یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

مجاهدین و پایبندان به رعایت حقوق بشر - رضا اسدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : یک دوست

عنوان : چه باید کرد؟
آقای روزبه گرامی سخنان شما همگی برای من آشنا هستند. طی هشت سال دوران خاتمی همواره مخالفان اصلاحات همین استدلالات شما را بکار بردند و ادعا می کردند که اطلاح طلبان سوپاپ اطمینان این رژیم اند و بمحض اینکه شکست بخورند مردم کار رژیم را یکسره خواهند کرد. دیدیم که چنین نشد و جناحی قدرت را در دست گرفته که کشور را به سال ۶۶ برگردانده.
سوالاتی که از این دوستان چه در آن زمان و چه در حال حاضر مطرح بوده وهست اول اینکه اولویت های ما امروز کدامند؟ سرنگونی رژیم بهر قیمت یا آشنا کردن جامعه سیاست زده و بیگانه با حتی منافع صنفی خود با حقوق خود و راههای دستیابی بدانها. (با وضعیتی که جامعه ما در آن سیر می کند بدور از انتظار نیست که بار دیگر کسانی از راه برسند و این بار با وعده اتصال به "جهان آزاد" کاریکاتوری از روسیه را در ایران برپا کنند)
دوم اینکه انتظار ما از اصلاح طلبان چیست؟ کسی نه در سال ۷۶ و نه امروز معتقد نبوده ونیست که به اصلاح طلبان باید رای داد تا آنها برای ما رژیم را سرنگون کنند. آنها استخدام ما نبوده و نیستند تا بجای ما اوضاع را بسمت دلخواه ما پیش ببرند. برای تغییرات بنیادین در ایران به پشتیبانی مردمی نیاز هست. متاسفانه این پشتیبانی برای هیچ نیرویی اعم از خودی و غیر خودی و دینی یا سکولار فراهم نیست. در نبود آگاهی عمومی و شناخت راههای ابتدایی مبارزات صنفی - سیاسی ابتدا باید با مردم وارد دیالوگ شد و آنان را برای فوری ترین خواسته هایشان متشکل کرد. این امکان امروز فراهم تر است یا در دوران اصلاحات؟
نمایندگان سندیکای اتوبوس رانی که در دوران خاتمی تجدید حیات شد تا دفتر وزیر کار راه یافتند. امروز رئیس این سندیکا تکیده در گوشه ای از زندان است و فعالیت های صنفی نیز نیمه تعطیل شده اند. همین مسئله برای معلمان و پرستاران و سایر اقشار نیز صدق می کند.
اگر از هشت سال اصلاحات تجربه ای باید کسب کرد این که نیروهای سکولار موقعییت را تشخیص ندادند و یکشبه ره صد ساله را می خواستند بروند و فرصت ها سوخت. حال در شرایطی بسیار وخیم تر از دوران پیش از اصلاحات یا این دوستان باید راه کار مشخص ارائه دهند که چه باید کرد، یا مستقیم یا غیر مستقیم به انفعال موجود در جامعه کمک کنند.
۱۱ سال سیاست تحریم و دعوت مردم به خانه نشینی نتیجه ای جز کمک به رشد عوام زدگی و لمپنیسم مورد خواست جناح حاکم نداشته است.
٣۴٣۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ شهريور ۱٣٨۷       

    از : روزبه زریننعل

عنوان : اصلاح رژیم اسلامی
"هستند جناح های دیگری که منافعشان ایجاب می کند که دنبال سیاست مماشات با مردم باشند. و باز هستند کسانی که خواهان اصلاح حاکمیت هستند که همین جا بحث فرصت هایی که در بالا بدانها اشاره کردم شروع می شود."

تجربه ریاست خاتمی نشان داد که خط امامی های سابق اکنون اصلاح طلب شده اند و شکی نیست که خواهان این هستند که روابط بهتر و دمکراتیک تری بین خودی های رژیم برقرار شود اما آنها نیز خط قرمز های زیادی دارند و همانطور که خود بارها اعلام کرده اند خواستار تغیرات بنیادین در نظام اسلامی نیستند و هرگز برنامه آنها کنار گذشتن نهاد غیر انتخابی و غیر دمکراتیک رهبری نیست. آنها در بهترین شکل مشروعه خواه و مشروطه خواهانی هستند که خواستار یک دمکراسی برای ایرانیان هستند که پایبند به یک رژیم دینی و متعهد به همین رژیم باشند و این با یک دمکراسی واقعی مطلقا همخوانی ندارد و همانطور که تا بحال شاهد بودیم شدنی نبوده است. ما می توانیم به خوشبینی بی نهایت خود ادامه دهیم اما در نهایت این فقط خوشبینی است و با واقعیت ها و نیازهای جامعه ایران همخوانی ندارد. روشنفکران نمی توانند آرزوها و خواستهای خود را جایگزین حرکتهای دینامیک جامعه کنند. منافع این جناحهای اصلاح طلب حتی اگر با تغیرات دمکراتیک همخوانی داشته باشد باید تا بحال مشخص شده باشد که در ظرفیت رژیم اسلامی این تغیرات وجود ندارد و می بینیم که مردم اگر از جناحهای اصلاح طلب رژیم هنوز عبور نکرده باشند که به نظر من کرده اند مطمنا در حال عبور هستند. زمان بی پایان در اختیار این جناحهای مورد نظر شما وجود ندارد. البته نه فقط مردم ایران بلکه بخشی از اپوزیسیون از چپ تا اسلامی و سلطنت طلب و کشورهای غربی نیز چشم به این اصلاحات داشتند و شاید هنوز نیز داشته باشند اما شرایط واقعا موجود جامعه ایران چندان جای امیدی برای این تحولات نگذاشته است. امید و آرزو زیاد است اما کمتر کسی به دلایل مشخص موفقیت این فرضیه اشاره می کنند و یا به مکانیسم تحقق آن می پردازند.

"بعقیده من نیروهای تحول طلب خارج از حکومت با حمایت از بخش اصلاح طلب (توجه کنید تنها حمایت نه حل شدن در آن) به بازگرداندن آنان به درون حاکمیت کمک کرده و زمینه را برای پیشبرد تحولات مثبت و بدور از خشونت های فاجعه آمیز فراهم خواهند کرد."

خوب این همان امیدی است که واقعا بسیاری به آن امید بسته بودند و ما شاهدیم که بعد از چند سال و تلاش بسیار به فرجامی نرسید و ما باز شاهدیم که بخشی از همان اصلاح طلب های حکومتی نظیر اکبر گنجی و محسن سازگارا و غیره خود نیز به بیرون پرتاپ شدند و کار به جای نبرد. شاید این توصیه و ایده شما چند سال پیشتر احتیاج به زمان داشت تا نتیجه مشخص شود اما اکنون ایران در دوران بعد از خاتمی است و مردم ایران ظاهرا امیدی به این آلترناتیو مورد پیشنهاد شما نشان نمی دهند و به نظر می رسد که رفتاری انفعالی نشان می دهند که به نظر من دوام نخواهد داشت و طوفانی بعد از این آرامش کوتاه فعلی در پیش است.

"تشکیل جبهه های وسیع (که در پست قبلی هم اشاره کردم که باید دایره متحدان خود را گسترش داد) یکی از راه کارهای مفید در این راه می باشد که از دید بنده تاخیر ناپذیر است."

تشکیل این جبهه وسیع در شرایط موجود به نظر می رسد حتی دشوارتر از سرنگونی رژیم باشد. من فکر می کنم این پراکندگی سیاسی ادامه خواهد داشت و متاسفانه خواستهای روشنفکران و نظریه پردازان روند تغیرات سیاسی را تعین نخواهد کرد. جناحهای خواهان اصلاحات رژیم همانگونه که خود شقه شدند باز بیشتر پراکنده خواهند شد و برخی به خیمه واقعا موجود رژیم باز خواهند گشت و برخی از آنها یا منفعل تر خواهند شد و یا به خارج از کشور خواهند آمد و امید به کسب حمایت کشورهای اروپائی و آمریکا خواهند داشت اما با بخش وسیع اپوزیسیون سکولار بنا به این دلیل که خود را در بازی قدرت بازنده یابند همکاری نخواهند کرد. متاسفانه فاکتورهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی که نظریه خوشبینانه شما را توجیه کند را نمی شود به راحتی پیدا کرد.
٣۴٣۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ شهريور ۱٣٨۷       

    از : محسن کوشا

عنوان : لجاجت کودکانه
از دلیل و باشو بسیار سپاسگزارم که دو موضوع مستند و روشنگر را در اینجا گذاشتند تا مطلع شویم.

بخصوص وقتی گزارش باشو را خواندم بسیار امید وار شدم که انسانهائی جوانی خود را در شهر اشرف برای مبارزه به نفع مردم سرمایه گذاری کردند ولی سازمان آنها بلاهائی بر سر آنها آورد که منجر به انزجار آنها و هر نسان شرافتمند میشود.

با تمام این مصیبت ها این دوستان در نهایت بزرگواری فکر دوستان خود در شهر اشرف هستند :

" جدید ترین اعضاء جدا شده از سازمان مجاهدین، خواستار رسیدگی بین المللی به یک فاجعه انسانی در قرارگاه اشرف و کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی شدند و از مجامع بین المللی و حقوق بشری درخواست کردند که در راستای احقاق حقوق انسانی این افراد کمک فوری و عاجل نمایند."

اگر کسی به این خواسته ی مجاهدین سابق که از نزدیک تمام بلا ها را کشیده اند انتقادی دارد بنویسد و ما را روشن کند . ولی اگر خواسته ی آنها منطقی ست ما هم کمک کنیم که ساکنین اشرف نجات پیدا کنند.

خواهشنمند ست بحث های مهم دیگر وارد بحث نکنیم .

باید تلاش کرد تا به انسانهایی که در شهر اشرف هستند آموزش داد که :
- دیگر صدام وجود ندارد
- دولت عراق با دولت ایران دوست ست
- مجاهدین در داخل کشور عراق نمی توانند مثل زمان صدام علیه دولت ایران فعالیت کنند.
- حساب دو دوتا ۴ تاست - ما شا الله همه ی ساکنین شهر اشرف سنی ازشان گذشته معنی ندارد که حرف مقامات عراقی و آمریکائی را نفهمند و بچه گانه تقاضای ادامه ی فعالیت در شهر اشرف را داشته باشند.
٣۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : NASER MOSTASHAR

عنوان : ما در ایران با رژیمی روبرو هستیم که حرف حسا ب حالیش نمی شود و می خواهد ته خط گردن کلفتی هایش را ببیند.
ما در ایران با رژیمی روبرو هستیم که حرف حسا ب حالیش نمی شود و می خواهد ته خط گردن کلفتی هایش را ببیند. رژیم ایران از یک طرف تلاش می ورزد تا قطعنامه ائی علیه اش تصویب نشود اما از طرف دیگر به گفته" دکتر احمدی نژاد دیپلمات برجسته قرن حاضر؟" مصوبات شورای امنیت علیه جمهوری اسلامی را به اندازه کاغذ پاره ائی هم ارزش نمی گذارد.نیروهای موسوم به اصلاح طلبی که از مدتها پیش یعنی از دوم خرداد ۱۳۷۶ عقلانی فکر کردن را پیشه سیاست های خود کرده اند بدرستی از عمق قطعنامه های پی در پی باخبرند و از هم اکنون دستهایشان را در برابر فشارها بالا برده اند اما جناح ولایت فقیه واحمدی نژاد که دریک دیگر تنیده شده اند بر دیپلماسی تهاجمی پای می فشارند.سیستم ارزی ایران دستخوش بحران شده است ومردم از سپرده های نقدینگی خود که در بانکها به امانت گذاشته اند در هراسند. بحران اقتصادی که از مدتها پیش در ایران ریشه دوانده بود به دوران وخیم خود نزدیک می شود.گرانی بیداد می کند اما بخش هائی از جامعه هنوز توان خرید کالاها را دارند ورژیم قدرت خریداین بخش از جامعه را نماد رفاه کل جامعه معرفی می نماید.بخشی از مردم یکبار در ماه هم گوشت نمی خورند وبه کمبود ویتامین دچار شده اند اما در مقابل بخشهائی از جامعه از پر خوری مفرط به بیماری نقرس وچربی خون ودیابت مبتلا می شوند.در هیچ کجای مملکت توازن برقرار نیست.اگر رژیم حرف حساب حالیش نیست مردم هم تماشا گر نابسامانی هستند وفعلا کاری دستشان بر نمی آید واپویسیونی که بتواند همه نارضا یتی ها مردم را سازماندهی ورهبری نماید در حال حاضر وجود ندارد و مملکت مانند یک شمع در حال سوختن و ذوب شدن است.وقتی در یک مملکت رژیمش رو به اضمحلال برود آن رژیم سعی می کند جامعه را نیز مانند خود به قعر نابودی بکشاند که شوربختانه این فاجعه در ایران ما از مدتها پیش در حال به وقوع پیوستن است. اما در سال ۱۳۵۷ خورشیدی محمد رضا پهلوی با احترام به اعتراضات مردم هنگام خروج از مملکت ، ایران را به مردم ایران واگذار نمود تا مردم خود سرنوشتشان را تعین نمایند اما مردم ایران ناشیانه و نابخردانه عنان کشور را به نیروهای بر آمده از عصر شتر سپردند! نمی توان در یک مملکت از رژیمی فاسد سخن گفت اما در عین حا ل از وجود ملتی یکد ست پاک ومنزه در همان مملکت انتظار داشت. دکتر ناصر ذر افشان در مصاحبه ائی بسیار واقع گرایانه با ابراهیم نبوی پرده از حقایقی بر می دارد که اندام آدمی را تکان می هد"جنبش خارج کشور ضعیف‌تر هم شده است. برای اینکه خود جنبش اجتماعی در ایران ضعیف‌تر است. تشکلی به آن صورت و به آن حد گسترده نیست و بیرون هم آنچه هست، تشتت است. شما با تشکل‌هایی مواجه هستید که کلا عمرشان یکماه است. تشکیل می‌شود، اعلام مواضع می‌کند، ائتلاف می‌کند، اجلاس می‌گیرد، صحبت می‌کند و یکماه‌ بعد همه چیز دود می‌شود می‌رود به هوا. علت این است که در داخل کشور در درجه اول جنبش فراگیر، وسیع و جدی به آن شکل وجود ندارد، اصلا تشکلی به آن شکل وجود ندارد. در چنین شرایطی فعالیت، به خصوص در خارج از کشور به نظر من بی‌معناست. علت دوم این است که در همین شرایط ضعیف جنبش داخلی، رابطه‌ منظمی میان داخل و خارج وجود ندارد. رابطه‌ی دوستان خارج با داخل چنان رابطه‌ منظمی نیست که یک تصویر کمی واقع بینانه‌‌تر از آنچه در داخل ایران می‌گذرد به جهان بدهد. ، اینجا باید فورا باید اضافه کنم که به هیچ وجه منظورم کم‌ بهادادن به تلاش کسانی نیست که همه زندگی‌شان را گذاشتند، همه زندگی را هزینه کردند و آمدند اینجا و دارند تلاش می‌کنند. این بچه‌های نازنین بهترین بچه‌های آن مملکت‌اند که آمده‌اند اینجا، ولی شرایط و وضعیت اینگونه است"".


همانطور که همگان شاهد هستیم دامنه تحریمات علیه جمهوری اسلامی گسترش می یابد و رژیم همچنان با قلدری به آن تحریمات واکنش نشان می دهد. همه آن قلدری ها که رژیم در برابر جهان آزاد از خود نشان می دهد ،متاسفانه از جیب مردم اسیر شده پرداخت می شود. رژیم به دروغ اذعان می کند که به نیابت از جانب مردم ایران بسوی سلاح های اتمی تلاش می ورزد وآنرا حق مسلم مردم ایران جلوه می دهد تا برای خود مشروعیت کسب نماید. علیرغم آنکه بقول دکتر زرافشان در جامعه کنونی ایران نمی توان از یک جنبش اجتماعی وسیع سراغ گرفت اما مبارزات پراکنده دانشجویان وکارگران و زنان همواره در جامعه جریان بوده است وجامعه همچون بمب ساعتی به بشکه های باروت وصل است و تنها به یک جرقه کار آمد وهدایت کننده نیازمند است.رژیم در مصاف با امریکا تنها خود را قربانی نخواهد کرد بلکه مردم را نیز به سلاخی خواهد کشاند. در برابر مردم تنها یک قیام گسترده بعنوان آخرین راه برای نجاتشان باقی مانده است تا مانند رمه بدست رژیم سلاخی نشوند. شاید آن قیام برای زندگی بهتر مصائبی داشته باشد اما هزار بار بهتر از آن زندگی است که هم اکنون مردم باید روزی صد بار برایش بمیرند وزنده بشوند!
٣٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : تصحیح
ببخید در جمله "چرا که چاره ای که هر یک از این رژیم ها برای پیشگیری از چنین اتفاقی اندیشیده اند"
بجای جناح ها، رژیم ها نوشته ام. ببخشید
٣٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : فرصت ها را باید شناخت و از آنها بنحو احسنت استفاده کرد
آقای روزبه پیش از هر چیز از اینکه مخاطبی چون شما نصیب من شده بسیار خوشوقتم و از شیوه بحث تان سپاس گذارم.
خوشبختانه ما نکات مشترک فراوانی با هم داریم. تنها در قطعی بودن آینده خونین کشورمان من زیاد با شما موافق نیستم. البته حق با شماست این میل و خواست بنده است اما به اعتقاد بنده فرصت هایی در اختیار هستند که می توان بواسطه آنها از این فاجعه پیشگیری کرد که در ادامه بحث بدانها بیشتر خواهم پرداخت.
من با شما هم عقیده ام که "مردم ایران مانند آتشی زیر خاکستر می باشند" اما به نظر من اپوزیسیون آنزمان موفق خواهد بود که این مردم را طوری سازماندهی کند که آتش به منافع خود نزند و در عین حال به خواستهای مدنی خود نیز نائل شود. چرا که تضمینی در کار نیست که هیچ نیرویی علیرغم مقبولیتش در بین مردم بتواند چنین آتشی را کنترل کند. بویژه اگر توجه کنیم که ایران ایران سال ۵۷ نیست و رهبری چون خمینی (که رهبری کاریزماتیک بود) نیز خوشبختانه تا به امروز وجود خارجی نداشته و ندارد.
شما بدرستی اشاره می کنید که "رژیم راهی برای این گذار مسالمت آمیز نگذاشته است" اما رژیم یک طرف قضیه است و اگر ما تعیین قواعد بازی را به رژیم بسپاریم بازی را از هم اکنون باخته ایم.
این که شما می گویید: " تمام جناحهای رژیم فوق العاده بیمناک آن روز می باشند و به خوبی از سرنوشت رژیم پیشین آگاه هستند." درست است اما تنها نیمی از حقیقت است، چرا که چاره ای که هر یک از این رژیم ها برای پیشگیری از چنین اتفاقی اندیشیده اند یکسان نیست. اگر رهبر و باند احمدی نژاد بر طبل سرکوب و برپایی جو رعب و وحشت می کوبند، هستند جناح های دیگری که منافعشان ایجاب می کند که دنبال سیاست مماشات با مردم باشند. و باز هستند کسانی که خواهان اصلاح حاکمیت هستند که همین جا بحث فرصت هایی که در بالا بدانها اشاره کردم شروع می شود.
بعقیده من نیروهای تحول طلب خارج از حکومت با حمایت از بخش اصلاح طلب (توجه کنید تنها حمایت نه حل شدن در آن) به بازگرداندن آنان به درون حاکمیت کمک کرده و زمینه را برای پیشبرد تحولات مثبت و بدور از خشونت های فاجعه آمیز فراهم خواهند کرد.
تشکیل جبهه های وسیع (که در پست قبلی هم اشاره کردم که باید دایره متحدان خود را گسترش داد) یکی از راه کارهای مفید در این راه می باشد که از دید بنده تاخیر ناپذیر است.
٣٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : دلیل

عنوان : دیدگاه های دکتر عبدالکریم لاهیجی، رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران در مورد نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین
پرسش:
اخیرا دیده بان حقوق بشر بعد از اینکه سازمان مجاهدین از جانب وزارت امور خارجه و همچنین از جانب اتحادیه اروپا به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی شد، یک گزارشی را داده است. در این رابطه نظر شما به عنوان کسی که مدافع حقوق بشر است، چیست؟

پاسخ:
من با توجه به مسئولیتی که در بزرگترین سازمان حقوق بشری دارم که ۱۴۱ سازمان حقوق بشر از کشورهای گوناگون در آن عضویت دارند، خدمتتان عرض می کنم که ما سازمانهای حقوق بشر نمی توانیم در هیچ موردی راجع به نقض حقوق بشر از خودمان حساسیت نشان ندهیم. چه این که حقوق بشر توسط حکومتها نقض بشود که این صورت کلاسیک قضیه است. یعنی مسلم است که ما در مورد هر نقض حقوق بشر، از طرف حکومت و یا از طرف هر دولت موضع می گیریم. ولی متأسفانه یک چند دهه است که ما در مقابل نقض حقوق بشر از طرف گروههای سیاسی و سازمانها که این هم فقط در ایران نیست، فجایعی که در یوگسلاوی سابق اتفاق افتاد، می دانید که آنجا در شرایط جنگ داخلی بود، مسلمانها چطور قربانی شدند از طرف صربها. منظورم این است که الان سازمانهای حقوق بشر باید به همان چشمی که نقض حقوق بشر را از طرف دولتها نگاه می کنند به همان چشم از طرف سازمانهای سیاسی هم نگاه کنند. بنابر این کاری که دیده بان حقوق بشر کرده از این دید باید با آن برخورد شود، نه به منزله یک تصفیه حساب با سازمان مجاهدین.
من فکر نمی کنم هیچ وقت هیچگونه اشتراک منافعی بین یک سازمان حقوق بشری که مرکزش در آمریکاست با یک سازمان سیاسی ایرانی وجود داشته باشد، به خصوص چون من گزارش را دیدم، تمام گزارش هم روی شهادتهایی است که کسانی که مدعی هستند که حقوقشان نقض شده، آنجا این شهادتها را شنیدند و بعد منتشر کردند. البته این هم موضوعی تازه نیست. جامعه دفاع از حقوق بشر از ۱۵ سال پیش ، دهها نوع از این شکایتها به دستمان رسیده بود، بارها اعلام آمادگی کرده بود که ما حاضریم به این که نسبت به این مسائل یک نوع داوری بکنیم بین سازمان مجاهدین و اعضای سابقش برای اینکه بسیاری از اینها متأسفانه از اردوگاه برایمان نامه می نوشتند و در شرایطی نبودند که بتوانند از عراق بیرون بیایند و اسناد و مدارکشان تمام در دست سازمان مجاهدین بود. ولی متأسفانه هیچ زمان پاسخی به ما ندادند و هر زمان هم که ما شروع کردیم به طرح علنی قضیه، متأسفانه مورد حمله و آماج مستقیم توهین ها و دشنام های آنها بودیم. بنابراین بهتر است که الان آنها هم اگر واقعاً پاسخی دارند، این پاسخ را دو مرتبه به دشنام و ناسزا آلوده نکنند. دیده بان حقوق بشر یک سازمانی است از نظر بین المللی فوق العاده معتبر و شناخته شده و قبل از دیده بان حقوق بشر، عفو بین الملل هم سالها پیشقدم این کار شده بود. ما هم به عنوان یک سازمان ایرانی پیش قدم شدیم، بنابر این به عقیده من بهتر است که آنها در مقام جبران این اشتباهاتی که کردند بربیایند و با کسانی که مورد بدرفتاری یا شکنجه یا هر مسئله دیگری قرار گرفتند، به گفتگو بنشینند و به یک صورتی این قضیه را فیصله بدهند که ما فکر می کنیم از طریق گفتگو و از طریق جبران گذشته ها می شود نسبت به هر تضییع حقی که از هر کسی شده، حالا چه از طرف دولت چه از طرف یک نفر و یک سازمان، می شود گذشته ها را جبران کرد.
٣٣٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : باشو

عنوان : خلاصه گزارش کنفرانس خبری پاریس:
جمشید چارلنگ که ۴۹ سال از عمرش را سپری کرده و از سال ۱۳۵۵ هجری شمسی هوادار مجاهدین شده بود در سال ۱۳۶۹ بدستور سازمان مجاهدین خانه و زن و فرزندش را در ایران ترک کرده و به عراق اعزام میشود.او می گوید؛فکر میکردم مبارزه در کنار سازمان مجاهدین ارزش این را دارد که همه چیز ام را فدای مردم ام کنم.اما پس از اعزام غیر قانونی به عراق و مشاهده واقعیت های تلخ درون فرقه رجوی دست به اعتراض می گشاید.در سال ۱۳۷۳ به همراه ۱۰۰۰ تن از همرزمان خود در تصفیه خونین درون فرقه ای اشرف قرار گرفته و به مدت ۶ ماه زندانی و شکنجه می شود.تلخ ترین خاطره اش شبی از زندان مجاهدین در قرارگاه اشرف است وقتی که زندانبانان مجاهدین ،پرویز احمدی را زیر شکنجه مثله کرده و نیمه جان به درون سلول اش می اندازند".پرویز احمدی عضو با سابقه مجاهدین در زیر شکنجه رهبران مجاهدین به جرم واهی نفوذی کشته شد" و او (جمشید چارلنگ)کسی که پس از ۲۰ سال هنوز همسر و فرزند اش را ندیده اکنون میهمان این برنامه در پاریس است.
او سختی های زیادی را در مناسبات مجاهدین متحمل شد.و در نهایت در سال ۱۳۸۲ هجری شمسی یعنی پس از سقوط صدام حسین در عراق به همراه ۲ تن از تحت مسئولانش از قرارگاه اشرف فرار کرده و به کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی پناهنده میشود.نزدیک به ۴ سال شرایط سخت کمپ را تحمل میکند و سرانجام ۳ ماه پیش با باز شدن درب کمپ، آواره شهرهای عراق شده و با تحمل شرایط بسیار سخت و آزار دهنده از طرق غیرقاونی وارد یکی از کشورهای اروپایی میشود.

نسرین ابراهیمی ۲۶ ساله که ۱۰ سال از عمرش را تا ۲ سال پیش در تشکیلات و قرارگاه های مجاهدین سپری کرده بود ،در سال ۱۳۸۵ با یک خودرو نظامی از نزد مجاهدین فرار کرده و به کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی مستقر در عراق پناهنده میشود.او از درد و رنج هایش گفت.سال ها پیش برای دفاع از حقوق زنان به مجاهدین پیوست و امروز زنی است با حقوق ضایع شده توسط سازمان مجاهدین!

بر اساس قوانین ایدئولوژیک درون سازمان مجاهدین از همان ابتدا می بایست به رهبری سازمان متعهد میشد که بجز مسعود رجوی هیچ مردی را به ذهن خودش راه ندهد.مجاهدین او را نیز مانند افرادی دیگر یک سال در زندان نگهداری میکنند و پس از یک سال به او مسئولیت های مختلف میدهند تا به این شکل بتوانند جلو اعتراضات او را بگیرند.او میگفت به زنان مجاهد بیشتر از مردان ظلم و ستم شده است.زنان می بایست بیشتر از مردان کار میکردند تا اثبات کنند که توانایی بالاتر از مردان را دارند.در نشست های درون تشکیلاتی مصطلح به "نشست های غسل" و "عملیات جاری" که نشست های خاص شستشوی مغزی و تفتیش عقاید افراد فرقه بود می بایست افکار و رویاهای جنسی و جنسیتی خود را در برابر دیدگان جمع شرکت کننده بازخوانی میکرد تا به این شکل تعلق جسمی و روحی و روانی خود را به رهبری مسعود رجوی ثابت کند!

او از "مرجان اکبری" فرزند بشیر اکبری ،زن مجاهد معترض دیگری سخن گفت که ۱.۵ سال پیش در سال ۱۳۸۵ شمسی به وسیله سیانور در قرارگاه اشرف کشته شد.تنها گناه مرجان این بود که به مسئولین مجاهدین در قرارگاه اشرف گفته بود میخواهد به دنیای آزاد و جامعه رفته و با یک مرد زندگی کند.مرجان اکبری برای رسیدن به آزادی و رویاهای انسانی اش بوسیله قرص سیانور در قرارگاه اشرف کشته شد و اما نسرین ابراهیمی عضو ۱۰ ساله سازمان مجاهدین درفروردین سال ۱۳۸۷ شمسی پس از ۲ سال تحمل شرایط سخت کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی و آوارگی در شهرهای عراق و ترکیه به پاریس رسیده است تا یک زندگی آزاد و دور از ستم فرقه ای و تشکیلات مجاهدین را تجربه کند.چیزی که همه زنان جهان در بدوی ترین خواسته فردی و زندگی اجتماعی آن را تجربه میکنند.

عباد و علیرضا جدا شدگان دیگری از سازمان مجاهدین بودند که آنان نیز شرایط مشابه را داشتند.عباد ۳۳ ساله پس از چند سال عضویت در سازمان مجاهدین و تحمل ۲ سال شرایط سخت کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی و آوارگی در شهرهای عراق و ترکیه در کنفرانس خبری پاریس شرکت کرده بود تا از دردها و زخم های سالیان همراهی با مجاهدین سخن بگوید.خانواده و اقوامش ۶ عضو مجاهد داشتند که در درگیری با افراد حاکمیت جمهوری اسلامی کشته شده بودند.خودش معلم بوده و کار و زندگی و زن و فرزندش را رها میکند تا در کنار سازمان مجاهدین با جمهوری اسلامی مبارزه کند ولی امروز میگوید مجاهدین در طی سالیان عضویت اش او را شکنجه و زندانی کرده اند کاری که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با او نکرد!

علیرضا عضو دیگر جدا شده از مجاهدین که ۳۶ بهار از زندگی اش را پشت سر نهاده در اولین روزهای بهاری پاریس از درد و رنج ها و سرگذشت تلخ اش در مجاهدین گفت.او که هنوز تعدادی از اعضای فامیل اش در سازمان مجاهدین هستند برای داشتن یک هدف متعالی و یک کار آبرومندانه در ترکیه توسط یک شرکت دروغین تجاری هوادار مجاهدین جذب می شود.تا همراه با آنها کار کرده و بخشی از درآمد خود را صرف خیریه و کمک به ایرانیان نماید.ولی پس از مدتی خود را در عراق – کمپ اشرف باز می یابد.

او میگوید وقتی زندگی درون مجاهدین را تجربه کردم به یقین رسیدم که تصورات ذهنی تبلیغ شده در بیرون با واقعیت های درون مجاهدین، ۱۸۰ درجه اختلاف داشتند.

زندگی تشکیلاتی، یک زندگی در درون قفس بود و دیوارهایی که روح و جسم اش را تحت فشار قرار میدادند.پس از چند سال به کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی پناهنده میشود و با تحمل ۳ سال و هشت ماه شرایط سخت کمپ و آوارگی در شهر های عراق و ترکیه خود را به یکی از کشورهای اروپایی میرساند.

بیان خاطرات زندگی تلخ سایر اعضای جدا شده از مجاهدین که در کنفرانس خبری شرکت کرده بودند حاضران را در حیرت و تاسف فرو برده بود.

کنفرانس خبری با مصاحبه رادیو بی بی سی و پرسش و پاسخ خبرنگاران و سایر حاضرین، از اعضای جدا شده ابعاد تلخ دیگری از مناسبات فرقه ای تشکیلات مجاهدین را باز و روشن کرد.و در مرحله بعدی با استماء نظرات حضار، راه حل ها و رهنمود هایی برای کمک انسانی و حقوق بشری در جهت کمک به جدا شدگان مد نظر قرار گرفت.

جدید ترین اعضاء جدا شده از سازمان مجاهدین، خواستار رسیدگی بین المللی به یک فاجعه انسانی در قرارگاه اشرف و کمپ تحت حفاظت نیروهای آمریکایی شدند و از مجامع بین المللی و حقوق بشری درخواست کردند که در راستای احقاق حقوق انسانی این افراد کمک فوری و عاجل نمایند.
٣٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : یک خواننده

عنوان : با عرض معذرت به همه خوانندگان هدف من این نبود یک نظر را ۲ بار بفرستم
با عرض معذرت به همه خوانندگان هدف من این نبود یک نظر را ۲ بار بفرستم. این بعد از اینکه من صفحه اینترنت را با اف ۵ دوباره استارت کردم بوجود آمد. این عمل هر ۲ بارش بقصد نبود. پوزش مرا بپزیرید. لطفا" این را به حساب مجاهد نگذارید زیر که من مجاهد نیستم ولی هیچگونه دشمنی با مجاهد ندارم
٣٣٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷       

    از : روزبه زریننعل

عنوان : واقعیت های جامعه ایران
" شما هم جامعه ایران را تلویحا به هواداران رژیم و طرفداران اپوزیسیون تقسیم کرده اید. در حالی که اصلا اینچنین نیست."

نه اصلا منظور من این نبود که جامعه ایران به این شکل است. من معتقدم که مردم ایران اکنون مانند آتشی زیر خاکستر می باشند که هر زمان ممکن است شعله های آن بیرون بزند و آن زمان است که معتقد هستم که خشونت اجتناب ناپذیر خواهد بود و اپوزیسیونی موفق خواهد بود که این آتش را هدایت کند.

"در ایران مردم و حاکمیت دو راه جداگانه می روند و دید مردم در کلیت خود با دید حاکم در حکومت کاملا متفاوت است."

این را قبول دارم.

"اما مردم با اپوزیسیون نیز بیگانه اند و زبان مشترکی با آن ندارند و یا بخشا از وجود آن بی خبرند."

این را نیز قبول دارم اما در شرایط بحرانی می توان گفت فرسنگها راه در فاصله زمانی کم طی خواهد شد همانطور که خمینی در فاصله چند ماه از یک ملای تبعیدی به امامت رسید!

"بهمین دلیل است که نفع همه نیرو های هوادار تحولات مثبت در این است که در ایران گذاری آرام و مسالمت آمیز بسمت دمکراسی داشته باشیم. به نظر من تنها در آنصورت است که مردم با تعمق و شناخت بیشتر در جهت دمکراسی و نیل به جامعه مدنی گام خواهند برداشت."

این البته یک خواست و آرزو می باشد تا یک واقعیت ملموس اجتماعی. صحبت من این است که رژیم راهی برای این گذار مسالمت آمیز نگذاشته است و بنابر این با تمام وجود هم اگر مردم ایران خواستار این گذار صلح آمیز باشند راهی بغیر از سرنگونی قهرآمیز برایشان باقی نمانده است. این رژیم است که این آینده نامطلوب را رقم زده است و تمامی شواهد نشان از آن دارد که قدرت و توانائی اصلاحات را ندارد. مردم مطمنا خواستار گذار صلح آمیز می باشند اما تجربه نشان داده است که رژیم یا مرگ می خواهد یا استبداد!

"این میل یا خواست من اتفاقا از نگرانی راه افتادن حمام خونی است که شما بدان اشاره کرده اید. اینکه ما بگوییم آینده خونین برای ایران اجتناب ناپذیر است پس باید دست روی دست گذاشت ونظاره گر اوضاع بود یک سیاست کاملا انفعالی است."

همانطور که خودتان گفتید این یک میل و خواست شما و میلیونها ایرانی است و مطمنا نباید دست رو دست گذاشت و باید تمامی اشکال مبارزات مدنی را انجام داد و این باز عمل رژیم است که عکس العلل مردم را ایجاد خواهد کرد همانگونه که رژیم خائن پهلوی دست از سرکوب بر نداشت و زمانی صدای انقلاب مردم را شاه خائن اعلام کرد که شنیده که دیگر مردم حاضر به قبول عقب نشینی رژیم پهلوی نبودند و خواستار سرنگونی آن رژیم در کلیت آن بودند.

"من فکر می کنم راه بهتر آن است که نگاه و شناخت خود را باز تر کنیم و دایره متحدان خود را گسترش دهیم تا شاید از آن طریق بتوانیم از آن آینده خونین مورد اشاره شما جلو گیری کنیم. راهی است ظولانی و لی بسیار کم هزینه تر"

خیلی خوب اما اگر نشد چه؟ آیا مردم کشور ایران باید مستبدان حاکم را در هر صورت تحمل کنند و حاکمیت قانونی خود بر سرنوشتشان را منکر شوند زیرا حاکمان ظالم غیر منتخب آنها را تهدید به خشونت می کنند؟!
"
اتفاقا جناح افراطی حاکم نیز آرزوی یک خونریزی را دارد تا شاید از آن راه بتواند با تصفیه مخالفان جدی و نیمه جدی خود حاکمیتی یک دست بر پا کرده و نیز دوام حکومت خود را نیز تضمین کند."

با شما موافق نیستم. تمام جناحهای رژیم فوق العاده بیمناک آن روز می باشند و به خوبی از سرنوشت رژیم پیشین آگاه هستند.
٣٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست