از : امیر ایرانی
عنوان : ایران خانم و ماجرای ایران شهروند شدنش
ایران خانم مدت های مدیدی رخت ایلیاتی و ایلخانی بتن داشت و با توجه به داشتن یه خوشگلی خاص، داشت با این رخت و لباس ها از بقیه خانم هایی که رخت ولباس جدیدی بتن می کردند و هی خوشگل تر و تو دل برو تر می شدند، عقب می افتاد.
این ایران خانم ما به این نتیجه می رسد رخت و لباس ایلیاتی و ایلخانی که استبدادی هم پشتش است باید در آورد و لباس شهروندی بپوشد.
اما ایران خانم می دانست این رخت های ایلیاتی و ایلخانی که زورگوئی و استبداد هم پشتشه به راحتی نمی تواند آنها درآورد و اگر هم آنها درآورد باید کاری کند دیگر کسی جرأت نکند که بگوید باید مجدداً آنها را بپوشی.
این مسائل باعث می شود ایران خانم به این نتیجه برسد باید یک ساختار خوبی را برای حکومتگری بزاید. ساختاری را بزاید که آن زایش در خودش همیشه زایش های جدیدی داشته باشد.
ایران خانم دید هر نوزادی باید اسمی داشته باشد. پیش خودش فکر کرد این اسم نباید چیزی جزء دمکراسی باشد. ایران خانم به خودش گفت این نوزاد من در زمان رشدش کار می کند که روح مدرنیته جاری، ساری و نهادینه شود و قطعاً با وجود این روح مدرنیته، نمادهای مدرنیته بصورت واقعه ای و درست نه بصورت بزک کرده ظهور وعلنی خواهند شد و این نوزاد در زمان رشدش باعث می شود مردم شهروند شده و شونده، خواسته های شهروندی خود را دمکراتیک پی بگیرند.
این ایران خانم، برنامه زایمان خود را طوری برنامه ریزی می کند که زایش و تولد نوزادش در اواخر دوره قجری شود.
ایران خانم می دانست یکی از برنامه های این زایشش که مربوط به جاری وساری کردن روح مدرنیته است وبرآمدن نماد های مدرن است، نیاز به یک نیروی قوی نظم دهنده دارد که این نیرو هم نباید وابسته به ایلات و ایلخانان باشد بلکه یک نیروی باید باشد که بتوان آنرا سراسر دید و نامید.
این ایران خانم دو تا نیرو را پیش روی خود می دید:
۱) ژاندارمری: که برنامه ریز آنان سوئدیانِ باکلاس بودند و فرماندهی به نام پسیان خان یافتند که بدرد مدرنیته می خورد .
۲) قزاقان: که برنامه ریز آنان روسی های تزاری بودند که چمشی به غارتگری و چپاول داشتند یکی از افرادش هم به نام رضا ماکسیم بود که بعداً شد رضا میرپنج و بعداً شد رضان خان.
اما ایران خانم دوست داشت و آرزویش این بود که ژاندارمری ها که هنوز مرغ دزد نشده بودند یاور مردم شوند. اما نشد و حکایت چیز دگری شد و ایران خانم هم بحال نوزادش شروع به گریه کردن کرد و هنوز هم می گرید.
ایران خانم، وقتی شرایط جدید حاکم بر کشور را می بیندو می بیند همان فرزندان ایلخانان، مدعی شده اند، آنهم بخاطر وجود یک قوم جدید که می توان این قوم جدیدرا گنبد خواهان نامید که این گنبد خواهان جدید هم وجودشان را از برکت وجود دو مستبد قبلی می بیند که این بده بستان نیز یک همپیالگی را بین ایلخانان و گنبدخواهان آفریده، اگرچه خود را در تضاد با هم نشان می دهند، اشک ریزی ایران خانم، صد چندان شده است.
پرداختن به ماجرای آرزوی ایران خانم که می تواند درس آموزی هم برای مستبد خواهان داشته باشد بحث دیگری می طلبد.
۷۶۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : متأسفانه شاه جوان بجای راه رفتن در کنار خردمندانی چون آقایان مصدق و فاطمی تصمیم گرفت ...
آقای منفرد گرامی، می نویسی؛ «...سالهای ۵۰ خورشیدی کدام استبداد بود چرا نام نمیبرید؟...»
در پاسخ به درخواست پرسش گونه ی شما لازم دیدم که بنویسم؛ تا سال ۱۳۵۳ شمسی تنها دوحزب با عناوین ایران نوین و حزب مردم، که دربست در جیب فرمایشاتِ اعلیحضرتِ همایونی خدایگان بزرگ ارتشداران محمدرضاشاه پهلوی آریامهر قرار داشتند، فعالیت علنی و رسمس داشتند، و الباقی نیروها اجبار در سکوت، یا خفتن در زیر خاک، و یا اقامت در زندان سرنوشتشان بود.
سرانجام در سال ۱۳۵۳ شمسی شاه شاهان بزرگ ارتشداران محمدرضاشاه پهلوی آریامهر دیگر حتی تحمل همان دو حزب مطیع دربار را هم نداشت. لذا آنها را منحل و حزب رستاخیزش را بنیاد نهاد. و در مجلس معارفه ی حزب رستاخیز محمدرضاشاه پهلوی خیلی صریح، بی تعارف و آشکار خطاب به مردمان ایران گفت؛
« کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد به سه اصلی که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیر قانونی یعنی باصطلاح خودمان؛ "توده ای". یعنی باز باصطلاح خودمان و با قدرت اثبات:بی وطن. او جایش یا در زندان ایران است یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه در دستش می خواهد برود چون که ایرانی نیست، غیر قانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کرده است. یک کسی که توده ای نباشد و بی وطن هم نباشد ولی باین جریان هم عقیده ای نداشته باشد، او آزاد است، بشرطی که بگوید -بشرطی که علناً و رسماً و بدون پرده- بگوید که آقا من با این جریان موافق نیستم ولی ضد وطن هم نیستم. ما به او کاری نداریم.»
آقای آرام گرامی، آنها میتوانند ببرند و بیاورند، چون آحاد به اصطلاح نخبه ای چون شما بجای تلاش برایِ و در جهتِ مردمسالاری، هنوز هم سنگِ مستبدینی را به سینه می زنند، که حرکات دموکراتیک مردمان کشور را توسط دسیسه چینی ها، قوای نظامی و اطلاعاتی خوذ محدود و یا در نطفه خفه کرده اند.
در باره ی آخرین یادداشت بانوی محترم فریبا یا ایران ایلخانی، تحت عنوان "وقتی حاشیه متن می شود و برعکس" لازم می دانم، که بنویسم؛ قرار هم نبود، که دودمان پهلوی ملت را متجدد یا متمدن کنند. تنها خواسته ی نخبگانِ ایران دوستی چون زنده یادان مصدق و فاطمی این بود، که شاه جوان مطابق قانون مشروطه سلطنت کند و حکومت را بسپارد به دولتهایی که در اثر و نتیجه ی انتخابات مجلس به ایشان پیشنهاد میشوند.
که متأسفانه شاه جوان بجای راه رفتن در کنار خردمندانی چون آقایان مصدق و فاطمی تصمیم گرفت که پا در کفشهای هموطنان کوته فکری چون آقایان کاشانی و شعبان بی مخ کرده، و کشور را کمافی السابق طبق شئونات استبدادی اداره نماید. و در این مسیر، سرانجامِ خود را، به بهمن ۵۷ برساند.
۷۶۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵
|
از : رضا منفرد
عنوان : کلامی با اقای البرز
اقای البرز من نظرات رو همه رو خوندم خانم علیخانی منطقی با سند و گزارش بحث میکنند و موارد و خدمات دولت رضا شاه را بر شمردند...اما در نوشته شما من تصویری بعنوان "بحث و جدل" نمیبینم اقا.
شما تنها با زبان محترمانه توهین کرده اید..به ایشان و اقائی دیگر..اما نوشته شما جواب خانم علیخانی نیست.جواب معمولا دلائل نفی نوشته ایشان باید باشد .شما میبایست خیانت های دولت رضا شاه را نام ببرید این که :
کشورمان در اثر و به علتِ استبدادِ دودمان پهلوی به مهلکه ی بهمن ۵۷ کشیده شد. و در سایه ی استبدادِ خشنِ مذهبی ج.ا. دیگی متورم و شعله ور را می ماند، که روی دادن انفجاری مهیب در آن قریب الوقوع است.
هموطنان گرامی بانو فریبا علیخانی و آقای محسن آرام، اگر براستی دردِ وطن و آسایش هموطنان خود به دل دارید، حمایتهایِ بی دریغتان به جهت و برایِ شستشویِ چهره یِ زشتِ استبدادِ رضاشاهی و محمدرضاشاهی خلافِ مدعایتان است.
این است نوشته شما برادر...این طرز نوشتن بحث و تجزیه و تحلیل نیست اقا..
استبداد ملایان به درستی معنا "استبداد " است یا استبداد پهلوی؟
شما مگر در ایران زندگی نکردید؟سالهای ۵۰ خورشیدی کدام استبداد بود چرا نام نمیبرید؟
اگر ان استبداد بود پس دوره ملایان چیست؟اینهم باز استبداد است؟
جک نوشته ئی برادر..بحث کن..هیچ میدانید امریکا ملیونها خرج تبلیغاتی کرد برای این که به جهان و ایرانیان بگوید ...ایرانیان خودشان انقلاب کردند و خمینی و اسلام را میخواستند..اما امروز با اسنادی که در اینتر نت هست همه جهان میدانند که از سی سال پیش امریکا در فکر تجزیه و تغیر مرزهای خاورمیانه بود و امروز هر چه حوادث پیش میاید طبق همان نقشه ها پیش رفته است...اقای دکتر زرافشان بیست سال قبل گفت امریکائیان برای خاورمیانه و ایران نقشه هائی دارند..راست گفت..شما و کسانی که هنوز میگویند "انقلاب کردیم ما" شما و این قشر و طرز فکر گوهری ست گرانبها برای غرب و امریکا..شما گوهرید برادر برای ملایان و امریکا ئیان .انها از خدا میخواهند که ما معتقد باشیم که انقلاب کردیم..عجبا!! تا کی باید گیج باشیم ما ایرانیان؟
۷۶۶٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵
|
از : کیا
عنوان : باهم مهربانتر شویم!
۱.اینکه شیطان هم بهتر از حکومت ولایی است ،برای همه روشن میباشد.
۲.رفیق البرز سعی دارد به اتحاد توجه را سمت دهد ،که کاملاً منطقی است.
۳.اختلاف بین کامنت گذارن ،با اقلیت موجود ،گر چه کای بزرگ را سبب نمیشود ولی معقول هم بنظر نمیرسد.
۷۶۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵
|
از : محسن ارام
عنوان : اقا شما یا نمیدانید یا خود را به کوچه علی...
این نوشته اقای علی اقای البرز است:
کشورمان در اثر و به علتِ استبدادِ دودمان پهلوی به مهلکه ی بهمن ۵۷ کشیده شد. و در سایه ی استبدادِ خشنِ مذهبی ج.ا. دیگی متورم و شعله ور را می ماند، که روی دادن انفجاری مهیب در آن قریب الوقوع است.
اقا مگر شما در اروپا زندگی نمیکنید؟
مگر با اینتر نت اشنائی و پیوند ندارید؟
مگر حوادث و رخدادهای جهان را دنبال نمیکنید؟
تمام وقایع و حوادث نیم قرن اخیر خاورمیانه را در رابطه با کمپانی های عظیم نفتی و بانک جهانی ،توسط ادوارد اسنودر در اختیار رسانه های اروپا و غرب ،قرار گرفت.
حکومت ایران نه بنوشته شما ،بکه طبق برنامه های از ۲۵ سال قبل تعین شده توسط سازمانهای امنیتی ایالات متحده و بریتانیا،جهت اغاز تغیر و تحولات کل خاورمیانه ،انجام گرفت .بردن محمد رضا و اوردن خمینی.مگر نخوانده اید این اخبار مستند را اقای عزیز؟؟
روسای ناسا و سی ای ا..با چه زبانی بگویند بشما و همفکران شما که ما کشور شما را به چنین روزگار سیاهی کشانده ایم اقا؟؟
سیاست مداران و کارشناسان انگلیسی/ امریکائی خود بزبان رک بارها گفته اند که ما اشتباه کردیم که حکومت ایران را تغیر دادیم و شاه را بردیم.
شما و همفکران شما میتوانید دلتان را اقا خوش کنید که "" انقلاب "" کرده اید..بکنید اقا دلخوشک شما و بسیاری از ایرانیانی که جرات قبول مسولیت ها ی خویش را ندارند.
مشتی کابوی هفت تیرکش و دزد دریائی انگلو ساکسون ها اقای البرز بیش از سی ملیون ادم را...به خیابانها بردند..بعد از ۴۰ سال هنوز اندر خم همان کوچه اولید حضرت اقا.
۷۶۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵
|
از : محسن ارام
عنوان : اقای علی اقای ارومیه ،البرز،
با سلام به دوستان..
در زمان پهلوی دوم ما حدود سیصد هزار زندانی سیاسی و غیر سیاسی در سطح کشور داشتیم، در زمان عمامه بسرها صدها هزار زندانی هم اکنون در زندانهای کشور بسر میبرند..اقای :دوست دارید البرز نامیده شوید؟ البرز شما دانش و اگاهی تان از تاریخ دو قرن اخیر ایران نا چیز است پدر جان.با شما نمیتوان به بحث پرداخت.
نگارش شما واضح ترین و اشکار ترین دلیل دانش اجتماعی /تاریخی و سیاسی شماست.
هیچ روشنفکر و واقع بینی در مورد دوره های ان پدر و پسر چنین ارزیابی بچه گانه و سطحی و بازاری که در نوشته هاس شماست..نمیکند و ندارد .
شما با انگ زدن به سلطنت طلبی بودن مخالفان فکری خود راه به جائی نمیبرید..نویسنده گان و محققان اگاه تر از بنده و شما ، وقتی تاریخ یک قرن اخیر ایران را بررسی کرده اند بدرستی تمام جهات منفی و مثبت دولت ها و گروه حاکمان کشور را یررسی کرده اند.از ان جائیکه خانم علیخانی خدمات ارزنده دوران رضا خان را بر شمردند. نیازی به تکرارا ان نیست..
اقای ..البرز یا علی اقا..شما دانش بحث و غور در مسائل تاریخی و سیاسی کشورتان را ندارید .به همین دلیل نمیتوان با شما به بحث و گفتگو نشست ..متاسفانه
خیانت های اشکار..نوشته ئی...
اخر درد بر سر این است که ادم نمیتواند بی جواب بگذارد و از طرفی هم طرف مقابل اندوخته ئی ندارد که بتوان دل خوش کرد..اقای عزیز..رضا خان میر پنج بدلیل سر کشی برای کفتار پیر..بریتانیا بدان سرنوشت گرفتار شد....شما که چنین اتهامی میزنی خیانت را تعریف کن..رضا شاه چه خیانتی به شما و ملت و ما و کشور نمود؟؟؟؟
خیانتش را این جا بنویس تا ما هم بدانیم..شما در هر بحثی در این سایت خود را نخود اش میکنی و همیشه شگردت این است که کلی گوئی میکنید،از اصطلاحات ادبی /سیاسی استفاده میکنی که من اغلب دیده ام بدون مناسبت هم بکار میبری زیرا معنای ان اصطلاحات را نمیدانی . از نوشته هایتان بخوبی سطح دانش و اگاهی تان ،پیداست..یک گذر از نوشته های شما در ارشیو بخوبی دانش شما را برای ما گسترده میکند اقا..شما نیاز بیشتری به مطالعه دارید ..بخوانید..مطالعه کنید..زگهواره تا گور....برای فرا گرفتن دانش هیچگاه دیر نیست..سطح اگاهی خویش را کمی پرواز ده تا بتوانی منطقی و طبق اصول منطق،بحث کنی که برازنده یک ایرانی باشد..و بهترین دلیل و مدرک این ادعای من هم ،نوشته زیر شماست به من و خانم علیخانی..که یک منتقد و روشن بین هرگز نمیتواند این چند خط شما را یک نوشته و بحث استدلالی بداند.وقتی ادم الف میگوید..ب هم باید بگوید..خیانت های اشکار !!!
وقتی خیانت او را نمشکافی و شرح نمیدهی ..بمعنای دروغ و افترا ئی بیش نیست و این گونه بحث کردن در تجزیه و تحلیل های روشن بینانه و منطقی ..جائی ندارد ..بازاری ست و کم بها.
۷۶۶۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵
|
از : ایران ایلخانی
عنوان : وقتی حاشیه متن می شود و برعکس.
بااجازه.
عجالتا خدمت دوستان عرض کنم که...
درسته که در زمان قاجار وزارت خونه که نه ،یک راهه شوسته نداشتیم،
درسته که مردم عقب مانده و بی سواد بودند و بی شناسنامه،
درسته که مارکیستهای روسی و تجزیه طلبان داخلی منتظر فرصت بودند،
درسته که چکمه نظامی رضاخان لازم بود تا ارتش ایران یکپارچه و قدرتمند بشود،
درسته که...
درسته که...
درسته که...
ولی انقلاب ۵۷ «یا هر چه که آن بخوانید»بیانگر آنست که ملت با احداث بانک و جاده و کشف حجاب و ساختن مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و راه آهن و پل ورسک،متمدن نمیشود،خاندان پهلوی ملت را متجدد کرد،ولی متمدن نکرد،تمدن در فکر و اندیشه و عملست و هیچ ربطی به داشته های رفاهی«فردی و جمعی» ندارد.باور ندارید؟کتابهای مرحوم داریوش همایون «بخصوص کتاب دیروز و فردا»را بخوانید؛یا به عملکرد دانش آموخته های فرنگ دیده آن دوران «دولت موقت» نظر* کنید.درهرحال همانطور که می دانید دیکتهی نانوشته بی غلط است،بنابراین با نگاه و فهم امروزی واقعیت تثبت شده دیروز را به سیخ نقد و نظر نکشیم و دنبال مجرم و متهم نگردیم،چرا که همه ما از خرد و کلان متهمیم،منتهی هرکس به سهم فهم و درک و جایگاه و حوزه عملش!
بااینحال ناگفته نماند که وقتی پدر من را بعد از بیست سال حکومت در برابر چشمم تبعید میکنند،من نباید جانشین پدرم شوم،اگرم به میل یا به فرموده قبول زحمت میکنم،باید حکایت آغاز و فرجام زندگیش دائما در برابر نظرم باشد تا بعد از ۱۲ سال برای بهبودی از کشور خارج نشوم، و در بازگشت مجدد،شش دانگ حواسم جمع باشد که دوباره آزموده را نیازمایم و ۳۷ سال تمام با یه مشت احمق به پیشانی مسلمان و به ظاهر ادیب و تحصیل کرده و روشنفکر حشر و نشر نکنم و تملقشان را جدی نگیرم که حکایتم به جایی برسد که به ناچار از کشور بگریزم و خانواده ام را آواره و ایران را هیچستان کنم.
پیامد.
تعجبی ندارد که چرا جناب البرز پای هر پستی رویاهای غلیظ و رقیقش را رج میزند،آنچه تعجب دارد،تعجب شما دوستانست، اگر با طرز تفکر و سابقه جناب البرز آشنا بودید،در عجب نمی شدید که چرا...
*اسدالله مبشری ( ۱۲۸۸)وزیر دادگستری
ابراهیم یزدی (۱۳۱۰ )وزیر امورخارجه
یدالله سحابی ( ۱۲۸۴)وزیر طرحها و برنامههای انقلاب
علی شریعتمداری(۱۳۰۲)وزیر علوم
عباس امیرانتظام (۱۳۱۱)معاون نخست وزیر
احمد صدر حاجسیدجوادی(۱۲۹۶)وزیر سابق کشور
مهدی بازرگان (۱۲۸۶) نخست وزیر
علیاکبر معینفر ( ۱۳۰۷) وزیر نفت
غلامحسین شکوهی (۱۳۰۵) وزیر آموزش و پرورش
۷۶۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱٣۹۵
|
از : البرز
عنوان : اگر براستی دردِ وطن و آسایش هموطنان خود به دل دارید
بانو فریبا علیخانی و آقای محسن آرام و سایر هموطنانی که هنوز هم به دنبال کشف قسمتهای پر لیوانِ دودمان پهلوی در حال تلاشید، بزرگترین خطا و جنایت این دودمان در حق خود، مردمان کشور و تاریخ کشورمان، فلج کردنِ رشد و قوت گرفتن افکار مشروطه خواهی(بخوان دموکراسیخواهی) در کشور بود.
اگر امروز یا فردا ج.ا. و هوادارانش حق داشته باشند که به خاطر ساخته شدن برج میلاد، کشیدن اتوبانهای مختلف در کشور و احداث سدهای فراوان در کشور فخر بفروشند، به همان میزان هم دودمان پهلوی هم حق خواهند داشت که به واسطه ی احداث برج شهیاد یا احداث فرودگاه مهرآباد ادعای نزولِ تجدد برای کشور کنند.
اما واقع مطلب اینجاست، که هر دویِ این دستگاههایِ حکومتی با خیانتهایِ آشکار خود به اصول مردمسالاری(بخوان دموکراسی) اساس حضور همه ی مردمانِ کشور در اداره ی کشور را متزلزل و کشور را بسمت فروپاشی سوق داده و می دهند
کشورمان در اثر و به علتِ استبدادِ دودمان پهلوی به مهلکه ی بهمن ۵۷ کشیده شد. و در سایه ی استبدادِ خشنِ مذهبی ج.ا. دیگی متورم و شعله ور را می ماند، که روی دادن انفجاری مهیب در آن قریب الوقوع است.
هموطنان گرامی بانو فریبا علیخانی و آقای محسن آرام، اگر براستی دردِ وطن و آسایش هموطنان خود به دل دارید، حمایتهایِ بی دریغتان به جهت و برایِ شستشویِ چهره یِ زشتِ استبدادِ رضاشاهی و محمدرضاشاهی خلافِ مدعایتان است.
۷۶۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵
|
از : سیامک شاملو
عنوان : باز مرده باد یا زنده باد گفتن ایرانیها شروع شده؟
اگرچه از موضوع اصلی بحث این مقاله خارج است که در مورد خدمات یا صدمات وارده رضاشاه صحبت کنیم ولی اشاره به نکته ای شاید بد نباشد. پدرم و اکثر هم سن و سالهای قدیمی اش اوایل انقلاب یادم هست که علیرغم هوادار خمینی فریبکار بودن در یک چیز نظر مشترک داشتند. وقتیکه نام رضا شاه آورده میشد با احترام صحبت میکردند در مقایسه با دوران قاجار که زندگی کرده بودند. در بین قدیمیها کمتر کسی پیدا میشد که مدرن سازی ایران توسط سیاستهای رضاشاه را نادرست بداند مگر اینکه آدم کینه توز و غیر منصفی بوده یا شعور مقایسه تاریخی نداشته باشد. با توجه به عقب ماندگی جامعه اسلامزده ایرانی قبل از رضا شاه شاید شیوه حکومتی او را بعنوان یک دیکتاتوری مثبت و سازنده به نفع ایران بشود نامید چونکه وقتیکه اکثر مردم یک کشور بیسواد بودند رضاشاه نمیتواند با ابزارهای دموکراسی که مختص جوامع تحصیلکرده و پیشرفته و نسبتاً آگاه است به مدرن سازی جامعه بپردازد خصوصاً که جناح مذهبی جامعه همیشه چوب لای چرخ مدرن سازی و پیشرفت ایران میگذاشتند. مقایسه عملکرد رضاشاه با کمال آتاتورک ترکیه شاید بیراهه نباشد.اگر کمال آتاتورک ( دیکتاتور؟ ) هم در مقابل قدرت اسلامیون نمی ایستاد آیا ترکیه عصر حجری اسلامی سابق میتوانست به مدرنیتت نسبی امروزی برسد؟ نه! شاید برای کشورهائی با حضور سیاه اسلام ننگ بهتر باشد که یک دیکتاتوری مثبت و سازنده مثل سیستم رضا شاهی سرکار بیاید و گویا جوابگوست؟
- اشاره به انتقادی که به جناب البرز بارها شده و میشود و من هم تجربه اش را دارم
که ایشان خیلی دوست دارد نقش معلم اخلاق و ادبیات فارسی را هم بازی کند و
مدام سعی دارد از این و آن ایراد املائی یا محتوائی بگیرد و انتقاد کند و گمان میکند در جایگاه خیلی بالائی باید باشد ( حالا چه تحصیلات دانشگاهی در چه رشته ای دارد برایم جالبست بدانم؟ ) و همه هم حتماً باید به ساز ایشان برقصند! وقتیکه هم ایشان را از اشتباه فکری بیرون میآوری تشکر که نمیکند هیچ مثل بحث گذشته من در جای دیگر، حاضر به دنباله بحث هم نیست و خیلی هم طرفدار احترام گذاشتن برای سران جنایتکار رژیم ملایان است.
ولی یک نکته مثبت را باید به حساب جناب البرز نوشت که مثل صدها ایرانی که حتی به این سایت هم سرک میکشند و میخوانند ولی بدون نظر از کنار همه چیز میگذرند او نسبت به سرنوشت ایران نمیتواند بی تفاوت بنشیند و دخالت نکند و حداقل نظری میدهد حالا غلط یا درستش بماند. بنابراین جای سرزنش نباید باشد که چرا او زیر هر مقاله ای نظرش را میگوید بلکه نشان از بی تفاوت نبودنش است چیزیکه در بین هزاران ایرانی دیگر دیده میشود و برایشان مهم نیست ملایان در ایران چه جنایاتی میکنند. شما فکر نمیکنید آقای البرز و یا من و دیگران از اوقات خود برای سرگرمیهای فراوانی که در اینترنت هست میتوانم بهتر یا به نحو دیگری استفاده بکنیم تا وقت گذاشتن برای کامنت نویسی در این سایت که کامنتهای من هم اکثراً شانسی برای مخاطب بیرونی پیدا نمیکنند و روی سایت گذاشته نمیشوند به دلایل مختلف که ازش حتی خبردار هم نمیشوم! از دوستان خواهشمندم سعی نکنید حالا که دو نفر هم پیدا میشوند که از وقتشان مایه میگذارند و کامنتی مینویسند دلسردشان کنید یا مانعشان شوید.اگرچه سکوت سرشار از سخنان ناگفته است ولی شرایط امروزی ایران نه تنها به سکوت بلکه به فریاد بر علیه اسلام و رژیم ملایان نیاز دارد. برگردم به شخصیت رضاشاه و اگر درست باشد که میگویند یکبار حکم کرده اگر کسی روز عاشورا از خانه بیرون بیاید و عزاداری و بساط کارناوال شیعه را در خیابانها راه بیاندازد تیرباران میشود، پس طرفداری مرا ( کمونیست سابق ولی سوسیال دموکرات امروزی! ) هم در این زمینه بهمراه دارد چونکه خوب تشخیص داده بود دشمن اصلی پیشرفت ایران و ایرانی همین دین عقب مانده اسلام و آخوندها هستند که آخرش هم دیدیم رضاشاه حق داشت و آخوندها در فتنه ۵۷ موفق شدند و پسر نااهلش قدرت را در دست خمینی دجال گذاشت که حالا زجرش را نسل امروزی ایرانی باید بکشند.ای کاش محمدرضا شاه هم راه پدر دلسوز وطن پرستش را در مبارزه با اسلام شیعه ادامه میداد و فعالیت و نقشه شوم چهارتا آخوند بیشرف ضد ایرانی را دست کم نمیگرفت و جاده صاف کن خمینی فریبکار و جلاد نمیشد! درد اینست که خطاهای پسر رضاشاه کبیر را نمیشود بخشید که با سیاستهای غلطش ج.ا. را برای ما به ارث شوم و ننگ گذاشت.
۷۶۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵
|
از : محسن ارام
عنوان : منطق اقای علیخانی منطقی ست بنا بر قواعد زیر بنائی معادلات اجتماعی
با سلام به دوستان.
مگر برای بررسی دورانی از تاریخ کشوری ،نباید تمام ریدادها ،اعم از پیشرفت ها و شکست ها و اشتباهات وغیره را ،گفت و نشان داد؟
تاریخ نویسان با وجدان و مطلع چنین بررسی کرده اند.
رضا شاه وقتی چادر از سر زنان برداشت و لباس اخوندی را ممنوع کرد ،ملایان را با خود دشمن کرد ..اما خدمتی بس ارزنده به ایران و ایرانیان نمود..اینطور نیست؟
راه اهن های ایران و جاده های ،، خصوصا شمال،، را رضا شاه در حالی ساخت که حمل و نقل شمال کشور لنگ میزد.
دید و بینشی از نوع بینش اقای علیخانی نظری ست عادلانه و منطقی از یک دوره تاریخی.
اصولا اغلب ما ایرانیان خصوصا در عرصه اینتر نت و در چنین بحث های جمعی ،کسانی همیشه هستند که دگم میاندیشند و تمام دیدشان منفی ست به تحولات و جریانات سیاسی و اجتماعی..توان پذیرفتن واقعیت ها را یا ندارند و یا قصد دارند خودی نشان دهند.
رضا شاه اگر چادر شب سیاه دینی را از سر زنان بدر نمیاورد،اصولا ایران کشوری نمیشد که امروز اقای مثلا ..البرز یا من و یا دیگران میتوانستیم از ایران به اروپا سر در بیاوریم . چرا که همین یک امر طبق معادلات سیاسی و اجتماعی اصولا اجازه پیشرفت ما را فراهم نمیساخت و شرائطی که بعد ها از تاثیر همین یک ازادی زنان ..برای ملت ایران ارمغان اورد..تا ازادی های دیگری از ان دل ان..براید..اصولا اتفاق نمیافتاد .
چنین بحث های تاریخی و اجتماعی مستلزم اگاهی از تاریخ و جهان است.اگاهی و دانشی که بر اثر مطالعات بدست میاید.هستند بسیاری از ما ایرانیان که با اطلاعات محدود و کمی ،بزور میخواهیم در بحث های مهمی شرکت جوئیم و بقبولانیم که میدانیم و میتوانیم اما بقول اقای علیخانی:
چگونه است که به خود می قبولاند پای هر نوشته ای در این سایت کامنت بگذارد و رویاهای رقیق و بدون بنیان عینی خود را رج بزند.
با تشکر از اخبار روز .
ارام.سوئد
۷۶۶۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۵
|