شما هم آشپز این آش بوده اید!
-
همایون فرزاد
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : آتوسا بزرگمهر
عنوان : حقوق و وظایف
هموطن محترم با امضای حسن
بر من ببخشید اگز در واژه های من «غرض » شخصی علیه شاه فقید یا هر شهروند دیگری دیده میشود. تلاش می کنم که با «اندیشه » افراد یه یحث و گفتگو بپردازم و هر گز امکان لغزش در نوشته هایم را منتفی نمی دانم.
ببینید ! وقتی در بهترین دوره ی تاریخی میهن ما بین ۱۳۲۰تا ۱۳۳۲ که روشنفکران تمام نحله های فکری تمرین دمکراسی می کردند و افراط و تفریط هم وجود داشت ، بحران اقتصادی داشتیم ، هرج و مرج داشتیم ولی هیچ کدام نه مثل شرائط ۱۲۹۹ که رضا خان آمد بود و نه مانند ۱۳۲۰ که رضا شاه باید میرفت. امروز در باره عملکردهای تمام بازی گران صحنه در سالهای قبل از کودتای ۲۸ مرداد اطلاعات موجود ست .
هموطن ارجمند ، فرق نمی کند که کودتا درست بود یا غلط، ولی شاه ایران و تمام کسانی که از کودتا حمایت کردند. راسا «مسئولیت» بعهده گرفتند که کشور ایران اداره کنند. زندگی نشان داد که شاه تا آخرین ماهها ی حکومت بر اراده ی خود مسلط بود.
شما بهتر میدانید که یک شرکت فسقلی «اساسنامه » دارد که صاحبان شرکت آنرا تدوین می کنند. قانون اساسی در اصل میثاق ملی شهروندان ست که برای اهداف مشترک یک کشور تدوین واجرا میشود.
( همین جا عرض می کنم امروز ۱۰۰ هزار بار بد تر ست ۱)
تا مردم از «حق » تعیین سرنوشت مطابق مفاد منشور حقوق بشر برخوردار نباشند. تا کشورشان مجلس منتخب مردمی نداشته باشد ، مردم با جان و دل «مسئولیت» و وطیفه نخواهند پذیرفت.
بهمین دلیل کشورهای آزاد با قانون اساسی منسجم «حقوق» تمام شهروندان را مرعی دانسته و «مسئولیت » و «وطیفه» ها روشن ست.
این حس تعلق که ما در کشرهای میزبان خود می بینیم از آسمان نیامده ست بلکه سالها کار شده. دیدیم که ژرژ دبلیو بوش علیرغم تمام
شکست ها ی سیاسی و عدم مقبولیت در نظر سنجی ها و عمیقترین بحران اقتصادی ایالات متحده و جهان تا روز آخر در پست رئیس جمهور آمریکا انجام وظیفه نمود و سکان هدایت کشور را به اوباما سپرد و میلیونها آمریکائی در این شرائط بحرانی عزم خود را جزم کرده اند که اوصاع را سو سامان بدهند.
متاسفانه ، متاسفانه ، کشور ما فاقد چنان قانون اساسی بوده که تمام شهروندان و حاکمان با «حقوق» برابر دربرابر قانون «مسئول » انجام وظیفه باشند.
دریائی وسیع همیشه بین مردم و حکومت وجود داشته . دلیلی وجود ندارد که مردم برای کسی «بمیرند» که برایشان «تب» نمی کند.
۶٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Juybaar
عنوان : درنگهائی در مقوله «حقّ ملل درتعیین سرنوشت خویش» بابک امیرخسروی
Please read this
Please change the Persian numbers to English.
http://www.newsecularism.com/۲۰۰۹/۰۱/۰۷-Wednesday/۰۱۰۷۰۹-Babak-Amir-khosravi-Haqq-e-melal.htm
۶٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Juybaar
عنوان : article written by Rafiq Babak-e Amirkhosravi about the subject of “Self Determination,”
Dear Atosa,
I also want to add that the first two alternatives are relying on others to do our job. The first alternative is really not even considered by me, or I should say the case is closed for that one. There is no good outcome from that.
My point is that, strategically, our alternative should rely on us and not others, because others are with us only up to when they benefit from it. That’s how it is.
I believe these types of questions should be put to everybody. We all should answer them and think about them and think that why we have not been able to from an effective opposition. And some of us should listen more, or maybe all of us.
I know this doesn’t relate to your question but I wanted to bring to everybody’s attention the article written by Rafiq Babak-e Amirkhosravi about the subject of “Self Determination,” and I would love to post it here, but I don’t have it. If anybody does, please post it. It’s very informative from one of most trusted politicians and human beings of our time.
Respectfully,
Juybaar
۶٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Juybaar
عنوان : Farsi is our common languge
Dear Atosa,
I also wanted to add this for now, because I missed it in my first post. I didn’t see the elections on TV, but I saw video clip and some written reports (after you mentioned it) and they were all in favor of it. But I gather from your question that you think otherwise. I saw for example that Sunni groups are participating in election this time as opposed to the last one. Sadar is quiet for whatever reason which is good and I don’t miss him.
Either way, Iran is very different from Iraq and the consequences of such hypothetical attack on Iran and subsequent disrupt of normal life in current Iran is the worst scenario possible. Yes, I believe, as a lot of Iranian people inside of Iran, that “dictatorship is better than anarchy.” However, thirty years ago I wouldn’t have said that, and both positions are correct.
But, if I may I want to give a short answer to our friend, “Yek Azarbayjani.” First, I hope he/she spells it “Azar…” rather than “Azer…” because then I have to ask him/her what is the basis for that.
I wanted say that his/her premises in response to Mr. Javad Hosseyni is incorrect. And this is a long story. Yes, Mellat has those two meanings, but Mellat in the first meaning does include such elements as culture and language. Everybody who has taken a political science ۱۰۱ knows that. I’m partly Torkaman, partly Jewish, partly Kord, and the rest I believe he/she will call Fars, but I don’t, because how do I know. I don’t know. By the way, who is a Fars? Nasabam shayad be zani fahesheh dar shhar-e Bokhara berasad. Dear Azarbayjani, let’s first think about Iran, then Azarbayjan. When we have ۱۰۰, the ۹۰ is with us as well.
Respectfully,
Juybaar
۶٨۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Juybaar
عنوان : To Atosa Bozorgmehr
Sarkar-e khanom-e Atosa Bozorgmehr,
Thank you for reading my comment and also for your important question. I don’t feel I know the answer. In politics, as in other fields, a lot of times, it’s not what road we take, as much as what we do with it once we take it that plays a more important role.
I believe you are in favor of the third option. And I feel the same way dear Atosa.
I think a combination of the third and second options will be the best. The most important element in all this is having a strong, knowledgeable, effective, relevant, democratic, and united opposition from outside the country which has a material support within Iran, an opposition that can be the voice of the Iranian people, that can negotiate with world leaders on behalf of our country, who can organize supporters within and outside Iran. This is what we need and what we don’t have.
I don’t think it’s unrealistic to have such an opposition. We need to grow up emotionally. We need to read more. We need to be more humble and see our own faults as well. We need to talk about the questions you asked more and more. Qaza is not our problem. Federalism is not our urgent issue. Our problem is Iran and her survival. Once we resolve that, we will deal with the problems of Qaza and federalism too. We should doubt in our beliefs. We need to question ourselves more than we do (if ever).
Atosa jan, one question for you also. Why do you write “farhag-e Ariyamerhi?” What is the relevance? It only creates friction. Also, what farhang-e Ariyamerhi? If the late Shah was able to create such ideology o r culture or discourse he wouldn’t not have million people coming to street while chanting death to him. I hope you don’t take my question in a bad way. I have to end here because my computer’s battery is running out.
However, I believe these are the subjects we should be talking about and write articles on. I will continue this later. Thank you again Atosa.
۶٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣٨۷
|
از : آتوسا بزرگمهر
عنوان : تحقق عملی دموکراسی نمایندگی a representative governemt
هموطن ارجمند با امضای Juybbar -
در تائید فرمایشات شما ، دموکراسی نمایندگی یا و کالتی - ری پریزنتتیو - آماج اصلی نهضت مشروطه بوده و هنوز هم در دستور ست.
اگر یادتان باشد در قبل از انقلاب ۵۷ ، بنا بود ، پیش نویس قانون اساسی جدید در مجلس موسسان منتخب نمایندگان به بحث و تصویب برسد تا نقصان های آن بعداز ۵۸ سال بی اعتنائی به قانون اساسی و نقش شرکت مردم در تعین سرنوشت خویش جبران شود.
غافل از اینکه «آقا» در مخیله خود نقشه ی « مجلس خبرگان» و «مشروعه » را می ریخت و همه را بازی داد و حکومت ولایت مطلقه فقیه مهر خود را بر پیشانی تاریخ کوبید..
بدون تردید باید راه های عملی تحقق انتخابات آزاد را پیدا نمود تا نمایندگان مردم به مجلس شورای ملی راه یابند. دولت منتخب تشکیل شود و بتدریج اصلاحات و تغییر قانون اساسی .. اما اقایان با شورای نگهبان و صد تا فیلتر قصد ندارند به حقوق ابتدائی مردم وقعی نهند. بهمین دلیل
برای تحقق انتخابات آزاد راه ها و امکانات زیر در داخل ایران - تاکید میکنم داخل ایران - محتمل ست :
اول - حمله ی نظامی به ایران و چیزی شبیه برخورد با صدام و باقی قضایا - امیدوام برگزاری انتخابات امروز عراق را در تلویزیون دیده باشید - به به عجب دموکراسی ! -
دوم - محاصره اقتصادی ایران در حد سایر دیکتاتوریها مثل زیمبابووه و کوبا تا رمق مردم دیکتاتور زده ایران را حسابی بگیرند که دیگر «هوس » اعتراض به «شاه» و «شیخ» در سر نداشته باشند و «مطیع » و «سر بزیر» اجازه دهند مثل گذشته «جزیره آرامش » و حال «قبرستان سیاه» دیگران قیم مردم باشند.
سوم - حمایت بیدریغ از نیروهای آزادیخواهان داخل ایران تا دانشجویان، زنان ، کارگران، کارمندان ، هنرمندان و تمام آحاد مردم مشاهده کنند که پشت جبهه ی منسجم خارج از کشور به مبارزات آنها به عنوان نقش تعیین کننده اهمیت میدهد و بس !!! باید تمام سمپاشی های رژیم علیه نیروهای خارج از کشور را با درایت خنثی کرد.
آیا شما راه دیگری بنظرتان میرسد ؟ روشن فرمایید
تا آنجا که من اطلاع دارم بسیاری از سازمانها و گروهها به مشی سوم معتقند. ولی سازمانها و افرادی هستند که به راه های اول و دوم بیشتر گرایش دارند. همین باعث اصطکاک های جدی در تارنماهای انترنتی میشود. مردم هم درایران میدانند که در خارج از کشور ادعاهای خطرناکی زمزمه میشود.
۶٨۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Juybbar
عنوان : Addition to my previous comment
Please note what Stephen Harper the Canadian prime minister is saying while that vote paases, "In politics you take risks — that"s what we did — but national unity, national reconciliation are more important than any one party or than any one individual."
Let"s look at what he says in the context of our own society. We are up to our throat in DANGER. We ought not take more RISK. Not NOW!
۶٨۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : حسن
عنوان : مشکل از آریامهر نیست
سرکار خانم بزرگمهر، آماری از قتل عام مردم در زمان شاه؛
نقل از کتاب "بررسی انقلاب ایران" نوشته عمادالدین باقی
• تعداد قربانیان انقلاب در سالهای ۴۲ تا ۵۷ بالغ بر ۳۱۶۴ تن میگردد. از این تعداد ۲۷۸۱ نفر شهدای انقلاب در سال ۵۷ ـ ۱۳۵۶ در تمام کشور است
• در فاصله سالهای میان حماسه سیاهکل «در بهمن ۱۳۴۹» تا مهرماه ۱۳۵۶ که راهپیماییهای خیابانی آغاز شد ۳۴۱ چریک و اعضای مسلح گروههای سیاسی جان خود را از دست دادند
• در بین ۳۴۱ چریک کشته شده، ۱۷۲ نفر از چریکهای فدائی خلق (۵۰ درصد) ، ۷۳ نفر از مجاهدین خلق (۲۱ درصد پیش از تغییر دادن ایدئولوژی) و ۳۸ نفر (۱۱ درصد) از گروههای کوچک مارکسیست، ۳۰ نفر (۹ درصد از مجاهدین مارکسیست بعد از تغییر ایدئولوژی) و ۲۸ نفر دیگر (۸ درصد) از گروههای کوچک
که البته فداییان حماسه سیاهکل را جشن میگیرند و پایکوبی می کنند.
آمار کشته شدگان بعد از انقلاب با شما.
خانم بزرگمهر ، شما را نمی دانم ولی افرادی مثل من در رژیم شاه بزرگ شده اند و به هزار عیب و ایراد آن آگاه بوده و هستند. دلیل اینکه ما مبارز نشدیم و با چکش به سر پاسبان کلانتری نزدیم برای مصادره تفنگش، و بعد کشتن ۴ تا آمریکایی با آن تفنگ، در این بود که ما یک نیم نگاهی هم به جامعه عقب مانده و سنتی دور و بر خودمان داشتیم که در آن در وسط شهر تهران هنوز خانواده های مذهبی فراوانی بودند که در منازلشان رادیو و تلویزیون نداشتند. چه برسد به شهرستانها و روستاههای کشور.
خانم عزیز، هرکس تاریخ معاصر ایران از۲۰ شهریور ببعد را خوب خوانده بود و دولتهای ضعیفی که قادر به تامین نان مردم هم نبودند دیده بود و آدم کشیهای فداییان اسلام را نیز مشاهده کرده بود، بدنبال یک مشت آخوند راه نمی افتاد تا یک حکومت مذهبی را جانشین یک حکومت عرفی استبدادی کنند.
آن حکومت رویایی بی عیب و نقضی که روشنفکران آنزمان و حال از آن دم میزنند فقط در فکر و مخیله عده ای وجود دارد و نمونه آن در کشوری بنام ایران قابل پیاده شدن نبوده و نیست. تفاوت یک فرد سیاسی با یک رمان نویس داستانهای خیالی هم در همین نگاه به واقعیتهای عینی و مسئولانه حرف زدن است نه خیالبافی.
اگر مشکل ما ایرانیها محمدرضاه شاه پهلوی بود با گذشت ۳۰ از مرگ او و از بین رفتن حکومتش ما میبایستی وضعی بهتر از این و رییس جمهوری داناتر از دکتر احمدی نژاد داشتیم.
در خاتمه کلام بهترین مدلهای حکومتی در روی این کره خاکی همین سیستمهای دموکراسی پارلمانی در غرب است که برای رسیدن به آن نیز به چند نسل زمان لازم داریم. همین حالا هم عده ای منتظر نشسته اند تا بعلت مشکلات مالی این حکومتها نیز سقوط کنند و مارکسیستها جایگزین آن شوند که این کوته بینی جای بسی تاسف دارد.
۶٨۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : Juybaar
عنوان : First, a representative governemt and sound society then discussion on Federalism
A big “thank you” to all for their heart-felt and informative comments. I have to read them again more carefully, but just wanted to add one thing here that I believe wasn’t mentioned in any of the comments, or if it was, it doesn’t hurt to say it again because it’s very important.
Friends and compatriots,
It doesn’t take much mental effort to realize that Iran is facing many grave challenges; challenges that have the potential of creating a total collapse of Iran. Therefore, it’s not correct to compare Iran with Canada in the context of discussion at hand. “Yek Irani az Khoramshahr” pointed out one aspect of it such fallacy. I want to stress another aspect of it.
Friends, Canada, is a modern country in it’s prime time of her existence. Canada has a government that is a true representative of the people and is thinking and working for the people of Canada. Canada has had such society and government for some time now. Of course, she can afford to have such discussion and find the best solution for it.
Iran, on the other hand, is in one the worst periods of it’s existence. Nobody, in his/her right mind should expect such topics to be considered when the people no voice at all in the government and the decisions that such government makes. We all heard what Ahmadinezhad said in response to Obama. This is our government. Our society as a whole is suffering from thirty years of harsh dictatorship.
Therefore, let’s have our priorities in order. We need first and foremost a secular, modern, parliamentary, representative, democratic and socially just government. When we have that, then we can talk what is best for Iran, Federalism or Decentralization, or any other ideas presented. Nobody is against people speaking the language of their choice, and if we are truthful to ourselves we have not had that issue in our country.
Payandeh Iran
۶٨۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
از : آتوسا بزرگمهر
عنوان : هنوز فرهنگ آریامهری !
چنین بن نظر میرسد که آقای محسن تبریزی از کامنت من آزرده شدند. فقط این با پاسخ ایشان را دقیق مطرح می کنم تا برای دوستان حزبی خود هم بخوانند شاید از روش قدیمی دست بردارند.
ایشان جملات زیادی نثار من فرمودند که اصلا شخصی نمی دانم و سعی می کنم برخلاف ایشان کاملا متین پاسخ دهم :
آقای تبریزی :خانم بزرگمهر کمی پیاده شوید تا با هم برویم.....
شما صحبت از نقد و انتقاد سازنده مینمایید ولی منکر این واقعیت هستید که گروههای مخالف مشروطه خواهان هیچیک از پیشرفتهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دورات پهلوی را مد نظر نمیگیرند...
پاسخ : اولا ، مبارزان راه آزادی و دموکراسی مخالف مشروطه خواهی نیستند ، ثانیا ، بنیانگزاران «حزب مشروطه خواهان ایران » که بعداز انقلاب و بعداز ۵۷-۵۸ سال بلاهائی که بر مشروطه روا داشتند چگونه یاد مشروطه خواه شدند. ثالثا، مشکل مخالفین شاه همیشه یک موضوع سیاسی بوده و به دیکتاتوری وابسته و حکومت مطلقه پادشاهی بر میخورد وگرنه روشنفکران خود محصول پیشرفت هائی که شما اشاره کردید می باشند.
آقای تبریزی: ...و همچنان همان شعرهای کهنه و غیرواقعبینانه دوران انقلاب را میخوانند. من به افراطیون سلطنت طلب کاری ندارم. ولی جناح میانه روی مشروطه خواهان دارای مواضعی منطقی و اصولی است. شما صحبت از انتقاد از گذشته میکنید. محض اطلاعتان به مصاحبه های رضا پهلوی (به عنوان مثال مصاحبه های او با نشریه نیمروز) اشاره میکنم. ویا توجه شما را به سلسله مقالات داریوش همایون در سایت خودش و در سایت حزب مشروطه جلب مینمایم. این دو به همراه بسیاری دیگر از روشنفکران مشروطه خواه نبود آزادیهای سیاسی در دوران حکومت گذشته را انکار نمیکنند. من حتی خود در مصاحبه فرح پهلوی دید ام که به نبود ارتباط بین مردم و حکومت در نظام گذشته اشاره میکند و آن را به عنوان نقطه ضعفی در حکومت گذشته عرضه میدارد.
پاسخ : من نمی دانم افراطیون سلطنت طلب کدامین هستند و تا امروز نمی دانستم که « حزب مشروطه خواهان بعداز انقلاب » چند جناح دارد. و جناح میانه روی آن دارای مواضع منطقی و اصولی ست . اما خیال شما را راحت کنم وقتی در ایران تمام مبانی مشروطه و دموکراسی توسط پهلوی ها نادیده گرفته شد. متاسفانه متاسفانه بعضی اسامی اصالت خود را از دست دادند و بار منفی آنها آنقدر زیادشد که باید از آنها غبار گیری نمود . مانند «سلطنت» - «قانون اساسی» - «دادگاه» - « فعالیت حزبی » و نظائر آنها - اما همان کسانی که شما آنها را «روشنفکران مشروطه » میخوانید و در «تلاش» قلم میزنند هنوز نتوانسته اند نقش شاهزاده رضا پهلوی را برای خودشان روشن کنند .ایشان مانند هر شهروندی کاملا حق دارد که درتمام فعالیت های سیاسی معمول فعالیت نماید. اما وقتی بر نقش ماورای حزبی ایشان برای ایجاد یک کاریسماتیک سیاسی و رهبری جنبش افسانه پردازی میشود . باز هم متاسفانه باعث تضعیف فعالیت فردی شاهزاده رضا پهلوی میشود.
القاب اعلیحضرت رضا شاه به شاهزاده در صفحات اول کیهان لندن حکایت از عدم درک مفهوم سلطنت به معنی مدرن آن می باشد. شادروان مصدق حقدر برای آن خون دل خورد ولی شاه هرگز سلطنت را ارج ننهاد.
آقای تبریزی :... از شما خانم محترم سوال میکنم آیا دیگر گروههای سیاسی مثل جبهه ملی به خرابکاریها و کثافتکاریهای خود در دوران انقلاب اشاره ای کرده اند؟ آیا دوستان عزیز روشنفکر چپ که داستانها درباره کشته شدن ببیش از شصت هزار ایرانی (و گاهی اوقات صحبت از صد هزار میشد) بدست حکومت جبار محمد رضا شاه میکردند، تصدیق میکنند که این آمار دروغ بوده و بر اساس آمار منتشره در داخل کشور مجموعاً چیزی در حدود ۳۷۰ نفر بدلایل سیاسی جان خود را در رژیم آریامهری از دست دادند و بیشتر این اشخاص نیز در درگیریهای مسلحانه، که توسط سازمانهای تروریستی مجاهدین و فداییان خلق و فداییان اسلام طرح ریزی شده بود، به هلاکت رسیدند؟ آیا دوستان روشنفکر ما از دروغهایی که بابت دوخته شدن دهان فرخی یزدی و یا کشته شدن محمد مسعود توسط عوامل دربار گفته اند اظهار پشیمانی کرده اند؟ آیا از دروغهایی که بابت خروج ارز از ایران توسط رضا شاه گفتند و نتوانستند حتی یک مورد آن را ثابت کنند اظهار پشیمانی کرده اند؟ (رضا شاه در داخل کشور مرد بسیار متمٌولی بود ولی هیچ مدرکی دال بر شرکت او در خروج ارز از کشور وجود ندارد)
پاسخ : فرهنگ سیاسی شما هنوز « عقب مانده » ست و مملو از واژه های زشت و احساسی می باشد !
در آستانه ی انقلاب بعلت نبود زمینه ی فعالیت حزبی که همه میدانیم چرا ! تمام نیروهای مخالف رژیم ، بشدت در برابر وقوع «بحران» ناشی از رفتن شاه ، تانوان بودند و نتوانستند مانند سیاستمداران ماهر و کاردان کشتی طوفان زده را هدایت کنند. جبهه ملی وجود نداشت !
مردان شریفی چون دکتر صدیقی ، شاپور بختیار ، کریم سنجابی ، داریوش فروهر و..و.. هریک روش هائی را برای برای مبارزه در نطر گرفتند که من شخصا مشی شادروان صدیقی را بر بقیه ترجیح میدهم ولی مجموعه ی عوامل منجر به رفتن سنجابی و فروهر به سمت آیت الله شد.
در باره ی کشتار زمان شاه من رقم واقعی را نمی دانم - ولی اگر تمام جانباخگان فاجعه ی آدربایجان ، کردستان ، ۳۰ تیر ۱۳۳۱، ۱۵ خرداد ۴۲ و ۱۷ شهریور و بقیه ی کشتارهای کور رژیم های پهلوی را رقم بزینم بسیار از ۳۷۰ نفر بالاتر ست !!! در ضمن شاه و پدرش و خمینی و حواریون او اساس فکری خود را با حذف فیزیکی مخالفان و منتقدان خود بنا نهادند. فرق نمی کند که نویسنده باشد یا روحانی ، هنرمند یا ورزشکار - منظورم خبیری فوتبالیست می باشد - چریک فدائی باشد یا مجاهد خلق .
در باره ی فدائیان اسلام شما را به مقاله ی جناب امینی جلب مینمایم که همین سایت اخبار روز و عصر نو آنرا منتشر کردند .بخوانید و لطفا ما را با نظرات خود در باره ی رایطه ی دربار و فدائیان اسلام رووشن فرمائید.
آقای تبریزی : آتوسا خانم، آیا خاطرتان هست که میگفتند محمد رضا شاه بیست میلیارد دلار از کشور خارج کرده و همچنین سهام بسیار ارزشمند شرکت کروپ آلمان را در جیبش گذاشته؟ چه شد ارائه دلیل و مدرک این اتهامات؟ بعد از سی سال حتی نتوانستید یک مدرک معتبر ارائه دهید. در مورد کروپ هم معلوم شد که تمام سهام این شرکت عظیم به دولت ایران تعلق دارد و محمد رضا شاه حتی یک ریال از آنرا در جیبش نگذاشته. آیا شما و همفکرانتان بابت این دروغها از ملت ایران معذرت خواسته اید؟ محمد رضا شاه هر چه بود لااقل اینقدر شرف داشت که بیاید در تلویزیون و از بابت عملکرد ناصحیح حکومتش از مردم عذر خواهی کند.
پاسخ : در مملکتی که تمام ارکان مقننه ، قضائیه و اجرائیه به اراده و تصمیم و «نصویب» شاه گره خورده بود امکان غلو را نیز نمی توان نادیده گرفت. اصل حکومت کردن به جای سلطنت بیماری شاه بود وگرنه ملکه الیزابت نه در جنگ جهانی مثل چرچیل عمل کرد و امروز مثل بلیر و براون
اقای تبریزی: او همچنین در کتابش از تشکیل حزب رستاخیز اظهار پشیمانی کرد و آن را ناصحیح دانست. سوال من این است که امروز پس از گذشت سی سال از حرکت ارتجاعی و خانمان برانداز ۲۲ بهمن کدامیک از چپها و مصدق پرستان و ملا مذهبی ها به خیانت خود به ملت اعتراف کرده اند و از بابت آلت دست شدن توسط خمینی از ملت ایران معذرت خواسته اند؟ رضا پهلوی میگوید که اگر در یک رفراندم دموکراتیک مردم ایران به یک جمهوری رأی دهند، او به نود درصد آرزوهایش رسیده. ولی شما و امثال شما حتی تحمل اظهار نظر توسط او و دیگر مشروطه خواهان را ندارید. خانم بزرگمهر، همینقدر به شما بگویم که بعضی از خویشاوندان بنده در دوران شاه زندانی سیاسی بودند. آنها بعد از انقلاب نیز دست در دست گروههای "مترقی" به "مبارزه" برای آنچه که درست میپنداشتندش دست زدند. امروز تمامی آنها (و نه فقط بخشی از آنها) از کردهء خود بشدت پشیمانند و با تمام انتقاداتی که به نظام گذشته وارد میکنند، آن را به تمامی به اصطلاح اپوزیسیون مصدقی و چپ و اسلامی آن روزها ترجیح میدهند.
پاسخ : جالب ست ، می پرسند ، شاه اظهار پشیمانی کرد ولی « چپ ها» و «مصدق پرستان» .. به «خیانت » خود به ملت اعتراف کرده اند.
این بدان معنی ست که حتی جناح باصطلاح میانه روی «مشروطه خواهان بعداز انقلاب » هرگز از برج عاج پائین نمی آیند و اصلا خلافی از آنها سر نزده و مردم و مخالفان رژیم دیکتاتوری «خائن » هستند.
آقای تبریزی :بله خانم عزیز، بیایید با هم به قاضی برویم. چرا که هر کس تنها به قاضی رفت پیروز بر میگردد.
پاسخ : جنایت های رژیم اسلامی بهیچ عنوان نقش رژیم گذشته در بپا خاستن مردم را به فراموشی نخواهد سپرد. هواداران « حزب مشروطه خواهان بعداز انقلاب » بر اعصاب خود مسلط باشند با ارائه ی فرهگ متمدنانه بدون فحاشی نشان دهند که از تاریخ آموخته اند و میخواهند بهتر از گذشته به مردم و مملکت خدمت کنند.
فراموش نکنید که میدان اصلی مبارزه داخل کشور ست و میلیونها جوان ایرانی فحاشی های شما به دگر اندیشان را درک نمی کنند.
امروز نمیشود با فرهنگ دیروز و سیاسیت های کهنه محبوب القلوب شد.
۶٨۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۷
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣۶)
نظر شما
اصل مطلب
|