یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند؟ (۵) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : unknown

عنوان : از یک کامنت
من یک شهروند ایرانی هستم که خود و خانواده و بستگانم از طرفداران پرپاقرص انقلاب بودیم. سه تن از بستگان من در دوران رژیم شاه سالها در زندان بودند و یکی دیگر از عزیزان من در جریان انقلاب در درگیریها کشته شد. خود من نیز، با وجودیکه بسیار جوان بودم، بخاطر اوضاع خانوادگیم از فعالین انقلاب بودم. امروز به عنوان یک شهروند ایرانی که هیچ وابستگی به هیچ جریان سیاسی ندارد، با صدای بلند اعلام میدارم که انقلاب اسلامی ۲۲ بهمن یک فاجعه شوم برای ملت ایران بود. امروز با فروکش کردن احساسات کور بر من روشن شده که لااقل ۸۰ درصد حرفهایی که .... و امثال او در مورد خاندان پهلوی میزدند دروغ بوده. این درست است که در زمان حکومت پهلوی ما در ایران دموکراسی نداشتیم و قطعن حکومت پهلوی و به خصوص محمد رضا شاه در این زمینه باید مورد بازخواست قرار گیرند. ولی خطا کاریهای شاه توجیه کنندهء جنایات اپوزیسون او نیست. واقعیت آن است که هیچیک و هیچیک از گروههای مخالف حکومت شاه بیش از او پایبند به دموکراسی و حقوق بشر نبودند. اسلامیها و کمونیستها که تکلیفشان روشن است و عملکردشان در ایران و دیگر نقاط دنیا نشانگر "پایبندی" آنها به حقوق بشر و دموکراسی بوده و هست!!
در مورد این آقایان مصدق پرست نیز باید بگویم که ایشان بهیچوجه مترقی تر و آزاده تر از محمد رضا شاه نبودند و نیستند. آنها حتی در درون سازمان خود نیز تحمل کوچکترین مخالفت با رهبرشان کریم سنجابی را نداشتند. ..... براحتی واقعیتهای انقلاب را وارونه جلوه میدهد و مانند تمام کسانیکه هنوز در گذشته زندگی میکنند، تمام توجه خود را (آنهم با فحش دادن) بسوی شاه و حکومت او معطوف میدارد. من با سخن آن هموطن عزیز که میگوید، ارزش یک واقعه تاریخی با نتیجهء حاصل از آن محک زده میشود، کاملاً موافقم. انقلاب اسلامی جز بدبختی و فلاکت هیچ چیز برای جامعه ایرانی ببار نیاورد. به اصطلاح مبارزان مخالف شاه نه در تلاش برای برقراری دموکراسی و حکومت مردمی، بلکه خواهان جایگزینی حکومت شاه با یک دیکتاتوری ایدئولوژیک بودند و در اینکار نیز موفق شدند. به باور من سهم مصدقی ها در روی کار آوردن روح الله خمینی از هر گروه دیگری بیشتر است. من با صحبت آن هموطن عزیز کاملن موافقم که خمینی بدون کمک مصدقی ها نمیتوانست حتی برای یک روز حکومت کند. مصدقی ها نه تنها به آخوندها کمک کردند تا بدون داشتن دغدغه به کشتار و سرکوب مردم از طریق دادگاههای انقلاب و نیروهای مسلح ادامه دهند، بلکه، در مقام مدیریت، در این کار نهایت همکاری را نیز با آنان نمودند. فراموش نکنیم که در زمانیکه دادگاههای انقلاب دسته دسته ایرانیان را به کشتارگاهها میبرد، دو فعال مصدقی، اسدالله مبشری و احمد صدر حاج سید جوادی، در مقام وزارت دادگستری وظیفه هماهنگ کردن کارهای قوه قضاییه رژیم (که دادگاههای انقلاب بخشی از آن بود) را به عهده داشتند. فراموش نکنیم که احمد مدنی، سرتیپ ریاحی، و سرلشگر ناصر فربد (که همگی از فعالین مصدقی هستند) مسئولیت اداره ارتش سرکوبگر رژیم اسلامی را در کردستان و خوزستان و ترکمن صحرا به عهده داشتند. در زمان حکومت نُه ماههء بازرگان (که باید آن را کابینه مصدقی ها نامید) میزان جنایات مرتکب شده توسط حاکمیت، که مصدقی ها در آن شرکای شمارهء یک آخوندها بودند (شرکای شماره ۲ آنان نیز توده ایها بودند)، به مراتب از کشتارهای زمان آریامهر بیشتر است. فراموش نکنیم که تمام پاکسازیهای اوایل انقلاب (که منجر به بی خانمان شدن گروه کثیری از هموطنان ما شد) و مصادره اموالی که منجر به فلج شدن اقتصاد کشور شد (و نتایج آن هنوز نیز ادامه دارد) از برکات سیاستهای همرزمان مصدقی بود. بله، فقط در مورد ۲۸ مرداد صحبت کردن، کار راحتی است. اگر ..... و همفکران مصدق اللهیش براستی صداقت دارند، کمی اعمال خود را که، صد برابر بدتر از عملکرد شاه است، به نقد و بررسی بگیرند. شما حق دارید از بختیار بدتان بیاید. او، بر خلاف شما، راه درستی را پیش گرفت که متضمن برقراری آزادی و دموکراسی و پیشرفت در ایران بود . او با عمل شجاعانه و مدبرانهء خود ثابت کرد که جبهه ملی به هیچ عنوان آن چیزی نیست که ادعایش را دارد. امروز به برکت عمل شجاعانه آن مرد بزرگ است که جبهه ملی به یک سازمان کم اهمیت تبدیل شده و گروه گروه از اعضا و هواداران خود را بر آن داشته تا از افراطگرایانی چون شما و همفکرانتان فاصله بگیرند و بسوی ایجاد یک تشکیلات براستی لیبرال و دموکراتیک شتاب ورزند. من امروز شاهد محبوبیت فوق العاده روانشاد بختیار در بین جوانان ایرانی هستم. هر چه افرادی چون بیات زاده برای توجیه اعمال ناشایست خود بیشتر به بختیار پتازند، بیشتر و بیشتر خود را شرمنده کرده اند.
۲۷۰۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : فرید راستگو

عنوان : دوست بسار قدیمی آقای باقر مومنی
مقاله شمارا خواندم و آموختم . لطفاً اگر ممکن است برای کار بهتر در این زمینه نظر دهید.
۱) آیا پدیده تاریخی بخودی خود معنی می دهد؟ یک پدیده یا یک اتفاق و عمل اثرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دارد، چگونه میشود یک پدیده را بخودی خود بدون در نظر داشت اثراتش مورد مطالعه قرار گیرد؟
۲) اگر یک جامعه دیروز و امروزش درگیر یک پدیده باشد که همواره بصور مختلف ولی با یک مضمون ظهور کند یعنی عین یک نمایش تئاتر یک داستان باشد و داستان تکرار شود ولی هر از گاهی فقط هنرپیشه های آن داستان عوض میشوند. آیا باید عوامل باز تولید آن پدیده مورد بررسی ( هر کس در حد دانشش) قرار گیرد یا نه؟ آیا چنین بررسی حال کردن گذشته است یا تلاش برای پاسجگوئی چرائی نکرار این پدیده تاریخی؟
همانطوریکه بدرستی گفته اید تاریخ نویس یا آنانی که یک پدیده تاریخی را مورد مطالعه قرار می دهند دور از وابستگی های سیاسی، فرهنگی، ایدئولوژی و طبقاتی نیستند که خودتان آنان را بر شمرده اید حال یک مورخ و محقق چه معیاری و ابزاری را باید بکار گیرد تا منصفانه تر و دقیقتر پدیده مورد مطالعه را بررسی نماید.
از نوشته شما اینطور نتیجه گرفتم که شما یک پدیده را فقط تاریخی می بینید و می گوئید یک پدیده تاریخی است و باید بصورت تاریخی مورد تحلیل قرار گیرد. اگر یک پدیده را فقط تاریخی باشد پس تکلیف رشته تاریخ سیاسی در دانشگاه ها چه میشود. یک جامعه شناس می تواند یک پدیده تاریخی را از نظر جامعه شناسی بررسی کند و یک روانشناس از جنبه اثرات روانی آن پدیده حرف بزند و یک سیاست ورز آنرا از نظر سیاسی مورد مطالعه قرار دهد و غیره پس بنظر اینجانب یک پدیده تاریخی تنها تاریخی نیست بلکه ابعاد دیگری همراه خود دارد.
از پاسخ شما جهت آموزش بیشتر سپاسگزارم
به امید ایرانی آباد و آزاد برای همه ایرانیان
راستگو
۲۷۰۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جالب است، نه؟

عنوان : پاولف خلقیات همه انسانها را به اشتباه یکی شمرد، نه؟ اگر شیر برنج شور را به پرسشگر کوچولو می داد نتیجه چه می شد؟ تصورش جالب است، نه؟
مقدمه مقاله ماشاله سلیمی و منوچهر مقصودنیا،

«پاولوف روانشناس معروف روسی روزی دستور داد برای ۲۰ کودک ۵ ساله شیر برنج درست کنند . ۱۹ تای آن می بایست خیلی لذیذ تهیه می شد و یکی را پرازنمک می کردند. بعد ازاینکه ۱۹ کودک اول شیر برنج های خوشمزه را نوش جان کردند، نوبت به نفر بیستم و شیربرنج شور رسید. تمامی ۱۹ نفر اول که همزمان شیربرنج را تحویل گرفته بودند، با اشتهای فراوان و با به به، چه لذیذ است، شیربرنج را خوردند. وقتی کودک آخری شروع به خوردن کرد، گرچه ابرو درهم کشید، اما شجاعت آنرا نیافت که بگوید، شیربرنج پرازنمک است و قابل خوردن نیست، بنابراین شیربرنج را تا ته خورد.
پاولوف با این کار می خواست بداند که آیا جو عمومی بر کودکان نیزآنچنان تاثیر می گذارد که شجاعت بیان حقیقت را نداشته باشند. زیرا کودکان ملاحظات بزرگ سالان را ندارند و نمی توانند داشته باشند. آنها راحت حرف دلشان را می زنند. اما دراین مورد جوتعریف ازشیربرنج چنان قوی بود که حتی کودک ۵ ساله نیزازبیان حقیقت باز ماند» .

پاولف خلقیات همه انسانها را به اشتباه یکی شمرد، نه؟

حال فرض کنید آن شیر برنج شور را به ۵ ساله ای با خلقیات پرسشگرها می داد، نتیجه اش جالب تر می شد، نه؟

سئوال:- آیا پرسشگر کوچولو ابروان خود را در هم می کشید و شیر برنج شور را تا ته نوش جان می کرد و مثل بقیه بچه ها به به و چه چه راه می انداخت، یا سالن غذا خوری را بهم می ریخت و پدر هم دانشمند را در می آورد و هم آشپز پدر سوخته را ؟ جواب، جالب است، نه؟
۲۷۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : لنگرودی اصیل

عنوان : توجهات استثنایی به «جالب گر نادان»
حذف نظریا ت «غیر» در زمانی انجام میگیرد که هر اراجیفی از بازماندگان رژیم منفور و کثیف پهلوی اجازه «روشنگری» و نشر را دارند. «وحشت» از نشر «نظریات غیر» برای آزادمنشان و آزاد اندیشان ایران قابل «فهم» نیست. 
۲۷۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : زیارتنامه خوانان
پیشینه ۲۸ مرداد به همین اندازه بر استراتژی نیروهای ضد پادشاهی تاثیر کرده است (از آنجا که رویهمرفته ”چیز مهم دیگری برای گفتن ندارند بیش از همه با این صفت می توان آنها را بیان کرد). این نیروها به همین ”دلیل، دشمنی با پادشاهی و امریکا را به مرکز گفتمان خود آورده اند. (پاره ای از نامراد ترین آنها به کالین پاول ”که به نظرشان مساعدتر می آید الحاح می کنند که به آنها که گویا زبان و وجدان مردم ایران هستند گوش فرا ”دهد و وچون اعتنائی نمی بینند باز سیل دشنام را سرازیر می کنند.) از نو بالا گرفتن شور کربلای ۲۸ مرداد و ”روضه هائی که بر مصدق از تاریخ بدر آمده و افسانه شده می خوانند از همین روست. نظریه پردازانشان توجه نسل ”کنونی را به مسائل مهم روز مانند نظریه موازنه منفی جلب می کنند. ‎در این هنگامه همچنان مسئله ای مهمتر ”از ۲۸ مرداد، آنهم به تعبیر سراپا یکسونگرانه و حزبی خودشان، برای مردم ایران نمی شناسند. ”
۲۷۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسش یا ‫سفسطه

عنوان : پاسخ سوالات پرسشگر
۱. کدی که ناشناس از آبراهامیان آورد را تجزیه و تحلیل کنید.

« ایشان پژوهشگر ی است که شاید نظرات کسب و کار علمی و منبع مالی تأمین کننده خرج و هزینه زندگی و پژوهش های او روی نحوه و نتایج تحقیقاتش اثر میگذارد؛ شما در مورد این تحلیل که احمدی نژاد کپی و یا بدل مصدق است چیست؟:

«آبراهامیان: تز بنده این است که، «هم اکنون نیز در ایران، بحران کنونی با آمریکا و غرب بر سر مسئله هسته ای بهمان صورتی نگاه میشود که ملی شدن نفت و مبارزات مصدق بود. درآن زمان ایران میخواست خودکفا شده و بر سرنوشت خویش مسلط باشد ولی آمریکا و انگلستان به ایران اولتیماتوم دادند. مصدق نیز تسلیم نشد و به قهرمانی برای ملت تبدیل گشت» »

۲. مصدق را خودتان نقد و بررسی کنید تا بدانیم.

« بعد از امیرکبیر، مصدق هم از دولتمردانی در امد که جانب مردم را گرفت و به همین دلیل پایگاه مردمی داشت و شاه هم بخاطر همین اورا نکشت، کما اینکه خمینی را هم به همین دلیل ترس از انقلاب نکشت، چون دیگر نمیتوانست راحت فرارکند و درخارج بی دغدغه به زندگی اشرافی خود ادامه دهد. »


۳. به درخواست فرید راستگو در آخرین نظرش پاسخ دهید.

« شما خود پرسشگر برای اینده چه راه و نظری دارید؟»


۴. روشنفکران دهه ۴۰ و ۵۰ را نقد و بررسی کنید. در این رابطه می توانید از گفتگوهای منتشر شده در کیهان آنلاین استفاده کنید و نقدشان کنید.موضع این روشنفکران را در برابر مردم می پسندید؟

« در هوای الوده خفقان سیاسی هیچ گیاه روشنگری و روشنفکری که خود جزعی از این فضای مسموم است قادر به رشد نیست. ولی همه روشنفکران حتی ال حمدی که شما نقد و ردش میکنید همه بدنبال راه حلی برای بیرون امدن از ان فضای خفقان بودند و هیچکدام روحشان هم خبر نداشت که نتیجه بیرون کردن شاه، امدن خمینی و استبداد دینی است. بهمین دلیل نام انان هیچوقت از فهرست مبارزان ضد استبداد شاهنشاهی ایران حذف نخواهد شد و در اینده دور، وقتی ازادی و دموکراسی مستقر شد، مردم از انان بطرز دیگری یاد خواهند کرد. »

۵. روشنفکران مورد پسندتان را در دوره پهلوی را نام ببرید.

« در دوره پهلوی من در البرز و اریامهر درس خواندم و بهترین روشنفکران من دکارت، کانت و تولستوی، اینشتن، احمد ارام، بیرشک، جمالزاده، هشترودی، هدایت بودند. دوستانم به من کتاب های شریعتی و مطهری و مارکس و غیره را هم میدادند که سیاسی بشوم که فقط میخواندم ببینم چه میگویند. از تحلیل های اقتصادی مارکس خیلی خوشم میامد ولی نمیدانم چرا هیچوقت مارکسیسم فعال نشدم....... »

۶. روشنفکران کنونی مورد پسندتان که قادرند در نجات ایران موثر باشند را نام ببرید.

« سروش و مذهبی ها روشنفکر من نیستند و لی باید به حرف همه گوش داد .............. تمام ژورنالیستهای مستقل و صادق داخل ایران که با خارج هم در ارتباط ارگانیک هستند اکنون نقش روشنفکران و روشنگران را بطور تاکتیکی و مقطعی خیلی خوب انجام میدهند. خود شما میتوانید یک روشنگر و روشنفکر باشید. خلاصه هر انسان دموکرات و سکولار امروز میتواند این نقش را بعهده گیرد. »


۷. برنامه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی شما برای ایران چیست؟

«انچه بهترین نمایندگان و متخصصین سیاسی و اقتصادی ایران طرح ریزی کنند.... »‫


۸. قانون اساسی نوین ایران بر چه ارکانی باید باشد؟

«دموکراسی، لیبرالی، سکولار و پایبند به حقوق بشر و حقوق شهروندی و ...... »

۹. موضع شما در برابر منشور جهانی حقوق بشر چیست؟

« قبول و تعهد کامل»

۱۰. کدام احزاب سیاسی در ایران آزاد نباید اجازه فعالیت داشته باشند؟

« همه احزاب باید همواره ازاد باشند مگر احزابی که ضدیت ان با منافع و امنیت و ازادی ملت و کشور توسط نمایندگان واقعی مردم تشخیص داده شده است. »

۱۱. آیا ایدئولوژی باید در سیاست و قانون اساسی نقش داشته باشد، با چه حد و حصری؟

«حکومت سکولار در اساس ایدئولوژیک نیست و تابع اخلاق و فرهنگ و هنجار عمومی و مسلط است. »


۱۲. وظیفه سیاستمداران و احزاب سیاسی در یک کشور چه تفاوتی با یک پژوهشگران تاریخ در دانشگاه ها دارد؟

« در سیستم سکولار همه چیز تابع علم و تحقیق و پژوهش است و همین مراکز علمی و تحقیقی کلید و راهگشای تفکر و مشی تصمیم گران دولتی و سیاستمداران میشوند. »

۱۳. برای جلوگیری از استبداد و انحصار طلبی در ایران چه باید کرد؟

« ‫از خود باید شروع کرد. مقید و متعهد و فعال به رعایت تمام موارد بالا هم در حرف و هم در عمل. دفاع از ازادی و دموکراسی در هر شرایط و زمان و مکان و حمایت از پیشروان ان .... »

۱۴. با این رژیم باید چه کرد؟

« هرکار و تاکتیک و علم و عملی که قدرت رژیم را کم کند و ‫و برعکس هرکار و تاکتیک علم و عملی که قدرت مردم را در بدست اوردن حقوق ‫مردم بیشتر کند. »

۲۷۰٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر لطفا نظرتان را نسبت به این موضوع هم بدهید

عنوان : تشکیل حزب رستاخیز
در اسفند ۱۳۵۳ ، شاه حزب رستاخیز را طی یک کنفراس رادیو – تلویزیونی به عنوان تنها حزب کشور اعلام کرد و گفت: "هر ایرانی باید عضو این حزب بشود و تکلیف خود را روشن کند. اگر نشد از ایران خارج شود. اگر نخواستند خارج شوند ، جایشان در زندان است. آنهایی که به این حزب نمی‌پیوندند، متعلق به تشکیلات غیر قانونی هستند ، بی وطن هستند. یا باید به زندان بروند یا اینکه "همین فردا کشور را ترک کنند." (۶) همانطور که می بینید ، اعمال قدرت یک جانبه ، زور و تعیین تکلیف برای ما ایرانیان ، بی سابقه نیست ، فقط درجه‍ی شدّت و ضعف آن تفاوت دارد !
حزب فقط حزب اله ، دستاورد نوینی نیست. ما قبلاً حزب فقط حزب رستاخیز نیز داشته ایم ! با این تفاوت که شاهنشاه تسلیم ، زندان و یا ترک وطن پیشنهاد کردند و ولایت فقیه تسلیم ، زندان ، شکنجه ، تجاوز و مرگ ! شاه در ادامه‍ی سخنانش هنگام اعلام سیستم تک حزبی گفت ، در اینمورد مردم را می توان به سه گروه تقسیم کرد – گروه اول یعنی بزرگترین اکثریت که پشتیبانان رژیم هستند ؛ گروه دوم آنهائی هستند که بی طرف اند* و نباید "هیچ انتظاری از ما داشته باشند" و گروه سوم مخالفان هستند که به آنان گذرنامه بدون عوارض می دهیم برای ترک کشور ؛ و یا زندان. در پاسخ به سئوال یک روزنامه نگار خارجی شاه گفت: "دموکراسی ، آزادی ؟ این حرف ها یعنی چه؟ ما هیچ کدام از آنها را نمی خواهیم."
۲۷۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : نکته سنج

عنوان : آفرین باین بچه مرشد «پرسشکر» که تا حال از «رو» نرفت
بچه مرشد بیش از سه هفته در حال پرسش تکراری جهت تکمیل «جزوه اش»است. باو کمک کنید که دوباره قاطی نکند.
از پرسشگر :«...و یاد گرفته ایم که پرسش مهمتر از پاسخ است...»
«...بله، سواد من در حدی است که باید به اکابر بروم و در اکابر جزوه داشتن برای آموختن، مرور کردن و تمرین کردن اساسی است و نه چیزی که باید مایه شرم محسوب شود. آموختن عیب نیست، آقایان/خانمهای محترم بلکه نیاموختن و جلوگیری از آموختن دیگران شرم است حیا می طلبد. .....من به جزوه ای که در دست تهیه دارم افتخار می کنم و هیچ ابایی هم ندارم که اعتراف کنم چه چیزهایی را نمی دانم. مصمم یاد بگیرم و با آزاد منشان در میان بگذارم. » ۲۵۱۳۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹.(پرسشگر)

«..من بدنبال دانش هستم و آنچه می دانم در تبادل نظرها اگر مربوط به آن چارچوب باشد مطرح می کنم. اینکار را تازه شروع کرده ام و میخواهم بطور علمی و پژوهشی ادامه دهم. برای جلوگیری از اتلاف وقت خود و هر چه زودتر رسیدن به نتایج، از این موقعیتی که اخبار روز در اختیار امثال من گذاشته دارم حداکثر استفاده را می کنم تا چارچوب صحیح مطالعات درباره تاریخ معاصر ایران را مشخص کنم، فهرستی از منابع تایید شده بوسیله معتبرترین دانشگاه های جهان را فراهم کنم و سپس مطالعات خود را آغاز کنم. دوره دانشگاهی مرا با ابزار لازم به اندازه مجهز کرده است که مربوط نا مربوط، استفاده و سوءاستفاده از منابع، متدولوژی و ...از هم تشخیص دهم. یکی از دوستان منهم که در یکی از معتبرترین دانشگاه های انگلستان مشغول تحصیل در رشته تاریخ و روابط بین الملل است مشوق منست و کمکهای لازم را در آینده بمن خواهد کرد.» ۲۵۳۲- تاریخ انتشار : ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۹(پرسشگر).
۲۷۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر لطفا نظرتان را نسبت به این موضوع هم بدهید

عنوان : بوروکراسی طبقاتی
یکی دیگر از ویژگیهای اشرافیت، بوروکراسی طبقاتی است. اشراف‌زادگان نه به دلیل تحصیلات و نه به دلیل لیاقت و مدیریت، بلکه به دلیل وراثت و پیوند خونی صاحب پست و مقام می‌شوند. فهرست زیر نمونه‌ای از مشاغل خانواده سلطنتی است:
۱. فرح: ریاست عالیه پیشاهنگی دختران، ریاست جمعیت ملی مبارزه با سرطان، ریاست عالیه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ریاست عالیه انجمن فیلارمونیک، ریاست عالیه بنیاد نیکوکاری فرح.
۲. اشرف: ریاست عالیه جمعیتهای زنان، ریاست عالیه سازمان زنان، ریاست نمایندگی ایران در کمیسیون حقوق بشر، ریاست مجمع حقوق بشر سازمان ملل، ریاست کمیته پیکار جهانی با بی‌سوادی، ریاست نمایندگی ایران در انجمن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد، ریاست عالیه هیئت امنای دانشگاه جندی شاپور، ریاست بنیاد اشرف پهلوی.
۳. شمس: ریاست عالیه جمعیت شیر و خورشید، ریاست بنیاد شمس پهلوی.
۴. شهناز: ریاست سازمان سلطنتی تشویق و معاونت دانشجویی، استاندار افتخاری خوزستان.
۵. ولیعهد: ریاست بنیاد فرهنگی رضا پهلوی، ریاست انجمن ملی خانه‌های فرهنگ، ریاست هیئت امنای آموزشگاه شبانه‌روزی، ریاست سازمان پیشاهنگی ایران.
۶. غلامرضا: ریاست بازرسی ارتش شاهنشاهی، ریاست کمیته ملی المپیک ایران، ریاست عالیه شورای عالی ورزش نیروهای مسلح شاهنشاهی، نایب رئیس مرکز آموزش فنون هواپیمایی کشوری، ریاست شورای عالی ورزش و تفریحات سالم کارگران ایران.
۷. عبدالرضا: ریاست انجمن ملی حفظ و حمایت منابع طبیعی، ریاست مرکز مدیریت ایران.
۸. مهرداد پهلبد، شوهر شمس: وزیر مادام‌العمر فرهنگ و هنر.
۹. فریده دیبا، مادر فرح: رئیس هیئت امنای انجمن ملی اولیا و مربیان.
۲۷۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر لطفا نظرتان را نسبت به این موضوع هم بدهید

عنوان : بی‌اعتنایی به مردم
یکی از خصلتهای اشرافیت، بی‌اعتنایی و تحقیر مردم و سپس انقطاع کامل از آنها است. شاه در ابتدای سلطنت گاه با یک اتومبیل بدون محافظ رفت و آمد می‌کرد، اما در این اواخر کاملاً از مردم برید و با هلی‌کوپتر آمد و شد می‌کرد. حتی تا حصارک، منزل اردشیر زاهدی، دامادش با هواپیمای چهارنفره جت می‌رفت. شاه در پاسخ اولیویه وارن گزارشگر رادیو فرانسه که از وی پرسید: «آیا بیم آن نیست که تماس با ملت را تا اندازه‌ای از دست بدهید؟» گفت: «مردم حالا می‌توانند به همان خوبی، روزی چند بار مرا روی صفحه تلویزیون ببینند.»
غرور و نخوت از پاسخ شاه فرو می‌ریزد، دیدن مردم برای شاه هیچ اهمیتی نداشت، گویی این مردم هستند که محتاج دیدن شاه هستند.
علت بی‌اعتنایی شاه به مردم را باید در روحیه استکباری پادشاهان جستجو کرد. زیرا آنان پادشاهی را به وراثت می برند و خود را متکی به مردم نمی‌بینند. او چنان خود را از مردم بی‌نیاز می‌دید که گاه به صراحت به آنان توهین می‌کرد. شاه در یک کنفرانس مطبوعاتی در سال ۱۳۵۳ مردم ایران را «تنبل» خواند. پس از انتشار مصاحبه از اینکه به صراحت از مردم ایران انتقاد کرده است، احساس شجاعت می‌کرد. او در علت این همه شجاعت به علم وزیر دربار گفت:
آدمی که متکی به آراء مردم نباشد، آزاد است.
شاه پا را از این فراتر گذاشته بود و در مورد مردم ایران می‌گفت:
این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند، مثل گوسفندان می‌مانند.
شاه معتقد بود که اگر آثار تمدنی در مردم ایران دیده می‌شود از برکت خاندان پهلوی است. او می‌گفت: «مردم ایران از معدود ملل عقب افتاده جهان بودند که حتی عادت به شست و شوی دست و صورت خود را نداشتند و این پدرش رضاخان بود که مردم را به شستن دست و صورت و نظافت شخصی عادت داد.» و جالب این است که رضاشاه نیز همین اعتقاد را نسبت به مردم ایران داشت. به روایت ملکه مادر، رضاشاه، مردم ایران را «مردمی که عادت به شستن دست و صورت نداشتند و آب دماغ خود را به آستین پیراهن می‌کشیدند و پاک می‌کردند» ، توصیف می‌کرد.
روحیه نخوت و تحقیر مردم ایران نه تنها در رضاشاه و محمدرضا ریشه زده بود، بلکه کلیه درباریان به این بیماری مبتلا شده بودند. ملکه مادر مردم ایران را مردمی «حسود» و «مذبذب» می‌دانست که حتی حکومت کردن بر آنان افتخار نداشت.
فرح هم که سعی می‌کرد خود را تافته جدا بافته دربار نشان بدهد از این امر مستثنی نبود. به روایت علی شهبازی سرتیپ محافظ شاه، فرح مردم جنوب تهران را «کمتر از حیوان می‌دانست.»
شاه چنان نسبت به مردم ایران بی‌اعتنا بود که هیچ یک از دختران ایران را در ابتدای جوانی لایق ازدواج نمی‌دانست. او ابتدا با شاهزاده فوزیه مصری ازدواج کرد و سپس تصمیم گرفت با «گابریلا» دختر پادشاه برکنار شده ایتالیا ازدواج کند و در دربار نیز تمام فشار بر این بود که «اعلیحضرت زن خارجی بگیرند»، اما موضوع با مخالفت آیت‌الله بروجردی خاتمه یافت.
شاه حتی در بیماریهای پیش پا افتاده، مانند دندان درد از پزشکان ایرانی استفاده نمی‌کرد و دندانپزشک مخصوص را برایش از سوئیس می‌آوردند. او چنان به مردم ایران بی‌اعتنا بود که از مصاحبه با خبرنگاران داخلی اجتناب می‌کرد.
شاه علت سقوطش را عقب‌افتادگی ملت ایران می‌دانست و «بزرگترین اشتباه» خود را سعی در پیش بردن «به زور به سوی استقلال و سلامت و فرهنگ و سطح زندگی و آسایش» «ملتی باستانی» ارزیابی کرده است.
۲۷۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۵٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست