از : فقط یک سوال از سلطنت طلبان و ساواکی ها کردم بعد از ۲۳۶ کامنت در اینجا و ۲۲۲ کامنت در مقاله مربوط به بیژن جزنی هنوز جواب ندادند
عنوان : سوال :ایا واگذاری فرماندهی کل قوا به امریکائیها خود خیانت بزرگ به ملت ایران نبود? در رابطه به دست نشانده بودن شاه چه میگویید?
سلطنت طلبان بدانند که ما از گقتن حقیقت خسته نمیشویم حالا شما بویژه ناشناس و پرسشگر سند بیاورید که اینها جعلی است
**************************************************
ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
عنوان : اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است.(این هم جواب به پرسشگر لطفا چندبار بخوان اقای تاریخدان تا شیرفهم بشی)
پرششگر وناشناس ودیگر ساواکی ها و شاهپرستان باید نگاه کنند که واقعا فرمانفرمائی بری و بحری با شاه بوده یا امریکا. همین خیانت که شاه اختیارات اصل پنجاهم قانون اساسی را به بیگانگان سپرد کافیست که اورا خائن به منافع ملت ایران بدانیم و سرنگونی او را توسط مردم ایران جشن بگیریم
**********************************************
ماموریت شگقت انگیز ژنرال هویزر: از کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا شاه صفحه ۲۴۵
اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند.از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائلبسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد قره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد........................................
پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
*************************************************
نظر دکتر بختیار در رابطه با نقش هویزر که شاه را مثل موش مرده به خارج پرتاب کرد
عنوان : اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است()
++++++++++++
بهر حال به قره باغی گفتم که شما فردا ساعت ۹ صبح به دفتر من بیآئید. خودم ساعت ۸ در دفتر بودم. ساعت ۹ نیامد. خوب، با جریاناتی که در تهران بود ممکن بود این توهم پیش بیآید که نتوانسته بیاید. ولی او با هیکوپتر میآمد مدرسه افسری و از آنجا میآمد به نخست وزیری که دو قدم بود. ساعت نه و نیم که نیامد من تلفن کردم گفتند در یک کنفرانس است و الان خودش میآید. خلاصه ساعت ده شد نیامد. ساعت ده پای تلفن بمن گفت جناب آقای نخست وزیر، امراء ارتش اینجا جمع شده اند و راجع به وضع ارتش صحبت میکنیم. این حرفی بود که قره باغی پای تلفن به من زد. خوب، من اول فکر کردم که شاید یک مشورتی است و بطور عادی با هم میخواهند تبادل نظری بکنند. از یک متخصص امر پرسیدم بجز شورای عالی جنگ و جز کمیسیون های عادی که مأموریت خاصی دارند و شورای امنیت ملی که خود من رئیسش هستم، آیا کمیسیون های قانونی دیگری هم هست، گفتند خیر. سوء ظن مرا گرفت که اینها مشغول یک کاری هستند که قانونی نیست. ساعت ۱۱ بود که بمن اطلاع دادند آن اعلامیه صادر شده، یعنی اعلامیه بی طرفی ارتش و من تا آن ساعت از این ماجرا خبر نداشتم. و تمام رفت و آمدها و فعل و انفعالات به دستور فردوست و با پا در میانی و اجرای آقای قره باغی انجام گرفته بود. امراء را جمع کرده بودند. از سپهبد پائین تر هم یا نداشتند یا یک نفر سرلشکر فقط آنجا بود. و اینها آن مدرک را که اطلاع دارید امضاء کردند.حالا من کار ندارم که این مدرک چه معنی و چه مفهومی دارد. ولی اطمینان دارم که این مدرک، چهار روز قبل از اینکه صادر بشود، پیش نویس آن را ژنرال هویزر نوشته بود و گذاشته بود و از ایران رفته بود. اینست که من نمیخواهم دفاع بکنم چون تاریخ دفاع خواهد کرد. من روحم از اینکه این کمیسیون را ایشان تشکیل میدهد خبر نداشت. تشکیلش بر خلاف قانون بود، بر خلاف حیثیت ارتش بود، بر خلاف منافع کشور بود
۲۵۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : اخوندهای مکلا
ناهید رکسان
نقد و بررسی علمی «تقدس» پذیر نیست، و با شخصیت پرستی در تضاد کامل قرار میگیرد. این نوع برخورد و بررسیها، به نوبه خود به آتش خشم شخصیتپرستان و مبلغین فاشیسم دامن میزند، و زمینه را جهت هتاکی و نفسکشطلبیهای «نخبگان» فراهم میآورد. نفسکش طلبیهائی که در سایت «اخبار روز» از جایگاه ویژهای برخوردارند! عکسالعمل اینان، در برابر عقاید متفاوت با «اعتقاداتشان»، همان است که برخوردهای حکومت اسلامی: فحاشی، هتاکی و تلقین یک «اصل» کلی، که جز «نظر» اینان، هیچ واقعیت تاریخی نمیتواند محلی از اعراب داشته باشد.
در تصور بسیاری از اینان، مصدق هم مانند دیگر امامان شیعیمسلکان «تقدس» پیدا کرده، و هیچکس حق ندارد «عملکرد» او را مورد «بحث و بررسی» قرار دهد! و هر چه خلاف «باورهای» و «پیشداوریهای» بعضیها در مورد مصدق گفته شود، حتی اگر مبرهن و مستدل باشد، نه نیازی به بررسی دارد، و نه میتواند اصولاً مطرح شود، چرا که «دروغ» محض است! و هر کس چنین «دروغهائی» میگوید، از «اشرف پهلوی» پول گرفته، سلطنتطلب هم هست!
این تأکیدات «الهی» در نظر مصدق پرستان همان «حقیقت محض» است!
۲۵۲۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : سرزمین های جداشده از ایران در طول ۱۹۶ سال گذشته
گستره سرزمینهای جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمانچای،گلستان،آخال،پار یس و... به قرار زیر است:
سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قرارداد های گلستان و ترکمانچای با روسیه(۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ م.)
آران و شروان: ۸۶۶۰۰ کیلومتر مربع؛
ارمنستان: ۲۹۸۰۰ ک .م؛
گرجستان: ۶۹۷۰۰ ک.م؛
داغستان: ۵۰۳۰۰ ک.م؛
اوستیای شمالی: ۸۰۰۰ ک.م؛
چچن: ۱۵۷۰۰ ک .م؛
اینگوش: ۳۶۰۰ ;ک.م
جمع کل: ۲۶۳۷۰۰ کیلومتر مربع
سرزمینهای جداشده ایران شرقی براساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی
هرات وافغانستان: ۶۲۵۲۲۵ ک.م؛
بخشهایی از بلوچستان و مکران: ۳۵۰۰۰۰ ک.م؛
جمع کل: ۹۷۵۲۲۵ کیلومتر مربع
سرزمینهای جداشده ورارود(ماوراءالنهر) بر اساس پیمان آخال با روسیه(۱۸۸۱ م.)
ترکمنستان: ۴۸۸۱۰۰ ک.م؛
ازبکستان: ۴۴۷۱۰۰ ک.م؛
تاجیکستان: ۱۴۱۳۰۰ ک.م؛
بخشهای ضمیمه شده به قزاقستان: ۱۰۰۰۰۰ک.م؛
بخشهای ضمیمه شده به قرقیزستان: ۵۰۰۰۰ ک.م؛
جمع کل: ۱۲۲۶۵۰۰ کیلومترمربع
سرزمین های جداشده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس
امارات:۸۳۶۰۰ک.م:
بحرین:۶۹۴ ک.م:
قطر:۱۱۴۹۳ک.م:
عمان:۳۰۹۵۰۰ک.م:
جمع کل: ۴۰۵۲۸۷کیلومتر مربع
مساحت سرزمینهای جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفویه به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه،عراق و سوریه تقسیم شد) به مساحت تقریبی ۲۰۰۰۰۰ک.م. و نیز عراق به مساحت ۴۳۸۳۱۷ک.م. در جمع حدود ۳.۵ میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است
۲۵۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : نازنین اذری
عنوان : به پرسشگر
شما انقدر از تز دکتر هوشنگ صباحی میگویید که متاسفانه ایشان را هم بدنام میکنید. مگر دکتر صباحی کتابهای دیگران را نخوانده و انها را بی ارزش اعلام کرد که شما حالا با نیت خیر و یا شر میخواهید دیگران را به تز ایشان مراجعه دهید. در ضمن تبلیغ اینچنینی شما هم نتیجه عکس میدهد. جنس خوب واقعا احتیاج به تبلیغ ندارد. اگر تز ایشان اینقدر ارزشمند باشد که شما میگویید خوب جای خود را باز میکند پس اینقدر زور نزنید شما هم سعی کنید از منابع دیگر و از جمله از منابع مخالفین شاه هم سند بیاورید تا دیگران بدانند که شما هم مثل حزب فقط حزب اله برخورد نمیکنید. میبینید بسیاری از دوستان اینجا از منابع خود سلطنت طلبان یعنی کتاب شاه سند میاورند و به نظر من جالب است گرچه شما سعی میکنید انها را ندید بگیرید ولی این اسناد از چشم خوانندگان پنهان نمیماند و بدون تعصب بگویم من اول فکر کردم این سند از کتاب شاه جعلی است ولی وقتی خودم کتاب را پیدا کردم دیدم واقعا شاه گفت که ژنرال هویزر ایشان را مثل موش مرده پرتاب کرد به خارج کشور.در بین کامنت ها واقعا من متشکر کامنت گذار بدون نام هستم که خیلی اسنادی که من تاکنون ندیده بودم را از منابع سلطنت طلبان در اینجا اورده است. کامنت گذار بدون نام اورنده سند به کارتان ادامه دهید
۲۵۲۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : ایا این تاریخ نیست?: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
عنوان : پرسشگر به پریشانگوئی افتاده است
پرششگر ودیگر سلطنت طلبان و ساواکی ها میتواند به کتاب بین دو انقلاب پرفسور ابراهیمیان که ان هم به عنوان تز پرفسوری نوشته شده هم مراجعه کند.
اینجا کلاس تاریخ نیست و با این شیوه ها که پرسشگر و ناشناس فکر میکنند بخواهند سلطنت پهلوی را تبرئه کنند راه بجائی نمیبرد. مگر فاکت از کتاب شاه اوردن که ایشان خودشان میگویند که ژنرال هویزر مثل موش مرده دم مبارک شان را گرفتند و به خارج از کشور پرتاب کردند به تاریخ ربط ندارد?مگر سپردن اختیارات خود در قانون اساسی که به بیگانگان به تاریخ ربط ندارد? خوب چرا به این تاریخ توجه نمیکنید? فکر میکنید همه باید بدنبال پریشانگوئی شما بدوند?
۲۵۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پروانه ص
عنوان : سماجت
جناب پرسشگر
بهتر است به جای نوشته های عناصر وابسته، آثار تاریخ نویسان عیر وابسته و میهن پرست را بخوانیم. مثلا نوشته های استا حمید دباشی از دانشگاه معتبر کلمبیا. همان دانشگاهی که احمدی نژاد را تحقیر کرد.
این همه سماجت شما از یک سند مفتضح که یکی بعنوان پایان نامه نوشته در برابر آنهمه آثار درخشان (مثلا نیکی کدی) حیرت انگیز است.
این تعصب مذهبی است، نیست؟
۲۵۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : با قبیله گرایی های خود تاریخ ایران را ننویسیم چون عاری از هر گونه اعتبار بین المللی خواهد بود و ما را به بیراهه و کشاکش رهنمون می شود. تاریخ را سیاسی نکنیم. تاریخ را طبق گرایش های فرقه ای خود کج و معوج نکنیم، این خود استبداد از بدترین نوع است.
خلاصه مهمترین مطالبی که در طی چند ماه اخیر بویژه در این سایت آموخته ام بقرار زیر هستند:-
۱. رضا شاه بی کودتا بقدرت رسید:- دکتر هوشنگ صباحی با تز/رساله خود از یکی از معتبرترین دانشگاه های جهان نشان داده است که رضا شاه با کودتا و با حمایت انگلیسی ها بقدرت نرسید. این رساله معتبر خواهند تا زمانیکه مخالفان او با تز/رساله ای از یکی از معتبرترین دانشگاه های جهان خلاف آنرا ثابت کنند.
پرسش من در اینجا اینست که چرا تاکنون تز/رساله ای به ثبت یکی دانشگاه معتبر جهان نرسیده است که نشان دهد که رضا شاه با کودتا و با حمایت انگلیس بقدرت رسید؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که مخالفان دکتر صباحی در این مورد اقدامی بعمل آورند و با تز خود تز او را بی اعتبار کنند؟
۲. تناقضات در قانون اساسی مشروطه:- انقلاب مشروطه ایران یک انقلاب دمکراتیک و مترقی برای زمان خود بود و می بایستی به مرور زمان مانند قانون اساسی هر کشور دیگری اصلاح می شد تا دمکراسی را بیشتر گسترش بدهد. بنظر من، حداقل دو قانون مهم در این قانون اساسی فوق العاده دست و پا گیر بودند، یکی به رسمیت شناختن دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری که طبق آن پادشاهان موظف بودند تا روز قیامت در حفظ و گسترش آن بکوشند. دوم، حضور مستمر آخوندها در عرصه سیاسی برای مشروع و نامشروع شناختن اجرای قوانین و تدوین قوانین نوین. بنظر من، قانون اساسی مشروطه با وجود اینگونه قوانین مشروعه هم بود و به این واسطه تناقضی عمیق بین تجدد و واپسگرایی در آن وجود داشت که در ماهیت آشتی ناپذیرند. گیر کردن بین این دو قطب است که هر در ضدیت کامل با دیگریست و بسیار مشکل آفرین. اگر این درک من درست باشد می شود نتیجه گرفت که ایندو قطب هر کدام پیروان سر سخت خود را داشتند و همواره با هم در ستیز بودند و امکان توافق میان آنها امکان ناپذیر بود. نیرویی که بوسیله دیگر نیرو از مشارکت در قدرت کنار گذاشته شده بود و یا در سهمش تعرضی می شد می توانست به آسانی با رجوع به همین قانون اساسی ثابت کند که دیگری قانون شکنی کرده است. بنابراین نیروهای مخالف رضا شاه و شاه می توانند به قانون شکنی های ایندو بپردازند ولی اگر چنین قانون شکنی هایی بوسیله پهلوی ها نمی شد نه سکولاریسمی در عرصه سیاسی، قضایی و آموزش و پرورش در ایران صورت می گرفت و نه نیمی از جامعه که زنان بودند از یوغ مردسالاری بیرون می آمدند. اگر دستاورد قانون شکنی های رضا شاه و در ادامه آن شاه با انقلاب سفید اینها بوده اند، می توان گفت که پروژه تجدد پیشرفت های بسزایی داشت که خوشایند نیروهای واپسگرای مذهبی نبود.
۳. کودتا علیه مصدق یا علیه شاه:- ناشناس با ارائه اسناد و مدارک نشان داده است که در ۲۸ مرداد کودتایی علیه دکتر مصدق رخ نداد بلکه نخست وزیری (دکتر مصدق) که بر خلاف قانون اساسی عمل کرده بود با دخالت آمریکا و انگلستان برکنار شد. مخالفان ناشناس در برابر قانون شکنی های دکتر مصدق سکوتی معنا دار اختیار کرده اند، چرا سکوت؟ مخالفان بجای ارائه اسناد و مدارکی که بتواند حرفهای ناشناس را بی اعتبار کند فقط با اصرار و تکرار حرف و نه سند، و توسل به مغلطه همواره در صدد بوده اند که القا کنند که شاه در ۲۸ مرداد با دخالت و حمایت آمریکا و انگلیس بر علیه دکتر مصدق کودتا کرد و خود را به مخالفان خود تحمیل کرد. بنابراین، آنچه ناشناس ادعا می کند معتبر باقی خواهد ماند تا زمانیکه طرف مقابل با ارائه اسناد و مدارک بتواند ادعای او را رد کند.
پرسش من در اینجا اینست که چرا تاکنون طرفین تز/رساله ای در این رابطه به ثبت یکی از معتبرترین دانشگاه های جهان نرسانده اند؟ آیا زمان آن نرسیده است که چنین کنند و خدمت بزرگی به ملت ایران انجام دهند؟
۴. مواضع پهلوی ها، دکتر مصدق، حزب توده و مذهبیون درباره حقوق زنان در دوره دکتر مصدق:- این موضوعی بی غایت اساسی است که باید بطور جدی به آن پرداخته شود. قبل از اینکه ناشناس بطور جنبی به موضع دکتر مصدق در این مورد بپردازد من نمی دانستم که نیروهای متحد دکتر مصدق در صدد بودند که قوانین متجددی که رضا شاه برای آزاد ساختن زنان صادر کرده بود را خنثی کنند. تنها این یک نکته کافیست که دمکرات بودن دکتر مصدق و دولت او را بطور جدی به زیر سئوال برد ضمن اینکه ضدیت او را با تجدد ثابت می کند. من نمی فهمم چطور می شود دوره دکتر مصدق را دوره آزادی و دمکراسی و پیشرفت خواند وقتیکه ضد دمکراتیک ترین و تجدد زدایی ترین اعمال علیه حقوق زنان انجام می گیرد یعنی بر علیه نیمی از جامعه ایران در آن دوره. از مخالفین ناشناس خواهش می کنم که در این یک مورد حداقل سکوت خود را بشکنند و نشان دهند که ناشناس تاریخ را جعل و تحریف کرده است و در دوران دکتر مصدق هیچ قانون و عمل و توطئه ای علیه حقوق زنان انجام نشد و ادعای ناشناس کاملا بی پایه و اساس است. تا زمانیکه این سکوت شکسته نشود ادعای ناشناس معتبر باقی خواهد ماند.
۵. بحرین از آن ایران نبود که از ایران جدا شود:- ناشناس نشان داده است که بحرین هیچوقت به ایران تعلق نداشته است که از ایران جدا شده باشد. در این رابطه او از طرف مقابل چند سئوال کلیدی کرده است که به ادعای خود اعتبار بخشند و نشان دهند که بحرین بخشی از ایران بود و شاه تحت فشار انگلیس آنرا از ایران جدا کرد. مخالفان با سکوت خود در برابر این پرسش ها به ادعای ناشناس اعتبار می بخشند. تا زمانیکه مخالفان ناشناس نتوانند با ارائه پاسخ و اسناد ادعای خود را ثابت کنند، ادعای ناشناس معتبر و ادعای مخالفانش عاری از هر اعتباری خواهد ماند.
۶. خرافه پرستی/اعتقادات دینی شاه و دکتر مصدق:- ناشناس و مخالفانش نشان دادند که هر دو شاه و دکتر مصدق اعتقدات دینی داشتند و با استفاده از این اعتقادات سعی کردند خود را به ملت نزدیک کنند. همزمان نیروهایی هم بودند که از اعتقادات دینی توده ها حداکثر سوء استفاده سیاسی را کردند. مخالفان ناشناس همیشه از خرافه پرستی شاه دم زده و می زنند ولی قبل از اینکه ناشناس افشا کند، من اطلاعی از خرافه پرستی دکتر مصدق نداشتم.
متاسفانه مقابله با خرافه پرستی توده مردم بدون همکاری مخالفان غیر مذهبی شاه بویژه نیروهای چپ غیر ممکن بود. چرا نیروهای چپ که باید مترقی باشند و عمل کنند بجای خرافه زدایی از ملت ترجیح دادند با واپسگراترین مبلغین خرافه همکاری کنند؟ مگر مذهبیون تجدد، استقلال، دمکراسی، تخصص و مدیریت سرشان می شد که چپ ترجیح داد با آنها متحد شود؟ ناگفته نماند که من فکر نمی کنم که ملت بدون تجربه مستقیم خود از این فاجعه ۳۱ ساله که هنوز در جریان است قادر بود وارد عصر روشنگری خود شود و به ضروریات شک و تردید و نقد و بررسی واقف شود. تز/رساله ای در رابطه با میزان خرافه پرستی در میان مردم و نیروهایی که برای سوء استفاده های مادی و سیاسی خرافه پرستی را در میان توده مردم گسترش می دادند باید تهیه شود و به ثبت دانشگاه های معتبر برسد. البته اگر تاکنون چنین نشده باشد.
۷. انقلاب سفید و شورش خمینی بر علیه آن:- صرف نظر از اینکه ریشه آن آمریکایی یا ایرانی است، کدامیک از مفاد آن به ایران صدمه می زد که مخالفان شاه با حمایت از مذهبیون واپسگرا به سرکردگی خمینی از آن حمایت نکردند؟ اینرا هنوز مخالفان شاه برای ما روشن نکرده اند، چرا؟ آیا اصلاحاتی که انقلاب سفید حاوی آن بود در راستای بهبود کشور و ملت نبود؟ اگر نبود، چرا نبود؟
جدی بردخته است. از این من آن پرداخته است.متاسفانه مقابله با خرافه پرستی توده مردم غیر ممکن بود، این فاجعه ۳۱ ساله لازم بود تا مردم را متوجه مضرات آن بشوند و وارد عصر روشنگری شوند و به ضروریات شک و تردید و نقد و بررسی شوند. تز/رساله ای در رابطه با میزان خرافه پرستی در میان مردم و نیروهایی که برای سوء استفاده های مادی و سیاسی خرافه پرستی را در میان توده مردم گسترش می دادند باید تهیه شود و به ثبت دانشگاه های معتبر برسد. البته اگر تاکنون چنین نشده باشد.
انقلاب/فاجعه ۵۷:- در اینمورد قبلا نظر داده ام.
بحث تاریخی با بحث سیاسی تفاوت دارد. در سیاست هیچکس نمی تواند بگوید که ماست من ترش است ولی در مباحث تاریخی حقیقت است که مقدس است و باید مقدس بماند. عادلانه و صادقانه هر دو سیاست و تاریخ را جداگانه به نقد بکشیم و تفاوت میان مباحث سیاسی و تاریخی را درک و آنها را با هم مخلوط نکنیم.
با قبیله گرایی های خود تاریخ ایران را ننویسیم چون عاری از هر گونه اعتبار بین المللی خواهد بود و ما را به بیراهه و کشاکش رهنمون می شود. تاریخ و سیاست دو رشته متفاوت هستند. تاریخ را طبق گرایش های فرقه ای خود کج و معوج نکنیم، این خود استبداد از بدترین نوع است.
با تشکر از ناشناس و همفکرانش. اگر این مدال است، باشد.
۲۵۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : سروش عبدی
عنوان : لابلای خطوط
آین سند را یکبار دیگر با کمی توضیح مرور کنیم: از کتاب اعلیحضرت همایونی نقل می شود:
"""اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند."""
درهای مملکت بروی بیگانگان باز بود. میامدند و می رفتند و کنترلی در کار نبود. ما بزرگ ارتشتاران فرمانده بکار سرکوب مردم مشغول بودیم!
"""از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند."""
این ارتشی های مفتخور هم مشغول چپاول و عیاشی و تصرف زمینهای ترکمن صحرا بودند، کاری باین کارها نداشتند!
"""حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائل بسیار مهم باشد"""
هویزر آمده بود که کودتا کند، این بار نه برای من بلکه بر علیه من. اینجا بود که من فهمیدم قضییه خیلی جدی است و من باید غزل را بخوانم!
"""بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.""""
به زمین و آسمان متوسل شدم که هویزر را ملاقات کنم نمی پذیرفت. یکشبه از چشم ارباب افتاده بودم و برایم تره خرد نمی کردند. بعداز عجز و لابه و التماس وخواهش """بالاخره""" قرار شد """یکبار """ من را ببیند. در این ملاقات آنها ساعت خروج مرا تعیین و به من ابلاغ کردند!
"""ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.""""
این بار کار گزاران کودتا کرمیت روزولت و اشرف و شعبان خان جعفری نبودند. و برای ما و شهبانو هم جایی در رم تهیه نشده بود. از طرف آمریکا هویزر و سولیوان مامور اصلی کودتا بودند بودند و از طرف خودمان بازرگان و قره باغی!
"""ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد غره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد...""""
قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد که بگوید کار تمام است و باید بروم. فقط گفت ملاقات انجام شده. یک کلمه از آنچه که بین هویزر و بازرگان گذشته بود گزارش نداد. اگر حسن نیت داشت حتما به من می گفت که در آن ملاقات چه گذشته!
"""پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد."""
این جا بود که دنیا قهمید که ما برگ چغندریم! تازه این پدر سوخته نو کرهای قدیمی بعد از فرار مبارکمان پشت سرماصفحه می گذاشتند و ما را به موش مرده تشبیه کردند.
.
۲۵۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : فقط یک سوال از سلطنت طلبان و ساواکی ها کردم بعد از ۲۲۸ کامنت در اینجا و ۲۲۲ کامنت در مقاله مربوط به بیژن جزنی هنوز جواب ندادند
عنوان : سوال :ایا واگذاری فرماندهی کل قوا به امریکائیها خود خیانت بزرگ به ملت ایران نبود? در رابطه به دست نشانده بودن شاه چه میگویید?
سلطنت طلبان بدانند که ما از گقتن حقیقت خسته نمیشویم حالا شما بویژه ناشناس و پرسشگر سند بیاورید که اینها جعلی است
**************************************************
ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
عنوان : اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است.(این هم جواب به پرسشگر لطفا چندبار بخوان اقای تاریخدان تا شیرفهم بشی)
پرششگر وناشناس ودیگر ساواکی ها و شاهپرستان باید نگاه کنند که واقعا فرمانفرمائی بری و بحری با شاه بوده یا امریکا. همین خیانت که شاه اختیارات اصل پنجاهم قانون اساسی را به بیگانگان سپرد کافیست که اورا خائن به منافع ملت ایران بدانیم و سرنگونی او را توسط مردم ایران جشن بگیریم
**********************************************
ماموریت شگقت انگیز ژنرال هویزر: از کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا شاه صفحه ۲۴۵
اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند.از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائلبسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد قره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد........................................
پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
*************************************************
نظر دکتر بختیار در رابطه با نقش هویزر که شاه را مثل موش مرده به خارج پرتاب کرد
عنوان : اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است()
++++++++++++
بهر حال به قره باغی گفتم که شما فردا ساعت ۹ صبح به دفتر من بیآئید. خودم ساعت ۸ در دفتر بودم. ساعت ۹ نیامد. خوب، با جریاناتی که در تهران بود ممکن بود این توهم پیش بیآید که نتوانسته بیاید. ولی او با هیکوپتر میآمد مدرسه افسری و از آنجا میآمد به نخست وزیری که دو قدم بود. ساعت نه و نیم که نیامد من تلفن کردم گفتند در یک کنفرانس است و الان خودش میآید. خلاصه ساعت ده شد نیامد. ساعت ده پای تلفن بمن گفت جناب آقای نخست وزیر، امراء ارتش اینجا جمع شده اند و راجع به وضع ارتش صحبت میکنیم. این حرفی بود که قره باغی پای تلفن به من زد. خوب، من اول فکر کردم که شاید یک مشورتی است و بطور عادی با هم میخواهند تبادل نظری بکنند. از یک متخصص امر پرسیدم بجز شورای عالی جنگ و جز کمیسیون های عادی که مأموریت خاصی دارند و شورای امنیت ملی که خود من رئیسش هستم، آیا کمیسیون های قانونی دیگری هم هست، گفتند خیر. سوء ظن مرا گرفت که اینها مشغول یک کاری هستند که قانونی نیست. ساعت ۱۱ بود که بمن اطلاع دادند آن اعلامیه صادر شده، یعنی اعلامیه بی طرفی ارتش و من تا آن ساعت از این ماجرا خبر نداشتم. و تمام رفت و آمدها و فعل و انفعالات به دستور فردوست و با پا در میانی و اجرای آقای قره باغی انجام گرفته بود. امراء را جمع کرده بودند. از سپهبد پائین تر هم یا نداشتند یا یک نفر سرلشکر فقط آنجا بود. و اینها آن مدرک را که اطلاع دارید امضاء کردند.حالا من کار ندارم که این مدرک چه معنی و چه مفهومی دارد. ولی اطمینان دارم که این مدرک، چهار روز قبل از اینکه صادر بشود، پیش نویس آن را ژنرال هویزر نوشته بود و گذاشته بود و از ایران رفته بود. اینست که من نمیخواهم دفاع بکنم چون تاریخ دفاع خواهد کرد. من روحم از اینکه این کمیسیون را ایشان تشکیل میدهد خبر نداشت. تشکیلش بر خلاف قانون بود، بر خلاف حیثیت ارتش بود، بر خلاف منافع کشور بود
۲۵۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : تاریخ را بدور از حب و بغض و همه جانبه مطالعه کنید
جناب پرسشگر ، عمیقآ خوشحالم که شما دوباره «جان» گرفتید. شما میفرمایید که «مگر میشود کل دوره پهلوی را نجس بشمریم و آنرا تکفیر کنیم و هر کس خواست صحبتی از آن کند را متهم کرد که دست به تطهیر آن زده است.» جناب ناشناس «مورخ» جان نثار بیان مینماید که «.. هر که در ایران بقدرت میرسید سیستم و خود مردم ازاو (منظور شاه است!)دیکتاتور میساختند». بنظر جنابان، پدرتاجدارتان از کی دیکتاتور شد و رئوس ابزار دیکتاتوری او کدامند؟ آیا طبق استدلال شما نمیتوان آدلف هیتلر را هم تبریه کرد. البته ابعاد جنایات و دیکتاتوری او وسعت بزرگتری دارا بود. امروزه نتنها «مورخان» از قماش جناب ناشناس بلکه «پروفسورهای» دانشگاههای معتبر جهان مشغول تهیه «اسناد» هستند که ثابت نمایند که سیستم فاشیستی هیتلر برآمده از جامعه و بقول شما آندوره آنطوریها هم بد نبوده. و در خصوص جنایات بوقوع پیوسته مثل شما معتقدند که «اغراق» شده است. نتایج بررسی این مورخان هم گاه گاهی در «سمیناری» بمعرض عمومی قرارداده میشود و مورد استفاده مردم «عادی» از جمله مثل احمدی نژاد هم قرار میگیرد. مگر ما امروز در ایران از این «مورخان» و تقدیس کنندگان رژیم استبدادی اسلامی کم داریم؟ مطالعه همه جانبه تاریخ ایران وخصوصآ تاریخ معاصر برای پیدا کردن راه حل نجات جامعه از بند دیکتاتوری و خیانت و جنایت نه فقط لازم بلکه بسیار هم ضروری است. اسناد تاریخی اگر همه جانبه و کامل مورد قضاوت قرارگیرد، نتیجه مطلوب را بدست میدهد. ولی اگر مطالعه اسناد تاریخی از زاویه مشخص و خدای نکرده «مورخ» هم مواجب بگیر هم باشد و نتیجه گیری چنین بنماید که «.. براستی که یکی از مهمترین دلایل اقبال مشروطه خواهان و رویکرد روزافزون نسل جوان به رضا پهلوی، حمله کور و بی منطقی گروههای ضد پهلوی برژیم سابق است (ناشناس)..». میتوان گفت که این نوع «اسناد» که برای تطهر استبداد جمع آوری شده، همانگونه که بارها گفته بودم شایسته سطل زباله دانی است. اگر جدی دنبال فراگیری همه جانبه تاریخ هستید، مطالعه همه اسنادی که در طول این چند روز نوشته شده از جمله ( مال هموطن محترم مرتض الف، ۲۴۸۷۰ و دیگران)، جهت روشن شدن بطور جدی دنبال کنید. شما نشان دادید که قادرید مستقل فکر کنید و فعلآ از خر شیطان کودتای ننگین ۲۸ مرداد پایین آمدید، باعث امیدواری است. جوینده یابنده است و لی سمج بودن با لجوج بودن فرق دارد.
۲۵۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣٨۹
|