یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند (۳) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : منصور منصوری

عنوان : چرا بین بد و بدتر مقایسه میکنید
تمام بحث هواداران رژیم شاه بر این نظرند که بله رژیم شاه بد بوده است ولی رژیم جمهوری اسلامی بد تر است. اگر بر این نظر باشیم چرا باید ما ایرانی ها باید بین بد و بدتر گیر کنیم و خودمان را با کشورهای بد منطقه مقایسه کنیم. چرا ما نباید خوب را انتخاب کنیم و سعی نکنیم بهترین باشیم. چرا باید قرنها در ظلمت زندگی کنیم و راه را برای ایرانی همه سر سبز و درخشان باز نکنیم. برخی تلاش دارند چنان وا نمود کنند که تمام مخالفین شاه مثل خمینی بوده اند. این هم بی انصافی است پس این همه که در مقابل دیکتاتوری خمینی مبارزه کردند و کشته شدن برای آزادی و اگر همه مثل خمینی بودند که کشته نمی شدند. بسیاری از این کشته ها مخالفین شاه هم بوده اند. پس بی انصاف نباشیم. شاه و خمینی فرزندان ایران را به جوخه های اعدام سپاردند. مهم این نیست کدام کمی بهتر یا بدتر بوده اند هر دو رژیم جنایت کار بوده اند و هستند و ضد انسان و انسانیت که مخالفین خود را خفه می کرده اند.
آن کامنتر نویس هم که پرسیده چرا مخالفین شاه خود دیکتاتور شدند نشان می دهد که مقوله قدرت و جباریت هنوز برایشان ناروشن است. قدرت اساس اش بر قتل و عام است. قدرت طلبان هم کشتار می کنند تا بر اریکه قدرت تکیه کنند.
۲۴٨٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : میدانم سلطنت طلبان و ساواکی ها عصبانی میشوند

عنوان : به شاهپورغلامرضا گفتم از ایران نرو گفت: این توبمیری از آن توبمیری‌ها نیست!
تاج الملوک شاهد سقوط دو رژیم
سفرای وقت انگلستان و امریکا مستقیما به رضاشاه گفتند وقت رفتن و تبعید است. سفرای وقت همین دو کشور به محمدرضا هم در سال ۵۷ گفتند اگر نروی سرنوشت خانواده داوود خان درافغانستان در انتظار است.
این بخش از خاطرات تاج الملوک مربوط به روزهای سقوط رژیم رضاشاه است. سفرای امریکا وانگلیس در ملاقات خویش با شاه وقت، با اشاره به او می‌گویند که اوضاع عوض شده و او باید کنار برود. تاج الملوک ابتدا خاطرات رضا شاه از این روزهای را به مصاحبه کنندگان می‌دهد. دراین خاطرات، رضا شاه پس از ملاقات با سفرای انگلیس و امریکا و درحالیکه هنوز به پیروزی آلمان‌ها اطمینان داشته می‌نویسد:

« به وزیرخارجه دستوردادم تا مدتی به سفرای آمریکا وانگلیس وقت شرفیابی ندهد، مگرخودم احضارکنم!.

سفیرکبیراتحاد شوروی آمد. همراه خود یک نسخه ازمعاهده ۱۹۲۱ ایران وشوروی را هم آورده بود.
خلاصه صحبت اواین بود که مطابق معاهده ۱۹۲۱ هروقت مملکت دیگری وارد ایران شده وامنیت شوروی را به خطربیندازد شوروی مجازاست قشون وارد ایران کند.

سئوال کردم چه کشورثالثی وارد ایران شده که شوروی احساس عدم امنیت می‌کند؟
جواب داد: آلمان‌ها! خلاصه تندترازسفیرانگلیس وآمریکا حرف زد.»

سپس تاج الملوک خود ادامه می‌دهد:

فرماندهان ارتش که تا آن روزدربرابر رضا ضعیف و زبون و ذلیل بودند و چکمه‌های رضا را ماچ می‌کردند، ناگهان دارای دل وجرئت شده و شهامت مخالفت با رضا را پیدا کردند! همان روز حمله متفقین رضا دستورداد جلسه هیئت دولت و جلسه شورای عالی جنگ تشکیل شود، تا درباب مقاومت و محاربه با ارتش متفقین تصمیم گیری شود.
آنطورکه رضا با نا امیدی برایم تعریف کرد؛ دراین جلسه رجال سویل )وزرای دولت( می‌گویند که ما از امورنظامی و جنگ اطلاعات نداریم و نمی توانیم اظهارنظرکنیم و به این ترتیب خودشان را بکلی از بحث جنگ کنارمی کشند.
فرماندهان ارتش هم که تا آن روزبرای گرفتن پول و بودجه و امکانات و درجه و سایرامتیازات مرتبا شعار می‌دادند که ارتش ایران چنین وچنان است و می‌تواند جلوی همه نیروهای همسایه را سد کند، با کمال وقاحت و بیشرمی آب پاکی را روی دست رضا ریخته وبه او می‌گویند کاری ازدست ارتش برنمی آید و باید تسلیم شد!
رزم آرا وسرتیپ عبدالله هدایت هم با شدت و حرارت استدلال می‌کنند که ارتش ایران حتی نمی تواند یک ساعت مقاومت کند!
هنوزبحث ادامه داشته که ازسرحدات خبرمی آورند سربازان در پادگان‌های خراسان وسرخس و نواحی مرزی تفنگ‌های خود را گذاشته و فرار را برقرار ترجیح داده اند! درهمین جلسه آهی وزیردادگستری که گویا ازطرف انگلیسی‌ها ماموریت داشته است، به رضا می‌گوید بهترین کاراین است که دولت عوض شود وذکاء الملک فروغی کابینه تشکیل بدهد!
رضا متوجه می‌شود که این پیشنهاد ازطرف انگلیسی‌ها است. شاید حدود هفت هشت سال بود( با آغاز گرایش به سمت هیتلر) که رضا حتی حاضرنمی شد فروغی را ببیند. فروغی وابسته به سیاست انگلیس بود وازملکه انگلستان مدال وعنوان داشت. رضا به نصرالله انتظام رئیس کل تشریفات شاهنشاهی دستورمی دهد فوری فروغی را مطلع کند.
موقعی که انتظام سراغ فروغی می‌رود مشاهده می‌کند فروغی به حال نزار در بستربیماری افتاده است و درهمان حال با تلفن دارد به انگلیسی صحبت می‌کند. تلفنش که تمام می‌شود به انتظام می‌گوید همین الساعه داشتم با سفیر انگلستان حرف می‌زدم. کاراعلیحضرت تمام شد. باید برود!
انتظام می‌پرسد کجا برود؟ می‌گوید به تبعید.
تهران تبدیل به یک شهرسرسام زده شده و شایعه قحطی، بمباران شهر و تجاوزسربازان آمریکایی و انگلیسی به زنها و دخترها پس از رسیدن به تهران، چنان باعث « پانیک» شد که نمونه آن را نمی توان درتاریخ به یاد آورد.
تاج الملوک سپس از ساعات پس از حرکت به طرف تبعید می‌گوید و آنچه در طول راه اتفاق افتاد. می‌گوید:

به قم که رسیدیم اطرافیان توصیه کردند شب را در قم بخوابیم و فردا صبح حرکت کنیم. رضا که همیشه ازملایان ( قم بدش می‌آمد و آخوند‌ها را تحقیرمی کرد، ازماندن درقم ابراز انزجار کرد و حاضرنشد درقم حتی ازماشین‌ها پیاده شویم.
رضا درطول سلطنتش لباس ملاها را ازتن آنها درآورده و آنها را مجبورکرده بود کلاهی شوند. وقتی به قم رسیدیم با اشاره به همین مطلب اظهارداشت به محض آنکه ازایران خارج شوم باز عمامه‌ها را از صندوق خانه‌ها در می‌آورند و برسرمی گذارند!
شهری که رضا دوست داشت و در آن ماندیم «یزد» بود. رضا « یزد» را به این خاطردوست داشت که ریشه مردم آن زرتشتی بود. رضا حضرت زرتشت را یک پیام آورالهی می‌دانست و می‌گفت زرتشت قبل ازهمه ادیان دیگر مردم را به یکتا پرستی دعوت کرده و او افتخار ایرانیان است.
رضا می‌گفت فرق مهم زرتشت با سایرپیامبران این است که زرتشت خود را پیامبرخدا معرفی نمی کند، بلکه به مردم راه الهی وخدایی را نشان می‌دهد.
رضا زرتشتی نبود. اوایل تظاهربه دینداری می‌کرد، اما بعدها ازدین ومذهب اسلام رویگردان شد و می‌گفت اسلام دین اعراب بادیه نشین است، چه دخلی دارد به ایرانی‌ها!

شاهد سقوط دوم

تاج الملوک پس از شرح سقوط رضاشاه و همراهی او تا اولین منزلگاه دوران تبعید در جزیره موریس، به خاطرات دوران سقوط محمد رضا می‌رسد. تاج الملوک خیلی سریع، پس از جایگزین شدن رضاشاه در تبعید به ایران باز میگردد و کار انتقال سلطنت به محمدرضا را سازمان می‌دهد و درواقع در سالهای اول سلطنت محمدرضا، آنکه سلطنت می‌کرده تاج‌الملوک بوده که از تجربه کافی و ارتباط‌های دیپلماتیک نیز برخوردار بوده است.
تاج الملوک که سقوط رضا شاه را دیده، اکنون از سقوط دوم، یعنی سقوط محمدرضا و انقلاب ۵۷ می‌گوید:

من همان اوایل سال ۵۶ که محمدرضا اصرارکرد به خارجه بیایم فهمیدم اوضاع خطرناک شده است.
ما آمدیم به آمریکا ومحمدرضا به اتفاق فرح درایران ماند. بچه‌های رضا )شاه( هم به اتفاق همسران و بچه‌هایشان ترک وطن کرده بودند. یادم هست به غلامرضا گفتم تو با برادرت بمان و به او قوت قلب بده. غلامرضا گفت: این تو بمیری دیگرازآن تو بمیری‌ها نیست! واگرجمعیت زیادی که درخیابان‌ها هستند تصمیم بگیرند به کاخ بریزند ارتش و قوای مسلحه نخواهد توانست جلوی آنها را بگیرند.
شما می‌دانید که غلامرضا ومحمودرضا واحمدرضا وخانواده‌هایشان زودتر ازهمه، حتی زودترازما جان خودشان را برداشتند و به خارج آمدند.
اینطورکه اشرف برایم می‌گفت دوتن ازفامیل مورد علاقه فرح درایران جا مانده اند و یحتمل به دست مردم بیفتند واعدام بشوند.
اشرف می‌گفت فرح مثل سیروسرکه می‌جوشد و به هردری می‌زند تا رضا قطبی وفریدون جوادی را ازایران نجات بدهد.
محمدرضا جلوی هیچ کس را نگرفته بود. چشمشان کورمی خواستند جان خود را نجات بدهند و خودشان را به حکومت جدید نچسپانند! چسباندند و حکومت جدید آنها را جلوی دیوارگذاشته وتیرباران کرده است.
من فهمیدم درایران چه شده است و چه اتفاقاتی روی داده است. هنوزهیچی نشده یک عده می‌آیند ومی گویند محمدرضا عرضه نداشت جلوی اینها بایستد، محمدرضا آن جربزه پدرش را نداشت تا اینها را ازدم تیغ بگذراند و خیلی حرف‌های دیگر...
حتی اشرف دیشب ازمحمدرضا گلایه می‌کرد ومی گفت نباید مملکت را ترک می‌کرد واگرمانده بود حکومت سقوط نمی کرد.
بعد از آنکه محمدرضا به مصر رفت تلفنی با من بارها صحبت کرد. ازمراکش و از پاناما و ازمکزیک و جاهای دیگرهم تلفنی صحبت‌ها کردیم.
می گفت: مادرجان! من نمی خواستم سلطنت را رها کنم، اما سفیرکبیرانگلستان آمد پیش من وبدون مقدمه و بدون احتیاج، همینطور بیخود و بیجهت ماجرای کودتای افغانستان و قتل عام خانواده داودخان را برای من مثال زد! و من فهمیدم باید شماها را به خارج بفرستم وخودم هم دنبال شما بیایم.
همین مطلب را سفیرکبیرآمریکا به صورت دیگربه محمدرضا گوشزد کرده بود ومعلوم است منظورآنها این بوده محمدرضا را واداربه خروج ازمملکت کنند. شما اطلاع ندارید. از قبل یک عده شروع به رفتن کردند. ساواک گزارشات زیادی می‌آورد و اطلاع می‌داد که پولدارهای بزرگ دارند می‌روند و محمدرضا با تعجب می‌پرسید چرا؟!
یک عده مثل ثابت پاسال جهود بارخودشان را بستند و رفتند آمریکا! چون با سیاستمداران آمریکا و انگلیس و اسرائیل دوست و همکاربودند ومی دانستند که قراراست تغییرات زیادی درمنطقه بشود.


انفجار شادی مردم پس از سقوط رضا شاه

حالا از زبان تاج الملوک بخوانید:
باید عرض کنم مردم نه تنها ازاستعفای رضا ورفتن اوازمملکت ناراحت نشدند ودربرابر مداخله متفقین برای مجبورکردن رضا به استعفاء عکس العمل نشان ندادند، بلکه درکمال چشم سفیدی ابراز خوشوقتی وخوشحالی هم کردند وروزنامه ها هم که تا سوم شهریور۱۳۲۰ دعاگوی رضا بودند شروع به هتاکی وفحاشی نمودند! رضا ازاین تغییرحالت مردم خیلی ناراحت بود. آقای " محمود جم" که پیرمرد سرد وگرم چشیده ای بود به رضا گفت که نباید ناراحت باشد این خاصیت عوام است که درایام قدرت حکام مجیزگوی آنها هستند ودرایام ضعف پنجه به روی آنها می‌کشند!
دراین مسافرت کلارمونت اسکرین ازکارکنان کنسولگری انگلیس درکرمان که خیلی روان فارسی صحبت می‌کرد همراه ما بود وفوق العاده احترام و تکریم می‌کرد وتمام تلاش وسعی او این بود که رضا احساس راحتی کند. قرارما این بود که به جزیره موریس برویم.
آقای کلارمونت اسکرین بعدها کنسول انگلستان درتهران و وزیرمختار انگلستان درتهران شد وازپادشاه انگلستان عنوان پرطمطراق " سر" گرفت. رضا ازاحترام اسکرین خیلی راضی بود واسکرین شب ها درکابین رضا می‌نشست وبرای او ازتاریخ ایران صحبت می‌کرد. شب دوم رضا مرا هم صدا کرد تا کنارش بنشینم وداستانهای اسکرین ازتاریخ ایران را گوش کنم.
واقعا جالب است که یک انگلیسی مثل بچه های جنوب شهرتهران فارسی حرف بزند وبهترازهرایرانی تاریخ مملکت ما را بداند. رضا خیلی ازدامنه اطلاعات اسکرین تعجب کرده بود. یک شب به من گفت بیخود نیست که اینها بردنیا حکومت می‌کنند.
اسکرین علاوه برفارسی به زبانهای اردو که مخصوص هندی ها بود وزبان پشتو که مخصوص افاغنه بود وزبان ترکی هم خیلی عالی حرف می‌زد.) با خود من ترکی صحبت می‌کرد که نگو ونپرس(.
چون خیلی با ما خودمانی شده بود. یک شب رضا روی عرشه کشتی ازاو پرسید چرا انگلیسی ها مصرا ازاوخواستند تا خاک ایران را ترک کند.
اسکرین گفت: این کمترین تنبیهی است که لندن برای اعلیحضرت رضا شاه درنظر گرفته است. ما انگلیسی ها خیلی وفادارهستیم. با آنکه اعلیحضرت رضا شاه نسبت به انگلستان کم لطفی کرده ودرمیانه راه خود را به آلمان نزدیک کردند معهذا انگلستان حاضرنشد اعلیحضرت را مجازات جدی کند. امیدوارم درآینده اعلیحضرت محمدرضا ولیعهد جبران مافات کرده ودربرابر این گذشت وبزرگواری دولت فخیمه انگلستان خدمتگزارصادق پادشاه انگلستان باشند.
درطول سفرکلارمونت اسکرین خیلی معلومات به ما می‌داد؛ تا اینکه یک روز رضا به اوگفت به خدا قسم که اگرمثل تو یک نفردردربارخود داشتم سرو کارم به امروزنمی کشید.
یک مشت احمق چاپلوس وکودن دراطراف من بودند که بلااستثناء همه اعمال ورفتارمرا تایید می‌کردند.
رضا مطابق عادت مالوف صبح ها که ازخواب بلند می‌شد به اندازه یک پشت ناخن تریاک استعمال می‌کرد وایضا" شب ها هم!
ملوانان هندی که با تریاک آشنا بودند وقتی بوی تریاک ازکابین رضا بیرون می‌زد پشت درکابین ازدحام می‌کردند تا ازبوی تریاک کیفورشوند! کاپیتان انگلیسی ویکی دو صاحب منصب عمده هم که با رضا طرح دوستی ریخته بودند به کابین او می‌رفتند ویکی دوبست می‌زدند.
فایده این مسافرت یکی هم این بود که چند نفرازخدمه کشتی بندرا تا رسیدن ما به مقصد تریاکی شدند! وقتی به بمبئی رسیدیم به یک کشتی بزرگتر به نام " برمه" منتقل شدیم.
کشتی برمه یازده هزارتنی وازنظر ظاهربیشتراز دوبرابرکشتی قبلی ما به نظر می‌رسید. این کشتی عظیم متعلق به شرکت هندرسون انگلیس بود که رضا هم مقداری ازسهم آن را درگذشته خریده بود، و درواقع رضا از سهامداران اصلی خط کشتیرانی هندرسون بود. چند نفرازپارسیان هندوستان هم جزو سهامداران این خط کشتیرانی بودند.
۲۴٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : استالین به محمد رضا گفت، بهرحال مردم بساط سلطنت را جمع آوری خواهند کرد واگراوخود دربرچیدن سلطنت پیش قدم شود نام نیکی ازخود درتاریخ به یادگار خواهد گذاشت.

عنوان : میدانم سلطنت طلبان و ساواکی ها عصبانی میشوند
تاج الملوک
استالین ایرانی بوده و نام اصلی او یوسف یوسف زاده بوده است . این جملات را تاج الملوک مادر محمد رضا شاه و همسر رضا شاه از دیدار خود با استالین و از زبان خود استالین نقل می کند . تاج الملوک که بر خلاف رضا شاه که فارسی را هم کاملا بلد نبود ، به سه زبان زنده دنیا مسلط بود ؛ در کتاب خاطرات خود از دیدار با هیتلر ، استالین و دیگران می گوید . نکته بسیار جالبی که دراین خاطرات وجود دارد ، نقش تعیین کننده تاج الملوک درتصمیمات حکومتی در این دو دوره است. او در پشت بسیاری از تصمیمات مهم سیاسی دوران رضاشاه و حتی سالهای پرحادثه سلطنت محمدرضا پسرش بوده ولی در معیت رضا شاه مجالی برای خود نمایی نداشته . او حتی با تمام کارگزاران نظامی و غیرنظامی این دو دوره از نزدیک آشنا و در تعیین سرنوشت و پست و مقام آنها تاثیر گذار بوده است .
کتاب خاطرات ملکه پهلوی- همسر رضاشاه و مادر محمد رضا که کمتر درباره آن صحبت شده حاوی مطالب مهمی درباره ملاقاتهای سیاسی محمدرضا با استالین و هیتلر و دیگران است . در بخشی از کتاب او درباره دیدار خود و محمد رضا با استالین به نکات جالبی اشاره می کند و می نویسد :
ازبازی تقدیربا استالین که دشمن هیتلربود هم ملاقات داشته ام. موقعی که رضا ازایران خارج شده ومحمدرضا به سلطنت رسیده بود، درتهران یک کنفرانس سران متفقین برگزارشد ورئیس جمهوری آمریکا، نخست وزیر انگلستان ورهبراتحاد شوروی به تهران آمدند.
هیتلردچاربیماری روانی بوده است. این مرد دیوانه با روشن کردن آتش جنگ جهانی دوم میلیونها انسان را به کام مرگ کشاند و فقط ۲۲ میلیون نفرازمردم روسیه قربانی امیال شیطانی او شدند و جان خود را ازدست دادند.
درآن موقع محمد رضا جوان بود وانگلیسیها وآمریکائیها هم چون ایران را اشغال کرده بودند خود را حاکم ایران میدیدند وحاضرنشدند به دیدن محمدرضا بیایند، بلکه محمدرضا را وادارکردند تا به دیدن رئیس جمهوری آمریکا ونخست وزیرانگلستان برود. اما «یوسف استالین» شخصا به کاخ سعد آباد آمد وبا شاه جوان ایران ومن که مادرش بودم ودختران وسایرفرزندان رضا ملاقات کرد وعصرانه خورد.
خوب. شما میدانید که استالین رهبراتحاد شوروی، یعنی گترین کشور جهان، بود. استالین که درشوروی و درهمه دنیا به او « مرد آهنین» میگفتند نقش اول را درپیروزی متفقین وشکست حکومت آلمان داشت. درحقیقت اگر مدیریت « استالین» نبود جنگ به نفع هیتلر تمام میشد.استالین ومردم شوروی ازخودگذشتگی فوق العادهای کردند و بیشتراز۲۷ میلیون نفرکشته دادند تا هیتلررا واداربه شکست کردند.
استالین درموقع صرف عصرانه به ما گفت که اسم اصلی او «یوسف یوسف زاده» وازاهالی گرجستان واصلا ایرانی است. محمد رضا ازاین حرف استالین به وجد آمد واظهارخوشحالی کرد که استالین اصالتا ایران میباشد.
به نظرمن استالین شبیه کشاورزهای قلچماق وقوی هیکل روستایی بود. به دستهایش نگاه کردم دیدم خیلی قوی ودارای انگشتان زمخت وگوشت آلود است.
مداوم پیپ میکشید وهر دو سه جملهای که میگفت ویا میشنید با صدای بلند میخندید.
درخلال صحبتهایش اصلا اسمی از رضا نیآورد، فقط ازمحمد رضا پرسید که درکجاها درس خوانده است؟ محمدرضا برایش توضیح داد که درسوئیس بوده است. استالین گفت که در یک مدرسه مذهبی درگرجستان درس خوانده ولی بعدا ازمدرسه مذهبی فرار کرده و تحصیل را هم رها کرده است!
اوهمچنین به محمدرضا گفت که یک فرزند هم سن وسال او دارد که تحت اسارت آلمانیها است. ما خیلی تعجب کردیم که فرزند استالین کبیر به اسارت درآمده است.
استالین که متوجه تعجب ما شده بود گفت همه فرزندان شوروی به مثابه فرزندان اوهستند و یک رهبر نمی تواند وقتی فرزندان دیگرهموطنانش در جنگ کشته میشوند فرزند خود را درجای امن پنهان کند وبه جبهه نفرستد.
ما همگی تحت تاثیرشخصیت جالب واستثنائی استالین قرارگرفته بودیم و باید بگویم که من هنوزتحت تاثیرشخصیت آن مرد بزرگ هستم و تا امروزاو را فراموش نکرده ام.
البته همین آقای « استالین» که مرد خوبی بود یک کار بدی هم قبلا درمورد ما کرده بود وتیمورتاش را که وزیردربارشاهنشاهی بود به استخدام سازمان جاسوسی خود درآورد و ما یک وقت متوجه شدیم که خیلی دیر بود!درحقیقت تیمورتاش ازهمان اوایل ورود به دربار و نزدیک شدن به رضا مامور شوروی بود و ریز وقایع دربار و منویات و تصمیات رضا را به شورویها اطلاع میداد. تیمورتاش دستگیروزندانی شد، بعد هم اورا درزندان راحت کردند، اما چون آدم سفت وسختی بود هرگز به جاسوس بودن خود برای شوروی اعتراف نکرد ومدام پافشاری میکرد که این داستان را انگلیسیها برای او ساخته اند تا او را نابود کنند.
درسالهای بعد که پسرم جانشین پدرش شد و سلاطین زیادی به ایران آمدند اکثرآنها را با بانوانشان ملاقات کردم. ولی هیچکدام آنها را مانند هیتلرو استالین نیافتم.
درمورد استالین این نکته را هم باید بگویم برعکس آنکه ما شنیده بودیم آدم خشن و مستبدی هست، بسیارمهربان وخنده رو وبذله گو بود. برعکس هیتلرکه مدام پلکهایش را بهم میزد و دور اطاق راه میرفت و روی پاهایش چرخ میزد وحرکات عجیب وغریب میکرد، استالین خیلی راحت و آرام وآسوده بود ویک نوع لبخند شیرین ودلچسب وآرامش بخش در تمام صورتش پهن بود. این نوع رفتارازرهبر بزرگترین کشورجهان که مردمش درخط اول جبهه جنگ قرارداشتند و از مردی که فرزند ارشدش دراسارت آلمانیها بود بسیار برای ما عجیب به نظرمی رسید. موقعی که استالین با ما دست داد جملهای به روسی گفت که جزمن دیگران معنای آنرا نفهمیدند. یک نفردیلماج سفارت روسیه که همراه او بود گفت: « رفیق استالین میگوید زبان فارسی نمی داند آیا دربین شما کسی هست که زبان روسی بداند؟»
من گفتم: « دا» استالین رو به محمد رضا کرد و جمله دیگری را به زبان آورد.
من معنای آنرا فهمیدم ولی چیزی نگفتم. بهمین خاطردیلماج سفارت روس جمله استالین را ترجمه کرد وگفت: « رفیق استالین میگویند: « حتما شاه جوان ایران زبان انگلیسیها را میداند…» محمدرضا به علامت تائید سرخود را تکان داد و گفت» بله. انگلیسیها، فرانسه و آلمانی را صحبت میکنم .
استالین خندید وجمله دیگری را به زبان آورد.دیلماج فورا ترجمه کرد وگفت: « رفیق استالین میگویند: ممکن است شما زبان امپریالیستها را خوب یاد بگیرید اما هرگزنمی توانید ازنقشههای آنها مطلع بشوید!»استالین دراین ملاقات چند هدیه هم به ما داد. او درست حالت یک پدر) بلکه یک پدربزرگ ( مهربان و دوست داشتنی را داشت. استالین چند نصیحت تند و صریح به محمد رضا کرد و به او گفت فئودالیسم یک سیستم قرون وسطائی است و شاه جوان ایران اگرمی خواهد موفق شود باید کشاورزان را ازدست استثمارگران نجات دهد و زمینها را به آنها بدهد.اوهمچنین به محمد رضا گفت نباید به حمایت امپریالیستها مطمئن باشد زیرا آنها همانطورکه رضاشاه را ازمملکت بیرون انداختند اگرمنافعشان به خطربیفتد او را هم ازکشوربیرون خواهند انداخت.استالین با آنکه میدانست ما ناراحت میشویم، اظهارداشت شاه جوان بهتر است دراولین فرصت مناسب حکومت را به مردم واگذارکند و بساط سلطنت را که یک سیستم قرون وسطایی است جمع آوری نماید!
استالین به محمد رضا گفت، بهرحال مردم بساط سلطنت را جمع آوری خواهند کرد واگراوخود دربرچیدن سلطنت پیش قدم شود نام نیکی ازخود درتاریخ به یادگار خواهد گذاشت. محمدرضا و ما هیچ نمی گفتیم و فقط گوش میکردیم. درپایان محمد رضا به استالین گفت: «من از توجهات شما تشکر میکنم. اما نوع حکومت ایران را مردم ایران انتخاب کرده اند وتا وقتی مردم اینطور بخواهند من مخالفتی با خواسته آنها نخواهم کرد!» بعد استالین که متوجه برودت مجلس شده بود چند سئوال خانوادگی ازما کرد و وقتی فهمید پدرمن ازمهاجرین قفقازی بوده و زبان روسی میدانسته خیلی اظهارخوشحالی کرد وگفت قفقاز به واسطه کوهستانهای صعب العبورو جغرافیای خشن مهد پرورش مردان سخت کوش است وخیلی ازمردان ناحیه قفقازدرصف مقدم جنگ با آلمانها هستند. درآن موقع قفقاز یک منطقه وسیع درجنوب شوروی به مرکزیت تفلیس بود وجمهوریهای مختلف مثل آذربایجان وارمنستان وغیره وذالک وجود نداشت. وقتی مجلس کمی گرم و دوستانه شد. محمدرضا کمی این پا وآن پا کرد و گفت: « آیا دولت اتحاد شوروی وعالی جناب استالین با سلطنت من مخالف هستند؟!»
استالین گفت: دولت شوروی به واسطه مسلک خود حامی ملتهای تحت استعماروسلطه امپریالیستها است وبطورکلی با حکومتهای فردی مخالف است اما درامورداخلی آنها دخالت نمی کند وامیدواراست خود مردم این کشورها حقوق ازدست رفته خود را استیفا نمایند!»
بعد چون متوجه شد که محمدرضا ازاین پاسخ اوقانع نشده است گفت: امپریالیستها تا روزی که یک قطره نفت درایران وخاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند کرد واتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود. بنابراین با حکومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد کرد. ما معنای این حرف را خوب نفهمیدیم وفکرکردیم که استالین ما را به عدم مداخله شوروی درامورایران مطمئن کرده است، اما بعدا مرحوم قوام السلطنه به ما گفت استالین خیلی صریح شاه جوان را عامل امپریالیستها معرفی کرده و درواقع به ما صراحتا توهین کرده است. منظور ازامپریالیستها درسخن استالین آمریکا، انگلیس و کشورهای اروپا بودند.
البته استالین آلمان را هم امپریالیست میدانست ومی گفت این جنگ (جنگ جهانی دوم) یک جنگ میان امپریالیستها برسرتقسیم غنائم و مناطق نفوذ است که پای اتحاد شوروی را هم ناخواسته به آن کشیده اند.
استالین درموقع ترک کاخ سعد آباد ازچند تابلوی نقاشی موجود درکاخ بازدید کرد وبخصوص تابلوهای کمال الملک بسیارمورد توجه اش قرارگرفت وبه محمد رضا گفت چه فایده دارد که این آثار با ارزش هنری را دراین کاخ محبوس کرده ومردم کشورت را ازدیدن آنها محروم ساختهای ؟!ارزش این آثاروقتی است که همه بتوانند آنها را ببینند و لذت ببرند. این خود خواهی شما است که چنین آثاری را برای تزئین کاخ خود قرارداده و حق مردم برای تماشای آنها را پایمال کرده اید. این یک اخلاق منحط امپریالیستی است.ما از این حرفهای استالین خیلی رنجیده خاطرشدیم. اما درآن وضعیت نمی توانستیم اعتراض بکنیم.
البته روسای ممالک آمریکا وانگلستان به ملاقات محمدرضا نیامدند وتوهین آنها بزرگترازحرفهای سرد استالین بود. ما خیلی تعجب کردیم که دیلماج سفارت روس، سفیرروسیه درتهران و چند نفری که همراه استالین بودند درحضوراوآب میخوردند، راحت میخندیدند وپایشان را روی پایشان میانداختند و یا سیگار میکشیدند.آنها درخطاب قراردادن استالین هم هیچ عبارت محترمانهای به کارنمی بردند و فقط به او میگفتند: « رفیق استالین!» و این برای ما عجیب بود که روسها اینهمه نسبت به رهبر خودشانبیادب باشند. یک میرزای ادارات ما بیشتر ازاستالین کبکبه و دبدبه دارد .
به شاهپورغلامرضا گفتم از ایران نرو گفت: این توبمیری از آن توبمیری‌ها نیست!
۲۴٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : حمید زرگری

عنوان : جمهوری اسلامی و شاه
آقای پرسشگر،
یکی از وظایف جمهمری اسلامی ماستمالی کردن جنایات پهلوی بود. شما خیال می کنید چرا کنفرانس گادولوپ برگزار شد . یا چرا هویزر به ایران آمد.
آگر جمهری اسلامی سرسپردگان رزیم را بی محاکمه و به شیوه ی قرون وسطایی به قتل نمی رسانید، نه تنها اسرار جنایات پهلوی فاش می شد بلکه اربابها هم شناخته می شدند.
اگر آنها می ماند دو در دادگاههای علنی اسرار وابستگی را می گفتند، فکر کنید چه افتضاحی برای آمریکا و انگلیس پیش میامد.
آقای علم در نهایت سر سپردگی به شاه خاطرات خو درا نوشت، ببینید از دربار چه جاسوسخانه ای تصویر می کند. وای اگر آن متهمان در محکمه اعتراف می کردند.
همه ی دوستان مخالف شما شرافتمندانه برخورد کردند و به کتاب فردوست اشاره نکرده اند، چون ساخته و پرداخته ی ج.ا. است و در سندیت آن تردید می شد کرد. این دوستان دشمن دشمن خودرا دوست نمی دانند.
آن کتاب را بخوانید، بسیاری از نکاتش با کتابهای شاه خائن و علم و دیگران مطابقت دارد.
۲۴٨٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : چرا وقتی جمهوری اسلامی با اتحاد همه نیروهای مخالف شاه تاسیس شد، تحقیقات محکمه پسند در رابطه با کشتاری که ساواک از مخالفین شاه کرد انجام نشد تا پس از ۳۱ سال ما اطلاعات دقیق داشته باشیم؟ چه نیروهایی مانع شدند و چرا؟
فرضیه:- فرض کنید، پس از جنگ جهانی دوم رقم یهودیان قربانی از طرف آلمانها ۵ میلیون و از طرف یهودیان ۷ میلیون اعلام شده بود و هر گروه دیگری را متهم می کرد که طرف مقابل دروغ می گوید و اسناد خود را را برای اثبات حرفشان رو می کردند. دو طرف به یکدیگر اتهام وارد می کرد، یکی می گفت که تو می خواهی قساوت هیتلر را کم جلوه دهی و دیگری جواب می داد که تو غلو می کنی چون میخواهی هیتلر را بدتر از آنچه بود جلوه دهی. گروه سومی هم می گفت که شکی نیست که هیتلر میلیون ها انسان بیگناه را نابود کرده ولی رقم دقیق یا نزدیک به دقیق را فقط می توان از طریق تحقیقات بوسیله متخصصین بیطرف و با مشارکت دو طرف دعوا و جمع آوری اسناد و مدارک بدست آورد. گروه چهارمی هم هست که برای منافع خود را در آن می بیند که دو گروه اول را همچنان در نزاع باقی بگذارد و با تخریب گروه سوم از کشف حقایق و ایجاد وفاق جلوگیری می کند.

اول ما باید تکلیف خود را روشن کنیم که به کدامیک از این نیروها تعلق داریم و چرا و تا کی و به چه قیمتی بر سر موضع خود خواهیم ایستاد.

من تکلیف خود را روشن کرده ام و بر سر موضع خود خواهم ایستاد و برایش مبارزه خواهم کرد تا صدایم بگوش همفکرانم برسد و صدایشان را بشنوم. اخبار روز یکی از رسانه هایی است که من مورد استفاده قرار می دهم.

********************

حقیقت اینست که پس از جنگ جهانی دوم چنین دعوایی صورت نگرفت و به یمن بازگشت دمکراسی به آلمان، دو طرف قضیه در کمال آزادی، صداقت، مسالمت جویی و همکاری تن به تحقیق و تفحص بیطرفانه دادند تا حقیقت روشن شود و حقیقت هم روشن شد. دو طرف قضیه از نتایج بدست آمده راضی شدند و همین تجربه مثبت تعیین کتتده روابط میان دو طرف در آینده شد. از آنزمان تاکنون دو ملت آلمان و اسراییل به دو کشور متحد و دوست تبدیل شده اند.

آیا چنین نتیجه ای در یک فضای استبدادی امکان پذیر است؟
چرا در اتحاد جماهیر شوروی مثل آلمان عمل نشد وقتی استالین ۲۰ میلیون انسان بیگناه را کشت؟ چرا در جمهوری دمکراتیک چین، کشتاری که مائو از ملت خود کرد چنین عمل نشد؟ چرا در ایران پس از انقلاب اسلامی چنین عمل نشد؟ آیا این روند باید در نظام بعدی ادامه یابد؟ چگونه می توانیم از وقوع دوباره آن جلوگیری کنیم؟ آیا تجارب دیگر کشورها می توانند کمکی بما بکنند تا تصمیم درست اتخاذ کنیم؟

-------------------------------------------------------------------------
پرسش کلیدی من

اگر صادق، با وجدان، خرد گرا، آزاد اندیش و حقیقت جو هستید به این یک سئوال پاسخ دهید. اگر هم بدلائلی که خود می دانید حاضر نیستید پاسخ دهید، اقلا جوابی برای خودتان پیدا کنید.

پرسش مهم من و امثال من از شمایی که ما را طبق اسناد و مدارک تخیلی خود سلطنت طلب و طرفدار استبداد و دیکتاتوری ارزیابی کرده اید اینست که:- چرا وقتی جمهوری اسلامی با اتحاد همه نیروهای مخالف شاه تاسیس شد، تحقیقات محکمه پسند در رابطه با کشتاری که ساواک از مخالفین شاه کرد انجام نشد تا پس از ۳۱ سال ما اطلاعات دقیق داشته باشیم؟ چه نیروهایی مانع شدند و چرا؟

-------------------------------------------------------------------------

سپاسگزارم
۲۴٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : شهروند معمولی

عنوان : آق مرتضی، از مطرح کردن مباحث جانبی که هیچ ربطی به سوال مطرح شده ندارد پرهیز کنید.
آق مرتضی،
خیلی بد است وقتی یکی بلوف آدم را میخواند و دروغهایش را برملا میکند. بحث ما در اینجا بر سر خوب و یا بد بودن شاه یا خمینی نیست. بحث بر سر دروغگوییهای آدمهایی چون شماست. بله همه ما میدانیم که در زمان شاه در ایران دموکراسی نبود و سازمانهای حقوق بشر به این کار اعتراض میکردند. این نوشته آخر شما هم از قول عفو بین الملل همین را میگوید. بحث ما بر سر این ادعایی است که شما مطرح کردید. شما میگویید عفو بین الملل در گزارش خود مدعی شده که در سال ۱۹۷۶ ایران بیشترین میزان اعدام را در دنیا داشته.
چنین گزارشی در هیچ کجا، نه از قول عفو بین الملل، نه از قول کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، نه از قول سازمان دیدبان حقوق بشر، و نه هیچ سازمان و ارگان معتبر دیگری وجود ندارد. شما میفرمایید که گزارش این سازمان در "آبزرور " ۲۶ ماه مه ۱۹۷۴ منتشر شده (حالا چگونه گزارش حقوق بشر سال ۷۶ میتواند در سال ۷۴ منتشر شود الله و اعلم). بنده به سایت آبزرور رفتم و چنین چیزی ندیدhttp://observer.guardian.co.uk.
به سایت دیگری بنام http://www.newspaperarchive.com رفتم و باز هم نه در آبزرور و نه در هیچ روزنامه دیگری چنین چیزی نیافتم (این سایت http://www.newspaperarchive.com ارشیو روزنامه های غربی را در ۲۵۱ سال اخیر دارد).
آق مرتضی، این گوی و این میدان! محبتی کن و این گزارش عفو بین الملل را برایمان بیاور.
از حالا بگویم من هیچ علاقه ای به بحثهای عقیدتی ندارم. اینکه رژیم شاه خوب بود یا بد موضوع بحث من نیست. اینکه عفو بین الملل و یا هر سازمان دیگری در مورد شاه چه میاندیشد و یا فلان استاد دانشگاه و یا نویسنده چه نظری در مورد شاه دارد یا ندارد و یا اینکه سنگسار بد است و یا خوب است بحث من نیست. برای دیگر موضوعات میتوان تحقیقی جداگانه کرد و نیازی به رهنمونهای شما نداریم.
بحث بنده این است: شما مدعی هستید که عفو بین الملل در سال ۱۹۷۶ گزارش داد که ایران بیشترین اعدام را در دنیا دارد.
برای اثبات این نظر خود (و فقط این نظر) آیا منابع معتبر دارید یا ندارید. منابع معتبر نیز فقط و فقط مرتبط به این سازمان هستند و نه اظهار نظرهای این و آن که هیچ ارتباط رسمی با سازمان عفو بین الملل ندارند. به هر صورت گزارش سازمان عفو بین الملل که دود نمیشود برود هوا. محبتی کنید و منابع معتبر را برایمان پیدا کنید.
اگر هم نمیتوانید این ادعا را ثابت نمایید بگویید مدرکی ندارم. در چنان صورتی بنده هم حرفی با شما ندارم. شما به راه خود و ما به راه خود.
۲۴٨۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : پهلویها جیز واخ و بی تربیت
بعضی دوستان متخصص ارتباط موضوعات نامرتبطند. هرچه سئوال میپرسیم بلافاصله نتیجه میگیرند پهلویها جیز واخ و بی تربیت و...بودند. چرامطلب رامتوجه نمیشوید؟ کسی منکر ایرادات و حتی جنایات دوران پهلوی نیست. موضوع این است که مخالفانشان بدتر از خود پهلویهابودندکه در کامنتهای قبلی مواردش را ذکر کردم که کماکان منتظر پاسخ اقایان هستم وظاهرا باید تا انقلاب مهدی منتظر بمانیم!. از کتاب پهلوی رفرانس میاورید کامل بیاورید نه گزینشی. چرا عدم نیازبه ویزا برای ۸۰ کشور دنیا را نمیگوئید؟ چرا از بورسیه کردن حتی خالفان نمیگوئید؟خودمحمد رضا پهلوی میگوید که کسی بغیر از تروریستها و قاتلین اعدام نشده اند.اگر میتوانید ردش کنید.هیچکس بد مطلق وخوب مطلق نیست. همه اشتباه داشته اند اما اینکه همه تقصیر ها به گردن پهلویها بیاندازیم وخود را تبرئه کنیم ,مغرضانه و کمال بی انصافی است. پدر من زندانی دو رژیم بود, هم رفتار ساواک را دیده ام و هم حزب الله را. ومن نیز قربانی دورژیم بوده ام ولی از هیچ کدام کینه ای بدل ندارم چون معتقدم همه فرزند زمانه خود بوده ایم وبا کینه ورزی فقط بر طول مدت سختی مردم عمر رژیم خواهیم افزود. میتوان بدون کینه و تهمت ودشنام به توافق رسید حتی توافق در موافق نبودن. لازم نیست همدیگر را قانع کنیم ولی میتوان بر سر یک حداقلی توافق کرده و مشروط متحد شد. حذف هر گروهی اشتباه مسلم است.چه بخواهید چه نخواهید مجاهدین و مشروطه خواهان بزرگترین ومنسجم ترین و سیستماتیک ترین گروههای مخالفین هستند که از توانایی هایشان میتوان استفاده کرد. همانطور که نمیتوان حزب اللهی و طرفداران ج ا را حذف کرد. انقدر حذفی فکر وعمل وهمراهی کرده اید که به مرحله حذف خودتان رسید.
بقل نیمولر:
اول به سراغ یهودی‌ها رفتند

من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم .

پس از آن به لهستانی‌ها حمله بردند

من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم .

آن‌گاه به لیبرال‌ها فشار آوردند

من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم

سپس نوبت به کمونیست‌ها رسید

کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم .

سرانجام به سراغ من آمدند

هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند
۲۴٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مرتضی الف

عنوان : اسناد جدید تر
آقای جستجوگر گرامی،
شما باور دارید که جمهوری اسلامی از شاه بدتره؟ منهم با شما همعقیده ام. در این تردیدی نیست. تفاوت نظر من با شما اینه که ما همه ی اینا رو باید توی زباله دونی تاریخ بریزیم (که شاه را ریختیم) و ایرانی نو ایجاد کنیم . چرا شما با این مشکل دارین و دوباره می خواین بساط سابق رو راه بندازین. شما چی جوری آینده را ضمانت می کنین؟
من نه بعنوان یک مخالف بلکه بعنوان یک هموطن با شما صحبت می کنم. شما به حنایات شاه اعتراف می کنین و می گین اما از جمهوری اسلامی بهتر بود، خب آره بهتر بود، حالا ما چرا تمام موازین انسانی ر و نادیده بگیریم و برای آقای رضا پهلوی در اون جنایات دست نداشته و احتمالا فعلا حسن نیت هم داره ، زمینه فراهم کنیم؟
این فقط یک شک دکارتی نیست. این جریان سابقه ی تاریخی در مملکت ما داره.

اگر نمی تو نین اسناد سال ۱۹۷۴ و ۱۹۷۶ راپیدا کنی لطفا گزارش های جدید رو ببین. من از همه ی دوستانی که حسن نیت دارن تقاضا می کنم با همون شیوه ای که آقا یا خانم جستجوگر پیشنهاد کرد این عناوین رو به انگیسی توی search engine
وارد کنن و مستقیما به سایت عفو بین الملل برن و نتیجه رو ببین.

Iran executions send a chilling message
۳۰ March ۲۰۱۰


EXECUTIONS UNDER PREVIOUS GOVERNMENTS

This is not the first time that Iran"s leaders have been accused of using summary executions or the death penalty as a tool of political control. Executions were used extensively under the Shah, and in the early days of the Islamic Republic as a way of eliminating political enemies and suppressing opposition.

In the ۱۹۷۰s, an increasingly unpopular Shah used the mass arrest of political opponents to eliminate political enemies and suppress opposition. At the time, Amnesty International criticized the Iranian authorities for what it described as the "extremely high number of executions" conducted after unfair trials by military tribunals.
من از دوستی که اسناد را میاره تقاضا می کنم به کتاب فریدن هویدا هم سری بزنه.
با تشکر از همه ی هموطنانی که استدلال را با لجالت عوضی نمیگیرن.
۲۴٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : جستجوگر

عنوان : منبع محکم
اگر در بخش search engine سایت بروید و مطالب را در آن تایپ کنید به اسناد قبل از سال ۲۰۰۳ نیز دسترسی خواهید داشت. ابتدا چکیده ای از مقاله را برای شما میگذارد. میتوانید روی آن کلیک کنید تا کل مقاله را به شما نشان دهد.
در هر صورت نه در سایت عفو بین الملل و نه در دیگر سایتهای معتبر وابسته به نهادهای بین المللی اثری از اسناد مورد ادعای جناب مرتضی، که نشان دهد ایران در سال ۷۶ دارای بالاترین نرخ اعدام است، وجود ندارد. این مسئله فقط در چند سایت کوچک بی نام و نشان، و از قول کاربران، و همینطور در نقل قول از چامسکی و بلوم عنوان شده. آنها نیز این حرف را به نقل از براهنی زده اند، که به نوبه خود آنرا از قول مارتین انالز نقل کرده. من نام انالز و مطالب مربوط به او را نیز گوگل کردم و چنین گزارشی از او ندیدم.
در هر صورت برای اثبات چنین مطلب مهمی نیاز به ارائه مدارک و اسناد بسیار محکم است. باز تکرار میکنم هر کسی که در این زمینه میتواند منبع محکمی، که وابسته به عفو بین الملل و یا هر سازمان معتبر دیگری باشد، را ارائه دهد از او ممنون هستم. در این مورد نمیتوان به چند وبلاگ بی نام و نشان متکی بود
۲۴٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مرتضی الف

عنوان : آبزرور
آقای جستجوگر گرامی در "آبزرور " ۲۶ ماه مه ۱۹۷۴ شاهکارها از قول عفو بین الملل نقل شده .
تکرار نام صباحی از سی سلطنت طلبان شرمنده که خود شونو لیبرال معرفی می کنن هم مسخره و هم غم انگیزه. این بحث ارزان تر و بچگانه تر از آونه که من جدی درگیرش بشم. اما حالا که برای روشن کردن ابهامات آقای روشنگر مجبور شدم این پیام آخر رو هم بذارم اجازه بدین از کتاب استاد پیشینم خانم نیکی کدی که چهره ای جهانی در زمینه ی ایرانشناشی، مردمشناسی و اسلام هست نام ببرم. در برابر اعتبار خانم کدی جهانیه.
خواهش می کنم کتاب انقلاب ایران: ریشه ها و نتایج را بخونید. احتمالا بفارسی هم ترجمه شده
اینم بخشی از تالیفات این پژوهشگر در مورد ایران و فرهنگ منطقه:
مقایسه کنید
NIKKI KEDDIE
PROFESSOR EMERITUS

Office: ۵۳۸۵ Bunche Hall
Phone: (۳۱۰)۸۲۵-۴۶۰۱
Fax: ۳۱۰-۲۰۶-۹۶۳۰
E-mail: keddie@history.ucla.edu

Mailing Address:
UCLA Department of History
۶۲۶۵ Bunche Hall
Box ۹۵۱۴۷۳
Los Angeles, CA ۹۰۰۹۵-۱۴۷۳

Curriculum Vitae

Class Websites
Field

Near East
Selected Publications

I. Books and Special Issue of Journals
Iran and the Muslim World: Resistance and Revolution. London: MacMillan, ۱۹۹۵.

Ed. Debating Gender, Debating Sexuality. New York: N.Y.U. Press, ۱۹۹۵, authored introduction.

Qajar Iran and the Rise of Reza Khan: ۱۷۹۶-۱۹۲۵. Costa Mesa: Mazda, ۱۹۹۹.

Co-ed with Jasamin Rostam-Kolayi. “Women in Twentieth Century Religious Politics.” Special issue of Journal of Women’s History. Vol. ۱۰, No. ۴. (Winter ۱۹۹۹). Authored first article.

Co-ed with Rudi Matthee. Iran and the Surrounding World: Interactions in Culture and Cultural Politics.
Seattle: University of Washington Press, June ۲۰۰۲.

Modern Iran: Roots and Results of Revolution. New Haven: Yale University Press, ۲۰۰۶.

Women in the Middle East: Past and Present. Princeton: Princeton University Press, ۲۰۰۷.

II. Articles and Chapters (excluding short encyclopedia articles and journal book reviews)
"Secularism and the State: Towards Clarity and Global Comparison." New Left Review. Vol. ۲۲۶ (November/December ۱۹۹۷): ۲۱-۴۰.

"The New Religious Politics: Where, When, and Why Do "Fundamentalisms" Appear?" Comparative Studies in Society and History. Vol. ۴۰, No. ۴ (Oct. ۱۹۹۸): ۶۹۶-۷۲۳.

"Iran: Understanding the Enigma,” Middle East Review of International Affairs ۲:۳ (Sept. ۱۹۹۸), http://www.ciaonet.org/olj/meria/meria۹۸_keddie.html.

“The New Religious Politics and Women Worldwide: A Comparative Study.” Journal of Women’s History. Vol. ۱۰, No. ۴ (Winter, ۱۹۹۹): ۱۱-۳۴.

“Women and Religious Politics in the Contemporary World.” ISIM Newsletter. ۳/۹۹ (July ۱۹۹۹).

“Women in Iran since ۱۹۷۹.” Social Research. Vol. ۶۷, No. ۲ (Summer, ۲۰۰۰); special issue: “Iran: Since the Revolution.” ۴۰۵-۴۳۸.

“The Study of Muslim Women in the Middle East: Achievements and Problems.” Harvard Middle Eastern and Islamic Review. Vol. ۶ (۲۰۰۰-۲۰۰۱): ۲۶-۵۲.

Co-ed with Azita Karimkhany. “Women in Iran: An Online Discussion.” Middle East Policy. Vol. ۸, No. ۴ (December, ۲۰۰۱): ۱۲۸-۱۴۳.

“Shi’ism and Change: Secularism and Myth,” in Shi’ite Heritage: Essays on Classical and Modern Traditions, ed. L. Clarke (Binghamton, NY: Global Publications, ۲۰۰۱).

“Women in the Limelight: Some Recent Books on Middle Eastern Women’s History since ۱۸۰۰.” International Journal of Middle East Studies. Vol. XXXIV, No. ۳ (August, ۲۰۰۲).

"Secularism and its Discontents." Daedalus. (Summer ۲۰۰۳).

"L"Iran evolverà, ma da solo." Aspenia:. No. ۲۲. America Black and White. Aspen Institute: Italia, Rome. (October ۲۰۰۳):۱۸۵-۱۹۲.
English version, "Iran: change will come from within." Aspenia International. No. ۲۱/۲۲. Economy & Security. Aspen Institute: Italia, Rome. (December ۲۰۰۳): ۱۵۰-۱۵۷.

"A Woman"s Place: Democratization in the Middle East." Current History. Vol. ۱۰۳, No. ۶۶۹ (January ۲۰۰۴).

“Trajectories of Secularism in the West and the Middle East.” Global Dialogue. Vol. ۶, No.۱-۲ (Winter-Spring ۲۰۰۴).

“Women in the Middle East since the Rise of Islam.” Women’s History in Global Perspective, Vol. ۳, ed. Bonnie G. Smith. Urbana, IL: University of Illinois Press, ۲۰۰۵, ۶۸-۱۱۰.

“Revolutionary Iran: National Culture and Transnational Impact,” in Robert W. Hefner, ed., The New Cambridge History of Islam, Vol. ۶, Muslims and Modernity: Society and Culture since ۱۸۰۰.

Opinion Pieces and Newspaper Reviews
“Divine Inspiration.” New York Times. (December ۱۶, ۲۰۰۱): Op-ed.

“Why Reward Iran’s Zealots?” Los Angeles Times. (Feb.۱۷, ۲۰۰۲): Sunday Opinion, Section M.

“Don’t judge a woman by her cover: life is
not all bad in Iran,” The Times (London) (February ۹. ۲۰۰۴), http://www.timesonline.co.uk/article/۰,,۱۰۷۲-۹۹۴۷۶۳,۰۰.html.

“War without End Brings Endless Dangers.” History News Service syndication to several newspapers and online services. Published online by History News Network, (Feb. ۲۰۰۲), as “Endless Enemies,” and by the Gulf/۲۰۰۰ Project: http://gulf۲۰۰۰.columbia.edu/.

“Taking History on Faith,” Review of Reza Aslan, No God but God: The Origins, Evolution, and Future of Islam,” Washington Post, April ۷, ۲۰۰۵, C۲.

“On History in the Twentieth Century,” Daedalus, Summer ۲۰۰۶ (Letter to the Editor).

ARTICLES AND BOOK CHAPTERS BEFORE ۱۹۹۵

"Labor," in The Economy of India; "Labor," in The Economy of Pakistan; "Labor," in The Economy of Nepal; "Labor Force," in A Survey of Nepal Social Life; "Agrarian Reform," in The Economy of Pakistan; Human Relations Area Files, new Haven, ۱۹۵۶.
"Labor Problems of Pakistan." Journal of Asian Studies (May ۱۹۵۷): ۵۷۵-۵۸۹. "Western Rule Versus Western Values: Suggestions for a Comparative Study of
Asian Intellectual History." Diogenes ۲۶ (۱۹۵۹): ۷۱-۹۶. Also published in
French and Arabic versions of Diogenes.
Sayyed Hasan Taqizadeh, "The Background of the Constitutional Movement in Azerbaijan." Translated with notes by Nikki Keddie. Middle East Journal XIV, no. ۴ (۱۹۶۰): ۴۵۶-۴۶۵. Reprinted in Iran.
Historical Obstacles to Agrarian Change in Iran. Claremont, California, ۱۹۶۰. Parts reprinted in C. Issawi, Economic History of Iran. Chicago: University of Chicago Press, ۱۹۷۱.
"Religion and Irreligion in Early Iranian Nationalism." Comparative Studies in Society and History IV, no. ۳ (April ۱۹۶۲): ۲۶۵-۲۹۵
"Symbol and Sincerity in Islam." Studia Islamica XIX (۱۹۶۳): ۲۷-۶۳.
With A. H. Zarrinkoub. "Fida"iyyan-i Islam." In Encyclopedia of Islam, ۱۹۶۴. "Afghani in Afghanistan." Middle Eastern Studies I, no. ۴ (۱۹۶۵): ۳۲۲-۳۴۹.
"The Origins of the Religious-Radical Alliance in Iran." Past and Present ۳۴ (July
۱۹۶۶): ۷۰-۸۰.
"The Pan-Islamic Appeal: Afghani and Abdulhamid II." Middle Eastern Studies II (October I۹۶۶); ۴۶-۶۷.
"Sayyid Jamal ad-Din"s First ۲۷ years: The Darkest period." Middle East Journal XX, no. ۴ (autumn ۱۹۶۶): ۵۱۷-۵۳۳.
"British Policy and the Iranian Opposition, ۱۹۰۱-۱۹۰۷." Journal of Modern History XXXIX, no. ۳(۱۹۶۷): ۲۶۶-۲۸۲.
"Islamic Philosophy and Islamic Modernism." Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies VI (۱۹۶۸): ۵۳-۵۶.
"The Iranian Village before and after Land Reform." Journal of Contemporary History III, ۳ (۱۹۶۸): ۶۹-۹۱. Reprinted in Development and Underdevelopment, edited by H. Bernstein. Harmondsworth, England: Penguin, ۱۹۷۴.
"La rivoluzione constituzionale iraniana del ۱۹۰۵-۱۹۱۱." Rivista Storica Italiana LXX, I (۱۹۶۸): ۶۱-۷۰. English version in "The Iranian Constitutional

Revolution of ۱۹۰۵-۱۹۱۱: A Brief Assessment." Iran Society: Silver Jubilee Volume. Calcutta, ۱۹۷۰.
"Iranian Politics ۱۹۰۰-۱۹۰۵: Background to Revolution." Middle Eastern Studies, ۵, no. I: ۳-۳۱; no. ۲: ۱۵۱-۱۶۷; no. ۳: ۲۳۴-۲۵۰ (۱۹۶۹).
"Pan-Islam as Proto-Nationalism." Journal of Modern History ۴۱ (March ۱۹۶۹): ۱۷-۲۸.
"The Roots of the Ulama"s Power in Modern Iran." Studia Islamica, XXIX (۱۹۶۹): ۳۱-۵۳. Reprinted in Scholars, Saints, and Sufis.
"Sayyid Jamal ad-Din al-Afghani: A Case of Posthumous Charisma?" In Philosophers and Kings edited by D. Rustow, ۱۴۸-۱۷۹. New York: Braziller, ۱۹۷۰.
"Iran." in Der Islam Vol. II, edited by G. E. von Grunebaum, ۱۶۰-۲۱۷. Frankfurt:
Fisher Weltgeschichte, ۱۹۷۱. Also available in Italian and Spanish translations. "The Assassination of the Amin as-Sultan (Atabak-i A"zam)." In Iran and Islam
edited by C. E. Bosworth, ۳۱۵-۳۲۹. Edinburgh: Edinburgh University Press,
۱۹۷۱.
"The Iranian Power Structure and Social Change ۱۸۰۰-۱۹۶۹: An Overview." International Journal of Middle East Studies IV (۱۹۷۳): ۳-۲۰.
"The Persian Land Reform ۱۹۶۲-۱۹۶۶ by A. K. S. Lambton." Middle Eastern Studies VII, no. ۳ (۱۹۷۱): ۳۷۳-۳۷۸.
"Capitalism, Social Control, and Stratification in Iranian Villages before and after Land Reform." In Rural Politics and Social Change in the Middle East edited by R. Antoun and I. Harik, ۳۶۴-۴۳۱. Bloomington, Indiana: University of Indiana Press, ۱۹۷۲.
"The Economic History of Iran ۱۸۰۰-۱۹۱۴ and its Political Impact." Iranian Studies VI, nos ۲-۳ (۱۹۷۲): ۵۸-۷۸.
"Intellectuals in the Middle East: A Brief Historical Consideration." Daedalus (summer ۱۹۷۲): ۳۹-۵۷.
"An Assessment of American, British, and French Works since ۱۹۴۰ on Modern Iranian History." Iranian Studies VI, nos ۲-۳ (۱۹۷۲): ۲۵۵-۲۷۱.
"Is There a Middle East?" International Journal of Middle Eastern Studies IV (۱۹۷۳): ۲۵۵-۲۷۱.
Four articles, with my photographs: "New Life for Old Monuments." "Preserving Persepolis." "The Masjed-e Jom"eh of Isfahan." "Delving under Old Paint." Kayhan International Tehran, ۲۶-۲۷ February; ۴-۵ March ۱۹۷۴.
Four articles, with my photographs: "Carpets as Handicrafts." "Making Carpets at Home." "The Crafts Renaissance." "The Handicrafts Future." Kayhan International, Tehran, ۲۰ May; ۲۲ May; ۲۳ May; ۲۸ May ۱۹۷۴.
"History and Economic Development." In The Social Sciences and Economic Development edited by K. Farmanfarmanian, ۴۰-۵۷. Princeton: Princeton University Press, ۱۹۷۶.
With J. Dhamija. "Namads." A Survey of Persian Handicraft, edited by J. and S. Gluck, ۲۷۷-۲۸۸. Tehran: Bank Melli, ۱۹۷۷.
"Culture Traits, Fantasy, and Reality in the Life of Sayyid Jamal ad-Din al-Afghani." Iranian Studies IX, nos ۲-۳ (۱۹۷۶): ۸۹-۱۲۰.
"Development in the Middle East - A Comparison between Turkey, Iran and Egypt." Communications and Development Tehran, I, nos ۲-۳, ۱۹۷۷. "Islam et Politique en Iran." Le Monde Diplomatique. Paris, August ۱۹۷۷.

"TThe Midas Touch: Black Gold, Economics, and Politics in Iran Today." Iranian Studies X, no. ۴ (۱۹۷۷-de facto ۱۹۷۹): ۲۴۳-۲۶۶. German translation in Revolution in Iran and Afghanistan. Frankfurt: Syndikat, ۱۹۸۰.
"Iran, ۱۷۹۷-۱۹۴۱." In Commoners, Climbers, and Notables, edited by C. A. O. van Nieuwenhujze, ۱۲۲-۱۳۹. Leiden: Brill, ۱۹۷۷.
"Class Structure and Political Power in Iran since ۱۷۹۶." In State and Society in
Iran, edited by A. Banani, ۳۰۵-۳۳۰. Iranian Studies, Boston, ۱۹۷۹.
"Problems in the Study of Middle Eastern Women." International Journal off."
Middle Eastern Studies X, no. ۲ (۱۹۷۹): ۲۲۵-۲۴۰.
"Oil, Economic Policy, and Social Conflict in Iran." Race and Class XXI, ۱ (۱۹۷۹): ۱۳-۲۹.
"Iran: The Roots of Revolution." Gazelle Review ۶ (۱۹۷۹): ۲۶-۳۳.
"Iran: Is `Modernization" the Message?" Middle East Review XI, no. ۳ (۱۹۷۹): ۵۵-۵۶.
"Islam and Politics: New Factors in the Equation." Los Angeles Times, Opinion lead, Dec. ۲, ۱۹۷۹ (۲ pages, ۷ pages typescript). "Khomeini"s Fundamentalism is as Revolutionary as His politics," Los Angeles Times, Opinion first page, Jan. ۱۳, ۱۹۸۰ (۲ pages, ۷ pages typescript). (The newspaper articles" titles are not mine.)
"Socioeconomic Change in the Middle East since ۱۸۰۰: A Comparative Analysis." In The Islamic Middle East, ۷۰۰-۱۹۰۰, edited by A. L. Udovitch. Princeton: Darwin Press, ۱۹۸۱.
"The History of the Muslim Middle East." In The Past Before Us: Contemporary:. Historical Writing in the United States, edited for the American Historical Association by Michael Kammen. Ithaca: Cornell University Press, ۱۹۸۰.
"Pre-Capitalist Structures in the Middle East." Journal of Arab Affairs I, no. ۲ (April ۱۹۸۲): ۱۸۹-۲۰۸. French version, "Structures precapitalistes dans le Moyen-Orient." In Structures et cultures precapitalistes, edited by Rene Gallissot. Paris, ۱۹۸۱.
"Iran: Change in Islam; Islam and Change." International Journal of Middle Eastern Studies l ۱ (۱۹۸۰): ۵۲۷-۵۴۲. German translation in Religion and Politik im Iran, edited by K. Greussing. Frankfurt, ۱۹۸۱.
"Iran: Islam and Revolution." In Iran in der Krise. Bonn: under the auspices of the Friedrich-Ebert-Stiftung ۱۹۸۰. ,
"L"ayatollah est-il un integriste?" Le Monde ۲۲ August ۱۹۸۰.
"Understanding the Iranian Revolution." The Center Magazine (May-June ۱۹۸۰): ۳۸-۴۶.
"The Iranian Revolution and U.S. Policy." SAIS Review (winter ۱۹۸۱-۸۲): ۱۳-۲۶. With Lois Beck, The Qashqa"i People of /ran. Los Angeles: UCLA Museum of
Cultural History, ۱۹۸۱. Includes color and black and white photographs by
Nikki Keddie.
"Revolution of Terror." Los Angeles Times ۱۷ January ۱۹۸۲. Reprinted in the International Herald Tribune and the London Guardian.
"Money and Ethics in Middle East Studies." Middle East Studies Association Bulletin XVI, ۱ (July ۱۹۸۲): ۱-۸.
"Comments on Skocpol." Theory and Society ۱۱ (۱۹۸۲): ۲۸۵-۲۹۲. [Commenting on Theda Skocpol, "Rentier State and Shi"a Islam in the Iranian Revolution," pages ۲۶۵-۲۸۳ of same issue, at request of editors.]

Co-signed with others, Obituaries of G. E. von Grunebaum in the American
Historical Review ۱۹۶۲. And University of California In Memoriurn. "Khomeini"s Opponents See Success for Their Crusade." Los Angeles Times ۴
October ۱۹۸۱.
"Will Iran"s Bloody Factional Fighting Escalate Into Civil War?" Los Angeles Times ۵ July ۱۹۸۱.
"Iran: Religious Orthodoxy and Heresy in Political Culture." In Religion and Society: Asia and the Middle East, edited by C. Caldarola. The Hague, ۱۹۸۲.
"Islamic Revival as Third Worldism." In Le Cuisinier et le Philosophe: Honunage a Maxime Rodinson, edited by J.-P. Digard, ۲۷۵-۲۸I. Paris: Masonneuve et Larose, ۱۹۸۲.
"The Minorities Question in Iran." The Iran-Iraq War: Old Weapons, New Conflicts, edited by Shaheen Ayubi and Shirin Tahir-Kheli, ۸۵-۱۰۸. New York: Praeger, ۱۹۸۳.
"Iran"s Revolutionaries Flirt with Moderation." Los Angeles Times ۱۳ February ۱۹۸۳.
"Iranian Revolutions in Comparative Perspective." American Historical Review ۸۸, no. ۳ (June ۱۹۸۳): ۵۷۹-۵۹۸.
"Afgani, Jamal-al Din." In Encyclopedia Iranica, edited by E. Yarshater, ۴۸۱-۴۸۶. "Must the Cold War Keep Growing Colder?" Los Angeles Times, ۲۷ December ۱۹۸۳.
"Material Culture and Geography: Toward a Holistic History of the Middle East." Comparative Studies in Society and History ۲۶ (October ۱۹۸۴): ۷۰۹-۷۳۵. Reprinted and revised in Comparing Muslim Societies, edited by Juan R. I. Cole. Ann Arbor: University of Michigan Press, ۱۹۹۲.
"Islamic Revival in the Middle East: A Comparison of Iran and Egypt." In Arab
Society, edited by Samih K. Farsoun, ۶۵-۸۳. London: Croom Helm, ۱۹۸۵. "Islamic Revival in Comparative Perspective." In Iran Since Revolution, edited by
Barry Rosen. New York: Columbia University Press, ۱۹۸۵.
"Khomeini"s Rule." London Review of Books ۷, ۴, ۷, (March ۱۹۸۵): ۷-۸. "The Islamic Opposition." The Middle East (August ۱۹۸۵): ۴۲-۴۳.
"West Sumatra"s Minangkabau." The World and I no. ۷ (۱۹۸۶): ۱۴۸-۱۵۷. "Senegal: The Islam of Sufi Orders." The World and I no. ۸ (۱۹۸۶): ۱۸۲-۱۸۷. "The Qashga"i of Southern Iran." The World and I no. ۱ ۱ (۱۹۸۶): ۴۷۴-۴۹۷. "Ideologie et institutions dans les societes musulmanes post-coloniales." Politique
etrangere ۵۱, no. ۲ (summer ۱۹۸۶): ۴۴۷-۴۶۴.
"Religion, Ethnic Minorities, and the State in Iran." In The State, Religion, and Ethnic Politics: Afghanistan, Iran and Pakistan, edited by Ali Banuazizi and Myron Weiner, ۱۵۷-۱۶۶. Syracuse, New York: Syracuse University Press, ۱۹۸۶.
"Shi"ism and Revolution." In Religion, Rebellion, Revolution, edited by Bruce Lincoln, ۱۵۷-۱۸۲. London: Macmillan, ۱۹۸۵.
۴
"Islam and Society in Minangkabau and in the Middle East: Comparative Reflections." Sojourn ۲, no. ۱ (۱۹۸۷): ۱-۲۳.
"The Islamist Movement in Tunisia." The Maghreb Review II, no. I (January-February ۱۹۸۶): ۲۶-۳۹.
"Ideology, Society and the State in Post-Colonial Muslim Societies." In State and Ideology in the Middle East and Pakistan, edited by Fred Halliday and Hamza Alavi, ۹-۳۰. London: Macmillan, ۱۹۸۸.

"Iranian Imbroglios: Who"s Irrational?" World Policy Journal I (winter ۱۹۸۷-۸۸): ۲۹- ۵۴.
"The Rights of Women in Contemporary Islam." In Human Rights and the World"s Religions, edited by Leroy S. Rouner, ۷۶-۹۳. Notre Dame: University of Notre Dame Press, ۱۹۸۸.
"The Yemen Arab Republic (North Yemen): History and Society." In Sojourners and Settlers: The Yemeni Immigrant Experience, edited by Jonathan Friedlander. Salt Lake City, Utah: University of Utah Press, ۱۹۸۸. With several photographs by the author from the related exhibition at the Smithsonian Institution and seven other museums.
"The Iranian Revolution in Comparative Perspective." In Islam, Politics and Social Movements, edited by Ira Lapidus and Edmund Burke III. Berkeley: University of California Press, ۱۹۸۸.
"The Past and Present of Women in the Muslim World." Journal of World History I, no. ۱ (۱۹۹۰): ۷۷-۱۰۸.
Wi" " M. Amanat, "Iranian Politics ۱۸۵۲-۱۹۲۲." In Cambridge History of Iran, vol. VII, edited by Peter Avery and Gavin Hambly. New York: Cambridge University Press, ۱۹۹۱.
"The Revolt of Islam and its Roots." In Political Dynamics: Global Research Perceptives, edited by Dankwart Rustow and K. Erickson. New York: Harper, ۱۹۹۱.
"Reflections on the Influence of the Iranian Revolution." In Iran, the Middle East, and the Decade of the ۱۹۹۰s, ۳۳-۳۷. New Jersey: Montclair State College, Upper Montclair, ۱۹۹۱.
"Obstacles to Early Industrialization in the Middle East." In Between Development and Underdevelopment, edited by Jean Batou, ۱۴۳-۱۵۶. Geneva: Librairie Droz, ۱۹۹۱.
"Can Revolutions be Predicted: Can Their Causes be Understood?" CONTENTION I, no. ۲ (۱۹۹۲): ۱۵۹-۱۸۲. Two responses by author on this subject published in issues I, no. ۳ (۱۹۹۲) and II, no. ۲ (۱۹۹۳).
"Why Has Iran Been Revolutionary?" In Reconstruction and Regional Diplomacy in the Persian Gulf, edited by H. Amirahmadi and N. Entessar, ۱۹-۳۲. London and New York: Routledge, ۱۹۹۲.
"The End of the Cold War and the Middle East." Diplomatic History ۱۶, no. ۱ (winter ۱۹۹۲): ۹۵-۱۰۳. Reprinted in The End of the Cold War: Its Meaning and Implications, edited by Michael J. Hogan. New York: Cambridge University press, ۱۹۹۲.
With Farah Monian, "Militancy and Religion in Contemporary Iran." In Fundamentalisms and the State, edited by Martin E. Marty and R. Scott Appleby. Chicago: University of Chicago Press, ۱۹۹۳.
"The Fall of the Soviet Union and the Start of the New Middle East." Working Papers no. ۲۲. Los Angeles: Von Grunebaum Center for Near Eastern Studies, UCLA, ۱۹۹۲.
"The Shi"a of Pakistan: Reflections and Problems for Further Research." Working Papers no. ۲۳. Los Angeles: Von Grunebaum Center for Near Eastern Studies, UCLA, ۱۹۹۳.
"The French Revolution and the Middle East." In The Global Ramifications of the French Revolution, edited Joseph Klatis and Michael Haltzel. Washington, D.C.: Woodrow Wilson Center Press, ۱۹۹۴.

"The Revolt of Islam ۱۷۰۰-۱۹۹۳: Comparative Considerations and Relations to
Imperialism." Comparative Studies in Society and History ۳۶, no. ۳ (۱۹۹۴). Several encyclopedia articles, in Colliers Encyclopedia, Encyclopedia Iranica and
Encyclopedia of the Modern Islamic World.
Many book reviews in Times Literary Supplement, New York Times, London Review of Books, Los Angeles Times, the American Historical Review, Middle Eastern Studies, Iranian Studies, The Journal of Economic History, Political Science Quarterly, Current History, Journal of Asian Studies, Far Eastern Quarterly, Journal of the American Oriental Society (review article from a con¬ference paper, "The Contributions of Vladimir Gordlevsky to the History of the Seljuk Turks"), The Historian, MERIP Reports, etc.
Awards

۱۹۹۴ elected a fellow of the American Academy of Arts and Sciences

۲۰۰۱ mentoring award of Middle East Studies Association, which also made me an
honorary fellow in ۲۰۰۳.

۲۰۰۱ award for scholarly distinction from the American Historical Association

۲۰۰۲ Persian History award from the Encyclopedia Iranica Foundation

In ۲۰۰۴ I won the generous prize of the International Balzan Foundation, half of which is devoted to others" research and has enabled me to bring six post-doctoral fellows in women’s studies to UCLA in the course of four years.

The fellows for ۲۰۰۵-۰۶ were Holly Shissler, who taught two courses in History, and Nayereh Tohidi, who taught in Women’s Studies. ۲۰۰۶-۰۷ fellows were Masserat Amir-Ebrahimi in Geography and Sociology and Jasamin Rostam-Kolayi in History. The ۲۰۰۷-۲۰۰۸ fellow was Houri Berberian in History and the ۲۰۰۸-۲۰۰۹ fellow is Janet Afary in History.

I have had these major fellowships, in addition to several summer and
UCLA grants: AAUW (۱۹۵۴-۵۵): Guggenheim (۱۹۶۳-۶۴), SSRC (۱۹۵۹-۶۰, ۱۹۶۶),
Rockefeller (۱۹۸۰, ۱۹۸۲; Bellagio, ۱۹۹۲); I was visiting scholar for
four months at the Woodrow Wilson Center, Washington, D.C., in ۱۹۸۲,
and was associate professor, Harvard summer school, ۱۹۶۷ and visiting
professor, University of Rochester (۱۹۷۰), and University of Paris,
III (۱۹۷۶-۷۸). I have spent a total of three years in Iran and have
done extensive research travel in Europe, the Middle East, East and
Southeast Asia, and Africa.
۲۴٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۶۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست