از : مسافر خسته
عنوان : جناب خیالاتی جز تکرارو توببن چیز دیگری یاد نگرفتی؟
آقای خیالاتی واقعی تاریخی، شما حق دارید اشتباه تایپی بنمایید ولی اگر کسی دیگر مرتکب آن(؟؟) شد بایستی مورد تویین قرار بگیرد، که قابل برازندگی خودتان است. شما همان بچه مرشد (نوچه) مارکش هستید و «نوچه» گری همواره در انحصار شما جان نثاران است.
۲۵۰۰۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : فرهنگ بیانی
عنوان : ایران همیشه رنگین کمان بوده وخواهد بود
کسانی که برای مردم و تحقق مردم سالاری در ایران دلشان می طپد
تحت تاثیر شانتاهای دیکتاتور پرستان و شبزدگان قرار نمی گیرند و در کنار مردم تا پایان راه خواهند رفت.
تردیدی نیست که در ایران واقعا آزاد کسانی که سابقه سیاهی در شرارت و تباهی ها داشته اند، مطابق منشور حقوق بشر و در دادگاه حقیقت یاب تحویل عدالت داده خواهند شد.
نه ! مانند شاهان و شیخان عمل نخواهد شد ، پس نترسید !
کسی نباید اعدام شود و از کسی هم نباید انتقام گرفته شود این خواست مردم شریف ایران ست.
بهتر ست از هم اکنون سیاهکاران معاصر که در قید حیات هستند و هواداران آنها خود را برای آن روز ها آماده کنند و به جای خواندن «خطبه» های آزادی و دموکزاسی و درس اخلاق برای دیگران ، به راه شرافتمندانه و عادلانه مردمی قدم بگذارند تا مردم مطمئن شوند که ظالمان «دیروز» از اعمال گذشته ی خود فاصله گرفته اند.
این درس عبرتی خواهد بود برای خامنه ای و دنباله روان او که زود تر از پافشاری در اعمال خود از قدرت کنار بروند تا آن مردم و مملکت بیش از این در سراشیب سقوط فرود نروند.
هیچ دلیلی وجود ندارد که مردم ایران با این همه تجربه و تحمل مظالم انواع حکومت های ظالم و از خود راضی بار دیگر بین حکومت های مدرن و مناسب امروز به بایگانی تاریخ مراجعه کنند.
آری ! اشتباه عظیمی بود که در بحران ۵۷ برای گذار از دیکتاتوری ضد مشروطه ی محمد رضاشاهی به دموکراسی و آزادی مردم و روشنفکران به مرجع تقلید شیعیان آیت الله روح الله خمینی
اقتدا کردند و تصور نمیشد که مرجع دینی پای بند به قول و قرار خود نباشد و در عرض دو سه ما تمام حرف های خود را پس بگیرد.
بهمین دلیل خوش خیالی ست که سیاهکاران و مردم فریبان بتوانند مانند گذشتگان خود بتو انند با ردیگر مردم را مانند خمینی و یا هر تاکتیک دیگری فریب داده و به قدرت برسند.
به سراسر منطقه نگاه کنید یا با خرابکاریها وضع مملکت را از این هم که هست بد تر خواهید کرد یا با پپوستن به «راه مردم» هر چه زودتر از مزاحمت های حکومت فعلی نجات پیدا خواهیم کرد.
«راه مردم » معلوم ست. اسم آنرا جنبش سبز بگذارید یا راه سبز امید یا رنگین کمان آزادی و یا هر چه دیگر ! اکثریت مردم که خواهان آزادی و پیشرفت و سرفرازی کشور هستند در این مجموعه قرار دارند. تا بحال شنیده نشده که مردم در ایران نسبت به نیروهای مخالف حکومت دینی بی مهری کنند . اگر چنینی اتفاقی افتاده بود حتما در « یو تیوب » دیده میشد.
منتی آنهائیکه منافع فردی و گروهی خود را به مصالح مردم و کشور ترجیح میدهند در خارج از کشور از همان ۲۲ خرداد خود را نشان داده اند. دیگر هیچکدام نه شاه و نه شیخ نمی توانند همه را زیر مهمیز خود ببرند.
ایران همیشه رنگین کمان بوده وخواهد بود روسیاهی برای آنها مانده که این همه زیبائی ایران نادیده گرفته و تلاش کردندبا «حزب رستاخیز» و «حزب الله » همه را «همرنگ » کنند.
۲۵۰۰۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : زمانی که پهلویها هنوزدیکتاتور نبودندوقدرتی نداشتند
اول بروید فرق evidence با reference
یاد بگیرید بعد فضلتان را مانند تاریختان بفروشید.مشکل شما ودکان داران هم صنفتاناین استکه در گذشته دایی جانی تان(چه ناپلئون وچه یوسف) فریز شده اید و همین را از دیگران نابجا انتظار دارید.بقول بیهقی"تاریخ، به راهِ راست رود که روا نیست در تاریخ، تبذیر و تحریف کردن".
در زمانی که پهلویها هنوزدیکتاتور نبودندوقدرتی نداشتندمملکت گل وبلبل بود؟ایا اپوزیسیون انها دموکرات بودند؟علت عملکرد تحصیکردگان مخالف که تا حد ترور کور وحتی هم اندیش کشی وکودک کشی رفتن چه بود انهمتقصر پهلوی بود؟کسانی که چشم بر وافعیت بسته وکورکورانه اوامر بیگانه را اجرا میکرند,دموکرات بودند؟ فرقه دموکرات اذربایجان زمان دیکتاتوری بود؟چرا از بورسیه کردن حتی مخالفان نمیگوئید که از رژیم پهلوی بورس میگفتند و خارج کشور به توطئه شغول میشدند., محمد مسعودرا پهلویها کشتند؟ خلیل طهماسبی که مجلس ازادش کرد بستور دربار بود؟پس از ازادی چه کسی با خلیل طهماسبی تروریست دیدار کرد واجازه عکس گرفتن به خبرنگاران نداد؟ شاه جوان در چه سالی وتوسط چه کسانی ترور شد؟ چه کسی رزم ارا را درمجلس تهدید به قتل کرد وهفته بعد وی ترور شد وتهدید کننده اظهار داشت از قتل او متاسف نیست؟چه کسانی بدست بوسی امام در پاریس رفتند؟چه کسی خود را مشروطه خواه جا میزد ولی مشاور محمدعلیشاه در سرکوب مشروطه خواهان بود؟چه کسی دستور استخدام شعبان جعفری را از بودجه محرمانه داد؟کدام وزیر ملی! سوءسابقه دراصفهان داشت بدون دیپلم و لیسانس عنوان دکترآ برای خود جعل کرد؟. عمده وقایع بالا بین ۱۳۲۰-۳۲ که محمد رضا پهلوی قدرتی نداشت توسط دولتمردان وروشنفکران روز صورت گرفت.ان هم تقصیر پهلوی بود. مدرنیته که پهلویها سعی در ان داشتند با مقاومت شدید روشنفکران رو برو شد. علت مخالفت جبهه ملی وتوده ای ها با انقلاب سفید چه بود؟ جز انکه چرا بدست پهلوی انجام میشود؟چرا جبهه ملی از قیول تشکیل دولت دراوایل دهه ۴۰ سرباز زدند؟چطور تمامی محکومین جبهه ملی ونیز بسیاری از چپ مدل ایرانی بریده به مقامات بالا رسیدند ؟ یا جبهه ملی با شاه همدست بوده!یا رژیم شاه انطور هم که می گویید همچین بد هم نبوده. مخالفینی که در خارج از کشور زندگی میکردند وتحت محدودیهای! پهلویها نبودند چرا دموکرات نبودند ونشدند؟ بخودنگاه کنید شما دموکراتید؟ گفتگو بلدید؟ بقول زده یاد ساعدی "خروارها دشنام" نثار کرده اید. حال که قدرتی ندارید به شخصیت کشی مشغولید وای بروزی برهبری "پیشوا" به قدرت کامل میرسید. ان سالها دستبوس پهلویها بودید سالهای بلوا دستبوس امام وبعدی عاقبتمان ختم به خیر شود!.کتابهای صمد مانند تلخون و ماهی سیاه کوچولو وال احمد در کتابفروشی ها موجود بود ومن خود ماهی سیاه کوچولو را در کتابفروشی خویشاوندم سال ۱۳۵۶ خواندم. ماکارمان راکه روشنگری وایجادشک سئوال بود انجام دادیم.تا فرصتی دیگر
دروغ وخشکسالی از ایران دور باد
۲۴۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حافظه واقعی تاریخ،
عنوان : این بازیهای سیاسی نسل امروز ایران را فریب نمیدهد!
آقای خسته، در یک مورد با شما هم عقیده هستم. شما براستی آدم بیسوادی هستید. بنده در تایپ کلمه "نظراتتان" اشتباهاْ یک "ت" نگذاشتم و به اشتباه خود اعتراف میکنم. ولی آقای زرگری ناگهان کاسه داغتر از آش میشود و به عنوان نوچهء آقای داور از قول او حریف میطلبد و میخواهد درس گیومه شناسی به این و آن بدهد تا بیسوادی همفکرش را پنهان کند. شما هم اینقدر خودت را ناراحت نکن و ادای کارآگاهها را در نیاور که تعداد واقعی نظردهندگان مخالف شما چند نفر است. کمی استراحت کن تا شاید حالت خوب شود. خدا را چه دیده ای.......
آقای خشیار، آیا شما خودت هم میفهمی چه میگویی؟ این داد و فریاد کشیدنها و بی ریط صحبت کردنها یعنی چه؟ فکر میکنی با این کارها مرا مرعوب میکنی؟
آقای محترم انگار تو اصلاٌ نمیفهمی که من چه میگویم. آن مثل درخت انگورت هم بدرد خودت میخورد.
اولاْ اگر محمد رضا شاه پادشاه محبوب من بود هرگز او را دیکتاتور خظاب نمیکردم (یکبار دیگر چشمت را به مطلب من در شماره ۲۴۹۹۰ بیانداز تا شاید بهتر بفهمی). در ثانی چه کسی گفته که حماقت اپوزیسیون شاه نتیجه سیاستهای او بود؟ بخش بزرگی از این فعالان در خارج از ایران به سر میبردند. چرا آنجا و در معیت همان ژان پل سارتر و سیمون دوبوار نتوانستند چشمان خود را بروی واقعیت جهان بگشایند؟ آیا این هم تقصیر شاه بود که آنها در قلب دنیای آزاد قابلیت درک این واقعیت را نداشتند که مبانی عقیدتی ایشان با مفهوم دموکراسی و آزادی فکر در تضاد است؟ آیا تقصیر شاه بود که موجودی چون اصغر حاج سید جوادی، فارق التحصیل از پاریس، قدرت درک این مطلب را نداشت که روح الله خمینی نمیتواند آزادی و ترقی را به ایران آورد؟ آیا تقصیر شاه بود که جامعه روشنفکراللهی ایران حاضر نبود چشمان خود را بر روی دیدگاههای خمینی، که سالها قبل از انقلاب در کتاب ولایت فقیه او نوشته شده بود و در خارج از ایران هم در دسترس بود، بگشاید و ببیند که چه در مغز علیل آن پیرمرد میگذرد؟ آقای خشایار من در مورد عملکرد شاه در مقایسه با اپوزیسیون او صحبت میکنم. بعد از سقوط حکومت گذشته، دوستان مصدق پرست شما وظیفه حکمرانی را از سوی امام بزرگوار به عهده گرفتند. آیا تقصیر شاه بود که آقایان جبهه ملی و نهضت آزادی در مقام مسئولین این کشور شهروندان ما را به خاک و خون کشیدند، مطبوعات ما را با وحشیانه ترین شکل ممکنه که تا آن روز دیده نشده بود به مهمیز کشیدند و اقتصاد نو پای ما را کمر شکستند؟ اگر وجود دیکتاتوری جدید معلول دیکتاتوری گذشته است، پس چرا "شاهکاری" چون انقلاب اسلامی در دیکتاتوریهای دیگری، که به مراتب بدتر از دیکتاتوری شاه بود، اتفاق نیفتاد؟ چرا در شیلی شاهد نبودیم که اپوزیسیون پینوشه دست به وحشیگریهایی به مراتب بدتر از او بزند؟ چرا بعد از سقوط دیکتاتوری مارکسیست لنینسیتی در روسیه، که هزار هزار بار بدتر از رژیم شاه بود، چنین اتفاقی نیفتاد؟ چرا بعد از شکست پول پت و یا سقوط رژیم آپارتاید شاهد چنین دیوانه بازیهایی در آن کشورها نبودیم؟ من مطمئنم که در این دیگر جوامع دیکتاتور زده نیز "سارتر" و "سیمون دوبوار" تولید نمیشد. ولی رهبران اپوزیسیون مخالف هزار بار باشرفتر و انسانتر از اسلامیها و کمونیستها و مصدقیهای جامعه ایران بودند. نخیر آقای خشایار این شما هستید که گزینشی و فرصت طلبانه به مسائل مینگرید. مگر شاپور بختیار و یا استاد بزرگ دکتر صدیقی در همان جامعه زندگی نمیکردند؟ پس چه شده که آنها به زعم شما معلول دیکتاتوری گذشته واقع نشدند و واقع بینانه به مسائل نگریستند و باز به زعم شما "ژان پل سارتری" و "سیمون دو بواری" مسائل را تحلیل کردند؟ در حالیکه رفقای سابق آنها هر کار زشتی را بر ضد آنها کردند تا خود مورد شفقت امام بزرگ قرار بگیرند. عامل تمامیت خواهی و ضد بشری فکر کردن نیروهای سیاسی ایران در آن زمان هیچ ربطی به شاه نداشت و ندارد. امروز هم که از سقوط رژیم پادشاهی بیش از سه دهه میگذرد این موجودات همانی هستند که همیشه بوده اند. ریشه حماقت آنها را باید در طرز تفکر ارتجاعی آنها، در کیش شخصیت از یک فرد و همچنین تاثیر پذیری آنها از ایدئولوژیهای ضد مردمی مثل مارکسیسم و یا اسلامی سیاسی جستجو کرد.
آقای خشایار م، ریش این بازیهای سیاسی که شما و امثال شما میخواهید در آورید دیر سالی است که درآمده و نسل امروز ایران را فریب نمیدهد!
۲۴۹۹٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : میدانم سلطنت طلبان وساواکی ها ناراحت میشوند
عنوان : چاپلوسی اطرافیان شاه ودروازه تمدن بزرگ
بوسیدن پای شاه بعد از جشن های ۲۵۰۰ ساله در دربار به اوج رسیده بود، عبدالعظیم ولیان استاندار خراسان و نایبالتولیه هرگاه به حضور شاه میرسید روی زمین میافتاد و پای شاه را میبوسید.
بعد از انتصاب اردشیر زاهدی به وزارت امور خارجه، همه معاونین و سفرا را مجبور کرده بود تا هنگام «شرفیابی»در مقابل شاه زانو بزنند. زانو زدن وزیر و به خاک افتادن وی در برابر شاه موجب اعتراض یک خبرنگار فرانسوی به علم شد. علم اعتراض خبرنگار را به اطلاع شاه رساند و شاه پاسخ داد: «حق بود به او میگفتی که اردشیر رعایت سنتهای ملی مملکت را میکند.»
سفرا موظف بودند در گزارش هایشان به شاه، جمله «پای مبارک را میبوسم» بنویسند. پرویز راجی از این که امیرخسرو افشار، آخرین وزیر امور خارجه ایران دوران شاه به جای کلمه «پای مبارک» را میبوسم، نوشته بود «دست مبارک را میبوسم» اظهار شگفتی میکند هرمز قریب یکی از مدیرکل های وزارت دربار در نامه مینوشت:
مراتب پرستش چاکرانه را به خاک پای مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه تقدیم [میکنم.] پای مبارک علیاحضرت ملکه و والاحضرت شاهدخت شهناز را با کمال احترام میبوسم.
گاهی وقت ها چاپلوسی چنان شدت میگرفت که هر کدام از اطرافیان سعی میکردند از رقیب سبقت بگیرند. علم وزیر دربار به یکی از این جلسات اشاره میکند و مینویسد: «ناهار دستهجمعی در حضور شاه خوردیم و هر یک سعی کردیم گوی چاپلوسی و تملقگویی به او را از دیگری برباییم.»گاه این تملقگویی به جایی میرسید که حالت انزجار دست میداد. پرویز راجی سفیر شاه در انگلیس اعتراف میکند که «واقعاً هم خودم از این همه تملق و چاپلوسی که موقع شرفیابی به حضور شاه نشان دادم، حالت انزجار داشتم.» بعضی اوقات تملق بیش از حد مورد اعتراض نزدیکان چاپلوسان قرار میگرفت. در یکی از میهمانی های ملکه مادر، علم چنان چاپلوسی کرد که مورد اعتراض همسرش قرار گرفت و به او «تذکر داد که امشب بیش از حد معمول نسبت به شاه تملق» گفتی.
۲۴۹۹۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مسافر خسته
عنوان : جناب حافظه « واقعی و یا راستین و یا جعلی» تاریخی، اول یک سوزن بخود و بعد جوالدوز را حواله دیکران کن.
آقا و یا خانمی که هرچندگاه با یک اسم مستعار ی جدیدخودشرینی میکند.لطفآ میتوانید بمن کم سواد توضیح بدهید که استفاده از کلمه «نظراتان» در این جمله چیست «آقای خشایار م درود بر شما. من با شما از لحاظ عقیدتی مخالفم و با این نظراتان که دست بوسی را شاه رواج داد هم عقیده نیستم ».من در لغت نامه دهخدا هیچ مورد متناظر نه با واژه «تخیلاتی» مورد اشاره خانم/آقای داور و نه واژه «نظراتان» که شما بکار بردید پیدا نکردم.داور محترم بایستی آنرا از بیانی و یا نوشته ای استنادکرده باشد(همانگونه که آقای زرگری بدرستی توضیح دادند)، ولی شما چطور؟ آیا واقعآ فکر میکنید واژه مورد بحث قادر خواهد جنایات بیشمار ۳۷ ساله پدر تاجدارتان را ناپدید و از حافظه مردم آزادمنش ایران پاک نماید و قادر خواهید بود اعمال جنایتکارانه شاه - آخوند را تطهیر نماید؟ شما علاوه بر سرقت از نام دیگران، ترسو و خود را پشت درستی و یا نادرستی واژه ها مخفی مینماید. شما هنوز از عمق فاجعه ای که بمردم و وطن ما رفته بی اطلاع هستید و از درک آن عاجزید. و بهمین جهت بحاشیه پردازی مشغول هستید.هزار بار بهتر است آدم کم سواد مثل من باشد که طفره را اشتباهی با «ت» تایپ میکند تا مواجب بگیری باشد که استبداد و جنایت دوران پهلوی تطهیر نماید.
۲۴۹۹۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : منصور منصوری
عنوان : ناشناس و اسنادش
ناشناس سند رو کرده است. بحمدالله ما گوگل را داریم که می توانیم هر مقاله ای را پیدا کنیم. رفرنس اولش مقاله ای بود بنام اپوزیسون با عمامه می لاسد. این مقاله هیچ چیزی که سند باشد جز کلی گوئی ندارد تازه اسم نویسنده هم معلوم نیست. بقیه رفرنسها هم نیآمد. فقط یک کتاب بود از آقای کاظمی نامی که خود را سوسیالیسم معرفی می کند. وبلاگی بود ار آقای ثاقبی فر که در آنجا هم چیزی ندیدم. ناشناس سند وقتی تاریخی است که نویسنده و گوینده آن هم تاریخ و هم رفرنس مشخص را بدهد. انشاء نویسی و حرف زدن نمی شود سند. چون در غیر ایصورت هر که هرچی گفت و بگویند که سند نمی شود. آنگاه ما میشویم نوری زاده و بهنود که هر وقت میل اشان است چیزی می گویند و فردا آنرا با پروئی خلافش را می گویند. شما نقل قولی از نوری زاده آورده اید. یک رفرنسش کجاست و دو، نوری زاده خودش در ابتدای انقلاب هوادار خمینی بوده است و با اعدام امیران ارتش و حتی فرخ رو پارسا موفق بوده است و در تائید اعدام آنان مقاله نوشته است و چندی بعد در دفاع از فرخ رو پارسا مقاله نوشته است. ایشان زمانی که آمریکا از چلبی دفاع می کرد دفاع کرد و در ستایش چلبی مقاله نوشت و اورا عراقی باغیرت و ملی نام داد و بعد وقتی آمریکائی ها او را رها کردند بر علیه چلبی مقاله نوشت. روزی پادشاهی هوس خورشت بادمجان می کند و وزیرش شروع می کند به تعریف بادمجان و پادشاه بادمجان می خورد و شکم درد می گیرد. به وزیر می گوید شکمم درد گرفته حتماً علتش بادمجان است ، بعد وزیر شروع می کند به فحاشی به بادمجان، شاه می گوید قبل از خوردن تو تعریف بادمجان دادی حالا فحش می دهی. وزیر به او می گوید قربانت شوم من نوکر شما هستم نه بادمجان. ناشناس سند بیآور که آبرویت نریزد. نه حرف الکی که سند نمی شود. میشود شاه دوست بود ولی میشود هم آدم مستدلی بود. راستی بالاخره وطن فروشی شاه چه شد؟
۲۴۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : خشایار م
عنوان : حافظه ی فرصت طلبانه
آقای واقعی ؟؟!!این حافظه ای ک هاز دیگرسرقت کرده اید گزینشی و فرصت طلبانه کار میکند. شما متاسفانه متوجه رابطه ی علت و معلولی که دوستان بارها به آن اشاره کرده اند نمی شوید.اجازه بدهید ساده تر بگویم.
شما اگر مثلا درخت انگوری را در حاشیه ی کویر بکارید می خشکد، اما اگر چند قطره آب و اندکی مواد غذایی بآن برسانید، ممکن است نخشکد و میوه هم بدهد، اما آن میوه با میوه ی تاکی که در موستان رسته زمین تا آسمان فا دارد. بعبارت دیگر ارگانیسم در محیط مناسب می تواند بصورت مطلوب و طبیعی رشد کند. اگر چه درکش برای شما دشوار است اما می گویم، بعضی از قوانین طبیعت با قوانین اجتماعی مشابهت دارد .همسان عمل می کنند..
حالا این را برگردانید به دوران پهلوی یا خاسلامی . استبداد هست، اعدام و تیر باران هست.داغ و درفش هست، زندان هست، ساواک هست، خواندن ماهی سیاه کوچولو مجازات دارد و..... در این محیط مسموم و متعفن که شاهنشاه محبوب شما درست کرده و جلوی انتشار هر اندیشه ی علمی و مترقی و پیشرو را گرفته شما می خواهید سارتر و سیمون دوبوار تولید شود.
شاه می دانست که: توانا بود هرکه دانا بود چقدر خطر ناک است، جلوی دانایی و آگاهی را می گرفت که توانایی را با پشتیبانی اربابان و زور اسلحه و ساواک برای خود حفظ کند و در انحصار خود نگهدارد..
در چنین محیط مسموم همه چیز ناهنجار است و این را همه ی چپ ها و ملیون بارها یاد آوری و به ضعفهای خود که معلول دیکتاتوری شاه خائن بود اعتراف کرده اند. حالا می خواهید بیایید و بگویید سارتر چنین بود و چنان بود، آقاجان همه چیز نسبی است، انسان کامل فقط شاه و رضا شاه بودند!!
به نظر من شخصیتهای نادری در تاریخ ما پیدا می شوند که مرتکب اشتباه نشده اند یا کمتر اشتاه کرده اند. ولی تا دلتان بخواهد آدم خاءئن و سر پرده داریم.و این منحصر به روزگار پهلوی نبود.
۲۴۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حافظه واقعی تاریخ
عنوان : یک جو انصاف
آقای خشایار م درود بر شما. من با شما از لحاظ عقیدتی مخالفم و با این نظراتان که دست بوسی را شاه رواج داد هم عقیده نیستم. ولی لااقل یکنفر از طرف مقابل پیدا شد که حداقل اینقدر انصاف داشت که بگوید موجود ضعیف النفسی چون سنجابی نیز بی ارزش بود. بحث ما همین است. شاه دیکتاتور بود ولی اپوزیسیون شاه نیز بهیچ عنوان و در هیج زمینه ای بهتر از خود او نبودند. میتوانم حدس بزنم که شما با این گفته من موافق نیستید. ولی لااقل، ولو بطور خفیف هم که شده، حاضرید از روشنفکرنماها و ملی نماها نیز انتقاد کنید.
امیدوارم حمید زرگری و به اصطلاح حافظه تاریخی و آن آقای داور بیسواد هم به اندازه شما یک جو انصاف میداشتند.
۲۴۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : خشایار م
عنوان : سنت دستوسی
آقای داور ،
شما درست می گویید، پدر و پسر شعورشان سیاسی شان هرگز از سطح مناسبات ارباب و رعیتی بالاتر نرفت. و آن مناسبات را در جامعه مستقر کرده بودند. دستبوسی را شاه سنت کرد. شرم بر او و آدم ضعیف النفسی مثل سنجابی که این سنت را مثل جان نثاران و نوکران خانه زاد ( بخوان اقبال و علم و بقیه نظامیان و غیر نظامیان درباری) اجرا کرد. درک این مسائل یعنی دیدن علت، مغز تحلیل گر می خواد. جاهلان به معلول می پردازند وبس.
۲۴۹٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|