یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اشاراتی بر نظرگاه «تشکیل جنبش فراگیر جمهوریخواهی» - دکتر مهرداد مشایخی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ایرج رشتی

عنوان : انتخابات آزاد ـ بیان آزاد می طلبد
"۳ – وزن «جمهوریت» در هویت، برنامه، و گفتمان سیاسی
موضوع دیگر، آستانه «جمهوری‌خواه» دانستن یک جریان است. شما چگونه یک نیروی سیاسی را جمهوری‌خواه ارزیابی می‌کنید؟ آیا صرف حضور بدیل جمهوری به عنوان نظام سیاسی آینده در برنامه سیاسی آنها کفایت می‌کند؟ در غیر اینصورت، چه جایگاه و وزن (حداقلی) برای «جمهوریت» یک برنامه و گفتمان سیاسی قائل هستید؟ به عنوان مثال، در مورد جریان‌هائی مثل گروه‌های قومی طرفدار جدائی، خودمختاری، یا حکومت فدرال، که گفتمانشان سراسر بر مناسبات قومی / ملی استوار است، به راستی جمهوری‌خواهی چه وزنی در کلیت گفتمان و برنامه سیاسی آنها دارد؟ "

بر داشتم از این نوشته شما اینست که شما گروه‌های قومی طرفدار جدائی جنب "حکومت فدرال" ذکر می کنید.
شما بفرمائید از "حکومت فدرال" منظورتان کدام کشور است؟ تا آنجا که من می دانم ما "جمهوری فدرال" مثل آلمان داریم و در این جمهوری فدرال جائی برای جدائی طلب ها وجود ندارد, بلکه حقوق شهروندی در قانون اساسی مد نظر است.در جمهوری فدرال گفتمان بر مناسبات قومی / ملی استوار نیست.( قومی گرائی را من جنبش های فاشیستی می دانم). بهر حال اگر مفهوم ها ( کاته گوری ها) شکافته نشود به ابهامات افزوده خواهد شد.

در خاتمه
آقای مشایخی عزیز بهتر است نظرتان را اگر وقت کردید در همین جا کمنت کنید.افرادی مثل دکتر ملکی( "ملی مذهبی") در حرف دموکرات های دو آتشه هستند و لی خواهش و سئوال های نظر دهندگان را در همین سایت بی جواب می گزارند که در نتیجه کمکی برای بحث و تمرین دموکراسی نمی کند.
سئوال های آقای همایون و جیج غانی بیشترش نظرمن هم است.
شاد باشید
۶۶۱۲ - تاریخ انتشار : ۶ بهمن ۱٣٨۷       

    از : محبوبه دانشجو از تهران

عنوان : چرا پس نوشته فریدون را برداشتید
گر چه من با همه ی نوشته ی فریدوئن موافق نبودم ولی فکر میکنم حیف که آنرا برداشتید. زیرا بر عقاید باید بماند. او در هیچ موردی زیاده روی نکرده بود. من حمید محوی موافقم. شب بخیر حمید خان چطوری اینجا داره کم کم روز میشه!
۶۶۰۰ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : همایون

عنوان : اشکال همچنان باقی می ماند!
آقای مشایخی به نظر می رسد تمام ایراداتی که شما به دشواری های ائتلاف بر سر جمهوری خواهی وارد کرده اید که بخشی از آن هم واقعی است عینا در مورد انتخابات آزاد هم صدق می کند. آیا می توانید یک تعریف جامع و دست کم مورد توافق در مورد انتخابات آزاد بین گروه های سیاسی و فعالین مختلف ارایه دهید؟ به طور مثال تعریفی که از انتخابات آزاد بین گروه های اصلاح طلب حکومتی وجود دارد آیا با تعریف انتخابات آزاد در بین بیرون از حکومتی ها یکسان است؟ آیا «انتخابات آزاد» همان چتری است که می تواند به قول شما گروه های مختلف جنبش زنان، کارگران، دانشجویان و دیگرانی را که «جمهوری خواهی» نمی تواند متحدشان کند، متحد سازد؟ آیا پیش شرط های انتخابات آزاد از نظر گروه های سیاسی یکسان است؟ آیا دامنه ی درک از «انتخابات آزاد» از دامنه ی درک از «جمهوری خواهی» محدودتر است؟ می بینیم که «انتخابات آزاد» اصلا تعریف واحد و مهم تر از آن راه کار واحدی ندارد که خیال کنیم می توانیم روی آن به توافق برسیم، پس مشکل هم چنان باقی می ماند و دو مشخصه ی اصلی «جمهوری خواهی» را هم بی رنگ می کند.
«جمهوری خواهی» در شرایط امروز ایران بیشتر یک شعار سیاسی است به معنای «انتخابی بودن تمام حکومت». اهمیت تاکید بر این شعار و حفظ آن از این روست که دو نیروی موجود جامعه آن را قبول ندارند. ولایت فقیه و انواع طرفداران حکومت پادشاهی. تاکید بر آن، صرف نظر از درکی که نسبت به «جمهوری» وجود دارد، به معنای دفاع از انتخابی بودن همه ی حکومت است و این در شرایط امروز جامعه ی ایران بسیار اهمیت دارد و به نظر می رسد که طرح شما می خواهد مرزها را لااقل با یکی از این دو نیرو کم رنگ کند یا از بین ببرد.
۶۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : پیام پیشین برای فریدون بود که پیامش حذف شده بود
اعتراضش هم حذف شد
۶۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : همبستگی
من مطالب شما را کاملا خواندم، اگر چه من با شما موافق نیستم ولی می دانم که چنین موقعیتی برای افرادی که نوشته هایشان حذف می شود، واقعا جراحت بار است. و حرف شما را تأیید می کنم که مطلب توهین آمیزی ننوشته بودید. من حدس می زنم که حذف پیام شما اندکی جانب دارانه بوده است. چون که شما تقریبا اعتباری برای جمهوری خواهان دموکراتیک در ایران باقی نگذاشته بودید، که البته در این مورد خاص من هم با شما هم عقیده هستم. ولی تنها در این مورد خاص. با این وجود بخاطر حذف پیام با شما اعلام هم بستگی می کنم.
۶۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : م شبنامه

عنوان : به حضرت محوی
آقای محوی شما خیلی با حالید. من عرضی ندارم خوانندگان ما را قضاوت خواهند کرد.
۶۵٨۰ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : به م شبنامه
متأسفانه نظر اوّل شما را ندیده بودم و تنها به نظری که در بخش دوم ارسال داشته بودید پاسخ گفتم.
نکته‍ی جالبی در خصوص تمایلات مردم نوشته بودید نظیر «خدا رضا شاه را رحمت کند» و من هم اضافه می کنم بخاطر احترام به مومنین که «خدا تمام رفتگان عالم را رحمت کند».
چنین نظریات و تکیه کلام هایی بسیار حائز اهمیت هستند، و نشان می دهند که حکومتی نظیر جمهوری اسلامی بی دلیل در ایران ایجاد نشده است. امپریالیسم بوده است ولی این مردم هم بوده اند و این فرهنگ هم بوده است که در تشکل شرایط حاضر شرکت داشته اند. و حتی برخی کمونیست های اولیه ایران در نیم قرن گذشته، معتقد بودند که در حال حاضر اگر بخواهیم دست به ترکیب جامعه ایرانی بزنیم و این مذهب را حذف کنیم شیرازه تمام جامعه و کشور از هم گسسته خواهد شد و چیزی از جامعه ایرانی باقی نخواهد ماند. در هر صورت هرج و مرج عظیمی به وجود خواهد آمد.

«خدا شاه را رحمت کند» باز هم شامل همان تحلیل من در نظر قبلی از «مک دونالد» شما می شود. یعنی این که و مضافا بر این که : ما منتظر یک ناجی، یک رهبر کل، یک شاه، یک فرد استثنائی هستیم. و در این جا مشاهده می کنیم که چگونه اعتقادات مذهبی با همان محتوا ولی تغییر شکل یافته (جا به جا شده) در اذهان عمومی، در چنین اشکالی تبلور پیدا می کند و به بیان می آید.
البته تحلیل چنین نظریاتی نظیر «خدا شاه را رحمت کند» نیاز به تأملات بیشتری دارد تا قصدیت جمله آشکار شود. یعنی موضوعی که ممکن است این «خدا شاه را رحمت کند» را یک کمی پیچیده تر از مفهوم تحت الفظی آن سازد.

و امّا دوست گرامی شما بخاطر طرفداریتان از سوسیالیسم و نه کمونیسم نمی دانم از کدام منابع استفاده می کنید. ولی سوسیالیسم علمی و کمونیسم، تا جایی که من می دانم یکی هستند و در هر صورت هدف رسیدن به جامعه بدون طبقه و الغای استثمار انسان از انسان است، رهایی انسان، رهایی از زندان از خودبیگانگی ست.

با این وجود از تمام این مسائل باید با احتیاط حرف بزنیم، به این علت که جامعه کمونیستی چیز ی از پیش تعیین شده و حتی حتمی هم نیست. جامعه سرمایه داری اساسا ممکن است، بی آن که فرصتی برای آیندگان باقی بگذارد، جامعه بشری را نابود کند، در هر صورت شکل و شمایل دیکتاتوری طبقه کارگر بستگی به مبارزات مبارزین دارد و چیزی از پیش مشخص شده ای نیست.
۶۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : حمید محوی

عنوان : به م شبنامه
اگر اجازه دهید من پرسش اوّل شما را بدون جواب می گذرانم. ولی موضوعی که شاید دورا دور با این همین پرسش قرابت هایی داشته باشد، چنین است که من برای مبارزه با اپوزیسیون ایرانی در خارج از کشور اولویت قائل هستم، البته اگر کاری علیه آنها از عهده ام ساخته باشد. و در مورد جا و مکان من هم اگر اجازه دهید، بگذاریم که ایرانی ها برای آن تصمیم بگیرند. ولی من در پی گرفتن جایی در ایران نیستم ، آرزوی من این است که قلب جهان را تسخیر کنم. اخیرا با یک بید مجنون همسایه شده ام و شب پره های فانی نیز من را می شناسند و در اعصاب کهن و شکننده ی نوع آنها ثبت شده ام. ..
و موضوع دیگری که باید در پیام قبلی مطرح می کردم چنین است که مارکسیست های ایرانی نیز خانواده‍ی سیاسی ایرانی به حساب نمی آیند - یعنی هنوز به حساب نمی آیند و به عبارتی فعلا یتیم هستند. چون که ما حزب کمونیست نداریم. به قول یکی از نظر نویس های این سایت «میلیون ها کمونیست انفرادی» هنوز به شکل خانواده‍ی سیاسی متشکل نشده اند. البته فدایی داریم، و شاید توده ای هم داشته باشیم ولی این ها حزب کمونیست را تشکیل نمی دهند و مبارزات طبقه کارگر را نیز نمایندگی نمی کنند. الان ببینید مدت ها ست که از شرکت واحد اتوبوس رانی حرف می زنند و فعالیت سندیکایی که برخی از نمایندگانش الان در زندان هستند. ولی نکته‍ی بسیار بسیار بسیار مهم این است که ما درایران بیش از هفت هزار کیلومتر راه آهن داریم که دارند بخشی از آن را خصوصی سازی می کنند. پانصد ششصد تا لکوموتیو. در عوض به خاطر کاستی های فنی و فقدان رشد تولیدی نزد طبقه کارگر در ایران تعداد کشته های جاده های ایران معادل یکی دو سه زلزله‍ی شدید در سال است. پرچم کمونیستی و سندیکایی روی موضوع ریل راه آهن ایران و لکوموتیو سازی ایران کجاست؟ راه آهن ایران یعنی مهمترین مسئله‍ی تاریخ ایران. یعی صنایع مادر. یعنی بند و بست و چفت و بست تمام کشور. کجا شما دیده اید و خوانده اید که حضرات بیایند و از موقعیت مدارس فنی ایران صحبت کنند و بخاطر کاستی های آنها اعتصاب غذا کنند؟ و یا برخی از منتقدین سیاسی در استان کردستان دهانشان را با سوزن بدوزند؟ که بگویند اختناق. و بگویند که ما نیز جز خوان ریزی کاری از عهده مان ساخته نیست، دستمان نمی رسید خون دیگران را بریزیم، خودمان را دچار هموراژی می کنیم.

و امّا مک دونالد شما...ببینید آن صفی که شما تا شاه عبدالعظیم دیدید که برای نسخه‍ی تقلبی آن ایستاده بودند، از نتایج ایدئولوژی طبقه حاکم ایران یعنی طبقه ی بورژوازی معامله گر ایرانی ست. ما از این جهت که تمایلات بورژوازی و انواع آن را جذب کنیم، حتما مجبور نیستیم حاجی بازاری و کارچاق کن بین المللی باشیم و یا فرزند راکفلر باشیم. البته فرزندان راکفلر، خودشان زیاد اهل مک دونالد نیستند.
آیا شما می دانید که یک سوم جمعیت ایالات متحده آمریکا دچار بیماری چاقی هستند که ده در صد از آنها از چاقی بسیار شدید (مگا اوبز) رنج می برند؟
۶۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از :

عنوان : با فریدون موافقم
با سلام به فریدون و صحه گذاشتن به حرف ایشان.
بنده نیز با وجود جمهوریخواهی خودم و رای دادن به جمهوریت و حتی چپ بودنم یک حکومت لیبرال دموکرات را به یک حکومت سوسیال دموکرات ترجیح می دهم. زیرا در یک حکومت لیبرال دموکرات چپ ها هم جایگاه خود را دارند ولی در یک حکومت سوسیال دموکرات کمونیستی حتا چپ های میانه رو نیز حق وجود ندارند. من یک دانشجو در عین حال « شوفر تاکسی » هستم روزانه با دست کم سی چهل نفر آدم مختلف از هر قوم و هر شغل سر و کار دارم. چنانکه در یادداشتهای دیگری نوشته ام و با تایید حرف فریدون روز بروز بر تعداد کسانی که خواهان برقراری حکومت پادشاهی هستند افزوده می شود تا جایی که من فکر می کنم بهتر است ما یک جمهوری پادشاهی داشته باشیم. جمهوری پادشاهی که هر چهار پنج سال یکبار پادشاه انتخاب می شود. ما دارای تاریخ و تمدنی سنگین و ماندگار هستیم. با اتفاق وحشتناکی که در مملکت ما افتاد و سی سال طول کشید این وزن سنگین که گمان می شد روی ریلی براه افتاده دوبار بر زمین افتاد شاید با بکار بردن این نام « پادشاهی» در «جمهوری پادشاهی» شاید بتوان این جایزگزینی را برای همگان آسان کرد. چپ های ایرانی دو گروهند گروهی منجمد و سترون شده در سالهای دهه ده و بیست که تازه آن موقع هم ده بیست سالی نسبت به چپ جهان عقب بودند و گروهی دیگر که کمتر متصلبند. زنده باد ایرانی دموکراتیک که در آن چپ و راست و لیبرال و رادیکال بتوانند با هم در کمال آرامش فعالیت سیاسی و اجتماعی و حتا مذهبی بکنند.
۶۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

    از : م شبنامه

عنوان : به حمید محوی
در ضمن شما گویا شعار مرگ بر آمپریالیسم را در برابر « مرگ بر حکومت اسلامی» گذاشته اید. اگر اینطور باشد شما در ایران جایگاهی ندارید. البته من نمی دانم در ایرانید یانه. دست کم سی سال است که روحانیت شیعه گوش مردم را با این شعار کر کرده. شما می دانید که چند سال پیش در خیابان پهلوی کسی یک ماکدونالد غلابی درست کرده بود. روز اول در عرض دوساعت برای خوردن یک ساندویچ ماکدونالد که البته فوری آنرا بستند تا شابدالعظیم راه بندان شده بود! آری برادر مرگ بر جمهوری اسلامی امروز از نان شب برای مردم ما واجبتر است. شما چه می گویید؟
۶۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست