یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

تراختور چی لارا تبریک، تبعیض، تبعیض است - سودابه اردوان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : خواننده مطلب

عنوان : چو ایران نباشد تن من مباد
دو رقیب دیرینه فوتبال ایران تیم های پرسپولیس(پیروزی) و تاج (استقلال) هستند. هرگاه دو رقیب دیرینه مسابقه داشتند؛ بیشترین درگیر ی ها و زد و خوردها و خسارات مالی و جانی دیده شده است. اما خوشبختانه در چند ماه گذشته، طرفداران پرشور این دو تیم موقعیت حساس مبارزه با حکومت را درک کرده و به جای اینکه نیروی یکدیگر را بکاهند و به طرفداران تیم رقیب صدمه وارد کنند متحدانه به استادیوم های ورزشی رفته و نیروی خود را صرف خنثی کردن نیروهای سرکوبگر رژیم کرده اند. در ماههای گذشته در روزهایی که در استادیوم یکصد هزار نفری آزادی جمع شدند مرگ بر دیکتاتور سر دادند. عمل این عزیزان درسی باید باشد برای نان به نرخ روز بخورها که در مقابل وعده های پوشالی و دلخوش کنک خواهان رودررویی اقوام ایران نشوند.
۲۴٣۶٣ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : این هم یکی از فجایع ارتکابی
استاد بی‌همتارضا براهنی:
سگ‌ام بر درخت می‌شاشد و می‌رود

عصا به دست من نیز می‌روم

آن‌که می‌گوید: اوم مانی پادمه هوم

بر هوا علامت می‌گذارد و می‌رود

من‌که می‌گویم: شانتیه شانتیه می‌روم

مَردُم یک بار که من مُردَم مُردَم

برنخواهم گشت

تنها نام‌ام خواهد ماند

که تا ابد مو بر اندامِ زبان راست خواهد کرد



سگ‌ام جاهای شاش‌اش را بو می‌کشد

به خانه برم می‌گرداند عصا به دست

سگ‌ام تنها کسی است که می‌داند که من به تظاهر می‌گویم دنیا را می‌بینم

وقتی زن زیبایی از دور می‌آید سگ‌ام پارس می‌کند آهسته با سر چرخیده سوی زن

و من نگاه می‌کنم که مثل روح مجسم شده از برابر تاریک‌ام رد می‌شود

سگم می‌داند که من فقط یک میهن دارم: زیبایی زن



عصا به‌دست به درازا رو به ظلمت خوابیده‌ام

این حال من گذشته‌ی من آینده‌ی من است

جهان کور است یا من؟

نور فقط سطح را لمس کرده

من ظلمت را دزدیده‌ام

هزار و یک هزاره است که خوابی ندیده‌ام

هر صد سال یک بار از خانه می‌زنم بیرون



شمشیرِ جلادِ نور فقط سطح جهان را سر می‌بُرد

من ظلمت ناملموس و مهیبِ جهان هستم

تنها نام‌ام خواهد ماند

که تا ابد مو بر اندام زبان راست خواهد کرد

آن‌گونه که زبان قائم و تنها بر روی کاغذ بایستد و سگ‌ام تنها به خانه برگردد

تورنتو؛ ۱۳ نوامبر۲۰۰۱
۲۴٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : به هروز س .

عنوان : قابل توجه ی آنها که فکر میکنند در خارج از کشور و در پناه امن نوشتن برای مردمِ - فقط آذربایجان - دل شیر میخواهد . این یک زن است که در دهان سیر نعره ی آزادی همه ی مردم را سر میدهد .
دراینجا من زهرا رهنورد بعنوان فرد کوچکی از ملت - همانطور که در گذشته بارها اعلام کرده ام � اعلام می کنم که به شخصه ترجیح می دادم که هزار بار خونم ریخته شود، قطعه قطعه شوم، اما قطره خونی حتی از سرانگشت کسی به زمین نریزد. سران جنبش سبز نیز بارها چنین مضمونی را در سخنان خود اعلام کرده اند که از جان خود گشته اند و هیچیک چیزی نمی خواهند جز سرافرازی و سعادت ملت؛ یعنی آزادی، دموکراسی، و قانونگرایی و رفاه ملی.


� اما این چه منتی است که بر سر ما می گذارید که محیطی امنیتی و پلیسی در جامعه برقرار کرده اید؟


� این چه منتی است که بر سر اصلاحات و رهبران آن که جوانان، زنان، و مردان را در خیابانها به گلوله بسته اید، و زندانها را پر کرده اید از انسانهای شریف، انسانهایی که فریادرسی جز خدا را ندارند؟


� این چه منتی است که آزادیخواهان را در انفرادیهای مخوف به غل و زنجیر کشیده اید؟ و عده ای را به بهانه های واهی و من درآوردی اعدام کرده اید؟


� و زنان را که عزت و آبروی ملتند در هلفدونی ها به اقرار وادار می کنید و البته موفق هم نمی شوید؟


ای کاش به جای اینهمه اقدامات بی فایده، با سران اصلاحات و معترضین ملت به گفتگو می نشستید و گره ای را که با دست باز می شود، به دندانهای کند خودتان نمی سپردید.


حالا هم فرصت باقی است. به مبارکی دو روز بزرگ، روز کارگر و معلم می توانید - به طور نسبی - نشان دهید که می خواهید دروغی را، که ادعا کرده اید، به راست و حقیقت نزدیک کنید:


۱. همه کارگران و معلمان زندانی را بعنوان مقدمه اولیه آزاد کنید.


۲. پس از مقدمه فوق، زنان را آزاد کنید و سپس باقی زندانیانی را که گمنام یا مشهور در سراسر کشور پخش کرده اید آزاد کنید.

۳. یک انتخابات آزاد و دموکراتیک را در کشور برگزار کنید

۴. به نصیحت مخالفان و نقد آنان توجه کنید که به ورشکستگی کشاندن اقتصاد ملی که حاصل آن بیکاری، اعتیاد و در هم ریختن خانواده ها است و بارها هشدار داده اند؛ یعنی کمربندها را محکم کنید، از واردات بی رویه که تراز تجاری کشور را منفی کرده است دست بردارید. بورکینافاسو و زیمبابوه و چین و امثالهم را که تاج سرتان کرده اید، کنار گذارید، تا طومار کارخانه های ورشکسته و شکمهای گرسنه و کودکان چشم انتظار غذا و لباس، و کارگران بیکار، محصول سیاستهای افتصادی غلط است، بسته شود.


۵. مطبوعات را که رکن چهارم نظامهای تفکیک قوا است آزاد کنید.

۶. با ایجاد فضای فرهنگی (نه امنیتی) شادی تنفسی فکورانه را به ملت هدیه کنید...



و البته همه اینها، برای اینکه بیش از این در سطح بین المللی و داخلی دروغگو جلوه نکنید، یک قدم از هزار قدمی است که پیش رو دارید.
۲۴٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : افسانه حضرتی

عنوان : دو گناه غیر قابل بخشش خانم اردوان!
بنظر میرسد گناه خانم اردوان زن بودن و ترک بودن ایشان باشد. حال این مردان عصبانی چه انتظاری از ایشان دارند؟ می خواهند خانم اردوان تظاهر به ایفای نقش مردی فارس بکنند؟ ما شاهدیم که اقدامات بی اهمیت با شعاع تأثیر بسیار ناچیز مورد تأیید و حمایت تمامی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور مواجه میشود و کار مهم خانم اردوان در پیوند زدن فعالیت هنری و روشنفکرانه با عمل اجتماعی مردمی (که در جوامع دمکراتیک هم هرکسی قادر به انجام نمیشود) مواجه با بدقلقی و عناد متعصبانه جمعی کوتاه بین شده است. البته در این بین کسانی که از زنده ماندن و هستی مغرورانه ایشان متأسفند نیز به میدان آمده و از شلوغی پیش آمده برای بی اعتبار کردن شخصیت ممتاز یک زن با شهامت استفاه بکنند. شاید هم استراتژهاتی جمهورای اسلامی ایران و متخصصین جنگ روانی این رژیم، پیوند نزدیک جنبش فمنیستی با یک جنبش ملی نیرومند را به صلاح نمیدانند. سودابه اردوان نام سندی زنده از جنایات رژیم مردسالار فقاهتی است و خاری است در چشم طفیلی های اینترنتی این رژیم. من وقتی برخی از کامنت های این سایت را میخوانم به پیروزی همزمان این زن شجاع در برابر شکنجه گران سابق خود و در برابر تفکر زن ستیز و همینطور در برابر ناسیونالیستهای شاه اللهی غبطه میخورم. راستی که حال و روز رژیمی که نه چشم دیدن زنی معترض را دارد و نه کوچکترین حقی برای اقلیتهای ملی قائل است در برابر این کار شجاعانه سودابه عزیز، تماشایی است! این قربانی دیروز رژیم و آزاد زن باهوش امروز با ابتکاری بموقع، کاری کرده است که نتایج آن میتواند حتی از حد تصور اولیه خود وی فراتر برود.
۲۴٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : اقای شیرانی: حتی شهید آتن یعنی سقراط هم ایده های بغایت ارتجاعی داشت و از توده های عادی نفرت می کرد و طرفدار حکمرانی اریستوکرات ها بود.
فعلا این نامه نگاری های هایدگر و مارکوزه را داشته باشید که بعدا بیشتر در رابطه با فیلسوفان خواهم نوشت. فقط یاد آوری کنم که Gian-Carlo Rota از موسسه فن آوری ماساچوست که تنها فردی است که در تاریخ آمریکا عناوین ریاضیدان و فیلسوف را یدک می کشید در کتاب Discrete Thoughts: Essays on Mathematics, and Philosophy Science می نویسد که زندگی نامه های فیلسوفان به داستان های وحشتاک شبیه است.

http://www.bashgah.net/pages-۲۸۱۹.html
۲۴٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آراز سلیمانی

عنوان : حرکت آذربایجان
حرکت ملی آذربایجان دقیقا بر علیه سیاست ناسیونالیستی فارسها به میدان آمده
وتا ریشه کن ساختن آن ادامه خواهد یافت.
۲۴٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : دیکتاتوری نه! آزادی آری!
با سلام به شما آقای داریوش شیرانی، ۱- سئوال شما در رابطه با گذشته خانم سودابه اردون ، مربوط به مقاله ایکه ایشان نوشته اند نیست. یعنی خارج از موضوع ست. لطف کنید سئوالاتتان را در چارچوب مقاله ایشان مطرح نمایید و پاسخ بخواهید. گذشته ایشان این بوده : « دیکتاتوری نه! آزادی آری! » هزینه اش را هم پرداخت کرده است. « سالها زندان و آزار دیدن». اینکه کسی در زندان توسط ابزار شکنجه و خشونت شکسته یا نشکسته است ناقض دفاع قبلی و کنونی او از « آزادی» نیست. آزادیخواهان به دفاع شکسته شدگاه هم ارج میگذارند. و میکوشند به آنان کمک کنند که روحیه عدالتجویانه و آزادیخواهانه یشان را باز یابند. در مبارزه ضعف و اشتباه هم هست و اصلاح و جبران و بخشش و ادامه دادن به نبرد هم هست. آنانکه همیشه برای پیروزی و قهرمانی آمده اند اشتباهی آمده اند. اینست که پشتیبانی فرد از « آزادی برای همگان علیه دیکتاتوری» همیشه برای انسان عزیز است. چنین شخصی اسطوره نیست و کسی هم اسطوره گرا نیست، اما او در راه تحقق آرزوهای زیبای اسطوره های خلق اش و بشریت که همان « رسیدن همگان به یک زندگی انسانی و سعادتمند»باشد تلاش میکند؛ از این روست که ما چهره زیبای« نیگار » و «هجر» افسانه ایمان را در چهره سودابه می بینیم. اگر او نیگار و هجر هم نباشد حداقل در این راه تلاش میکند و این تلاش است که برای انسان ارزشمند میباشد. ۲- شما سخنی از انگلس نقل کرده اید و دنبال تناقض در زندگی سیاسی گذشته و حاضر خانم اردوان گشته اید. حال و گذشته ایشان هیچ تناقضی باهم ندارند، هر دو مرحله در دفاع از آزادی و مبارزه علیه دیکتاتوری بوده و میباشد. و اما شخص انگلس، او کسی بوده که میخواست « یک ایده لوژی و سیاست مربوط به آنرا که حقیقت را فقط از آن خود میداند» در جامعه حاکم گرداند. میدانید این یعنی چه؟ متأسفانه یعنی استقرار فاشیسم در جامعه! من در نقل قول آوردن شما از انگلس اشکالی نمی بینم میتوانید بیاورید ولی متوجه باشید که او ندانسته چه میخواست حاکم گرداند. من از اندیشه شما استنباد میکنم که متوجه قضه نیستید. همینطور نقل قول آوردن از هایدگر اشکالی ندارد و کسی جهحت گیری سیاسی و ریشه فلسفه او را در پیوند با نازیسم نادیده نمی گیرد. این مسأله دیگر به خوبی روشن شده . اما ریشه اندیشه انگلس و نظاریرش هنوز آنطور که شایسته است به آگاهی همگان نرسیده است.
۳- با توجه به کل سخنان شما روشن میشود که این چیزها مسئله اصلیتان نیست که مطرح میکنید. ظاهراً مشکل شما « وجود توفنده جنبشهای ملی در ایران است که میخواهید نباشند». ولی آنها در خارج از ذهن من و شما وجود دارند و در جریانند. اگر در رابطه با  آنها واقعاّ پرسشی دارید در جای خود مطرح کنید که جواب بدهند و این بسیار زیباست.
سئوالی که از آقای همنشین بهار شده بود مستقیماً مربوط به نوشته ایشان بود ولی متأسفانه شما این شیوه را به کار نمی برید. با حترام به شما.
۲۴٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داریوش شیرانی

عنوان : ای دریغ از دریافت یک پاسخ !؟
۱ - سرکار خانم سودابه اردون ! چرا قلم رنجه نمی فرمائید و به سئوال های طرح شده در باره ی سابقه مبارزاتی اتان یک پاسخ نمی دهید !؟
دوستان و عزیزانی که مستقیما و یا غیر مستقیم به نوشته ها و سئوال های طرح شده از جانب من خُرده گرفته اند و تا آنجا پیشرفته اند که بر چسپ بازجو و سایر .... بمن زده اند ، عنایت بفرمائید و از خانم اردوان " شیر زنِ " شیر زنان سئوال کنند که چرا از پاسخ طرفه می روند !؟ آقای همنشین بهار از آنجا که ریگی در کفششان نیست خود بمیدان آمده اند و به پرسش های آقای " سهند نسیمی " پاسخ گفته اند . چرا خانم اردوان از پاسخگوئی امتناع دارند !؟؟ خانم اردوان ۳ مورد سئوال از جنابعالی شده است چرا حتی به یک مورد پاسخ نمی دهید !؟ اسطوره ای که همشری هایتان از شما ساخته اند می شکند ؟؟
صداقت و رو راست بودن با مردم شریف و بزرگوار آذربایجان حکم میکند که سئوال ها را پاسخ دهید و یا تکذیب کنید و تا مدام که پاسخی از جانب شما داده نشود این سئوال ها به قوت خود باقی است . من ۴ یا ۵ ماه پیش هم این سئوال ها را مطرح کردم و شما پاسخی ندادید . این عمل شما در پنهان کردن گذشته اتان عدم صداقت شما بمردم خودتان را نشان میدهد . یک مبارز هیچ چیزی در رابطه با پیشنه اش از مردم پنهان نمی کند . بقول انگلس - تناقض را نمی توان برای مدتی طولانی پنهان نگه داشت - . آقای سهند نقل قول شما از هایدگر " عضو حزب نازی - در آلمان که هرگز هم از گذشته جنایتکارانه خود در همکاری با هیتلر آدمخوار ابراز ندامت نکرد مایه تاسف شد . شما حتما بخوبی میدانید - گرچه بارها شما بمن از واژه "نمیداند " استفاده کرده اید !؟ اما من میگویم که شما میدانید . که هایدگر تا آخرین لحظه عمرش حتی از عضویت در حزب جنایتکاران نازی استعفا هم نداد . نقل قول شما از ایشان را من آگاهانه تلقی می کنم و با پوزش هم رائی و هم نظری شما با ایشان را درک می کنم . فکر می کنم اگر چند قدمی پیش تر برویم باید منتظر آوردن فاکت از هیتلر هم باشیم .
من فکر می کنم که آقای صلاح الدین ایوبی ُپر بی جا نگفته باشند !؟ تا نظر جنابعالی چه باشد !؟
۲۴٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : محمد

عنوان : خطاب به آقایان همدل و متحدخواه
بنده نمی دانم این آقایانی که دم از همدلی و همبستگی اقوام ایرانی میزنند در ۸۰ سال گذشته گوشه کدام زندان خوابیده بودند که ندیدند ترک آذربایجانی را که به خاطر داشتن لهجه در صحبت کردن زبان شیرین فارسی! مورد تمسخر قرار گرفتند. ندیدند بچه های ترک را به جای تماشای یک حلقه کارتون به زبان قابل فهم برایشان (ترکی) در کوچه ها چرخ دوچرخه دنبال کنند و کمی فرهنگ یاد نگیرند تا مایه سرافکندگی دوستان بافرهنگ! فارس زبان نشوند. و هزاران بی عدالتی دیگر...

در عجببم با چه رویی از همبستگی صحبت می کنید!!!!
۲۴٣۰۷ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : هر فردی فررند زمانه خویش است-- هگل--
م. نهاوند عزیز: من با کل پیام شما موافقم . با اینکه اسمی از من نبرده اید ولی به موضوعاتی پرداخته اید که احتمالا از پیام بنده بر داشت کرده اید و آن اینکه انگار من ادعا کرده ام که افرادی مانند بهرنگی و ساعدی به زبان تورکی اهمیتی نمی داده اند. تا آنجائیکه از پیام ما معلوم است من به هویت تورکی اذربایجانی ها اشاره کرده ام و نه به زبان تورکی. صمد افسانه های اذربایجان را جمع آوری کرد. عیرضا نابدل با اسم اوختای اشعار تورکی می گفت و ساعدی وقتی بایاتی های تورکی را زمزمه می کرد اشک می ریخت. اما نمی توانیم این واقعیت را پنهان کنیم که کلا به طول ۷۰-۹۰ سال ایده و ارمان های سوسیالیستی و انترناسیونالیزم بین المللی نه تنها بر فضای فرهنگی ایران و ایرانی بلکه کل جهان رسایه انداخته بود و به همین جهت هم وقتی فردی مانند نابدل کتابی در باره موضوعات ملل می نوشت هسته مرکزی و اصلی تفکرش وصله کردن این جنبش های ازادی بخش به مسئله کلان تری مانند مبارزه طبقاتی بود. آنزمان غلظت اندیشه های هویت طلبی در بین فرهنگیان و نخبه گان اذربایجان خیلی رقیق بود و حتی به هویت طلبانی که در تورک بودنشان پافشاری می کردند مهر ارتجاعی زده میشد. البته همانطوریکه ما نمی توانیم نیوتن را بخاطر اینکه اصول فیزیک کوانتم را کشف نکرده بود محکوم کنیم هماگونه ما نمی توانیم افرادی ماند ساعدی و بهرنگی و ارانی را بخاط این کمبود هایشان سرزنش کنیم.

همانطوریکه کرگه گارد گفته" درد زندگی این است که ما آنرا رو بجلو زندگی می کنیم ولی برای درکش باید به عقب نگاه کنیم" آنجائیکه هایدگر نه از انسان بلکه از دازاین حرف میزند دقیقا منطورش همین است که انسان به داخل زندگی پرتاب شده است و وقتی به آگاهی دست پیدا می کند که این هستی مسیری را پیموده است پس شرایط هستی اجتماعی تعیین کننده است و نه اراده تک تک افراد.
بقول هگل هر فردی فرزند زمانه خویش است و هر فردی فرهنگ غالب عصر خویش را منعکس می کند. پس ایرادی بر ساعدی ها و بهرنگی ها نیست.

مثالی می زنم :آن دوست کوردی ----که به اسمش ایراد گرفته بودم که مجبور شد ایندفعه با یه اسم کوردی پیام بگذارند ----در اولین پیام اش از شیوایی مصاحبه المیرا نظری دختر ۱۸ ساله تورک تعریف و به " ضعف" نوشته خانم سودابه اردوان ایران ایراد گرفته بودند نمی فهمند که این دختر ۱۸ ساله در فضای فرهنگی سالهای اخیر اذربایجان که فریاد " هارای هارای من تورکم" گوش فلک را کر کرده است بزرگ شده اند که با اطمینان می توان گفت که در خانواده ایکه به هویت اش پی برده و حتما فرزندش را با ادبیات تورکی موجود اشنا کرده و بجز تورکی شفاهی تورکی توشتاری را هم بهش یاد داده است ببار آمده است که بخاطر تسلط به زبان مادری به زبان فارسی هم احاطه بیشتری دارد. من تعجب می کنم که چرا بعضی ها نمی خواهند ازغارشان بیرون آمده و با اندیشه های زبان شناسان و دانشمندان شناختی که در باره در باره اهمیت استفاده از زبان مادری صد ها مقاله و کتاب نوشته اند چیزی یاد بگیرند. برای فهم همچو موضوعاتی به نبوغ مخصوصی هم احتیاجی نیست.

من بخشی از مقاله دکتر محمد رضا باطنی زبان شناس فارس زبان در اهمیت زبان مادری رابرایتان کپی می کنم و آدرس مقاله را هم درج می کنم.

"دکتر محمدرضا باطنی - بدون تردید یکی از هدف‌های مهم گسترش زبان فارسی (گسترش در مفهوم کمی و کیفی)، افزایش تسلط فارسی زبانان به زبانی است که به کار می‌برند: تسلط بیشتر، یعنی توانایی به کار بردن زبان در موقعیت‌های اجتماعی پیچیده‌تر و متنوع‌تر. هر چه تسلط به زبان مادری بیشتر باشد، موفقیت فرد در زندگی اجتماعی بیشتر و در مجموع، کارآیی و تحرک جامعه بیشتر می‌گردد."

آدرس مقاله:http://persianlanguage.ir/?page=articles&id=۲۰
اینهم ادرس متن مصاحبه هایی در باره اهمیت زبان مادری که این جلسه همین اخیرا در کانادا برگزار شده بود.

http://www.achiq.info/olaylar۱۷/۰۱-Canada-MotherLangDay۲۰۱۰.htm
۲۴٣۰۵ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۶۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست