یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

سوسیال دموکراسی، منهای سوسیالیسم! - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : مانلی طاهری

عنوان : ایثار و از خودگذشتگی کافی نیست
"جیج غانی" گرامی، خطاب به "لیبرال" فرموده اید: " آیا شما منکر این هستید که اگر کمونیست بیسوادی؛ که از شدت بیسوادی چون من و سایر کمونیست های ایرانی رگ گردنشان را در طول تاریخ بخاطر آزادی داده اند، می دهند و خواهند داد؛ بجای آن "نوابغ" ِشما در راس سوسیالیسم های واقعا ناموجود قرار می گرفتند! وضع بنوع دیگری پیش می رفت؟"
متاسفانه باید گفت که کمونیستهای ایرانی، و در کل چپهای ایرانی، درک درستی از دمکراسی و آزادی نداشتند. اینکه بسیاری از آنان شهید شده اند یا زندگی خود را وقف رسیدن به آرمانهایشان کرده اند، دلیل بر این نیست که اگر آنها به قدرت میرسیدند، وضع از کشورهای سابقا سوسیالیستی بهتر میشد. فراموش نکنید که چپها معتقد به "دیکتاتوری پرولتاریا" بودند. یعنی دیکتاتوری از نظر آنان پدیده ای منفی نبود، اگر که خودشان در راس قدرت بودند. چپ تا همین ۱۰-۱۵ سال پیش در زمینه حقوق بشر نیز کارنامه درخشانی نداشت. در سالهای اولیه انقلاب نه تنها بخش قابل توجهی از چپ در مقابل سرکوب سایر نیروهای سیاسی (از سلطنت طلب بگیر تا مجاهد) هیچگونه عکس العملی نشان نمیداد، بلکه خواسته های بر حق جنبش زنان را نیز به سخره میگرفت و آن را به انقلاب کارگری موکول میکرد. در تشکیلاتهای نیروهای چپ هم میدیدیم که چه سیستم دیکتاتوری یی بر پا بود. ما باید بسیار خوشحال باشیم که نیروهای چپ در ایران به قدرت نرسیدند، که اگر میرسیدند با نظام دیکتاتوری خود آنچنان چپ را نزد مردم منفور میکردند که دهه ها طول میکشید تا بتوان چهره جدیدی از چپ ارائه داد.
۲٨۴۵ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : جیج غانی

عنوان : هر روزی که می گذرد
به جواب های جدیدی می رسم اما متاسفانه از سئوالاتم کم نمی شود. در رابطه با بخش اول، جواب های جدید، تشکر از ر مظاهری. اما در رابطه با سئوالات جدید. لیبرال گرامی آیا شما منکر این هستید که اگر کمونیست بیسوادی؛ که از شدت بیسوادی چون من و سایر کمونیست های ایرانی رگ گردنشان را در طول تاریخ بخاطر آزادی داده اند، می دهند و خواهند داد؛ بجای آن "نوابغ" ِشما در راس سوسیالیسم های واقعا ناموجود قرار می گرفتند! وضع بنوع دیگری پیش می رفت؟

آقای لیبرال آیا آزادی خواهی و مبارزهء نامشروط در راه آزادی در انحصار "غیر ایدئولوژیک" ها است؟

آیا "باورمندان"، به شهادت تمامی ما قبل تاریخ بشر؛ بطور نامشروط؛ به دفاع آزادی تا همین امروز نپرداخته اند؟

آیا کمونیست ها چون باورمندان به ادیان الهی، بر این باورند که اعتقاد هر یک از ما برترین و "آخرین" راه نجات بشر است وهمهء بشریت "بایستی" به آن بگرود؟

آیا کمونیست ها انسان مدار ترین فلاسفه، در جهت خود مداری انسان از راه پیشرفت و تعالی اجتماعی و بهره وری از انواع علوم و تکنولوژی ها و نهایتا استقرار کمون های جهانی از طریق عدم تمرکز سیاسی، اقتصادی و اداری نمی باشند؟

آیا حتی کمونیست های قرن های گذشته، تصویری را که از غایت ناگزیر بشر ارائه می دهند، همانا شکفتن میلیاردها انسان با باورهائی متنوع، در وحدت با کار خویش و از این طریق در وحدت با کل جامعهء بشری و در راستای ِ"تکاملی" گوناگون و به تعداد ابوالبشر نمی باشد؟

لیبرال عزیز، سایر هم میهنان گرامی همنظر با ایشان؛

عمر طولانی این عیب را دارد که من انسان فراموش می کنم که من در ماقبل تاریخ بشر می زیم. فراموش می کنم که راه تکامل بشر راهی بس دشوار و طولانی که بناگزیر زایمانی نوین خواهد بود. فراموش می کنم که برای ورود به تاریخ بشر و رشد و اعتلای "انسان" از "دوران" بهره کشی انسان از انسان حتما بایستی عبور کرده باشم.

سئوال من از شما روشنفکران ایرانی که خود را لیبرال؛ آزادی مدار در همهء حوزه های زندگی بشری می دانند؛ تنها اینست که با تقدس بخشیدن بر امر مالکیت خصوصی، در مقابل مالکیت عمومی، در دوران عمومی شدن تولید، آیا چگونه می خواهید از دورانی که انسان ها با "رعایت" این امر "مقدس" (البته رعایت ِبزور تیر و تقنگ) بر کول یکدیگر سوار می شوند، عبور بفرمائید؟

آیا من نوعی بایستی بپذیرم که تا دنیا دنیاست اینچنین بوده و اینچنین خواهد ماند.دهکدهء کوچک ما جنگلی بوده است، می باشد و خواهد بود که در آن اصل تنازع بقاء (بخوانید اصل بقای قویتر) حاکم بوده است، حاکم است و حاکم خواهد بود!

هم میهنان گرامی باورمند به این دست باورها؛
این "جامعهء بقای اصلحی" که شما آن را در شرق و غرب و جنوب و شمال و بالا و پائین عالم امروز مستقر فرموده اید با جامعهء حیوانی، از نظر شما، چه تفاوت کیفی (ارزشی) دارد؟

بیائید همین امروز به هر یک از جنگل های در حال نابودی حیوانی در سطح کرهء ارض و هر یک از متروپل های انسانی ِقارچگونه در حال رشد و تولید گازهای گلخانه ای! می باشند سری بزنیم، آیا شما تفاوتی ارزشی بین قانونمندی های حاکم بر این "جنگل" ها می بینید؟

اگر نمی بینید این را می گویند "ما قبل تاریخ بشر"! یعنی دورانی که اصل تنازع بقای "اصلح" (زوردارتر) در یک قانونمندی "جنگلی" (درست بر عکس قوانین جمهوری یک میرزای جنگلی) بوسیلهء دانشمندان لیبرال تئوریزه می شود! بنام انسان مداری و "آزادی" این "لیبرال" ها وارد قلم و قدم می شوند اما بجای انسان مداری، زورمداری را تئوریزه می فرمایند و زورمدران را بر کرسی می نشانند. آنگاه این ازلیت و ابدیت "زور" و بقای "زوردارتر" را تئوریزه با بیان شیرین خود بیان می نمایند تا در ذهن من نوعی، این جنگل ازلی و ابدی بنماید.

نگارندهء متن اصلی که از او بسهم خود بسیار ممنونم بروشنی نشان داد که باورمند شدن بخشی از هم میهنان ما بنوع جدیدی از باورها بنام سوسیالیسم و دموکراسی، در دورانی که این اندیشه دوران تحول نهائی خود در پاسخ به سئوال چگونگی عبور از سرمایه داری را در دستور کار و بررسی مجدد بین المللی قرار داده است بهتر است با نهایت دقت صورت گیرد.

این هم میهن گرامی این دست اندازی به تجربیات بین المللی سوسیال دموکراسی برای درسگیری ایرانی از آن را، با سمتگیری های نامطلوب روشنفکران ایرانی "بنفع" سوسیالیسم واقعا ناموجود در قرن گذشته مقایسه می کند و این تجربهء ناموفق را به عنوان درسی از گذشته، به پرچمداران سوسیالیسم و دموکراسی امروز ایران معرفی نموده است.

این هنرمند تابان در این کار بسیار موفق بوده است که نشان دهد در "اقبال" عمومی روشنفکران ایرانی و در عقب نشینی از سوسیالیسم به سوسیال - دموکراسی، معضل عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران بطور خاص را در مد نظر داشته باشند. این هم میهنان در تدوین تئوری های نوین ِخود به این امر تاریخی نیز عنایت داشته باشند که ایران اروپا نیست، حاکمیت جمهوری اسلامی نیز یک حکومت بورژوا دموکراتیک نمی باشد و قرن بیست و یکم نیز دوران بورژوازی "دموکرات"، شیک و مصلح رقابتی نمی باشد.

اما در پایان پیامی که به رفیق ِنگارندهء متن ِاصلی دارم اینست که من فکر می کنم اگر با متد ایشان به پیش برویم و نکات و تذکرات بمورد ایشان را براستی در نظر داشته باشیم بجز در حزب کمونیست یگانه و سراسری ِناموجود ِایران، قادر به تئوریزه کردن و پیشبرد حداقل های مورد نظر ایشان؛ چه در زمینهء آزادی های فردی و اجتماعی و چه در زمینهء عدالت سیاسی و اجتماعی نخواهیم بود. مطمئنا با روند رو به گسترش کمی و کیفی مبارزات کارگران ایران و در روند تکامل ناگزیر ِاین بحث ها، به امر حزب کمونیست یگانه و سراسری ایران بسیار بیشتر پرداخته خواهد شد.

با تشکر از مطبوعاتی که این فوروم آزاد بحث و گفتگو جهت آشنائی و آموختن از نظرات سایر هم میهنان حول یک بحث مشخص (یک نظر "مادر") را فراهم می آورند و با امید به اینکه این بحث ها، حاشیه نویسی ها و درسگیری ها، هر یک به نوبهء خود به امر معرفی "کمونیسم"، در سه منبع و سه جزئش، از طرف کمونیست های ایرانی مورد استفاده قرار گیرد.

پایدار باشید.
۲٨۴۱ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : مشکل نظام های ارمانی در ذات باور انها ست که انها را به دیکتاتوری سوق می دهد
بعضی از کمونیست های وطنی طوری در مورد نظام مورد نظرشان صحبت می کنند که فکر می کنند اگر مثلا اینها به جای نوابغی مثل مائو و لنین و استالین و کاسترو و ۰۰۰ بودند چیزی بهتر از ان دیکتاتوریها تحویل ملتشان می دادند۰ مشکل این نیست که مردم نمی دانند یک جامعه ایده ال باید بدون دولت باشد و همه افراد ان کاملا یکسان از همه مواهب از جمله ازادی و عدالت اجتماعی برخوردار باشند و پول و زور و مقام ابزار سوئ استفاده کسی یا گروهی از مردم نباشد۰
حتی مذهبیون هم مثل شما و همه ارمانگرایان دیگر دراین ادعاها شریکند۰
مسئله این است که مکانیزم رسیدن تدریجی به ان جامعه چیست ؟
کمونیسم مثل مذهب و هر ایدئولوژی دیگری می خواهد تنها با ارمانهای خودش و جاری کردن تام و تمام ارزشهایی که به انها معتقد است جامعه را به ان سو هدایت کند ۰ اما چون بعضی از مردم عقاید و نظرات و ارزشهای دیگری دارند طبعا با ان به مخالفت و نهایتا مقابله بر می خیزند ۰ اینجاست که شاه کلید موجود در نظام های ارمانی که پاشنه اشیل همه این نظام هاست به کمک انها می اید و در چشم بهم زدنی دیکتاتوری وحشت و خشونت و زندان و شکنجه و تبعید به اردوگاه کارسیبری را با لعاب کمونیسم عدالت خواه تحویل می دهد۰
پاشنه اشیل معتقدین به نظام های ارمانی در ذات خود این اعتقادهاست ۰ در هر نظام عقیدتی مردم به دو دسته مومنین و کافران به ان عقیده تبدیل می شوند ۰ بدیهی است که برای پیاده کردن ارمانها نمی شود از افرادی که به ان ارمان اعتقاد ندارند استفاده کرد و انها را در قدرت سهیم نمود ۰ اصل دوم این نظام ها پذیرش هر عقیده و نظری را که با مبانی اولیه ان نظام عقیدتی همسو نباشد به مثابه رویزیونیسم و نفوذ فرهنگ بیگانه در صفوف پیکارگران خودی تلقی و با شدت (انکار و تکفیر و تحت تعقیب قرار دادن و زندان و شکنجه و تبعید و اعدام انقلابی ) با ان برخورد می شود۰
در نظام های سکولار اما دولت تعهدی به هیچ ارمان و ارزش صد درصدی ندارد۰ دنباله رو نظر اکثریت است با تضمین حقوق بشر برای اقلیت ها و فراهم اوردن مکانیزم و زمینه عمل برای اقلیت جهت تبدیل شدن به اکثریت ۰
بنابر این می بینیم که همه افراد صرفنظر از رنگ پوست و مذهب و عقاید شخصی و جنسیت و تمایلات جنسی و ۰۰۰ از حقوق مساوی در مقابل قانون برخوردارند که هیچ بعضی وقتها از ترس اینکه مبادا به اقلیت ظلم شود به انها و مطالبشان بیش از وزنشان اهمیت داده می شود و همیشه چهره هایی از اقلیت ها فرصت این را داشته اند که در ساختار سیاسی به شکل فعالی حضور یابند۰ ویا دولت تشکیل دهند۰
۲٨٣۷ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : ر مظاهری

عنوان : تصحیح
ببخشید: امکان "استقرار یک نظام سوسیالیستی و یا کمونیستی دمکراتیک در حال حاضر در هیچ کجای دنیا وجود ندارد".
۲٨٣۵ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : ر مظاهری

عنوان : دوست عزیز، جیج غانی
اگر در یک نظام کمونیستی دولت به شکل کنونی آن وجود نداشته باشد، باز هم مرکزی باید وجود داشته باشد که فعالیتها و روابط نهادها و مراکز مختلف در جامعه را تنظیم و هماهنگ کند.
به نظر من استقرار یک نظام سوسیالیستی و یا کمونیستی دمکراتیک در حال حاضر در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. ولی اعتقادم بر این است که جامعه بشری گام به گام به سمت آن پیش میرود. مسلما جریانات سوسیالیست در این راه نقش قابل توجهی بازی میکنند چرا که به عنوان اهرم فشار بر نظام سرمایه داری عمل میکنند.
هر چه بیشتر پیش میرویم، تقسیم قدرت در جامعه از طریق مشارکت گسترده تر اقشار و گروه های مختلف اجتماعی در اداره جامعه بیشتر میشود. برای نمونه تا همین صد و خرده ای سال پیش زنان و سیاهپوستان در غرب چندان حق و حقوقی نداشتند و با آنان به عنوان شهروندان دست چندم برخورد میشد، در صورتی که امروزه بسیار گسترده تر از پیش در اداره جامعه سهیم هستند. "طبقه کارگر" نیز در غرب به مراتب بیشتر از گذشته در تعیین تحولات اجتماعی و سیاسی دخالت دارد، بخصوص از طریق سندیکاها.
به نظر من تحولات اجتماعی در آینده، روابط قدرت را دگرگون خواهد کرد، از قدرت دولت و سرمایه داران هر چه بیشتر کاسته خواهد شد و آنگاه استقرار یک نظام سوسیالیستی دمکراتیک ممکن می باشد. ولی این زمان میخواهد. وقتی قدرت از پایین تقسیم شده باشد، آنگاه دولت فقط نقش هماهنگ کننده را بازی میکند. در صورتی که وقتی در یک جامعه "طبقه کارگر" با زور بر طبقه سرمایه دار حاکم میشود، مجبور است برای حفظ قدرت خود دست به سرکوب بزند. سوسیالیسم هدف والایی ست، ولی در حال حاضر نمیتوان آن را با دمکراسی و آزادی پیوند زد.
۲٨٣۴ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : بهرخ ج

عنوان : پررو
همه گفتاریهای مااز کمونیست هاست ۰ پررو وپر مدعا ۰ بیسواد و احساساتی ۰
۲٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : جیج غانی

عنوان : مشکل من بیشتر می شود!
ر مظاهری عزیز با تشکر از توضیخات، اما متاسفانه مشکلات من کم نمی شود.
هم میهن گرامی؛
آیا در "کمونیسم"، اساسا دولتی وجود خواهد داشت که سرمایه ها را در اختیار داشته باشد؟
آیا سرمایه داری دولتی مدل استالینی، از نظر شما همان "سوسیالیسم" بحساب می آید؟
آیا استقرار سوسیالیسم تنها در یک کشور ممکن می باشد؟
آیا ملی کردن صنایع و منابع کلان، جمعی کردن مالکیت مراکز بزرگ تولیدی و دولتی کردن خدمات عمومی از نظر شما همان "سرمایه داری دولتی" هستند؟
آیا در یک نظام سوسیالیستی مدیریت سرمایه ها و تولید از "بالا" و بوسیلهء یک حزب و یا یک دولت ِمتمرکز صورت خواهد پذیرفت؟
۲٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : بابک ساده

عنوان : نیاز جنبش چیست؟
آقای ف ـ تابان از سرنوشت تلخ بخشی از چپ ایران سخن میگوید. هدفم این نیست که در باره ی این متد لوژی بحث کنم ، بلکه تلاش می کنم تا نکته ای را یاد آوری کنم و آن اینست که ما هنوز نمی دانیم کدام سیاست برای چپ در قبل و بعداز مقطع انقلاب ضروزی بود و کدام نیروها نزدیکتر و یا دورتر از آن بودند.

راست روی ها و چپ رویها ی ، نیروهای درون جنبش چپ بیش از همه باید توسط خود چپ ها به نقد کشیده شود.

به نظر من آماج های اصلی انقلاب می بایست توسط نیروهای چپ حول تاکید و تحصیل یک قانون اساسی مدرن مبتی بر تامین آزادی ، استقلال و عدالت اجتماعی متمرکز میشد که از طریق مجلس موسسان باید تحقق می یافت. تا خمینی و نیروهای مذهبی نتوانند به سادگی با علم کردن مجلس کذائی خبرگان دست آوردهای انقلاب مشروطه را ملا خور کنند. در این زمینه شخصا نیروئی را بخاطر نمی آورم که چنین سیاستی را اعلام کرده باشد .ولی افرادی مستقل این موضوع را طرح نمودند. در نیتچه ، تاکید بر مبارزات ضد امپریالیستی و حمایت از ردوگاه "سوسیالیسم واقعا موجود" اساسا انحرافی بود.
بقیه نیروهای چپ هم که یک سر سوزن کمتر از استقرار انواع سوسیالیسم ها را قبول نداشتند هم به نوع دیگری انحرافی عمل نمودند.( این بدان معنی نیست که نیرووهای غیر چپ درست عمل کردند)

زندگی به ما آموخت که تمام نیروهای چپ به فجیع ترین شکل ممکن سرکوب شدند و هنوز ابعاد فاجعه معلوم نیست.

ظاهرا چپ در داخل کشور و جنبش کارگری در پراکنده ترین وضع قرار دارد و جز چند تشکل و حرکت های خود بخودی فاقد جنبش منسجمی می باشد امیدوارم اطلاعات بنده غلط باشد. تا جنبش کارگری و چپ درایران نضج نگیرد . نیروهای خارج از کشور
اعم از خط و مشی درست یا نادرست نمی توانند تاثیر چندانی بر ضرورت های کشور بزرگ ایران بگذارد.

اما جنبش چپ در خارج از کشور با تمام محدوریت های مبارزاتی برای تاثیر گذار ی بر جنبش مادر و اصلی در داخل کشور می تواند با بالا بردن کیفیت میارزاتی خود نقش شایسته تری در جنبش آزادیخواهی و عدالت جویانه ی مردم ایران بعهده بگیرد.

بهمین دلیل چپ خارج از کشور می تواند با مطالعه ، کنفرانس ، سمینار و نظائر اینها برای تدوین و تنظیم برنامه و خط و مشی ضرور مبارزاتی امروز ایران پیش قدم شود . بنظر من مهم نیست که این جریان از سوسیالیسم پیروی می کند یا از سوسیال دموکراسی و یا هر انتخاب دیگر.

مهم اینست که چپ بکوشد تا به ضرورت های مبارزاتی امروز ایران پاسخ دهد .
واقعا مشکل و نیاز مبرم چپ ایران انتخاب سوسیال دموکراسی یا سوسیالیسم ست ؟

یا توصیه و نشان دادن راه های عملی مبارزاتی که مردم را برای نجات خودشان از چنگال ارتجاع مذهبی ترغیب نماید؟

اگر پروسه ی ترقی و پیشرفت جامعه مدنی در ایران با مبارزات روز مره ی مردم بسط و توسعه نیابد ، سوسیال دموکراسی و سوسیالیزم هرگز توسط زحمتکشان تحقق نخواهد یافت.

به نظر من چپ خیلی بلند پروازانه آرزو می کند. باید فروتنانه از حداقل ها شروع کرد . به چپ های جوامع میزبان نگاه کنیم که با ۵تا ۳۰ درصد هوادار رسمی چقدر باحوصله به عدالت و صلح توجه می کنند.

اگر چپ نشان دهد که چه باید کرد و برای "چه باید کرد" آموزش و فعالیت تیلیغی و ترویجی صورت بگیرد قطعا از انحرافات جنبش کاسته خواهد شد و بلائی که در انقلاب و بعد از انقلاب بر سر جنبش فرو ریخت پیشگیری خواهد شد. وگرنه هرکس یا جریانی می تواند جنبش را به انحراف بکشاند.
۲٨۲۲ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣٨۷       

    از : علی

عنوان : به "R یک مارکسیست"
شما علاوه بر اینکه از مارکسیسم زیاد چیزی نمیدانید، گویا حافظه تاریخی زیاد خوبی هم ندارید! فاشیستها سی سال است که در ایران به حاکمیت رسیده اند! خمینی صد بار جلاد تر و فاشیست تر از احمدی نژاد بود. و اتفاقا نیروهایی با تفکر شما بودند که باعث شدند این نظام فاشیستی روی کار بیاید و نه آنها که همواره قصدشان بر این بوده که جوهر فاشیستی اسلام و این نظام ددمنش را بر ملا سازند!
۲٨۲۰ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : تناقض در افکار شماست نه سوال من۰ نه می توانید رژیم های دیکتاتوری اسد و صدام و کوبا و کره و ...را محکوم کنید و نه می توانید لزوم گذر از یک رژیم سرمایه داری برای رسیدن به کمونیسم ارمانیتان را انکار کنید۰
به جای چپ های خیلی با سواد و همه فن حریف که همیشه برای فرار از جواب دادن به سوالات مشخص طفره میروند و به روش پدرخوانده شان استالین فورا یک تهمت و برچسب نثار طرف می کنند به سوالات جواب می دهم تا شیرفهم شود هر که در او غش نیست۰ ضمنا درخواست من را دوباره بخوانید و ببینیدکه گفته بودم به صورت اری یا نه و صریح ۰
شما چپ های روسی که به ج ا اری گفتید و ول کن هم نیستید( و می خواهید باز مردم را پای صندوق علی خامنه ای جمع کنید و یک دیوانه دیگرمثل احمدی نژاد بیاورید تا به منافع روسیه در ایران لطمه ای وارد نشود) که نمی توانید مرا به عامل ج ا منتصب کنید.
جواب س اول فرموده اید اری ۰ یعنی به رای مردم گردن می نهید ۰ مثلا اگر مردم اشتباها رژیم سرمایه داری و یا اسلامی مثل حماس انتخاب کنند شما با دولت نمی جنگید۰ به ترکمن صحرا نمی روید و در کردستان و دانشگاه سنگر نمی بندید فقط اعلام مواضع می کنید و به مردم اگاهی می دهید تا به اشتباهشان پی ببرند و تا انروز جز سخنرانی و اظهار نظر و تبلیغ سیاسی فرهنگی کار دیگری نمی کنید ۰ پس شما یک انقلابی سوسیالیست نیستید بلکه یک حزب سیاسی لیبرال هستید۰
جواب سوال دوم طفره رفته اید می توانستید بگو ئید (نه) یعنی با رژیم های موجود که طبیعتا رژیم ایده ال شما نیستند نمی جنگید بلکه بسته به ماهیت انها و تا جایی که به نفع رژیم ایده ال شما دردراز مدت باشد با انها همکاری می کنید (ضمن حفظ مواضع و ارمانهای خودتان) و تشریح و توصیف نظام مورد نظرتان و اینکه چرا فکر می کنید نظام شما کارایی بهتری دارد۰
مثلا اگر یک رژیم لیبرال دموکرات سر کار باشد به علت اینکه متعهد به حفاظت از ازادی بیان است با او نمی جنگید چون حداقل شما هم مثل بقیه می توانید حرفتان رابزنید درست است که قدرت دستتان نیست ولی نهایتا شما هم پس از یک سلسله تغییرات سیاسی روزی به قدرت خواهید رسید۰ یااگر یک رژیم سوسیال دموکرات حکومت می کند اگرچه مالکیت خصوصی را لغو نکرده ولی بسیاری از صنایع بزرگ را ملی کرده پس با او تا همان درجه همکاری می کنید۰
جواب سوال سوم را که کاملا مشخص است عمدا ندادید چون دستتان را رو می کرد۰ می توانستید بگوئید (اری) ۰ یعنی همه انها دیکتاتوری هستند و ربطی به نظام کمونیستی ندارند بلکه صرفا نام کمونیسم را یدک می کشند۰ ولی جواب شما مثل نظامی که انرا وعده می دهید کلی و مبهم و پیچیده است ۰ هزاران اما و اگر سرهم می کنید تا دست اخر تلویحی اب پاکی بریزید سر استالین و شوروی و روسیه پوتین ۰و سقوط امپراطوری سرمایه دار دولتی را حاصل توطئه غرب و عوامل نفوذی ان قلمداد می کنید بدون انکه متهم به حمایت از استالینیسم و جنایات روسهاعلیه نیمی از بشریت بشوید۰
می توانستید مثل توده ایها بگوئید(نه) یعنی طلبکار هم می شدید که به استالین( اسپارتاکوس کمونیسم راستین روس و جهان) ظلم شده او انوشیروان دادگرست و دیوار کاخش به خاطر عدالت مارکسیستی برای برخورد نکردن به خانه پیرزنی کج گردیده ۰ و میلیونها مردمی که در کشورهای اوکراین و چک و مجارستان و لهستان و افغانستان و ۰۰۰ کشته شدند مزدوران بورژوازی بودند و توطئه گران امپریالیسم ۰ اصلا هر چه بدی و کژی بود کار امپریالیسم بود و ۱۵۰ هزار کمونیست موجود در روسیه فعلی پشتوانه بازگشت ان دوران پر افتخارند و فعلا هر چه که از شهر مقدس مسکو بیرون بیاید به احترام ان سابقه مقدس باید ستوده شود تا امدن مهدی مارکسیسم ۰ اما شما می گویید غایت دموکراسی هستید.
جواب سوال چهارم بسیار اسان است و قبلا بسیاری از چپ ها به ان یک پاسخ داده اند۰ (نه) یعنی جامعه ایران مرحله سرمایه داری را هنوز طی نکرده بنابراین نمی تواند به سوسیالیزم گذر کند۰ فقط کشورهای پیشرفته که عمدتا در اروپا هستند این مرحله را پشت سر گذاشته و یا در حال تکمیل کردن ان هستند۰ اما چرا جواب این سوال را ندادید چون باید می پذیرفتید که درحال حاضر شما بایستی برای روی کار امدن یک رژیم بورژوازی در ایران فعالیت کنید یا درحاشیه منتظر پیدایش و تکوین این مرحله بشوید که در هر دو حالت شما تبدیل به یک حزب لیبرال با حفظ ارمانهای سوسیالیستی می شوید یعنی چیزی که اقای تابان دارد تقلا می کند با کلی گویی و مبهم سخن گفتن از ان بگریزد۰

جواب به سوال پنجم با توجه به سوالهای قبلی می توانست ( نه ) باشد یعنی با توجه به اماده نبودن ایران برای یک رژیم کمونیستی اید ه ال شما در شرایط حاضر و با توجه به بهتر بودن نسبی حکومت های کره جنوبی و ترکیه و ۰۰ در مقایسه با رژیمهای صدام و اسد و کره شمالی و ۰۰ شمابا پیدایش چنین رژیمی در ایران که احتمال تشکیلش بیشتر از رژیم مورد نظر شماست به مبارزه بر نمی خیزید بلکه عاقلانه است که به تشکیل ان که جامعه را یکقدم به جامعه ارمانی شما نزدیکتر می کند کمک هم بکنید۰
اما در انصورت شما باز به راه فدائیان اکثریت رفته اید یعنی همان چیزی که منتقد ان هستید۰
جوابی که به این سوال پنجم می خواهید بدهید اری است ولی انوقت با توده ایها هم نظر می شوید پس مجبورید اتهام وارد کنید و خودتان را به نفهمی بزنید و طرفتان را به ملاها و امپریالیزم و ۰۰۰ متصل کنید تا از شر جواب صریح دادن خلاص شوید۰
تناقض در افکار شماست نه سوال من۰ نه می توانید رژیم های دیکتاتوری اسد و صدام و کوبا و کره و ...را محکوم کنید و نه می توانید لزوم گذر از یک رژیم سرمایه داری برای رسیدن به کمونیسم ارمانیتان را انکار کنید۰

جواب به سوال ششم می توانست (اری) باشد یعنی فروپاشی شوروی و رفتن ناگزیر چین به طرف سرمایه داری رانتی دولتی ( همان رهبران و اعضا عالیرتبه حزب کمونیست با زد و بند صاحبان شرکتها و کارخانه جات شدند و قدرت سیاسی را هم دارند) به خاطر نا کارامد بودن نظام سرمایه داری دولتی و نبودن انگیزه برای کار بیشتر و توسعه و رواج فساد اقتصادی ناشی از سوئ استفاده از قدرت سیاسی غیر جوابگو و بدون نظارت احزاب مخالف و رقیب بود ۰ البته همیشه و در همه حال توطئه دشمنان وجود دارد ولی انچه که باعث موفق شدن توطئه ها می شود زمینه مساعد است که توسط خودیها بوجود می اید۰ رژیم باد کرده و متورم و ناکارامد روس که از خون کشورهای اقماریش تغدیه می کرد به علت پایین بودن بازده و فقیرشدن کشورهای اقماری توان پرداخت هزینه بوروکراسی عظیم و ولخرجی های طبقه نومان کلاتورا که به مثابه یک سرمایه داری انحصاری و فاسد عمل می کرد را نداشت پس با لگد هایی که از ملل چاپیده شده و تحت ستم کشور مسلط از داخل می خوردو فشارهای رقیب از خارج فرو ریخت۰ و مردم روسیه در ماتمش قطره اشکی هم نریختند بماند دارند چهار نعل به سوی یک نظام سرمایه داری رانتی دولتی دیگر پیش میروند۰

جان کلام اینکه اگر به صورتی که من جواب دادم جواب بدهید که تبدیل به یک حزب لیبرال با ارمانهای چپ گرایانه می شوید مثل حزب ان دی پی در کانادا که به نظر می اید صحیحترین شکل برای یک سازمان معتقد به سوسیالیزم باشد۰ ظاهرا چریکهای فدایی اکثریت با درایت کامل و پس از مشاهده حضوری احزابی نظیر ان دی پی و سوسیال دموکراتهای اروپایی این مسیر صحیح را برگزیده اند۰ مواضع سیاسی انها هم پخته و عقلانی است ۰
اگر مخالف انچه که من گفتم به صراحت جواب دهید که میشوید حزب توده یعنی عقب افتاده ترین و ارتجاعی ترین حزب کمونیست در منطقه و شاید جهان ۰ همه تلاشتان باید این باشد که به روسها و منافع انها در منطقه لطمه ای وارد نشود و با دروغ و نیرنگ تاریخ منطقه و جهان را دستکاری کنید .تا استالین قهرمان ازادیخواهی شود و سولژنیتسین مهره امپریالیسم ۰ پوتین و چاوز مدافع قهرمان خلق های تحت ستم گردند و هاول ها و والساها ماموران سی ای ا۰ حمله بوش به عراق توسعه طلبی امپریالیستی باشد ولی حمله روسیه به گرجستان کوتاه کردن دست امپریالیست ها۰

اگر با هر دو سنخ مخالفت کنید هفتاد من استدلال و سخنرانی و کلی گویی لازم دارید و دست اخر باید به مردم یک سرزمین خیالی پر از تناقضات جذاب وعده دهید که هرگز اتفاق نخواهد افتاد۰
۲٨۱۶ - تاریخ انتشار : ٨ شهريور ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست