از : چاپلوسی و تملق در دربار شاه خائن
عنوان : برای انهائی که میخواهند با سلطنت طلبان همراه شوند تا ایران را به دمکراسی برسانند
نماد دیگر اشرافیت درباری، تشکیل حلقهای از چاپلوسان حرفهای به دور اعلیحضرت، علیاحضرت و والاحضرتها بود. در رژیم پهلوی درباریان هیچ انتقادی را بر نمیتابیدند، از مدیحهسرایی و تملق لذت میبردند و از تملق دیگری حسادت میورزیدند و چاپلوسان نیز برای رسیدن یا ماندن در قدرت، زبان به هر تملقی میگشودند.
«محمدرضا خیلی لذت میبرد که گروهی از فرماندهان عالیرتبه ارتش با آن لباسهای پرزرق و برق جلو او صف میکشیدند و به ترتیب دست او را میبوسیدند». گاهی «در مراسم رسمی یا میهمانیها... افسران عالیرتبه ارتش دست و یا حتی کفش محمدرضا را میبوسیدند.» شاه چنان به دستبوسی معتاد شده بود که خودش «دستش را دراز میکرد» تا اطرافیان ببوسند.
بوسیدن پای شاه بعد از جشنهای ۲۵۰۰ ساله در دربار به اوج رسیده بود، عبدالعظیم ولیان استاندار خراسان و نایبالتولیه هرگاه به حضور شاه میرسید روی زمین میافتاد و پای شاه را میبوسید.
بعد از انتصاب اردشیر زاهدی به وزارت امور خارجه، همه معاونین و سفرا را مجبور کرده بود تا هنگام «شرفیابی» در مقابل شاه زانو بزنند. زانو زدن وزیر و به خاک افتادن وی در برابر شاه موجب اعتراض یک خبرنگار فرانسوی به علم شد. علم اعتراض خبرنگار را به اطلاع شاه رساند و شاه پاسخ داد: «حق بود به او میگفتی که اردشیر رعایت سنتهای ملی مملکت را میکند.»
سفرا موظف بودند در گزارشهایشان به شاه، جمله «پای مبارک را میبوسم» بنویسند. پرویز راجی از این که امیرخسرو افشار، آخرین وزیر امور خارجه ایران دوران شاه به جای کلمه «پای مبارک» را میبوسم، نوشته بود «دست مبارک را میبوسم» اظهار شگفتی میکند. هرمز قریب یکی از مدیرکلهای وزارت دربار در نامه مینوشت:
مراتب پرستش چاکرانه مرا به خاک پای مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاه تقدیم [میکنم.] پای مبارک علیاحضرت ملکه و والاحضرت شاهدخت شهناز را با کمال احترام میبوسم.
گاهی وقتها چاپلوسی چنان شدت میگرفت که هر کدام از اطرافیان سعی میکردند از رقیب سبقت بگیرند. علم وزیر دربار به یکی از این جلسات اشاره میکند و مینویسد: «ناهار را دستهجمعی در حضور شاه خوردیم و هر یک سعی کردیم گوی چاپلوسی و تملقگویی به او را از دیگری برباییم.» گاه این تملقگویی به جایی میرسید که حالت انزجار دست میداد. پرویز راجی سفیر شاه در انگلیس اعتراف میکند که «واقعاً هم خودم از این همه تملق و چاپلوسی که موقع شرفیابی به حضور شاه نشان دادم، حالت انزجار داشتم.» بعضی اوقات تملق بیش از حد مورد اعتراض نزدیکان چاپلوسان قرار میگرفت. در یکی از میهمانیهای ملکه مادر، علم چنان چاپلوسی کرد که مورد اعتراض همسرش قرار گرفت و به او «تذکر داد که امشب بیش از حد معمول نسبت به شاه تملق» گفتی.
چاپلوسی در دربار چنان فرهنگ شده بود که گاه از شخص شاه میگذشت و نسبت به نزدیکان شاه، ملکه، ملکه مادر، بچهها و حتی سگ شاه هم میرسید. هویدا به عنوان شخصیت دوم کشور گاه خم میشد و دست بچههای شاه را میبوسید. او دست علیرضا، فرزند شاه را که بیش از ۴ سال نداشت میبوسید. فرح از این که میدید اطرافیان شاه مجبورند حتی نسبت به سگ شاه چاپلوسی کنند، احساس حسادت میکرد.
رکوع و سجده در مقابل شاه چنان غیرطبیعی بود که هر تازهوارد را به تعجب میانداخت. مارگارت لاینگ، روزنامهنگار انگلیسی که برای نوشتن زندگینامه شاه اجازه ملاقات و حضور در دربار را پیدا کرده بود، تعجب خود را از این صحنه پنهان نمیکند:
ناگهان یک اتاق پر از اشخاص مختلف به تعظیم افتادند به طوری که نصف بدن آنها به موازات کف اطاق درآمد.
مسابقه در چاپلوسی گاهی حس حسادت درباریان را برمیانگیخت، خصوصاً شاه از دستبوسی غیر از خودش رشک میبرد. به روایت ثریا، شاه: «وقتی میبیند که این یا آن وزیر، توجه بیشتری به من نشان میدهد دچار بدبینی و حسادت میگردد، در حالی که خود نیز میداند که آنها فقط برای تحکیم مقام و موقعیتشان در برابر من تملق و چاپلوسی میکنند.»
فرهنگ چاپلوسی حلقهای از تملقگویانی را تربیت میکند که تنها مطالبی را طرح کنند که مورد پسند دربار باشد، نه واقعیتها را. در نتیجه، درباری به وجود آمد که از حال رعیت بیخبر بود و دلخوش به گزارشات اطرافیان و بله قربان گویان. به گزارش علم، شاه نیز میگفت: «عجیب است، تمام وزرای من هر حرفی که به آنها میزنم، میگویند از صمیم قلب معتقدند که عین حقیقت است.» علم که خود گوی چاپلوسی را از دیگران ربوده بود، در دل گفت: «تمام وزرای او جز یک مشت بادمجان دور قاب چین چیز دیگری نیستند.»
چاپلوسی و تملق دربار، محمدرضا پهلوی را به مالیخولیای عقل کلی مبتلا کرده بود و «متملقان آن قدر او را عقل کل و تافته جدا بافته و خدایگان نامیده بودند که کم کم خود نیز به این باور رسیده بود که دارای رسالت ویژهای از سوی قدرتهای ناشناخته است.»
۲٨۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨۹
|
از : بهمن
عنوان : مرگ بر دیکتاتور
اینها دیکتاتور های کوچکی هستند که امروز در پاریس از خون جوانانی که از ایران آمده اند سو استفاده میکند و بر خلاف خواسته های آنان عمل میکنند . جوانانی که در ایران بوده اند خواهان دمکراسی و آزادی فردی بوده و هستند
۲٨۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۹
|
از : آرمین فرهادی
عنوان : تبریک
جناب قاسمی ، به شما شادباش میگویم در زمانی که بسیاری در پاریس به دلیل این گونه کردارها دیگر در تجمعات شرکت نمیکنند یا مجبور به سکوت شده اند با این نوشته خود بسیاری از حقایق را بازگو کرده اید .
۲٨۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣٨۹
|
از : شایگان
عنوان : سراب سبز
وقتی که در دنیای چهار پایان مقام حکم رهبری دارد، و موجودات دو پایی که خود را آدمیزاد میدانند و میخوانند، از این هنر بویی نبرده اند. آدمیانی که مقام را در خود پسندی و زور گویی و تک رویهای هوس پرستانه ی خود میبینند و خود خواهانه یک باور را لقمه ی هزاران تفکر چشم به دهان بستگانی مینشانند که گله وار و کور کورانه سراب چمن زار سبز را به سوی پرتگاه ابدی رهبری میکنند....
۲٨۱٣۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : انوش نجم آبادی
عنوان : موضوع پرچم بهانه ست ! چه کسانی از انتخابات و رای مردم میترسند ؟
اساس جنبش سبز مردم بزرگ ایرانند که ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ با نبوغ فوق العاده ای ، خامنه ای و دار و دسته ی او را در انتخابات کذائی در برابر چشم جهانیان به نمایش گذاشتند.
اکثریت قریب باتفاق مردم با فروتنی به توصیه های مدعیان سیاسی توجه نکردند و رای دادند و همین حضور در صف ها و حوزه های اتتخاباتی سند حقانیت آنها بود و رسوائی رژیم بی لیاقت و جانی جمهوری اسلامی .
نهضت هنوز ادامه دارد و اساس آن اعتراض به تقلب انتخاباتی بود و با آن نضج گرفت و دزدیدن رای مردم تیر خلاص حکومت مردم کش گردید.
البته در این یک سال مردم به درستی تمام خواسته ای بحق و نادیده شده خود را مطرح کرده اند که با کل نظام سفاک پهلو میزند.
دیگر نه تنها خامنه ای و حکومتش نمی توانند قیم مردم باشند و بجای مردم تصمیم بگیرند بلکه هیچ فرد یا جریانی دیگر نیز نخاهد توانست بساط «انتصاب » و «وراثت» را علم کند.
تمام کسانی که به منشور جهانی حقوق بشر احترام می گذارند ، تمام کسانی که آینده ایران را با حکومت مبتنی بر انتخابات ادواری پارلمانی مناسب ترین شکل اداره کشور میدانند. تمام کسانی که تصویب قانون اساسی آینده را با حمایت قاطع مردم در نظر میگیرند که از طریق رفراندوم تائید شود. تمام کسانی که رای مردم و اراده مردم را واقعا اساسی دموکراسی می شناسند.
چرا صاف و پوست کند به دریای ذلال مردم که دست خالی در برابر دژخیمان سینه سپر کردند نمی پیوندیم و با تکان دادن های پرچم های خود هنوز خبری نشده «قدرت نمائی » می کنیم .
بحث «مجرد» پرچم شیرخورشید بهیچ عنوان این حق را به هیچ جریان سیاسی نمی دهد که در مبارزات امروز مردم ایران که برای نهادینه کردن انتخابات آزاد متقلبان انتخابات را در برابر جهانیان رواکرده اند اختشاش ایجاد کنند. شعار و اهداف مبارزاتی مردم بسیار روشن ست و اصلا ربطی به این یا آن پرچم ندارد.
مردم پیروز مند ایران در وقت مناسب خود در مجلس آزاد شورای ملی در باره ی تعویض پرچم جمهوری اسلامی تصمیم خواهند گرفت.
بدیهی ست طرفداران رضا پهلوی که خواهان بازگشت او به تاج و تخت نگون شده هستند و حتی حزب «مشروطه خواهان» از آنجائیکه از قدیم و ندیم با اتنخابات خیلی «فرمایشی» رفتار کرده اند هنوز حاضر نیستند که درک کنند که تعویض پرچم کنونی جمهوری اسلامی باید از روال قانونی و توسط مردم پیش رود. باور بفرمائید « لیبرال ترین » آنها هم تا کنون شرمنده نشده و در هیچ کجا دیده نشده که به هواداران خود «تفهیم » کنند که حالا موقع «بیرق بازی » نیست کسی از آینده خبر ندارد ! منتهی مراتب به نظر شخصی من این جریانات قصد بهم ریختن تجمعات را دارند تا مردم نتوانند بر انتخابات آزاد تاکید و آنرا مدنی کنند. در ایران این امر تحقق پیدا خواهد کرد و این بدبختی ما در خارج از کشور ست.
موضوع مجاهدین هم شبیه شاه دوستان ست. سازمان بزرگی بدست خود به این روز افتاده و قطعا اهل رای و انتخابات نیستند.
تعارف ها را کنار بگذاریم و تمام جریانها با صف مستقل خود با احترام متقابل از شعارهای درست مردم در داخل کشور حمایت کنیم
موضوع پرچم بهانه ست ! چه کسانی از انتخابات و رای مردم میترسند ؟
۲۷۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : به بهار خانم
عنوان : بهار خانم عزیز، حتما تاریخ پرچم سه رنگ شیر خورشید نشان را مطالعه بفرمایید.
من نمی دانم که این ایده اول از کجا پیدا شد که پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشانه پادشاهی و سلطنت است. کاش یکنفر بخود زحمت می داد و ما را در این مورد بخصوص روشن می کرد. من تازه امسال فهمیدم که این پرچم هیچ ارتباطی به سلطنت ندارد و ریشه در تاریخ کهن ما دارد. کاش اخبار روز مقاله ای در این رابطه منتشر می کرد تا سطح اطلاعات ما بالا برود و در عین حال ریشه این اختلاف بیخودی را که فقط رژیم سودش را می برد را از بین ببرد.
بهار خانم عزیز، حتما تاریخ پرچم سه رنگ شیر خورشید نشان را مطالعه بفرمایید. در این رابطه کتاب دکتر ناصر انقطاع را من خیلی سودمند می دانم.
۲۷۹۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : مشخصات سبز اصیل چیست؟
عنوان : مواضع افراد و گروه های سیاسی را در برابر منشور جهانی حقوق بشر جویا شوید و آنرا با رفتار آنها را با معیارهای این منشور محک بزنید، یا دمکراتند و یا غیر دمکرات.
رفتار اشخاص و بخصوص گروه های سیاسی مواضع آنها را در مقابل بیانیه حقوق بشر سازمان ملل متحد بخوبی فاش می کند. همانطور مواضع اشخاص و افراد نسبت به جنبش سبز مردم ایران که یک جنبش دمکراسی خواهی حقوق بشری است را می توان از رفتارشان نسبت به بدنه بزرگ سکولار این جنبش نظاره کرد و تشخیص داد.
باید بتوانیم سبزهای اصیل را از سبزهای قلابی جدا کنیم و واکنش لازم را از خود نشان دهیم. برای نفوذی های رژیم و غیر دمکرات ها، جنبش سبز مردم ایران دشمن اصلی نظام محسوب می شود و طبیعتا این جیره خواران و همدستان مستقیم و غیر مستقیم ج.ا تبهکار در پی تضعیف و تخریب جنبش سبز هستند. مواضع افراد و گروه های سیاسی را در برابر منشور جهانی حقوق بشر جویا شوید و آنرا با رفتار آنها را با معیارهای این منشور محک بزنید، یا دمکراتند و یا غیر دمکرات.
مرگ بر ج.ا و همفکرانش که منشور جهانی حقوق بشر را قبول ندارند و مردم ما را به خودی و ناخودی بخش می کنند و در پی حذف آنها در داخل و خارج ایران برمی آیند. موضع افراد و گروههای سیاسی در برابر منشور حقوق بشر و رفتار آنها در قبال این منشور محکی است که دمکرات بودن و نبودن همه اینها را تعیین می کند.
۲۷۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرویز مشهدی آقا
عنوان : برای shiva
منظور شما از «گروهک ها » چیست ؟
در اول انقلاب، خمینی و دارو دسته ی حزب الله که مثل علف سر از خاک بیرون آورده بودند با محفل های شناخته شده ی فدائیان اسلام که یکی از ترورهای آنها قتل نخست وزیر حسنعلی منصور بود - ملل اسلامی - موئتلفه با چهره های خون آشامی مثل لاجوردی و ده ها گروه مافیائی که هرکدام به یک عنصر پلیدی مثل آیت و پرورش و..و.. وصل بود.
آنها از سازمانهای بزرگ سیاسی بعداز انقلاب وحشت داشتند و برای اینکه روحیه خود را حفظ کنند در نهایت حقارت در ادبیات معلوم الحال آنها «گروهک» به جای سازمان سیاسی استفاده میشد. حزب توده هم در «رقابت » با آن عقب ماندگان فرهنگی «مبتکر» ساختن کلمات نامربوط مثل «تربچه ی پوک » و لاطائلات دیگر بود که وحشتناک بود !
حکومت جهل و جنایت فرهنگ واژه های «سیاسی» خود را ساخت که هنوز هم از آن استفاده می کند. حتی امروز اصلاح طلبان به بند نشسته و رهبران جنبش سبز نیز از آن کلمات مبتذل بر حسب عادت اینجا و آنجا استفاده می نمایند که نیازی به تکرار آنها نیست.
اگر ما در اروپا و بدون ترس از حکومت سلاخها با حفظ مواضع خود شئونات اساسی روابط انسانی با احترام متقابل را رعایت نکنیم فقط ادامه ی بقای حکومت را تمدید مینماید. مواظب هم باشیم و با تذکرات دوستانه شایستگی خود را نسبت به حکومتگران بی فرهنگ در تمام زمینه ها اثبات نمائیم.
امیدوارم شما واژه ی «گروهک » را بر حسب تاثیرات ۳۰ تبلیغات حکومت دروغگو سهوا بکار برده اید.
۲۷۹۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹
|
از : shiva
عنوان : فراموش نشود
چیزی که در این نوشته بیان نشده بود اینست که از روزهای اوله بعد از انتخابات، گرو هک های سیاسی به برنامه های این کمیته میامدند که برنامه را به هم بریزند. فراموش نشود که هدف حمایت و رساندن صدا ی هموطن های مبارز داخل از کشور است،. نه تبلیغ برای جناب آقای پهلوی یا غیره!مشکل خطر جان رهبرانشان آقای موسوی یا کروبی هرگز نبود!هدف حمایت بود نه دادن ابزار شکنجه به جمهوری اسلامی برای شکنجه آزادیخواهان، دوستان ، خواهران و برادارن ما !
در آغاز ،کمیته مستقل علیه سرکوب شهروندان ایرانی برای اجرای برنامه های جنبشه سبز چاره دیگری نداشت. هر چند به مرور زمان راه حلی باید پیدا میشد. این مشکل در شهرهای دیگره دنیا هم بارز بود. از جمله بروکسل و تورونتو. باید همه با هم به گوفتگو بنشینند و راه حالی پیدا کرد. انتقاد آقای فرهنگ قاسمی هر چند به جا و صحیح میباشد، بسیار یک طرفه و با در نظر نگرفتن شرایط بوده است.
۲۷٨۹۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣٨۹
|
از : محفوظ
عنوان : نوشته ای از شاعر م. سحر به نقل از صفحه او در فیس بوک
چقدر زیباست این تنوع و رنگارنگی این تصویر مربوط به تظاهرات روز شنبه شهر کلن است در آلمان در این تجمع دوهزار نفره پرچم شیر و خورشید ایران در کنار بیرق ها و پارچه های گوناگون سبز رنگ غریب نبود و هیچ مدعی جنبش سبزی مانع ایرانیانی که پرچم ملی و تاریخی خود را در دست داشتند... نمی شد حتی در میان انواع پرچم ها پرچم دیگری هم دیده می شد که ظاهرا پرچم ایران نبود زیرا در آن تنها یک خورشید دیده می شد. به هرحال من این زیبایی و روحیه پذیرش یکدیگر را در سازماندهندگان تظاهرات شهر کلن به آنان تبریک می گویم و یادآوری می کنم که جا دارد تا دوستان مدعی جنبش سبز و کسانی که در سازماندهی و دعوت ایرانیان مقیم پاریس و حومه ،به تظاهرات و تجمعات ازادیخواهانه و ضد استبدادی در دفاع از جنبش ملی و جنبش سبز دخالت دارند ، روشی همچون روش هموطنان ما در کلن و بسیاری از شهر های دیگر اروپا و آمریکا پیشه کنند تا اتفاقات ناگوار نا امید کننده از نوع آنچه که روز شنبه در پاریس پیش آمد ـ و البته سابقه هم داشت ـ پیش نیاید. بهتر است مسئولین این تجمعات با مسئولیت بیشتر و با روحیهء آزاد منش تر برخورد کنند و به یاد داشته باشند فرانسه کشور ولتر است که گفت: من با عقیده تو مخالفم اما حاضرم جانم را بدهم تا تو بتوانی آزادانه عقیده ات را بیان کنی.ـ ضمنا پرچم شیر وخورشید نشان ایران نه پرچم این است و نه آن. یک نشانه وسمبل قوی ست از استمرار و تسلسل تاریخی ایران و تداوم هویت ایرانیان. این پرچم مورد تأیید مبارزان صدر مشروطه و بر دوش ستارخان ها صور اسرافیل ها و دهخدا ها بوده. مصدق آن را بر دوش داشته و برتابوت داریوش و پروانه فروهر و بر تابوت شاپور بختیار پوشیده شده است. جا دارد که برو بچه های جوان تر از حقیقت این پرچم اطلاع بیشتری کسب کنند و پیشداوری های ایدئولوژیک ـ چپ یا راست ـ را درباره پرچم ایران کنار بگذارند.ـ بی مهری به پرچم تاریخی ایران ، خواسته یا ناخواسته به تأیید آرم من در آوردی اسلامیسم استبدادی سی ساله می انجامد. یک طرح بی ریشه و بی اصلی که از آرم فرقه سیک های هندی تقلید و به ملت ایران تحمیل شده است. این را بابت هشدار و یادآوری به آنها یی می گویم که گوش و چشم را بر واقعیت تاریخ سی ساله ایران می بندند ـ .................................................................... یادداشت زیر را که در پاسخ اظهار نظر برخی دوستان نوشته ام ، به دلیل اهمیت مطلب ، به متن اضافه می کنم:ـ جهان جان جهان را به اینور آب و اونور آب تقسیم نکن.ماها که به قول تو اینور آبیم و پلمون اونور آبه ،ازادیم و محدودیت اونور آب رو نداریم و ناچارنیستیم که دندون روی جیگر بگذاریم و از پرنسیپ هامون دفاع نکنیم. یک مسئله اساسی مطرح است و اون این استت که زیر سمبل سبز همه مخالفان سی ساله این نظام توحش و بربریت دینی به اعتراض برخاسته انذ و جنبشی را به وجود آورده اند که ملی ست و هدفش آزادی و دموکراسی و حکومت غیر دینی برای ایرانیان است بنابر این در این رنگ سبز رنگهای گوناگونی هست. ـ آنها که اینور آبند از نعمت آزادی حاصل مبارزات سیصد چهارصد ساله مبارزان و اندیشمندان و فرهنگسازان و کارگران و هنرمندان مغرب زمین برخوردارند و این حق قانونی آنهاست که تنوعشان را بیان کنند و احدی حق ندارد مانع آنها باشد حالا چند نفری که کمیته ای تشکیل می دهند و از ایرانیان می خواهند که به تظاهرات یا تجمعات بیایند حق ندارند چارچوب و محدویت نظری و فکری خودشان را به دیگران تحمیل کنند. ـ این دوستان حق دارند که سبزشان معنای دیگری جز قانون اساسی حکومت و جز حفظ این نظام نداشته باشد اما نمی توانند این دید محدود را به همه ملت ایران که سی سال است زیر ستم ملاها و این قانون نفرت انگیزش له و لورده می شودتعمیم بدهند و فرمایشات بفرمایند که «سبز ِما یعنی این : می خواهی بیا ، می خواهی نیا.»ـ مردم داخل ایران هم به دغدغه های حفظ نظامی کروبی و موسوی توجه ندارند و خواست های خودشان را در تظاهرات های ملیونی مطرح می کنند این را آقایان رهبران رسمی و دولتی هم میدانند و بارها گفته اند که ما رهبر نیستیم و خواست های مردم ایران فرا ترا از چارچوب قانونی ست که ما خواهان حفظش هستیم. ـ بنا بر این همین تنوع که درخارج واضح تر نشان داده می شود در ایران هم هست و خود ِ سران حکومتی جنبش سبز هم به آن واقفند. پس به این دوستان کمیته بگو ییدکه چارچوب برای انسان های آزاد ایرانی در خارج از کشور تعیین نکنند، حتی اگر تئوری اش را آقای گنجی یا کدیور تنظیم کرده باشند.ـ برای دوست عزیز و جوانم نیما هم بگویم که این برخورد نادرست است که بگوییم «ما سبزهای پاریس» اله ایم و بله ایم. شما درجهء سبزی آدمها را چطور تعیین می کنید؟ من فکر نمی کنم که مثل دما سنج یا الکل سنج دستگاه سنجش رنگ سبز در افکار و عقاید انسانها اختراع شده باشد. ما همه سبزیم چون مخالف این نظامیم.درجه سبزی و کیفت و کمیت سبزی ما قابل تعیین و تعمیم نیست.ـ اینطور خط کشی نکنید ، بگذارید همه با هم نیروهایمان را در راه آزادی ایران و دموکراسی یعنی آرمان های صد و پنجاه ساله ملتمان آزاد کنیم و مشترکا به جانب هدف والای ملی و انسانی مان در حرکت باشیم.ـ ضمنا ما یک پرچم داریم، چون ایرانی هستیم و به اعتبار ایرانی بودنمان زیر یک نماد و سمبل بسیار قوی گرد هم می آییم. ما نمی توانیم به این نماد بی اعتنایی یا از آن بد تر و وحشتناک تر ، بی حرمتی بکنیم و این نماد همان پرچم شیر و خورشید است که تسلسل و تداوم تاریخی و فرهنگی ملت ایران را بیان می کند .ـ در سال ۵۸ هفت یک مشت شارلاتان سیاسی ـ مذهبی به این نماد تجاوز کردند و جای آن را یک علامت بیگانه و بی ریشه گذاشتند که کپی آرم فرقه سیک های هندی ست.ـ این علامت سمبل سی سال ویرانی و کشتار و تجاوز و فساد و شکنجه و سنگسار و اسیدپاشیی و کتاب سوزی و شاعرکشی و غارت حکومت ملایان و اوباش شده است. ـ اگر پرچم شیروخورشید را نپذیریم خواه و ناخواه معنایش آن است که به این آرم وحشتناک مشروعیت داده ایم . ـ با این همه آنها که بدلائل گوناگون سیاسی ازجمله حفظ نظام یا به دلائل ایدئولوژیک متأثر از چپ روسی و استالینی یا به دلیل قبیله گرایی و بی مهری به تمامیت ارضی ایران به پرچم ملی و تاریخی ایران عنایتی ندارند حق دارند که این پرچم را برندارند و در کنار آن نایستند ، اما اجازه ندارند ایرانیان وطن پرستی را که خود و هویت خودشان را با این نشانه تاریخی در آشتی می بینند و این پرچم را دوست دارند منع کنند و برای آنها مزاحمت ایجاد کنند و از آن بدتر و وحشتناک تر برایشان پلیس صدا بزنند. این کار زشت تر از آن است که بتوان توجیه نظری برای آن تراشید.ـ بگذاریم آنهایی که می خواهند با این پرچم تاریخی نمایندگی شوند ، فرصت بروز اعتقادشان را داشته باشند.شما هم با شال سبزتان و علم و کتل سبزتان نمایندگی شوید این دو مانعهالجمع نیستند ما همه ایرانی هستیم و هدف همه ما آزادی و دموکراسی برای میهنمان و ملتمان است انشالله
۲۷٨٨۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣٨۹
|