یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی - فرخ نگهدار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : یک کاربر ه

عنوان : چرا مقاله آقای فتاپور کامنت نمیپذیرد
من هر چه سعی کردم مطلبی برای آقای فتاپور بنویسم واز ایشان به خاطر مطلب جالبشان تشکر کنم موفق نشدم اینطور خوب نیست مردم علاقه دارند نظرشان را منعکس کنند و این باید برای نویسنده هم یک فرصت تلقی شود . همه که قصدی ندارند یک عده هم از خودیها هستند که دوست دارن تعریف تمجید کنند شما در را رو همه بستید
۱۹۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨       

    از : امیر ک.ن

عنوان : شعارهای رادیکال نتیجه سرکوب است
سرکوب و خشونت حکومت مردم و شعارها را رادیکال می نماید. نگهدار همیشه در کنار یک بخشی از حکومت بوده و هنوز هم راه امام را در غربت ادامه می دهد. نگهدار با این افکار ارتجاعی بزرگترین و مترقی ترین سازمان خاورمیانه را به قهقرا کشاند. مقاله پژوهشگر برجسته آقای مصداقی در سایت پژواک ایران و دیدگاه جواب اوست.
۱۹۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : به سید آباس ارمنی و دوستانش
به سید آباس ارمنی ناراضی و طلبکار این سایت: من هم یک کاربر هستم مثل شما و به مقالات مندرج گاهی انتقاد نوشته ام گاهی هم مطالبم حذف شده. اما مسئول این سایت حق دارد مطلب من را حتی اگر شخصا خوشش هم نیامد حذف کند. اگر نکنند من از ایشان متشکرم، اگر نه ارث پدرم را که نمیخواهم بابا! این سایت دولتی یا از کیسه من نیست که! اگر وقت و عرضه داشتم میرفتم خودم سایت میزدم. قرار نیست دیگران هزینه خواست و آرزوهای بنده را بدهند. آیا برای این کاربران طلبکار مثل سید آباس ارمنی کسی دعوتنامه فرستاده که بیایند نظر بدهند یا اجازه انحصاری پخش و نشر عقاید خود را گرفته اند؟ سایت خود سید آباس ارمنی که نظرات مخالفانشان را درش چاپ میکنند کجاست؟ آیا کسی سید آباس ارمنی را مجبور کرده که اگر از دست این سایت ناراضی اند یا خوششان نمیاید بزور مطالبشان را اینجا چاپ کنند؟ آیاخود و هواخواهانشان هیچ بلندگویی ندارند و هیچ کجای دیگر راهشان نمیدهند؟ چند سایت بجز این سایت میشناسید که اصلا در آن قسمت نظرها داشته باشد؟ این کاربران طلبکار مثل سید آباس ارمنی مرا یاد اسلامیست هایی می اندازد که در کشورهای خودشان هر صدایی را خفه میکنند و در کشورهای غربی از نبود آزادی و دموکراسی برای خودشان دم میزنند و از طرف دیگر در همان کشورهای آزاد کاریکاتوریستی که به مقدساتشان توهین کند را میخواهند بکشند. آخر کدام ادعایتان را قبول کنیم؟ سایت آزاد و دموکرات شما پس کجاست؟
همینجا از مسئول این سایت که با هزینه مادی و معنوی خود این امکان را برای ما فراهم کرده که دموکراسی را تمرین کنیم شخصا بسیار متشکرم.
۱۹۷۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨       

    از : Hadi Shahab

عنوان : جواب ایرج مصداقی به فرخ نگهدار
جواب ایرج مصداقی به فرخ نگهدار،

http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=۱۹۷۲۱
۱۹۷۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨       

    از : بهنام قدیمی

عنوان : ba-adab دست مریزاد
جناب b-adab h: بدون شوخی میگم که از پیام های تند و تیزتان که نشان از عمق صداقت تان و نفرت و بیزاری از ریاکاران وشارلاتانها دارد خیلی به دل می چسبه. از آنجائیکه میدانم که اینگونه پیامها که جرات کرده بگه که" امپراتور ما لخت است و لباس تنش نیست" در این آشفته بازار که انواع و اقسام دلالان که یکی قاطر- نه گنجشک-- را رنگ کرده و با بی شرمی بجای بلبل و آندیگری سلطنت طلب قهار دیروزی را به نام دموکرات-- با توجیه فلسفه پسا مدرنیستی که هیچ اصل مطلقی وجود ندارد و همه چیز نسبی است پس اقای داریوش همایون هم می توانند تغییر کرده و دموکرات باشند--- و آندیگری خر مهره های گوناگون را به نام سنگ های کمیاب می فروشند بلافاصله از پیامگیر سایت حذف خواهند شد آنها را کپی کرده و برای بالا بردن غنای دیکشنری لغات تند و تیز و سوزناک نگه شان میدارم .
آنهائیکه به دنبال اعلامیه "۵ تن آل عبا " و اعلامیه ۱۷ میر حسین شب و روز و اب دهن و بینی شان بهم قاطی شده است ایا لحظه ای هم به فکر افتاده اند که گل سر سبد اینها یعنی اقای خاتمی که هشت سال تمام بر این مردم و مملکت حکومت کرد چه گلی به سر مردم ریخت که شاگردانش بتوانند.؟
۱۹۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : چپ ملی
آقای صلاحی عزیز،
بگمان من برخورد شما به مسائل مبارزاتی امروز جهتی ریشه یابانه و درمانجویانه دارد و نیز صادقانه است. اگر دست اندر کاران و فعالا ن سیاسی به دعوت شما پاسخ مثبت بگویند و بجای نسخه پیچی های خیالی دانسته های خود را با بقیه بویژه نسل جواننی که که امروز در صحنه است، صادقانه در میان بگذارند انتقال تجرییات، متضمن سودمندیهای بسیاری در کار مبارزه خواهد بود.
اما گویا رفقای باتجربه کمین در سنگر رهبری را به نشست با "عوام" ترجیح می هند. ما هنوز راه درازی در پیش داریم که مفهوم واژه ی مسئولیت را درک کنیم.
گذشته چپ پر از خطا و نارسایی است و نیز پر از جانفشانی و فداکاری اگر آن اشتباهات نبود چنین نبود، بی گمان تاریخ جنبش چپ امروز بگونه ای دیگر رقم می خورد. شما دریک جمله یکوتاه به علت این اشتباهات و نارسایی ها اشاره کرده اید:
"""حکومت شاه و امپریالیسم از بن منکر حق حیات و موجودیت چپ بود """
درختی که در تاریکی میروید میوه های تلخ می دهد. انزوا، جدایی از توده ها، زیستن در دامن مرگ، و کابوس ساواک لطمات روحی جبران ناپذیری تولید می کند. در چنین جوی عمده ترین دعدغه ی مبارز سیاسی ـ نظامی حفظ بقاست و در چنین جوی اشتباهات اجتناب ناپذیر!
من، چپ ملی امروز ، مشکلات آنروز را درک می کنم ، و با اشتباهات رفقا مشکلی ندارم. آن اشتباهات که متاسفانه در مواردی به خیانت منجر شد سیار اجتناب ناپذیر بود. مشکل برخورد امروزین رفقا با گذشته است. وهمین چپ ملی را از رفقا جدا می کند. من خود و بسیاری از قلمزنان ستون نظرات اخبار ر وز راچپ ملی می نامم.اگر فرصتی پدست دهد نظرت خود را یکجا یا کم کم ذزباره ی چپ ملی در همین ستون نظرات مینویسم.
آقای صلاحی،
چپ ملی، که من براساس نوشته ی تان شما را هم در همین جرگه می بینم، به نقد گذشته باور دارد. تفاوت این طیف وسیع با چپ و راست و میانه این است که دموکرات است والگوی پیش ساخته ای را برای حکو مت آینده ی ایران در نظر ندارد، دموکراسی شکل حکومت چپ ملی را تعیین می کند و منافع ملی در راس قرار دارد نه آرمان. چپ ملی به جای آرمان به برنامه و هدف معتقد است زیرا برنامه ها و اهداف تغییر پذیرند اما آرمانها ثابت.
یکی از تفاوتهای عمده جنبش امروز با تحولات سال ۵۷ حضور طیف وسیع چپ ملی در صحنه ی مبارزه است. این طیف اگرچه هنوز تعریف نشده و سازمان ندارد اما در شکل نطفه ای با شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی حضور خو درا در صحنه اعلام می کند. اگر فرصت دست دهد در مورد اینکه چرا چپ است چرا ملی است بیشتر می نویسم. اگر شما یا دوستان دیگر بویژه نیاز، و وارطان هم در این باره بنوسند بی گمتن بسیار سود خواهم برد
من در نظریات مهردادمشایخی، دکتر دباشی و تعدادی دیگر از اندروشنفکران مسقل بارقه هایی از اندیشه ی چپ ملی را می بینم.
با درود به شما
۱۹۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨       

    از : احمد صلاحی

عنوان : حکومت با وقاحت حق ده ها میلیون ایرانی را دزدیده ست !
دوستان گرامی ! می شد این چند خط را به آدرس فرخ نگهدار بفرستم تا نظرم را در باره ی نوشته اخیرش بداند، یا در فیس بوک اخبار روز بگذارم تا دوستان آنرا بخوانند. ولی فکر کردم چون در این جا همه جور نظر دهنده وجود دارد؛ از راست تا چپ - مذهبی و سکولار «غیره» .
برای آنها که قلبشان برای ایرانی آزاد و همکاری تمام نیروها می طپد بنویسم ، بنظرم آمد، بهتر ست در اینجا قرار دهم . شخصا با «قسمتی » از نظر مهندس سحابی که گفته شرائط با سال ۵۷ قابل مقایسه نیست موافقم و میخواهم دراین باره بنویسم. امیدوارم بتوانم مرزبندی خود را با مهندس سحابی و فرخ نگهدار حفظ کنم و ببینیم شما چگونه قضاوت خواهید کرد.

صف بندی نیروها قبل از انقلاب :

• ۱. طبقه حاکمه و در راس آن شاه ، بعداز سال ۵۵ با بحران شدید اقتصادی - سیاسی داخلی و خارجی روبرو شده بودند ، بعلت عدم پابندی به اساس قانون اساسی آن زمان و نبود تبحر وشناخت از کاربست قواعد مدرن سیاسی و تقسیم کار متعارف و معمول در دموکراسی ها ، شاه در راس هرم و طبق معمول شروع به «رفرم‌» های واکنشی نمود. در این کوتاه نمی گنجد. رژیم مبادرت به تغییرات متعددی در دولتمردان و سیاستگزاری ها نمود که هرکدام نمودی از بحران و تضاد درون حکومتی بود. ( نقش غرب و آمریکا در صحنه سیاسی غیر قابل انکار بود) حکومت هم «میخواست » گشایش های سیاسی صورت بگیرد و هم «نمی خواست» - هنوز روشن نیست که ، اگر واقعا میخواستند از نیروهای ملی کمک بگیرند، چرا وقتی که تمام پل ها را پشت سر خود خراب کردند و نیروهای مذهبی تمام کشور را «تسخیر» کرده بودند به شادروانان دکتر صدیقی و شاپور بختیار روی آوردند؟ اگر شاه و همفکرانش واقعا با «ارتجاع سرخ و سیاه » دشمنی آشتی ناپذیر داشتند، کدام اراده تلاش کرد که «ارتجاع » سیاه بهر صورت هژمونی بگیرد ؟ بهر صورت از همان سال ۱۳۵۶ بسیاری از بالائی ها ، مملکت را ترک کردند و باقی مانده آنها در مقامات لشگری و کشوری ، بوروکراتها و تکنوکراتها که تا بعداز انقلاب در کشور بودند و هنوز هم هستند. شایان توجه ست که آنها بدون مقاوت زیادی تسلیم انقلاب شدند. ( طبقه ی حاکمه فعلی بهیچ عنوان قابل مقایسه با حکومت قبلی نیست و هنوز در شرائط قابل مقایسه با اواخر حکومت شاه هم نیست - ددمنشی کمی و کیفی حکومت فعلی با تجربه های جنون آمیز ۳۰ ساله تردیدی برای سحابی ها ، موسوی ها ، خاتمی ها ، کروبی ها و..و.. باقی نمی گذارد که این رشته سر دراز دارد و این حکومت به صغیر و کبیر رحم نمی کند)

• ۲.نیروهای مذهبی در قبل از انقلاب عبارت بودند: روحانیون مخالف شاه ، بخشی از بازاریان حول موتلفه ، طرفداران مجاهدین خلق و شریعتی ، نهضت آزادی ، جنبش مسلمانان مبارز که در اواخر سال ۵۶ با تحریک و تحرک های حکومتی وارد صحنه ی سیاسی شدند و در نماز عید فطر سال ۵۷ این نیروها توانستند به نیروی مسلط مخالف شاه با قدرت بسیج توده ها تبدیل گردند. جریانهای فوق الذکر همیشه دارای اختلافات شدید بودند و نیروی روحانیون و در راس آن خمینی دست بالا را داشتند.
( آقای سحابی بهتر می داند که امروز از درون حکومت مذهبی بعداز انقلاب، نیروهائی باز تولید شده اند که اصلا با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. این را هم میدانم که ایشان در زندان شاه مواظب بود که بچه مسلمان های مجاهد خلق به «دام » چپ ها نیفتند. این گرایش صنفی- مذهبی در ایشان عجیب قوی ست و در ادبیات خود و نامه ی اخیر خود نیز به طور کلی به هموطنان خارج از کشور نوشته ست ! مهم تر از مهندس سحابی برخورد چپ با نیروهای مذهبی ست . اگر در ابتدای انقلاب ( بعداز اشغال سفارت آمریکا) فدائیان اکثریت به اعتبار حضور شخصیت هائی چون محمد خاتمی ، مجتهد شبستری ، زنده یاد گلزاده غفوری در بین روحانیون پتانسیل قوی برای «استحاله» نیروهای مذهبی از قشری گری به دمکرات های انقلابی قائل بود. تجربه زندگی نشان داد که این ارزیابی فاجعه بار بود و از درون این حکومت نوزاد فاشیستی پابه عرضه گذارد که پدران و برادران و معلمان خود را می بلعد. کاش فرخ نگهدار ، طاهری پور ، بهزاد کریمی ، تابان ، فتاپور در این باره صحبت کنند اشکالی دارد بگویند که آن حرفها بی معنی بوده ست ؟ در ضمن نهضت آزادی همیشه از قبل از ۲۸ مرداد تا امروز مذهبی بوده ست و بهمین دلیل راحت با خمینی کنار آمدند و نسبت «لیبرال » به آنها هم از «کلیشه های » حزب توده می باشد که باید با شعار «خطر نظامی آمریکا جدی و فوری ست » بحث شود.


• ۳.نیروهای ملی و جبهه ی ملی در قبل از انقلاب : بدلایل زیادی بعداز ۱۵ خرداد ۴۲ دچار تشت گردیدند و در آستانه ی انقلاب با تفرق شدیدی بین حمایت از سکولاریسم ( دکتر صدیقی -شاپور بختیار) و مشروعه ی نیروهای مذهبی ( مشخص خمینی و بازرگان) کاملا مردد بودند که متاسفانه بخشی از آنها در شورای انقلاب و دولت موقت شرکت نمودند که دوامی نداشت و طولی نکشید که از حکومت بعداز انقلاب جدا شدند. ( نیروهای ملی امروز در داخل کشور نمی توانند اتوریته بخرج دهند حکومت مذهبی بمراتب بیرحمانه تر از زمان شاه با آنها رفتار کرده ست - سئوال این ست که چرا میخواهند با نام جبهه ملی به مبارزه ادامه دهند در حالیکه دیگر دلیلی برای موجودیت «جبهه» وجود ندارد و می توانند با برنامه و اساسنامه تشکیلات خود را منسجم کنند)


• ۴.نیروهای چپ در قبل از انقلاب : حکومت شاه و امپریالیسم از بن منکر حق حیات و موجودیت چپ بود ولی با این وجود و تمام تشتت چپ «می بایست » با طرفندهای حکومت شاه در ۲ سال آخر ؛ بندبازی بین خمینی و ملی ها بقول میهن جزنی به جای استفاده از «کلیشه ها» کمی ابتکار عمل و خلاقیت به کار ببندد. نامه ی سرگشاده ی فدائیان بزرگترین تشکل آن دوره در فاصله ی فرار شاه و ۲۲ بهمن به خمینی حاکی از دلواپسی نیروها ی چپ از امکان کودتای نظامی ها ، ساواکی ها و امپریالیسم آمریکا بود ؛ در آن نامه آمده بود: ما سیمای نجیب شیخ مجیب الرحمان را در صورت شما ( بخوان خمینی ) می بیینیم.

در شرایطی که سازمان از سازش پنهانی بهشتی و بازرگان با هویزر و سولیوان صحبت میکرد آیا دلواپسی از کودتا موردی منطقی بود؟
فرض می کنیم که آن تحلیل درست بود و بر اساس اطلاعات دقیق و دست اول تهیه شده بود ( مثل شعار حزب توده : خطر حمله ی نظامی آمریکا حتمی و فوری ست ! خوشبختانه هرگز تا امروز صورت نگرفته ست !) چرا در همان اوان انقلاب به سفارت آمریکا حمله شد که باید تحریک آمیز محسوب می شد .این ها با هم همخوانی نداشتند. علیرغم تمام این تناقضات از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام حمایت میشود و بخشی از سازمان فدائیان و همفکران فرخ نگهدار به این تحلیل میرسند که باید از مبارزات ضد امپریالیستی خمینی حمایت کرد. جنگ تحمیلی هم «امداد غیبی » بود. گیریم تمام آن «سناریوها ی » سازمان یافته «توطئه های »
ناب امپریالیسم علیه انقلاب بود. باید نیروهای چپ «اکثریت» مجبور شوند در روز ۱۵ خرداد ۱۳۶۰ در مسیر نماز گزاران دانشگاه تهران اعلامیه آنچنانی برای نشان دادن حمایت از حرکت ارتجاعی خمینی در ۱۵ خرداد ۴۲ نمایند. این ها را باید توضیح داد .
سازمان اکثریت می توانست بدلایل های «خود باور » ضد امپریالیستی از حکومت تا آرزوی شکوفائی آن حمایت کند ولی وقتی دانش آموزان راهنمائی در خیابانهای تهران توسط حزب الهی ها پرپر میشدند فقط احمد شاملو می توانس فریاد کند خلایق ! یاوه ست ، یاوه !
هزاران هوادار فدائیان بدون اغراق منتظر پاسخگوئی هستند که خاطرات ۱۳آبان ۵۸ تا سرکوب خونین سال ۶۰ را هزگز هضم نمی کنند.
خصوصا مواضعی در حمایت از اعدامها و معرفی نیروهای مخالف حکومت به سپاه و بسیج - شخصا با تمام نیروهای مافوق و مادون خود هرگز به این مواضع ضد مردمی تن ندادیم و دلیلی ندارد برخورد های کلی غیر مسئولانه را بی پاسخ فرار دهیم ! اگر کسانی چنین کردند باید با نویسندگان کار و کسانی که کورکورانه انجام آن رهنودها را انجام داده اند برخورد شود.
( لازم به یادآوری ست که سازمان بزرگی چون فدائیان اکثریت به فرخ نگهدار و چند نفر که نام بردم خلاصه نمیشود. این نادرست ست که تمام کاسه کوزه ها را تو سر چند نفر بشکنیم. حتی آنهائیکه چون این قلم به انفعال کشیده شدند، وظیفه دارند بخاطر انهائیکه در این راه تا آخر رفتند به هر طریق که می توانند کمک کنند.)
با تمام خطاهای قبل و بعداز انقلاب چپ باید اذعان داشت که امروز در ایران وضع چپ سازمان یافته بسیار ناچیز ست.

• ۵.مردم قبل از انقلاب ، تردیدی نیست که بغیراز طبقه ی حاکمه اکثر نیروهای میانی و پائینی جامعه از انقلاب حمایت کردند حتی بخشی از لایه های بالائی .
ستون فقرات انقلاب اقشار میانی سنتی و شهرنشین و روشنفکران بودند .
آیت الله خمینی با نقش مرجعیت خود قدرت بسیج فراوانی در بین مردم سنتی شهر و روستا داشت.
بسیاری از اقشار مدرن جامعه نیز بر اساس نبود فرهنگ سیاسی و گفتمان ناشی از ترس «دیوار گوش دارد» و نبود احزاب مدرن راست، میانه و چپ که بتواند خواسته های اقشار مختلف را نمایندگی کنند ، همه منتظر پی آمدهای بعداز انقلاب بودند که هرگز تحقق نیافت.
و طبقه کارگر بعدا و پراکنده به انقلاب پیوست وقتی بسیاری از سرمایه داران واحد های تولیدی را رها کرده و فرا ر را بر قرار ترجیح دادند.

( بزرگترین اختلاف مردم امروز و قبل از انقلاب عبارت ست از ؛ ترکیب جمعیت و برخورد مردم با حکومت : اکثریت مردم ایران جوانتر شده ست جوانان متولد شده در این ۳۰سال بکلی با ما در قبل از انقلاب فرق دارند. دیگر تمام اقشار میانی و پائینی مخالف حکومت نیستند.
بهمین دلیل «بخشی » از مردم بدلایل مختلف تاکنون از حکومت مذهبی که بمراتب مرتجع تر از حکومت شاه می باشد حمایت کرده ست
مهندس سحابی در این باره موضوع را باز نکرده ست مهم نیست که طرفداران حکومت و احمدی نژاد قابل مقایسه ی کمی و کیفی با نیروهای جنبش سبز و بقیه ی نیورهای مخالف حکومت نیستند ولی اینها وجود دارند. حکومت مطلقه فقیه میخواهد مردم را برابر مردم قرار دهد و در این تردید نیست. این بزرگترین اختلاف امروز و دیروز ست)

نتیجه: حکومتی بمراتب قهار تر از شاه در برابر مردمی قطبی شده قرا گرفته ست و این سحابی و موسوی را بحق ترسانده ست.

چه باید کرد ؟
در قبل از «انتخابات» ۲۲ خرداد در چند جا نوشتم: آنهائیکه مخالف و منقد حکومت هستند ولی در «انتخابات» شرکت می کنند یا کاندید میشوند، درست یا غلط میخواهند از تکرار «انتصاب » احمدی نژاد جلوگیری کنند تا بنحوی مملکت را از تلاشی نجات دهند. زندگی نشان داد که آن خوشبینانه بوده ( آقای نگهدار باید اعتراف کند)

ما که این روش و برخورد با حکومت را قبول نداریم ، حق نداریم که «انتخابات » را تحریم کنیم . ما ( تمام سازمانها و جریانهای مخالف و منقد جمهوری فقاهتی اسلامی حق داریم ، بخاطر نداشتن کاندید مستقل خود تا روزی که این حق مسلم ما تحقق یابد بصورت سازمان یافته هر تشکل برای خودش با جمع آوری امضا و مدارک و اسناد از طریق سازمانهای حقوق بشری بسیار پیگیر، نقض حقوق بشر حکومت را در زمینه ی انتخابات را سازمان دهند و دنبال کنند. این یه معنی یک پراتیک سیاسی دائمی تلقی میشود. نه فقط شب «انتخابات» - در آستانه ی «اتنخابات » دکتر عبدالکریم لاهیجی نامه کنفدراسیون سازمانها یحقوق بشر در مورد نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی با حذف کاندیداها را به جمهوری اسلامی ابلاغ نمودد و مصاحبه او را شاید شنیده باشید. پشتوانه ی چنان نامه هایی از طرف مجامع بین المللی حقوق بشری باید با مبارزه ی عملی سازمانهای سیاسی ایران گره بخورد. بقول دکتر متین دفتری این کافی نیست که در آستانه ی «انتخابات » فرمول همیشگی «تخریم » را جلو بکشیم.

امروز در شرائطی که مبارزات خستگی ناپذیر مردم بیرحمانه به خاک و خون کشیده شده ست به جای عنایت به نامه منفعلانه ی مهندس سحابی به هموطنان خارج از کشور و پیشنهاد ۵ ماده ای مهندس موسوی ؛ نیروهای سکولار و دموکرات با تاکید بر نقض وحشتناک حقوق بشر در ایران و انکار حق رای آزادنه شهروندان تمام سازمانها و جریانات در سراسر ایران به این مهم دعوت نمایند.

اگر مهندس موسوی و شیخ کروبی به حذف سایر کاندیداها توجه نداشتند و آنرا محکوم نکردند و اگر در ایران مردمی که به پای صندوق ها میروند حتی آنهائیکه به احمدی نژاد رای میدهند باید یاد بگیرند که حق میلیونها ایرانی پایمال میشود .
آنهائیکه با هر آمالی به به ۳ کاندیدای دیگر رای دادند باید بتدریج بیاموزند که بسیاری از هموطنان آنان از حق رای دادن به کاندیدای مورد علاقه خود محروم بودند و در انتخابات شرکت نکردند.

آیا تمام نیروی عظیمی که به موسوی و کروبی رای دادند حاضرند علیه نقض حقوق بشر درایران مبارزه کنند ؟

نسل بالنده و نیرومند ایران که توجه جهانیان را بسمت ایران جلب نمود بیش از تمام شهروندان در این رزم مدرن و جامعه مدنی همدوش با
کمپ یک میلیون امضا خواهند توانست رژیم را با تمام «نخوت » و «خودخواهی » وادار به انحلال شورای نگهبان نموده تا انتخابات آزاد با راده ی مردم و نظارت مردم برگزار شود.

نیروهای ملی و چپ در داخل و خارج برای مبارزه حقوق بشری بجای «تحریم » صف های مستقل خود برای شرکت در سرنوشت کشور
فراهم کنند جوانان مطمننا به مبارزات خود ادامه خواهند داد و «رای من کو» هنوز در دستور ست.

حکومت با وقاحت حق ده ها میلیون ایرانی را دزدیده ست ! ده ها میلیون ایرانی می توانند علیه حکومت با پافشاری بر حق رای خود سازماندهی مدرن شوند. بگزار تمام توده های مردم حتی طرفداران احمدی نژاد ببینند که ما بیشتریم و از چه حکومتی حمایت می کنند.
۱۹۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : زیاده خواه و طلبکار نباشیم!
کاربران ناراضی و طلبکار این سایت: من هم یک کاربر هستم مثل شما و به مقالات مندرج گاهی انتقاد نوشته ام گاهی هم مطالبم حذف شده. اما مسئول این سایت حق دارد مطلب من را حتی اگر شخصا خوشش هم نیامد حذف کند. اگر نکنند من از ایشان متشکرم، اگر نه ارث پدرم را که نمیخواهم بابا! این سایت دولتی یا از کیسه من نیست که! اگر وقت و عرضه داشتم میرفتم خودم سایت میزدم. قرار نیست دیگران هزینه خواست و آرزوهای بنده را بدهند. آیا برای این کاربران طلبکار کسی دعوتنامه فرستاده که بیایند نظر بدهند یا اجازه انحصاری پخش و نشر عقاید خود را گرفته اند؟ سایت خود آنها که نظرات مخالفانشان را درش چاپ میکنند کجاست؟ آیا کسی مجبورشان کرده که اگر از دست این سایت ناراضی اند یا خوششان نمیاید بزور مطالبشان را اینجا چاپ کنند؟ آیاخود و هواخواهانشان هیچ بلندگویی ندارند؟ چند سایت بجز این سایت میشناسید که اصلا در آن قسمت نظرها داشته باشد؟ این کاربران طلبکار مرا یاد اسلامیست هایی می اندازد که در کشورهای خودشان هر صدایی را خفه میکنند و در کشورهای غربی از نبود آزادی و دموکراسی برای خودشان دم میزنند و از طرف دیگر در همان کشورهای آزاد کاریکاتوریستی که به مقدساتشان توهین کند را میخواهند بکشند. آخر کدام ادعایتان را قبول کنیم؟ سایت آزاد و دموکرات شما پس کجاست؟
همینجا از مسئول این سایت که با هزینه مادی و معنوی خود این امکان را برای ما فراهم کرده که دموکراسی را تمرین کنیم شخصا بسیار متشکرم.
۱۹۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨       

    از : فردوسی

عنوان : سیما سین درست می گوید.
آقای نگهدار، چه باید این رژیم و موسوی بکنند که تاکنون نکرده اند تا شما و امثال شما متقاعد شوید که باید دست از این رژیم بردارید، آیا نگران کره شمالی شدن ایران نیستید؟ نه، نیستید.

سیما سین حرف دل مرا زد، او درست می گوید، من کاملا با ایشان موافقم. لطفا سیما سین را سانسور نکنید چون واقعیات را ذکر کرده است.
۱۹۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : آشتی گرگ و میش
جناب نگهدار چه انشاء زیبایی نوشته اید و با چه ارادت چاکرانه ای:

""""کار مهندس موسوی کاری خوب و مدبرانه بود. و اثر کرد. دلهره ها کاستی گرفت و بحث ها از نو بالا گرفت .........جرقه ای شد در تاریکی. او به بیچارگانی که از سر بلاهت یا دنائت، نعره می زدند "این ماه ماه خون است"، گفت: ما را با مسعود رجوی عوضی نگیرید، شما هم بر سیاق او نروید"""".

اما همزمان با تسوید انشای مبارک شما و کاستی گرفتن دلهره ها ،چماقدارن در دانشگاه دانشجویان را قلع و قمع می کردند، تانکهای مخصوصِ "پرتاب آبجوش"در بندر گاه پیاده می شدند، در و پنجره ی مسجد قبا در شیراز شکسته می شد آیت اله ها ی مخالف را خلع مرجعیت می گردیدند و مهندس موسوی به خلعت محارب مشرف می شدند و......

جناب نگهدار،
من طرفدار خشونت نیستم و فکر می کنم که پاسخ خشونت آمیز مردم به خشونت رژیم در این شرایط ، نه تنها به رژیم بهانه می دهد که ابعاد خشونت را در خیابانهای ایران بگستراند بلکه زمینه را برای توجیه اعمال خشونت بار خود در افکار عمومی جهان آماده کند.

می بینید علیرغم صدور بیانیه ی آقای موسوی، سگهای ولایت رسا تر از گذشته پارس می کنند. دستگیری ها و تهدید به اعدام همچنان ادامه دارد. و حتی بیت امام جاهل هم ناامید از اثرات بیانیه آقای مهندس موسوی و بی اعتنا به احتمال آشتی گرگ ومیش به غربت نجف می کوچد. گویا جرقه ای که بآن دلبسته بودید شهر را چراغان نکرد بلکه در تاریکی فرو مرد.

جناب نگهدار،
در واقع چیزی که شما را به هیجان آورد تا این مطلب را قلم بزنید،محتویات بیانیه نبود، بلکه شیفتگی شما به نفس کرنش بود. هر کرنشی شما را به وجد می آورد. وگرنه هم شما و آقای موسوی با آنهمه تجربه بایستی می دانستید که رژیم در موضعی است که هر حرکت آشتی طلبانه ی خود را عقب نشینی تلقی می کند و می داند هر گامی که به عقب بردارد مردم صد قدم به پیش بر می دارند.
تجربه انقلاب بهمن و مراتب و مراحل عقب نشینی رژیم گذشته پیش چشم ایادی رژیم اسلامی است. آنها نمی خواهند الگوی رزیم گذشته را تجربه کنند. رژیم امروز روی لبه ی تیغ راه می رود و ظرفیت کوچکترین اشتباهی را ندارد و می داند که اگر دست از پا خطا کند سرنگون می شود. هر کودنی میداند که این مصاف مصاف مرگ و زندگی برای رژیم است و آشتی یعنی مرگ رژیم.
تازه آشتی با کی؟ شما و آقای موسوی می خواهید مردم را با جنتی، احمد خاتمی، رادان، تاعب، یزدی، اژه ای، مرتضوی، جعفری، شریعتمداری وخود رهبر جنایتکار آشتی دهید که مردم آرزوی سرنگونی ومرگ او را هر روز در خیابانها فریاد می کشند و برای تحقق آن خون می دهند
رهبران واقعی در همین بزنگاههای تاریخی است که با پیدا کردن مناسب ترین شعارها و کارا ترین راهکارها، شایستگی خود را ثابت می کنند. " ایده" آشتی صد البته خوب است ولی واقع بینانه نیست، ساده لوحانه است. و آب به آسیاب دشمن می ریزد. آقای موسوی اگر توانایی رهبری این مردم را داشتند و رهبر واقعی این مردم بودند طرحی نو در می انداختند و راه بدون خشونتی غیر از آشتی با رژیم پیدا می کردند که جنبش را یک قدم به جلو ببرند نه اینکه بخواهند آنرا در باتلاق جمهوری اسلامی از نو غوطه ور کنند.
آقای موسوی از تخریب مشروعیت نظام صحبت می کنند و از نگاه ملامت آمیز جهانیان به رژیم، این یعنی هم شریط داخلی آماده است و هم شرایط خارجی، مردم هم که در صحنه اند، باین می گویند موقعیت طلایی. در چنین شرایطی
آقای موسوی حتی زمزمه ی اعتصاب سر نمی دهند. ایشان حتی نمی خواهند یک سرانگشت جنبش را جلوتر ببرند. کارگران شرکت نفت، آموزگارن، کارمندان دولت، نظامیان شریف، شرکت واحد همه امروز در صحنه اند، همه آمادگی خود را با صدور اعلامیه و شرکت در تظاهرات نشان می دهند آیا آقای موسوی نمی توانند آنها را به جای انفعال به یک روز یا چند ساعت اعتصاب نمادین دعوت کنند؟

آقای نگهدار این رژیم نه تنها از "مردمکشی " بیمی ندارد بلکه هر روز کاردش را برای بریدن گلوی مردم تیز تر می کند. دعوت رژیم به آشتی آب در هاون کوفتن زیرا:
اشک کباب باعث طغیان آتش است. نمدانم بازهم سانسور می شوم یانه بگذترید به همین مختصر بسنده کنم.

ضمنا شما اگر فرصت کردید نگاهی به یکی از لغتنامه ها بیندازید و تفاوت معنی مستحضر و مستظهر پیدا کنید.
۱۹۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست