از : یک خواننده
عنوان : به بینظر: این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است
این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است. در ضمن من یک خواننده هستم نه دیگری که خودش را مرگ بر جمهوری اسلامی نامیده. اگر چه نام جالبی انتخاب کرده جالب است. سعید شاهسوندی در عملیات فروغ دستگیر شد و سعید حجاریان او را به خارج برای تبلیغ علیه مجاهدین خلق فرستاد. خوب ایشان هم از سر اتفاق آقای خداونده هم قطار سابق را دید و کاملا" اتفاقی در سایت مذبور مشغول فعالیت شد. هر آدم عاقلی میداند که دستگیر شدن در آن عملیات یعنی چی. همانطور که عرض کردم انگار ما و سایر خوانندگان را .. آوردی. لطفا" سایتهای جدید وزارت اطلاعات را معرفی کنید که ما نشناسیم و شما بحث را با ثبت نظراتتان باختام برسانید
٣٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک خواننده
عنوان : به بینظر: این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است
این سایت http://iran-interlink.org متعلق به وزارت اطلاعات است. در ضمن من یک خواننده هستم نه دیگری که خودش را مرگ بر جمهوری اسلامی نامیده. اگر چه نام جالبی انتخاب کرده جالب است. سعید شاهسوندی در عملیات فروغ دستگیر شد و سعید حجاریان او را به خارج برای تبلیغ علیه مجاهدین خلق فرستاد. خوب ایشان هم از سر اتفاق آقای خداونده هم قطار سابق را دید و کاملا" اتفاقی در سایت مذبور مشغول فعالیت شد. هر آدم عاقلی میداند که دستگیر شدن در آن عملیات یعنی چی. همانطور که عرض کردم انگار ما و سایر خوانندگان را .. آوردی. لطفا" سایتهای جدید وزارت اطلاعات را معرفی کنید که ما نشناسیم و شما بحث را با ثبت نظراتتان باختام برسانید
٣٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : من
عنوان : مرگ بر جمهوری اسلامی
بابا بی خیا ل.رهبران جنایت پیشه و آدمخواران رژیم اسلامی امیدوارند که شاید با گل آلود کردن تبادل نظرات مخالفین رژیم در این و دیگران مکانها بتوانند از حمایت نیروهای مخالف از ساکنان پایگاه اشرف جلوگیری کنند. اینها تنها پارازیت های شناخته شده گرازهای وحشی رژیم جنایت و سنگسار می باشند.
مطمنا می توان دید که تحویل اعضای این سازمان به رژیم اسلامی ، معنائی جز زندان و شکنجه و خطر مرگ برای اکثریت آن ها ندارد.مبارزه با این جانیان حاکم باشد. جان مردم از دست این عالمان جانی به لب آمده. دشمن کیسیت جمهوری اسلامی یامجاهدین. ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
٣٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به باشد بارابی همان هوادر چماقدار
عنوان : دیر از جهنم مجاهدین فرار کردن هم از طرف چماقداران بازخواست دارد
وقتی اعضا را شکنجه و زندانی میکنند ویا مانند اقای زرکش که از پشت زدنش دیگه چاقو چیه برادر مجاهد.حالا اگر یکی ۵ سال قبل هم فرار میکرد بازهم همین بساط بود. ایا جستجوی فرزندو شوهر و دیدن انها به حقوق بشر ربطی ندارد که این روزها مجاهدین گوش فلک را برای حقوق اسیرانشان کر کرده اند. اگر ان حقوق بشر است که البته هست پس حق خانم سلطانی هم هست تا از دست جنایتکاران شکایت کند.
٣٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : به یک خواننده یا همان "مرگ بر جمهوری اسلامی سابق)
عنوان : ملاک انتخاب اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین
۲۰ سالی پیش خانمی زیبا رو در یکی از شهر های آلمان تقاضای پناهندگی داد. اما چون از سیاست هیچ نمی دانست به برادران و خواهران مجاهد رجوع کرد تا کیسی مناسب برایش بنویسند.
از آنجا که هم زرنگ بود و هم زیبا خیلی سریع در سازمان سعود کرد تا مقام دومین زن سازمان. هنوز نمی دانید کیست؟ خواهر فهیمه خودمان دیگر برادر.
اگر مسعود ساربونه می دونه کی را کجا باید بگذاره!
٣٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : باشد بارابی
عنوان : می خواستی زودتر فرار کنی ؟
خانم بتول می خواستی قبول نکنی در این سازمان باشی من کاری به سایر مسائل ندارم اما همین فرار را هم می توانستی سال ها پیش انجام بدهی چاقو که پشت گردنت نذاشته بودند که حتما باید با این سازمان باشی. حتما از ایران فرار کرده بودی تو خارجه بی جا و بی مکان مونده بودی فکر کردی سازمان مجاهدین خانه و سرپناه به تو می دهد تو هم که اهل مبارزه نبودی به هرحال می توانستی خیلی قبل تر از این ها فرار کنی و به ایران یا خارج بروی .
٣٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : بینظر
عنوان : دادخواهی خانم بتول سلطانی، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق، به مراجع قانونی و قضایی عراق بر علیه این سازمان که در قرارگاه اشرف در عراق مستقر است
.بنیاد سحر، بغداد، یازدهم مارس ۲۰۰۸
http://www.saharngo.com/articles.html
لینک به متن انگلیسی:
http://iran-interlink.org/?mod=view&id=۴۱۷۲
مقام محترم قضایی جمهوری عراق،
اینجانب بتول سلطانی، فرزند مرتضی، متولد ۱۹۶۵ در ایران، فعلا ساکن بغداد هستم. من در سال ۱۹۸۶ با آقای حسین مرادی در ایران ازدواج کرده و سپس همان سال به اتفاق همسرم به پاکستان رفتیم. در آنجا به سازمان مجاهدین خلق جذب شده و یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۷ به دستور سازمان به عراق رفتیم. در سال ۱۹۹۱ به دستور سازمان از هم جدا شده و فرزندان خود را نیز باز به دستور سازمان در همان سال به اروپا فرستادیم. من و همسرم ابتدا در برابر این دستور مقاومت کرده و حاضر به جدا شدن از یکدیگر نبودیم ولی بالاخره ما را تحت فشارهای روانی زیاد مجبور به این کار و جدایی از فرزندانمان کردند. دخترم هاجر مرادی متولد ۱۹۸۷ در پاکستان و پسرم میعاد مرادی متولد ۱۹۹۱ در عراق می باشند. در سال ۱۹۹۱ در حالیکه هاجر ۵ ساله و میعاد ۶ ماهه بود آنها را بعد از جدا کردن من و همسرم از من جدا کرده و به اروپا فرستادند و اجازه هیچگونه ارتباط با آنها را نیز به من ندادند. هنوز زمانی که دخترم با گریه و زاری از من جدا میشد را از خاطر نبرده ام و صورت معصوم پسر شش ماهه ام همچنان در مقابل چشمانم است. بعدا مطلع شدم که دخترم با نام مستعار ستاره خبازان در سوئد و نزد یک خانواده ایرانی در جنوب این کشور اقامت گزیده و در حال حاضر در شمال این کشور در دانشگاه تحصیل میکند و اما پسرم توسط یک خانواده از عراق به هلند برده شد که بعد از مدتی او را گرفته و به خانواده دیگری سپرد ولی آنها دچار مشکل شده و وی را به یتیم خانه تحویل دادند که در حال حاضر نهایتا در یک مرکز نگهداری از جوانان در هلند اقامت دارد. من هیچگونه رد و آدرسی از آنها ندارم و حتی نمیدانم تا چه حد مرا میشناسند. سازمان اطلاعی از آنها به من نداده و امکان هیچگونه ارتباطی را با آنها ندارم. طی مدتی که در سازمان در عراق بودم اجازه ارتباط با خانواده ام در ایران داده نمیشد و در نتیجه پدرم چهار سال پیش به دلیل فشارهای روحی و عصبی در اثر بی اطلاع بودن از وضعیت من فوت کرد و مادرم هم به شدت مریض شده و در سوگ دوری از من نشسته است. من سال گذشته یعنی در سال ۲۰۰۶ از قرارگاه اشرف فرار کرده و به قرارگاه امریکایی ها موسوم به TIPF رفتم. سپس در ۱۴ ژانویه ۲۰۰۸ از TIPF خارج شده و به بغداد آمدم که عازم خارج از کشور شوم ولی قبل از هر چیز میخواهم به شکایتم توسط دستگاه قضایی عراق رسیدگی فوری شود. میخواهم خانواده و هویت از دست رفته ام را باز پس گیرم. از بابت از دست دادن پدرم و مریضی مادرم و جدایی همسر و دو فرزندم و تلف شدن ۲۰ سال عمرم که قطعا هیچ قیمتی نمیتوان بر روی آن گذاشت و به هیچ وجه قابل جبران نیست از سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن که مسبب این مسائل بوده اند شکایت دارم. من میخواهم که سازمان مجاهدین خلق از طریق مراجع قانونی در عراق وادار شود تا رد و نشانی فرزندان من را به من داده و همچنین امکان ملاقات با شوهرم را فراهم آورد.
پیشاپیش از همکاری صمیمانه شما متشکرم.
٣٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : ضد چماقدار
عنوان : برخورد چماقداری
اقای چماقدار حضرت ایت اله العظما مسعود الرجوی الاشرفی البعثی العراقیه دمت برکاتو(گروهبان رجوی)
حالا چه فرق دارد که مثلا ایشان عضو رهبری نباشند حتما میخواهید موجودیت این شخص و بچه ها و شوهرش را منکر شوید
اقای چماقدار ادمهای بسیار پایین تر از این خانم هم بخاطر اینکه بله قربان گو بودند به رهبری شورا انتصاب شدند
٣٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : یک خواننده یک خواننده
عنوان : عجبا بعضی چه سریع و تند به مقام شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق میرسند
عجبا بعضی چه سریع و تند به مقام شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق میرسند. دم خروس را بینیم یا قسم حضرت عباس را باور کنیم. آخر در یک سازمان مخوف و مافیایی "سازمان مجاهدین خلق" نمی گذارند به همین سادگی یک نفر به مقام شورای رهبری سعود کند مگر آنکه فرد از توانیهای بسیار بالای مافیی برخوردار باشد. لطفا" توجه کنید. ( من در سال ۱۹۸۶ با آقای حسین مرادی در ایران ازدواج کرده و سپس همان سال با هم به پاکستان رفتیم. در آنجا به سمت سازمان مجاهدین خلق جذب شده و یک سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۷ به دستور سازمان به عراق رفتیم...خانم بتول سلطانی عضو جدا شده شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق )
واقعا" که چاخان هم حد و حسابی دارد یا اینکه ما را .. آوردی.
امیدوارم باعث آزردگی سرکار عالی
نگردد اگر ما به حسین شریعتمداری و دوستان شکنجه گرش لعنت بفرستیم
٣٣۴۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|
از : آدم........... .
عنوان : باور کنم که انسان مرده؟
آدم باور نمی کند که این مسایل در قرن بیست و بیست و یک رخ داده.................
٣٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣٨۷
|