از : لقمان شمال
عنوان : رضا پهلوی و عمه اشرف از همه بهتر میدانند که جه مقدار از ثروت مردم را بخارج انتقال دادند.
«..و اما در مورد رضاخان میرپنج قزاق ـ وی در دل کوه (سواد کوه در مازندران) ودر اطاقی که ازسنگها بوجودآمده بود در نهایت فقر در یک خانواده فقیر متولدشد.هرگز بمدرسه نرفت و آدم بیسواد و خشنی ببار آمد. این آدم را وقتی انگلیسی ها به تبعید میبردند، صاحب نیمی از املاک شمال ایران بود(مالکان سربه نیست شدند) و بعد از اینکه هویزر بمحمدرضا دستور داد که ایران را ترک نماید، سرمایه های که وی از ایران خارج نمود بیش از پنجاه میلیارد دلار (طبق نوشته نشریات آنزمان ۱۹۷۹) برآورد کردند.که فعلآ بابت خرج تبلیغات و برگشت آنان بایران میشود!! طرفداران جان نثار سلسله پهلوی از جمله آقای میرفطروس برای خلق الله روشن نمایند که آنها اینهمه ثروت را از کجا آورده اند؟.از سربازی بسرداری، مزد دوشاه «ملی» در ۵۷ سال حکومت باید اینقدر باشد؟.راجع بکارهای دیگرشان (زیرپاگذاشتن قانون اساسی ایران و جنایات برآمده از آن) اشاره ای نمیکنم. امروز سیستم فکری بعضی ها در جهتی است که قتل امیرکبیر ها را هم توجیه و خیانتکاران تاریخ ایران را تبرعه خواهند نمود.»
۲۷۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : مصدق ثروتش را از کجا آورد؟ رضا شاه ثروتش را از کجا آورد؟
۱. مصدق ثروتش را از کجا آورد؟
۲. رضا شاه ثروتش را از کجا آورد؟
۲۷۲۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : فقدان قشرروشنفکردرجامعه ایرانی یک معضل بزرگ است.بت را نمی شود بجای روشنفکر نشاند وامید معجزه داشت.خلا روشنفکررا پر کنید.۳۱ سال نه شاه و نه شیخی به شما دسترسی داشته که بجای تحصیلکرده روشنفکر شوید.چرا نشدید؟
«هر کس به شیوه ای می خواهد خود را پیرو «واقعی» مصدق و راهش معرفی کند. نام مصدق سالهای بسیاری،پیش و پس از انقلاب سمبلی برای بخشهای مهمی از اپوزیسیون بوده است...».
این ناشی از فقر جامعه ماست که به اندازه کافی روشنفکر نمی تواند تولید کند تا ما امروز نیاز به مصدق و بختیار و صدیقی نداشته باشیم. این کمبود باعث شده است که ما ناچار شویم از معدود افرادی متشخص در تاریخ معاصر خود قهرمان/ناجی/رهبر و بت بسازیم. ولی چرا جامعه ایرانی نیاز به بت داشته است درحالیکه در اروپای غربی حداقل سه قرنی است که این جوامع نیازی به بت نداشته اند. چگونه جوامعی بت می سازند و آنرا می پرستند و از همه عیوبش چشم پوشی می کنند؟ خلاصه که چرا اگز بت خوبست غربیها بت ندارند و ما داریم؟ آیا بت داشتن و پرستیدن آن نشان از عقب ماندگی یک جامعه و فرد است و یا پیشرفت آنست؟
صدها سال است که غرب مولد روشنفکر بوده است و یمن آن نیاز به بت نداشته است چون بدنبال تفکر و خردگرایی نقد و بررسی و شک و تردید است و نه بدنبال شخص. غربیها بخوبی می دانند که یک انسان تفکر غلط هم در کنار تفکر درست می تواند داشته باشد. از هر دو آنها می آموزند و نه اینکه تفکر غلط او را سعی کنند توجیه کنند و یا درست جلوه دهند و یا انکار کنند. از چرچیل هم ستایش می کنند و هم انتقاد. او را بت نمی دانند و نسبت به او ناموسی برخورد نمی کنند.
در جامعه تحصیلکردگان ایرانی و سیاه لشکرشان، ما باید انتخاب کنیم که بت ما کیست تا راهمان بدهند. وقتی وارد کلوپ شان شدی باید خود را شستشوی مغزی بدهی که مثل آنها فکر کنی و طوطی وار
هر آنچه آنها می گویند تکرار کنی. وظیفه دیگرت هم آنست که به اردوی غیر همفکر را دشمنی خونی خود ببینی،نه مخالف فکری، که به ناموس تو، بت تو، با شک خود توهین کرده است. او دشمن است و باید با خشونت های لفظی و فیزیکی حذف شود.
من بت ندارم، تو چطور؟ من بت نمی خواهم، تو چطور؟ بت گرایی یا خردگرایی؟ بت تو کیست، چرا نیاز به بت داری؟
وای به حال جامعه ای که نیازمند قهرمان باشد. جوامعی که در آن مردم از توانایی ها و حقوق طبیعی خود نا آگاهند همیشه بدنبال ناجی و قهرمان می گردند. قهرمان می سازند که آن باشد که خودشان نیستند، خدایی بر کف زمین می خواهند که جانبدار آنها باشد و اگر خطایی در این امر از او سر بزند دیگر نه قهرمان است و نه ناجی ای که زمانی او را می پنداشتند بلکه شارلاتانی است که مظهر همه زشتی هاست و همه آن چیزهاست که خودشان نیستند. اسم این ناجی می تواند شاه، مصدق، خمینی، رستم، خاندان محمد... باشد. وای بحال همه اینها وقتی مردم از آنها روی برگردانند، آنزمان، دیگر خشم آنها را از این اسطوره ها انتهایی نیست. هم بت می تراشند و هم همان بت را که حاجت شان را روا نکرده با خشم و کینه خرد و خاکشیر می کنند. چنین جوامعی همیشه منتظر ناجی و قهرمان هستند تا بیاید و بار مسئولیت ها را یکجا بگردن بگیرد تا خودشان فارغ از هر گونه مسئولیتی فقط به قضاوت بنشینند. چنین جوامعی هیچوقت قضات خوبی نیستند چون همه چیز در نظرشان یا سیاه است و یا سفید،هنوز به بلوغ فکری و سیاسی نرسیده اند که دریابند سیمرغ در درون است و نه در بیرون. در این جوامع، توده مردم و توده وار داوری می کنند و نامش را داوری ملی می گذارند. معلوم است که حکم چنین قضاتی هم عوامگرایانه و عوام پسند است. این جوامع فاقد آن قشر روشنفکری ای هستند که در اروپای غربی پایه گذار دمکراسی و رفاه و صلح در درون جوامع خود بوده اند و بنیانگذاران بیانیه حقوق بشر بوده اند و قرنهاست نه بت می سازند و نه اصلا بتی دارند که آنرا تخریب کنند. جوامع عقب مانده بدلیل ضعف های درونی خود وقتی به قضاوت می نشینند، حکم شان یا سفید است و یا سیاه، قهرمان/ ناجی یا توانا و معصوم و معجزه و معجزه گر است و یا شارلاتانی است که سر مردم کلاهی گشاد گذاشته است.
فقدان قشر روشنفکر در جامعه ایرانی یک معضل بزرگ است. بت را، بخصوص جنازه اش را، نمی شود بجای روشنفکر نشاند و امید معجزه داشت. خلا روشنفکر را پر کنید. ۳۱ سال نه شاهی و نه شیخی به شما دسترسی داشته که بجای تحصیل کرده روشنفکر شوید. چرا نشدید؟
۲۷۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : مرضیه ش
عنوان : باز هم سوالم بی جواب ماند
آقای ناشناس،
باز هم سوالم بی جواب ماند. خواهش می کنم نظرتان را درباره ارنست پرون بنویسید. این برای من خیلی مهم است.
۲۷۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : محکومیت دربار
کشاورزان عرضحالی به دادگستری فرستاده بودند و ا ین پرونده به زیردست کسروی ( که پرونده ر ا) به آقایان احمدی و ) … » : به سمت رئیس کل بدایت دادگستری اشتغال داشت ) رسیده بود
شرافتیان برگردانیده گفتم : چنین پیداست که رفتن من در اینجا نزدیک شده است . شوندش را پرسیدند،گفتم : پرونده ای است درباره دربار که به غلط رای داده شده . من آن را شکسته به زیان دربار رای خواهم داد و بی گفتگوست که مرا از اینجا خواهند برداشت . به ویژه با آن رنجش هائیکه داور و دیگران می دارند . شرافتیان دلسوزانه گفت : کاری کنید که خودتان رای ندهید . گفتم چکار کنم ؟ اگر بخواهم رای ندهم باید به گردن یکی از قضات
اندازم. در حالی که آنان ناتوان تر از منند . « علی البدل » خودم
هریکی از آنان که باشد خوردش کنند ولی مرا به آسانی خورد نتوانند کرد …آدمی تواند گیاه خورد و«… زندگی کند این چه ترسی است که مارا فرا گرفته. آنگاه وی در مورد مظلوم واقع شدن کشاورزان اوین و اینکه سندیت وقف زمین های آن نیز
به هر حال معلوم نیست می افزاید:
از اینرو راهی ندیدم جز اینکه رای صلحیه را بشکنم و خود رای به رفع مزاحمت دهم و چون چنان رائی دادم دانسته شد اداره اجرا نمی خواهد آن را بکار به بندد . این بود هنگا م عصر خود همراه
مامور اجرا به اوین رفتم و آنجا بودم تا حکم به کار بسته شد . این حکم همچون توپ ترکید . فردایش شنیدیم هم وزارت عدلیه .و هم دربار سخت خشمناک گردیده. فاضل الملک ( وکیل دربار) به دادگاه آمد و چنین گفت :اعلیحضرت بسیار عصبانی است، به وزیر عدلیه، به وزیر دربار، به من، به اسدی پرخاش بسیار فرمودند ! گفتم چرا ؟ گفت : بخاطر حکمی که داده اید و خودتان به محل رفته اجرا کرده اید . من «… پاسخی نداده تنها گفتم : خواهشمندم آقای وزیر دربار وقت دهند و من ایشان را ببینم.فردا به ملاقات وزیر دربار میرود، در مقابل پرخاش وی جواب می دهد : … گفتم قاضی در
رای خود آزاد است ! سخن مرا بریده گفت : قاضی در رای آزاد است ؟ قاضی مستخدم دولت است !
گفتم : قاضی مستخدم دولت نیست، قضاوت خودش قوه جدائی است. گفت : این ها حرف های دموکرات هاست . گفتم : حرف های قانون است، قاضی تا آزاد نباشد قاضی «… نتواند بود.
وی نه تنها دربار را محکوم می سازد بلکه وظیفه آن وزارتخانه را در مقابل قانون و قاضی به وزیر دربار گوشزد می کند !
۲۷۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : رضا شاه
بر خلاف درخواست کاسه لیسان و بزرگ نمائی های شهربانی که می خواست “ دستگیری شبکه کمونیستی
خطرناکی” را برای رضا شاه جلوه گر سازد، رضاه شاه در جواب قربانی کردن چند تن از آنان برای عبرت سایرین گفته بود : “ چند
معلم ( روشنفکر) که این همه های و هوی لازم ندارد” و لذا بر خلاف روال قبلی محاکمات نه در دادگاه نظامی که در دادگا ه
جنائی عادی و کام ً لا عادلانه برگزار شد و سران و مسئولان اصلی حداکثر به ده سال و حداقل سه سال زندان محکوم شدند ( انور خامه
ای جلد اول ۲۷۱ ۲۷ .
۲۷۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : هدیه از امل
عنوان : چگونه رضاشاه املاک و سرمایه های مردم را تصاحب میکرد
"رضا شاه با وادار ساختن آنان [ملاکین] به فروش زمینهای خود به قیمتهای ارزان و محروم کردن برخی دیگر، نه تنها از قدرت و ثروت بلکه بیشترشان را از آزادی، شأن و مقام و حتی زندگی خلع ید کرد. سپهدار که توسط یک بازرس مالیاتی تهدید شده بود، چاره ای جز خودکشی نیافت. احمد قوام که به توطئه علیه پادشاه متهم شده بود، به اروپا گریخت. مصدق پس از گذراندن مدت کوتاهی در زندان، بر سر املاک خود در نزدیکی تهران بازگشت. شیخ خزعل، سمیتقو و آخرین ایلخان قشقایی وقتی که درمنزل خود تحت نظر بودند، در شرایط مشکوکی جان باختند. هشت تن از روسای طوایف اعدام و پانزده نفر دیگر به حبسهای درازمدت محکوم شدند که دو تن از آنها در زندان جان باختند. . . . تیمورتاش، زمین دار مترقی و جوان، که از سال ۱۳۰۲ پشتیبان رضاشاه و از سال ۱۳۰۴ وزیر دربار او بود، ناگهان در سال ۱۳۱۱ به جرم ارتشا، اخاذی و اختلاس به پنج سال زندان محکوم شد و پنج ماه بعد ظاهراً در اثر حملهی قلبی در گذشت. فیروز فرمانفرما، شاهزادهی قاجار، که از سال ۱۳۰۲ یاور و دست راست رضاشاه بود، در سال ۱۳۰۸ به اتهام اختلاس اموال دولتی برکنار شد و در حالی که هشت سال در خانه اش تحت نظر بود، خفه شد. سردار اسعد. . .از مقام وزارت جنگ برکنار، بدون محاکمه بازداشت و اندکی بعد در زندان کشته شد. عبدالحسین دیبا (وکیل الممالک) زمیندار ثروتمند و عموی ملکه فرح دیبا، از مقام معاونت نخست وزیر خلع و در حالی که منتظر محاکمه بود، کشته شد."(۱۳
"این زمین ها که در استان حاصل خیز مازندران واقع شده بود از طریق مصادرهی مستقیم، فروشهای اجباری و طرح ادعاهای مشکوک مبنی بر تعلق زمینها به املاک سلطنتی که در سدهی گذشته مرسوم نبود، به دست آمده بود. سفارت انگلیس گزارش می دهد که شاه با علاقهی شدیدی که به ثروت اندوزی داشت، زمین یک زمین دارِعمده را به بهانهی توطئه علیه دولت مصادره می کرد، روستاهای فرد دیگری را بدلیل بی توجهی به منافع ملی ضبط می نمود و با منحرف کردن آبهای کشاورزی شماری از روستاییان را ورشکست می کرد. این ثروت، هزینهی تأسیس هتلها، کاخها، شرکتها، موسسات خیریه و بنگاههای سلطنتی را تأمین کرد."(۱۴
"در زمان رضاشاه املاک عده ای از مالکین قدیم و خوانین ایلات و عشایر مصادره شد و علاوه بر اعمال سیاست تضعیف قدرت مالکین بزرگ ( به وسیلهی مصادره اموال و تبدیل مال و اموال آنها به خالصه)، قسمت زیادی از این اراضی به املاک اختصاصی رضاشاه تبدیل شد. به طوری که وی خود جانشین مالکین بزرگ شده بود. سیاست رضاشاه در توقیف و مصادرهی املاک، باعث تضعیف قدرت خوانین و سران ایلات و عشایر و وخامت اوضاع اقتصادی آنها شد و کار به جایی رسید که بعضی از آنها ناگزیر به فروش املاک خود شدند. برای نمونه خوانین بختیاری که سابقاً در دزفول، بهبهان و رامهرمز، گلپایگان و خمین و غیره املاک وسیعی داشتند ناچار به فروش آنها شدند."
"عواید سالانه این املاک [خالصه] که مشتمل بر هشتصد ده بوده متجاوز از ۵۰۰۰۰۰ لیر انگلیسی برآورد شده است."(۱۵
۲۷۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : مرضیه ش
عنوان : پرسش از آقای ناشناس
آقای ناشناس،
از شما تقاضا می کنم شما نظرتان را راجع به ارنست پرون بنویسید. پدرم می گوید فردوست دروغ می گوید، آیا ملکه ثریا ها دروغ می گوید. از شما تقاضا می کنم مرا روشن کنید. ملکه ثریا پیش از فردوست نوشته است. نظر شما چیه. من واقغا گیج شده ام.
یک باغبان چرا آنهمه در دربار نفوذ داشت. جرا رضا شاه او را بیرون نکرد؟ خواهش می کنم جواب بدهید. یکمرتبه از شما سوال داشتم گفتید جواب می دهم ندادید. دیگران جواب دادن. حالا به این یکی جواب بدهید. آیا پرون یک شخصیت واقعی هست یا مخالفان او را ساختند؟
۲۷۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : مرضیه ش
عنوان : اظهار تاسف
آقای ناشناس ، من ارادت داشتم به شما چون فکر می کردم روسن هستید. اما خاطران بهبودی را که نوشتید دیدم فکر شما مثل پدر بزرگ من هستید. کاش رضا شاه فکر مردم را روشن می کرد بجای اینکه دارایی مردم را بگیرد و برایشان نگه دارد!. این حرفها بچگانه هست. مگر مردم ایران عقب افتاده بودند. اگر هم بودند بهتر بود آنها را درست می کرد. هیچکس دوست ندارد کس دیگر مالش را بزور بگبرد و نذارد که استفاده کند و یک چیزی بهش بدهد. این کار یک آدم خوب نیست.
من چپ نیستم و ایران را هم دوست دارم. حالا می فهمم که چرا پهلوی ها اینقدر مخالف داشتند. شما ها خیلی طرفداری الکی می کنید. پدر و مادر من سلطنت طلب هستند ولی اینقدر هر کاری را که شاه کرد نمی گویند درست بوده.
۲۷۲۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : انتشار نامه منتشر نشده مهندس بازرگان به محمد رضا پهلوی پس از ۲۹ سال
عنوان : به گزارش نخستین نیوز ،آنچه در پی می آید نامه مهندس مهدی بازرگان به محمد رضا پهلوی پس از تسخیر سفارت آمریکا است در آذز ماه ۱۳۵۸ است که پس از ۲۹ سال دکتر ابراهیم یزدی آن را در اختیار رسانه ها قرار داده است.
اعلیحضرت سابق آقای محمد رضا پهلوی
اگر همیشه از من صراحت دیده اید که تلخ بوده است فکر می کنم هر دفعه نیز روشن شده است که گفتارم خالی از صداقت و حسن نیت نبوده، و درست از آب در آمده است. حالا هم می خواهم پیشنهادی بدهم که به خواست خدا خیر بزرگ برای همه و از جمله شما و شهبانو در دو دنیا خواهد داشت.
در برابر وضع وحشتناک حاضر و مساله لاینحلی که گروگان گیری اعضا سفارت آمریکا و سر سختی طرفین دعوی بر سر استرداد شما بوجود آورده است و می رود که خدای نخواسته عالمی به آتش و مرگ کشیده شود بیایید یک ژست عالی تاریخی و در عین حال ساده انجام دهید: اعلام مراجعت به ایران برای حضور و دفاع خود در محاکمه بنمایید، کلید نجات مملکت و باز شدن گره کور بین الملل و همچنین آزادی وجدانتان و خروج از وحشت حاضر بدست شما است.
به خاطر هموطنان و برای اثبات دوستی و خدمتگزاری به آنان و به شریعت که همیشه مدعی بوده اید این کار را بکنید و بی درنگ هم بکنید. گروگان ها آزاد خواهند شد، مردم آمریکا که نمی گذارند دولت شان شاه را تحویل بدهد راضی و خلاص خواهند شد.
حمله به ایران و هرگونه مشکلات و مصائب احتمالی مرتفع می شود. اروپا و آسیا از نگرانی بیرون می آیند و بالاخره شهرت جهانی و افتخار خدمت بی نظیری که کفاره ای از گذشته و آبرویی برای آینده خواهد بود می خرید . چه بسا همین عمل تاثیر بر دلها و در محکومیت شما داشته باشد. در هر حال من پیشقدم در تقاضای تخفیف و کوشا برای اخذ گذشت خواهم بود.
روسای کشورها نیز چنین وساطت خواهند کرد. این را هم بدانید که در صورت خودداری از چنین شهامت مردانه وضع مردم ایران و دنیا طوری نیست که به سلامت و به سلطنت بر گردید. عاقلانه ترین و خوش عاقبت ترین راه حل همان است که عرض کردم، خداوند ارحم الراحمین است و در توبه و سعادت را به روی بندگان باز گذاشته است.
مهدی بازرگان / تهران نهم آذر ماه ۱۳۵۸
۲۷۱۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣٨۹
|