از : حمید استوار
عنوان : روضه های روشنفکری
اب را گل الود نکنیم.فهمیدن صورت مسئله بسیار ساده است.
بر اساس قانون اساسی مشروطه شاه حق دخالت نداشت.ولی دیدیم که شاه در همه کارهای گشوری و لشگری دخالت بیجا میکرد.
میدان دادن به روحانیت پس از رضا شاه توسط خود دولت و شخص شاه انجام شد.
در دوران حکومت خود کامه شاه یکبار انتخابات ازاد انجام نشد واگر انتخابات ازاد وقانونی انجام میشد و روال کار قانونی پیش میرفت نه فاجعه بهمن بوجود میامدونه سلطنت پایان میافت. تصمیمات فردی و خود سرانه شاه بدون مشورت بدون داشتن حق تصمیم گیری امروز ما را رقم زد.
اقای میر فطروس هزار سال قبل از روزگار ما وزیری مسعود غزنوی را مجبور کرد که در کار دولت قضات و مالیات و خزانه وو دخالت نکند.در زمان شاه هر کار ی هزچند کوچک را از شاه اجازه میکرفتند.
در هر گشور ی نیروهائی همانند ایران کنونی وجود دارند ولی زمامداران با درایت و
صبر و تحمل انها را زیر نظر دارند.در هر گشور ی چپ وجود دارد دینی وجود دارد و
ایران زمان شاه از این قاعده جدا نبود.
اقای میرفطروس یکبار دیکر کتاب اقای عباس میلانی را بخوانید تا به شخصیت شاه
و گناهکار بودن خود اعضا دولت و شاه پی ببرید .
گزارش های سفارت خانه های خارجی از ایران در زمان شاه در باره رفتار نظام با مردم با اقتصاد شرم اور است.من به جرئت میتوانم ادعا کنم که خارجی ها با مردم ایران بیشتر احساس همدری داشتند تا خود دولت ایران.
سکوت نمیتوانست از زوال نظام سابق جلوگیری کند.در این گشور چرا باید عده ای
جوان دست به اسلحه ببرند?
نظام سابق همه استعداد ها را به سوی خشونت و خرافات سوق داد.اگر در این کشور احزاب قانونی و وفادار به قانون اساسی ازادی میبودند این فاجعه بوجود نمیامد.جریا ن چپ فقط پس از سال ۵۷ فعال شد و سرنگونی شاه را باید در دخالت وی در کار ها و نبود رقابت سیاسی در درون نظام جستجو کرد.
۲۰۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : حافظه تاریخ ۲
عنوان : آنکه که نداند که نداند که نداند، درجهل مرکب ابدالدهر بماند.
همیشه فرق بین مار کش و مار نویس وجود دارد. مورخ فصلی ما در این پیش درامد چیزی را مطرح نکرده که بدان پرداخته شود.مطالعه کتاب۲۳ سال بهتر و بیشتر بزوایای تاریک مذهب میپردازد، همانگونه در تمامی ایدیولوژی و مذاهب زمینی و یا اسمانی کم و بیش این زوایای تاریک جزو ذات وجودی انهاست. حساسیتهای بی منطقی پاره از بیخبران مادر ذاتی قابل درک نیست. من این مورخ نامی را نه فقط با یک نوشته، بلکه در در رابطه بامجموع اثرات وی سنجیدم . وای بحال مرشدی که مضافآ گرمکنندگان معرکه در جهل مرکب غوطه ور باشند.
۲۰۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : باخته
عنوان : خسته نباشید
جناب آقای میر فطروس به اطاق فکر اخبار روز خوش آمدید. نوشته شما را بی سوادان نمی فهمند و اگر توهینی بشما می شود ببزرگی تان ببخشید.
نظر من این است که تا بحال دو نفر طرفدار زنده یاد مصدق و در واقع مصدقی میشه نام گذاشت. یکی شما هستید با تحلیل های تان در دوران مصدق و یکی هم زنده یاد شاهپور بختیار.
بقیه افراد از اسم مصدق سوء استفاده سیاسی کردند. همه هم خودشان را مصدقی می دانند. از بنی صدر گرفته تا بازرگان و دیگر افراد جبهه ملی که دنبال خمینی راه افتادن و وو...لیستش طولانی است.
۲۰۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : صدا
عنوان : چی میگید شماها
این نظریاتی که اینجا هستن (تا حالا سیزده تا) بندرت به اصل مطلبی که نویسنده عنوان کرده برخوردی دارن. من نمیدانم میخوانیم و نمیفهمیم یا نیمخوانیم و فقط اسم نویسنده را که میبینیم دیگر کار تمام است. یک گرایش دیگری هم که من میبینم خیلی رایج است اینست که یکی (مثلا میرفطروس در این مقاله اش) میاید و یک نقدی بر یک تاریخی (مثلا تاریخ اسلام در این مقاله ) مینویسد. بعد ازش پرسیده میشود که آقا تکلیفت را با بقیه ایدئولوژیها روشن کن. آخه آدم که نمیتواند یک مقاله در مورد همه مسائل دنیا بنویسد. این مقایسه ها به هیچ کس چیزی یاد نمیدهد. البته این امید من است که آدم وقتی میخواند و میبیند بخواهد یاد بگیرد نه اینکه به خودش و دیگران ثابت کند که جواب همه چیز را از قبل داشته است و حالا آمده که تق بقیه دنیا را بزند.
۲۰۰۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : نویسنده
عنوان : با سلام
با سلام
میخواستم از نویسنده محترم سئوال کنم که این خطر مخصوص اسلام است یا شامل ایدئولوژیهای دیگر هم میشود؟ فی المثل ده ها حکومت تحت عنوان مرام کمونیستی- مارکیسیستی در دنیا تشکیل شده ولی متاسفانه هیچکدام پرونده ای موفق تر از همین جمهوری باصطلاح اسلامی نداشتند کشورها و حکومت های تحت ایدئولوژی لیبرالیستی هم جای خود دارد که استعمارگری، جنگ ویتنام و غیره بخش ناچیزی از آن است
۲۰۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : علی شریعتی همانقدر روشنفکر بود که هیتلر روشنفکر بود.
آقای میرفطروس درود بر شما بخاطر این مقاله خوبتان.
افشای کسانی که خود را روشنفکر می خوانند و همانطور کسانی که برای رسیدن به اهداف خود هر وسیله ای را توجیه می کنند یک وظیفه انسانی و ملی است که شما بخوبی آنرا در مورد علی شریعتی انجام داده اید. پس از جنگ جهانی دوم تاکنون آلمان ها از وجود هیتلر در تاریخ خود شرمسار بوده اند و او را ننگ تاریخ خود می دانند، ما هم قطعأ روزی به این دوره سی ساله جمهوری اسلامی همان نگاه آلمان ها را به خود و تاریخ مان خواهیم داشتو
آیا این تعریفی که شریعتی از «امام» می دهد و شما در مقاله خود آورده اید همان تعریفی نیست که از هیتلر و استالین بعنوان «پیشوا» شده است؟ اگر اینطور است، آیا این بدین معنا نیست که علی شریعتی همانقدر روشنفکر بود که هیتلر روشنفکر بود؟ من فکر می کنم از این فراتر هم می توان رفت و گفت که «امام» شریعتی از «پیشوا» هم بدتر است. آیا علی شریعتی و پیروان «روشنفکر» او که با هیتلر معاصر بودند شباهت های بارز را میان تعریف «امام» و «پیشوا» را می دیدند و هیچ نمی گفتند و یا اینکه از آنجه در جهان آنزمان می گذشت نا آگاه بودند و نسبت به آن بی علاقه؟ اگر اینطور است، پس ما باید اعتراف کنیم که ما روشنفکر نداشتیم. فقط فکر می کردیم روشنفکر داریم بدون اینکه ما مردم عادی و کسانی که مدعی بودند روشنفکر هستند بدانیم مولفه های یک روشنفکر چه باید باشد. ته مانده های آن زمان هم هنوز در توهمات خود باقی هستند و خود را روشنفکر و نو اندیش می نامند و برای خود «اتاق فکر» درست می کنند و ما را مسخره می کنند.
با سپاس فراوان
۲۰۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : منصور آذربایجانی
عنوان : با تشکر از جناب میرفطروس
با درود فراوان خدمت استاد گرانمایه جناب آقای میر فطروس، باید عرض کنم که مطلب منتشر شده در این مقاله ربطی به جریانات مربوط به مصدق ندارد. متاسفانه جماعت مصدق پرست (که در خباثت و کوردلی دست کمی از آخوند پرستها و شاه پرستها ندارند) در بی ادبی و توهین به جناب میرفطروس از هیچ کاری دریغ نمیورزند. چرا که ایشان، ضمن احترام فراوان به مرحوم مصدق و ارج نهادن بر زحمات او در ملی شدن نفت، حاضر نیستند او را به مقام خدایی برسانند و از انتقاد و روشنگری در مورد نقاط ضعف مصدق (که بسیار بی شمار هم بود) دریغ نمیورزند.
جناب میرفطروس، روشنگریهای شما دریچه جدیدی را برروی بسیاری از هموطنان ما گشوده. ضمن تشکر از این مقاله از شما استدعا دارم که بیشتر در زمینه مسائل جاری مطلب بنویسید.
۲۰۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : مورخ کذابی که نشان از دو دوران دارد
مرحوم محمد مسعود در بیش از ۶۰ سال پیش در نشریه اش مطلبی نوشت مبنی یر اینکه : دو چیزی که باعث بدبختی و افت جامعه ایران است و مثل شب و روز بدنبال هم فضای ایران را پر کرده اند و انها عبارتند از استبداد و ارتجاع....؛بنظر میرسد که محمد مسعود از وجود روشنفکرانی مثل اقای میرفطروس اطلاعی نداشت که وجود این نگون بختان خود باعث اماده گی بستر استبداد و ارتجاع هست. اگر مسعود رژیم پهلوی را مظهر استبداد و عمال حزب توده روسی را ارتجاع میپنداشت، بنظرم میرفطروس با دارا بودن نشان از هردو، همانگونه که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بنفع کودتاگران منزه و مرحوم مصدق مجرم شناخت،امروزه در پی همان دلالی و روال بیهوده گویی قدیمی قلم فرسایی میکند. در شمال ایران ضرب المثلی است که میگویند، بلبل هفت تخم میگذارد ولی فقط یکی واقعآ قادر است چهچه بزند و مابقی ؛کل کافیس؛ یعنی خود را با تزویر و ریا جای بلبل جاء میزنند. اقای میرفطروس تاریخ نویس کاشکی فقط کل کافیس بودند.
۲۰۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : پیمان ش
عنوان : گذشته چراغ راه آینده است
آقای میرفطروس
هوشیاری یعنی چه یعنی بریم زیر قبای توده ای ها و اکثریتی ها یا آقایان جانی و یار دژخیم جماران یا اینکه به آقای موسوی و اصلاحات اکتفا کنیم به خمینی هم بگویئم
دستت درد نکند از اینکه بیش از ۱۲۰۰۰۰هزار را اعدام کردی
خوب جنایات نسلهای ما قبل تاریخ را بیاد می آورید آفرین ولی با این همه جنایت جمهوری اسلامی چه کنیم
خیلی ماهر و زبر دست هستی خوب منظور تو را فهم کردم
نگران خلق قهرمان ایران نباشید دیگر دوران فرصت طلبی پایان رسیده
ما حکومت قانون می خواهیم البته از پیشتازان و قهرمانان ایران هر مذهبی که داشته باشند حمایت می کنیم
دوست داشتم شما که اینقدر به تاریخ اسلام ما قبل از تاریخ مدرن می پردازید از این نزدیکی ها هم حرفی بمیان می آوردید .استالین رو میگم .فقر و نابودی افغانستان بدست روسها برای منافع استراتژیک خود حرفی می زدید.از جنایت رژیمهای کمونیستی و مسیحی هم کلامی بمیان می آوردید.
از کلمه شریعتی هم استفاده تبلیغاتی دارید می کنید.
اگر این همه دانا بودید چرا نیروهای چپ توده ای و اکثریتی زیر قبای خمینی برای سرکوب مردم رفتید مگر آنموقع نمی دانستید .مگر خمینی مثال همان یزید نبود.
۲۰۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : مرتضی شهنازیان
عنوان : چرا از ۳۲ تا ۵۷ الیت شاهنشاهی ساکت بود ؟
هموظن گرامی عزیز عزیزی ! نویسنده ی این پست و همفکران محترم ایشان می دانند که
دیروز : در رژیم گذشته در«پناه» اداره ی مستشاری آمریکا در عشرت آباد تهران و سراسر ایران چنان جزیره ی آرامشی درست کرده بودند که حتی اساتید دانشگاه ها در بهترین حالت در برابر تمام سرکوب ها ی جنبش دانشجوئی همبستگی خود را با سکوت ابراز منمودند. ولی پس از ۳۰ سال از سقوط حکومت وابسته و ضد پادشاهی هنوز بوروکرات ها ، تکنوکرات ها ، وکلاء ، وزرا و امراء ارتش و تمام غلامان خانه زاد رژیم پیش قادر به برخورد انتقادی به حکومت اتوکراسی ایران بر باد ده شاه نشده اند. آنها «مفتخرند» که «همزاد » تاریخی آنها روحانیون بمراتب از آنها سفاکتر می باشد. این اوج بی خبری آنها از قرارداده های اجتماعی مدرن می باشد.
اما امروز : علیرغم ماهیت خشن تر حکومت مذهبی ، اساتید دانشگاه ( دانشکده فنی و دانشکاه علم صنعت در همی دو هفته ی اخیر ) و الیت جامعه تحت فشار های جان گیر بسیار روشن با حکومت فاشیستی مذهبی مبارزه مینمایند. سئوال این ست که چرا از ۳۲ تا ۵۷ الیت شاهنشاهی ساکت بود ؟
تا زمانیکه مدیران و متفکران حکومت گذشته به انتقادهای اساسی موجود در سیستم گذشته اذعان ننمایند ( کاری که عباس میلانی انجام میدهد- یا نوشته های دکتر کاطم ودیعی از وزرا حکومت سابق و..و.. ) و فقط در توجیه عملکرد های نابخردانه خود برآیند . قضاوت تاریخ نسبت به آنها تغییر نخواهد کرد و عملکرد های آنها را فقط کرنش دیکتاتوری ارزیابی خواهد شد.
۲۰۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|