از : مهرنوش موسوی
عنوان : پاسخ ایرانیان خارج کشور به عزت الله سحابی
http://iranbbb.org/۵۷۹۲۹.htm
پاسخ ایرانیان خارج کشور به عزت الله سحابی
آقای عزت الله سحابی اخیرا طی نامه ای به ایرانیان در خارج کشور، ضمن دسته بندیهای مختلف و کاذب که به جهت تفرقه انداختن و حکومت کردن عنوان شده از ما خواسته اند که تعامل کنیم! از ما که خود قربانیان خشونت رژیم جمهوری اسلامی هستیم خواسته اند خشونت نکنیم. ایشان البته در مصاحبه با روز آن لاین رسما از جوانان خواسته اند که دست از شعار بر علیه خامنه ای بردارند. از نامه ایشان پیداست که دنبال ختم تظاهراتهای ما در خارج و یا بی خاصیت کردن آنها هستند. جواب ما به عزت الله سحابی شامل این موارد است:
۱٫آقای سحابی ما سازش نمیکنیم. ما نه با خامنه ای، نه با احمدی نژاد و نه با هیچ دیکتاتور و زورگویی در این مملکت سازش نمیکنیم. حرف ما با شما، شعار جوانهای ما در کف خیابانهاست که فریاد زدند: خامنه ای قاتله اصل نظام باطله! لذا دست از تقاضای سازش بردارید. خودتان را سبک و دشمن مردم نکنید. نفس اینکه افرادی مانند شما را جلو انداخته اند تا برای شعار ندادن علیه خامنه ای در نزد جوانهای مملکت و ایرانیان مقیم خارج ریش گرو بگذارید و عجز و لابه کنید نشان میدهد که کار این حکومت خراب اندر خراب است. نشان میدهد که ما چه قدرتی هستیم.
۲٫ آقای سحابی الان دیگر حنای بهانه “تبری از خشونت” رنگی ندارد. شما و دوستانتان هم میدانید که خشونت را مردم نمیکنند. خشونت را کسانی میکنند که سی سال است به زور اسید و پونز حجاب بر سر زنان مملکت کرده اند. این یعنی خشونت! خشونت را کسانی میکنند که نام تجاوز به کودک را در قانون اساسی مملکت ازدواج شرعی گذاشته اند. این یعنی خشونت! خشونت را کسانی میکنند که به بچه های ما در کهریزک تجاوز و اسمش را فتح المبین گذاشتند! کسانی که ندا و اشکان و سهراب و ترانه و محسن و … را کشتند، بچه های مردم را زیر ماشین کردند. این یعنی خشونت! آنها خشونت را میکنند و سهم افرادی مانند شما در این سی سال توجیه این خشونت بوده است. سی سال است هم ما را میزنند، هم خشونتشان را به اسم اپوزیسیون ملی/اسلامی توجیه میکنند و به گردن مردم می اندازند. علت توجیه این خشونت، علت اینکه شما اکنون رو به مردم به عنوان تبری از خشونت صحبت میکنید زد و بند سیاسی است که کرده و میکنید. به شما اخطار میدهیم که دست از توجیه خشونت این نظام و پاپوش درست کردن علیه مردم بردارید. بروید حکومت و خامنه ای را به عنوان باعث و بانی خشونت محکوم کنید. به جای اینکه با محکوم کردن مردم در بساط سرکوب علیه آنها سهیم بشوید. نشنیدید که جوانهای ما به حکومت در تظاهراتهای خود گفتند : این آخرین اخطار است؟
۳٫ آقای سحابی در این ممالکی که ما زندگی میکنیم بعد از شصت سال هنوز یهودیان و قربانیان هلاکاست هیتلری را که حتی یک روز در اردوگاههای کار اجباری هیتلر به کار گمارده شده اند پیدا میکنند، اعاده حرمت میکنند، غرامت میپردازند. شما با چه جرئتی به خود این امکان را میدهید که به قربانیان مستقیم خشونت و جنایت این حکومت در خارج کشور نامه نوشته و گدایی تعامل با نظام را بکنید؟ میلیونها نفر از ما ایرانیان در خارج کشور به خاطر اعدام، به خاطر سنگسار، به خاطر نفس زن بودن و عدم برخورداری از اولیه ترین حقوق مدنی خود، به خاطر کودک بودن، به خاطر فشار اختناق، فقر و فلاکت و تباهی و.. رنج فرار را به خود هموار و آواره کشورهای دیگر شده ایم، شما از ما میخواهید سازش کنیم؟ فراموش کنیم؟ ببخشیم؟ شما خوب میدانید که دهها ایرانی فقط در حال فرار در جنگلها و در دریاها کشته شده اند. هزاران هزار نفر در خطر دیپورت به سر میبرند. چه بسیار پناهندگان سیاسی که به زور برگردانده شده و حتی اعدام شدند. روی تن بسیاری از پناهندگان سیاسی اینجا هنوز آثار شکنجه حکومت مورد دفاع شما حک شده است. تعداد زیادی از ما خواهر و برادران خود را در زندانها از دست داده ایم. یک نسلی از جوانهای ما در خارج کشور، فرزندان اعدامیان حکومت شما هستند. با قاتلین پدر و مادر و خواهر و برادر خود سازش کنیم؟ ما که محال است سازش کنیم، سئوال ما این است قیمت شما چقدر بوده است؟ آیا به اندازه اشکهای مادرانی هست که سالهاست فرزندشان را در غربت ندیده اند؟ به اندازه تحقیر و تنهایی میلیونها انسان هست؟ جواب این سئوال را جناب سحابی باید در آینده نزدیکی چشم در چشم مردم در خیابانهای تهران بدهید. از نگاه مردم بترسید!
۴٫ آقای سحابی از ما میخواهید تعامل بکنیم که دست آخر چه اتفاقی بیفتد؟ میخواهید سفارتخانه های رژیم اسلامی راه بیفتند، دانه به دانه جوانهای ما را در خارج کشور که در این مدت بحق و شجاعانه دست به تظاهرات و ابراز همبستگی با مردم ایران زدند شناسایی کنند، ترور کنند، بساط برگرداندن اجباری آنها به ایران را فراهم کنند؟ آنوقت شما و یک مشت روزنامه نگار دور قاب چین بی وجدان بنویسید که حقشان بود، زیادی خشونت کرده بودند؟ این سناریویی است که در تدارک آن شما هم سهمید؟ چون معنی سازش و تعامل با این رژیم همیشه گسترش خشونت بیشتر بوده است. آقای سحابی فریدون فرخ زاد یک تظاهرات خیابانی نرفته بود، میتوانید به ما بگویید که آیا قطعه قطعه کردن ایشان به دلیل انتقادات ضد اسلامی اش خشونت بود؟ یا که نه، فرخزاد خودش مقصر بود؟ آقای بختیار چه؟ غلام کشاورز که جلو چشم همسر و مادر و بستگانش ترور شد چه؟ قاسملو چه؟ و…..آیا این عین استدلالی نیست که سران القاعده برای مشروعیت دادن به حمله به برجهای نیویورک می آورند. از نظر آنها هم کار آنها خشونت نبود. این مردم آمریکا بودند که مقصر بودند!
آقای سحابی یک نگاهی به دور و بر خود بیندازید. سهم سعید حجاریان از تعامل با حکومت چه بود؟ سهم خود آقای خاتمی چه بود؟ آقای موسوی را حتی بیانیه پذیرش مشروعیت دولت احمدی نژاد نیزنجات نداد. کیهان خواستار اعدام ایشان بعد از این بیانیه شده است!
آقای سحابی ما که میدانیم نامه شما جزو پروژه گسترده حمله به یک خیزش انقلابی برحق است که بدجوری این نظام و مدافعینش را در مخمصه گذاشته است. ما تا آخر با این خیزش هستیم. به نظر ما این تقلاها از سر ترس و وحشت است. به نظر ما خامنه ای و حکومتش هیچ غلطی نمیتواند بکند. لذا بترسید، بلرزید، ما همه با هم هستیم!
پاسخ ما و اخطار ما به شما و همه همقطارانتان این است که دست از این تلاشهای زشت و مذبوحانه بردارید. نه ما و مردم سازش میکنیم و نه این تلاشها به خرج کسی میرود. با این اقدامات باعث انزجار بیشتر مردم از خودتان میشوید. بهتر است سر نامه هایتان را کج کنید. خامنه ای و احمدی نژاد و کل نظام را محکوم کنید. زن ستیزی را محکوم کنید. بریدن زبان رهبر کارگری را محکوم کنید. قوانین اسلامی را محکوم کنید. اگر همه این کارها را نمیتوانید انجام دهید. در خانه بمانید و نظاره کنید که چگونه ما و مردم کار این حکومت را تمام میکنیم. ایران را به مهد آزادی، رفاه، عدالت و مدرنیسم، پیشرفت و خوشبختی انسانها بدل میکنیم. بنشینید و ببینید که در تهران چگونه خامنه ای و احمدی نژاد و بقیه را به پای میز محاکمه میکشیم. بترسید از اینکه مبادا جایتان در پشت میز این محاکمات باشد. زودتر از صف دشمن خارج و خود را به مردم تسلیم کنید. آقای سحابی اگر برایتان ماندن در داخل کشور هزینه دارد، ما حاضریم کمکتان کنیم پناهندگی بگیرید! آنوقت طعم تعامل کردن با حکومت را قشنگ می چشید!
مرگ بر جمهوری اسلامی!
زنده و پر توان باد مبارزه قهرمانانه مردم ایران در داخل و خارج کشور برای به زیر کشیدن این نظام!
از همه ایرانیان مبارز خارج کشور میخواهم این را به عنوان جوابیه ایرانیان مقیم خارج امضاء و به صورت طومار پخش کنید. در فیس بوک، تویتر، سایتها، وبلاگها و در رادیو و تلویزیونهای ماهواره. در صفحه فیس بوک من میتوانید اسم خودتان را وارد کنید. با ایمیل و آدرس فیس بوکی این جوابیه قابل دسترسی است.
مهرنوش موسوی
۱۹۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : عجب اشتهایی است این اشتهای فحش دادن!
آقای نگهداراگر خود را کاندید ریاست جمهوری کرد، دوستانی که از او خوششان نمی آید به او رای ندهند. بنده هم البته آنوقت به جمع این مستان اندک اندک رسیده و کف بردهان خواهم پیوست . ولی آیا واقعن انسان می بایست فلسفه و حکمت خوانده باشد، تا درک کند که در چارچوب مطلب مطرح باید سخن گفت .البته اگر خلط مبحث منظورش نیست. آیا به این اندیشیده ایم که چه اندازه در اعماق وجود خود از روش و منش "برادران حزب اللهی " مان فاصله گرفته ایم. تغییر و انقلاب را بهتر است ابتدا از خود آغاز کنیم تا با هویت مجهول به شخصیت معلوم ، هر اتهامی خواستیم وارد نیاوریم. مگر اینجا دادگاه است؟ وانگهی .کدام فعال سرشناس سیاسی را می شناسید که به اندازه دوستدارانش ، دشمن نداشته باشد.
دوستانی که راجع به انقلاب صحبت میکنند ، بهتر است مواضع خود را مشخص کنند تا حداقل گمانی از درک آنان از واژه "انقلاب" بدست آید. آنگاه میشود فهمید که از مارکس و لنین می بایست برایشان مدرک آورد، که انقلاب چه پیش شرط وزمینه ای دارد، یا از برژنسکی و کیسنجر و یا ساکاشویلی و حامد کرزای. کسی که فکر می کند می شود اول انقلاب کرد و بعد آلترناتیو سیاسی پیدا کرد، بهتر است هرچه زودتر این نظر را به با ادله آن به نام خود به ثبت برساند.
۱۹۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : امیر ابراهیمی
عنوان : انقلاب که از قبل نوشته نشده !
همشهری عزیز هیچ انقلابی از قبل نوشته نشده است در بطن انقلاب نیرو سازماندهی میشود و رهبری خود را تعیین مکند شاید شما زیاد توی تئوری درگیر هستید ویا زمان طولانی از ایران دور بوده اید به هر حال چرخهای انقلاب در ایران به حرکت در امده اند و تا چه اندازه ضد انقلاب بتواند مانع گردش این چرخ بشود ؟؟نمیتوان چیزی گفت باید چشم به تحولات دوخت البته از ترسی که امثال نگهدار را فرا گرفته میشود به سرعت تحولات (گردش چرخ)پی برد و سنگهایی که برای ممانعت به زیر این چرخ انداخته میشود؟حرفهای فرخ (نگهدار)هم حرف سحابی بود ایشان غرغره فرمودند.
۱۹۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : ن داور
عنوان : این فرخ خان را بهتر بشناسید.
http://www.iranian-fedaii.de/Akhbar۲۰۲۰۰۹/April۲۰۲۰۰۹/۱۴۲۰april/Aksariyat-part۳.html
۱۹۵۹۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : امید
عنوان : اغواگری که در دام خود هرچه بیشتر اغوا می شود.
مصدق وخمینی را در کنار هم قرار دادن . نوشتن وتحلیل کردن به شیوه نوحه گران ومداحان کربلا.ترساندن مردم از کشتار وسیع وبت کردن افرادو..... همگی نشان از
این دارد که اغواگری در دام خود اغوا شده است . دادگاه ملت فردای آزادی اغواگران
را باز خواست خواهد کرد . با احترام امید
۱۹۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : "انقلاب" با کدام سازمان و برنامه؟
از آقای آرمان می پرسم: این انقلابی که در راه است ، به رهبری کدام سازمان پیشرو و با کدام پلاتفرم قرار است به ثمر برسد. سازمان های خواهان سرنگونی هنوز یک بیانیه مشترک هم در رابطه با اصلی ترین هدفشان نداده اند. البته اگر منظور از انقلاب، فراهم کردن عرصه تاخت و تاز بیگانگان باشد، احتیاج به سازماندهی و اتحاد نیروها و در یک کلام ، استراتژی و تاکتیک نیست . هرج و مرج کافیست تا آن ها بقیه وظایف "انقلابی" را با بمب افکن و تانک هایشان انجام دهند.
۱۹۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : آرمان رهائی
عنوان : جمع وحشت زده ها از فروپاشی رزیم
بعد از وقایع روز تاسوعا و عاشورا که مردم شهرهای مختلف ایران و بخصوص تهران در مقابله با رژیم به دفاع از خود برخواستند جمع سیاست بازانی که سالها امید به اصلاح رژیم بسته بودند به شدت به انتشار هشدارها و اندرزها و نصیحت های دلسوزانه خود اقدام ورزیدند. این جمع شامل چهره ها و گروهای سیاسی شناخته شده ای هستند که شامل افراد مشهور به ملی مذهبی و حامیان لیبرال آنها در خارج از کشور نظیر سازمان اکثریت و اتحاد جمهوری خواهان می باشند. کاملا از نوشته های این دسته مشخص است که آنها از فروپاشی رژیم به وحشت افتاده اند و با انواع اندرز و نصیحت تلاش می کنند مردم را راضی کنند که از "خر شیطان" ساقط کردن رژیم پیاده شوند. آقای نگهدار که طی سابقه چند دهه گذشته نشان داده که درایت سیاسی چندانی ندارد ادعا می کند که فروپاشی رژیم دردی از مردم نخواهد کاست و البته این ادعای مضحک را امیدوار است که مردم به صرف اعتبار کذایی او بپزیرند. او می نویسد که:
"بیانیه این هر دو پرده را از پیش چشم ها بر می گیرد و استوار می گوید: نه فروپاشی و نه کشتار هیچ کدام نه چاره کار ملت است، نه به چشم انداز رسیده و نه گریز ناپذیر شده اند. بیانیه موسوی تنها راه ممکن را بازگشت به عقلانیت سیاسی و قبول مسوولیت مشترک در قبال سرنوشت مردم و کشور می شناسد. بیانیه موسوی حاکمان را اندرز می دهد که مشکلات کشور را پای رای مردم ننویسند. دو پاره این ملت را به دشمنی با هم نکشانید. این جنگ در نمی گیرد. به عبث آب را گل آلود نکنید."
این نابغه سیاسی توضیح نمی دهد که چرا فروپاشی رژیم چاره کار ملت نیست و یا او چگونه امیدوار است که رژیم دست از کشتار مردم بردارد؟ آیا رژیمی که تنها امید فرار از مرگ حتمی را سرکوب و کشتار می داند به اندرزهای این سیاست باز و بیانیه موسوی گوش خواهد داد؟ واقعیت این است که این بیانیه یک عقب نشینی برای موسوی است که همانطور که حتی ابولحسن بنی صدر نتیجه آن را خوب دریافت و گفت که اگر مردم عقب نشینی کنند رژیم دمار آنها را در خواهد آورد. البته آقای نگهدار و دوستانشان فروپاشی رژیم را برای خود و اهداف سیاسی خود بسیار مضر می دانند و طبیعی است که او و امثال سحابی و طاهری پور که آینده سیاسی بعد از این رژیم برای خود نمی بینند مردم را از فروپاشی و خشونت (بخوان دفاع از خود) برحذر بدارند. اما مردم بدون توجه به این داعیه های مهربانتر از مادر به حرکت خود ادامه داده اند و این غیب گوی نیست که باز این جمع رسوا باطل بودن نظریات خود را در ماههای آینده با چشم غمگین شاهد خواهند بود. آقایان انقلاب در راه است و شما با این پند و اندرزها نخواهید توانست جلوی سیل خروشان انقلابی مردم را بگیرید. شاید یک نصیحت که بدرد خود شما بخورد این باشد که از این بیشتر خاک در چشم مردم نپاشید و بیشتر از این از آبروی که ندارید ولخرجی نکنید. آرزوهای شما هیچ تاثیری در توقف حرکت مردم ایران نخواهد داشت و این نصایح شما پشیزی برای مردمی که به مقابله با جنایتکاران و تبهکاران رژیم آدمکشان برخواستند نخواهد داشت. باید هم شما و هم رژیم مورد حمایتتان بدانند که کشتار بیشتر مردم نتیجه ضربات مرگبار و کوبنده مردم را برای رژیم و ایادی آن به ارمغان خواهد آورد و روند قیام مسلحانه را تشدید خواهد کرد. هر چه رژیم سنگین تر بزند باید بداند که سنگین تر به زمین خواهد خورد. این رژیم حتی با موسوی آینده ای نخواهد داشت!
۱۹۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : Hamid Hooshvar
عنوان : پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی
آقای نگهدار باید یک بار هم که شده با خودش صداقت به خرج داده و جواب این پرسش را که چرا در تمام مقالات اخیرش سعی کرده مردم را از حکومت خون ریز اسلامی به ترساند بدهد. آقای نگهدار آیا شما اعتقاد دارید مردمی که در روز عاشورا به خیابانها رفتند تعدادشان کم بوده چون که از تهدیدات حکومت ترسیده بودند؟ یا این که معتقد هستید که آقای موسوی رهبری همچون مصدق میباشد زیرا که در دهه شصت با اعدام هزاران آزادیخواه ایرانی مخالفت نکرد. ممنون میشوم اگر جواب سادهای به این چند نکته بدهید تا امسال همشهری منتقدین شما را به تخریب شخصیت متهم نکنند.
۱۹۵۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : نظر شما چیست؟
دوستان عزیزی که حرفی برای گفتن دارند، بدانند که گوش شنوا زیاد است. ولی دوران انگ زدن و فحاشی به سرآمده است. اینجا "مقاله" آقای نگهدار مطرح است و نه شجره نامه و یا انگیزه های او. تازه اگر کسی مجاز باشد که راجع به این موارد صحبت کند. مطلب مشخص است . انتخاب موسوی و سبزها را می توان ، انتخاب بد ، در میان بدتر دانست. بدتر جریاناتی هستند که خواهان ایجاد لبنان ، عراق و افغانستان دیگری در ایران هستند. میلیون ها دلار برای چنین روزهایی و سوار شدن بر موج نفرت مردم هزینه شده است. هرکدام از ما به سهم خود وظیفه داریم تا از نزدیک شدن به مرزهای فاجعه برحذر داریم. اگر کسانی وضعیت را طور دیگری می بینند ، بیان دارند تا بتوانیم بحث کنیم.
۱۹۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : ماهان شاهد
عنوان : زاهدان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند.....///.....چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مقاله فرخ نگهدار حاوی نکاتی است که پرداختن به آن خالی از" شک و شبهه" در مورد شخص ایشان نیست.
ایشان مردم را از سرنوشتی شوم با بزرگ نمایی ماشین سرکوب میترساند، حتا شدیدتر از عمال حکومت اسلامی مانند نجار وزیر کشور که اعتراضات مردمی را "محاربه" مینامد (که جرمش برابر با مرگ است، انگار که این حکومت اوباشان تاکنون کم خون از جوانان این مملکت ریخته)
ف. ن.:
(نفس بسیار کسان در سینه ها حبس و چشمها از حدقه بیرون شد که "چند نفر را می خواهند اعدام کنند؟"، "مگر چقدر کشته باید بدهیم؟"، "آیا من را هم خواهند گرفت؟"، "با عزیزانم چه خواهند کرد؟". "آیا سبز به انتها رسیده؟" پچ پچ ها و پیغام ها همه را بوی بد گرفت. سخنی از امید نمی رفت. فضا فضای دلهره شد.)
از سویی دیگر ایشان از موسوی "مبارزی سر سخت و آشتی ناپذیر" میسازد و او را با مصدق (بعنوان شخصیتی ملی) مقایسه میکند.
ف. ن.:
(کار مهندس موسوی کاری خوب و مدبرانه بود. و اثر کرد. دلهره ها کاستی گرفت و بحث ها از نو بالا گرفت که آیا او پس نشسته یا هنوز بر سر پیمان خویش است.... این شناخت دلهره را از نگاه منهدس موسوی بر می گیرد و قدرت و صلابت و اعتماد به نقسی استوار را جایگزین آن می کند ..... او "به حمایت ملت مستحضر" است. دکتر مصدق هم همین را داشت )
ایشان بارها سعی در ترساندن مردم به انواع و اقسام گوناگون دارد. مانند مثال زدن در مورد افرادی جنگ طلب در این حکومت (مانند دیک چنی و یا مسعود رجوی)
ف. ن.:
( اما در این نظام فقط یک چهارم از قماش چِینی و رجوی اند)
راستی فرخ نگهدار برای چه از فروپاشی نظام پلید اسلامی میترسد؟
ف.ن.:
|(بیانیه موسوی درواکنش به فضای سر در گم و آشفته ای صادر شد که یک سوی آن داشت با خیال "فروپاشی" عشق می ورزید و سوی دیگرش از بیم "مردم کشی" بر خود می لرزید.....)
آیا میترسد که پته اش روی آب بیفتد؟
آنطور که اسداله لاجوردی ادعا کرد که "رفت و آمد هایی"!!! به زندان اوین در دهه سیاه شصت برای شناسایی زندانیان ضد رژیم داشت، و یا آنطور که خودش ادعا میکند که در آن سالهای سیاه ملاقاتی با موسوی تبریزی در مورد به اصطلاح حفاظت از جان هواداران سازمان "اکثریت" داشت؟
آیا فرخ نگهدار که اکنون "کاتولیک تر از پاپ" شده چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند؟ مانند همکاری با وزارت بدنام اطلاعات رژیم اسلامی؟
۱۹۵۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|