۶۱۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : چپهای ایرانی اگر روزگار ناخوشایندی دارند...
حضرت سیامک شاملو گرامی، بارها نام "کوچه علی چپ" را شنیده ام، و با اینکه خودم را چپی میدانم، باور کن نشانی کوچه ی مورد نظر شما را نمی دانم.

راستش را بخواهی غالباً نظراتت(یا آنگونه که خودت می نامی،"کامنتت")را نمی خوانم ، چرا که خواندن انشاء شما برایم دشوار است. و علت دشواری هم شاید این باشد، که شما نظراتت را، قبل از ارسال یکبار با صبر و حوصله، نمی خوانی. اما اینبار نظرت را، به هر جان کندنی بود، خواندم، چه نامم را در عنوان مطلبت دیدم

شما می نویسی؛ «...سایت اخبارروز خط فکری جریان سیاسی فدائیان خلق اکثریت را دنبال میکند... آیا جنابعالی تا به امروز واقعاً دستگیرتان نشده یا وانمود میکنید که از موضوع بکلی بی خبر هستید؟...»
در پاسخ باید بگویم، برایم مذهب، دین، روش، ایدئولوژی، عقیده و دیدگاه شخصی افراد، سازمانها یا احزاب مهم نیست. آنچه برایم مهم است، مطلب مورد بحث و چگونگی برخورد با آن مطلب است. همانگونه که معتقدم؛
- محمدرضاشاه پهلوی اشتباه کرد، وقتی بجای همه ی احزاب، حزب رستاخیزش را نشاند، و به مخالفینش پیشنهاد کرد که گذرنامه گرفته و از کشور بیرون بروند، یا که در اوین بپوسند،
- ج.ا. اشتباه می کند، که میتواند با شعار حزب فقط حزب الله به مدینه ی فاضله ای برسد،
- احزاب و سازمانهای کمونیستی اشتباه می کنند، که می توانند با شعار دیکتاتوری پرولتاریا به مدینه ی فاضله ی خود برسند،
در همان ردیف هم، سخن هیچ سردبیری را مبنی بر«...هرکی هم خوشش نمیآید.......برود جای دیگر کامنت بنویسد...» را منطقی ندانسته و نمیتوانم بپذیرم.

اینکه شما می نویسی؛ «...چپهای ایرانی اگر روزگار ناخوشایندی دارند یک دلیل اصلی اش نیاموختن فرهنگ و آداب و رسوم دموکراسی است ولی یاد گرفتند فقط شعارش را بدهند...» متأسفانه این مشکل، فقط مشکلِ چپهایی مثل شما یا من نیست، بل قریب به اتفاق "ما" ایرانیان به این بیماری مهلک گرفتار هستیم.
و تصور می کنم، هیچ قرص، کپسول، آمپول و مشاوره ی روانپزشکیی قادر نخواهد بود، که ما ایرانیان را از شر بیماری جانکاهِ استبداد و خودکامگی نجات دهد، الی شیوه ی گروه درمانی. یعنی دور هم بنشینیم، و با یکدیگر راجع به مسائل مختلف تبادل نظر کنیم، مثل همین کاری که الان شما و من در اینجا انجام می دهیم.
۷۶۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۵       

    از : البرز

عنوان : از نشریه محترم اخبارروز بی نهایت سپاسگزار خواهم شد...
حضرت صادقی گرامی، وقتی شما بخود اجازه می دهی که دموکراسی و آزادی را عملاً چنین تعریف کنی که مطالب را دستچین کرده و در پیشخوانِ قابل رویت همگان بگذاری، چرا و به چه دلیل از تبعیض و اجحافی که توسط حکومتهای شاه و شیخ انجام میشد و میشود برآشفته میشوی؟ و بر علیه ایشان اقامه ی دعوی می کنی؟
همانگونه که سابقاً هم نوشتم. گمانم بر این است، که علیرغم دردآور بودن مشاهده ی چنین صحنه هایی، کتمان، انکار یا مخفی نمودن آنها مشکلی از مشکلات را نخواهد گشود. و فرهنگ دموکراتیک جز در مواجهه ی علنی و آشکار دیدگاههای متفاوت و یافتن روشهایی مثبت برای حل موارد موردِ اختلاف متولد نخواهد شد.

و در خطاب به هموطنی که ضمن شاشیدن مشغول ذکر خدایش هست. باید بگویم سر از پرونده ای که برایم ساخته است در نیاوردم. لذا محترمانه پیشنهاد می کنم، وقتی شاشیدن و ذکر کنایی اش با خدایش را تمام کرد، و اگر ارزشی برای همصحبت شدنِ با من قائل است، میتواند متمدنانه و با زبانی آشکار در بابِ انتقادش بنویسد تا با هم و در معیت حضور دیگر خوانندگان این سطور در باره ی مشکل مورد نظرش تبادل نظر کنیم

و از نشریه محترم اخبارروز بی نهایت سپاسگزار خواهم شد که از ممیزی این نظر خودداری فرماید، چه سخنم دوستانه است، و اهانت به هیچ هموطنی یا عقیده ای مد نظرم نبوده و نیست، بل خواهان آنم که بی استفاده از واژه های احیاناً توهین آمیز صریح و آشکار با یکدیگر صحبت کنیم
۷۶۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۵       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست