از : ناشناس
عنوان : صحبتهای بیات زاده حقیقت ندارد.
این گفته بیات زاده که "رژیم شاه از رژیم ولایت فقیه بدتر است" یک دروغ بزرگ است. آقایان میتوانند به ایران بیایند و این سوال را از تک تک ایرانیها بنمایند. بیات زاده و دوستان فقط به فکر توجیه کارهای مصدقپرستان این حرفها را میزنند.
٨۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ اسفند ۱٣٨۷
|
از : دوست اصغر آقا
عنوان : در تایید کامنتاتور قبلی
سلطنت طلب
آنکه آثار سلطنت طلبی
بود پیوسته در سخنهایش
دیدمش پیرو امام شده
پاک تغییر کرده دنیایش
گفتم این بود سلطنت طلبی؟
با تمام فغان و غوغایش
گفت آمد امام و شد توقیف
ثروت بنده، طبق فتوایش
لیک در پس گرفتن اموال
شاه، کاری نکرد فردایش
نامه دادم خودم حضور امام
عربی بود نصف انشایش
گفتم این بینوا طلب دارد
از شما باغ و ملک و ویلایش
ثروتم را اگر که پس بدهید
نوکرم بر امام وآبایش
آن امام عزیز هم فوری
تلفن زد به احمد آقایش
رفع توقیف شد ز اموالم
جان بقربان قد و بالایش
بله من سلطنت طلب هستم
نکنم هیچوقت حاشایش
سلطنت با طلب دو تا لفظست
بکن از همدگر مجزایش
بنده اکنون رسیده ام به طلب
سلطنت نیز، گور بابایش
٨۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۷
|
از : تربیت شاهنشاهی
عنوان : تقدیم به سلطنت طلب با تربیت شاهنشاهی اقای مهدوی
شخصی بنام مهدوی در کامنتی با توهین به هرچه سیاسیون چپ و ازادیخواه گله نموده اند که به شاهنشاه عظیم الشان ایشان از طرف طرفداران دیکتاتوری پرولتاریا توهین شده است. بخاطر اینکه ایشان بدانند انموقع فقط چپی ها نبوده اند که با تربیت مردمی به شاهنشاه عظیم الشان توهین نمودند بلکه طنز نویس برجسته ایرانی نیز تلگراف اقای شاه را خطاب به اصغراقا در نشریه اطلاعات چاپ کرده بود. البته اقای خرسندی امیدوارم مارا ببخشد که ما هم از کیسه خلیفه این متن ایشان را به سلطنت طلبان باسابقه که در تظاهرات قانون اساسی زمان بختیار به عنوان طرفداران قانون اساسی بعد از انقلاب شرکت نموده اند تقدیم میکنیم
بیایم یا نیایم؟!
تلگرام از مراکش
این تلگراف صبح امروز از مراکش برای اصغر آقا رسیده است. به خاک پای مبارک بندگان جناب اصغر آقا تهران ـ روزنامه اطلاعات ـ ما محمد رضا پهلوی آریا مهر، شاهنشاه ـ عظیمالشأن سابق مدت سه هفته است با زن و بچه در شهر غربت سرگردان میباشیم. تا دیروز که آنجا بودیم، آیتالله میگفت «باید برود» حالا که رفته این، آیتالله میگوید «باید بیاید» بالاخره تکلیف ما چیست؟ باید برویم یا باید بیاییم یا باید بمانیم؟ خلاصه اصغر آقا جان! ما نوکرتیم تو را به قرآن ـ آریا مهر قسم میدهم بگویید زودتر تکلیف ما را معلوم کنند. زیاده عرضی نیست. فرح سلام میرساند. علیرضا و فرحناز دست شما را میبوسند.
قربانت
چاکرجان نثار ـ شاهنشاه آریا مهر
هادی خرسندی ـ لندن
٨۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۷
|
از : از نویسنده گرامی محسن کردی
عنوان : یک احساسی به من میگه زمان شاه داره بر میگرده منتها با عمامه!
جایی خواندم که دختر دوم رفسنجانی در مصاحبه با یک پایگاه اینترنتی الجزایری گفته که حجاب باید اختیاری باشه. ببین چه کسی گفته و کجا گفته! که جای همه گونه حاشا باشد. فردا اگر دنگی به دونگی شد و بی حجابی مد شد، خانوم پیرهن عثمان هوا میکنند که من بانی حجاب اختیاری بودم اینم مدرکش! از آنطرف هم باز خبری به همین اندازه مشکوک میگوید که در ارومیه لنگه کفشی بطرف احمدی نژاد پرتاب شده و ایضا گفته اند که علیرغم "موانعی" که در مقابل خاتمی بوجود آورده بودند او به شیراز رفت و با استقبال بی نظیری نیز مواجه شد. همه اینها جنگ زرگری است.
آخوندها میدانند که باید یک جایی کوتاه بیایند اما نه به قیمت تارومار شدنشان. سری اول ریاست جمهوری خاتمی قصد همین بود. میخواستند آزادی های اجتماعی شبیه زمان شاه بدهند و اوضاع بشه مثل زمان شاه و مردم در سیاست و براندازی جمهوری اسلامی دخالت نکنند. اما خوب، اون زمان مردم و دانشجویان کله شان بوی قرمه سبزی میداد و اگر آخوندها دست شان را میدادند مردم بازو و بقیه اش را هم میخواستند. آخوندها نه تنها آن زمان پس نشستند، بلکه سرکوب هم کردند و احمدی نژاد را هم آوردند که مردم به غلط کردم افتادند و گفتند صد رحمت به آفتابه دزد اولی. حالا مردم کتک خورده و زمین خورده و از پا افتاده افتاده اند به لیسیدن نعلینهای خاتمی که برگرد غلط کردیم. خوب.. بد معامله ای هم نیست. مردم کاری به کار آخوند و دزدی ها و نابکاری هایش نداشته باشند آنها هم میگذارند مردم مهمانی خصوصی و پارتی بگیرند، عرق بخورند و مست کنند، زنا کنند و روابط نامشروع داشته باشند یا هر غلط دیگری خواستند بکنند و آخوندها دخالتی نکنند. دستی را که نمیتوانی قطع کنی.... ببوس. اینجوری مردم هم نیازی به گوزیدن ندارند ( به لینک پایین مراجعه کنید) هم نیست. لذا پس از سی امین سال انقلاب رسیدیم به جای اول با یک تفاوت و آن اینکه خر همان خر است.. پالانش عوض شده بجای تاج عمامه آمده است.
٨۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۷
|
از : دا نش
عنوان : زمان شاه دورانی ننگین که از یادها نخواهد رفت
فراموش می کنند که یک جوان برای زندگی در خور انسان در کنار دیسکو و کاباره و... به آزادی و عدالت نیز نیاز دارد. آرمان هایی که نام بردن از آنها در دوران شاهنشاه آقای مستشار و یا تلاش برای دستیابی به آنها به قیمت جان انسان های بسیار شریفی تمام شد. حال گویا ایشان اصلا شناختی از فضای خفقان زده حکومت پهلوی ندارد و نمی داند که گلسرخی بجرم تشکیل هسته ای مطالعاتی مانند جزنی ها، روزبه ها اعدام شدند یا مانند پور شیرازی و تیزابی ها زیر شکنجه نابود شدند.
یک روزنامه نیمه سیاسی و نیمه مستقل در ایران وجود نداشت. کتاب های ممنوعه با شش ماه حبس مجازات می شد و و و ...
سینمای آبگوشتی دوران شاه یادتان نرود و اگر فیلم هایی هم روی پرده می آمدند قیچی شده بودند اما چه جور!
سانسور زمان شاه در حدی بود که هنرمند محبوبی چون وثوقی را ساواک بخاطر بازی در گوزن ها به ترتیب صحنه سازی مرگ او در یک حادثه رانندگی تهدید کرد.
این لیست را می توان حالا حالا ها ادامه داد.
٨۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۷
|
از : نا شناس
عنوان : آیا دوره شاه بدتر از زمان جمهوری اسلامی است!
بنظر من حق با بیات زاده است که نوشته است ، رژیم شاه بمراتب بدتر از رژیم کنونی حاکم بر ایران بود.(حسن از شمال ایران)
٨۰۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۷
|
از : حسن
عنوان : نوشته دکتر بیات زاده گامی در جهت توضیح گوشه ای از تاریخ دوران انقلاب بهمن میباشد.
در نوشته یکی از هموطنان در نقد مقاله دکتر بیات زاده خواندم که او از دکتر بیات زاده دعوت کرده بود تا به ایران بیاید و وضع حاکم در ایران را از نزدیک مشاهده کند و ببیند او و دیگر مصدقیها و نیروهای چپ با مبارزاتشان علیه حکومت شاه چه بلائی بر سر مردم ایران درآورده اند.
باطلاع این هموطن محترم ساکن ایران برسانم که من نیز این نوشته را از شمال ایران مینویسم. این ادعا که گویا بیات زاده اگر وضع سیاسی حاکم بر ایران را می شناخت ، در مقاله خود آنچنان در باره وضع سیاسی حاکم بر ایران در دوران انقلاب قضاوت نمی کرد.بیانگر این موضوع است که این هموطن محترم هنوز قادر نیست تفاوت بین نوشته های تاریخی و نوشته های تبلیغاتی احزاب و گروه های سیاسی ، قائل شود. مقاله دکتر بیات زاده یک نوشته سیاسی ـ تاریخی مربوط به سی سال قبل در ایران است. برای من روشن نیست که چرا نباید درباره مسائل تاریخی ، آنطور که اسناد گواهی میکنند اظهار نظر کرد؟
ما امروز شاهد تاریخنگاری بعضی افراد شاهپرست هستیم که آن افراد سعی دارند ثابت کنند که آن حرکت در ۲۸مرداد ۱۳۳۲ که باعث سرنگونی دولت مصدق شد ، کودتا نبوده است ، بلکه قیام ملی بوده است. اگرچه وزرای اسبق آمریکا و انگلیس (مادلین آلبرت و جک استراو ) صریحأ بیان کرده اند که دولتها آنها( آمریا و انگلیس) در کودتا علیه دولت دکتر مصدق شرکت داشته اند!!
متأسفانه ما در ایران بسختی می توانیم از طریق اینترنت به نوشته های هموطنان دسترسی پیدا کنیم. سرعت اینترنت در اینجا خیلی کند می باشد و مقامات دولت احمدی نژاد نیز بخاطر برطرف کردن این اشکال ، تعداد بسیار زیادی ی از سایت ها را فیلتر کرده اند. با وجود این ما بسیاری از نوشته ها را مطالعه می کنیم و با آشنایان و همفکران خود در باره مطالب مندرج در آنها به تبادل نظر و بحث میپردازیم. من نه تنها نوشته دوستمان بیات زاده را بدقت خوانده ام، بلکه بسیاری از زیر نویس های مقاله او را نیز خوانده ام. او در یکی از زیر نویس ها ی مقاله اش ، برعکس بسیاری از نیروهای سیاسی ، از اصلاح طلبی و حاکمیت قانون دفاع کرده است، ولی در همان مقاله به سیاست و عملکرد دولت آقای خاتمی و اصلاح طلبان ایران در کل اعتراض نموده است و دلایل اختلافات خود با اصلاح طلبان در ایران را توضیح داده است. مطالبی که او در باره حقوق شهروندی نوشته است بسیار جالب می باشد، باید آن مطلب را خواند تا بتوان پی برد که او چگونه برداشتی از نظام دمکراسی دارد و اختلافش با مرحوم دکتربختیار و طرفداران کنونی دکتر بختیار ( در واقع برخی از دوستان قدیمی بیات زاده) در رابطه با چه مسائل نظری است. طرفداران دکتر بختیار براین نظرند که دکتر بختیار با اجرای قانون اساسی مشروطیت قصد داشته است در ایران نظام دمکراسی بر قرار کند و در چارچوب آن قانون جامعه لائیک را در ایران شکل دهد. اما دکتر بیات زاده براین نظر است با اجرای صددرصد قانون اساسی مشروطیت اصولا امکان برقراری نظام دمکراسی و جامعه لائیک در ایران امکان پذیر نبود، چون در قانون اساسی مشروطیت روحانیت شیعه حق وتوی تمام قوانینی که از سوی نمایندگان مجلس تصویب میشد(همچون قانون اساسی جمهوری اسلامی) را داشتند. او صحبت از مشکل معرفتی میکند که اکثر نیروهای سیاسی با آن روبرویند!
بنظر من انتقاد میتواند سازنده باشد، بشرط اینکه انتقاد کننده دقیقأ روشن کند که انتقادش در باره چه موضوعی میباشد. برقراری نظام دمکراسی در هر جامعه ای احتیاج به آشنا شدن و قبول داشتن فرهنگ دمکراسی دارد. ما ایرانیان کمتر با آن فرهنگ آشنا هستیم و اینطور که بخش بزرگی از شرکت کنندگان در این بحث در سایت اخبار روز نشاندادند ، اصولا نمیخواهند آشناشوند.
من دکتر بیات زاده را بیش از ۴۰ سال است که میشناسم. اولین بار که با او از نزدیک آشناشدم ، در سالن اداره خارجی دانشگاه شهر گیسن ـ آلمان بود، من در آن شهر تحصیل میکردم و از طرفداران جبهه ملی بودم.
او در آن شب سخنرانی داشت، آن زمان دوران بروبروی جنبش مائوئیستی در بین ایرانیان بود و دکتر بیات زاده یکی از مخالفین سیاسی مائوئیست بود. او و دوستانش خود را چپ مستقل می نامیدند. بیات زاده در آنزمان یکی از مبلغین راه مصدق بود و در رابطه باهمین راه مصدق با مائوئیست ها و توده ایها اختلاف داشت.
در آنزمان در شهر گیسن توده ایها ـ مائوئیستها و جبهه ای ها(مصدقیها) فعالیت داشتند. رئیس مصدقیها در آن شهر دکتر ب و مهندس محمود مشایخی بودند ، محمود مشایخی همچون بیات زاده از جناح چپ جبهه ملی بودند. محمود بعد از انقلاب بهمراه دونفر دیگر از همفکران و دوستان قدیمی اش مهندس مرتضی موسوی و دکترهادی کیان زاد اعدام شدند. بیات زاده از همان اوائل انقلاب با عملکرد و سیاست های دولت جدید توافق نداشت، در یکی از نوشته های او که در آرشیو سایت سازمانی اش قرار دارد ومن در هفته قبل خواندم ، حکایت دارد که او باتفاق تعدادی دیگر از دبیران سابق کنفدراسیون طی بیانیه ای در همان اوائل انقلاب اعلام کرده بودند که در رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ شرکت نخواهند کرد ، چون شیوه رفراندوم را غیر دمکراتیک ارزیابی کرده بودند.
بنظر من حق با بیات زاده است که نوشته است ، رژیم شاه بمراتب بدتر از رژیم کنونی حاکم بر ایران بود. بیشتر هموطنان بخاطر جوان بودن کمتر از دوران خفقان رژیم شاه اطلاع دارند. در آن دوران هیچ نوع حرکت سیاسی در ایران ممکن نبود. حال شاه پرستان طوری جلوه میدهند که گویا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ سبب شد تا حاکمیت قانون از بین برود و کوچکترین توجهی به حقوق بشر نگردد. اگر همین مبلغین رژیم شاه به گفتار تلویزیونی شاه توجه کنند، می بینند که شاه زمانیکه حکومت خود را در خطر دید، بیان داشت که صدای انقلاب ملت را شنیده است و بمردم ایران قول میدهد که دیگر قانون شکنی نکند. ویدئوی گفتنار شاه را میتوان از طریق سایتهای اینترنتی ملاحظه نمود.
دیروز مصادف بود با سالگرد درگذشت رهبر نهضت ملی دکتر مصدق.
بخش بسیار بزرگی از نسل جوان اطلاع ندارند زمانیکه دکتر مصدق فوت کرد، دربار شاه و سازمان امنیت اجازه ندادند تا دوستان سیاسی آن راد مرد بزرگ شرق یک مجلس ترحیم برای او برگزار کنند. حتی اجازه ندادند تا او را در قبرستانی که وصیت کرده بود دفن کنند. اسم دکتر مصدق در دوران شاه خط قرمز بود. حال طرفداران شاه به بیات زاده ایراد میگیرند که چرا او بخود اجازه داده است تا در باره نامردمیها و جنایات دوران شاه روشنگری کند.
دستگاه های سرکوب رژیم شاه بهیچوجه اجازه ندادند تا مردم ایران با نظرات و عقاید سیاسی نیروهای سیاسی ایران آشنا شوند. در رابطه با همان عملکرد سرکوب رژیم شاه بود که ما در دوران انقلاب ۱۳۵۷ بخوبی می دانستیم که رژیم شاه را نمیخواهیم. مستشاران نظامی آمریکا باید خاک ایران را ترک کنند( شوهر خواهرم که یک سرهنگ ارتش بود، شکوه داشت که یک آمریکائی که درجه اش همردیف یک استوار بود ، در ارتش شاهنشاهی ایران به او و حتی درجه داران بالاتر دستور می داد، موضوعی که غرور او را خدشه دار کرده بود). ولی اگر از دمکراسی و آزادی صحبت میکردیم، دقیقأ برایمان روشن نبود که چه میخواهیم. در آنزمان بسیاری از خواسته هایمان آرمانی بود.
این یک قانون کلی است، تا زمانیکه مردم با یک نظر سیاسی آشنا نشوند و در اثر بحث و گفتگو و تبلیغ و ترویج آن، آن نظر را به نظر بخش بزرگی از جامعه تبدیل نکنند، آن نظرسیاسی نمیتواند به یک نظر اجتماعی تبدیل شود؟
اگر بنا باشد از اشتباهات گذشته درس گرفت، بنظر من باید آن گذشته را آنطور که بوده است ، شناخت .
بنظر من نوشته دوستمان بیات زاده گامی در جهت توضیح گوشه ای از تاریخ دوران انقلاب بهمن میباشد.
دوستدار حسن
٨۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱٣٨۷
|
از : دا نش
عنوان : عمر ۳۷ روزه دولت بختیار فرضیه یا واقعیت؟
آقا یا خانم بیدار من سرنگونی دولت بختیار را قابل پیش بینی دانستم و دلیلم هم آن بود که حتی هم حزبی های وی نه تنها وی را همراهی نکردند بلکه وی را اخراج هم کردند. جرا که تحلیل آنها و پیش بینی روند تحولات در آینده نزدیک را بهتر تشخیص داده بودند. اینها فرضیات بنده نیستند واقعیتند.
٨۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱٣٨۷
|
از : Beedar
عنوان : bad smell!!!
قبل از هر چیز به این آقای نویسنده (آقای بیات زاده) و دیگر همفکرانشان توصیه میکنم که مقاله اروان کیانی را با "عنوان نسل من شما را نمی فهمد!" را بخوانند.
ثانیا از اینکه بعضی ها ظرفیت بحث کردن ندارند و با فحش دادن میخواهند بر خرابکاریهای همفکرانشان سرپوش گذارند متاسفم. فقط این را بگویم که اگر صحبت از بوی گند است آخوندهای "ضد امپریالیست" در ایران و نظامهای کمونیستی سابق منبع تمام بوی گندها در دنیا هستند. امید است که آخوندها نیز سرنوشتی بهتر از شوروی و اقمار نداشته باشند.
در ضمن آقای دانش، شما فقط تفسیرهای شخصی خود را، بدون آوردن دلیل و مدرک محکم، حکم فرض میکنید.
٨۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷
|
از : دا نش
عنوان : آرش و هراتی شما گویا بنا به دستور تشکیلاتی در بحث شرکت کرده اید!
که اگر اینطور نبود، حد اقل مقاله آقای بیات زاده را می خواندید تا با موضوع بحث آشنا شوید.
اینجا بحث بر سر این است که آیا تصمیم بختیار در قبول پست نخست وزیری، صرف نظر از اینکه انظباط حزبی را زیر پا گذاشت، تصمیمی سنجیده و درست بوده؟
پاسخ این است که بختیار که هیچ اگر همه جبهه ملی نیز در اینکار از وی پشتیبانی می کردند از سوی مردم وسایر نیروهای انقلابی همانند بختیار طرد می شدند.
مسئله دیگر اعتیاد ما ایرانیان به افسانه سرایی و قهرمان پروری است. در کامنت قبلی هم گفتم که بختیار در اواخر دی ماه ۱۳۵۷ از تشخیص اینکه انقلاب پیروز خواهد شد و حکومت شاه رفتنی است عاجز بوده!! حال با چنین دیدی چگونه می توان انتظار داشت که نیروهای سیاسی بجای اینکه در کنار مردم بمانند با بختیار به یاری حکومت پوسیده کودتا بشتابند؟
٨۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣٨۷
|